بهبهانه برگزاری «شب بهمن فرزانه» در سلسله شبهای بخارا
این دیگر فرزانه نیست
مسعود کازری
ناشر
بهمن فرزانه نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی که سال 1317 به دنیا آمد با ترجمه بیش از ۵۰ کتاب به فارسی، توانست ایرانیها را با بسیاری از نویسندگان مطرح جهان آشنا کند. او به زبانهای ایتالیایی، انگلیسی، اسپانیایی و فرانسوی مسلّط بود و سالها در ایتالیا (شهرهای فلورانس و رم) زندگی کرد. فرزانه بهار ۱۳۹۲ به قصد استراحت به ایران برگشت و اعلام کرد دیگر قصد بازگشت به ایتالیا را ندارد و در نهایت هم هفدهم بهمن ۱۳۹۲ در ۷۵ سالگی در تهران درگذشت.
آشنایی من با بهمن فرزانه به حدود بیست سال پیش برمیگردد و پاتوق فرهنگی کتابفروشی مهناز که برادرم مدیریت آن را به عهده داشت و همانجا من بهواسطه یک دوست مشترک با این مترجم درجه یک آشنا شدم. شروع دوستی و ارتباط ما به انتشار کتاب «وسوسه» گراتزیا کوزیما دلدا، با ترجمه فرزانه در نشر کتاب خورشید منجر شد و دیروز در شب بهمن فرزانه از چاپ پنجم آن رونمایی شد. به اعتقاد من و بسیاری از اهل فن، او از جمله مترجمان تراز اول ایرانی است که نسبت به زبان مبدأ و مقصد تسلط بسیار بالایی داشت و به این تسلط بر زبان، باید تسلط به فرهنگ هر دو طرف را هم اضافه کرد که غنیکننده زبان او در فارسی است.
این مسأله، یکی از مؤلفههایی است که او را متمایز میکند و به کارش جلوهای خاص میدهد. نکته اینجاست که ما نمیتوانیم در بحث انتخاب مخاطب، دخالتی مکانیکی در بازار داشته باشیم و بگوییم چه کسی چه کتابی از چه مترجمی بخواند اما نکته اینجاست که متأسفانه بازار ترجمه، این روزها وضعیتی دارد که کمی وخیمتر از ترجمههای ناپخته و مغلوط است، بلکه بخشی از ترجمههایی که در بازار وجود دارد، کپی ترجمه مترجمان بزرگ و سرشناس از آثار شناخته شده هستند و ما در این حوزه میتوانیم ورود قانونی داشته باشیم و از رشد چنین مسألهای جلوگیری کنیم. بههر صورت، نثر کسی مثل بهمن فرزانه امضای شخصی اوست و دست بردن در نثر او و انتشار دوبارهاش بهنام مترجمی دیگر، کاری است غیراخلاقی که قابلیت پیگیری دارد.
فرزانه روی این نثر و این نگاه تأکید و وسواس بسیاری داشت اما از طرف دیگر همیشه میگفت چون من سالهاست که در ایران زندگی نمیکنم کتابها را به یک ویراستار بدهید که آن را با زبان فارسی امروزی نزدیک کند تا مخاطب امروزی بتواند احساس نزدیکی بیشتری با آن کند. یادم میآید که ما هم ویراستار و نمونهخوانی پیدا کردیم و ده صفحه از کتابی از فرزانه را به او دادیم که نمونهخوانی و ویرایش کند. ویراستار این ده صفحه را سیاه کرد و ما آن را به فرزانه دادیم که بخواند. ده صفحه را دید و خواند و گفت: خیلی خوب است اما این دیگر نثر بهمن فرزانه نیست و این ویراستار میتواند کتاب را به اسم خودش منتشر کند.
این حرف دو درس برای من داشت؛ یکی اینکه بهمن فرزانه آنقدر فروتن است و به دور از منیت که تأکید میکند کتابش را به ویراستار بدهیم تا در نهایت پالایش و نزدیکی به زبان امروز منتشر شود اما از طرف دیگر، به ترجمه آزاد و به معنی دیگر، برگردان توجه ویژهای دارد. اینجا بود که تفاوت ترجمه و برگردان را بهتر متوجه شدم و ویراستار فارسی استخدام کردیم و کارها را ویرایش فارسی کرد و فرزانه هم خواند و خیلی هم راضی بود. کم شدن هر کدام از این مترجمان و نویسندهها واقعاً فقدانی است برای ادبیات ما که شاید پیدا کردن جایگزینی برای آنها، به این سادگیها ممکن نشود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه