وقتی درمانگر رازت را برملا میکند
از طب تا وب
ترانه بنی یعقوب
گزارشنویس
«در شش سالگی پدر و مادرش از هم جدا شدهاند و مدام تحت آزار شدید بوده. به خاطر رنجهای فراوانی که در کودکی کشیده، در بزرگسالی به سمت مواد کشیده شده و حالا هم رفتارهای خشنی با همسرش دارد. او دانشگاه را هم به خاطر همین مشکلات رها کرده است...» مرد به نیمه روایت که میرسد، نفسش بند میآید. باورش نمیشود این داستان زندگی اوست که حالا درست کف توئیتر میخواند. داستانی که واو به واوش شبیه زندگی اوست و در یک رشته توئیت ارائه شده است. به پروفایل نویسنده نگاهی میاندازد و با اسم دکترش مواجه میشود. سراغ عکسش میرود و میفهمد چه اتفاقی افتاده است.
سال قبل با اصرار همسرش قبول کرد نزد یک روان درمانگر برود. کسی که قرار بود رازدارش باشد. بارها قبل از مراجعه به دکتر از همسرش پرسیده بود واقعاً حرفهایم جایی درز نمیکند؟ آخر کودکی خوبی نداشت و هیچ وقت نمیتوانست دربارهاش با کسی حرف بزند. اوایل از حرف زدن میترسید اما بعد کم کم اعتماد کرد و قفل رازهایش را شکست. البته یک زمانهایی وقتی روان درمانگرش بدون ذکر نام از پرونده دیگر بیمارانش نکاتی تعریف میکرد، تعجب میکرد اما خودش را این طور راضی میکرد که اسمشان را نیاورده و شاید این کار به روند درمانش کمک میکند. اما حالا روایت زندگی خودش همراه با صدها نفر دیگر به اشتراک گذاشته شده، شاید هم بیشتر...
نمیدانم شما هم تجربه مشابهی داشتهاید یا نه؟ نزد پزشک، روانپزشک یا هر طبیب دیگری رفته باشید و بعد شرح ویزیت و ماجرای زندگیتان را در شبکههای اجتماعی بخوانید؟ در دوره کرونا این موضوع خیلی رواج پیدا کرد. پزشکانی که درباره بیمارانشان مینوشتند. تصویری که از این بیماران ارائه میشد، نشان میداد آنها اصلاً از ماجرا پرت هستند و حرفهای عجیب و غریب به دکترشان میزدند. مثلاً اصل بیماری را منکر میشدند و میگفتند جلوی باد کولر بودهاند و چاییدهاند یا گلودردشان به خاطر کرونا نیست، خربزه خوردهاند و...
این روایتها که هدف بیشترشان آموزش عمومی و ترغیب درمان بویژه در مورد بیماریهای سلامت روان است، گاهی اثر عکس میگذارد و اتفاقاً به اعتماد بین پزشک و بیمار لطمه میزند و گاه بیمار یا برخی مخاطبان دیگر که این نوشتهها را در شبکههای مجازی میخوانند، نسبت به آن حس بدی پیدا میکنند و از خود میپرسند گیرم که بیمار نزد پزشکش حرفی زده است، آیا باید شرح آن را در شبکههای اجتماعی خواند؟ اصلاً پزشک معالج چرا باید بیمار یا رفتار ناآگاهانهاش درباره بیماری را دست بیندازد؟ مگر نه آنکه پزشک محرم بیمار و رازدار اوست؟ آیا این مسأله اعتماد بین پزشک و بیمار را از بین نخواهد برد؟
برای امیر خواندن روایت زندگی و مشکلاتش دریک شبکه اجتماعی باعث از دست رفتن همیشگی اعتماد به روان درمانگرش شد: «دکترم بعد برایم توضیح داد که پزشکان در خیلی جاهای دنیا چنین کاری میکنند و هدف هم فقط آموزش است اما این حرفها برایم متقاعد کننده نبود.» مریم از این ناراحت است که وقتی نزد دکتر متخصص زنان رفت تا بیمار قبلی از اتاق خارج شد، دکتر درباره بیماریاش با او حرف زد: «همین مسأله باعث شد دیگر پیش این پزشک نروم. اگر ماجرای بیماریام را در یکی از شبکههای اجتماعی میخواندم که مطمئنم برای همیشه دکتر رفتن را ترک میکردم. آخر آدم دیگر به چه کسی میتواند اعتماد کند؟»
مونا میگوید خواندن روایت بیماری کرونایش توسط پزشک در توئیتر به او حس بدی نداده است: «پزشکم درباره ویزیت من که مبتلا به کووید-19 طولانی مدت شدهام در صفحه توئیترش نوشت. وقتی خواندم، گفتم چه جالب و چقدر میتواند برای دیگران قابل استفاده باشد. اما شاید اگر پیش روانپزشک میرفتم و او دربارهام مینوشت، چنین حسی نداشتم. شاید به نحوه نوشتن هم برمیگردد، شاید هم به نوع بیماری. شاید هم باید روایتها با اجازه بیمار منتشر شود... راستش را بخواهی خیلی موضوع حساسی است.»
دکتر امیرحسین جلالی، روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران در ارزیابی این مسأله یعنی افزایش روایتهایی که پزشکان درباره بیمارانشان در فضای مجازی منتشر میکنند، میگوید: «این موضوع با برجسته کردن برخی نکات منفی در رفتار بیماران میتواند تبعاتی داشته باشد. از طرفی پزشکان در چند سال گذشته در زمینه موضوعاتی مثل فرار مالیاتی، درآمدهای بالا و برخی مسائل دیگر تحت سؤال بودهاند، حال مسائل این چنینی میتواند به بیاعتمادی بیشتر بین پزشک و بیمار دامن بزند. سرمایه اجتماعی گروههای مرجع مثل معلمان، پزشکان، روحانیون، استادان دانشگاه، قضات و... برای قوام جامعه لازم است و اگر کرسی قضاوت، پزشکی و معلمی خدشهدار شود عموم مردم دیگر راحت به این گروهها اعتماد نمیکنند. پزشک محرم بیمار است و باید راز مراجعان نزدش محفوظ بماند و با نگاه طبیبانه مشکل مردم را مطرح وعیبشان را بپوشاند.» همچنین به گفته دکترجلالی این مسأله اثرات منفی دیگری هم دارد: «بسیاری از روایتهایی که مطرح میشود با توجه به برجسته کردن برخی از نکات تاریک بیماری یا بخشهای شرمآور آن باعث میشود، وجه انگ آلود بیماری از جمله بیماریهای روانپزشکی که باید با تلاشهای آموزشی و رسانهای کاهش پیدا کند، شدت یابد. همه اینها ممکن است در مراجعه افراد برای دریافت خدمات سلامت روان تردید ایجاد کند.»
جلالی معتقد است این مسأله در دوره همهگیری کرونا هم دیده شد. اینکه پزشکانی از بیمار یا بیمارانشان نوشتند: «خیلیها مشاهدات خودشان را در دوره همهگیری کرونا مینوشتند و از آنها نتیجهگیری میکردند. مثلاً فرض میگرفتند چند نمونه جدید از بیماری نشانه موجی تازه از کووید است یا الگویی ویژه از رفتار مردم که به چشم آنان میآمد ممکن است اتفاقاتی را رقم بزند یا به طور عمومی درباره رفتار ناشیانه مردم در مقابله با کرونا مینوشتند. اینکه استنتاج از یک مورد بالینی چه معنایی دارد و چطور میتوان رفتاری را به همه جامعه تعمیم داد، موضوعی فنی است و جای بحث فراوان دارد و نمیشود در یک توئیت چند خطی به شیوه علمی بهآن پرداخت.
بنابراین، این مدل عمومی شدن مسائل پزشکی به نفع پزشکی و علم نیست. خیلیها در شبکههای اجتماعی پشت علم ایستادهاند و دغدغهشان علمی است اما نگاه علمی ظرافتهای زیادی دارد و با عمومی کردن طب ممکن است ما ناخواسته در جهت ضد علم و شبه علم حرکت کنیم.»
هر چند این روانپزشک معتقد است مسائل مهمی از این دست را باید فارغ از نتیجه و پیامدی که دارند هم بررسی کرد: «برخی امور را خارج از پیامدهایی که دارد باید از نظر نفس عمل هم مورد تردید قرار داد. پزشک حق ندارد روایتهای بیماران را بدون اینکه اجازه بدهند، بنویسد. من خودم وقتی در این باره در شبکههای اجتماعی نوشتم عدهای از پزشکان اعتراض کردند که این رویهای جهانی است و همه پزشکان دنیا مینویسند و بعضاً این روایتها میتواند مفید باشد.
ضمن تأیید مفید بودن برخی از این روایتها اما همان جا شهروندانی هم نوشته بودند که دوست ندارند پزشکشان درباره آنها بنویسد و همین کافی است. در اخلاق پزشکی و اخلاق پژوهش حوزه درمان و هر جا که قرار است روایتی از بیمار منتشر شود باید از او اجازه گرفت. میدانم خیلی از روایتهایی که در فضای مجازی هست شبیه هم هستند اما برخی از این اطلاعات ممکن است وقتی بیمار آنها را ببیند راحت بفهمد درباره خود اوست و این اتفاق واقعاً ناخوشایند است. اگر کسی که قرار است طبیب ما باشد مثلاً در نقل خود از رفتار ما به دیده تحقیر به ما نگاه کند و قصه ما را روی دایره ریخته و با آن مخاطب جمع کند، در کل رابطه مردم با جامعه پزشکی را مخدوش میکند.» به عقیده او، در دانشکدههای پزشکی و پیراپزشکی باید این مسائل آموزش داده شود. هرچند متأسفانه آموزش و بحث در این باره بسیار اندک است و اگر این مسأله جدیتر گرفته شود نتایج بیشتری هم دارد.
از قدیم به ما گفتهاند طبیب محرم و رازدار ماست و قاعدتاً خیلی از اطبا رازدارند اما چه حالی پیدا میکنید اگر روزی داستان بیماری و شرح تمامی حرفها و رفتارهای ناشیانه خود را درباره بیماریتان از زبان پزشکی که به او اعتماد کردهاید، در فضایی عمومی بخوانید یا بشنوید؟