تغییر شکل دستفروشی در گفت و گو با یک جامعه شناس بررسی شد
بساطهای غیرمُجاز مجازی
حمیده امینیفرد
خبرنگار
طرح ساماندهی دستفروشان در تهران درحال اجراست. پژوهشی که با عنوان «دستفروشان بساط گستر در شهر تهران، پژوهش و راهکار» انجام شده نشان میدهد ٩٤ درصد دستفروشان موافق طرح ساماندهی هستند اما در واقعیت فقط حدود ٥ هزار دستفروش در تهران در سامانه ساماندهی ثبت نام کردهاند و تعداد زیادی همچنان موافق رونق بازار غیررسمی دستفروشی هستند. کارشناسان معتقدند تا زمانی که بازار دستفروشی در تهران همانند سایر کلانشهرهای بزرگ دنیا مثل نیویورک به رسمیت شناخته نشود، همچنان این پدیده به عنوان یک «مسأله شهری» باقی خواهد ماند. نکته مهم اما نگاه اجتماعی به این پدیده خرد اقتصادی است. یعقوب موسوی، جامعهشناس و استاد دانشگاه در گفتوگو با «ایران» معتقد است که دستفروشی یک بخش غیر قابل تفکیک از اقتصاد اجتماعات است و قابل حذف نیست، اما آنچه امروزه دستفروشی را نسبت به گذشته متفاوت کرده، گرایشهای اجتماعی به دستفروشی است و البته تغییر محیط دستفروشی از خیابانها به فضای مجازی. گفتوگوی ما با او را در زیر میخوانید؛
نگاهی که این روزها به دستفروشی میشود، فارغ از اینکه حتی مشتری بساط دستفروشان باشیم یا نه! ایناست که آنها را به عنوان یک بخش زائد و اضافه شده به اقتصاد شهری میبینیم. آیا این نگاه غالب نشأت گرفته از تفکری است که میخواهد با پدیده دستفروشی مبارزه کند یا اینکه نگاه درستی است که در کشورهای دیگر هم وجود دارد؟
دستفروشی یک پدیده عام محسوب میشود که هم در سطح کلانشهرها وجود دارد و هم حتی در روستاهای کوچک بهصورت یک هنجار اقتصادی دیده میشود. در گذشته هم همینطور بوده و دستفروشی یک بخش غیر قابل تفکیک از اقتصاد اجتماعات در نظر گرفته میشد. ما باید بدانیم دستفروشی یک پدیده جهانی است که در همه کشورها به اشکال مختلف وجود دارد. بر این اساس در یک ارزیابی کلی گفته میشود که دستفروشی ویژگی جدایی ناپذیر اقتصاد در اجتماعات است و قابل حذف شدن نیست. بررسیهای متعددی هم در ایران و هم در کشورهای دیگر مثل امریکای لاتین و هندوستان انجام گرفته است که نشان میدهد با پدیده رو به گسترش دستفروشی مواجهند.
در این کشورها از چه سیاستی در قبال دستفروشان استفاده شده و میشود؟ آیا آنها بازار دستفروشی را تماماً به رسمیت شناختهاند؟
نکته اینجاست که در همه این کشورها مشخص شده سیاستها در قبال حذف نظام دستفروشی در نظام اقتصاد ملی یک سیاست شکست خورده است. بنابراین توجیهات، توصیهها و سیاستگذاریها همه به سمت ساماندهی و تنظیم یک بازار غیر رسمی در برابر یک بازار رسمی است.
یعنی بازار دستفروشی رسمی است؟
دستفروشی هم نیاز به لایه بندی، دستهبندی و تفکیک به انواع مختلف دارد. بنابراین هم دستفروشی رسمی و هم دستفروشی غیررسمی و زیرزمینی داریم. حتی بعضی از انواع دستفروشی در حکم جرایم اقتصادی است. خرید و فروش و توزیع اجناس غیرقانونی مثل مواد مخدر مصداقی از این نوع دستفروشی است. در تعاریف اسناد شهرداری، دستفروشی از دهه 30 تا 40 شمسی در حکم خرید و فروش کالا در معابر عمومی با چرخ دستی بوده که با مجوز رسمی و اشغال فضای عمومی تعریف شده بود، اما الان شکل گستردهتری پیدا کرده است و به شکل بازار دوم در شهرهای بزرگ تلقی میشود.
پس با تغییر این تعریف، نوع سیاستگذاریها هم متفاوت شده است؟
بله سیاستگذاریها به سمت به رسمیت شناختن بازار دوم رفته است. یعنی به جای حذف و مقابله با آن به سمت پذیرفتن آن رفتهاند. چون در مقاطعی در ایران بهدنبال برخورد فیزیکی و جرایم سنگین مالی با آن بودند. الان در سلسله مراتب برخورد فیزیکی و انتظامی با دستفروشی حذف نشده ،اما اخیراً بحث ساماندهی دستفروشان مطرح شده و سیاست جدید شهرداریها هم بر همین مبنا درحال اجراست.
سیاست ساماندهی به نوعی میخواهد بازار غیر رسمی دستفروشی را به سمت رسمی شدن ببرد؟
در واقع میخواهد مدیریت شهری در مناطق، نواحی و فضاهای خاص که در اختیار دارد، کنترل و مدیریت داشته باشد.
آیا فقط شهرداری در این حوزه مسئولیت دارد؟
خیر فقط شهرداری مسئول نیست. بهزیستی، قوه قضائیه و نیروی انتظامی هم باید مداخله کنند. خاطرم هست در شورای چهارم قرار شد یک مرکز یا نهاد هماهنگ کننده بین نهادهای مختلف که در این حوزه به نوعی مسئولیت دارند، ایجاد شود. ما به یک پشتیبانی تحقیقاتی و علمی برای سروسامان دادن به دستفروشی نیاز داریم. آخرین مرحله برخورد انتظامی است که آنهم باید در صورت بحران اجرا شود.
بحران یعنی چه زمانی؟
ایجاد بحران یعنی زمانیکه دستفروشی تبدیل به یک تهدید شهری از نظر سلامت اقتصادی شود و برای امنیت و آرامش و تردد شهروندان ایجاد مزاحمت کند. مجوز به برخورد فیزیکی البته یک راهحل است، اما راهحلهای دیگری هم باید باشد تا مانع اجرای این برخورد فیزیکی شود. ایجاد بازارهای رسمی، صدور کارت ویژه، حمایتهای مالی، پیدا کردن مراکز تقریباً ثابت برای عرضه اجناس، ارائه خدمات بهداشتی و نظارت بر سلامت کالا بویژه کالاهای مصرفی از جمله این راهکارهاست.
وقتی در برابر این سؤال قرار میگیریم که چرا دستفروشی بهوجود آمده، ذهنمان به سمت مسائل اقتصادی میرود، اما برای من جالب است که در شکلهای جدید دستفروشی چه در مترو و چه در معابر و پیادهروها ما با اقشاری مواجه میشویم که لزوماً نیاز اقتصادی آنها را مجبور به دستفروشی نکرده است. یعنی ما با طیفی مواجهیم که می توانند در مشاغل دیگر هم باشند، اما ممکن است این شغل را بهخاطر درآمد بیشتر و شرایط راحتتر انتخاب کرده باشد، نظر شما چیست؟
تحقیقات و بررسیهای زیادی نشان میدهد پدیده دستفروشی بهدنبال موج مسائل اقتصادی که در شهر ایجاد میشود، مثل بحران بیکاری و گرفتاریهای اقتصادی کمدرآمدها ایجاد میشود. اما از طرفی برای برخی فروشندهها نیز پرسود است.
بهنظر میرسد ما با دو طیف در پدیده دستفروشی مواجهیم؛ عدهای که جزو اقشار ضعیف هستند و از این ناحیه امرار معاش میکنند و عدهای که در لباس دستفروشی، به صورت باندهای ارتزاق کننده از این بازار غیررسمی هستند. اگرچه به گفته مسئولان شهری، تعداد این افراد زیاد نیست، اما موجب شده نگاه به دستفروشی هم تغییر کند. برای این معضل چه باید بکنیم؟
مهمترین راهکار، تفکیک این دو قشر از یکدیگر است. این کار را هم میتوان با شناسنامهدار کردن دستفروشان انجام داد. یعنی با هویت بخشیدن به این افراد، سایرین را از امکانات و خدماتی که ارائه میشود، محروم کرد و حتی تعدادی را که مقاومت میکنند یا بهدنبال سوءاستفاده هستند بازداشت کرد. قرار هم بر این است تا به سمت ساماندهی مشاغل مزاحم شهری برویم. از هم گسیختگی بازار دستفروشی در شهری مثل تهران به خاطر ضعف قدرت عمل نهادهایی مثل شهرداری در شهر است. چون کار کنترل،شناسایی و نظارت بر دستفروشان باید با جدیت و بدون برخورد فیزیکی انجام شود تا افرادی که درآمد خوبی دارند اما از ثبت نام شانه خالی میکنند، از نظر محاکم قضایی شناسایی و جریمه شوند. چون راه دیگری وجود ندارد. ساماندهی بدون صدور کارت دستفروشی امکانپذیر نیست، البته ساماندهی کار سختی است چون شغل دستفروشی سیار است و افراد مدام جابهجا میشوند.
به نظر میرسد نگاه غالب به دستفروشی بیشتر از آنکه اجتماعی باشد، اقتصادی است. به همین علت هم اغلب طرحها و برنامههایی که اجرا یا مطرح میشود، با همین نگاه آماده شده است. آیا این رویکرد اشتباه نیست؟
اتفاقاً موضوع تحقیق یکی از دانشجویان من در دانشگاه الزهرا درباره علت گرایش دختران جوان به دستفروشی بود. اما نتیجه این تحقیق نشان میداد علت گرایش بیشتر از آنکه اقتصادی باشد، اجتماعی است. یعنی برخی دختران برای فرار از تنهایی و سرگرم شدن و ارتباط با مردم دستفروش شدهاند، بنابراین باید مشکل را در جای دیگری حل کرد.
به نظر عجیب میرسد.
این تحقیق نشان میدهد برخی از این دختران دستفروشی برایشان سرگرم کننده است و بهدنبال درآمد نیستند و بیشتر تمایل دارند ساعاتی را در فضای عمومی بگذرانند. جالب اینکه رضایت اجتماعی بیش از رضایت اقتصادی بوده است. بر این اساس اجرای این راهکار مستلزم سیاستهایی برای گسترش فضای عمومی است، البته بخشی از زنان دستفروش سرپرست خانوار هستند یا در خانواده مشکل کسری درآمد دارند. اما برخی دختران جوان علل و انگیزه اجتماعی دارند، در مردها البته لزوماً اینطور نیست. ما باید آنها را از هم تفکیک کنیم. یا مثلاً جوانان دستفروش انگیزه دیگری دارند. باید تحلیلی از موقعیتهای عمومی و خصوصی افراد داشته باشیم. اینکه دستفروشی معلول فقر اقتصادی است کلیشه 50-40 سال پیش است. الان مثل آن دوران نیست.شکل دستفروشی هم تحت تأثیر فضای دیجیتال قرار گرفته است. یعنی خرید و فروش آنلاین به نوعی جایگزین خرده فروشیهای حضوری در سطح خیابانها شده که بخشی از آن همان دستفروشی است.
یعنی خرید و فروشهای آنلاین هم به نوعی دستفروشی در فضای مجازی است؟
منظور این است که دستفروشی شکل مدرن پیدا کرده است و بر این اساس عدهای از دستفروشان به سمت فضای مجازی کوچ کردهاند. البته مسأله کرونا تأثیر زیادی روی این موضوع گذاشته است. اصلاً یکی از دلایلی که بخشی از مشتریهای حضوری در این دو سال کم شدهاند، باب شدن خرید و فروش در فضای مجازی است.
با این توصیف پدیده دستفروشی در آیندهای نزدیک دچار تغییر و تحولات زیادی خواهد شد.
بله ممکن است در آینده، دستفروشی به طور طبیعی به حاشیه برود. از نظر جامعهشناسان، نظام دستفروشی دارای خرده فرهنگی است که باید حذف شود. در این نظام فقط دستفروشان لذت نمیبرند، خریداران هم لذت میبرند. بسیاری از مردم علاقه دارند از دستفروشان خرید کنند. این یک پدیده متقابل است. یعنی اگر قرار است به تحلیل آن بپردازیم، باید بدانیم فقط دستفروشان نیستند که زیر سؤال هستند. خریداران هم زیر سؤالند. حتی اگر بخواهیم پیمایش کنیم هم متوجه میشویم که برخیها بویژه زنان از این کار لذت میبرند.
در ایران بازار دستفروشی رسمی است یا غیررسمی؟
ما در ایران بیشتر درگیر بازار غیررسمی هستیم. بازار رسمی برای آن عدهای است که برایشان کارت صادر شده و شناسایی شدهاند. البته آمار قطعی وجود ندارد، چون فعالیت اقتصادی سیاری است و تابع مسائل اقتصادی، اجتماعی و عمومی متعددی است.
درگفتوگوی «ایران» با کارشناسان آن سوی سالمندی جمعیت ایران بررسی شد
به سمت سالمندی فعال
سمیه افشین فر
خبرنگار
جمعیت سالمندان کشورمان روز به روز در حال افزایش است؛ افزایشی که رسانهها از آن تحت عنوان «بحران» یا «سونامی» یاد میکنند. بر اساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن که در سال 95 انجام شده، 3/9 جمعیت 85 میلیونی کشورمان را سالمندان تشکیل میدهند؛ سالمندانی که بالای 60 سال سن دارند. این در حالی است که سن «امید به زندگی» در میان سالمندان کشورمان افزایش داشته است. دکتر وحید راشد متخصص سالمند شناسی و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران در گفتوگو با «ایران» به بررسی وضعیت سالمندان کشورمان پرداخته است؛
دکتر راشد در توضیح این که چرا جمعیت سالمندی کشورمان افزایش داشته به کاهش نرخ زاد و ولد و افزایش سن «امید به زندگی» (افزایش میانگین عمر) اشاره میکند و میگوید: یکی از انتقاداتی که در کشور ما مطرح است، این موضوع است که رسانهها همواره از بحران سالمندی یا سونامی سالمندی نام میبرند. اگر نگاهی داشته باشیم به پیرترین کشورهای دنیا، ژاپن یکی از پیرترین کشورهای دنیاست. نرخ سالمندی ژاپن بین 20 تا 25 درصد است، آیا کشور توسعه نیافتهای است و بحران دارد؟ بعد از ژاپن نیز آلمان را داریم. کشورهای اسکاندیناوی، سوئد، نروژ و.... آیا این کشورها توسعه نیافته هستند؟ پس سالمندی بحران نیست و اطلاق واژه بحران به سالمندی اشتباه است. اما این که چرا جمعیت کشورمان سالمند شده باید گفت چون سیستم بهداشتی درمانی در کشورمان ارتقا پیدا کرده و همین موجب افزایش «امید به زندگی» یعنی افزایش عمر در کشورمان شده است. در سال 1295 سن امید به زندگی ایرانیان 29 سال بوده و در حال حاضر سن امید به زندگی در زنان ایرانی 78 سال و در مردان ایرانی حدوداً 75 سال است و این ناشی از ارائه خدمات سلامت بهتر به مردم است که باعث شده افراد بیشتر زنده میمانند.
وی ادامه میدهد: اما عامل دوم این است که زاد و ولد در کشورمان کم شده است. نحوه محاسبه سن سالمندی به این صورت است که صورت کسر افراد بالای 60 سال و مخرج کسر افراد کل کشور را تشکیل میدهند که طبعاً افراد تازه به دنیا آمده در این گروه جای میگیرند. متأسفانه در کشورمان نرخ زاد و ولد کم شده و اوایل دهه 70 نرخ زاد و ولد در کشورمان 7/4 بود یعنی از هر پدر و مادر 4 و هفت دهم فرزند به دنیا میآمد ولی سیاستهای پیشگیری از بارداری که در آن دوران اعمال شد، موجب کاهش نرخ زاد و ولد گردید و در حال حاضر نرخ زاد و ولد در کشورمان به 5/1 رسیده است. یعنی از هر پدر و مادر یک و نیم فرزند به دنیا میآید که این زنگ خطری برای افزایش تعداد سالمندان در آینده است. چرا که براساس نرخ جایگزینی باید بتوانیم این نرخ را به بالای دو برسانیم. در حال حاضر با توجه به جمعیت 85 میلیونی کشورمان نرخ جایگزینی زیر دو است؛ یعنی جمعیت ما در حال حرکت به سمت کاهشی شدن است. در صورتی که اگر این نرخ به دو و یک دهم برسد یعنی از هر پدر و مادر دو فرزند متولد شود، تعداد جمعیت ثابت میماند بنابراین باید این نرخ را بالا ببریم.
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران در پاسخ به اهمیت فرزندآوری در کشورمان چنین توضیح میدهد: کشورمان با تعداد زیادی زاد و ولد در دهه 60 مواجه بود. در آن دوران بحران مدارس و کنکور، اشتغال و ازدواج متولدان دهه 60 را داشتیم اما حالا آن موج عظیم جمعیتی در رده سنی 30 تا 40 سال یعنی در طلاییترین دوران برای زاد و ولد قرار دارند که به آنها پنجره دوم جمعیتی میگویند. به خاطر همین سیاستها به سمت فرزندآوری رفته چون قشر عظیمی از جمعیت در دوران طلایی فرزندآوری هستند تا نرخ زیر دو را بالا بیاورند تا حداقل جمعیت کشور ما ثابت بماند. مجموع این دو قضیه یعنی افزایش امید به زندگی به خاطر سیستمهای بهداشتی و حمایت و کاهش زاد و ولد باعث شده تا نرخ سالمندی در کشورمان بالا رود.
این متخصص سالمندشناسی در ادامه به بیماری کرونا و مشکلات سالمندان در این دوران اشاره میکند: دوران کرونا مشکلاتی را به همه افراد تحمیل کرد ولی سالمندان صدمات بیشتری دیدند. سازمان بهداشت جهانی، سلامت را پدیدهای میداند که از جنبههای زیستی، روانی و اجتماعی قابل بررسی است و سالمندی هم جنبههای زیستی، روانی و اجتماعی دارد اما در کرونا محدودیتهایی در زمینههای زیستی، روانی و اجتماعی برای سالمندان ایجاد شد بهدلیل این که احتمال آلودگی سالمندان به ویروس بیشتر بود، فعالیت فیزیکی سالمندان کمتر شد و این افراد کمتر از خانه بیرون میرفتند و روابط اجتماعی و خانوادگیشان هم محدود شد. حتی بچههایشان هم نمیتوانستند به دیدنشان بیایند و این موارد مشکلات بیشماری به لحاظ سلامت روان برای سالمندان ایجاد کرد. به طور کلی بیشترین مشکلات سالمندان اضطراب و افسردگی است و در دوره کرونا این موارد افزایش پیدا کردند از طرف دیگر در همه جوامع یک نرخ 15.10 درصدی سوء رفتار با سالمندان وجود دارد. مطالعات نشان داده که در دوران کرونا سوء رفتار یا سالمندآزاری افزایش پیدا کرده بود چون تابآوری افراد کمتر شد و ساعتهای بیشتری در خانه بودند و تمرین تحملمان برای یکدیگر کم شده بود. بنابراین همانطور که خانوادهها در دوران کرونا آسیب دیدند، سالمندان هم به لحاظ ویژگیهای جسمی که داشتند، آسیب بیشتری دیدند. این را بگذارید کنار تأثیرگذاری مستقیم ویروس بر این افراد که بیشتر مرگ و میر در بین سالمندان بود و دوستانشان را از دست دادند، به همین خاطر برای برخی ترس از مرگ به وجود آمد و گروهی به تشییع جنازههای غریبانه چشم دوختند و نگران شدند، بنابراین سالمندانی که از ویروس جان به در بردند هم به لحاظ روانی دچار آسیب شدند. همچنین اضطراب و افسردگی در بین سالمندان بیشتر دیده شد و بیشتر مورد سوء رفتار قرار گرفتند و اینها مواردی است که حتی بعد از کرونا هم تا مدتی با صدمات آن مواجه خواهیم بود.
دکتر راشد در پاسخ به این سؤال که اصلاً مطالعاتی در مورد تأثیرات کرونا بر زندگی سالمندان انجام شده یا نه میگوید: تا قبل از کرونا هیچ مشکلی در زمینه مطالعات سالمندی نداشتیم و دسترسی به سالمندان برای ما راحت بود.همچنین در پارکها، مراکز نگهداری و در بخشهای درمانی به راحتی به سالمندان دسترسی داشتیم. کرونا باعث شد راه ورود ما بهدلیل انتقال ویروس به مراکز نگهداری بسته شود، سالمندها مثل گذشته در پارک و خیابان هم نبودند و بنابراین نمیتوانستیم مثل گذشته به راحتی از مشارکت سالمندان در کارهای پژوهشی استفاده کنیم ولی با توجه به واکسیناسیون گسترده و کاهش تب کرونا در کشور امیدواریم مطالعات کلان را در حوزه سالمندی از سر بگیریم. البته این که در دوران کرونا چه اتفاقی برای سالمندان افتاد یا چه تجربیاتی کسب کردند، دادههای با ارزشی برای سیاستگذاری در حوزه سالمندی است که حتماً به آنها توجه ویژهای خواهیم داشت. مثلاً دوران کرونا باعث شد سالمندان به کسب مهارتهایی رو بیاورند که ارزشمند بود. تا قبل از کرونا استفاده از شبکههای اجتماعی بیشتر مربوط به جوانها بود ولی در دوران کرونا به واسطه محدودیتهای ارتباطی، سالمندان به سمت شبکههای اجتماعی رفتند و مجبور بودند یاد بگیرند با شبکههای اجتماعی کار کنند حتی بهصورت آنلاین با پزشکانشان ارتباط گرفتند، کارهای بانکیشان را انجام دادند و در واقع در این زمینه مهارت و سواد رسانهای به دست آوردند.
وی ادامه داد: در واقع کرونا باوجود همه آسیبها باعث شد تا سالمندان ما مهارت به دست بیاورند. در نظر داشته باشید که میزان سواد در سالمندان جامعه در حال حاضر پایین است و میتوانیم از این دادههایی که کسب کردهایم در سیاستگذاریهای مربوط به این حوزه استفاده کنیم. این متخصص سالمندشناسی با اشاره به این که مقوله سلامت روان از سلامت جسم نباید جدا باشد، میگوید: در همه جای دنیا خدمات سلامت روان لوکس به حساب میآید. در بسیاری از کشورهای جهان هم خدمات روانشناسی و روانپزشکی تحت پوشش بیمه نیست و وقتی اولویتهای دیگری برای ارائه خدمات داریم مثل اولویتهای دارویی یا غربالگریهای جسمی و... هنوز خدمات سلامت روان جزو اولویتها قرار نگرفته و این محدود به سن سالمندی هم نیست اما باید خدمات سلامت روان را به گونهای در جامعه گسترش دهیم که سالمندان ما به زندگی برگردند. با ایجاد بستری مناسب باید فضایی به وجود آوریم که سالمندان هم بتوانند از خدمات سلامت روان خیلی خوب استفاده کنند. این که انتظار داشته باشیم همه سالمندانمان از خدمات سلامت روان استفاده کنند، آرزوی بزرگی است. شاید در سالهای 1420 تا 1430 که دهه شصتیها موج سالمندی را در کشور ایجاد میکنند و احتمالاً نرخ 20 تا 25 درصدی سالمندی را در کشور تجربه خواهیم کرد، آن زمان با توجه به افزایش جمعیت و افزایش تعداد ارائهدهندگان خدمات بتوانیم انتظار داشته باشیم که سلامت روان در اولویت سیاستگذاریها قرار گیرد.
این متخصص بیان کرد: البته در کشورمان اقدامات خوبی در این زمینه انجام شده است مثل خدمات سلامت روان مبتنی بر جامعه برای سالمندان که افرادی آموزش دیده، سالمندان را غربالگری میکنند و اگر مشکلی داشته باشند آنها را به متخصصان ارجاع میدهند. مهمتر از همه این که در کشورمان سند ملی سالمندان را با ردیف بودجه و مدون داریم که جنبههای مختلفی در آن دیده شده و سازمانها و نهادهای مختلفی در تهیه و تدوین آن نقش داشتهاند اما مشکل ما فقط سیاستگذاری نیست، مشکل ما بحث ضمانت اجرایی در حوزه سالمندی است و در واقع پاشنه آشیل ما در این حوزه ضمانت اجرایی مصوبهها و سیاستگذاریها در حوزه سالمندی است.
وی افزود: همه ما سالمند خواهیم شد نباید به این دوران به چشم دوران فرتوتی و ناتوانی نگاه کنیم. دوران سالمندی دوران خردمندی است، سالمندی دوران با ارزشی است و میتوانیم از این پتانسیل برای آموزش نسل بعد استفاده کنیم.نباید سالمندان را از جامعه دور کنیم یا آنها را کنار بگذاریم. باید همچنان نقشهای مختلف سالمندی را در نظر بگیریم و از آنها بخواهیم در جامعه نقش ایفا کنند. باید آنها را بهعنوان یک شهروند فعال و پویا بپذیریم و به سمت سالمندی سالم و فعال حرکت کنیم. چون در سالمندی معیار فقط سن نیست. در بسیاری مواقع عملکرد سالمندان خیلی بهتر از سن شناسنامهشان هست و گاهی یک فرد هشتاد ساله خیلی بیشتر از جوانها انگیزه زندگی دارد.