«ایران» ادعاهای اخیر مقامات سابق امریکا درخصوص موفقیت در برابر تهران را بررسی میکند
رسوایی حداکثری
گروه سیاسی/ دولتهای امریکا همواره تلاش دارند تا کارنامهای موفق در دشمنی با ایران ارائه دهند. در این ارتباط رقابتهای درونی دو حزب جمهوریخواه و دموکرات نیز اغراق گویی در این خصوص را غیرقابل انکار کرده است. صحبتهای اخیر مایک پمپئو درخصوص کارآمدی سیاست خارجی دولت دونالد ترامپ نیز در همین چهارچوب قابل توجیه است. با وجود این، ادعاهای وزیر امور خارجه ایالات متحده را میتوان راستیآزمایی کرد.
پمپئو در گفتوگو با رسانه سعودی به نتیجه رسیدن خواستههای خود را این گونه تشریح کرده است: «خیلیها به ما میگفتند که اگر از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج شوید، جنگ روی میدهد، هشدارهای زیادی هم وجود داشت که اگر امریکا سفارتش را از تلآویو به قدس منتقل کند، جنگ روی خواهد داد. هشداری وجود داشت که اگر به ژنرال سلیمانی حمله کنید، جنگی رخ خواهد داد. ما از بین اینها یک یا دو کار را انجام ندادیم. ما هر سه کار را انجام دادیم و هیچ جنگی روی نداد.» وی با بیان این جملات در نهایت ادعا دارد که سیاستهای منطقهای رژیم ترامپ در منطقه غرب آسیا نتایج دلخواه امریکا را تأمین کرده است. ناگفته پیداست آنچه تحت عنوان «سیاست خاورمیانهای امریکا» در ادبیات این کشور استفاده میشود، سایه سنگین خواستههای رژیم صهیونیستی را با خود به همراه داشته است. این مهم نیز در محافل آکادمیک مورد اذعان کارشناسان بزرگ دنیا قرار دارد تا جایی که پروفسور جان میرشایمر اندیشمند امریکایی روابط بینالملل نیز این مسأله را تأیید کرده است. تأثیرپذیری امریکا از لابیهای صهیونیستی حتی در دوران جمهوریخواهان و همکاریهای بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ بهصورت ویژهای مشهود بوده است.
از همین رو مروری بر سه پرونده گفته شده توسط وزیر خارجه سابق امریکا میتواند میزان افزایش امنیت امریکا و رژیم صهیونیستی، تغییر رفتار احتمالی ایران و محور مقاومت و همچنین توفیق این کشور در رسیدن به اهداف مورد انتظار، ذیل کارزار فشار حداکثری را نشان دهد.
یکم؛ از 12 شرط پمپئو تا تلاش برای عکس یادگاری
خروج از برجام در 18 اردیبهشت سال 1398 توسط دولت وقت امریکا انجام شد. هدف از این اقدام امریکا را میتوان در 12 پیششرطی دید که مایک پمپئو پس از امضای خروج ترامپ از برجام رونمایی کرد. لیست زیادهخواهی امریکا اما به مثابه لیستی از آرزوهای امریکا و رژیم صهیونیستی بود که هرگز محقق نشد. ترامپ و پمپئو تلاش داشتند تا به عنوان پیششرط مذاکرات آتی تواناییهای نظامی و منطقهای ایران را با ابزار تهدید از تهران بگیرند. لیست بلند خواستههای منطقهای و موشکی نشان از آن داشت که جمهوریخواهان عجول تلاش داشتند برجامهای دو و سه را با روشهای جدید به ایران تحمیل کنند اما بهسرعت نشانههای ناکارآمدی سیاست فشار مشخص شد. جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید بعداً این پیش شرطها را به سه شرط تقلیل داد و البته اهداف فرابرجامی و ضدامنیت ملی امریکا علیه ایران را باز هم مطرح کرد. با این وجود گذشت زمان رفتهرفته باعث شد تا امریکاییها از مواضع خود پله پله عقبنشینی کنند. یکسال بعد از خروج امریکا یعنی اردیبهشت 98 دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا در کنفرانس خبری با عقبنشینی از 12 پیششرط این کشور درباره مصالحه ومذاکره با ایران گفت: «دوست دارم ایرانیها (مقامهای ایران) به من زنگ بزنند... ما فقط میخواهیم که آنها سلاح هستهای نداشته باشند. چیز زیادی از آنها نمیخواهیم.»
همزمان با این عقبنشینی امریکا صف واسطهها و میانجیها برای آوردن ایران پای میز معامله گسترش پیدا کرد. روسیه و عراق و سوئیس برای این اقدام اعلام آمادگی کردند و عمان و قطر هم دست به کار شدند. در آخرین مورد وزیر خارجه آلمان و سپس به عنوان آخرین برگ برنده یعنی نخست وزیر ژاپن راهی تهران شدند. ترامپ به وسیله آبه پیغامهایی منفعلانه را به ایران فرستاد که «امریکا قصد تغییر رژیم در ایران را ندارد» و دولت امریکا تنها «درخواست مذاکرات صادقانه» دارد. امریکاییها تلاش داشتند تا حداقل با عکس یادگاری گرفتن با دولتمردان ایرانی، دستاوردی سیاسی را پیش از انتخابات برای خود ثبت کنند که در این موضوع هم ناکام ماندند. همه اینها در شرایطی رخ داد که حاکم بودن دولتی غربگرا در ایران مانع از آن بود که کشور از تمام توان بازدارندگی خود و مطلوبهای مورد انتظار استفاده نماید.
دوم؛ اسرائیل ضعیفتر و ناامنتر از همیشه
اقدام نمایشی و نمادین امریکا در انتقال سفارت خود از تلآویو به بیتالمقدس این تصور را برای صهیونیستها ایجاد کرده بود که امنیت این رژیم در سایه اقدام ترامپ شرایط بهتری را تجربه خواهد کرد. تزلزل سیاسی در این رژیم موقت، شکست مفتضحانه در نبرد سیف القدس و سقوط نتانیاهو شواهدی از این مدعی است. 12 روز جنگ نابرابر بین این رژیم در منطقه کوچک و تحت محاصره کامل یعنی غزه نشان داد این رژیم حتی در مچاندازی با قسمت کوچکی از ملت فلسطین نیز ناتوان است. حجم انبوه موشکها و راکتهای شلیک شده از سوی باریکه مقاومت در نبرد سیف القدس، دهها زخمی و کشته بهجا گذاشت و فرار صهیونیستها به پناهگاهها شکنندگی این رژیم را نمایش داد. سامانه گنبد آهنین نیز در این نبرد با وجود هزینههای فراوان ناکام ماند. در حالی این سامانه در هر شلیک 80 هزار دلار هزینه به این رژیم تحمیل میکند که در مقابل موشکهای چند 10 دلاری نیروهای مقاومت قرار داشته است. جنگ 12 روزه را حتی میتوان عاملی مهم در به زیر کشیدن دولت 12 ساله نتانیاهو و آغاز نابسامانی و فروپاشی این رژیم دانست. اکنون این رژیم در حال تلاش است تا دولتی باثبات را در سرزمینهای اشغالی به نتیجه برساند اما نتوانسته موفق باشد. این در شرایطی است که هر روز خبرهایی از حمله سایبری به زیرساختهای این رژیم، آتشسوزیهای مشکوک و عملیاتهای استشهادی، امنیت اشغالگران را تحتالشعاع قرار داده است.
سوم؛ اخراج امریکا از منطقه
در سومین مورد وزیر خارجه سابق امریکا به ترور فرماندهان مقاومت اشاره میکند. اما این ترور نهتنها باعث نشد تا ایران در راهبرد خود در منطقه تجدیدنظر کند که حتی منجر به افزایش ناامنی برای امریکا، هراس عاملان و آمران این جنایت و مهمتر از همه عملیاتی شدن پروژه اخراج امریکا از منطقه به عنوان بخش مهمی از پرونده انتقام سخت شده است. وضعیت امریکا پس از این ترور در منطقه قابلتوجه است. فرار امریکا از افغانستان، شروع فرایند اخراج اشغالگران از عراق توسط پارلمان این کشور و همچنین بیاعتبار شدن ایالات متحده نزد دوستان و متحدان خود همچون عربستان سعودی بهطور آشکاری قابل ملاحظه است.
با افزایشِ انجام حملات علیه نیروهای امریکایی مستقر در عراق، این طور مشخص شد که اساساً ادعاهای پمپئو درخصوص بازدارنده بودن جنایت امریکا در بغداد برای این کشور، اعتباری نداشته است. اکنون بسیاری فهمیده اند که سوءاستفاده ترامپ از قدرت اجرایی خود و صدور فرمان ترور ژنرال سلیمانی موجب شد تا امریکا در ادامه راه با بحرانهای گسترده ای روبهرو شود که تبعات آن حتی در شرایط کنونی نیز امریکا را شدیداً دچار مشکل کرده و میکند. نشنال اینترست در این خصوص میگوید: «ایران نه تنها به ترور ژنرال سلیمانی از طریق حمله موشکی گسترده پاسخ داد بلکه عملاً راهبرد اساسی خود را بر پایه اخراج کامل نیروهای امریکایی از منطقه تعریف کرد.» ناظران بین المللی معتقدند این اقدام منجر به قرار گرفتن امریکا در موقعیتی خطرناک گشت و باعث شد تا توان و هزینه بالایی را برای حراست از پایگاههای نظامی خود، حفاظت از جان نظامیان و عوامل این ترور صرف نماید.
در نهایت میتوان گفت تک دورهای شدن دونالد ترامپ و اختلافات درونی ناشی از شکست سیاستهای این کشور که حتی به استعفای جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید و برایان هوک نماینده ویژه امریکا در امور ایران کشیده شد میتواند عمق ناکارآمدی کارزار فشار حداکثری این کشور را نشان دهد.
وزیر خارجه در گفتوگوی تلفنی با همتای اماراتیاش حضور رژیم صهیونیستی در منطقه را عامل بیثباتی خواند
هشدار در رابطه با امنیت ایران
گروه سیاسی/ تأکید بر ماهیت تهدیدزای رژیم صهیونیستی برای منطقه خاورمیانه محور مهم گفتوگوی تلفنی روز گذشته حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان با «شیخ عبدالله بن زاید»، همتای اماراتی خود بود.
وزیر خارجه کشورمان در حالی در این گفتوگو حضور رژیم اشغالگر قدس در منطقه را موجب بیثباتی و ناامنی و عامل ترور و خرابکاری در کل منطقه دانست که امارات از نخستین کشورهای عربی منطقه بود که تلاش مقامهای صهیونیستی برای عادیسازی رابطه در منطقه را پاسخ مثبت گفت. هرچند «شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان» در گفتوگوی تلفنی خود با وزیر خارجه ایران با اشاره به وجود منافع مشترک دو کشور در توسعه روابط دوجانبه تأکید کرد که امارات به هیچ طرفی اجازه اقدامات مخرب از خاک خود علیه کشورهای همسایه امارات را نخواهد داد و امنیت همسایگان را همیشه مدنظر خواهد داشت اما تردیدی وجود ندارد که عادیسازی رابطه با رژیمی که بقای خود را در ایجاد بحران و تهدیدات مستمر در منطقه بویژه علیه جمهوری اسلامی میداند، ابعاد گستردهای برای کل منطقه خواهد داشت.
طرحریزی ضدامنیتی علیه ایران
پس از آنکه در دوران دونالد ترامپ تلاش برای تحکیم رابطه عبری- عربی با برقراری رابطه با امارات کلید خورد، مقامهای ارشد صهیونیستی ایدههای متعددی مبنی بر تشکیل ائتلاف منطقهای شبیه به ائتلاف ناتو برای مقابله با ایران را روی میز اعراب گذاشتند.
ایدهای که در چهارچوب پیگیری سیاست امریکایی – اسرائیلی در منطقه ارزیابی میشد. ابتدا «نفتالی بنت»، نخستوزیر رژیم صهیونیستی این پیشنهاد را مطرح کرد و سپس «آویو کوخاوی»، رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی این ایده را در جریان سفر به قطر که یکی از کشورهای عربی نزدیک به جمهوری اسلامی به شمار میآید، تکرار کرد.
مقامهای صهیونیستی در پیگیری طرحهای ضدامنیتی خود در منطقه از این هم پا را فراتر گذاشتند و از امریکا خواستند رهبری تشکیل اتئلافی نظامی با مشارکت کشورهای عربی و اسرائیل برای مقابله با تهدیدهای ایران را در دست گیرد.
این را «بنی گانتس»، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی چندی پیش مطرح کرد و مدعی شد که در مواجهه با جنگافروزی ایران آنچه که نیاز است، تنها همکاری نیست بلکه ایجاد نیرویی منطقهای با رهبری امریکاست که همه طرفهای درگیر را تقویت میکند.
اینها در حالی مطرح شده که پیشتر تلآویو با قوت گرفتن احتمالات دستیابی به تفاهم در وین مدعی شده بود خود را به این توافق متعهد نمیداند خواستهای که امریکا هم به آن چراغ سبز نشان داده و به این حق خودخوانده مشروعیت بخشیده است.
همدستی امریکا
رویکردی که رژیم صهیونیستی در روند عادیسازی رابطه با اعراب در پیش گرفته است به پشتوانه حمایت ایالات متحده با جدیت بیشتری در حال پیگیری است. چه آنکه امریکا در پی شکست سنگین ماجراجوییهای خود در منطقه، تصمیم به خروج از منطقه گرفت و دیگر اینکه متوجه این واقعیت شده بود که استراتژی پرهزینه مداخله نظامیاش در کشورهای منطقه با هدف مقابله با نقش منطقهای ایران هیچ تأثیری بر جلوگیری از واکنشهای انتقامجویانه به نیروها و مواضع امریکایی در منطقه نداشته است. خاصه آنکه این واقعیت پدیدار شده چنانچه جمهوری اسلامی ایران تهدیدی از ناحیه امریکا و همپیمانانش را جدی تصور کند، آنگاه همه نیروها و داراییهای امریکا در خلیج فارس به هدف اصلی این حملات تبدیل میشوند.
از این رو امریکا برای جبران این خسارات و در پی تصمیم به خروج تدریجی از منطقه از یکسو به حمایت همهجانبه همپیمانان منطقهاش و تجهیز آنها به جدیدترین سلاحهای پیشرفته و جنگافزارهای خونبار و کمک اطلاعاتی روی آورد و از سوی دیگر کمک به عادیسازی رابطه میان اسرائیل و کشورهای عربی و تشکیل ائتلافهای منطقهای علیه ایران را در دستور کار خود قرار داد.
رویکردی که سبب شد «جو بایدن»، رئیس جمهور امریکا با این تصور که اهدافی که کشورش در سیاست مداخله منطقهای خود دنبال میکند، بدون حضور در منطقه نیز قابل دستیابی است، بر حمایت بیچون و چرای خود از همپیمان منطقهایاش یعنی رژیم صهیونیستی افزود.
شکست یک ایده موهوم
تلآویو در حالی عادیسازی رابطه با اعراب را زیر سایه حمایت امریکا در منطقه دنبال میکند که پیشتر ائتلافهای عربی در تحقق بسیاری از اهداف خود از جمله مقابله با جمهوری اسلامی ایران ناکام مانده و حاصلی فراتر از بیانیههای ادعایی نداشته است.
به این ترتیب در شرایطی که رژیم صهیونیستی حفظ موجودیت خود را در استمرار بحران در منطقه جستوجو و ائتلافی موهوم به بهانه مقابله با تهدید ایران را دنبال و اعراب را به این امر ترغیب میکند، نباید فراموش کرد که ایده تأمین امنیت داخلی با اتکا به یک قدرت خارجی تا پیش از آن حاصلی جز تشدید تنشها و تهدیدات گاه و بیگاه به فراخور سیاستهای پرفراز و فرود ابرقدرتها در منطقه نداشته است.
واقعیتی که کشورهای عربی تنها با یادآوری آن میتوانند ابعاد پنهان بحرانآفرینی مقامهای صهیونیستی برای تشکیل ائتلاف علیه ایران را دریافته و اجازه پیشروی به این رژیم برای تحقق خواستههای نامشروع آن را در منطقه ندهند.
همکاری آلمان با صهیونیستها برای اخراج معاون مرکز اسلامی
خبر اول اینکه، مقامات شهر هامبورگ در آلمان در اقدامی اسلام ستیزانه و هماهنگ با صهیونیستها حکم اخراج معاون مرکز اسلامی هامبورگ را صادر کردند. به گزارش فارس، روزنامه «هامبورگر مورگن پست» در اقدامی همراستا با رژیم موقت صهیونیستی مدعی شد که «سید سلیمان موسویفر» معاون مرکز اسلامی هامبورگ از سازمانهای تروریستی و شیعه حمایت میکرد و ویدیوهای تبلیغاتی را در فیسبوک به اشتراک میگذاشت. به نوشته این روزنامه، وی اگر بزودی آلمان را ترک نکند با مجازاتهای سنگینی روبهرو خواهد شد و در صورت تخطی از این قانون، ممکن است به سه سال زندان محکوم شود. به نوشته هامبورگر مورگن پست، موسوی فر چهار سال پیش در تظاهرات ضد اسرائیلی شرکت کرده و با اعضای حزبالله لبنان نیز در تماس بوده است. مرکز اسلامی هامبورگ، یکی از مهمترین مؤسسات اسلامی در آلمان و قدیمیترین مسجد شیعیان در اروپاست.
رئیسجمهور آرژانتین معترف شد
هواپیمای ونزوئلایی هیچ ارتباطی با سپاه قدس نداشت
دست آخر اینکه، باوجود تلاش رسانههای رژیم صهیونیستی برای دروغ پردازی علیه ایران با داستانسرایی درباره هواپیمای ونزوئلایی، رئیس جمهور آرژانتین تصریح کرد که هواپیمای ونزوئلایی که هفته گذشته در این کشور فرود آمده بود هیچ ارتباطی با نیروی قدس سپاه ایران نداشته است. به گزارش ایسنا، «آلبرتو فرناندز» در گفتوگو با شبکه ۱۰ رادیو این کشور در پاسخ به سؤالی پیرامون یک هواپیمای ونزوئلایی که هفته گذشته در منطقهای نزدیک به بوئنوسآیرس به زمین نشسته بود، خاطرنشان کرد: فرود آمدن این هواپیمای باری با سرنشینان ایرانی و ونزوئلایی در آرژانتین، ارتباطی با نیروی قدس سپاه پاسداران ایران نداشته و تنها به دلیل مشکلات مربوط به سوختگیری بوده است. وی در ادامه افزود: هیچ مسأله غیرعادی در رابطه با این هواپیما وجود نداشته و تنها مشکل آن سوختگیری به دلیل تحریمهای امریکا علیه ونزوئلا بوده است.
هفته گذشته برخی رسانههای داخلی در آرژانتین ادعا کردند که یک هواپیمای ونزوئلایی از نوع بوئینگ۷۴۷ که متعلق به خطوط هوایی ماهان ایر است در فرودگاهی در نزدیکی بوئنوسآیرس، پایتخت آرژانتین متوقف شده است که ۷ خدمه ایرانی و ۹ نفر ونزوئلایی در آن حضور داشتهاند. هواپیمایی ماهان اما اعلام کرد که این هواپیما یک سال است به یک شرکت ونزوئلایی فروخته شده است.
پس از آن خبرگزاری فرانسه مدعی شد که به دلیل شباهت نام یکی از خدمه با عضوی از نیروی قدس سپاه گذرنامههایشان توقیف شده و به آنها اجازه ورود به خاک آرژانتین داده نشده بود. کانال ۱۳ تلویزیون رژیم صهیونیستی هم بدون ذکر هیچ منبع و سندی مدعی شد که خدمه ایرانی هواپیمای ونزوئلایی قصد انجام عملیات و حمله به جوامع یهودی در آرژانتین را داشته و با همین هدف به کشورهای امریکای جنوبی سفر کردهاند. این شبکه تلویزیونی مدعی شد که این خدمه ایرانی اعضای نیروی قدس سپاه هستند.