واکنش متفاوت محمدرضا اصلانی به نمایش «شطرنج باد» در کن

سر باز کردن زخم‌های کهنه





نرگس عاشوری
خبرنگار
فیلم «شطرنج باد» ساخته محمدرضا اصلانی در حالی قرار است در بخش کلاسیک‌های جشنواره فیلم کن 2020 به نمایش دربیاید که سازنده آن شنیدن این خبر را سر باز کردن زخم‌های کهنه عنوان می‌کند. این شاعر، سینماگر و هنرپژوه به این بهانه در گفت‌وگو با «ایران» از جای خالی تحلیل، تئوری و نظریه در هنر ایران و به تبع آن حذف از تاریخ هنر جهان گفته است.   

فیلم «شطرنج باد» سال‌ها دچار درک نشدگی بود. شاید به این دلیل که شما با اقیانوسی از خرد با داشته‌هایتان فیلمی ساختید که درک آن با پیشینه اندک مخاطب سخت بود.
از کوزه همان برون تراود که در اوست. نه کسی می‌تواند ادعا کند که در کوزه من آب یا سرکه است و نه می‌توان کوزه‌ها را به یک محتوای مشترک محدود کرد. از سوی دیگر توقعی هم نمی‌توان از مخاطب داشت. آنچه در کوزه‌‎ وجودش هست بیرون می‌تراود. ما که فاشیست نیستیم بگوییم در کوزه تو حتماً باید عسل باشد. این توقع، توقع بی‌جایی است. اشکال بزرگ اما این است که در تفکر سنت‌زده، متفاوت بودن پذیرفته نیست. حال این سنت می‌تواند حتی سنت مدرن مثل سینمای هالیوود باشد. ملت سنت‌زده هر چیزی را تبدیل به سنت می‌کند، شابلون و برچسب می‌سازد و از هر آنچه با آن همخوانی ندارد دچار آشفتگی می‌شود. از سوی دیگر خیلی‌ها خودشان را معیار و محور شناخت جهان قرار می‌دهند که البته این معضل صرفاً مختص ایران نیست و مشکل تمام جهان است. به همین جهت مدام دچار سوء‌تفاهم بین الاذهانی می‌شویم. این موضوع امری طبیعی و در عین حال تأسف‌بار است. «شطرنج باد» در زمانه خود کاری مدرن بود. زمان را می‌شکست و برای اولین بار به جای فلش‌بک، فلش فوروارد عرضه شده بود. این که در پلان آخر تصویر و زمان قصه از فضای تاریخی به شهر مدرن و روزمره کشیده می‌شود برای آن زمان شوک‌آور بود، چرا که تا آن زمان فیلم تاریخی، تاریخی بود و فیلم روزمره، روزمره. تداخلی نداشتند اما در این فیلم تداخل زمان‌ها به نحو دیگری مطرح شد. بخشی از جامعه سینمایی آن دوره نمی‌خواست سینمای دیگرگونی وارد سینمای ایران شود و این مقابله صرفاً سلیقه‌ای نبود بلکه رویکرد سیاسی هم داشت. همه این‌ مسائل باعث شد «شطرنج باد» به یک جنجال تبدیل شود تا به یک فهم یا حتی پذیرش. شرایط آنقدر بد بود که اگر به خودم اطمینان نداشتم، خودکشی می‌کردم. زمان نمایش فیلم در جشنواره تهران توطئه‌هایی علیه فیلم شکل گرفت. در اتفاقی بی‌سابقه چند پرده پس و پیش نمایش داده شد و درجه لنز پرژکتور به یک سوم تقلیل پیدا کرد. فیلم آنقدر تاریک شده بود وقتی خودم فیلم را دیدم وحشت کردم.
در حالی که فیلمبرداری و نور از امتیازهای فیلم است که متناسب همان دوران است.
بله، خود هوشنگ بهارلو هم دچار قبض روح شده بود. داشت سکته می‌کرد. به او حق می‌دادم. این توطئه در شب دوم هم داشت اتفاق می‌افتاد. با اینکه همه چیز را چک کرده بودم، دقایقی قبل از نمایش برای اطمینان تصمیم گرفتم همه چیز را دوباره بررسی کنم و باز متوجه شدم که تمام حلقه‌ها پس و پیش شده و درجه لنز تغییر کرده است. گفتند تصادفی است اما چرا فقط این فیلم دچار چنین سرنوشتی شد. نه یک بار بلکه سه بار و آن هم در جشنواره‌ای که از منظم‌ترین جشنواره‌های جهانی بود و در همین چند دوره به جشنواره درجه یک تبدیل شد. فیلم برای هیأت داوران هم در چنین وضعیتی نمایش داده شد. در واقع به نوعی فیلم را از داوری خارج کردند و بعد از آن هم به داوری دیگری سپرده نشد و خاموش ماند. فقط فحش‌ها سرجای خودش تثبیت شده ماند. هنوز هم کسانی از آن دوران می‌گویند ما که فیلمی ندیدیم، فقط تاریکی بود. حتی فکر نمی‌کنند که این فیلم را جای دیگر و یک بار دیگر ببینند که آیا تاریک بوده یا نه. نمی‌خواهند بدانند. کسی را که خواب است می‌شود بیدار کرد اما آن که خود را به خواب زده، نمی‌شود بیدار کرد. یک عده از روی غرض ورزی و یک عده هم از سر درک نشدن گفتند با فیلم معوجی مواجه هستیم. چون اینکه از یک ساختمان و زمان تاریخی به زمان روز و مدرن بیایی برایشان شوکه‌کننده بود، پیش خودشان گفتند کارگردان نفهمیده و فضای شهر به روز است. برایم عجیب است به این فکر نکردند که فرضاً کارگردان نفهمیده، مانیتور و فیلمبردار و بازیگرانی که یک سال در این پروژه کار کردند هم به این به زعم آنها اشتباه پی نبرده است. واقعاً این ساده‌لوحی حیرت‌آور است. هنر مدرن در زمان خودش با همین مشکل مواجه می‌شود. در مورد واگنر، پازولینی، روسیلینی و ... هم واکنش‌ها متفاوت بود. «پرستش بهار» اثر ایگور استراوینسکى هنگامى که نخستین بار در تئاتر شانزه لیزه به نمایش درآمد جارو جنجال عجیبى برپا شد و کار به فحاشی کشید. این موضوع در همه جا وجود دارد اما در عین حال در ایران وضعیت بدتر است. همگرایی عجیبی در نفی یک کار جدید وجود دارد. همه متحد هستند. تنها کسی که درباره این فیلم پافشاری و کشف دوباره کرد سعید عقیقی بود. او خیلی به گردن فیلم حق دارد. نگاتیو فیلم سال‌ها در گوشه پرتی افتاده بود، آفتاب خورده بود و زیر دست و پا مانده بود. به هر حال جهان ما همین است. خود ما زیر دست و پا له شدیم و این امر چنان روزمره‌ شده که تبدیل به امر طبیعی و عادت شده است. وقتی نگاتیوها در اختیارم قرار گرفت با مجوز سازمان سینمایی، به فرانسه با سرپرستی دخترم فرستادم. نه برای اینکه دیده شود. فرستادم چون شرایط نگهداری‌اش را نداشتم. با گذشت 40 سال دیده شدن فیلم برای من منتفی است، فیلم باید در زمان خودش دیده می‌شد، تأثیر می‌گرفت یا تأثیر می‌داد.
پس از خبر اکران فیلم «شطرنج باد» در جشنواره کن برخی صاحبنظران از جای خالی تاریخ سینما در دانشگاه و امکان دسترسی به آرشیو تاریخ سینمای ایران برای پژوهشگران نوشتند.  
بله، همین بی اعتنایی‌ها باعث شده که با وجود تاریخ 100 ساله سینمای ایران، وقتی تاریخ سینمای جهان را ورق می‌زنیم اسمی از تاریخ سینمای ایران نیست. چرا؟ در حالی که از اواخر دهه 30 تا 55 دوره درخشان و پیشرو سینما را داریم. ما اولین کسانی هستیم که سینمای مستند دراماتیک را در ایران شکل دادیم، از فیلم رهنما گرفته تا انور و فروغ و حتی گلستان که سابقه سینمای کلاسیک انگلیسی را دارد اما در عین حال یک امر دراماتیک زبانی و روایت شکل گرفته است. در دهه 90 بی‌بی‌سی کباده‌کش سینمای دراماتیک می‌شود و ما از تاریخ حذف می‌شویم. یک تحلیل و نقد درست از این فیلم‌ها نیست. انگار نه انگار که ساخته شدند. فحش خوردند اما تحلیل نشدند. تئوریزه نشدند. سینمایی که تئوری صادر نمی‌کند جایی در تاریخ سینما ندارد. سینمای گدار، برسون، درایر و حتی سینمای اسکورسیزی و بخشی از سینمای هالیوود و شوروی فقط به خاطر پیشرو بودن جاودانه نشدند اگر این فیلم‌های پیشرو تحلیل و تئوریزه نمی‌شد مسأله ایجاد نمی‌کرد. در مجامع زبانی است که سینما تبدیل به تاریخ می‌شود. سینمایی که تئوری تولید نمی‌کند به تاریخ تبدیل نمی‌شود اگر نه سینمای ایتالیا بعد از جنگ جهانی با چیچو و فرانکو مطرح می‌شد چون فروش یک فیلمشان برابر با تمام فیلم‌های روسلینی است اما سینمای ایتالیا با روسلینی و «رم شهر بی‌دفاع» شروع می‌شود. فیلم‌های تجاری پرفروش هم باید ساخته شود اما آنها صرفاً جزو آمار تولید هستند نه خود سینما. این اتفاق فقط مختص امثال «شطرنج باد» نیست در دهه 60 و 70 و 80 هم اتفاق‌های مشابه می‌افتد اما همگی خاموش‌اند. به همین خاطر ما در تاریخ سینما جایی نداریم. ما باید به شکل تئوری سینمای ایران را در جهان مطرح کنیم. اگر کسی چیزی به جهان مدرن اضافه نکند سهمی از تاریخ نخواهد داشت. ما سهم‌مان را از تاریخ از دست داده‌ایم در حالی که در نقاشی هم پیشرو بودیم اما هیچکس درباره آن صحبت نکرد. در دوره قاجار امثال محمودخان ملک الشعرا را داریم که من فیلم «شطرنج باد» را با الگوبرداری از نقاشی «استنساخ» او ساختم. در نورپردازی هم از آن الگوبرداری کردیم. این نقاشی اکسپرسیونیستی 80 سال از اکسپرسیونیسم آلمان جلوتر است. اما چه کسی درباره آن حرف زده؟ من به اینکه دوره قاجار به لحاظ سیاسی بد بوده کاری ندارم اما این دوره که فقط دوره قاجاریه نیست، دوره ملت ماست. چرا ملت ما را تحقیر می‌کنید و می‌گویید دوره انحطاط است. ما در خوشنویسی آکستراسیون را اختراع و به جهان عرضه کردیم. 120 سال جلوتر از آکستراسیون اروپا. آیا این عقب افتادگی یک ملت است؟ با وجود حکومت‌های فاسد، ما ملت پیشرویی در فرهنگ بوده‌ایم. چه کسی اینها را گفته و مطرح کرده. ملت که فقط دولت‌ها نیستند. ما در هر دوره امری مدرن شکل دادیم. بدتر از دوره مغول‌ها که نداریم اما درخشان‌ترین دوره رنسانس فرهنگی‌مان در همین دوره است. چرا دائم خودمان را به عقب افتادگی متهم می‌کنیم. کمی به خودمان بیاییم. امروز دیده شدن فیلم «شطرنج باد» بیش از اینکه خوشایند باشد فقط زخم‌ کهنه من را باز کرده است. نمی‌توانم بگویم خوشحالم. تمام چیزهایی که سعی کردم فراموش کنم و نبینم دوباره رو آمده است. تلخ است. تلخ.
تحلیلگرهایی که به جای خالی آنها اشاره کردید چقدر در تربیت سلیقه مخاطب می‌توانستند نقش داشته باشند؟ همیشه برای حمایت از فیلم‌های مصطلح شده به فیلم‌های فرهنگی، تقصیرها متوجه مخاطب است که با اثر ارتباط نمی‌گیرد، جای اکران ندارد و ...
ناقد واسط بین هنر و جامعه است. ناقد به ارزش آثار و رخدادهای هنر پی می‌برد. چه کسی می‌تواند تأثیر اندیشه‌های جان راسکین را نادیده بگیرد. شارل بودلر در کیهان شعری، خود پیشرو است اما اوست که با تحلیلش هنر رئالیسم را از دست هنر استودیویی رنسانی نجات می‌دهد و جامعه را با آن مواجه می‌کند. اینکه مخاطب نمی‌فهمد توهین به مردم است. نفهمیدن فحش است. چطور فهم خودتان را به ملت منتسب می‌کنید. چرا آنقدر این تفکر غلط را تکرار کرده‌ایم که به رگ غیرت مخاطب هم برنمی‌خورد و نفهمیدن افتخار شده است. حیرت آور است. به واقع خبر اکران «شطرنج باد» زخم‌های کهنه من را باز کرد. اگر نه این روزها در خلوت خودم متمرکز بر نگارگری ایران بودم. فارغ از کرونا و دلار و غوغای جهان. آنقدر به خلوت رانده شده‌ایم که فکر می‌کنیم جهان به ما ربطی ندارد.

برش

فیلم «شطرنج باد» به کارگردانی محمدرضا اصلانی در سال 1355 ساخته شد. این فیلم درباره خانواده ای اشرافی است که خانم بزرگ، بزرگ خانواده فوت می‌کند، حال برسر تصاحب ثروت خانوادگی ماجراهایی پیش می‌آید. دراین فیلم که تصویربرداری آن برعهده هوشنگ بهارلو است، محمدعلی کشاورز، اکبر زنجانپور، حمید طاعتی، فخری خوروش، شهره آغداشلو، آنیک شفرازیان، جواد جوادی و شهرام گلچین بازی دارند. تهیه کننده «شطرنج باد» بهمن فرمان‌آرا است و تدوین آن برعهده عباس گنجوی بوده است.





آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7402/1/549420/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها