«تجربه اربعین» آیا میتواند ما را سریعتر و مطمئنتر به جامعه مطلوب آرمانی برساند؟
انتظارات ما از یک تجربه دینی
دکتر علیرضا شجاعیزند
استاد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس
تحلیلهای «پسااربعینی» متفاوت از مطالعات، تحقیقات و سخنرانیهای معمول در خصوص اربعین است و دغدغه محوری در این رویکرد آن است که اربعین را چگونه میتوان به زندگی واقعی، جاری و متعارف منتقل کرد. این جنس از مطالعات در سه سطح قابل بررسی است؛ نخست، تحلیلهای آخرالزمانی؛ دوم، تحلیلهای تمدنی و سوم، رویکردهای ساختاری و واقعنگر.
1. در نگاههای آخرالزمانی به پدیده اربعین، اقتضائات، قواعد و نظم دیگری غیر از آنچه که تاکنون بشر تجربه کرده است، حاکم است. به این معنا که تمام تلاشها، به جای اینکه مصروف این شود که در این شرایط و در دل تاریخ نقشآفرینی کنیم، صرف این میشود که ما هر چه سریعتر به آن نقطه آخرالزمانی برسیم یا آن مقطع آخرالزمانی را نزدیک کنیم.
2. نگاه تمدنی به اربعین، رویکردی است که معتقد است از مسیر اربعین به نحو میانبر میتوان به تمدن اسلامی و تمدن نوین اسلامی رسید.
3. نگاه ساختاری به اربعین اما تلقی واقعگرایانهتر دارد و بحث من در این گفتار، ناظر به همین بُعد سوم است.
طی یکی دو دهه اخیر، برای آنانی که تأملاتی در خصوص اربعین داشتهاند، در «سطح ساختاری» سؤالات جدی مطرح شده است از جمله اینکه؛ آیا میتوان اربعین را به مدلی موفق و کارآمد برای صورتبخشی به زیستدینی و مناسبات اجتماعی آینده بدل کرد؟ آیا میتوان اربعین را الگویی برای جامعهسازی در نظر گرفت؟ آیا ما در حال شناسایی و تجربه کردن یک راهبرد جدید به غیر از راهبرد حکومت دینی هستیم؟ آیا بسط تجربه اربعینی شیعیان، ما را سریعتر و مطمئنتر به جامعه مطلوب آرمانی میرساند؟ آیا الگوسازی از اربعین قادر است همه مسائل ما را حل کند؟ کسانی که انتظارات بلند «انسانساز»، «جامعهساز» و «تمدنساز» از اربعین دارند، آیا آن را در برابر راهبرد حکومت دینی قرار میدهند یا مکمل آن میدانند؟
در واقع «نگاه ساختاری»، اربعین را یکی از اجزای «منظومه کامل دین» میبیند که در عین حال، واجد ظرفیتهای بسیار عظیمی برای ترویج، تهییج و ترغیب دینی مؤمنان جهت دنبال کردن آرمانهای بلند دین است. در «رویکرد ساختاری»، اربعین یک پدیده قدرتمند شعائری است و منظور از «شعائری بودن» این است که اربعین تنها یکی از اجزا و ملزومات دین و یکی از اهتمامات مؤمنان است؛ یک بخش از زندگی پیچیده بشری است؛ یک سهم و یک برهه از زیست-جهان ما است. با این نگاه، طبعاً ما نمیتوانیم همه طاعات و اقدامات خود را در ظرف اربعین بگذاریم و همه مطلوبیتهایمان را از اربعین انتظار داشته باشیم. این نگاه به معنای تخفیف پدیده اربعین و نادیده گرفتن عظمت آن نیست. ما هنوز از عظمت و ظرفیتهای اربعین درک کاملی نداریم. بزرگی و عظمت اربعین همواره باید مورد تأمل و محل توجه ما باشد. اما جایگاه اربعین به مثابه شعائر را باید در منظومه کامل دین دید.
برای اینکه بتوانیم در دل تاریخ نقشآفرینی کنیم باید «ساختارها» و «گفتمان» را اصلاح کنیم. واقعیت این است که اربعین تأثیرات شایانی بر کنشگران، تأثیرات کمتری بر کارگزاران و تأثیراتی هم بر گفتمان و گفتمانسازی دارد؛ اما با همه این احوال، بر این باورم که اربعین ساختار نمیسازد!
*مکتوب حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر علیرضا شجاعیزند است که در پنجمین همایش بینالمللی اربعین حسینی با عنوان «جهانی شدن مقاومت و تحولات فراملی» در دانشگاه علامه طباطبایی ارائه شد.
5 فرصتی که «راهپیمایی اربعین» برای ما خلق میکند
حال و هوای طریقالحسین
دکتر شمسالله مریجی
استاد علوم اجتماعی و رئیس دانشگاه باقرالعلوم
فرهنگ از سه بخش «شناختی»، «سازمانی» و «فنی» تشکیل شده است. بر این اساس، اربعین در مقام یک «ارزش» در حوزه شناختی فرهنگ قرار میگیرد و پیادهروی اربعین بهعنوان یک «هنجار» در بخش فنی فرهنگ اسلامی دستهبندی میشود، اما به این دلیل از «راهپیمایی اربعین» تحت عنوان «امری تمدنساز» سخن گفته میشود که در مباحث جامعهشناسی «امور تمدنساز» در بخش فنی فرهنگ دستهبندی میشوند. بر این اساس، دادوستدهای هنجاری در جریان پیادهروی اربعین میتواند به تشکیل تمدن انسانی و اسلامی بسیار کمک کند. برخلاف لویی اشتراوس که معتقد است نمیتوان از فرهنگی یکسان حرف زد چون فرهنگها به ذات متباین هستند و به تبع این تباین، جوامع هم متباین شده و جوامع متباین، تحت حاکمیت یک حکومت واحد قرار نخواهند گرفت، در تفکر و اندیشه اسلامی بر این باور هستیم که میتوان «تمدن انسانی واحد» داشت و با آمدن منجی، عالم تحت لوای حاکمیت واحد قرار خواهد گرفت و آن چیزی که به فرهنگ انسانها اشتراک میبخشد، همان جنبههای فکری و شناختی است. در این فضا، اربعین چون در بخش «شناختی» فرهنگ قرار میگیرد و ریشه در واقعیتهای نفسالامری دارد، نسبیتبردار نیست و در هر جا و هر زمان، دارای ارزش است؛ اما فارغ از جنبه ارزشی اربعین، جنبه هنجاری ارزش پیادهروی اربعین، همه مؤلفههای تشکیلدهنده تمدن را در خود دارد و در این راستا از پنج فرصتی میتوان سخن گفت که راهپیمایی اربعین برای ما فراهم میکند؛
1. تمرین و تقویت «همبستگی اجتماعی»؛ تمدنسازی بدون همبستگی محال است؛ چون تمدن بروز هنجارها است. بنابراین پیادهروی اربعین هم تمرین و تقویت و هم عمق بخشیدن به تمدنسازی است.
2. تربیت نیروی انسانی؛ ما در این حرکت کادرسازی میکنیم و نیروی انسانی را جهت تحقق تمدنسازی تمرین میدهیم.
3. حرکت به سمت تحقق عدالت و رفع طبقات اجتماعی؛ در پیادهروی اربعین، مثل مُحرم شدن در مراسم حج، اهمیتی ندارد که افراد از کدام طبقه اجتماعی هستند و هیچ کس بر دیگری تفوقی ندارد. تحقق و درونی شدن چنین نگاهی یکی از ضرورتها و بایدهای تأسیس یک تمدن است و بدون چنین جهانبینیای اساساً تمدنی انسانی و جهانی شکل نمیگیرد.
4. تغییر سبک زندگی و حرکت به سمت حیات طیبه؛ سبک زندگیهای متعدد در دنیای امروز، بشر را به ورطه سردرگمی کشانده است، اما حضور در آیینها و مناسکی همچون پیادهروی اربعین فرصتی برای یافتن مسیر حیات طیبه است.
5. آشنایی و آگاهیبخشی در خصوص موعود و منجی آخرالزمان؛ از آنجا که در پیادهروی اربعین همه در یک مسیر در حرکت هستیم و اساساً جهت حرکت اهمیت دارد و همه «طریق الحسین» را جستوجو میکنند، نفس این حرکت به سمت «حق» تداعیکننده اندیشههای موعود و آخرالزمانی است. در پیادهروی اربعین در کنار این فرصتها، با چالشهایی هم مواجه هستیم. با وجود اینکه در «ارزشها» اساساً چالشی نداریم اما در «هنجارها» محدودیتهای زمانی و مکانی اجازه تحقق کامل ارزشها را نمیدهد. به همین دلیل وجود چالش در هنجارها دور از ذهن نیست؛ وجود نگاه سطحی به پدیده اربعین، فعالیت جریانهای انحرافی، ایجاد موکبهای وارداتی، نادیده گرفتن فرهنگ و آداب میزبان، محدودیت زمانی این حرکت در سه هفته و عدم امتداد آن در طول سال، از جمله چالشهای این مسیر است که میتواند مسیر تمدنسازی را با آسیبهایی مواجه کند.
*مکتوب حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر مریجی در نشست «اربعین و آینده جهان تشیع» است که به همت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به صورتی مجازی ارائه شد.