داستان کلاسیک چارلز دیکنز در قالبی جدید
روایتی نو از رنج ها و سفرهای «کاپرفیلد»
وصال روحانـي
روزنامه نگار
از روی رمان مشهور «دیوید کاپرفیلد» که آن را چارلز دیکنز بریتانیایی نوشته، نسخه های سینمایی، تلویزیونی و تئاتری متعددی ساخته شده و البته مشکل مشترک و هدف تقریباً دست نیافته خالقان تمامی آنها برابری نیافتن نسخه تصویری حاصل با غنای نوشتاری اصل قصه بوده و این نسخهها هرگز نتوانستهاند همان میزان پیامرسانی و جذابیت داشته باشند که کلمات سحرآمیز و جادوی واژگان ظاهراً ساده اما بواقع پیچیده و پرمعنای دیکنز دربر داشتهاند و این، آثار هنری را به کارهایی تبدیل کرده که حتی در صورت وفاداری به متن قصهها، نتوانستهاند عمق نوشتههای دیکنز را جلوهگر سازند. با چنین پسزمینهای فیلم اخیر «تاریخچه شخصی دیوید کاپرفیلد» (یا «زندگینامه شخصی دیوید کاپرفیلد») را هم باید اثری هنری دانست که از رمان دیکنز الهامی مستقیم و تمام عیار گرفته ولی در یک قالب کمدی- درام شرایط زندگی و کارهای کاپرفیلد را میشکافد و از دستاوردها و ناکامیهای او میگوید و وجوهی را بر داستان دیکنز افسانهای میافزاید که پیش از این از نظرها پنهان مانده بود و بهتر است بگوییم بعضی از آنها اصلاً وجود خارجی نداشت و قوه تخیل و آمال آرماندو ایانوچی، کارگردان این فیلم و شریک او در نوشتن فیلمنامه، سایمون بلکول، آنها را پرورانده و به صحنه حیات و تجلی کشانده و سرانجام در قالب قصه کاپرفیلد به اجرا درآورده و در معرض نمایش گذاشته است.
سختتر از تمامی نمونههای قبلی
کاراکتر اصلی که همانا شخص دیوید کاپرفیلد است، در این نسخه غریب و سرشار از برخی سنت شکنیها، توسط «دوپاتل» هندی ایفا شده که 12 سال پیش در هیأت یک نوجوان در فیلم اسکاری و بسیار موفق بریتانیایی- هندی «میلیونر زاغهنشین» به چشم خورد و شهرت و اعتبارش با گذشت زمان به حدی رسید که به آرامی در برخی فیلمهای دیگر هالیوودی نیز به نقشهای عمدهای نائل شد و «شیر» محصول 2016 نیز از آن قبیل بود. او حالا در قالب فیلم «تاریخچه شخصی دیوید کاپرفیلد» نیز حضوری موفق دارد و تصویرگر یکی از مشهورترین کاراکترهای جوان در ادبیات داستانی دنیا است و شاید کارش از صدها بازیگر دیگری که طی تاریخ در قالب کاپرفیلد فرو رفتهاند، سختتر هم بوده باشد زیرا او نه یک کاپرفیلد سنتی بلکه ترسیمگر نسخهای فانتزی از آن است که هم شیرینیهای یک داستان مثبت را دارد و هم تلخیهای یک کار دراماتیک و بیرحمانه را، حال آنکه در نسخه سنتی و معمولی و بارها دیده شده دیکنز، کاپرفیلد و کارها و اتفاقات پیرامون وی یک تم جدی و نیمه دراماتیک دارند و خنده و سرخوشیهای بیهوده جایی در زندگی و اطراف وی نیافتهاند. سایر بازیگران اصلی این فیلم تیلدا سویین تون اسکاتلندی، هیولاری و پیتر کاپالدی امریکایی و بن ویشاو بریتانیایی هستند و از پل وایت هاوس و گندولین کریستی هم در دیگر نقشهای عمده این فیلم بهره گرفته شده است.
مرفه و راکد
یک خصلت ویژه و منحصر به فرد دیوید کاپرفیلد جدید بهروزسازی آشکار و وسیع آن و انتقال زمانی قصه از عصر اصلی وقوع اتفاقات (دوره موسوم به ویکتوریان) به زمانه کنونی است و ما زندگی او را از بدو تولد تا امروز مقابل چشمهای خود میبینیم. در قصهای که هم آیینهای از رمان چارلز دیکنز است و هم نسخهای متغیر از آن، کاپرفیلد را در شرایطی مییابیم که یک زندگی توأم با رفاه نسبی و قدری ساکن و از سر بیمسئولیتی را در شهر لندن میگذراند. شرایط او با سر زدن به محل زیست پرستار ایام کودکیاش که زنی بهنام پیگوتی (با بازی دیزی میکوپر) است، قدری تغییر مییابد و این البته خانهای قایقی و مستقر شده روی آب رودخانهای در شهر یارموت انگلیس و در فاصلهای دور از پایتخت است.
زیر چکمه طلبکاران
پس از تجربه کردن چیزهایی تازه در این زندگی روستایی، دیوید به لندن برمیگردد و آنجا در مییابد که مادر جوان و مطلقهاش کلارا (با بازی مورفید کلارک) در غیاب وی با مرد متمول اما بیرحمی بهنام مردستون (دارن بوید) وصلت کرده و او آنقدر ظالم است که از هر فرصتی برای زورگویی و کتکزدن دیوید بینوا بهره میگیرد. در همین راستا دیوید رنجور و ناراحت را برای کار در کارخانه مردستون به آنجا گسیل میدارند و این مکانی است که یک سوئیت کوچک با اشتراک با خانواده آقای میکابر (پیتر کاپالدی) برای اقامت در اختیار وی گذاشته میشود. اینجا نیز قضایا به سادگی برای کاپرفیلد و اطرافیان وی سپری نمیشود زیرا خانواده میکابر باید پاسخگوی طلبکارانی باشند که پا روی گلویشان گذاشتهاند و تا وقتی طلب خود را از آنها نگیرند، رهایشان نخواهند کرد.
از تراژدی تا خوشبختی
تراژدی اصلی زمانی از راه میرسد که مادر دیوید بر اثر فشارهای زندگی و رنجهای قبلی و کنونی خود فوت میکند و تنها دلخوشی کاپرفیلد برای ادامه زندگی در آن مکان رنگ میبازد و به همین سبب از آنجا گریخته و به نزد عمه ثروتمندش (بتسی تراتوود) و مستأجر خانه وی آقای دیک (هیولاری) میشتابد به این امید که در آنجا قدری به آرامش برسد. اینجا هم دیوید به برخی چالشها در برخورد با امثال استیرفورت (آنیورین بارنارد) و اوریا هیپ (بن ویشاو) کشیده میشود اما در نهایت برپایه ثروت عمهاش این شانس را مییابد که به یک زندگی نیمه مفرح دست پیدا کند و مهمتر از آن به همان نویسندهای بدل شود که همیشه آرزویش را داشته است.
انواع نشانهها و تعدیلها
اگر همه اینها اتفاقاتی است که نمونهها و نشانههایی از آن در کتاب کلاسیک چارلز دیکنز هم مشاهده شده بود، باید متذکر شد که آرماندو ایانوچی در مقام کارگردان و خالق این نسخه متفاوت و مدرن از این داستان سنتگرا، انواع نشانههای جدید را ضمیمه متن داستان کرده و اقسام تعدیلها را صورت داده، بدون اینکه روح اصلی و ذات داستان گم شود و هیچ اثری از کاپرفیلد واقعی در دل داستان نماند. ایانوچی که از بهار سال 2018 قرارداد ساختن این فیلم را با کمپانیهای سازنده و توزیعکننده آن (شامل فیلمفور، سرچ لایت و لایونزگیت) منعقد کرد، تصویربرداری آن را با همت زاک نیکولسون، فیلمبردار مجرب بریتانیایی از ژوئن 2018 در شهرهای نورفولک و سافولک شروع و در ماه آگوست این سال تمام کرد و سازندگان فیلم سری به شهرهای هال، بری سنت ادموندز و کینگ لین هم زدند که سرسبزی و زیبایی آنها زبانزد همگان است.
نمایش فیلم در مهد دیکنز
این فیلم پس از پشت سر گذاشتن کارهای فنی و تکمیلیاش سرانجام در جشنوارههای بینالمللی و معتبر تورنتو و لندن در سپتامبر و اکتبر 2019 به نمایش درآمد و اکران عمومیاش در بریتانیا، کشور محل روی دادن اتفاقات داستان و مهد چارلز دیکنز از 10 بهمن 1398 آغاز شد و دو ماه هم به طول انجامید ولی اکران آن در امریکای شمالی و برخی نقاط دیگر اروپای غربی که قرار بود از 22 اسفند 98 شکل گیرد، به سبب تبعات مهلک اشاعه بیماری ویروس کرونا در سطح جهان به آیندهای دورتر موکول شد که به نظر میرسد شهریورماه امسال باشد.
بدون اسارتهای زمانی
با این همه دیده شدن فیلم در بریتانیا و در جشنوارههای مورد بحث دیدگاه و برداشتهای لازم از آن را به دست اهالی رسانهها و سایتهای هنری داده تا آن را نقد و تحلیل کنند و چیزهایی را در تمجید یا انتقاد از آن بنگارند. روتن توماتوز، یکی از معتبرترین سایتها در میان نقدکنندگان بوده که نوشته است: «شکی نیست که نسخه تازه کاپرفیلد چهرهای مدرنتر و جدیدتر را به این داستان کلاسیک میبخشد و چیزهایی را در آن عیان میسازد که یا اصلاً در داستان اصلی نبودهاند یا اگر هم بودهاند، به دلایلی در گذشته و در نسخههای قبلی تجلی نیافته بودند. البته مجبور به اعتراف به این واقعیت هستیم که داستان دیکنز چنان غنی و پر نکته و سرشار از انواع بداعتها است که در هیچ قالب زمانیای اسیر نمیشود و به درد نسلها و عصرهای مختلف و همه دورهها میخورد و یک اثر هنری بدون زمان است و شاید به هیچ یک از تغییراتی که گروه سازندگان این فیلم جدید به وجود آوردهاند، نیازمند نبوده باشد.»
* منبع: Sight and Sound
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه