ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام حسین علیهالسلام :
هرکس مرا پس از مرگم زیارت کند، در قیامت به دیدارش میروم و حتی اگر در دوزخ باشد او را بیرون میآورم.
المنتخب للطریحی ص 70
هرکس مرا پس از مرگم زیارت کند، در قیامت به دیدارش میروم و حتی اگر در دوزخ باشد او را بیرون میآورم.
المنتخب للطریحی ص 70
هنرمندان در فضای مجازی
چهرهها
شهرداد روحانی، آهنگساز و رهبر ارکستر بخشهایی از اجرای «نینوا» در سال 1397 را با مخاطبان به اشتراک گذاشته است، این قطعه اثر حسین علیزاده با اجرای ارکستر سمفونیک تهران است که شهرداد روحانی رهبری ارکستر آن را به عهده داشته است.
مهران غفوریان بازیگر سینما و تلویزیون تصویری در صفحه خود منتشر کرده که اسم سیدالشهدا بر آن نقش بسته و با چند کلمه مختصر از عشق خود به امام حسین(ع) نوشته است. یاحسین(ع)، عاشورای 1401 و حسین عشق من است این چند کلمهای است که اشاره شد.
محمد حسین مهدویان فیلمنامهنویس و کارگردان سینما هم تصویری با مضمون: «لَا یوْمَ کیوْمِک یا اَبا عَبْدِاللهِ» منتشر کرده و در توضیح آن معنای حدیث مذکور را نوشته: «هیچ روزی چون روز حسین نیست.»
بهزاد عبدی هنرمند آهنگساز هم بخشی از ویدیوی مرتبط با اجرای اپرای عاشورا در سال 1387 را با دنبالکنندگان صفحه خود به اشتراک گذاشته است. بخشی که عبدی برای انتشار در صفحه خود انتخاب کرده مرتبط با لحظه ورود حر به صحنه اجرای این اپرا است. اپرای عاشورا به نویسندگی، طراحی و کارگردانی بهروز غریبپور به روی صحنه رفته، البته آهنگسازی این کار را هم بهزاد عبدی به عهده داشته است در این اپرا محمد معتمدی در نقش حربن ریاحی و مهدی امامی هم در نقش حضرت عباس(ع) بازی کردهاند.
علی محمد مؤدب، نویسنده و شاعر بخشی از شعری درباره واقعه کربلا را در صفحهاش منتشر کرده که در آن آمده:«ای آفتاب صبرکن این آخرین شب است/ این آخرین شبانه آرام زینب است/ این نازدانهها که در آغوش مادرند/ در دست باد، بعد تو گلهای پرپرند/بعد از تو در محاصره شعلهها و خار/گلهای پرپرند به میدان کارزار/دلبندهای قافله شلاق میخورند/ از شعلههای حرمله شلاق میخورند/ این خیمهها چو ابر پراکنده میشوند/ فردا پس از تو، شب نشده کنده میشود/فردا غروب در آنسوی قتلگاه/ در ابرهای دلهره، غلتان به خاک ماه/ ماه ایستاده دفعه آخر ببیندت/ جایی نماز کن که برادر ببیندت»
شعر عاشورایی
اکبر بهداروند
شاعر
باز آواز غریب کربلا
میرسد درگوش جانم از سروش
گردی از میدان به پا هرگز نخاست
نعش خورشید خدا افتاده بود
درمیان دشت چاک قتلگاه
ماه درمحمل نشسته بیصدا
و جبیناش فرش درگاه خدا
آفتاب آسمان در گریه شد
و زمین دربغض حیرت زین عزا
شعر عاشورایی
بهروز قزلباش
شاعر
یک نفس صبح قیامت در نظر پرواز کن
بگذر از مرز دوعالم آن قَدَر پرواز کن
لختی از خون جگر بر خیز و بنشین در بغل
یک بغل از لخته خون جگر پرواز کن
سنگ اگر مضراب آتش زد به ساز آینه
از دل مضراب آتش یک شرر پرواز کن
بردهای سر زیر پر بالی بیفشان و بیا
بسمل ما را ببین سر زیر پر پرواز کن
میرسد لشکر زمین گرداب خون از جان ماست
نیزهای بردار و تا خون و خطر پرواز کن
اشک ما در کربلا میسوزد از خون حسین
بال بگشا یک نظر در چشم تر پرواز کن
در آب فرات غرق آداب شدند
در ظلمت روز شمع اصحاب شدند
هنگام ظهور یار از مشرق عشق
از طلعت او ستارهها آب شدند
آنسو همه درندهها میخوانند
گاوان و خران، چرندهها میخوانند
این سوی ولی گلوی اصغر، آواز
با آن همه پرندهها میخوانند
بر قلب ستم زد دل خود را آنگاه
در دایره قسمت ما بود آن ماه
بر نیزه که در کرب و بلا خورشید است
لا حول ولا قوة الا با الله
شهرداد روحانی، آهنگساز و رهبر ارکستر بخشهایی از اجرای «نینوا» در سال 1397 را با مخاطبان به اشتراک گذاشته است، این قطعه اثر حسین علیزاده با اجرای ارکستر سمفونیک تهران است که شهرداد روحانی رهبری ارکستر آن را به عهده داشته است.
مهران غفوریان بازیگر سینما و تلویزیون تصویری در صفحه خود منتشر کرده که اسم سیدالشهدا بر آن نقش بسته و با چند کلمه مختصر از عشق خود به امام حسین(ع) نوشته است. یاحسین(ع)، عاشورای 1401 و حسین عشق من است این چند کلمهای است که اشاره شد.
محمد حسین مهدویان فیلمنامهنویس و کارگردان سینما هم تصویری با مضمون: «لَا یوْمَ کیوْمِک یا اَبا عَبْدِاللهِ» منتشر کرده و در توضیح آن معنای حدیث مذکور را نوشته: «هیچ روزی چون روز حسین نیست.»
بهزاد عبدی هنرمند آهنگساز هم بخشی از ویدیوی مرتبط با اجرای اپرای عاشورا در سال 1387 را با دنبالکنندگان صفحه خود به اشتراک گذاشته است. بخشی که عبدی برای انتشار در صفحه خود انتخاب کرده مرتبط با لحظه ورود حر به صحنه اجرای این اپرا است. اپرای عاشورا به نویسندگی، طراحی و کارگردانی بهروز غریبپور به روی صحنه رفته، البته آهنگسازی این کار را هم بهزاد عبدی به عهده داشته است در این اپرا محمد معتمدی در نقش حربن ریاحی و مهدی امامی هم در نقش حضرت عباس(ع) بازی کردهاند.
علی محمد مؤدب، نویسنده و شاعر بخشی از شعری درباره واقعه کربلا را در صفحهاش منتشر کرده که در آن آمده:«ای آفتاب صبرکن این آخرین شب است/ این آخرین شبانه آرام زینب است/ این نازدانهها که در آغوش مادرند/ در دست باد، بعد تو گلهای پرپرند/بعد از تو در محاصره شعلهها و خار/گلهای پرپرند به میدان کارزار/دلبندهای قافله شلاق میخورند/ از شعلههای حرمله شلاق میخورند/ این خیمهها چو ابر پراکنده میشوند/ فردا پس از تو، شب نشده کنده میشود/فردا غروب در آنسوی قتلگاه/ در ابرهای دلهره، غلتان به خاک ماه/ ماه ایستاده دفعه آخر ببیندت/ جایی نماز کن که برادر ببیندت»
شعر عاشورایی
اکبر بهداروند
شاعر
باز آواز غریب کربلا
میرسد درگوش جانم از سروش
گردی از میدان به پا هرگز نخاست
نعش خورشید خدا افتاده بود
درمیان دشت چاک قتلگاه
ماه درمحمل نشسته بیصدا
و جبیناش فرش درگاه خدا
آفتاب آسمان در گریه شد
و زمین دربغض حیرت زین عزا
شعر عاشورایی
بهروز قزلباش
شاعر
یک نفس صبح قیامت در نظر پرواز کن
بگذر از مرز دوعالم آن قَدَر پرواز کن
لختی از خون جگر بر خیز و بنشین در بغل
یک بغل از لخته خون جگر پرواز کن
سنگ اگر مضراب آتش زد به ساز آینه
از دل مضراب آتش یک شرر پرواز کن
بردهای سر زیر پر بالی بیفشان و بیا
بسمل ما را ببین سر زیر پر پرواز کن
میرسد لشکر زمین گرداب خون از جان ماست
نیزهای بردار و تا خون و خطر پرواز کن
اشک ما در کربلا میسوزد از خون حسین
بال بگشا یک نظر در چشم تر پرواز کن
در آب فرات غرق آداب شدند
در ظلمت روز شمع اصحاب شدند
هنگام ظهور یار از مشرق عشق
از طلعت او ستارهها آب شدند
آنسو همه درندهها میخوانند
گاوان و خران، چرندهها میخوانند
این سوی ولی گلوی اصغر، آواز
با آن همه پرندهها میخوانند
بر قلب ستم زد دل خود را آنگاه
در دایره قسمت ما بود آن ماه
بر نیزه که در کرب و بلا خورشید است
لا حول ولا قوة الا با الله
لزوم تعیین تکلیف برای نمایش چهره بزرگان دین در فیلمها و سریالها
عبدالرضا اکبری:نمایش چهره بزرگان دین در فیلمها و سریالها مسألهای است که بالاخره مدیران باید دربارهاش به یک نتیجه برسند تا وقتی فیلم و سریالی تولید میشود و هزینه برایش صرف میشود، با مانع مواجه نشود و مجبور نشوند صحنهها را حذف کنند. در میان کارهای تاریخی یکسری از تولیدات خوب ساخته شدند و اجرای خوبی داشت و مسلماً توانستند تأثیر خوبی هم روی مخاطب بگذارند. ولی برخی از آثار تاریخی ضعف کارگردانی، بازیگری یا طراحی صحنه و لباس داشتند و اثر عکس و منفی بر مخاطب گذاشتهاند. فیلمها یا سریالهایی با موضوعات تاریخی ـ مذهبی ساخته شدهاند و به همین دلیل به آنها اجازه پخش داده نشده یا با حذفیاتی مواجه شدهاند. چراکه برخی اشخاص با دیدگاه مذهبی و دینی، اجازه پخش به این کارها را ندادهاند. نمایش چهره بزرگان دین در فیلمها و سریالها، مشکلی به لحاظ قداست زدایی ایجاد نمیکند بلکه برای مخاطب بسیار تأثیرگذار خواهد بود.
بخشی از صحبتهای این بازیگر با ایسنا
نغمههای حسینی
«روزی که در جام شفق مُل کرد خورشید/ برخشک چوب نیزهها گل کرد خورشید»
محسن نفر
آهنگساز، پژوهشگر، مدرس موسیقی و نوازنده تار و سه تار
تاریخ، بسان زمینی است که گاه گلستان بوده و گاه کویر و شوره زار و خارستان. اگر در گلستان آن بنگری، گلهای خوشبویی را میبینی که چشم را خیره و شامّه را مست میکند. اما «گل همین پنج روز و شش باشد». گلهای تاریخ، برههای از ایام آن را خوشبو و معطر میکنند. بهطوریکه برای معطرترینها، شاید روزی و ایامی را یاد بودشان کردهاند. این گلها، در این گلستان، تاریخ را معطر و سربلند کردهاند. گلهایی که فرهنگ بشری را معطر کردهاند. گلهایی که هنر بشر، اخلاق بشر، علم بشر، صنایع و حِرَف، مدنیت، ابتکارات و اختراعات و هر چیز دیگری را که بشر میتواند به آن ببالد و افتخار کند معطر کرده اند! دراین میان گلی هست که گلستان بدان میبالد! و این خلاف عادت است! گل به وجود گلستان سربلند و مفتخر است و به این میبالد که در گلستان است نه در خارستان! گلستان، جایی که آرامکده گلها است و جایی که گل پرور است و مهد گلهاست، برگ افتخار است برای هر گل! عبیرستانی که زیباترین و خوشبوترین موجودات در آن هستند؛ جایی که وجودش گواه افتخار و زرین برگِ موجودیتِ هر گل است.اما این مَفخَر، که خود افتخار وجود هر گل است، چگونه به وجود گلی میبالد؟! گل قائم به گلستان است اما گلی هست که گلستان قائم به آن است. اگر آن گل نبود، گلستان شرف وجود نمییافت، با بودن آن، گلستان وجود یافت. با وجود آن، گلستان موجودیت و تحقق یافت! چرا؟ آن گل کیست که «این گلستان همیشه خوش باشد»؟! گلی که همه روزها و ایام تاریخ به نام اوست و همه روزها و ایام تاریخ به وجودش مفتخر و خوشبو و معطر است.
گلی که مَفخَرِ حق است و لُبّ اسراری است که حضرت حق در آرام کردن فرشتگان، در نهی آفرینش انسان، بدان استناد میکند.
گلی که زرین کلماتی است که با آن در القای حق به آدم ابوالبشر، توبهاش را به درجه قبول میرساند. گلی که همه روزان و شبان تاریخ را به خود متعلق کرده است. گل سرسبد تاریخ و حیات و زندگی، حضرت امام حسین بن علی بن ابی طالب، علیهما السلام. همه بزرگان و گلهای تاریخ با زادروزشان به گلستان تاریخ وارد شدهاند. اما سالار شهیدان، با مرگش تاریخ را به گلستان تبدیل کرد. گلهایی بیشمار که پس از او، در راه او در این گلستان، شرف حضور یافتند و تا همیشه هستی، راه او را گشوده و هموار قرار دادند. گلی که گلستان به وجودش مفتخر و معطر است و سایر گلها، به خود میبالند که در گلستان وجود او مجاورت دارند. قراین بسیاری در شکوه و عظمت و عطر وجودش افتخار حضور و وجود دارند. اصلاً هنرهای گرانقدر و مقدسی در سایه او، پا به عرصه هستی گذاشتند. از شعر و کلام و نثر و ادبیات گرفته تا صنایعی که برای وجودش، ابتکار شدند. از ابزار و ادوات ویژهای که برای ابلاغ عظمت مرگش، ساخته و به کار میروند تا پارچه نقشینههایی که برای او و به خاطر عزای او، بافته و دوخته میشوند و محیطها و اماکن را مرصّع میکنند. در این میان کدام نقش است که عهده دار صلای او و عزایش و بانگ طلوع و غروبش است؟هیچ مگر موسیقی.
شَرَفُ المکانِ بالمکینِ. این بانگ و ندا، مکانی است که نام زیبا و عطرآگین سالار شهیدان در آن مینشیند.
میگویند شرف علم به موضوع آن است. شرف این بانگ و ندا و این صوت و صدا، به موضوعی است که جز نام و یاد حضرت اباعبدالله نیست! قرنها است که موسیقی، ملتزم رکاب نام و یاد سالار شهیدان و گلِ معطر هستی و خون خداست و قصه او را روایت و آهنگ میکند و فضایل او را ترنم. نغمههایی که با همه نغمههای دیگر متفاوت است. مانند او که با همه گلهای دیگر متفاوت است. همانطور که گلها و گلستان به وجود او مفتخر و شادانند، این نغمهها هم به یاد و نام او ماندگار و جاویدند.
نغمههایی که حسینیاند. «نغمههای حسینی»
آهنگساز، پژوهشگر، مدرس موسیقی و نوازنده تار و سه تار
تاریخ، بسان زمینی است که گاه گلستان بوده و گاه کویر و شوره زار و خارستان. اگر در گلستان آن بنگری، گلهای خوشبویی را میبینی که چشم را خیره و شامّه را مست میکند. اما «گل همین پنج روز و شش باشد». گلهای تاریخ، برههای از ایام آن را خوشبو و معطر میکنند. بهطوریکه برای معطرترینها، شاید روزی و ایامی را یاد بودشان کردهاند. این گلها، در این گلستان، تاریخ را معطر و سربلند کردهاند. گلهایی که فرهنگ بشری را معطر کردهاند. گلهایی که هنر بشر، اخلاق بشر، علم بشر، صنایع و حِرَف، مدنیت، ابتکارات و اختراعات و هر چیز دیگری را که بشر میتواند به آن ببالد و افتخار کند معطر کرده اند! دراین میان گلی هست که گلستان بدان میبالد! و این خلاف عادت است! گل به وجود گلستان سربلند و مفتخر است و به این میبالد که در گلستان است نه در خارستان! گلستان، جایی که آرامکده گلها است و جایی که گل پرور است و مهد گلهاست، برگ افتخار است برای هر گل! عبیرستانی که زیباترین و خوشبوترین موجودات در آن هستند؛ جایی که وجودش گواه افتخار و زرین برگِ موجودیتِ هر گل است.اما این مَفخَر، که خود افتخار وجود هر گل است، چگونه به وجود گلی میبالد؟! گل قائم به گلستان است اما گلی هست که گلستان قائم به آن است. اگر آن گل نبود، گلستان شرف وجود نمییافت، با بودن آن، گلستان وجود یافت. با وجود آن، گلستان موجودیت و تحقق یافت! چرا؟ آن گل کیست که «این گلستان همیشه خوش باشد»؟! گلی که همه روزها و ایام تاریخ به نام اوست و همه روزها و ایام تاریخ به وجودش مفتخر و خوشبو و معطر است.
گلی که مَفخَرِ حق است و لُبّ اسراری است که حضرت حق در آرام کردن فرشتگان، در نهی آفرینش انسان، بدان استناد میکند.
گلی که زرین کلماتی است که با آن در القای حق به آدم ابوالبشر، توبهاش را به درجه قبول میرساند. گلی که همه روزان و شبان تاریخ را به خود متعلق کرده است. گل سرسبد تاریخ و حیات و زندگی، حضرت امام حسین بن علی بن ابی طالب، علیهما السلام. همه بزرگان و گلهای تاریخ با زادروزشان به گلستان تاریخ وارد شدهاند. اما سالار شهیدان، با مرگش تاریخ را به گلستان تبدیل کرد. گلهایی بیشمار که پس از او، در راه او در این گلستان، شرف حضور یافتند و تا همیشه هستی، راه او را گشوده و هموار قرار دادند. گلی که گلستان به وجودش مفتخر و معطر است و سایر گلها، به خود میبالند که در گلستان وجود او مجاورت دارند. قراین بسیاری در شکوه و عظمت و عطر وجودش افتخار حضور و وجود دارند. اصلاً هنرهای گرانقدر و مقدسی در سایه او، پا به عرصه هستی گذاشتند. از شعر و کلام و نثر و ادبیات گرفته تا صنایعی که برای وجودش، ابتکار شدند. از ابزار و ادوات ویژهای که برای ابلاغ عظمت مرگش، ساخته و به کار میروند تا پارچه نقشینههایی که برای او و به خاطر عزای او، بافته و دوخته میشوند و محیطها و اماکن را مرصّع میکنند. در این میان کدام نقش است که عهده دار صلای او و عزایش و بانگ طلوع و غروبش است؟هیچ مگر موسیقی.
شَرَفُ المکانِ بالمکینِ. این بانگ و ندا، مکانی است که نام زیبا و عطرآگین سالار شهیدان در آن مینشیند.
میگویند شرف علم به موضوع آن است. شرف این بانگ و ندا و این صوت و صدا، به موضوعی است که جز نام و یاد حضرت اباعبدالله نیست! قرنها است که موسیقی، ملتزم رکاب نام و یاد سالار شهیدان و گلِ معطر هستی و خون خداست و قصه او را روایت و آهنگ میکند و فضایل او را ترنم. نغمههایی که با همه نغمههای دیگر متفاوت است. مانند او که با همه گلهای دیگر متفاوت است. همانطور که گلها و گلستان به وجود او مفتخر و شادانند، این نغمهها هم به یاد و نام او ماندگار و جاویدند.
نغمههایی که حسینیاند. «نغمههای حسینی»
عرض ارادت موسیقایی
رضا مهدوی
موسیقی پژوه و نوازنده سنتور
قطعه « کاروان» در ابتدای مجموعه «خروش بحر» مقدمه وار، کوتاه و حزنآلود با گروه همخوان هم آوایی مزینی را براساس فرهنگ عاشورایی با شعر سعدی و صدای گرم و نرم علیرضا افتخاری، سنگین و موقر آن طور که شایسته و رسم غمگساری است، گوش مخاطب را نوازشگری میکند. قطعه دوم «آواز و نی» در آواز دشتی است. نی نوازی فردین لاهور پور در جواب آوازهای خواننده با مطلع شعر:« گلی گم کردهام، میجویم او را/ به هر گل میرسم میبویم او را» در متر آزاد به شکل آوازی روایتگری میکند سختیهای سرزمین نینوا و آنچه را بر خاندان امام حسین (ع) گذشت. قطعه «سروخدا» در شور دشتی با شعر محتشم کاشانی:« خبراز رفتن آن سرو روانم می دهد/ بی خودم من، خبر از رفتن جانم میدهد» تصویرگری مناسبی را در سوگ تبیین میکند.آهنگساز و خواننده هر دو در مهارت و تعهد به نوع ارائه در موسیقی دستگاهی با گرایش مذهبی توانستهاند همپیمانی منطقیای را مبتنی بر تفکرات شخصیتی شاعر و عارف نامی چون محتشم کاشانی نغمهها را اصیلتر ازآنچه فکر میکنیم تغذیه شنیداری بدهند و این مجموعه را به عنوان یک شاخص منحصر به فرد در تولید هنردینی و نخبهگرا نمونه آفرینی و الگوسازی کنند. البته با دقت نظر در بهرهبرداری از موسیقی اقوام و نواحی ایران، بختیاری و خراسانی و نغمههای تنبور کرمانشاهان ...
قطعه «خروش بحر» در دستگاه چهارگاه با شعرمحتشم کاشانی و دف نوازی مهرداد کریم خاوری این بار حماسه وار و کوبشی مبتنی بر مفاهیم شعری تنظیمی متفاوت را ارائه داده که بیانگر بخش مهمی از رزم آوریهای نبرد فکری در تاسوعا و نبرد جسمی در عاشورای حسینی است.قطعه « فراق» در مایه افشاری با شعر مهجور اصفهانی نیز سراسر ماتم و غمافزایی با شکوه مقتبس از رفتار و آیین ایرانی به درستی درآواز افشار از مهمترین نغمههای موسیقی ایران چینش شده و بسیار شنیدنی و مؤثر به گوش و هوش جان رسوخ میکند. قطعه « وداع» که برای سومین مرتبه آهنگساز از اشعار محتشم کاشانی بهره برده ، دارای مقدمهای آواگونه و سازی و حنجرهای در چهارگاه است که اشاره دارد به نجواهای امام حسین و یارانش درپی استغنا و بی نیازی از این دنیا،« ساربانا پُرشتابان بار از این منزل مبند/بس خرابم من یک امروز دگر محمل مبند». شور و حال و غمافزایی پرطنین حنجره علیرضا افتخاری دراین تصنیف ستودنی است که گاه به گوشه بیداد اشاره دارد. قطعه بیکلام« بربال ملائک» بر معیار ریتم استوار است و خوب به گوش مینشیند با تنظیمی که دارد و تک تک سازها آنگونه نقشآفرینی میکنند که شنونده بی نیازاز کلام و شعر باشد و همینطور در قطعه« کیمیاگران» در مایه شور و دشتی که آهنگساز خواسته بی کلام تصنیف کند و با ساز اختصاصی خود سه تار به همراه آواخوانی فضایی روحانی و محزونی را برای پایانی با شکوه از فلسفه فرهنگ عاشورایی و البته تأسف بار برای یزیدیان و همفکرانش ...رقم بزند. فردین کریم خاوری دربخشی از نوشتهای در جلد آلبوم آورده:« آنچه در یوم محرم 61 هجری قمری گذشت، حماسهای بینظیر از تاریخ بشر بود که سرشار از پیامهای فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی است. دراین اثر سعی داشتیم قسمتی هر چند کوچک از بُعد حماسی و معنوی آن را با زبان نغمه و نوا بیان کنیم...»در مجموعه « خروش بحر» که کاری است خودجوش و متعهدانه و نه سفارشمدارانه، علیرضا افتخاری و فردین کریم خاوری و نوازندگان عرض ارادت خالصانهای ادا کردهاند با موسیقی ردیف دستگاهی متناسب با فرهنگ عاشورایی. مسعود آرامش مقدم (سنتور)، شروین مهاجر(کمانچه و آلتو)، شهرام غلامی(عود)، پریچهرخواجه (قانون)،سهیل سان احمدی(تارباس)، کاووس صابونی، محمدبرزین(ستارباس) دیگر نوازندگان هنرمند شایسته آلبوم «خروش بحر»هستند که آهنگساز به زیبایی توانسته قابلیتهای صوتی هر ساز را در جای جای هر اثر شکوفا سازی کند و به مصداق «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» این مجموعه شنیداری را که مثل فرهنگ رشادت و ایثار متعلق به همه روزهاست در همه اوقات شنیدنی کند.گفتنی است امروزه بیش از هرزمان دیگری نیازمند به شنیدن موسیقیهای جدی از گونه دستگاهی و ملی در ساحتهای مختلف دینی و ملی هستیم.
خروش بحر
آهنگساز: فردین کریم خاوری
خواننده :علیرضا افتخاری
ناشر:حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی۱۳۸۶
موسیقی پژوه و نوازنده سنتور
قطعه « کاروان» در ابتدای مجموعه «خروش بحر» مقدمه وار، کوتاه و حزنآلود با گروه همخوان هم آوایی مزینی را براساس فرهنگ عاشورایی با شعر سعدی و صدای گرم و نرم علیرضا افتخاری، سنگین و موقر آن طور که شایسته و رسم غمگساری است، گوش مخاطب را نوازشگری میکند. قطعه دوم «آواز و نی» در آواز دشتی است. نی نوازی فردین لاهور پور در جواب آوازهای خواننده با مطلع شعر:« گلی گم کردهام، میجویم او را/ به هر گل میرسم میبویم او را» در متر آزاد به شکل آوازی روایتگری میکند سختیهای سرزمین نینوا و آنچه را بر خاندان امام حسین (ع) گذشت. قطعه «سروخدا» در شور دشتی با شعر محتشم کاشانی:« خبراز رفتن آن سرو روانم می دهد/ بی خودم من، خبر از رفتن جانم میدهد» تصویرگری مناسبی را در سوگ تبیین میکند.آهنگساز و خواننده هر دو در مهارت و تعهد به نوع ارائه در موسیقی دستگاهی با گرایش مذهبی توانستهاند همپیمانی منطقیای را مبتنی بر تفکرات شخصیتی شاعر و عارف نامی چون محتشم کاشانی نغمهها را اصیلتر ازآنچه فکر میکنیم تغذیه شنیداری بدهند و این مجموعه را به عنوان یک شاخص منحصر به فرد در تولید هنردینی و نخبهگرا نمونه آفرینی و الگوسازی کنند. البته با دقت نظر در بهرهبرداری از موسیقی اقوام و نواحی ایران، بختیاری و خراسانی و نغمههای تنبور کرمانشاهان ...
قطعه «خروش بحر» در دستگاه چهارگاه با شعرمحتشم کاشانی و دف نوازی مهرداد کریم خاوری این بار حماسه وار و کوبشی مبتنی بر مفاهیم شعری تنظیمی متفاوت را ارائه داده که بیانگر بخش مهمی از رزم آوریهای نبرد فکری در تاسوعا و نبرد جسمی در عاشورای حسینی است.قطعه « فراق» در مایه افشاری با شعر مهجور اصفهانی نیز سراسر ماتم و غمافزایی با شکوه مقتبس از رفتار و آیین ایرانی به درستی درآواز افشار از مهمترین نغمههای موسیقی ایران چینش شده و بسیار شنیدنی و مؤثر به گوش و هوش جان رسوخ میکند. قطعه « وداع» که برای سومین مرتبه آهنگساز از اشعار محتشم کاشانی بهره برده ، دارای مقدمهای آواگونه و سازی و حنجرهای در چهارگاه است که اشاره دارد به نجواهای امام حسین و یارانش درپی استغنا و بی نیازی از این دنیا،« ساربانا پُرشتابان بار از این منزل مبند/بس خرابم من یک امروز دگر محمل مبند». شور و حال و غمافزایی پرطنین حنجره علیرضا افتخاری دراین تصنیف ستودنی است که گاه به گوشه بیداد اشاره دارد. قطعه بیکلام« بربال ملائک» بر معیار ریتم استوار است و خوب به گوش مینشیند با تنظیمی که دارد و تک تک سازها آنگونه نقشآفرینی میکنند که شنونده بی نیازاز کلام و شعر باشد و همینطور در قطعه« کیمیاگران» در مایه شور و دشتی که آهنگساز خواسته بی کلام تصنیف کند و با ساز اختصاصی خود سه تار به همراه آواخوانی فضایی روحانی و محزونی را برای پایانی با شکوه از فلسفه فرهنگ عاشورایی و البته تأسف بار برای یزیدیان و همفکرانش ...رقم بزند. فردین کریم خاوری دربخشی از نوشتهای در جلد آلبوم آورده:« آنچه در یوم محرم 61 هجری قمری گذشت، حماسهای بینظیر از تاریخ بشر بود که سرشار از پیامهای فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی است. دراین اثر سعی داشتیم قسمتی هر چند کوچک از بُعد حماسی و معنوی آن را با زبان نغمه و نوا بیان کنیم...»در مجموعه « خروش بحر» که کاری است خودجوش و متعهدانه و نه سفارشمدارانه، علیرضا افتخاری و فردین کریم خاوری و نوازندگان عرض ارادت خالصانهای ادا کردهاند با موسیقی ردیف دستگاهی متناسب با فرهنگ عاشورایی. مسعود آرامش مقدم (سنتور)، شروین مهاجر(کمانچه و آلتو)، شهرام غلامی(عود)، پریچهرخواجه (قانون)،سهیل سان احمدی(تارباس)، کاووس صابونی، محمدبرزین(ستارباس) دیگر نوازندگان هنرمند شایسته آلبوم «خروش بحر»هستند که آهنگساز به زیبایی توانسته قابلیتهای صوتی هر ساز را در جای جای هر اثر شکوفا سازی کند و به مصداق «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» این مجموعه شنیداری را که مثل فرهنگ رشادت و ایثار متعلق به همه روزهاست در همه اوقات شنیدنی کند.گفتنی است امروزه بیش از هرزمان دیگری نیازمند به شنیدن موسیقیهای جدی از گونه دستگاهی و ملی در ساحتهای مختلف دینی و ملی هستیم.
خروش بحر
آهنگساز: فردین کریم خاوری
خواننده :علیرضا افتخاری
ناشر:حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی۱۳۸۶
بایسته های تربیت صحیح دینی کودکان
دکتر محسن ربانی
پژوهشگر حوزه دین و رسانه
سؤال مهمی که این روزها مطرح میشود، این است که «چگونه کودکان و نوجوانان را با الگوها و اسوههای دینی آشنا کنیم تا بتوانند با آنها ارتباط قلبی و معنوی پیدا کنند؟»
یکی از راههای ارتباط برقرار کردن فرزندان ما با الگوها و اسوههای دینی، آن است که این شخصیتها را از تاریخ بیرون بکشیم. تصویر تاریخی اسوهها در ذهن فرزندان ما کمکی به آنها نمیکند. اینکه حضرت ابراهیم(ع) در فلان تاریخ چه کاری انجام داده است، برای بچههای دوره پستمدرن و دیجیتال شاید انس و الفتی را با فضای دین و قرآن فراهم نیاورد. در واقع زمانی این الگوها اثرگذار خواهند بود که بتشکنی حضرت ابراهیم(ع) با دنیای امروز منطبق شود. از اینرو نخستین شرط برقرار کردن ارتباط و انس قلبی کودکان با این اسوهها آن است که در تولید محتوا برای گروه سنی کودک و نوجوان، تا این اندازه خود را به بیان زندگی تاریخی ائمه و پیامبران محدود و محصور نکنیم و به جای آن به ویژگیها و خصلتهای این بزرگان بپردازیم و تولید محتوا کنیم. اینکه آنها چگونه در شرایط مختلف زندگی روزمره خود رفتار میکردند و با دیگران وارد تعامل میشدند و البته همه این مفاهیم را باید به زبان کودک مطرح کنیم، نه با تحلیلهای عقلانی سنگین که کودکان را بیشتر گیج و سرگردان کند. تحلیلهای تخصصی را بسیاری از علمای ما در گذشته انجام دادهاند. باید به زبان کودک و نوجوان بگوییم تا مخاطب کودک ما از آن بهره بگیرد. همانگونه که مولانا نیز گفته است:
چون که با کودک سر و کارت فتاد/ پس زبان کودکی باید گشاد
همچنین روشن است که محتوای مذهبی و دینی که برای کودک و نوجوان تولید میشود، باید به طور مداوم مورد سنجشگری قرار گیرد که جذابیت و تازگی داشته باشد و ایجاد علاقه و انگیزه کند. کودکان و نوجوانان از آنجا که هنوز فطرت توحیدی، سالم و پاکی دارند، شکلپذیر هستند و به راحتی میتوان آنها را با الگوهای دینی آشنا و مأنوس کرد؛ اما اگر فرزندان ما در فضای بیاعتنایی به دین قرار گیرند، گرفتار ضعف در دینباوری میشوند یا ممکن است به سبب جذابیتهای فضای مجازی اقبال آنها به دین کمتر شود. نکته دیگر این است که در مواردی تصویری که از دین داریم، تصویر مخدوش و تحریف شده است یا دستکم چه بسا گرفتار آفت تحریف شود یا درکی ناموزون از آن عرضه شود یعنی بخشهایی از دین بسیار برجسته شده و به بخشهایی از دین اصلاً پرداخته نشده باشد و این سبب شود تصویر کامل، جامع و مقبولی از دین عرضه نشود و سبب شود کودک و نوجوان ما هم مانند برخی از بزرگسالان چندان با دین نتواند ارتباط بگیرد.
از طرفی در همه دینها و بویژه اسلام و تشیع، عقل حرف اول را میزند و جایگاه بسیار والایی دارد و یکی از منابع استنباط حکم شرعی است. از اینرو ضروری است که معیار عقل، تأمل و تدبر را در کنار فعالیتهای احساسی و عاطفی دین در تولید محتوا برای فرزندانمان گسترش دهیم و از تعصب و از نگاه خرافی خارج شویم؛ چراکه خرافات اساساً نسبتی با دین ندارد.
عاشورا حرکتی در امتداد «بعثت»و«غدیر» و چالشی جهت تبیین«فلسفه انتظار»
زمان شناسی، راز ماندگاری قیام عاشورا
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
پس از رسول خدا(ص) ترجیح سیاسی از راههای مختلف، یک هدف را دنبال مینمود، آن هم اینکه علی(ع) و فرزندانش به جایگاه جانشینی رسول گرامی اسلام(ص) و امتداد نبوت در بستر امامت، به رغم تصریحات متعدد و آشکار از جمله در واقعه «غدیر خم»، دست نیابند.علی(ع) نیز با صلاحدید عدم ایجاد شکاف در میان امت و جلوگیری از پژمردن نهال شکننده و کم جان ایمان و باور اسلامی در دل و جان اغلب مسلمانان و نومسلمانان، صبری تلخ و ناگوار را بر حق ویژه خود برگزید و با سوزناکی فرمود: «...مانند کسی که خاشاک در چشم واستخوان در گلو دارد، بردباری کردم، گرچه با چشم خود میدیدم که میراثم را به یغما میبرند...اما شکیبایی پیشه کردم...» آری آنان که برگزیده الهی را خانهنشین کرده بودند، آنچنان بر او(ع) و یارانش سخت گرفتند که حتی دورهای به وی و دوستدارانش اجازه خروج از مدینه را ندادند و برای آنکه برگزیده الهی هرچه بیشتر از جایگاه تأثیرگذاری دور باشد، از چیزی فروگذار نبودند.
در چنین شرایطی علی(ع) در راستای تکلیفی که در «غدیر» برعهدهاش نهاده شده بود، کمر به ترویج پیام «بعثت» بست و با استفاده از هر فرصتی، امت محمد(ص) را از فضل و معنویت خود برخوردار نمود. سمت و سوی تلاش آن حضرت(ع) حفظ هویت و شخصیت اسلامی امت و پرهیز دادن از کژی و گمراهی در پرتو علم و آگاهی بود. اما دسیسههای حاکمان که از چرب و شیرین دنیایی در نتیجه سرازیر شدن غنایم حاصل از فتوحات برخوردار بودند، مانع از تحقق وسیع و مطلوب آن بود. حتی آن هنگام که مردم به وی روی آورده و با خواست و اصرار همانها علی(ع) در جایگاه خلافت قرار گرفت، با تحمیل سه جنگ بزرگ داخلی، در طول 4سال، فرصت تبیین مکتب و اصلهایش، آنگونه که بود، از او ربودند. تا آنکه با توطئهای حساب شده او را در محراب عبادت ترور و به شهادت رساندند. بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی(ع)، در دوران خلافت چند ماهه امام حسن مجتبی(ع) دنیاطلبان با توسل به انواع دسیسه و نیرنگ، اطراف آن حضرت(ع) را خالی و جنگ با سپاه شام مغلوبه و منجر به تحمیل آتشبس شد. با وقوع این اتفاق آرزوهای بنی امیه که از ابتدا در پی آن بودند در دسترسشان قرار گرفت و کار به جایی رسید که «طلقاء» و راندهشدگان از سوی رسول گرامی اسلام(ص) بر سرکار آمده و حاکمیت شام تقریباً تکمیل و تا حدود زیادی تثبیت شد. درنتیجه این واقعه هرچه تا آن زمان رشته شده بود از هم گسست و نظام طبقاتی جدیدی پدید آمد. فساد حکومتیان امری عادی شده و افراد بدسابقهای همچون ولید بن عقبه، حکم بن عاص، عقبه بن ابی معیط و... بر مقدرات مردم تسلط یافتند. ارزشهای دوران جاهلیت بازگشته، فضیلت و مصداقهای آن از دستگاه خلافت طرد شدند و شد آنچه که نباید میشد. کوتاه زمانی پس از برقراری آتش بس با دسیسه حاکمان و به منظور زدودن خاطره خلافت امام حسن مجتبی(ع) از حافظه مردم، آن حضرت از طریق دشمن خانگی مسموم و به شهادت رسید. امام حسین(ع) که از نزدیک شاهد کلیه مصایب و مشکلات دوران بعد از پیامبر اسلام(ص) بود، پس از برعهده گرفتن مسئولیت امامت و رهبری امت، دو راه بیشتر پیش رو نداشت. یا باید بار دیگر با سپاه شام وارد جنگ میشد که نقض تعهد برادرش امام حسن(ع) با معاویه بوده و مخالفت با وی تلقی میشد که پیدا بود حاصلی دربر نداشته، بلکه فرصتهایی که جهت حفاظت از شیعیان و تبلیغ دین در پیماننامه پیشبینی شده بود نیز از بین میرفت، یا با وجود آگاهی از اینکه خلافت معاویه، انحراف حکومتی را به نهایت رسانده و با بیرمق کردن اعتقادات اسلامی، عزم و اراده مسلمانان در برابر انحرافات را سست و جامعه را دچار بیتحرکی و مردگی وجدانها نموده، تا پیش آمدن فرصتی مناسب - مرگ معاویه و ملغی شدن عهدنامه - صبر میکرد. سیدالشهدا(ع) راه دوم را برگزید و در پاسخ جمعی از شیعیان کوفه که در خانه «جعده بن هبیره ابی وهب» از سران شیعیان کوفه گرد آمده و طی نامهای ضمن نیش و کنایه به امام حسن(ع) از آن حضرت(ع) خواستند تا به کوفه رفته و به پشتوانه شمشیرهای آنان علیه معاویه اعلام قیام نماید، چنین نوشت: «من از خدا مسألت دارم برادرم -امام حسن(ع)- را که موفق داشته، تأیید نماید، ولی من امروز چنین تصمیمی (قیام) ندارم. خداوند شما را مشمول رحمت خویش گرداند، هیچگونه تحرکی انجام ندهید و در خانهها نهان باشید، تا معاویه زنده است، از تردید و بدگمانی بپرهیزید و اگر خداوند او را از میان برداشت و من زنده بودم دیدگاهم را برایتان خواهم نوشت...» پاسخ امام حسین(ع) بر پایبندی آن حضرت نسبت به قرارداد آتشبس میان امام حسن مجتبی(ع) و معاویه صراحت دارد و بیانگر اهمیت قول و قرار در تعالیم اسلام است. براین اساس امام حسین(ع) تا معاویه زنده بود پذیرای رهبری، حتی همراهی با هیچ شورش و قیامی نشد و با اغتنام از فرصت به نشر و تعلیم اعتقادات اسلامی و تقویت بنیه دینی جامعه پرداخت و با تربیت نسلی آگاه که بتواند وظیفه خود را در آن شرایط تشخیص داده و بدان عمل کند، به مسئولیت خویش جامه عمل پوشاند تا در زمانی مقتضی به نحوی تأثیرگذار حرکتی تاریخی را پی افکند.
دبیر گروه پایداری
پس از رسول خدا(ص) ترجیح سیاسی از راههای مختلف، یک هدف را دنبال مینمود، آن هم اینکه علی(ع) و فرزندانش به جایگاه جانشینی رسول گرامی اسلام(ص) و امتداد نبوت در بستر امامت، به رغم تصریحات متعدد و آشکار از جمله در واقعه «غدیر خم»، دست نیابند.علی(ع) نیز با صلاحدید عدم ایجاد شکاف در میان امت و جلوگیری از پژمردن نهال شکننده و کم جان ایمان و باور اسلامی در دل و جان اغلب مسلمانان و نومسلمانان، صبری تلخ و ناگوار را بر حق ویژه خود برگزید و با سوزناکی فرمود: «...مانند کسی که خاشاک در چشم واستخوان در گلو دارد، بردباری کردم، گرچه با چشم خود میدیدم که میراثم را به یغما میبرند...اما شکیبایی پیشه کردم...» آری آنان که برگزیده الهی را خانهنشین کرده بودند، آنچنان بر او(ع) و یارانش سخت گرفتند که حتی دورهای به وی و دوستدارانش اجازه خروج از مدینه را ندادند و برای آنکه برگزیده الهی هرچه بیشتر از جایگاه تأثیرگذاری دور باشد، از چیزی فروگذار نبودند.
در چنین شرایطی علی(ع) در راستای تکلیفی که در «غدیر» برعهدهاش نهاده شده بود، کمر به ترویج پیام «بعثت» بست و با استفاده از هر فرصتی، امت محمد(ص) را از فضل و معنویت خود برخوردار نمود. سمت و سوی تلاش آن حضرت(ع) حفظ هویت و شخصیت اسلامی امت و پرهیز دادن از کژی و گمراهی در پرتو علم و آگاهی بود. اما دسیسههای حاکمان که از چرب و شیرین دنیایی در نتیجه سرازیر شدن غنایم حاصل از فتوحات برخوردار بودند، مانع از تحقق وسیع و مطلوب آن بود. حتی آن هنگام که مردم به وی روی آورده و با خواست و اصرار همانها علی(ع) در جایگاه خلافت قرار گرفت، با تحمیل سه جنگ بزرگ داخلی، در طول 4سال، فرصت تبیین مکتب و اصلهایش، آنگونه که بود، از او ربودند. تا آنکه با توطئهای حساب شده او را در محراب عبادت ترور و به شهادت رساندند. بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی(ع)، در دوران خلافت چند ماهه امام حسن مجتبی(ع) دنیاطلبان با توسل به انواع دسیسه و نیرنگ، اطراف آن حضرت(ع) را خالی و جنگ با سپاه شام مغلوبه و منجر به تحمیل آتشبس شد. با وقوع این اتفاق آرزوهای بنی امیه که از ابتدا در پی آن بودند در دسترسشان قرار گرفت و کار به جایی رسید که «طلقاء» و راندهشدگان از سوی رسول گرامی اسلام(ص) بر سرکار آمده و حاکمیت شام تقریباً تکمیل و تا حدود زیادی تثبیت شد. درنتیجه این واقعه هرچه تا آن زمان رشته شده بود از هم گسست و نظام طبقاتی جدیدی پدید آمد. فساد حکومتیان امری عادی شده و افراد بدسابقهای همچون ولید بن عقبه، حکم بن عاص، عقبه بن ابی معیط و... بر مقدرات مردم تسلط یافتند. ارزشهای دوران جاهلیت بازگشته، فضیلت و مصداقهای آن از دستگاه خلافت طرد شدند و شد آنچه که نباید میشد. کوتاه زمانی پس از برقراری آتش بس با دسیسه حاکمان و به منظور زدودن خاطره خلافت امام حسن مجتبی(ع) از حافظه مردم، آن حضرت از طریق دشمن خانگی مسموم و به شهادت رسید. امام حسین(ع) که از نزدیک شاهد کلیه مصایب و مشکلات دوران بعد از پیامبر اسلام(ص) بود، پس از برعهده گرفتن مسئولیت امامت و رهبری امت، دو راه بیشتر پیش رو نداشت. یا باید بار دیگر با سپاه شام وارد جنگ میشد که نقض تعهد برادرش امام حسن(ع) با معاویه بوده و مخالفت با وی تلقی میشد که پیدا بود حاصلی دربر نداشته، بلکه فرصتهایی که جهت حفاظت از شیعیان و تبلیغ دین در پیماننامه پیشبینی شده بود نیز از بین میرفت، یا با وجود آگاهی از اینکه خلافت معاویه، انحراف حکومتی را به نهایت رسانده و با بیرمق کردن اعتقادات اسلامی، عزم و اراده مسلمانان در برابر انحرافات را سست و جامعه را دچار بیتحرکی و مردگی وجدانها نموده، تا پیش آمدن فرصتی مناسب - مرگ معاویه و ملغی شدن عهدنامه - صبر میکرد. سیدالشهدا(ع) راه دوم را برگزید و در پاسخ جمعی از شیعیان کوفه که در خانه «جعده بن هبیره ابی وهب» از سران شیعیان کوفه گرد آمده و طی نامهای ضمن نیش و کنایه به امام حسن(ع) از آن حضرت(ع) خواستند تا به کوفه رفته و به پشتوانه شمشیرهای آنان علیه معاویه اعلام قیام نماید، چنین نوشت: «من از خدا مسألت دارم برادرم -امام حسن(ع)- را که موفق داشته، تأیید نماید، ولی من امروز چنین تصمیمی (قیام) ندارم. خداوند شما را مشمول رحمت خویش گرداند، هیچگونه تحرکی انجام ندهید و در خانهها نهان باشید، تا معاویه زنده است، از تردید و بدگمانی بپرهیزید و اگر خداوند او را از میان برداشت و من زنده بودم دیدگاهم را برایتان خواهم نوشت...» پاسخ امام حسین(ع) بر پایبندی آن حضرت نسبت به قرارداد آتشبس میان امام حسن مجتبی(ع) و معاویه صراحت دارد و بیانگر اهمیت قول و قرار در تعالیم اسلام است. براین اساس امام حسین(ع) تا معاویه زنده بود پذیرای رهبری، حتی همراهی با هیچ شورش و قیامی نشد و با اغتنام از فرصت به نشر و تعلیم اعتقادات اسلامی و تقویت بنیه دینی جامعه پرداخت و با تربیت نسلی آگاه که بتواند وظیفه خود را در آن شرایط تشخیص داده و بدان عمل کند، به مسئولیت خویش جامه عمل پوشاند تا در زمانی مقتضی به نحوی تأثیرگذار حرکتی تاریخی را پی افکند.
عکس نوشت
در شب عاشورای حسینی، برج نگاره ویژه سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بر دیواره برج آزادی نقش بست.
در این برج نگاره، آثار هنرهای تجسمی با موضوع سوگواره محرم از جمله «عصر عاشورا»ی استاد فرشچیان، «محاصره» از زنده یاد حبیب الله صادقی، «عرش بر زمین افتاد» حسن روح الامین و طرح «مسیح عاشورا» اثر هنرمند جوان محمد علی نادری به همراه طرحهای گرافیکی تلفیقی به نمایش درآمد. برج نگاره شب عاشورا به همت بنیاد فرهنگی هنری رودکی اجرا شده است./ روابط عمومی و امور بینالملل بنیاد رودکی
در این برج نگاره، آثار هنرهای تجسمی با موضوع سوگواره محرم از جمله «عصر عاشورا»ی استاد فرشچیان، «محاصره» از زنده یاد حبیب الله صادقی، «عرش بر زمین افتاد» حسن روح الامین و طرح «مسیح عاشورا» اثر هنرمند جوان محمد علی نادری به همراه طرحهای گرافیکی تلفیقی به نمایش درآمد. برج نگاره شب عاشورا به همت بنیاد فرهنگی هنری رودکی اجرا شده است./ روابط عمومی و امور بینالملل بنیاد رودکی
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
لزوم تعیین تکلیف برای نمایش چهره بزرگان دین در فیلمها و سریالها
-
نغمههای حسینی
-
عرض ارادت موسیقایی
-
بایسته های تربیت صحیح دینی کودکان
-
زمان شناسی، راز ماندگاری قیام عاشورا
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین