شغلهایی که فقط در دوران پهلوی پیدا میشد
بهدردنخورهایی که به درد خوردند
محمدرضا رضایی
یکی از خدمات مهم خاندان پهلوی، ایجاد مشاغلی مدرن برای افرادی بود که جامعه آنها را بیاهمیت میدانست و فکر میکرد هیچوقت به هیچ دردی نخواهند خورد. در این مطلب تنها به بخشی از این شغلها خواهیم پرداخت؛
ثبت سند:
شاید بگویید اینکه چیز جدیدی نیست و شغل ثبت اسناد قبل از حکومت پهلوی در ایران وجود داشته! باید بگوییم این ثبت اسنادی که منظور ماست، از ابداعات و شاهکارهای حکومت رضاخان است و در طول تاریخ و جغرافیا سابقه چندانی ندارد. در این حرفه خاص، مسئول ثبت سند باید جوری سند زمینهای مردم را به رضاخان منتقل میکرد که فرایند غصب زمینهای مردم کاملاً وجهه قانونی و منطقی داشته باشد؛ آنهم بدون اینکه پولی به صاحب زمین منتقل شود. پیداست که این شغل کار هرکسی نبود.
تزریقات:
این تزریق نیز با آن تزریقی که شما فکرش را میکنید زمین تا آسمان فرق دارد. در این نوع از تزریق در واقع هیچ چیزی درون سرنگ نبود. تزریق «هیچ چیز» که امروزه از آن بهعنوان آمپول هوا یاد میشود، باعث مرگ تدریجی میشد و باعث میشد فرد، کم کم از این جهان رخت ببندد و فرصت جمع و جور کردن رخت و لباسها و خداحافظی با این جهان فانی را داشته باشد. این کسب و کار مشتریانی بسیار خاص داشت که همهشان یک نقطه اشتراک داشتند: «مخالفت با حکومت رضاخان.» این حرفه که استعداد خاصی میطلبید برعهده احمد احمدی که یک تزریقاتچی ساده بود، گذاشته شد. وی به دلیل تبحر در این امر کمکم به تخصص رسید و شد پزشک احمدی.
لات بازی:
قطعاً در هر جامعهای لات و لوت وجود دارد، اما کشف استعداد این قشر خاص و استفاده هدفمند از آنها کاری بود که در دوره محمدرضا پهلوی صورت گرفت. درباریان شاه با کشف استعداد کولیبازی لات و لوتهایی مانند شعبان بیمخ که همان طور که از اسمش پیداست فاقد مخ بوده و طبیعتاً هیچ خاصیتی برای جامعه نداشته، توانستند آشوبهای بسیار تمیزی رقم بزنند و دولت ملی و قانونی مصدق را جوری سرنگون کنند که انگار از اول نبوده است. این حرفه علاوه بر بازگرداندن شاه فراری به مملکت، برای افرادی همچون پریبلنده و شعبان بیمخ و دار و دستهاش، درآمد بسیار بالایی بهارمغان آورد.
دردآفرینی:
هدف در این شغل همانطور که از اسمش پیداست، ایجاد درد برای رسیدن به مقصودی خاص بود. البته این درد با هر دردی فرق میکرد و نیاز به محاسبات دقیق داشت تا به هدف مورد نظر برسد. از آنجایی که آینده صاحبان این شغل برای محمدرضا پهلوی خیلی اهمیت داشت، وی برای علاقهمندان به این حرفه، ورکشاپی حرفهای با حضور اساتیدی مجرب از موساد راه انداخت و از دل این ورکشاپ، با استعدادترین افراد که بعضاً به دلیل برخی بیماریهای روانی از سوی جامعه طرد شده بودند، انتخاب و مؤسسهای را تحت عنوان ساواک تشکیل دادند. کار کسانی که در این مؤسسه مشغول بودند از اینجهت که باید میدانستند برای حرف کشیدن از زندانیان برق را با چه ولتاژی از بدن آنها عبور دهند، یا سوزن را با چه زاویهای به زیر ناخن آنها کنند، بسیار سخت و طاقتفرسا بود.
همان طور که خواندید، حکومت پهلوی توانست برای افراد بسیاری شغلهایی ایجاد کند که کاملاً در راستای علاقه و استعداد آنها باشد تا امکان رشد و پیشرفت حتی برای طردشدگان از جامعه نیز فراهم شود.
صنم یاوری
درود و هزاران سپاس خدمت پادشاه شریف و عزیز؛ بنسلمان دوست داشتنی و همیشه در صحنه
این نامه را زمانی برای شما مینویسم که با هزار بدبختی توانستهام کوروش کبیر را بخوابانم و قلم در دست بگیرم و شرح جگر شرحه شرحه را برایتان بازگو کنم.
خودتان میدانید من و ابوی و ابوی ابوی خدمت شما ارادت بسیار داشته و داریم. هرچه نباشد شما خانواده داماد هستید و دخترمان بحرین نزد شما کنیزی میکند.
حالا نگاه نکنید عدهای جوان خام میگویند عرب نمیپرستیم و آریایی هستیم. آنها سرد و گرم روزگار نچشیدهاند و به قول پدر گشنگی نکشیدهاند که عاشقی یادشان برود. دستشان در خرج نیست و فکر میکنند با شعار و داد و بیداد میشود یک زندگی را چرخاند.
بالاخره هم من و هم شما میدانیم براندازی خرج دارد. بعد این چهل و خوردهای سال کلی نانخور برانداز به جمعمان اضافه شده است. قدرتی خدا عین قارچ دارند تکثیر میشوند اما دور از جان مبارکتان عین سیبزمینی بیخاصیت هستند. موقع پول دادن هم که دهانشان 10متر باز میشود و کم مانده است ما را هم قورت بدهند. ما هم که دستمان در جیب مادرمان است و گاهی که حرفش را گوش نمیدهیم و دست در دماغمان میکنیم جیره پولیمان را قطع میکند و ما میمانیم و یک ملت که امیدشان به ما است.
حالا که ما هر دو، هدف مشترک داریم و برای نابودی... ببخشید، سربلندی ایران عزیز تلاش میکنیم، از شما تقاضا دارم دست در خزانه مبارک ببرید و چند میلیون دلار ناقابل برای تسریع براندازی، مساعدت لازم را مبذول فرمایید. ما هم به این طرفدارهایمان میگوییم فعلاً شعار ندهند تا ببینیم چه میشود، یا اینکه میگوییم شعارشان را تغییر دهند و بگویند «ما آریایی هستیم، گاهی عربپرستیم». اینجوری نه سیخ میسوزد و نه کباب. تازه بعداً هم میتوانیم تغییرش دهیم!
ما علاوه بر هدف مشترک، بالاخره حرمت فامیلی هم داریم. این دخترمان بحرین هر جا که مینشیند از خوبیهای شما میگوید. هرچه نباشد نزدیک 50سال است که ذکر خیرتان در دورهمیهای فامیلی هست و اگر خاطرتان باشد ما برای این دخترمان شیربها هم نگرفتیم و دور از جان شما، آن همسایگان عربی ندید بدید حتی یک پاگشا ما را دعوت نکردند.
البته بنده در جبران محبت شما، سند منگولهدار خلیج عربیتان را کنار گذاشتهام که بعد از براندازی تقدیم کنم. 3تا جزیره هم آن وسط مانده بود که سر سلامتی شما و خانواده گرامیتان از خیرش گذشتیم. در ضمن ما یک دریا آن بالا داریم که کفاف میدهد. 2تا دریا جایمان را هم تنگ کرده است.
سایهتان مستدام
موشکهایتان پرتخریب
ارههایتان خاشقچیکش
گاوتان شیرده
و هیکلتان پرابهت باد...
دوستدار شما، ربع پهلوی
روزشمار انقلاب اسلامی - 21 بهمن 1357
بهزاد توفیقفر
فرماندار نظامی تهران در اطلاعیهای، ساعت حکومت نظامی را افزایش داد و در انتهای آن شیشکی بست. وی به همه نیروها دستور داد که رهبران انقلاب را دستگیر و تحتالحفظ، به زندان منتقل کنند که تقریباً همه نیروها رد تماس داده، وی را بلاک اند ریپورت کردند. شورای امنیت کشور با حضور بالاترین مقامات نظامی و انتظامی موجود، تشکیل و بهدلیل بارندگی شدید، بدون نتیجه پایان یافت. اورژانس تهران از شاپور بختیار خواست به پادگانهای دیگر هم حمله کند، چون بیمارستان های اطراف خیابان پیروزی و نیروی هوایی و بهارستان و پیچ شمیران و نظام آباد و میدان فوزیه (امام حسین(ع) فعلی) پر از مردم مجروح و کشته، شده است.
بختیار حوادث روی داده در پادگانها را دعوای ساده دو تن از سربازان بر سر نگاه کردن تلویزیون دانست و از همه خواست که اگر میتوانند نفس عمیق بکشند و دعوا نکنند. او به سختی افزود: چیزی نیست. نخستوزیر، عکسهای رژه نظامیان در خیابان ایران را ساختگی خوانده و با اعتماد به نفس گفت فتوشاپ است. وی همچنین در مصاحبه با کیهان اینترنشنال گفت: من آزادترین نخستوزیر ایران هستم و از قید همه چیز آزادم. شاپور که در زیرزمین خانهاش حرف میزد، اضافه کرد: اگر بازرگان میخواهد در کابینه من باشد، رزومهاش را بفرستد ببینم.
روزشمار انقلاب اسلامی - 22 بهمن 1357
ارتش در ساعت ده و سی دقیقه صبح یکشنبه، 22 بهمن 1357، اعلام بیطرفی کرد، به همین مناسبت، ستاد ژاندارمری کشور سقوط کرد و ساختمان شهربانی کل کشور به دست مردم افتاد. بختیار برای قضای حاجت در مکان نامعلومی مخفی شد. وی قبل از بازکردن کمربند، به خبرگزاری فرانسه گفت: سنگرهایی که مسلسل سنگین در من مرغ نسیم وزیدن را هنوز هم نوار که پانداره! فرمانده گارد شاهنشاهی گلولهای را دید و بلافاصله خورد. تعدادی از مردم با مراجعه به شهربانی کل کشور، فرماندار نظامی و رئیس شهربانی را مورد نوازش قرارداده و چند سؤال از آنها پرسیدند. صادرکنندگان برنج امریکا، مخالفت خود را با انقلاب ایران اعلام داشته و رسماً گفتند ما این همه برنج را چه کار کنیم؟ دو هلیکوپتر نظامی برای آب خوردن آمده بودند که با شلیک مردم در تهران نو سقوط کردند. مردم کرج از دوگروهان گارد شاهنشاهی که از قزوین و کرمانشاه عازم تهران بودند، استقبال کردند و گفتند: لخت شید، راحت باشید!
ارتش مردمی در دومین اطلاعیه خود خطاب به گارد شاهنشاهی گفت: حمله کنید ببینیم کجایید! لایحه انحلال ساواک و تعقیب وزیران فاسد برای ابلاغ به دولت، از لای در نخستوزیری به داخل انداخته شد. بالاخره بعد از 2500 سال، کلید زندانهای قصر، اوین، قزلحصار و صدها زندان دیگر پیدا شد. مقداری پول در خیابان کاوه مقابل ایستگاه کرج پیداشده، مراجعه روزهای زوج به خیابان کن، تعمیرگاه شماره 4 قبل از ساعت سه. برخی نظامیان در خرمشهر سلاح خود را زمین گذاشته و با چماق به مردم حمله کردند. نصیری، رئیس ساواک داخل گونی شد. بختیار در مصاحبه تلفنی با لوموند فرانسه تأکید کرد که استعفا نمیدهد. مردم در حرکتی کاملاً فرهنگی، زندان کمیته مشترک ساواک را به موزه عبرت تغییر کاربری دادند. گوینده رادیو ایران گفت: «توجه توجه … این صدای انقلاب ملت ایران است…».
افشار جابری و حافظ شیرازی
«سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت»
آسانترین سؤال عمومی شد این سری
آداب سینمایی/ بخش آخر
سینما را به خاطر بسپار
برای شما عشق سینمای عزیز، قطعاً این روزها، روزهای ویژهای بود. چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر درحال برگزاری بود و همین امروز فرداست که سیمرغها را هم بدهند و فاتحهاش را بخوانند تا سال بعد. پس تا هنوز فرصت هست آخرین آداب سینمایی را هم بخوانید و در همین ساعتهای پایانی، هر طور شده خودتان را به سینما برسانید و به آنچه ما طی این چند روز آموزش دادهایم، جامه عمل بپوشانید. این شما و این هم بخش پایانی آداب سینمایی:
- به یاد داشته باشید که زندگی واقعی شما بیرون از سالن سینما در جریان است و سینما رفتن نباید شما را از اهداف عالی زندگیتان دور کند. پس تلفنتان را روشن بگذارید و صدای زنگش را هم تا آخر بلند کنید و اگر تلفنتان زنگ خورد حتماً جواب دهید. چون ممکن است تماسگیرنده مشکلی داشته باشد که فقط به دست شما حل شود، یا شما آن بیرون مشکلی داشته باشید که بهدست تماسگیرنده حل شود. بهدلیل صدای بلند فیلم، اگر احساس کردید تماسگیرنده صدایتان را نمیشنود، داد بزنید، چرا که باید کار تماسگیرنده را به تفریح و لذت خود ترجیح دهید. بالاخره حقالناس است. البته شما هم اگر وسط فیلم یادتان آمد که آن بیرون کاری دارید، فوراً به هرکس که خواستید زنگ بزنید و خدایی نکرده کار آن لحظه را به فردا نیندازید که پشیمان میشوید. منظور ما از کار فوری هم، کارهایی مثل معامله ماشینهای گران یا ملک و املاک است که این روزها قیمتشان از کل بودجه یک فیلم بیشتر است.
برای آشنایی کودکان با فرهنگ و هنر، حتماً آنها را به سینما ببرید. مهم نیست چه فیلمی باشد، چون آنها طور دیگری از سینما لذت میبرند. در سینما باید کودکان را آزاد بگذارید تا بدوند و داد بزنند و انرژی خود را تخلیه کنند. با خانههای آپارتمانی این دوران، بچه انرژیاش را در سالن سینما تخلیه نکند، کجا تخلیه کند؟ شهربازی که خرجش بالاست، پارک هم که با وجود سگهای ولگرد و سگگردانها ناامن است. میماند همین سینما که از هر لحاظ میصرفد. تازه یکوقت دیدید کودکانتان مجذوب سینما شدند و در آینده از آنها یک آلفرد هیچکاکی، استیون اسپیلبرگی، چیزی درآمد. فقط توجه کنید که بچهها را برای فیلمهای کودک و نوجوان به سینما نبرید چون بچهها مینشینند و این فیلمها را نگاه میکنند و انرژیشان تخلیه نمیشود. اگر هم خواستید نوزادتان را با خود به سینما ببرید، حتماً برای مواقعی که گریه میکند یک جغجغه همراه داشته باشید تا آرامش کنید، همچنین میتوانید از ظرفیت تماشاگران هم برای سرگرمسازی نوزاد استفاده نمایید.
- و در نهایت، اگر از فیلم خوشتان آمد، حتماً با گوشی یا یک دوربین باکیفیت از آن فیلمبرداری کنید تا بعداً مجبور نشوید دوباره پول بلیت بدهید، حتی میتوانید برای عزیزانی که بضاعت رفتن به سینما ندارند، فیلم ضبط شده را در فضای مجازی با قیمتی بسیار کمتر از قیمت بلیت منتشر کنید تا علاوه بر لذت دنیایی، از ثواب آخرت هم محروم نشوید. فقط یکجوری فیلم بگیرید که هم تصویر را کامل ببینند، هم صدا را درست بشنوند. درغیر اینصورت آه مشتری شما را میگیرد و پولتان شبههناک خواهد بود. البته حواستان باشد که سازندگان طماع فیلم خیلی به جنبه اخروی کار توجهی ندارند و فقط پول برایشان مهم است. لذا باید طوری فیلمبرداری کنید که مسئولان سینما نفهمند. اگر هم احیاناً به شما گفتند سارق آثار هنری، اصلاً ناراحت نشوید و به هدف خود پایبند باشید و بدانید که روزی رابینهود هم با همین اصطلاحات قضاوت میشد. اگر هم خدایی نکرده لو رفتید، دیگر به این اراجیفی که گفتیم فکر نکنید و فقط دنبال یک وکیل خوب باشید که حالاحالاها پایتان گیر است.