برای سینما «رادیوسیتی» که ساختمانش به فروش رفت

«رادیو»یی که دهه‌هاست صدایش در «شهر» شنیده نمی‌شود




حمیدرضا محمدی
خبرنگار
نشانی‌اش می‌شد خیابان پهلوی، بین میدان ولیعهد و چهارراه تخت جمشید که امروز می‌شود خیابان ولیعصر، بین میدان ولیعصر و چهارراه طالقانی، نبش کوچه گیلان.
وقتی آمد، شد پاتوقی برای جوانانِ به اصطلاح انتلکتوئل آن روزگار و وقتی رفت، شد مجمع خاطرات یک نسل. جوانان آن موقع وقتی می‌آمدند، آلامد می‌کردند و می‌آمدند. با هزاروچهارصد صندلی بزرگترین و با هشتاد ریال بهای بلیت گران‌ترین سینمای تهران بود و شلوغ‌ترین روزهایش، جمعه‌ها سانس ساعت 11 صبح بود و جایی بود برای عرض اندام دختران و پسران مرفه پایتخت‌نشین.
دو طبقه بود و کف سالن انتظار، پوشیده از مرمر بود. در آن ستون‌های بزرگ مرمرآجین تعبیه شده بود. صندلی‌های مبل‌مانندش از مخمل قرمز بود. عرض پرده‌ نمایش فیلم چهار‌ونیم متر بود. ورودی‌اش هم که دیگر برای خودش دلبری‌ها می‌کرد. چراغ‌های نئون قرمزرنگی روی نمای بیرونی ساختمان سینما نصب شده بودند که جلوه‌ای مدرن به سینما می‌دادند. ضلع غربی سینما و در ورودی از کف سالن تا سقف شیشه‌ای بودند و از بیرون، سینما پیدا بودند.
اینها همه هنر حیدرقلی خان غیایی شاملو بود و دو سال برای این سینما وقت صرف کرد.
«رادیوسیتی»، 27 شهریور 1337 افتتاح شد، با «گوهرفروشان مهتاب» اثر روژه باردیم. فیلمی با بازی بریژیت باردو و سال ١٩۵٨ و یک دوبله تمام‌عیار. فیلم بیست‌وشش شب روی پرده ماند و بعد، از 22 مهرِ همان سال، نوبت به «سلطان و من»، اثر والتر لنگ، محصول 1956 رسید. آنجا جایی برای سینماروهای حرفه‌ای شده بود و حالا که سال‌ها گذشته است احتمالاً آنها مهم‌ترین و تازه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما را در این سینما دیده‌اند.
جواد مجابی در جایی گفته است که «با افتتاح سینماهایی مثل رادیوسیتی که شاهد ساختنش بودم، بتدریج فیلم‌های جدی، مثل «کسوف» آنتونیونی را دیدیم یا «هشت ونیم» و «شب» را و پرویز دوایی در لابه‌لای متنی بلند اشاره کرده که «فیلم چهار سوار سرنوشت اثر وینسنت مینه‌لی [که از 25 مرداد 1341 به نمایش درآمد] را در سینما رادیوسیتی دیدیم؛ فیلمی که تأثیری غیرقابل‌تصور بر من گذاشت.» و البته محمدعلی نجفی هم  نوشته اشت که «من دانشجوی معماری بودم که در رادیوسیتی «خشت و آینه» ابراهیم گلستان [که از 29 دی 1344 به مدت سه هفته به نمایش گذاشته شد] و «شب» آنتونیونی را دیدم. سینما رادیوسیتی سال‌های طولانی است که تعطیل شده است. احتمالاً الآن اغلب رهگذرانی که از کنار رادیوسیتی سابق عبور می‌کنند نمی‌دانند که اینجا روزگاری سینمای مهمی قرار داشته است؛ سینمایی که نیم‌قرن پیش فیلم‌های متفاوت و پیشرو اکران می‌کرد و این فیلم‌ها بر ذهن و جان جوان‌های شیفته و علاقه‌مند تأثیرات بنیادین می‌گذاشت.»
و البته، اینها، تنهایی جزئی از انبوه خاطرات رادیوسیتی است.
اما این سینما یک بار در سال 1352 هدف بمب مجاهدین خلق قرار گرفت اما دست آخر در آبان 1357 در آتش سوخت و سینمای 1230 مترمربعی عزیزالله محتشمی دولت مستعجل شد. سینمایی که در سال 1355، 755هزار تماشاگر به خود دید و فیلم‌هایش 35میلیون و 530هزار ریال فروخت.
حالا در این هیاهوی جشنواره فیلم فجر و درست در روزهایی که یک نمایش با همین نام در عمارت روبه‌رو تهران در حال برگزاری است، خبر آمده است که سینما را بنیاد شهید و امور ایثارگران فروخته است به یک مالک شخصی، که البته طبق قرارداد، حق ندارد آن را تخریب کند. حالا باید دید این یلِ سینماهای تهران چه می‌شود. آنقدر می‌ماند تا می‌پوسد و می‌ریزد یا سرنوشتی دیگر در انتظارش است.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7278/20/535992/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها