به روح خودت اعتقاد داشته باش
صنم یاوری
سلام خدمت بینندگان عزیز
با برنامه «بپرس تا بپیچانم» در خدمتتون هستیم. در این برنامه تماسها و نامههای مکرری داشتیم از ورزشکاران عزیز تا جواب سؤالهای حل نشده ذهنشون رو بدیم.
دوست ورزشکاری اول پرسیده بودن که... مدتی است با خودم درگیرم که چرا وقتی چند روز پیش روسیه در میادین ورزشی تحریم شد خیلی خوشحال شدم. البته زبانم لال، دوتا بشکن ریز هم زدم. الان میترسم روح پهلوانی در من کشته شده باشد و پوریای ولیها از من ناراضی باشند، بعد از این ماجرا برای تسلی روحم سعی کردم دو سه تا محکم توی سرم بزنم اما باز هم یک لبخندریزی داشتم که خیلی نگرانم کرده است، چه کار کنم روح پهلوانیام از چرک سیاست پاکیزه شود؟
- سلام و درود. روح پهلوانی در مسابقات منچ اینطور است که ته تهش تاس را طوری بیندازند که جفت شش نیاید و مهرههایش بیرون بماند، روح پهلوانی ات کجا بود پدر آمرزیده؟! اما اگر خیلی نگران هستی متأسفانه باید از میادین ورزشی خداحافظی کنی چون همینه که هست!
نفر دوم پرسیدن که، من تکواندو کار می کنم مدتی است میخواهم از کشور خودم فرار کنم تا به جایی بروم که ورزش وارد بازی کثیف سیاست نشود، شما کدوم کشور را پیشنهاد میدید؟
- سلام و درود به تو که برای ورزشت هر کاری می کنی، پیشنهاد ما بالا رفتن از دیوار مکزیک یا عبور از دیوار چین است شاید آنجا هم ورزش به سیاست آلوده باشد اما در ازایش کله پا می شوی و دست و پایت خرد میشود و برای همیشه از بازی در میادین ورزشی محروم می شوی. مهم این است که ورزشت آلوده به سیاست نمیشود!
دوست دیگهای گفتن که من در کشور خودم هر وقت مسابقه میدهم می بازم به نظر شما این مشکوک و علتش سیاسی نیست؟
- دوست عزیز شما اگر دنبال بهانهای برای پیچاندن کشورت می گردی اول آن شورت ورزشی و عرقگیری که از رختکن سمت چپی کش رفتی را بگذار سرجایش بعد به همین مسیر ادامه بده و باخت هایت را بینداز گردن سیاستهای سرسختانه و ناداوری و بدی آب و هوا و پالم موجود در روغن و گرانی زرده تخم مرغ که مکمل ورزشی است.
در این مسیر از لفظ سرکوب و سرکوفت در مصاحبه هایت غافل نشو. حتی برای اتحادیه مرغهای تخمگذار. نامه خداحافظیات را طوری بنویس هرکس خواند بر مصایبت خون گریه کند و یادش نیفتد چندتا سکه و ویلا و آپارتمان به جیب زدی. مصاحبههای قبلی ات
هم پاک کن.
معرفی یک کتاب کاملاً علمی درباره گاو
سیاست هم سیاسی نیست!
بهزاد توفیقفر
«ما هیچ چیز سیاسی در دنیا نداریم. حتی خودِ سیاست که میگویند، سیاسی نیست و بیشتر یک چیز دیگر است. دقیقاً به همین دلیل، ما میگوییم هیچ چیز – مطلقاً هیچ چیز - در دنیا سیاسی نیست. برای قبول این مطلب باید به درون خودت مراجعه کنی و ببینی که هیچ چیز سیاسی نیست حتی خودِ درونت. حتی درون خودِ خودت، حتی خودِ درون خودت».
آنچه خواندید، بخشی از مقدمه کتاب «هیچ چیز سیاسی نیست، به جان خودم» است با نام اصلی: «Be khoda sport mosavi ba siasy» است. این کتاب کاملاً علمی، نوشته مشترک «کاندولیزا رایس» و «مادلین آلبرایت» دو وزیر امور خارجه امریکا است که اتفاقاً هر دو نفر، استاد علومسیاسی یکی از دانشگاههای چوستدار امریکا هم بودهاند و اولین بار، سایت «چیلی ویکس» فاش کرد که کتاب «هیچ چیز سیاسی نیست...» نتیجه پژوهشی علمی بوده که دو نویسنده آن، زیر نظر چرچیل انجام دادهاند.
هر فصل از این کتاب به اثبات سیاسی نبودن یک چیز پرداخته است که از آن جمله میتوان به این چیزها اشاره کرد: جشنوارههای فیلم، سیاسی نیستند. جایزه نوبل سیاسی
نیست.
مجله علوم سیاسی، سیاسی نیست. نشانهای شوالیه و اینها سیاسی نیستند. حقوق بشر، سیاسی نیست. دانشکده علوم سیاسی، سیاسی نیست. سازمان بهداشت جهانی، سیاسی نیست. «چیز» سیاسی نیست. وزارت امور خارجه سیاسی نیست. اشک تمساح، سیاسی نیست. صندوق بینالمللی پول سیاسی نیست والخ.
آنچه کتاب را خواندنیتر میکند آن است که در فصل آخر کتاب و درست در آخر کتاب، نویسندگان ثابت کردهاند که ورزش سیاسی نیست و به جان خودمان. نویسندگان کتاب با روش کاملاً علمی «قسم خوردن به جان مادر» و اگر نشد، «جان» خودشان، اثبات کردهاند که ورزش اصلاً هم سیاسی نیست و بهطور مثال آوردهاند: «دیدید که تیم روسیه فقط و فقط بهدلیل حساسیت همسر رئیس اداره پست بلژیک به بوی ژل موی یکی از بازیکنان روسیه، از بازیها حذف شد به جان مادرمان؟ یا مثلاً کانادا یک روز مانده به پرواز تیم فوتبال ایران، بازی تدارکاتی خود را که با دعوت خودش قرار بود انجام شود، لغو کرد و رفت با یکی از این تیمهای غیرسیاسی بازی غیرسیاسی کرد، به جان خودمان غیرسیاسی»(صفحه یکی مانده به آخر).
این کتاب در چند میلیون نسخه، توسط فدراسیون جهانی کشتی، چاپ و بهصورت رایگان، در همه جا پخش شده است. به جان خودمان.
فیروزه کوهیانی
میگویند: بعد از حمله روسیه به اوکراین، فیفا شبها خواب ندارد و تا صبح در اتاق قدم میزند و نگران است که نکند ورزشکاران روسی در ترافیک بمانند و دیر به مسابقات برسند، با اینکه شخصاً برای ورزشکاران روسی ویزا گرفته و هزینه بلیتشان را هم پرداخت کرده، باز هم خواب و خوراک ندارد. عدهای از ورزشکاران روسی پیشنهاد کردهاند که با این همه توجه، بهتر است سر در فیفا به سازمان ملل متحد تغییر پیدا کند.
میگویند: رئیس فیفا نه تنها در جلسه میزبانی از هیأت عربستانی که برای فینال لیگ قهرمانان اروپا آمده بودند، روی میز، موز نگذاشته بلکه هنگام عکس گرفتن با آنها دستش را هم دور گردنشان نینداخته تا نشان دهد که ورزش سیاسی نیست!
میگویند: فدراسیون فوتبال کانادا خودش به تنهایی و بدون نگاه کردن از روی دست امریکا یا عوض کردن برگهاش دور از چشم مراقب، دیدار دوستانه با ایران را لغو کرده است.
میگویند: انگلیسیها شدیداً از فروش چلسی توسط رومن آبراموویچ، مالک روسی آن، اظهار نگرانی و نارضایتی کرده و گفتهاند: دولت خودتحریمگر روسیه به زور این خرید و فروشهای زیانبار را به ما تحمیل میکند و ما ناچار به تسلیم در برابر آنها هستیم!
میگویند: اتحادیه فوتبال اروپا که بارها باشگاهها و بازیکنان را به خاطر کنش سیاسی جریمه کرده، از کلکسیون مالههای خود رونمایی کرده و شرط بازدید از آن را نداشتن سوء پیشینه سیاسی، فهم سیاسی و سابقه هرگونه چک کردن خبر سیاسی اعلام کرده است.
میگویند: فیفا با تاکتیک نه دفاع نه هافبک، فقط حمله، میزبانی متمرکز جام باشگاههای آسیا را به عربستان داد و برگزاری فینال لیگ قهرمانان اروپا را از سنپترزبورگ به پاریس منتقل کرد! وی در جواب اینکه چرا سنپترزبورگ را تحریم کرده گفت: حمله روسیه پلاستیکی بوده و در ادامه کشورهای حملهخیز اسرائیل، انگلیس و امریکا را در صدر جدول میزبانیها قرار داد.
میگویند: امریکا گفته است، پاداش و تشویق بسیار زیادی به بازیکنان تیمی که با تیم ملی ایران بازی دوستانه برقرار کنند، میدهد اما بازیکنان تیم کانادا زیر بار سلطه نرفته و عقایدشان را به پول نفروخته و دیدار دوستانه با ایران را کنسل کردند!
ورزش سیاسی نیست ما که هستیم!
محمد اسدی
المپیک، ورزش است؛ ورزش سیاسی نیست، بنابراین المپیک هم سیاسی نیست. شاهد مثال هم اینکه المپیک در سالهای 1916، 1940 و 1944 به خاطر جنگ تعطیل شد؛ آن دورههایی هم که المپیک برگزار میشد، نصف کشورها المپیک را به خاطر مسائل سیاسی تحریم میکردند. این وسط اگر همه چیز روبه راه بود، خود کمیته جهانی المپیک کمربندش را در میآورد و یکسری کشور یا بازیکن را از المپیک محروم میکرد، تا همه بفهمند رئیس کیست!
المپیک 1920- بازندهها نیان، مرسی اه!
جنگ جهانی اول، مانع از برگزاری المپیک 1916 شد. این مسأله در ابتدا موجب ناراحتی تماشاگرانی شد که بلیت بازیهای المپیک را خریداری کرده بودند، اما وقتی دیدند که جنگ جهانی، خیلی جذابتر از رقابتهای المپیک است، ناراحتیشان را پس گرفتند. 4 سال بعد، مسئولان رقابتهای المپیک برای اینکه مشت محکمی بر دهان آنهایی بزنند که اعتقاد دارند ورزش سیاسی است، تصمیم به برگزاری رقابتهای المپیک 1920 در بلژیک گرفتند تا بگویند جنگ و این طور چیزها، خللی در ورزش ایجاد نمیکند و اصلاً جنگ چه ربطی به ورزش دارد و همین طور داشتند میگفتند که دهانشان کف کرد و بس کردند. البته در این رقابتها، کشورهای پیروز جنگ جهانی اول، مانع از حضور کشورهای شکستخورده در جنگ شدند. آنهایی که مشت محکمی بر دهانشان خورده بود، اعتراض کردند که: «مگه نگفتید ورزش سیاسی نیست! پس چرا همه کشورها رو راه نمیدید؟» مسئولان المپیک هم گفتند: «ورزش سیاسی نیست! ولی ما که هستیم.» بدین ترتیب یک مشت محکم دیگر بر دهان آن بندگان خدا خورد!
المپیک 1968- مگه سیاهها هم هستن؟
المپیک 1968 مکزیکوسیتی داشت خوب پیش میرفت که یکی از مسئولان المپیک بادی به غبغبش انداخت و گفت: «جون! عجب المپیک غیرسیاسیای!» یک مسئول دیگر گفت: «داداش! تو چه جوری باد به غبغبت میاندازی؟ من هر بار میخوام باد به غبغبم بندازم، بادا از گوشم میزنن بیرون!» در همین حین که مسئول اول داشت طریقه انداختن باد به غبغب را آموزش میداد، «تامی اسمیت» و «جان کارلوس» دو دونده سیاه پوست امریکایی در ماده دو 200 متر مدال کسب کردند؛ این دو دونده سیاه پوست، پس از پیروزی مشتهایشان را گره کردند. این مسأله، واقعاً اتفاق نادر و عجیبی بود. به عبارتی یک انسان سیاه پوست چرا باید بدود؟ حال وقتی دوید، چرا باید 200 متر بدود؟ چرا کمتر نه و چرا بیشتر نه؟ اینها به کنار! چرا پیروز میشود و چرا از پیروزی خوشحال میشود؟ همه اینها به جهنم! مشت گره میکنی مرتیکه سیاه دونده؟ ورزش رو سیاسی میکنی پدرسوخته؟
این رفتار عجیب و غریب از این دو دونده سیاه پوست، حساسیت مسئول المپیک را برانگیخت و سبب شد باد غبغبش در برود. مسئول اول دستور داد این دو دونده سیاه پوست امریکایی به خاطر این رفتار سیاسی، از المپیک اخراج شوند. مسئول دوم با تعجب رو به مسئول اول کرد و گفت: «مگه سیاهها هم هستن؟»
المپیک 2000- خییییلی هم عادی!
پس از بروز جنگهای داخلی در افغانستان و تسلط طالبان بر این کشور در سال 1996، کمیته جهانی المپیک برای حمایت از جوانان و ورزشکاران افغانستانی و برای اثبات اینکه ورزش میتواند مرهمی بر زخمهای این ملت باشد، افغانستان را از شرکت در همه رقابتهای ورزشی محروم کردند. مسئولان کمیته المپیک خودشان از این تصمیم خودشان تعجب کرده بودند و زیرلب میگفتند قاعدتاً نباید اینجوری میشد. به همین سبب کشور افغانستان که تا پیش از المپیک سیدنی در 4 المپیک دیگر نیز شرکت نکرده بود، از حضور در المپیک 2000 سیدنی نیز محروم شدند. رئیس کمیته المپیک در پاسخ به اصرار افغانستانیها برای حضور در المپیک گفت: «نه تو رو خدا راضی به زحمت شما نیستیم.» ورزشکاران کشورهای دیگر برای همدردی با ورزشکاران افغانستانی، در حالی که مدالشان را گاز میزدند، گفتند: «خیلی هم خوش نمیگذره.»
البته پس از المپیک سیدنی و در پی حمله امریکا به افغانستان و اشغال نظامی این کشور و حضور نیروهای ناتو و حمله به مجالس عروسی افغانستانیها، کمیته جهانی المپیک اعلام کرد که شرایط در کشور افغانستان عادی است و این کشور حق حضور در المپیک را پیدا کرده است.