تأملی در بنیادهای فلسفی و زبانی مفهوم بازدارندگی نرم
«جنگ سرد» شناختی و مفهوم بازدارندگی
امیر فرشباف
پژوهشگر رسانه
مفهوم بازدارندگی از اصطلاحات متأخر دانش روابط بینالملل است که پس از جنگ جهانی دوم و در کوران جنگ سرد بهصورت یک نظریه علمی مطرح شد. بنیاد مفهوم بازدارندگی به مثابه نظریه واقعگرایی (Realism) در سیاست خارجی است که در مقابل نظریات ایدهآلیستی و لیبرال در حوزه امنیت بینالملل قرار دارد و دلالت بر مجموعه اقدامات یا تهدیداتی دارد که طرف یا طرفهای مقابل را از مبادرت به اقدام نظامی منصرف میکند. بازدارندگی را نمیتوان در بلوکبندی پس از جنگ دوم و تلاش برای تجمیع بمبهای هستهای بهعنوان یگانه عامل بازدارندگی، محدود و منحصر کرد؛ چراکه از دو جهت چنین انحصاری با خدشه مواجه میشود: نخست، وجه عقلانی یعنی فرازمانی و فرامکانی بودن آن است که اساساً هرگونه انحصارپذیری در یک دوره زمانی خاص یا مناطقی خاص را طرد میکند، زیرا این مفهوم یا راهبرد، حقیقتی انسانی است و طبیعتاً، تاریخی به قدمت بشر و جغرافیایی به وسعت تمام زمین دارد و نشانههای متعددی برای اثبات این مدعا وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود. دومین وجه انحصارناپذیری بازدارندگی، معطوف به روشها و رویکردهای بازدارندگی کلاسیک است که به پیشفرضهای این نظریه بازمیگردد. چند پیشفرض در نظریه بازدارندگی مضمن است؛ ازجمله عقلانیت ابزاری و راهبردی که کارکرد اصلی آن تخمین هزینه - فایده و محاسبه در روابط با دولتها است و سایر متغیرها ازجمله ارزشها و آرمانها را در تحلیل و برآوردهای خود لحاظ نمیکند. پیشفرض دیگر، معطوف به عاقل انگاشتن سایر دولتها و استفاده عقلانی و متناسب ایشان از ابزار عقلانیت راهبردی در راستای اهداف معین و شناخته شده است. این پیشفرضها در عمل، تعارضاتی را به وجود آورده که اجمالاً به آنها اشاره میشود. نخست، اینکه کارایی بازدارندگی کلاسیک را در مقابل راهبردهای نامتقارن و غیرکلاسیک ضعیف کرده؛ چراکه بیش از اندازه به این پیشفرضهای مذکور اعتماد دارد. نمونههای متعددی برای چنین تقابلهایی و اثبات ناکارآمد بودن این نظریات میتوان برشمرد؛ ازجمله تهاجم ترکیبی امریکا به نفع عراق در جنگ با ایران که از طریق استفاده از ابزارهای متعدد میدانی و روانی با هدف ایجاد بازدارندگی برای خودش و عراق صورت گرفت، اما نیروهای غیرکلاسیک رزم دریایی سپاه در خلیج فارس آن را از حیز انتفاع ساقط کرد یا نبرد ۳۳روزه حزبالله لبنان با ارتش رژیم صهیونیستی یا جنگهای دیگر نیروهای مقاومت فلسطینی با این رژیم که عملاً عوامل بازدارندگی سنتی این رژیم مانند هیمنه رسانهای و توان بازدارندگی اتمیاش را با چالش انکار مواجه کردند.
اما یکی از نشانههای این مدعا که گفته شد اصل بازدارندگی را نمیتوان در قالبهای زمانی و مکانی ازجمله بلوکبندی جنگ سرد محدود کرد، وجود مصادیق و نشانه های تاریخی و دینی است. بهعنوان نمونه آیه ۶۰ سوره انفال و این کلام خدای متعال: «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ وَمِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّالله وَعَدُوَّکم وَآخَرینَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُالله یعلَمُهُم وَما تُنفِقوا مِن شَیءٍ فی سَبیلِالله یوَفَّ إِلَیکم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ» که در آن، صورت کامل عینی و ذهنی یک نظریه بازدارندگی دفاعی ازجمله تخویف و تحذیر و یک نسبت منطقی میان آنها مندرج است. همچنین میتوان به آیات قتال ازجمله آیه 4 سوره محمد «فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِک وَلَوْ یشَاءُالله لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلکنْ لِیبْلُوَ بَعْضَکمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِالله فَلَنْ یضِلَّ أَعْمَالَهُمْ» بهعنوان نمادی از بازدارندگی اشاره کرد که طوری هزینه حمله به مسلمین را بالا برده که کفار و مشرکین و سایر جریانهای معارض براحتی به فکر حمله به مسلمانان نیفتند و البته این موضوع بدون پشتوانه تجهیزاتی و عقبه تسلیحاتی و آمادگی و توان رزمی بالا ممکن نیست. به تعبیر دیگر، آیه نخست را باید یک راهبرد بازدارنده و آیه اخیر را یک کنش بازدارنده دانست.
تحلیل مفهوم بازدارندگی و یک احتمال زبانی
بازدارندگی معادلهایی در زبانهای مختلف دارد؛ مثلاً معادل عربی برای توان بازدارندگی اصطلاح «قوه ردعیه» است که از ماده ردع و رادع (به معنای مانع) اخذ شده است یا معادل آن در زبان انگلیسی واژه deterrence است که ضبط آن در فرانسوی بهصورت Dissuasion و در آلمانی بهصورت Afschrikking است. یک احتمالی که میتوان در اینجا مطرح کرد و تفصیل بحث را به زبانشناسی و ریشهشناسی تاریخی لغات (Etymology) سپرد، این است که ماده deter به لحاظ معنایی، هم میتواند به معنای تهدید و هم به معنای تحدید به کار رود. به بیان دیگر، این ماده -هم از حیث هیأت صوری کلمه و هم از حیث معنایی- میتواند با ریشه determine (به معنای تعین) ارتباط داشته باشد. اینکه واژگان مذکور به لحاظ لغوی و ظاهری ارتباط اشتقاقی داشته باشند، صرفاً یک احتمال است که تشخیص فصلالخطاب آن با دانش تبارشناسی تاریخی لغات و فقه اللغه (Philology) است؛ اما درباره ارتباط معنایی آنها تقریباً تردیدی نمیتوان داشت که معانی بازداشتن و محدود کردن (deter) با معنای تعین و تعیین حدود و ماهیت -که آن نیز متضمن معنای محدودیت است- اشتراک معنوی دارد. نشانههای متعددی در تاریخ فلسفه -اعم از فلسفه کلاسیک و مدرن- برای آن میتوان ذکر کرد که در اینجا امکان آن از حیث ظرفیت و مجال مهیا نیست. همچنین شاید بتوان گفت که بازدارندگی، وجه عملی همان جبر و تعین نظری و متافیزیکی است.
بازدارندگی در میدان جنگ نرم
پرسشی که در اینجا مطرح میشود و در حقیقت میتوان آن را پرسش اصلی متن دانست و مباحث پیشین را به مثابه مقدمهای برای پاسخ به آن تلقی کرد، این است که آیا اساساً میتوان از مفهوم بازدارندگی در حوزه سایبری و جنگ نرم استفاده کرد؟ اگر آری، این مفهوم چه کاربردی در این میدان دارد؟ پیش از پاسخ باید به یک پیشفرض معرفتشناختی در این نوشتار اشاره کرد و آن نظریه مطابقت (correspondence) است که بر حسب آن، وجود ذهنی و وجود عینی با یکدیگر مطابقت دارند؛ به تعبیر دیگر، صورت ادراکات ما در ذهن، مطابق با عالم واقع و برخاسته از آن است. بر اساس این پیشفرض، میان رسانه (عالم نماد) و واقعیت (عالم نمود) ارتباطی از سنخ مطابقت برقرار است. بدین توضیح که وقتی رخدادی در عالم واقع حادث میشود، رسانهها آن رخداد را تبدیل به خبر و در ادامه تبدیل به روند خبری و روند عملیات روانی کرده و به اصطلاح تصویر آن رخداد را بازنمایی میکنند. این تصویر، یا مطابق با واقع است یا غیر منطبق با واقع و کاذب است که باز درهرصورت، سعی رسانه در مطابق جلوه دادن است و به هر ترتیب، مطابقت را بهعنوان یک مفروض بنیادی پذیرفته است.
اما درباره نسبت رسانه و بازدارندگی، چند ملاحظه راهبردی و کلان و چند نکته فرعی وجود دارد که سعی میشود به آنها پرداخته شود. در پاسخ به این پرسش که آیا اساساً ارتباطی میان اینها برقرار است یا نه، باید گفت که همان طور که اشاره شد، مفهوم deterrence (به معنای بازدارندگی) اجزا و سازوکارهای عملیاتی خاصی دارد که با تحلیل این سازوکارها میتوان این نسبت را کشف کرد. پیش از پرداختن به سازوکارهای بازدارندگی بهتر است مجدداً تعریف آن را متذکر شد؛ بازدارندگی به معنای مجموعه اقدامات و تهدیداتی است که طرف یا طرفهای مقابل را از اقدامات آفندی منصرف کند. آنچه از تحلیل معنای بازدارندگی استفاده میشود این است که رکن بنیادی در تحقق بازدارندگی، تغییر یا اختلال در دستگاه محاسباتی و ادراکی دشمن است که از مجرای «تخویف و تحذیر» محقق میشود و بدیهی است که این امور، نوعاً و ذاتاً روانی، درونذات و ذهنی هستند. به بیان دیگر، فرضاً اگر انباشت سلاح اتمی بهعنوان یک عامل بازدارنده لحاظ میشود، این اقدام بدون پیوست رسانهای، عملیات روانی، تهدید و ترساندن و در کل بدون یک کنش رسانهای علیه ادراک دشمن، یا محقق نخواهد شد و یا موفق نخواهد شد. اساساً خود مفهوم «متقاعدسازی» دشمن مگر کارکرد و معنایی غیر از کاربرد ذهنی و روانی دارد؟
بنابراین، در پاسخ به پرسش از ارتباط میان بازدارندگی و رسانه اجمالاً باید گفت که ستونهای بازدارندگی در زمین جنگ نرم و اقدام روانی سوار شده است و بدون آن اصلاً قابل فرض نیست؛ اما درباره چگونگی و کیفیت این نسبت باید به سازوکارهای بازدارندگی در میدان جنگ سخت و سنجش مطابقت آن با میدان جنگ نرم و رسانه پرداخت. دو رکن اصلی برای سازوکارهای تحقق بازدارندگی میتوان برشمرد: نخست، تهدید به تلافی مؤثر و دیگری، انکار نتایج و دستاوردهای حمله طرف مقابل. مراد از راهبرد «تلافی» این است که دشمن بواسطه ترس از اقدام تلافیجویانه که مستظهر به امکانات و توانمندیهای تهاجمی است، متقاعد بشود که هزینه حمله بیش از منافع و فواید آن است و منظور از راهبرد «انکار» این است که طوری نسبت به حمله دشمن استدلال و تصویرسازی شود که در باور طرف مقابل، این ادراک ایجاد شود که این حمله قطعاً به اهداف خود نخواهد رسید. برخی راهبردهای فرعیتر هم برای بازدارندگی وجود دارند، مانند وجود پیشفرضهای مشترک عام و تبدیل این پیشفرضها به هنجارهایی که مقبولیت عام و جهانشمول یافتهاند. مثلاً پیشفرض غیرانسانی و غیراخلاقی بودن ترور به مثابه یک تابوی بینالمللی، موضوعی است که هرچند تروریسم را ریشهکن نکرده؛ اما هزینه آن را برای دولتها به نحوی بالا برده که هیچ دولتی مایل نیست مسئولیت ترور را رسماً به عهده بگیرد.
اما نسبت سازوکارهای مذکور با میدان جنگ نرم چیست؟ آیا میتوان برحسب این سازوکارها، بازدارندگی سایبری ایجاد کرد؟ ابزارهای راهبرد بازدارندگی در برابر حملات هکری و سایبری چه مواردی هستند؟ بنا به پیشفرض معرفتشناختی مطابقت (مطابقت میان ذهن و عین و تلاش رسانه برای برقراری یا بازنمایی این مطابقت) باید گفت راهبرد «تلافی» درمورد تهاجم سایبری به طور کامل صدق نمیکند؛ چراکه بهدلیل پنهان ماندن ماهیت گروههای هکری، امکان اقدام تلافیجویانه فراهم نیست. این موضوع را میتوان در مخفی بودن ماهیت گروههایی موسوم به عدالت علی و عصای موسی و امثالهم و یا عدم اطلاع دستگاههای مسئول نسبت به پنهان بودن ویروس استاکس نت در تأسیسات هستهای کشور تشخیص داد. راه ایجاد و توسعه توان بازدارندگی بر اساس راهبرد تلافی، ارتقای قدرت اطلاعاتی و توان کشف ماهیت و برنامه و وابستگی حملهکنندگان و توان تعقیب و ضربه زدن به آنها است. با کشف نقاط و مواضع اختفا و نهفتگی دشمن، میتوان راهبرد تلافی را بازطراحی و عملیاتی کرد.
راهبرد انکار نتایج حمله نیز مانند مورد پیشین مستلزم ارتقای توان پدافندی و تدافعی در حوزه سایبری است و تا امکان نفوذ و خرابکاری از طریق ابزارهای جنگ نرم فراهم است، بازدارندگی بر اساس راهبرد «انکار» نیز ممکن نیست؛ زیرا برحسب این راهبرد، زمانی طرف مقابل اقدام و حمله سایبری نمیکند که آن را بینتیجه و بدون دستاورد تحلیل و تفسیر کند.
حقیقت این است که هرچند برحسب نظریه واقعگرایانه، روابط بینالملل از حالت آنارشیک به سوی نظم پیش میرود؛ اما در حوزه نرم، وضعیت برعکس است، چراکه میدان نرم -که در وضعیت دولتمندی و نظم شکل گرفته است- به سوی وضع مقابل خود یعنی به سوی نوعی بینظمی پیش میرود، علت آن هم در نبود بازدارندگی سایبری و امنیت پایدار قابل توضیح است و کشوری که بتواند در این حوزه به توان بازدارندگی برسد، قطعاً دست برتر در معادلات جنگ نرم را در سطح بینالمللی خواهد داشت.
لازم به ذکر است که جنگ سایبری تنها یکی از شقوق جنگ نرم و جنگ ادراکی است و نبرد رسانهها -که ما عمیقاً درگیر آن هستیم - وجه اصلی دیگر این جنگ است. یکی از علل ادراکسازی و توان تأثیرگذاری اجتماعی رسانههای جریان ضدانقلاب این است که راهبردهای بازدارنده رسانهای در ایران فعال نیستند و نسبت دقیق و معینی میان بازدارندگی سخت و نرم در کشور برقرار نیست. نکته دیگری که در پایان ذکر آن لازم به نظر میرسد این است که همانگونه که در نبردهای سخت، نیروهای رزم غیرکلاسیک، توانستهاند نظریات بازدارندگی سنتی را با چالش مواجه کنند، در حوزه جنگ نرم نیز باید روی گروهها، جریانها و نیروهای غیرکلاسیک -هم از حیث ظرفیتسنجی و هم از حیث بررسی تهدیدات- تفکر و بازاندیشی بیشتر و جدیتری صورت بگیرد.