ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
3 شـرط برای بخشیدن مرد اعدامی
گروه حوادث/ مرد جوانی که به اتهام قتل هم محلهای خود به قصاص محکوم شده و چهاربار پای چوبه دار رفته بود در آخرین لحظات قبل از اجرای حکم با سه شرط از سوی اولیای دم برای بخشش رو به رو شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این مرد زندانی از سال 95 و پس از یک درگیری مرگبار در پارک دستگیر شد. وی به اتهام قتل یکی از هم محلهایهایش با ضربههای چاقو مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت و گفت: روز حادثه در حال صحبت با یکی از دوستانم بودم که تلفنی باهم دعوایمان شد و من از شدت عصبانیت شروع به داد و فریاد کردم. در پارک، یکی از بچه محلهایمان به نام هوشنگ را که خانهاش با خانه ما یک کوچه فاصله داشت، دیدم او به من تذکر داد که در پارک زن و بچه هست و نباید الفاظ رکیک استفاده کنم اما من که عصبانی بودم سر همین موضوع با هوشنگ بحثم شد.
او ادامه داد: برادر هوشنگ و چند نفر از دوستانش که در همان حوالی بودند و یکی از دوستانم وارد درگیری شدند در این میان، امیر یکی دیگر از برادرهای هوشنگ که از محل کار به خانه برمی گشت و حتی غذای نذری هم در دست داشت از آنجا عبور کرد.
قتل میانجی
متهم گفت: امیر با دیدن برادرهایش و دعوا به سمت ما آمد. او پسر آرامی بود و به تازگی ازدواج کرده بود. دوستان هوشنگ چاقو داشتند و دوست من هم چاقویی را که همراه داشت به من داد تا از خودم دفاع کنم. واقعاً قصدم کشتن نبود، چاقو را بیهدف پرتاب کردم که از بخت بد، چاقو به قفسه سینه امیر اصابت کرد و کشته شد.
به دنبال اعترافات متهم، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و با تکمیل تحقیقات پرونده برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. متهم وقتی در جایگاه قرار گرفت از اولیای دم طلب گذشت کرد. اما خانواده امیر درخواست قصاص کرد و قضات دادگاه باتوجه به درخواست اولیای دم، اعترافات متهم به قتل، بازسازی صحنه جرم و مدارک و شواهد موجود در پرونده حکم بر اشد مجازات دادند.
با تأیید حکم از سوی دیوانعالی کشور، پرونده برای اجرای حکم به دادسرا ارجاع شد. مرد جوان در مدت 6 سالی که به اتهام قتل در زندان به سر میبرد سه بار پای چوبه دار رفت اما هر بار موفق شد از اولیای دم مهلت چندماهه بگیرد. اما وقتی زندانی برای چهارمین بار قرار بود پای چوبه دار برود این بار گروه چتر نجات وارد عمل شد و چندین جلسه صلح و سازش با خانواده اولیای دم برگزار کرد. اولیای دم که همچنان خواهان اجرای حکم قصاص بودند زمانی که محکوم جوان برای چهارمین بار پای چوبه دار رفت، در نهایت تلاشها نتیجه داد و خانواده مقتول حاضر شدند با 3 شرط قاتل را ببخشند.
سه شرطی که اولیای دم برای بخشش قاتل در نظر گرفتند، این بود که خانواده محکوم که در همسایگی خانواده امیر سکونت داشتند، برای همیشه آن محل را ترک کنند که آنها این شرط را پذیرفته و به خانهای در اطراف تهران نقل مکان کردند.
دومین شرط این بود که متهم ضمانت بدهد بعد از آزادی هرگز به سراغ خانواده مقتول نرود و سومین درخواست نیز دریافت دیه بود که خانواده مرد زندانی تلاش خود برای فراهم کردن مبلغ دیه و ضمانتی برای اینکه پسرشان دیگر به سراغ آنها نرود را آغاز کردهاند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این مرد زندانی از سال 95 و پس از یک درگیری مرگبار در پارک دستگیر شد. وی به اتهام قتل یکی از هم محلهایهایش با ضربههای چاقو مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت و گفت: روز حادثه در حال صحبت با یکی از دوستانم بودم که تلفنی باهم دعوایمان شد و من از شدت عصبانیت شروع به داد و فریاد کردم. در پارک، یکی از بچه محلهایمان به نام هوشنگ را که خانهاش با خانه ما یک کوچه فاصله داشت، دیدم او به من تذکر داد که در پارک زن و بچه هست و نباید الفاظ رکیک استفاده کنم اما من که عصبانی بودم سر همین موضوع با هوشنگ بحثم شد.
او ادامه داد: برادر هوشنگ و چند نفر از دوستانش که در همان حوالی بودند و یکی از دوستانم وارد درگیری شدند در این میان، امیر یکی دیگر از برادرهای هوشنگ که از محل کار به خانه برمی گشت و حتی غذای نذری هم در دست داشت از آنجا عبور کرد.
قتل میانجی
متهم گفت: امیر با دیدن برادرهایش و دعوا به سمت ما آمد. او پسر آرامی بود و به تازگی ازدواج کرده بود. دوستان هوشنگ چاقو داشتند و دوست من هم چاقویی را که همراه داشت به من داد تا از خودم دفاع کنم. واقعاً قصدم کشتن نبود، چاقو را بیهدف پرتاب کردم که از بخت بد، چاقو به قفسه سینه امیر اصابت کرد و کشته شد.
به دنبال اعترافات متهم، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و با تکمیل تحقیقات پرونده برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. متهم وقتی در جایگاه قرار گرفت از اولیای دم طلب گذشت کرد. اما خانواده امیر درخواست قصاص کرد و قضات دادگاه باتوجه به درخواست اولیای دم، اعترافات متهم به قتل، بازسازی صحنه جرم و مدارک و شواهد موجود در پرونده حکم بر اشد مجازات دادند.
با تأیید حکم از سوی دیوانعالی کشور، پرونده برای اجرای حکم به دادسرا ارجاع شد. مرد جوان در مدت 6 سالی که به اتهام قتل در زندان به سر میبرد سه بار پای چوبه دار رفت اما هر بار موفق شد از اولیای دم مهلت چندماهه بگیرد. اما وقتی زندانی برای چهارمین بار قرار بود پای چوبه دار برود این بار گروه چتر نجات وارد عمل شد و چندین جلسه صلح و سازش با خانواده اولیای دم برگزار کرد. اولیای دم که همچنان خواهان اجرای حکم قصاص بودند زمانی که محکوم جوان برای چهارمین بار پای چوبه دار رفت، در نهایت تلاشها نتیجه داد و خانواده مقتول حاضر شدند با 3 شرط قاتل را ببخشند.
سه شرطی که اولیای دم برای بخشش قاتل در نظر گرفتند، این بود که خانواده محکوم که در همسایگی خانواده امیر سکونت داشتند، برای همیشه آن محل را ترک کنند که آنها این شرط را پذیرفته و به خانهای در اطراف تهران نقل مکان کردند.
دومین شرط این بود که متهم ضمانت بدهد بعد از آزادی هرگز به سراغ خانواده مقتول نرود و سومین درخواست نیز دریافت دیه بود که خانواده مرد زندانی تلاش خود برای فراهم کردن مبلغ دیه و ضمانتی برای اینکه پسرشان دیگر به سراغ آنها نرود را آغاز کردهاند.
دستگیری زورگیران شهرک وائین
گروه حوادث: عاملان زورگیری خشن از یک زن در شهرک وائین شهریار دستگیر شدند.
به گزارش قوه قضائیه، حمید عسکری پور دادستان شهریار از دستگیری عوامل زورگیری از یک زن در شهرک وائین شهریار خبر داد و گفت: پس از انتشار فیلم زورگیری و سرقت از یک زن در فضای مجازی دستور شناسایی و دستگیری سریع متهمان صادر شد که سرانجام پس از صدور دستور قضایی متهمان شناسایی و بازداشت شدند.
به گفته دادستان شهریار، پرونده در مرحله تکمیل تحقیقات مقدماتی است.
این حادثه عصر 14 اردیبهشت رخ داده بود و 4 سرنشین یک خودروی پژو خاکستری در جویبار شهرک وائین در حالی که یک قبضه کلت کمری داشتند راه زن جوانی را سد کرده و با قیچی 6 حلقه النگوی طلای وی را سرقت کرده و متواری شده بودند.
به گزارش قوه قضائیه، حمید عسکری پور دادستان شهریار از دستگیری عوامل زورگیری از یک زن در شهرک وائین شهریار خبر داد و گفت: پس از انتشار فیلم زورگیری و سرقت از یک زن در فضای مجازی دستور شناسایی و دستگیری سریع متهمان صادر شد که سرانجام پس از صدور دستور قضایی متهمان شناسایی و بازداشت شدند.
به گفته دادستان شهریار، پرونده در مرحله تکمیل تحقیقات مقدماتی است.
این حادثه عصر 14 اردیبهشت رخ داده بود و 4 سرنشین یک خودروی پژو خاکستری در جویبار شهرک وائین در حالی که یک قبضه کلت کمری داشتند راه زن جوانی را سد کرده و با قیچی 6 حلقه النگوی طلای وی را سرقت کرده و متواری شده بودند.
راه تاریک اجاره سند برای وثیقه
گروه حوادث / اجاره سند ملکی برای آزادی زندانیان، موضوع تازهای نیست اما با وجود مشکلات زیادی که هم برای اجارهکنندگان سند و هم برای سندگذاران به وجود میآید، چندان مورد توجه قرار نگرفته است. تهیه سند برای وثیقه خیلی وقتها نه تنها باری از مشکلات نمیکاهد، بلکه بر گرفتاری خانواده ها و حجم کار دستگاههای قضایی نیز میافزاید. گاهی سندگذار متضرر میشود اما بیشتر اوقات، این اجارهکننده سند است که ضرر می کند.
یک تجربه
هیچ وقت تا این حد دنیای طبقاتی شهر برایم ملموس نشده بود: دنیایی از زیرزمین تا برج عاج، در کنار هم، در تضاد با هم، گوریده در هم، با درگاههایی پیدا و پنهان، با ساکنانی متفاوت و مراجعه کنندگانی گاه نابلد و گاه آشنا به راه و رسمهای خاص آن طبقات که به جریان زندگی در شهر رنگ و پیچ و تاب میدهند. من، در حوالی میدان ونک، حوالی میدان هفتتیر و حوالی میدان آزادی، از درگاههایی که تا آن روز برایم ناپیدا بود، وارد بخشی از دنیای زیرزمین شدم که مختص اجارهدهندگان سند برای وثیقه آزادی زندانیان بود؛ دنیایی که برای من، تیره و پر از خون دل شد .برای همسرم که متهم به جرمی شده بود قرار وثیقه ای چهار برابر مبلغ بدهکاریاش در پرونده که حسابرسی هم نشده بود تعیین کرده بودند.
اصلاً نمیدانستم ماجرا چیست. همهچیز یکباره اتفاق افتاد. فقط یک راه داشتیم: اینکه سند جور کنم تا او از زندان بیرون بیاید و بتواند مدارکش را برای دفاع از خود جمعآوری و در دادگاه ارائه دهد. خودم که سند نداشتم. به درخواست همسرم سراغ اقوام نیز نرفتیم تا آبروداری کنیم. نمیدانستم چه کنم. تا اینکه یک روز شنیدم که سند اجاره میدهند. میگفتند اجاره دادن سند جرم است. موضوع را از یک وکیل پرسیدم. گفت قرارداد بین دو شهروند جرم نیست اما خیلی باید خوششانس باشی که بتوانی از شخصی خوب و بدون دردسر سند اجارهکنی. این راه پر از مشکل است. باید مراقب اسناد جعلی و کلاهبردارها باشی. گفت این احتمال زیاد است که چک یا سفتهمان را که برای ضمانت میگیرند، پس ندهند یا حداقل بدون برنامه پس ندهند. اما در شرایطی بودم که چارهای جز این نداشتم.
در فضای مجازی آگهیهای زیادی برای اجاره سند دیدم. با یکی، دو نفرشان تماس گرفتم. هزینه اجاره سند دستم آمد که درصدی از کل مقدار وثیقه بود. درصد سند تهران بالا بود اما در شهرهای اطراف تهران دو - سه درصد کمتر. درصد شهرستانها، روستاها و زمینهای زراعی هم متفاوت و پایینتر بود. با چند مؤسسه حقوقی تماس گرفتم. شرایطی پیش پایم گذاشتند که از توانم خارج بود به عنوان مثال سند برای تضمین میخواستند تا متهم فرار نکند. پول زیادی لازم داشتم و چارهای نداشتم جز اینکه از آشنایانم قرض بگیرم. نمیدانستم این تازه اول راه است و در این مسیر، غرور و اعتبارم با خاک یکسان که نه، بلکه زیر خاک دفن خواهد شد چه حرفها و طعنههایی که از آشنا و غریبه نشنیدم، چه التماسهایی که به شیادان شیطان صفت نکردم، هرچند وقتی غصه بزرگیداری هیچ کدام از اینها اهمیتی ندارد. در ابتدا به عنوان واسطه سندگذار، زنی را به من معرفی کردند. آن زن، خودش را وکیل معرفی کرد و یک میلیون تومان از من خواست تا کار را شروع کند. گفت دفتر حقوقی دارند و من هر وقت آن یک میلیون تومان را به حسابش واریز کنم، صبح روز بعد سندگذار را خواهد فرستاد.
یک میلیون تومان را واریز کردم. زن گفت برای آمدن سندگذار باید 500 هزار تومان دیگر هم واریز کنی. گفتم خب بیاید بعد پرداخت میکنم. گفت: «نه. عرفش این است. اگر نمیخواهی وقتمان را نگیر.»
پول را واریز کردم. صبح اول وقت، خوشحال، ایستادم سر قرار. تا ظهر هیچکس نیامد. همسرم دو - سه بار با خوشحالی زنگ زد. نمیدانستم چه جوابی به او بدهم. هر نیم ساعت زنگ میزدم به همان زن. میگفت در راه هستند. ساعت 2 بعد از ظهر زنگ زدم. گفت رفته بودند سندشان را آزاد کنند، کارشان طول کشید. فردا میآیند. فردا هم نیامدند. یک هفته گذشت. پولم را خواستم. پس نداد. گفتم شکایت میکنم. با پوزخند گفت برای یک و نیم میلیون؟ بعدها شنیدم بی.ام.دبلیو سوار میشود. این قبیل واسطهها معمولاً خودشان را نشان نمیدهند. معمولاً اسم واقعیشان را به شما نمیگویند. چند خط تلفن دارند و هیچ نشانیای هم نمیدهند.
هر روز واسطهها و کارگزارانشان مدام زنگ میزدند. هر کدامشان، بقیه را کلاهبردار و جاعل معرفی میکرد و خودش را پاکدست و دلسوز. هربار وعدههایی نو میدادند و به اصطلاح خودشان پولی میکندند و میرفتند. چند سندگذار هم آمدند اما یا سند همراهشان نبود! یا مبلغش کافی نبود، یا در گرو بانک بود، یا چند نفر شریک بودند و با هم اختلاف داشتند. هر روز، صبح تا بعد ازظهر، توی کوچههای اطراف دادگاه میگذشت. دو ماه گذشت. قسمتی از پولم هزینه هیچ و پوچ شده بود. حال رو به موتی را داشتم که کرکسها و کفتارها دورهاش کردهاند.
همسرم شماره تلفنم را به یکی از زندانیان تازه آزاد شده داده بود به امید اینکه کمک کند تا سند پیدا کنم. میگفت آدم خوبی است. او زنگ زد و یکی را هم معرفی کرد. واسطه سند از شهرستان بود. یک هفته بعد آمد و دو - سه روز بعد، سندگذار را هم با خودش آورد. از دادگاه نامه گرفتند و رفتند. خوشحال بودم. نصف شب، همان زندانی آزاد شده تماس گرفت و گفت 3میلیون تومان بریز به حساب فلانی تا کار سند را آغاز کند. می دانستم که دروغ میگوید. گفتم بگذار بعد از ارزیابی ملک اما تهدیدم کرد. گفت اگر بخواهد میتواند کاری کند که واسطه کار سند را معلق بگذارد. نمیدانستم چه کار کنم. با تهدید متوقف کردن کار، از من پول میگرفت.
به او گفته بودم که پول را قرض کردهام. او اطمینان میداد که کار انجام میشود. یک هفته بعد، گفت که کار انجام شده و شنبه با نامه آزادی میآیند. شنبه برای ما عید بود. ساعت از 10 گذشت و نیامدند. احساس بدی داشتم. روز بعد هم نیامدند. دنیا روی سرم خراب شد. بعدها فهمیدم که آن زندانی برای برادرش که او هم در زندان بوده دنبال سند میگشته و از پولی که من داشتم سوءاستفاده کرده تا کار خودش را پیش ببرد و البته فقط این نبوده و بعضی از بدهیهایش را نیز با پول من پرداخته است و حالا من مانده بودم با دستان خالی و ناامید و بیاعتماد به همه.
دیگر پولی برایم نمانده بود. آن زندانی وقتی فهمید ماجرا را میدانیم و میخواهیم از او شکایت کنیم حالا آن تهدیدها تبدیل به التماس شده بود. به ناچار وقتی گفت خودش سندگذار میآورد، قبول کردم. زنی را معرفی کرد. او اطمینان داد که دو روز بعد، سندگذار میآورد. سندگذار از شهرستان با دو-سه روز تأخیر آمد. سندش مشکلی نداشت. رفت و تا دوهفته هیچ خبری نشد. آن زن، به تلفنها جواب نمیداد. یک بار زنگ زد و گفت زن سندگذار در بیمارستان است. کمی پول برایش واریز کن. قبول نکردم. دو سه روز بعد گفت سندگذار آمده و در مسافرخانه است. 900هزارتومان لازم دارد. گفتم آدرسش را بده میروم دیدنش. کلی برای پول بحث کرد و آخر هم از دادن آدرس طفره رفت. دو سه روز بعد، بعد از پیگیریهای زیاد من و بحث و تهدید و توهینهای او و آن زندانی که به قید وثیقه آزاد بود، خواستم که نامه را برگردانند.
روزی که قرار بود نامه را بیاورند، کسی نیامد. طبق معمول جواب تلفن را هم نمیدادند. روز بعد رفتم شهرستان و با کمک یک وکیل، نامه را از دادگاه پس گرفتم. آنجا گفتند این شخص سندگذار در اینجا یک کلاهبردار معروف است.
به کمک یک آشنا، بخشی از پولم را از آن زندانی پسگرفتم، دوباره کمی پول قرض کردم. هنوز در تلاش بودم. بالاخره یکی از واسطهها، کسی را معرفی کرد. با آن واسطه برای مقدار اجاره، نحوه پرداخت و ضمانت، به توافق رسیدیم. سندگذار آمد و گفت که سندش را نه برای پول بلکه برای رضای خدا اجاره میدهد پس مشکلی با مقدار اجاره ندارد. بعد رفت و نامه را برای شهرشان گرفت. روز بعد زنگ زد و گفت آن واسطه دستگیر شده و من خودم کارتان را پیگیری میکنم نگران نباشید. به واسطه زنگ زدم. تلفنش خاموش بود. بعدها شنیدیم که واسطه را هم ترسانده تا به ما زنگ نزند و دورش زده است.
وقتی بالاخره کار ارزیابی تمام شد و منتظر نامه آزادی بودیم، آمد و 50درصد بیشتر از آن چیزی که به توافق رسیده بودیم از ما پول خواست به اضافه شش ضامن کارمند، چک تضمین، چک و سفته با مبلغ بیشتر برای تضمین. از مصیبت پیدا کردن ضامنها دیگر نمینویسم.همانقدر بگویم که با هزار شرمندگی به هر دوستی که زنگ زدم و موضوع را گفتم، دیگر به تلفنم جواب نداد و با من قطع ارتباط کرد. روزی که منتظر بودیم تا نامه دادگاه را بیاورد، بدون نامه آمد. نمیتوانم اتفاقات آن روز را توصیف کنم. همین قدر بگویم که وکیل، قرارداد را در میان معرکهگیری و داد و بیداد سندگذار تنظیم کرد. چند بار منصرف شدم. درنهایت، قرارداد را با مبلغی که او میخواست امضا کردیم. اما این تازه آغاز مزاحمتهای وی بود. وقت و بیوقت زنگ میزد، پول میخواست، انتظار داشت هزینه سفرهایش به تهران را بدهیم درحالی که آمدن و رفتنش اصلاً ربطی به ما نداشت، معتاد هم بود و انتظار داشت مواد و جا برای مصرف مواد برایش تهیه کنیم که این دیگر اصلاً برای ما ممکن نبود و زیر بار نرفتیم. رسیدگی به پرونده طول کشید. مجبور شدیم اجاره سند را تمدید کنیم. به جای نصف قیمت برای تمدید، با رقمی بیشتر از قیمت اول تمدید کرد.
روزی که فهمید سندش در حال آزاد شدن است، چک را برگشت زد و سفتهها را نیاورد. سند او آزاد شده، ولی ما هنوز گرفتاریم. او همچنان دنبال پول بیشتر است و ما را تهدید میکند. حالا پول میخواهد تا چک و سفتهها را پس بدهد. هنوز دست از تهدید و ارعاب برنداشته است. این فقط بخش کوچکی از اتفاقاتی است که برای من در این مسیر تاریک رخ داد. هنوز استرس رهایم نکرده، هنوز به زندگی برنگشتهام. در این مدت، بارها تا مرز خودکشی رفتم و برگشتم.
فقط نابلدی من و نداشتن سند یا پول کافی، باعث این همه عذاب نبود. بخشی از جامعه را نشناخته بودم؛ کلاهبرداران، زورگیران و شیادان. البته هستند کسانی که سندشان را در ازای مبلغی اجاره میدهند و دردسر بیشتری برای آن خانواده درست نمیکنند. اما اجارهکننده سند باید خیلی خوششانس باشد که به چنین کسی بربخورد. همیشه فکر میکردم کاش قانون راه سومی هم پیش پای کسانی مثل من میگذاشت که نه سند دارند و نه آنقدر پول که کل مبلغ موجود در پرونده را بپردازند. یا دست کم قوانینی برای اجاره سند وضع میشد تا جلوی این قبیل مشکلات گرفته شود.
مستندات برای بررسی موضوع از سوی مراجع ذیصلاح در دفتر روزنامه موجود است.
یک تجربه
هیچ وقت تا این حد دنیای طبقاتی شهر برایم ملموس نشده بود: دنیایی از زیرزمین تا برج عاج، در کنار هم، در تضاد با هم، گوریده در هم، با درگاههایی پیدا و پنهان، با ساکنانی متفاوت و مراجعه کنندگانی گاه نابلد و گاه آشنا به راه و رسمهای خاص آن طبقات که به جریان زندگی در شهر رنگ و پیچ و تاب میدهند. من، در حوالی میدان ونک، حوالی میدان هفتتیر و حوالی میدان آزادی، از درگاههایی که تا آن روز برایم ناپیدا بود، وارد بخشی از دنیای زیرزمین شدم که مختص اجارهدهندگان سند برای وثیقه آزادی زندانیان بود؛ دنیایی که برای من، تیره و پر از خون دل شد .برای همسرم که متهم به جرمی شده بود قرار وثیقه ای چهار برابر مبلغ بدهکاریاش در پرونده که حسابرسی هم نشده بود تعیین کرده بودند.
اصلاً نمیدانستم ماجرا چیست. همهچیز یکباره اتفاق افتاد. فقط یک راه داشتیم: اینکه سند جور کنم تا او از زندان بیرون بیاید و بتواند مدارکش را برای دفاع از خود جمعآوری و در دادگاه ارائه دهد. خودم که سند نداشتم. به درخواست همسرم سراغ اقوام نیز نرفتیم تا آبروداری کنیم. نمیدانستم چه کنم. تا اینکه یک روز شنیدم که سند اجاره میدهند. میگفتند اجاره دادن سند جرم است. موضوع را از یک وکیل پرسیدم. گفت قرارداد بین دو شهروند جرم نیست اما خیلی باید خوششانس باشی که بتوانی از شخصی خوب و بدون دردسر سند اجارهکنی. این راه پر از مشکل است. باید مراقب اسناد جعلی و کلاهبردارها باشی. گفت این احتمال زیاد است که چک یا سفتهمان را که برای ضمانت میگیرند، پس ندهند یا حداقل بدون برنامه پس ندهند. اما در شرایطی بودم که چارهای جز این نداشتم.
در فضای مجازی آگهیهای زیادی برای اجاره سند دیدم. با یکی، دو نفرشان تماس گرفتم. هزینه اجاره سند دستم آمد که درصدی از کل مقدار وثیقه بود. درصد سند تهران بالا بود اما در شهرهای اطراف تهران دو - سه درصد کمتر. درصد شهرستانها، روستاها و زمینهای زراعی هم متفاوت و پایینتر بود. با چند مؤسسه حقوقی تماس گرفتم. شرایطی پیش پایم گذاشتند که از توانم خارج بود به عنوان مثال سند برای تضمین میخواستند تا متهم فرار نکند. پول زیادی لازم داشتم و چارهای نداشتم جز اینکه از آشنایانم قرض بگیرم. نمیدانستم این تازه اول راه است و در این مسیر، غرور و اعتبارم با خاک یکسان که نه، بلکه زیر خاک دفن خواهد شد چه حرفها و طعنههایی که از آشنا و غریبه نشنیدم، چه التماسهایی که به شیادان شیطان صفت نکردم، هرچند وقتی غصه بزرگیداری هیچ کدام از اینها اهمیتی ندارد. در ابتدا به عنوان واسطه سندگذار، زنی را به من معرفی کردند. آن زن، خودش را وکیل معرفی کرد و یک میلیون تومان از من خواست تا کار را شروع کند. گفت دفتر حقوقی دارند و من هر وقت آن یک میلیون تومان را به حسابش واریز کنم، صبح روز بعد سندگذار را خواهد فرستاد.
یک میلیون تومان را واریز کردم. زن گفت برای آمدن سندگذار باید 500 هزار تومان دیگر هم واریز کنی. گفتم خب بیاید بعد پرداخت میکنم. گفت: «نه. عرفش این است. اگر نمیخواهی وقتمان را نگیر.»
پول را واریز کردم. صبح اول وقت، خوشحال، ایستادم سر قرار. تا ظهر هیچکس نیامد. همسرم دو - سه بار با خوشحالی زنگ زد. نمیدانستم چه جوابی به او بدهم. هر نیم ساعت زنگ میزدم به همان زن. میگفت در راه هستند. ساعت 2 بعد از ظهر زنگ زدم. گفت رفته بودند سندشان را آزاد کنند، کارشان طول کشید. فردا میآیند. فردا هم نیامدند. یک هفته گذشت. پولم را خواستم. پس نداد. گفتم شکایت میکنم. با پوزخند گفت برای یک و نیم میلیون؟ بعدها شنیدم بی.ام.دبلیو سوار میشود. این قبیل واسطهها معمولاً خودشان را نشان نمیدهند. معمولاً اسم واقعیشان را به شما نمیگویند. چند خط تلفن دارند و هیچ نشانیای هم نمیدهند.
هر روز واسطهها و کارگزارانشان مدام زنگ میزدند. هر کدامشان، بقیه را کلاهبردار و جاعل معرفی میکرد و خودش را پاکدست و دلسوز. هربار وعدههایی نو میدادند و به اصطلاح خودشان پولی میکندند و میرفتند. چند سندگذار هم آمدند اما یا سند همراهشان نبود! یا مبلغش کافی نبود، یا در گرو بانک بود، یا چند نفر شریک بودند و با هم اختلاف داشتند. هر روز، صبح تا بعد ازظهر، توی کوچههای اطراف دادگاه میگذشت. دو ماه گذشت. قسمتی از پولم هزینه هیچ و پوچ شده بود. حال رو به موتی را داشتم که کرکسها و کفتارها دورهاش کردهاند.
همسرم شماره تلفنم را به یکی از زندانیان تازه آزاد شده داده بود به امید اینکه کمک کند تا سند پیدا کنم. میگفت آدم خوبی است. او زنگ زد و یکی را هم معرفی کرد. واسطه سند از شهرستان بود. یک هفته بعد آمد و دو - سه روز بعد، سندگذار را هم با خودش آورد. از دادگاه نامه گرفتند و رفتند. خوشحال بودم. نصف شب، همان زندانی آزاد شده تماس گرفت و گفت 3میلیون تومان بریز به حساب فلانی تا کار سند را آغاز کند. می دانستم که دروغ میگوید. گفتم بگذار بعد از ارزیابی ملک اما تهدیدم کرد. گفت اگر بخواهد میتواند کاری کند که واسطه کار سند را معلق بگذارد. نمیدانستم چه کار کنم. با تهدید متوقف کردن کار، از من پول میگرفت.
به او گفته بودم که پول را قرض کردهام. او اطمینان میداد که کار انجام میشود. یک هفته بعد، گفت که کار انجام شده و شنبه با نامه آزادی میآیند. شنبه برای ما عید بود. ساعت از 10 گذشت و نیامدند. احساس بدی داشتم. روز بعد هم نیامدند. دنیا روی سرم خراب شد. بعدها فهمیدم که آن زندانی برای برادرش که او هم در زندان بوده دنبال سند میگشته و از پولی که من داشتم سوءاستفاده کرده تا کار خودش را پیش ببرد و البته فقط این نبوده و بعضی از بدهیهایش را نیز با پول من پرداخته است و حالا من مانده بودم با دستان خالی و ناامید و بیاعتماد به همه.
دیگر پولی برایم نمانده بود. آن زندانی وقتی فهمید ماجرا را میدانیم و میخواهیم از او شکایت کنیم حالا آن تهدیدها تبدیل به التماس شده بود. به ناچار وقتی گفت خودش سندگذار میآورد، قبول کردم. زنی را معرفی کرد. او اطمینان داد که دو روز بعد، سندگذار میآورد. سندگذار از شهرستان با دو-سه روز تأخیر آمد. سندش مشکلی نداشت. رفت و تا دوهفته هیچ خبری نشد. آن زن، به تلفنها جواب نمیداد. یک بار زنگ زد و گفت زن سندگذار در بیمارستان است. کمی پول برایش واریز کن. قبول نکردم. دو سه روز بعد گفت سندگذار آمده و در مسافرخانه است. 900هزارتومان لازم دارد. گفتم آدرسش را بده میروم دیدنش. کلی برای پول بحث کرد و آخر هم از دادن آدرس طفره رفت. دو سه روز بعد، بعد از پیگیریهای زیاد من و بحث و تهدید و توهینهای او و آن زندانی که به قید وثیقه آزاد بود، خواستم که نامه را برگردانند.
روزی که قرار بود نامه را بیاورند، کسی نیامد. طبق معمول جواب تلفن را هم نمیدادند. روز بعد رفتم شهرستان و با کمک یک وکیل، نامه را از دادگاه پس گرفتم. آنجا گفتند این شخص سندگذار در اینجا یک کلاهبردار معروف است.
به کمک یک آشنا، بخشی از پولم را از آن زندانی پسگرفتم، دوباره کمی پول قرض کردم. هنوز در تلاش بودم. بالاخره یکی از واسطهها، کسی را معرفی کرد. با آن واسطه برای مقدار اجاره، نحوه پرداخت و ضمانت، به توافق رسیدیم. سندگذار آمد و گفت که سندش را نه برای پول بلکه برای رضای خدا اجاره میدهد پس مشکلی با مقدار اجاره ندارد. بعد رفت و نامه را برای شهرشان گرفت. روز بعد زنگ زد و گفت آن واسطه دستگیر شده و من خودم کارتان را پیگیری میکنم نگران نباشید. به واسطه زنگ زدم. تلفنش خاموش بود. بعدها شنیدیم که واسطه را هم ترسانده تا به ما زنگ نزند و دورش زده است.
وقتی بالاخره کار ارزیابی تمام شد و منتظر نامه آزادی بودیم، آمد و 50درصد بیشتر از آن چیزی که به توافق رسیده بودیم از ما پول خواست به اضافه شش ضامن کارمند، چک تضمین، چک و سفته با مبلغ بیشتر برای تضمین. از مصیبت پیدا کردن ضامنها دیگر نمینویسم.همانقدر بگویم که با هزار شرمندگی به هر دوستی که زنگ زدم و موضوع را گفتم، دیگر به تلفنم جواب نداد و با من قطع ارتباط کرد. روزی که منتظر بودیم تا نامه دادگاه را بیاورد، بدون نامه آمد. نمیتوانم اتفاقات آن روز را توصیف کنم. همین قدر بگویم که وکیل، قرارداد را در میان معرکهگیری و داد و بیداد سندگذار تنظیم کرد. چند بار منصرف شدم. درنهایت، قرارداد را با مبلغی که او میخواست امضا کردیم. اما این تازه آغاز مزاحمتهای وی بود. وقت و بیوقت زنگ میزد، پول میخواست، انتظار داشت هزینه سفرهایش به تهران را بدهیم درحالی که آمدن و رفتنش اصلاً ربطی به ما نداشت، معتاد هم بود و انتظار داشت مواد و جا برای مصرف مواد برایش تهیه کنیم که این دیگر اصلاً برای ما ممکن نبود و زیر بار نرفتیم. رسیدگی به پرونده طول کشید. مجبور شدیم اجاره سند را تمدید کنیم. به جای نصف قیمت برای تمدید، با رقمی بیشتر از قیمت اول تمدید کرد.
روزی که فهمید سندش در حال آزاد شدن است، چک را برگشت زد و سفتهها را نیاورد. سند او آزاد شده، ولی ما هنوز گرفتاریم. او همچنان دنبال پول بیشتر است و ما را تهدید میکند. حالا پول میخواهد تا چک و سفتهها را پس بدهد. هنوز دست از تهدید و ارعاب برنداشته است. این فقط بخش کوچکی از اتفاقاتی است که برای من در این مسیر تاریک رخ داد. هنوز استرس رهایم نکرده، هنوز به زندگی برنگشتهام. در این مدت، بارها تا مرز خودکشی رفتم و برگشتم.
فقط نابلدی من و نداشتن سند یا پول کافی، باعث این همه عذاب نبود. بخشی از جامعه را نشناخته بودم؛ کلاهبرداران، زورگیران و شیادان. البته هستند کسانی که سندشان را در ازای مبلغی اجاره میدهند و دردسر بیشتری برای آن خانواده درست نمیکنند. اما اجارهکننده سند باید خیلی خوششانس باشد که به چنین کسی بربخورد. همیشه فکر میکردم کاش قانون راه سومی هم پیش پای کسانی مثل من میگذاشت که نه سند دارند و نه آنقدر پول که کل مبلغ موجود در پرونده را بپردازند. یا دست کم قوانینی برای اجاره سند وضع میشد تا جلوی این قبیل مشکلات گرفته شود.
مستندات برای بررسی موضوع از سوی مراجع ذیصلاح در دفتر روزنامه موجود است.
همدستی خواهران دوقلو برای جیب بری
گروه حوادث: خواهران دوقلو که با همدستی برادرشان از مردم در بازار تجریش جیببری میکردند از سوی پلیس دستگیر شدند.
سرهنگ محمدباقر قدمزاده؛ سرکلانتر یکم پلیس پیشگیری تهران بزرگ با اعلام خبر بازداشت سه جیببر حرفهای، درباره جزئیات این خبر اظهار کرد: در پی افزایش سرقت تلفن همراه و اشیای قیمتی شهروندان در بازار تجریش و اطراف امامزاده صالح(ع)، رسیدگی به موضوع در دستور کار عملیات کلانتری 101 تجریش قرار گرفت و مأموران تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند و مأموران در تحقیقات و پیجوییهای انتظامی هویت متهمان را شناسایی کردند. در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد دو خانم و یک پسر جوان با شگردهای مختلف اقدام به سرقت و جیببری میکنند که مأموران حین گشتزنی با اطلاعات کسبشده، متهمان را با همان مشخصات در حال درگیری با خانمی مشاهده کردند که بلافاصله در محل حاضر و متهمان بازداشت شدند.
در بررسی بیشتر مشخص شد سارقان حین سرقت از آن خانم بودند که وی متوجه و با سارقان درگیر شد همچنین در بررسی از سارقان یک دستگاه تلفنهمراه سرقتی که لحظاتی قبل سرقت شده بود کشف شد.
این مقام انتظامی بیان کرد: متهمان که دو خواهر دوقلوی 20 ساله و برادر 17 ساله و از اتباع کشور همسایه بودند در تحقیقات اولیه به جرم انتسابی و جیببری در محله تجریش و 15 فقره سرقت مشابه اعتراف کردند.
قدمزاده با اشاره به اینکه تحقیقات بیشتر برای کشف جرایم متهمان و شناسایی مالباختگان ادامه دارد، خاطرنشان کرد: متهمان برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضایی معرفی شدند.
سرهنگ محمدباقر قدمزاده؛ سرکلانتر یکم پلیس پیشگیری تهران بزرگ با اعلام خبر بازداشت سه جیببر حرفهای، درباره جزئیات این خبر اظهار کرد: در پی افزایش سرقت تلفن همراه و اشیای قیمتی شهروندان در بازار تجریش و اطراف امامزاده صالح(ع)، رسیدگی به موضوع در دستور کار عملیات کلانتری 101 تجریش قرار گرفت و مأموران تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند و مأموران در تحقیقات و پیجوییهای انتظامی هویت متهمان را شناسایی کردند. در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد دو خانم و یک پسر جوان با شگردهای مختلف اقدام به سرقت و جیببری میکنند که مأموران حین گشتزنی با اطلاعات کسبشده، متهمان را با همان مشخصات در حال درگیری با خانمی مشاهده کردند که بلافاصله در محل حاضر و متهمان بازداشت شدند.
در بررسی بیشتر مشخص شد سارقان حین سرقت از آن خانم بودند که وی متوجه و با سارقان درگیر شد همچنین در بررسی از سارقان یک دستگاه تلفنهمراه سرقتی که لحظاتی قبل سرقت شده بود کشف شد.
این مقام انتظامی بیان کرد: متهمان که دو خواهر دوقلوی 20 ساله و برادر 17 ساله و از اتباع کشور همسایه بودند در تحقیقات اولیه به جرم انتسابی و جیببری در محله تجریش و 15 فقره سرقت مشابه اعتراف کردند.
قدمزاده با اشاره به اینکه تحقیقات بیشتر برای کشف جرایم متهمان و شناسایی مالباختگان ادامه دارد، خاطرنشان کرد: متهمان برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضایی معرفی شدند.
اخبـــــار
ردپای مرد غریبه در قتل دختر 5 ساله
گروه حوادث/ با گذشت دو هفته از قتل دختر 5ساله در شهرستان پردیس، شواهد و مدارک و تحقیقات پلیسی این فرضیه را که کودک، قربانی آزار و اذیتهای دوست مادرش شده باشد پررنگ کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این حادثه هولناک ساعت ۹:۴۵ صبح جمعه 9اردیبهشت به بازپرس محمد وهابی اعلام شد و با حضور تیم جنایی در بیمارستانی در پایتخت، آنها با جسد دختر5ساله در حالی مواجه شدند که آثار کبودی و سوختگی روی بدن او بود و حکایت از کودکآزاری داشت. مادر کودک در تحقیقات اولیه مدعی شد: با شوهرم اختلاف داشتم و جدا از هم زندگی میکردیم. شوهرم ساکن پاکدشت بود، گاهی میآمد و دخترمان را با خود میبرد. سه شب قبل هم سراغ من آمد و دخترمان را با خود برد اما پنجشنبه شب دخترم را نیمهجان مقابل در خانهام پیدا کردم.
به دنبال این ادعا به دستور بازپرس جنایی، پدر این کودک بازداشت شد. مرد جوان در تحقیقات گفت: ادعای همسر سابقم را قبول ندارم. بچه پیش مادرش بود و به خانه من نیامده بود. همسرم از مدتی قبل با مردی غریبه زندگی میکند و آن مرد تهدید کرده بود اگر میخواهد با او زندگی کند باید بچه را تحویل بهزیستی یا من بدهد؛ الان هم مطمئنم همسرم و این مرد، دخترم را کشتهاند. با توجه به اظهارات متناقض زن جوان و همسرش، به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران، هر دو بازداشت شدند. در ادامه تحقیقات مشخص شد هیچ مدرک و شاهدی برای تأیید اظهارات زن جوان در مورد اینکه بچه در زمان حادثه پیش پدرش بوده وجود ندارد. از سویی زن جوان در ادامه تحقیقات گفته بود که دوستش بهنام به خانهاش رفتوآمدی ندارد، اما مدارک و عکسهایی به دست آمد که این موضوع را رد کرد. این در حالی بود که وقتی مأموران برای تحقیق از بهنام راهی خانهاش شدند، مشخص شد وی متواری شده است. کنار هم قرار دادن این مدارک، احتمال دست داشتن بهنام در مرگ دخترک را پررنگ کرد و بازپرس جنایی دستور بازداشت او را صادر نمود. این در حالی است که پزشکی قانونی علت اولیه مرگ را ضربه مغزی اعلام کرده و آزار و اذیت دخترک را تأیید کرده است.
گوشت چرخکرده با ضایعات حیوانی
گروه حوادث / مرد شیاد با استفاده از ضایعات طیور و احشام، گوشت چرخ کرده تولید میکرد و به رستورانها در شهرری میفروخت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، مدتی قبل مأموران کلانتری خاورشهر از فعالیت فردی در تولید و توزیع گوشتهای تقلبی در میان برخی از رستورانها باخبر شده و رسیدگی به موضوع را در دستورکار خود قرار دادند. در جریان رصدهای انجام شده مشخص شد گزارش واصله صحت دارد و با هماهنگی مقام قضایی مجوزهای لازم برای انجام عملیات نیز دریافت شد.
سرهنگ دوستعلی جلیلیان فرمانده انتظامی شهرستان ری در این باره گفت: در ادامه مأموران که نسبت به شناسایی هویت و مخفیگاه متهم اقدام کرده بودند، با حضور در مخفیگاه وی در خاورشهر این فرد را دستگیر و به مقر انتظامی منتقل کردند.
در بازرسی از محل دستگیری این فرد، مأموران با حجم انبوه اضافات و ضایعات طیور و احشام روبهرو شدند که در بررسیها مشخص شد متهم با استفاده از چرخ گوشت صنعتی، فضولات کشف شده را با هم مخلوط کرده و بهعنوان گوشت چرخ شده و با قیمتی ارزانتر به رستورانها فروخته است.
وی افزود: از محل تولید این گوشت چرخکردههای تقلبی، حدود ۱۰۰کیلوگرم گوشت چرخکرده و حدود ۶۰۰کیلوگرم اضافات و ضایعات طیور و احشام کشف شد که محل با دستور قضایی پلمب و متهم نیز پس از پایان تحقیقات و تشکیل پرونده به دادسرا منتقل شد.
افزایش مرگ معتادان بر اثر سوء مصرف مواد مخدر
گروه حوادث: مصرف مواد و داروهای مخدر و بلعیدن بستههای مواد (جهت انتقال) از سوی معتادان اصلیترین عامل مرگ معتادان در سال گذشته اعلام شد. به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل سازمان پزشکی قانونی کشور در سال گذشته پنج هزار و ۳۴۲ نفر بر اثر سوءمصرف مواد و داروهای مخدر و محرک در کشور جان خود را از دست دادند که ۷۸۱ نفر آنها زن بودند.
بر اساس این گزارش آمار تلفات سوءمصرف مواد در سال ۱۴۰۰ با رشد ۱۵،۲ درصدی نسبت به سال قبل از آن مواجه بود و استانهای تهران با یکهزار و ۳۳۷ نفر، فارس با ۴۴۷ نفر و اصفهان با ۴۳۳ نفربیشترین فوتی و استانهای خراسان جنوبی با ۲۵، ایلام با ۲۷ و خراسان شمالی با ۲۹ فوتی کمترین آمار تلفات اعتیاد را داشتند. در این مدت یکهزار و ۷۴ نفر نیز بر اثر مصرف مواد مخدر، ۲۸۲ نفر مواد محرک و یکهزار و ۵۶۹ نفر بر اثر مصرف همزمان چند دسته مواد و دارو جان خود را از دست دادهاند.
مرگ بادی پکرها و بادی سافرها
دکتر علی ضیایی کارشناس حوزه تشریح درباره مرگ بادی پکر و بادی سافرها گفت: بادی پکرها افرادی هستند که حجم بالایی از مواد مخدر را برای جابهجایی و معمولاً عبور از مرز میبلعند و پس از دفع آنها را توزیع میکنند. اما بادی سافر فرد معتادی است که مواد مصرفی خود را برای مخفی کردن در پلاستیکهای کوچک بستهبندی کرده و آن را میبلعد تا بتواند دوباره مورد استفاده قرار دهد که در خیلی موارد مشاهده میشود این بستهها در معده فرد نشتی داده و خطراتی را برای افراد ایجاد میکند.
در بادی پکرها از آنجا که حجم بستههای بلعیده شده بسیار زیاد است، افراد در صورت نشت مواد در معده یا رودههایشان بهسرعت و حتی پیش از رسیدن به مرکز درمانی جانشان را از دست میدهند. وی با بیان اینکه اغلب بادی پکرها برای سود مالی به این کار تن میدهند، اظهار کرد: در موارد بلع مواد، علاوه بر نشتی مواد در معده، گاهی انسداد رودهها نیز پیش خواهد آمد که پس از انتقال به مرکز درمانی علت آن مشخص میشود.
این کارشناس حوزه تشریح در خصوص برخی دلایل مرگ معتادان در زندانها نیز تصریح کرد: گیرندههای درد در افراد معتاد به دلیل مصرف بالای مواد مخدر، فعال نیست و از آنجا که بیشتر معتادان دچار زخم معده و زخمهای مزمن گوارشی هستند، بدون آنکه متوجه درد باشند بر اثر زخمهای گوارشی و ریختن اسید معده در حفره شکمی جانشان را از دست میدهند.
براساس این گزارش، دکتر ضیایی گفت: زخمهای مزمن گوارشی معمولاً با استرسهایی که به فرد وارد میشود عمیقتر شده و موجب سوراخ شدن و ریختن محتویات معده به حفره شکمی میشود که کشندگی بسیار بالایی دارد.
گروه حوادث/ با گذشت دو هفته از قتل دختر 5ساله در شهرستان پردیس، شواهد و مدارک و تحقیقات پلیسی این فرضیه را که کودک، قربانی آزار و اذیتهای دوست مادرش شده باشد پررنگ کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این حادثه هولناک ساعت ۹:۴۵ صبح جمعه 9اردیبهشت به بازپرس محمد وهابی اعلام شد و با حضور تیم جنایی در بیمارستانی در پایتخت، آنها با جسد دختر5ساله در حالی مواجه شدند که آثار کبودی و سوختگی روی بدن او بود و حکایت از کودکآزاری داشت. مادر کودک در تحقیقات اولیه مدعی شد: با شوهرم اختلاف داشتم و جدا از هم زندگی میکردیم. شوهرم ساکن پاکدشت بود، گاهی میآمد و دخترمان را با خود میبرد. سه شب قبل هم سراغ من آمد و دخترمان را با خود برد اما پنجشنبه شب دخترم را نیمهجان مقابل در خانهام پیدا کردم.
به دنبال این ادعا به دستور بازپرس جنایی، پدر این کودک بازداشت شد. مرد جوان در تحقیقات گفت: ادعای همسر سابقم را قبول ندارم. بچه پیش مادرش بود و به خانه من نیامده بود. همسرم از مدتی قبل با مردی غریبه زندگی میکند و آن مرد تهدید کرده بود اگر میخواهد با او زندگی کند باید بچه را تحویل بهزیستی یا من بدهد؛ الان هم مطمئنم همسرم و این مرد، دخترم را کشتهاند. با توجه به اظهارات متناقض زن جوان و همسرش، به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران، هر دو بازداشت شدند. در ادامه تحقیقات مشخص شد هیچ مدرک و شاهدی برای تأیید اظهارات زن جوان در مورد اینکه بچه در زمان حادثه پیش پدرش بوده وجود ندارد. از سویی زن جوان در ادامه تحقیقات گفته بود که دوستش بهنام به خانهاش رفتوآمدی ندارد، اما مدارک و عکسهایی به دست آمد که این موضوع را رد کرد. این در حالی بود که وقتی مأموران برای تحقیق از بهنام راهی خانهاش شدند، مشخص شد وی متواری شده است. کنار هم قرار دادن این مدارک، احتمال دست داشتن بهنام در مرگ دخترک را پررنگ کرد و بازپرس جنایی دستور بازداشت او را صادر نمود. این در حالی است که پزشکی قانونی علت اولیه مرگ را ضربه مغزی اعلام کرده و آزار و اذیت دخترک را تأیید کرده است.
گوشت چرخکرده با ضایعات حیوانی
گروه حوادث / مرد شیاد با استفاده از ضایعات طیور و احشام، گوشت چرخ کرده تولید میکرد و به رستورانها در شهرری میفروخت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، مدتی قبل مأموران کلانتری خاورشهر از فعالیت فردی در تولید و توزیع گوشتهای تقلبی در میان برخی از رستورانها باخبر شده و رسیدگی به موضوع را در دستورکار خود قرار دادند. در جریان رصدهای انجام شده مشخص شد گزارش واصله صحت دارد و با هماهنگی مقام قضایی مجوزهای لازم برای انجام عملیات نیز دریافت شد.
سرهنگ دوستعلی جلیلیان فرمانده انتظامی شهرستان ری در این باره گفت: در ادامه مأموران که نسبت به شناسایی هویت و مخفیگاه متهم اقدام کرده بودند، با حضور در مخفیگاه وی در خاورشهر این فرد را دستگیر و به مقر انتظامی منتقل کردند.
در بازرسی از محل دستگیری این فرد، مأموران با حجم انبوه اضافات و ضایعات طیور و احشام روبهرو شدند که در بررسیها مشخص شد متهم با استفاده از چرخ گوشت صنعتی، فضولات کشف شده را با هم مخلوط کرده و بهعنوان گوشت چرخ شده و با قیمتی ارزانتر به رستورانها فروخته است.
وی افزود: از محل تولید این گوشت چرخکردههای تقلبی، حدود ۱۰۰کیلوگرم گوشت چرخکرده و حدود ۶۰۰کیلوگرم اضافات و ضایعات طیور و احشام کشف شد که محل با دستور قضایی پلمب و متهم نیز پس از پایان تحقیقات و تشکیل پرونده به دادسرا منتقل شد.
افزایش مرگ معتادان بر اثر سوء مصرف مواد مخدر
گروه حوادث: مصرف مواد و داروهای مخدر و بلعیدن بستههای مواد (جهت انتقال) از سوی معتادان اصلیترین عامل مرگ معتادان در سال گذشته اعلام شد. به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل سازمان پزشکی قانونی کشور در سال گذشته پنج هزار و ۳۴۲ نفر بر اثر سوءمصرف مواد و داروهای مخدر و محرک در کشور جان خود را از دست دادند که ۷۸۱ نفر آنها زن بودند.
بر اساس این گزارش آمار تلفات سوءمصرف مواد در سال ۱۴۰۰ با رشد ۱۵،۲ درصدی نسبت به سال قبل از آن مواجه بود و استانهای تهران با یکهزار و ۳۳۷ نفر، فارس با ۴۴۷ نفر و اصفهان با ۴۳۳ نفربیشترین فوتی و استانهای خراسان جنوبی با ۲۵، ایلام با ۲۷ و خراسان شمالی با ۲۹ فوتی کمترین آمار تلفات اعتیاد را داشتند. در این مدت یکهزار و ۷۴ نفر نیز بر اثر مصرف مواد مخدر، ۲۸۲ نفر مواد محرک و یکهزار و ۵۶۹ نفر بر اثر مصرف همزمان چند دسته مواد و دارو جان خود را از دست دادهاند.
مرگ بادی پکرها و بادی سافرها
دکتر علی ضیایی کارشناس حوزه تشریح درباره مرگ بادی پکر و بادی سافرها گفت: بادی پکرها افرادی هستند که حجم بالایی از مواد مخدر را برای جابهجایی و معمولاً عبور از مرز میبلعند و پس از دفع آنها را توزیع میکنند. اما بادی سافر فرد معتادی است که مواد مصرفی خود را برای مخفی کردن در پلاستیکهای کوچک بستهبندی کرده و آن را میبلعد تا بتواند دوباره مورد استفاده قرار دهد که در خیلی موارد مشاهده میشود این بستهها در معده فرد نشتی داده و خطراتی را برای افراد ایجاد میکند.
در بادی پکرها از آنجا که حجم بستههای بلعیده شده بسیار زیاد است، افراد در صورت نشت مواد در معده یا رودههایشان بهسرعت و حتی پیش از رسیدن به مرکز درمانی جانشان را از دست میدهند. وی با بیان اینکه اغلب بادی پکرها برای سود مالی به این کار تن میدهند، اظهار کرد: در موارد بلع مواد، علاوه بر نشتی مواد در معده، گاهی انسداد رودهها نیز پیش خواهد آمد که پس از انتقال به مرکز درمانی علت آن مشخص میشود.
این کارشناس حوزه تشریح در خصوص برخی دلایل مرگ معتادان در زندانها نیز تصریح کرد: گیرندههای درد در افراد معتاد به دلیل مصرف بالای مواد مخدر، فعال نیست و از آنجا که بیشتر معتادان دچار زخم معده و زخمهای مزمن گوارشی هستند، بدون آنکه متوجه درد باشند بر اثر زخمهای گوارشی و ریختن اسید معده در حفره شکمی جانشان را از دست میدهند.
براساس این گزارش، دکتر ضیایی گفت: زخمهای مزمن گوارشی معمولاً با استرسهایی که به فرد وارد میشود عمیقتر شده و موجب سوراخ شدن و ریختن محتویات معده به حفره شکمی میشود که کشندگی بسیار بالایی دارد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
3 شـرط برای بخشیدن مرد اعدامی
-
دستگیری زورگیران شهرک وائین
-
راه تاریک اجاره سند برای وثیقه
-
همدستی خواهران دوقلو برای جیب بری
-
اخبـــــار
اخبارایران آنلاین