ادبیات، غم و هجران این روزها را ثبت میکند
شهرام اقبالزاده
نویسنده و مترجم
تأثیر مخرب شیوع پاندمی کرونا، آنهم در چنین سطح گستردهای را میتوان در قلمرو ادبیات، نه از نظر کمی بلکه کیفی، با جنگهای جهانی مقایسه کرد که هنوز هم بعد از گذشت سالها، همچنان با ردپایی پررنگ از آنها در تولید محصولات فرهنگی- هنری ازجمله ادبیات و سینما روبهرو هستیم. نه تنها آثار پژوهشی که رمانها و نقاشیهای بسیاری در رابطه با موضوعاتی همچون جنگ و صلح خلق میشوند و چرایی این مسأله به سپری شدن بخش عمدهای از زندگی نوع بشر در رویارویی با دو مفهوم زندگی و مرگ است. همان چالش مهمی که شکسپیر از آن با عنوان بودن و نبودن یاد میکند. در برابر کرونا، برخلاف جنگهای آشکار که میدانیم نیروی مقابلمان کیست و حتی چه تواناییهایی دارد با جنگی پنهان روبهرو هستیم؛ جنگی بسیار مخفیتر از حتی مبارزات چریکی با آن حملههای ناگهانیشان. کرونا پارتیزانی ست که نه مرز میشناسد و نه دیده میشود؛ حتی زمان و محل حملهاش پیدا نیست و ما را با جنگی نامتقارن و نابرابر روبهرو کرده است. با این حال شباهتهایی هم به جنگ واقعی دارد؛ در جنگهای کلاسیک، دشمن بهدنبال ضعیفترین حلقه نیروهای مقابل میرود تا از آن طریق وارد شود و ضربه بزند؛ درست شبیه اتفاقی که در مواجهه با این بیماری رخداده و آنهایی که سن و سال بالا دارند یا مبتلا به بیماریهای زمینهای هستند یا بهواسطه شرایطی ازجمله شیمیدرمانی سیستم ایمنی ضعیفتری دارند، اغلب طعمههای کرونا هستند. در ارتباط با کرونا موضوع اصلی کنش و واکنشی است که با آن رویارو شدهایم؛ اینها را گفتم تا وارد بحث اصلی شویم. ویروسها هم بخشی از اکوسیستم هستند، وقتی انسان به محیط زیست و حیوانات تعرض میکند باید منتظر چنین پیامدی هم باشد؛ آنطور که متخصصان میگویند و حتماً بارها شنیدهاید این بیماری از گونهای حیوان به انسانها منتقل شده است. این ویروس نشان داد، آدم امروز با این همه ادعا و پیشرفتی که در عرصه تکنولوژی به دست آورده هنوز بخش کوچکی از این جهان است؛ ایکاش از این اتفاق درس بگیریم و اکوسیستم را کمتر دستکاری کنیم. در چنین شرایطی ادبیات یکی از ابزارهای مهم برای یادآوردن دلایل دچار شدن به چنین وضعیتی و از سویی هشدار به جلوگیری از تکرار موارد مشابه آن است؛ خوشبختانه در کشور ما هم چند سالی است که برخی نویسندگان متوجه ضرورت پرداختن به چنین موضوعاتی در آثار خود شدهاند. گوشزد کردن بخشی از ملزومات جهان امروز ازجمله مسأله این روزها که همانا تلاش برای متوقف کردن زنجیره کروناست، یکی از کارکردهای ادبیات است. بخش مهمی از ادبیات از بحرانهای زندگی بشر و اتفاقات جهان صحبت میکند؛ از بحرانهای عاطفی گرفته تا مشکلات اجتماعی و حتی بنبستهایی که در سطوح مختلف ملی-جهانی پیش روی مردم قرار میگیرد. حال و احوال این روزهایمان بههرحال در ادبیات هم منعکس میشود؛ اینکه نمیتوانیم به دیدن نزدیکان خود برویم یا حتی دست دادن که پیشتر یکی از بدیهیترین راههای سلام و احوالپرسی بود، امروز به یکی از ممنوعههای توصیههای پزشکی تبدیل شده است. بیشک ادبیات، چه در قالب شعر و چه داستان و رمان از این هجران و غمی که بر ما گذشته سخن خواهد گفت و بخشی از تاریخ اینچنین ثبت میشود. جلوههای دیگر این پاندمی، نظیر کسب اعتبار دوبارهای که نصیب جامعه پزشکی و کادر درمان همه کشورها شد هم بخشی از مخلوقات ادبی- هنری همه جهان را در بر خواهد گرفت، حتی نقد به عملکرد اشتباه سیاستمداران هم از جمله این موارد است که منجر به تشدید هر چه بیشتر بیماری شد؛ همچون بیتوجهی ترامپ که روزهای نخست، این بیماری را به شوخی گرفته بود اما حالا مدتی است که دنبال مقصر میگردد. همه این موارد، جنبههای پیدا و پنهان گسترش این پاندمی نه فقط در ادبیات، بلکه در همه هنرها خود را نشان میدهد. برای نخستین مرتبه کل جهان، باوجود قدرتهای بزرگ حاکم برآن، باوجود زرادخانههای اتمی و انواع آزمایشگاههای فوق پیشرفته در برابر تنها یک ویروس کم آورده و با مشکلاتی چند لایه درگیر شده و اندیشمندانی همچون نوآم چامسکی و هابرماس از این میگویند که شیوع این بیماری نشان داد که بشر امروز بهرغم ادعاهای گزاف، نایافتههای بسیاری دارد و حیران و سرگشته است. این درس بزرگی ست که خواهناخواه در ادبیات هم جلوهگر خواهد شد؛ بنابراین شاید بتوان گفت که باید منتظر یک جهش و تغییر عجیب در همه بخشهای ادبیات باشیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه