خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
کاخ هرج و مرج
من از حمایتهای قابل توجه امریکاییهای طرفدار اسرائیل (اعم از یهودیان و مسیحیان اونجلیکال) از خودم بسیار سپاسگزارم. همچنین از حامیان متمم دوم قانون اساسی امریکا (آزادی حمل اسلحه)، امریکاییهای کوبایی تبار، ونزوئلایی تبار و تایوانی تبار و بهطور کلی همه محافظه کاران تشکر میکنم. بسیاری از افراد در حمایت از من با ترامپ و مشاورانش رایزنی کرده بودند که جزئی از فرآیند لابی گری در دوره انتقالی بود و من از همه آنها ممنونم. بینظمی و هرج و مرج حاکم بر فرآیند انتقال قدرت که روزبهروز بیشتر آشکار میشد، نه تنها ناکامی ساختاری و سازمانی را به نمایش گذاشت بلکه شیوه ذاتی ترامپ را در روند تصمیم سازیها نشان داد. «چارلز کراتامر» ستون نویس و تحلیلگر محافظه کار امریکایی که از منتقدان جدی ترامپ است، به من گفت که وقتی در گذشته رفتارها و شخصیت ترامپ را به رفتارهای یک کودک 11 ساله تشبیه کرده، سخت دچار اشتباه شده است. وی گفت: «10 سال کم میکنم، ترامپ مثل کودکی یک ساله است. او به هرچیزی از دریچهای نگاه میکند که فقط برای خودش منفعت داشته باشد.» مطمئناً فرآیند انتخاب افراد برای پستهای دولتی توسط ترامپ، از نگاه افراد بیرونی چنین بهنظر میرسید. یکی از استراتژیستهای حزب جمهوریخواه به من گفت که بهترین راه برای اینکه وزیر خارجه بشوی این است که «سعی کنی آخرین نفر باشی.»
«مایک پنس» معاون رئیس جمهوری منتخب روز 29 نوامبر به من تلفن کرد و قرار ملاقاتی را برای روز بعد تعیین کرد. من پنس را از زمان حضورش در کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان میشناختم؛ او یکی از حامیان سرسخت طراحی و اجرای یک سیاست قدرتمندانه در حوزه امنیت ملی بود. ما خیلی خودمانی درباره طیفی از موضوعات مختلف در حوزه سیاست خارجی و سیاست دفاعی گپ زدیم اما او جملهای درباره تعیین وزیر خارجه گفت که بسیار متعجب شدم؛ «فکر نمیکنم تصمیمگیری در این زمینه خیلی زود اتفاق بیفتد.» با توجه به اینکه در آن ایام گزارشهای رسانهای متعددی منتشر میشد که نشان میداد جولیانی از رقابت برای این پست کنار کشیده است، بنابراین کل فرآیند انتخاب مسئول سیاست خارجی امریکا باید مجدداً از اول شروع میشد و صد البته که این تحولی غیرمنتظره برای دوره انتقال قدرت بود.
وقتی من روز 30 نوامبر وارد ساختمانی شدم که دفاتر اداری دوره انتقالی در آنجا مستقر بودند، «جب هنسارلینگ» عضو مجلس نمایندگان در حال خروج از دفتر مایک پنس بود. گفته میشد که هنسارلینگ برای کسب ریاست خزانهداری کاملاً مطمئن است به گونهای که به کارمندانش هم گفته آماده باشند و کار برنامهریزی را شروع کنند. اما در نهایت اسم او بهعنوان وزیر خزانهداری درنیامد، همان گونه که «کتی مک موریس راجرز» که اسمش برای تصدی وزارت داخله و سناتور سابق «اسکات براون» که برای وزارت کهنه سربازان مطرح شده بودند، هیچ کدام گزینه نهایی ترامپ نبودند. الگوی رفتاری ترامپ کاملاً آشکار شده بود. من در گفتوگوی نیم ساعته خود با پنس که کاملاً دوستانه پیش رفت، سخن مشهور «دین اَچسون» وزیر خارجه ترومن را بازگو کردم، همان گونه که قبلاً هم چند بار برای ترامپ نقل کرده بودم. وقتی از اچسون پرسیده بودند که شما چگونه چنین روابط کاری درجه یکی با رئیس جمهور ترومن دارید، پاسخ داده بود: «من هرگز فراموش نمیکنم که چه کسی رئیس جمهوری و چه کسی وزیر خارجه است و آقای ترومن هم دقیقاً چنین رویکردی دارد.»
ترامپ در روز اول دسامبر «جیمز متیس» را بهعنوان وزیر دفاع معرفی کرد ولی بیثباتی در وزارت خارجه همچنان ادامه داشت. من روز دوم دسامبر برای مصاحبه (بهعنوان نامزد وزارت خارجه) وارد برج ترامپ در نیویورک شدم و در لابی تشکیلات ترامپ برای شروع جلسه منتظر بودم که متوجه شدم یکی از دادستانهای ایالتی و یکی از اعضای مجلس سنا هم منتظر هستند. ترامپ معمولاً همیشه از برنامه زمانبندیاش عقب بود و ما منتظر نشسته بودیم که در کمال تعجب «باب گیتس» وزیر دفاع سابق از اتاق رئیس جمهوری منتخب خارج شد. من بعدها متوجه شدم که گیتس برای لابی کردن به نفع «رکس تیلرسون» جهت تصدی وزارت انرژی یا وزارت خارجه به دیدن ترامپ آمده بود. با گیتس خوش و بش مختصری کردم و البته خود او چیزی در مورد تیلرسون بروز نداد. بالاخره نوبت من شد و وارد اتاق شدم. دیدارم با ترامپ که با حضور «رینس پریباس» و «استیو بنن» انجام شد، کمی بیش از یک ساعت طول کشید (پریباس خیلی زود بهعنوان رئیس کارکنان کاخ سفید و بنن بهعنوان استراتژیست ارشد دولت منصوب شدند). من و ترامپ درباره نقاط بحرانی جهان، تهدیدهای راهبردی گستردهتر نظیر تهدیدات روسیه و چین، تروریسم و موضوع اشاعه تسلیحات هستهای گفتوگو کردیم. من باز با روایت سخنان دین اچسون شروع کردم و برعکس دیدارهای قبلیام با ترامپ، این من بودم که بیشتر حرف میزدم و سؤالات حاضران در جلسه را جواب میدادم. فکر میکنم ترامپ بدقت به حرفهایم گوش میداد، در طول جلسه هیچ تلفنی نزد و به هیچ تلفنی هم پاسخ نداد تا اینکه بالاخره دخترش «ایوانکا» وارد اتاق شد و مطالبی را در مورد مسائل تجاری خانواده ترامپ مطرح کرد، شاید هم قصد داشت اتمام زمان جلسه را یادآوری کند تا ترامپ بیش از این از برنامه زمانبندی شده عقب نیفتد.
من در این جلسه توضیح دادم که چرا وزارت خارجه امریکا به یک انقلاب فرهنگی نیاز دارد تا به ابزاری کارآمد برای اجرای سیاستهای واشنگتن در جهان تبدیل شود. صحبتها پیرامون این موضوعات در جریان بود که ترامپ گفت: «ما در این جلسه پست وزیر خارجه را بررسی میکنیم، اما میخواهم بدانم نظرت در مورد قائم مقامی وزارت خارجه چیست؟» من پاسخ دادم که اصلاً این پست مدنظر من نیست و چرایی آن را توضیح دادم؛ «من نمیتوانم در جایگاه قائم مقام وزیر خارجه این وزارتخانه را به نحوه مطلوبی اداره کنم. علاوه بر این من راحت نیستم با کسی کار کنم که میداند من قبلاً برای به دست آوردن جایگاه او رقابت کردهام. وزیر خارجه بعدی اگر من معاونتش را بپذیرم احتمالاً همواره ذهنش مشغول این خواهد بود که یک نفر برای به زیر کشیدن وی تلاش میکند.» در پایان جلسه ترامپ با هر دو دستش دست مرا گرفت و گفت: «من مطمئنم که ما با هم کار خواهیم کرد.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه