شبح آزادی
پیش هر بیگانه گویم راز خود
نوشته یحیی نطنزی
مهمترین مشکل فیلمهای قبلی نیکی کریمی فیلمنامه بود؛ فیلمنامهای که پتانسیل تبدیلشدن به فیلم بلند نداشت «یک شب»، فاقد بلندپروازیهای لازم برای تبدیلشدن به اثری سینمایی بود «چند روز بعد»، نمیتوانست قصه را تا پایان جذاب نگه دارد «سوت پایان» یا در کلیشه زن مظلوم و مرد ظالم دست و پا میزد و قصه جدیدی برای تعریفکردن نداشت «شیفت شب». در مقابل اما مهمترین نقطه قوت «آتابای» فیلمنامهاش است؛ فیلمنامهای که این بار استفاده خلاقانهای از بستر دراماتیک و جغرافیایی داستانش میکند و یکی از ماندگارترین شخصیتهای مرد جشنواره امسال را برایمان به نمایش میگذارد. آتابای در فیلم جدید نیکی کریمی مرد تلخاندیشی است که برعکس بسیاری از فیلمهای دیده شده در این چند روز از یک تلخی تحمیلشده و باسمهای رنج نمیبرد. زمینهچینیهای حسابشده فیلمنامه، از نریشن هدفمند گرفته تا ارجاع به گذشته دور از دسترس و ترسیم یک موقعیت پیرامونی متلاطم برای شخصیت، باعث شده این شخصیت در فیلم به خوبی در قالب مردی سرخورده فرو برود و بازی تحسینبرانگیز هادی حجازیفر هم جذابیتهای آن را مضاعف کند. موقع تماشای فیلم با جهانی بشدت واقعی مواجهیم که قاعدتاً نباید روزنه امیدی در آن باشد. جهانی با مرگهای خودخواسته و ناخواسته، خانوادههای فروپاشیده، مصیبتهای گریزناپذیر، بیماریهای صعبالعلاج، پنهانکاریهای ویرانکننده و فرصتهای از دست رفته. با این حال فیلمنامه به شکل جذابی تلاش میکند از دل این موقعیتهای بغرنج که هر کدامشان میتوانند دستمایه یک فیلم ضعیف منتسب به جریان سینمای اجتماعی ایران باشند، دنبال رویکرد تازهای بگردد و به کمک ایماژهای بصری و تأکیدهای حسی کارگردان تأثیرگذاری به مراتب عمیقی به دست بیاورد. خوشبختانه نیکی کریمی هم تا حد زیادی توانسته برای بنمایههای موجود در فیلمنامه هادی حجازیفر معادلهای تصویری مناسبی پیدا کند و با کمک خود او از ظرافتهای شیرین زبان ترکی هم بهره زیادی ببرد. البته «آتابای» هم در متن و هم اجرا تأثیرپذیری آشکاری از فیلمهای مورد علاقه فیلمنامهنویس و کارگردانش گرفته. اما چیزی که فیلم را از تبدیلشدن به یک اثر تقلیدی یا سطحی فراتر میبرد و جایگاهی ویژه برایش خلق میکند بهرهگیری مناسب از ظرفیتهای بومی و تطبیق آنها با موقعیت داستانی فیلم است؛ به همین دلیل اصلاً نمیشود فیلم را در بستری به جز روستایی که قصه در آن میگذرد و با آدمهایی غیر از چهرههایی که در فیلم میبینیم تصور کرد و انتظار همین تأثیرگذاری را داشت.
«آتابای» فیلم رازها و لحظههاست. لحظه باخبرشدن از فروختهشدن باغ، لحظه رؤیارویی با پدری که امانتدار خوبی نبوده، لحظه گفتوگوی افشاگرانه آتابای و یحیی در مقبره شمس و بعدتر همنشینی درخشانشان در تاریکی شب و در حاشیه ساحل، لحظه برملا شدن راز سیما و البته لحظه تماشایی حرفهای بیپرده آتابای و سیما. ناتوایی در خلق هر کدام از این لحظهها میتوانست لحن یکدست فیلم را به دستانداز بیندازد و از جذابیت اثر نهایی بکاهد. در شکل فعلی اما با فیلمی طرفیم که منحنی دراماتیک خود را از ابتدا تا انتها به خوبی پیش میبرد و بیآنکه بخواهد به دام احساساتگرایی بیفتد تماشاگر را در دل داستانی سرشار از ریزهکاری و موقعیتهای تماشایی قرار میدهد؛ موقعیتهایی که بعد از تماشای فیلم با ما میمانند و این برای کارگردانی که این بار دورخیز هوشمندانهای برای ساخت فیلمش کرده یک دستاورد است.
* عنوان یادداشت بخشی از شعری سروده واقف لاهوریاست.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه