به بهانه نمایش نسخه ترمیم شده «شطرنج باد» در بخش کلاسیک جشنواره کن

مُدرن کلاسیک


سعید عقیقی
مدرس و منتقد سینما
خبر اکران شطرنج باد در کن مرا بُرد به نزدیک سی سال پیش ‌نسخه «وی.اچ.اس» رنگ برگشته و بی‌ترمیم؛ فیلم را از یک «ایرانی باز» گرفتم که از لاله زار و ناصرخسرو فیلم می‌آورد – فیلم از آن «ایرانی»ها بود که کسی نمی‌خواست- و دیدم؛ حیران روایت‌پردازی و شخصیت‌سازی و قاب‌بندی و بازی و برش و موسیقی، همان نسخه کرایه‌ای را خریدم و با فیلمی در وطن خویش غریب دنبال چشم و گوش و هم فکر و هم سخن گشتم که تا سال‌ها نبود. «شطرنج باد» هرگز به اکران نرسید و در همان چند نمایش جشنواره‌ای جز ناسزا دریافت نکرد. از نسل پیشین جز یکی دو نفر کسی اقبالی به فیلم نداشت و آنکه داشت چیزی ننوشته بود. یکی ازسازندگان کتاب‌های قطور توخالی سال‌های بعد نوشته بود که کارگردان باید برود دیسکوتک بگرداند و شُکر که تاریخ ما خیابان یک طرفه است و پژوهشگری نیست که نظری به‌نظر «صاحبنظران» بیندازد و دست‌کم بداند چه شد که به این جا رسیدیم. بینندگان «خاص» جشنواره فیلم تهران هنگام نمایش فریاد می‌زدند «چرا تاریک است؟» انگار اگر روشن بود چیزی می‌دیدند. حتی یکی پرسیده بود: «چرا جای اذان، قوقولی قوقوی خروس نگذاشته‌ای؟» یا «چرا آخرش کولرهای پشت بام دیده شد؟» و از همه مهم‌تر: «شما چرا فیلمساز شدید؟» هر دیدنی که دیدن نیست. فیلم با آن نورنایاب دوران بی‌برقی صد سال پیش‌ داستانش می‌درخشید و پایین سُریدن خانم کوچک افلیج از پلّه‌ها برای رازورزی تأمل می‌خواست که دوربین هوشنگ بهارلو داشت و چشم اهل نظری هم اگر بود، می‌دید و در تاریکی مطلق هم باریکه روشن حقیقت را می‌یافت. در دهه 1370 فقط می‌شد همان نسخه را نشان داد و شگفتی را در چشم‌های نسل بعدی دید، تا امروز بارها فیلم را دیده‌ام؛ بیش از بیست بار و دو سه بار بر پرده. بی‌تردید یکی از پنج فیلم ممتاز تمام تاریخ سینمای ایران است. بعضی فیلم‌ها باید خوشحال باشند که راهی به کن یافته‌اند و کن باید خوشحال باشد که پس از سال‌ها «شطرنج باد» نشان می‌دهد. فیلم بی‌ آنکه فریاد بزند عمیقاً ایرانی است و بی‌نیاز از عقده کهتری ایرانی برای پذیرفته شدن در «فرهنگ برتر» و تمنای نخل و شیر و خرس، در مقیاس زیبایی شناسی جهانی. فیلم عصاره‌ای است از آن چه فیلمی نقاشانه باید داشته باشد و درسی است در کج کردن بیراهه پُرکلیشه ژانر کلاسیک به سمت شاهراه روایتگری همواره تازه مدرنیستی و انحراف از معیار جهان محدود «قاتل کیست؟» به سوی چشم‌انداز پرسش‌هایی ژرف‌تر از جنس: «تاریخ به کجا می‌رود؟»، با دوربینی که در پایان به یک حرکت بی‌بُرش در زمان و مکان پیش می‌رود و بخش عظیمی از سینمای هم روزگارش را جا می‌گذارد. بدبیاری این بود که زمان فیلم به عصر ویروس «کشف» جشنواره‌های غربی نخورد. سرخوشی ترمیم و نمایش فیلم در زمانه زخم‌های باز به‌جای خود؛ ای ‌کاش فیلم در زمان خودش دیده می‌شد. شاید در این صورت، طی چهل سال گذشته بر پرده سینما بیش از یک بار می‌دیدیم: «نوشته و کار محمدرضا اصلانی».



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7402/19/549394/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها