استادی که با تئاتر کاسبی نمیکرد
امیر دژاکام
بازیگر و کارگردان تئاتر
هشتاد و نهمین سالروز تولد حمید سمندریان را پشت سر گذاشتیم. کسی که از استادان و سرآمدان تئاتر ایران بود و بسیاری از هنرمندان تئاتر او را یکی از تأثیرگذارترین چهرههای این هنر میدانند.
حمید سمندریان معلم و عزیز من بود به مدت بیش از 20 سال. این افتخار را داشتم که از سال 64 تا زمان درگذشت او شاگردش بودم و یک روز قبل از مرگ هم به دیدار او رفتم. شاید جزو معدود شاگردانی بودم که در مقطع لیسانس شاگرد حمید سمندریان بودم و در تمام 8 ترم تحصیلم واحدهای درسی با او داشتم. در دوران فوق لیسانس هم شاگردش بودم و از سال 71 کنار او بهعنوان دستیار در دانشگاه فعالیت میکردم. دورهای که 12 تا 15 سال طول کشید. سمندریان کار بزرگی که در حق همه ما انجام داد این بود که به ما یاد داد سؤال طرح کنیم و گونههای مختلف یک پدیده را بررسی کنیم و ببینیم و به آنها دقت کنیم. این سؤال را در ذهن ما ایجاد کرد که من وقتی به چیزی نگاه میکنم آیا همه آن چیز را میبینم؟ همه حقیقت آن چیزی است که من از آن خبر و اطلاع دارم یا دادههای دیگری وجود دارد که من ازآنها بیخبرم؟ سمندریان به ما میگفت همیشه چیزهای تازهای وجود دارد که ما از آنها اطلاع نداریم. میگفت شروع کنید به جستوجوکردن برای پیدا کردن پدیدههای دیگری که نمیبینید. عصاره تمام چیزی که حمید سمندریان به ما آموخت سؤال طرح کردن، به هر قضیهای از زاویه جدید نگاه کردن و کشف مجهولات بود. اینکه واقعیت و حقیقت انتها ندارد. همیشه میگفت روزی که فکر کردید همه چیز را میدانید آن روز، روز تمام شدن شماست؛ روز پایانتان. دیگر ادامه ندارید و متوقف شدهاید. سمندریان عاشقانه همه شاگردانش را دوست داشت. تا به حال استاد و معلمی داشتهاید که اگر یک روز با شما حرف نزند از غصه دق کنید؟ سمندریان برای من چنین استادی بود و شاگردی او برای من افتخار زیادی داشت. اینقدر با محبت و رفیق بود که نهایت نداشت و در اوج محبت و رفاقت درباره کار تعارف نداشت.
سمندریان کار بد را هیچ وقت تأیید و کار خوب را هیچوقت تکذیب نمیکرد؛ حتی اگر کار دشمنش بود. او هدایت رئالیستی را همراه خودش آورد، چون و چرا را همراه خودش آورد و از طریق ترجمههایش چند نویسنده را به ما معرفی کرد. باید به این مسأله توجه داشته باشیم که ترجمههای سمندریان از کسانی مانند تنسی ویلیامز آن زمان تنها ترجمههایی بودند که در ایران وجود داشتند. او سال 42 گروه تئاتر تشکیل داد و مؤسسه راه انداخت و تئاتر اروپا را از طریق ترجمه به ما معرفی کرد. براساس همین کارها ما همیشه مدیون حمید سمندریان هستیم. تئاتر کاسبی نیست و برای حمید سمندریان تئاتر امر لازم و ضروری بود. صرافی و کسب و کار نبود. نگاه کاسبکارانه به تئاتر نداشت و مخالف این نگاه بود. پای عقایدش، خواستهها، فکرش و روش زیباییشناسیاش ایستاد و تا جایی که میتوانست این نگاه را آموزش داد. او شاید تنها در یک سال آخر عمرش تدریس نکرد. هیچ وقت نشده نام حمید سمندریان را بیاورم و به او سلام نکنم. چون زنده است و یکی از بزرگان تئاتر است که من کوچکترینشان هستم. پس سلام بر حمید سمندریان.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه