شهید بهشتی از نگاه مخالفان
محمدرضا شفیعی: در مرحله تحقیقات براساس صوتی که از رجوی شنیدم جملهای داشت که میگفت ما با بهشتی نمیتوانستیم کنار بیاییم و دلایل متعددی برای حذفش داشتیم. ما با آخوندی که کیف دارد و لباس اتو کشیده تنش میکند، رمان میخواند و… نمیتوانیم کنار بیاییم و حذفش اجباری بود. بهترین انتخاب ما برای بیان خصوصیات شهید بهشتی همین گونه بود. آنچه که قرار است از شخصیت او بدانیم این بود که او را از نگاه مخالفان ببینیم و بدانیم چرا ناگزیر از حذفش شدند.
از صحبتهای این تهیهکننده سینما در نشست خبری «ضد»
نیاز بود روی چهره بهشتی متمرکز باشیم
امیرعباس ربیعی: اینکه پروژهای برای خود تعریف کرده باشم که درباره نفوذ باشد، اینطور نیست. هر فیلم مضمون مرتبط با خود را میطلبد، در این فیلم هم چون مسأله، نفوذ و انفجار حزب بود، چنین پایانبندی انتخاب شد. نیاز بود روی چهره بهشتی متمرکز باشیم، چون حزب آخرین جایی بود که دکتر بهشتی رفت. اسلوموشن قسمت ورود دکتر بهشتی هم منطق سینمایی داشت، چون زاویه نگاه سعید است که با احساس خاصی نظارهگر دکتر بهشتی است چون او تنها کسی بود که میدانست در ادامه چه اتفاقی رخ خواهد داد.
از صحبتهای این کارگردان سینما در نشست خبری «ضد»
دومین فیلم نئورئالیستی سالهای اخیر ایران
فریدون جیرانی: «نگهبان شب» دومین فیلم نئورئالیستی سالهای اخیر پس از قهرمان است. بهنظر میآید سینمای نئورئالیستی ایران دوباره شرایطش دارد آماده میشود، چون سینمای نئورئالیست در ایتالیا از یک شرایط سخت اجتماعی بیرون آمد. سینمای نئورئالیست مثل سینمای سیاسی حرف نمیزند و وظیفهاش ریشهیابی است. فیلم رضا میرکریمی موضعگیری دارد اما مواضع ریشهای دارد.
از صحبتهای این کارگردان در برنامه کافه آپارات
«ملاقات خصوصی» تصویر بدی از جنوب شهر به نمایش نمیگذارد
سیاوش چراغیپور: خوشحال و خوشبختم که کسی مثل هوتن شکیبا همراهم بود. خیلی خوشحالم که یک دوستی بسیار شریف و اخلاقمند با یکدیگر داریم. «ملاقات خصوصی» تصویر بدی از جنوب شهر به نمایش نمیگذارد، چون غیرواقعی نیست. به هر حال یک واقعیتی را به تصویر میکشد و مخاطبان میتوانند با دیده عبرت به آن نگاه کنند. ماجرا این است که این فیلم میخواهد پشت پرده ظاهر موضوعات و کارهای خلاف فریبنده را به تصویر بکشد.
از صحبتهای این بازیگر با خبرآنلاین
هادی محقق از کارگردانی فیلم «درب» به «ایران» گفته است
ایستایی اخلاق در برابر موقعیتها
سپیده شریعت رضوی
خبرنگار
هادی محقق کارگردان فیلم سینمایی «دِرب» میگوید این اثر درباره ضرورت اخلاق و میزان ایستایی آدمها در برابر موقعیتهایی است که در زندگی با آن روبهرو میشوند؛ در حقیقت زندگی بدون اخلاق خرابهای بیش نیست. ««دِرب» روایتگر مأمور اداره برقی است که قرار است برق خانهای تَک و دورافتاده را وصل کند.» جملهای که در ابتدا خواندید داستان یک خطی فیلم سینمایی «دِرب» جدیدترین ساخته هادی محقق به تهیهکنندگی رضا محقق است که در بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. این اثر که در استان کهگیلویه و بویراحمد و در روستاهای اطراف شهر سوق فیلمبرداری شده است، قصد دارد از انسانیت بگوید و به نوعی مخاطب با مؤلفههای سینمای شاعرانه روبهروست. هادی محقق در این اثر نیز همانند دیگر آثارش از بازیگر چهره یا شناخته شده استفاده نکرده است و همه نقشآفرینان پروژه نابازیگر هستند که این اتفاق قطعاً چالشی برای کارگردان به همراه داشته تا جایی که خود بازی در نقش کاراکتر اصلی قصه را برعهده گرفته است. آنچه که در ادامه میخوانید گفتوگوی ما با هادی محقق است.
«دِرب» به چه معناست؟
«دِرب» به معنای زمین سفت است و این نام یک قرابت معنایی با اراده کاراکترهای فیلم دارد.
مضمون جدیدترین ساخته شما چیست و چه تفاوت یا شباهتی با آثار قبلی شما دارد؟
«دِرب» درباره ضرورت اخلاق و میزان ایستایی آدمها در برابر موقعیتهایی است که در زندگی با آن روبهرو میشوند، چراکه زندگی بدون اخلاق خرابهای بیش نیست؛ از سوی دیگر این فیلم بیشباهت به دیگر آثارم نیست و حداقل من تفاوتی بین آنها نمیبینم.
ایده این فیلم چگونه به ذهن شما رسید؟
من دوستی دارم که رئیس اداره برق یک منطقه در شهرستان دهدشت است و الهام اصلی برای پرداختن به موضوع فیلم به آشنایی من با او و کارش برمیگردد.
شما در آثاری که تاکنون خلق کردهاید از بازیگر چهره یا شناخته شده بهره نبردهاید و در «دِرب» هم این اتفاق رخ داده است. چگونه به این ترکیب بازیگران رسیدهاید؟
همه نقشآفرینان «دِرب» نابازیگر هستند و سرنوشت اینگونه ما را در دایره تقدیر خود قرار داد. من در حقیقت برای بازی گرفتن از این دوستان تلاش کردم احساساتشان را که ضرورت نقش و لحظه بود، بیدار کنم البته باید بگویم خودشان نیز باهوش بودند و از عهده نقشها برآمدند.
شاید در کمتر اثر سینمایی کارگردان خود ایفاگر نقش اصلی قصه هم باشد. با چه چالشهایی در این مسیر روبهرو بودهاید؟
بزرگترین چالش من این بود که لحظه را باور کنم، حس لحظه را به وجود آورم و بعد باور و احساس را به مخاطبان منتقل کنم.
آیا به سراغ گزینههای دیگر برای ایفای نقش اصلی رفتید؟
بله. از افرادی برای بازی در نقش مأمور اداره برق که من آن را ایفا میکنم، تست گرفته شد اما از عهده آن برنیامدند، چراکه نقش جزئیات زیادی داشت که تنها خود من از آن آگاهی داشتم. از سوی دیگر چون برای فیلمبرداری «دِرب» به زمین سبز نیاز داشتیم و فصل بسرعت در حال تغییر بود یعنی زمین از حالت سبز بودن به زردی میرفت، ناچار شدیم دست به انتخاب بزنیم.
در اخباری که از این پروژه بهصورت رسمی منتشر شده است، به این مورد اشاره شده است که «دِرب» تنها نماینده سینمای هنری ایران در چهلمین جشنواره فیلم فجر است. ویژگیهای این فیلم چیست که جزو آثار سینمای هنری محسوب میشود؟
البته من بهعنوان کارگردان جرأت نمیکنم این ادعا را داشته باشم و میگویم این ادعا باید از بیرون تعبیر شود که آیا «دِرب» نماینده سینمای هنری هست یا نه. در حقیقت تعریفی است که از خارج باید به اثر داده شود و شاید خودخواهی باشد اگر من بخواهم این صحبت را تأیید کنم اما شاید بتوان براساس ایستا بودن دوربین در فیلم، درنگ در لحظه، میزان مفاهیمی که در «دِرب» وجود دارد و احساساتی که به تصویر کشیده میشود، این لقب را به اثر داد.
جدیدترین ساخته شما مانند دیگر آثارتان حال و هوای متفاوتی نسبت به فیلمهای سینمای بدنه و در حال حاضر نسبت به دیگر آثاری که در جشنواره فیلم فجر حضور دارند، دارد. آیا تمهیداتی در فیلم برای جذب مخاطب اندیشیدهاید؟
من معتقدم کار من فقط فیلم ساختن است و جذب مخاطب نیست شاید برای جذب مخاطب عناصر دیگری مانند تبلیغات که خارج از حوزه تخصصی من است و صلاحیتی در این زمینه ندارم، لازم باشد، اما باید بگویم اساساً این گونه از سینما که واژه هنری بدان اطلاق میشود، مخاطب خاص خود را دارد و شاید به مرور زمان مخاطب خود را پیدا کند. از سوی دیگر مخاطبان برخی از فیلمها مقطعی و مخاطبان برخی دیگر از فیلمها دامنهدار است که امیدوارم فیلم من جزو دسته دوم باشد.
چرا اکثر آثاری که شما دست به خلق آن میزنید، در زادگاهتان روایت میشود؟
به دلیل شناخت منطقه و مضامینی که قصد تعریف آن را دارم که بیشتر در طبیعت جواب میدهد، شهر خود را برای ساخت فیلم انتخاب میکنم.
سینما برای شما چه معنایی دارد؟
سینما برای من میتواند این معنا را داشته باشد که آن چیزی را که فکر میکنم، ارائه بدهم. در حقیقت سینما مظهر زیبایی و نور برای من است و احساس میکنم راه خوبی را برای انتقال این دو واژه در پیش گرفتهام.
آیا فکر میکردید فیلم شما با توجه به ویژگیهایی که دارد و بیشتر به سینمای هنری متمایل است، بتواند به بخش سودای سیمرغ جشنواره فیلم فجر راه پیدا کند؟ پیشبینی شما از استقبال مخاطبان چیست؟
هیچ پیشبینی برای حضور این فیلم در بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر نداشتم، چراکه به هر حال هیأت انتخاب نگرش خاص خود را با سطحی از بایدها و نبایدهایی که هست و ما هم بیاطلاع هستیم، دارد. اصلاً به این مسأله فکر نمیکردم چون اگر میخواستم فکر کنم دچار یک شکست درونی و شاید ناامیدی میشدم. من معتقدم فیلم را باید برای خودش ساخت بعد اگر فیلم سالم باشد مسیر خودش را پیدا میکند و پیش میرود.
به بهانه حضور مصطفی زمانی در «بدون قرار قبلی»
شمایل جوان عاصی
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
ستـــــــاره سریال پـربیننده «یوسف پیامبر» (فرجالله سلحشور) خیلی زود از زیر سایه نقــــــش تاریخی و مذهبـــــــیاش، بیرون آمد. اگرچه هنوز بسیاری او را با نقش یوسف میشناسند، اما زمانی در نخستین سالی که مقابل دوربین سینما رفت، سه نقش متفاوت در «آل» (بهرام بهرامیان)، «کیفر» (حسن فتحی) و «بدرود بغداد» (مهدی نادری) بازی کرد. از میان این سه فیلم، «کیفر» بیشتر دیده شد، نقشآفرینی خوب زمانی در «بدرود بغداد» بهدلیل اکران نشدن فیلم به چشم نیامد و «آل» مورد توجه قرار نگرفت. با این همه، سینمای ایران صاحب بازیگری شده بود که درعین داشتن جذابیتهای ظاهری و فیزیک مناسب برای بازی در نقش جوان اول، صدای خوب و میمیک مناسب و انعطاف و استعداد داشت.
زمانی بواسطه چهرهاش، مناسب ایفای نقش جوانان عاصی و تلخ است. تصویری که در «جیببر خیابان جنوبی» (سیاوش اسعدی) به بهترین شکل آن را تثبیت کرد. نقش جهان در سریال «نهنگ آبی» (فریدون جیرانی) یکی دیگر از نقاط عطف کارنامه اوست. در قالب نقش خردهخلافکاری جذاب که ظاهری متفاوت و عشقی جنونآمیز به آناهیتا (لیلا حاتمی) داشت. نوید در «کرگدن» (کیارش اسدیزاده) بواسطه تلخی و تنهایی در این دسته جای میگیرد. مصطفی زمانی با صدای خوب و نگاههای عمیق، یأس و شکستی که در این شخصیتهای به آخر خط رسیده وجود دارد عینیت میبخشد. اما متأسفانه نه «جیب بر خیابان جنوبی» در زمان خود دیده شد و نه «نهنگ آبی» تماشاگر بالایی داشت که جنس بازی زمانی در آن دیده شود. وضعیت «کرگدن» هم، بهتر از سریال فریدون جیرانی نبود و این سریال در شبکه نمایش خانگی مخاطب بالایی پیدا نکرد.
مصطفی زمانی در جوانی وارد سینما شد، نسبتی با سینما نداشت، اما خیلی زود و زیرکانه مناسبات سینما را دریافت. تعداد فیلمهای ضعیف کارنامه او بهعنوان بازیگری جوان که میتوانست وسوسه پیشنهادهای مالی عجیب و غریب شود، بسیار اندک است. فیلمهای ضعیف کارنامه او (یک روز بخصوص یا ماهی سیاه کوچولو) آثاری هستند که زمانی تلاش کرده در آنها ضعف فیلمنامه یا شعاری بودن اثر را با بازیاش جبران کند. او مثل اغلب بازیگرهای حرفهای، با نقشهای خوبش که کم نیستند در خاطرهها مانده، از جمله نقش کوتاهی که در «بدون قرار قبلی» (بهروز شعیبی) بازی کرده و این روزها در چهلمین جشنواره فیلم فجر دیده میشود. نقش جوانی که کفشدار حرم امام رضا(ع) است و روحیهای معنوی و مذهبی دارد. بازی زمانی توأم با وقار و آرامشی است که در این شخصیت بواسطه سیر و سلوکی که دارد، درونی شده است.
از میان بازیگران جوان و خوش سیمایی که در دهه هشتاد به سینما آمدند، مصطفی زمانی با همه فراز و فرودهای کارنامهاش که برای یک بازیگر حرفهای طبیعی است، کارنامهای قابل قبول و متنوع دارد. حضور در سینمای متفاوت (ملکه) و بازی در سریالهای پرمخاطب و پربیینده (شهرزاد) و بازی خوب در نقشهای دشوار و خاص، (جمشید در ملکه یا نقش مرد مهاجر در برلین منفی هفت) از او بازیگری چند وجهی و قابل اعتماد میسازد. بازیگری که میتواند در نقشهای درونگرا و برونگرا به چشم بیاید. بازیگری که شاید هنوز شاهنقش کارنامهاش را بازی نکرده باشد. فرصتی که همه قابلیتهای این بازیگر را به نمایش بگذارد و جهشی بزرگ در کارنامه او باشد.
برشی از جنگ به روایت خلبانهای اف-14
ادامه از صفحه 13
فکر میکردید که در بستر قصهای متعلق به بخش کمتر دیده شده از جنگ توانسته اید تاریخ معاصر را از نگاه یک خلبان روایت کنید؟
حیدری: به نظرمن روایتهای شخصی از تاریخ معاصر رسمی نیست. بخصوص وقتی درباره حضور این قشر از افراد در جنگ صحبت میشود، هیچ فیلم یا کتابی وجود ندارد.
این کمبود ضعف تاریخ شفاهی در حوزه پرداخت به خاطرات شهدا است؟
حیدری: بله دقیقاً.
علی محمدی: در مرحله تحقیق وقتی سراغ خلبانها میرفتیم، در ساعات اولیه گفتوگو همه چیز را نمیگفتند اما از یک جایی به بعد انگار مطمئن میشدند تیم ما از زاویه دیگر به موضوع حضور خلبان در جنگ نگاه میکند و در نهایت اعتماد میکردند و نکاتی را مطرح میکردند که در شرایط غیر از اعتماد حرفی از آن نمیزدند و این ارتباط ادامه پیدا کرد تا اینکه بسیاری از نکات را در طول زمان به ما گفتند. حتی همسر شهید عباس دوران حاضر نبود عکس به ما بدهد. او میگفت که نمیخواهد کسی درباره همسرش فیلم بسازد اما بعد از یکسال راضی شد عکسهای شهید دوران را در اختیار ما بگذارد. وقتی یادداشتهای پروازی شهدای خلبان را میخواندیم و در طول پروژه استفاده میکردیم، متوجه شدیم که با چه شرایط سختی همه آنها پشت به پشت هم ایستادند، جان خود را در دست گرفتند و از خاک کشورمان دفاع کردند. بنابراین آنچه دریافتم این بود که نوع جنگ و دیدگاه آنها نسبت به دفاع از میهن متفاوت از کلیشههای رایجی است که تا کنون گفته شده است.
زمان فیلمبرداری خیلی اتفاقی یک خلبان اف-14 زمان جنگ میهمان ما بود و گروه هم داشت کار میکرد. در یکی از صحنههایی که فیلمبرداری میکردیم، متوجه حس خلبان شدم و دیدم که با همه وجود اشک میریزد. وقتی حال دگرگون او را دیدم گروه را متوقف کردم و او بازیگر فیلم که نقش یکی از خلبانها را بازی میکرد، در آغوش گرفت و گفت آرام باش و بعد میگفت این زندگی من است. میگفت ما در هر پرواز که به آسمان میرفتیم هزار بار میمردیم و زنده میشدیم. تعریف میکرد که یکی از همرزمانش میگفت وقتی من مردم هر چی از من باقی ماند، در کشورم خاک کنید تا روحم از ایران محافظت کند.
حیدری: اتفاقاً در یک بخش از فیلم یک دیالوگ داریم که میگوید در دل جنگ وقتی همه چیز به هم ریخته بود یک مادری بچه سوخته خودش را گذاشت در آغوش من و گفت بیغیرت. و بعد میگوید من غیر از جنگیدن چه کار میتوانستم بکنم و آن صدایی که در فیلم شنیده میشود صدای همان خلبان است.
در طول تحقیقات خود، آنچه به دست آوردید بهصورت میدانی و پرس و جو بود، یا به مراکز و نهادهایی که به لحاظ آماری غنی هستند هم مراجعه کردید؟
حیدری: لحظه به لحظه این فیلم را خود ما تحقیق کردیم. از لحظه اول که ایده شکل گرفت و فکر کردیم که چقدر ایده جذاب است، نام بیژن عاصم را در گوگل جستوجو کردیم و متوجه شدیم هیچ اسمی از او نیست و هیچ نشانی یافت نمیشود. یا اینکه هیچ اطلاعاتی درباره اتاق کنترل جت شکاری نیست حتی تا مدتها نمیدانستیم این اتاق پلکانی است. تا مدتها نمیدانستیم این اتاق تاریک است یا حتی دمای خاص دارد. لحظه به لحظه جستوجو کردیم تا فیلم ساخته شد.
علی محمدی: خلبانی را دعوت کردیم او با رسم شکل به ما توضیح داد تا اینکه فضا را پیدا کردیم.
حیدری: در ساخت این فیلم سعی کردیم تمام تخصصهای لازم مربوط به این حرفه را در نظر بگیریم که اگر یک خلبان از آن نسل یا خلبان آگاه به این نوع پرواز، فیلم را دید با یک اثر دانسته و تخصصی مواجه شود.
فیلم «2888» یک ساختارشکنی در سینمای جنگ است و فیلمی است که میتواند برای نسلی از جنگ حرف بزند که آن دوران را ندیده و درکی از آن شرایط ندارد. فکر میکنید نسل جدید چقدر میتوانند درد جنگ را با این فیلم بفهمند؟
علی محمدی: طبیعتاً خیلی دوست داریم وقتی این فیلم را میبینند و از سالن بیرون میروند درباره آنها جستوجو کنند. بگردند و پیدا کنند محمود اسکندری، حسین خلعتبری و بسیاری دیگر از خلبانهای دوران جنگ چه کسانی بودهاند و اگر این اتفاق افتاد تیم ما برده و اگر این اتفاق نیفتد فکر میکنم 10 سال دیگر بالاخره افراد تاریخ جنگ این مملکت را مرور میکنند و بعد این فیلم در آینده حتماً جای خود را بیشتر پیدا میکند. به اعتقاد من با «2888» این بخش از افراد مبارز در جنگ ثبت شدند. ببینید ما بارها و بارها فکر میکردیم این فیلم دیگر به سرانجام نمیرسد. شاید جالب باشد که بگویم من در شهرستان گیر افتاده بودم و داشتم دنبال پول میگشتم تا از زیر بار بدهی این فیلم نجات پیدا کنم و این فیلم را از راه دور و از گوشی موبایل که سمت مانیتور میگرفت تدوین کردم و مدعی هستم که تا کنون در سینمای ایران کسی اینگونه فیلم تدوین نکرده است.
بیزمان و بیمکان بودن این فیلم، شبیه تصوریک رؤیا بود بخصوص که نگاه تازهای به همسران شهدا شده بود. آیا در روایت بیمکانی و بیزمانی این فیلم، عمدی وجود داشت؟
علی محمدی: بله حتماً عمدی وجود داشت.
حیدری: زمانی که جنگ شروع شد من خیلی بچه بودم و اکنون به آن دوران فکر میکنم، فضا همینگونه بیزمان و بیمکان جلوی چشمم میآید. یعنی ما دچار بیزمانی و بیمکانی شده بودیم که تمام نمیشد و این رنگ سیاه و سفید فیلم متعلق به زمان کودکی ما است. ما حتی در آن زمان دنیا را از طریق تلویزیون کوچک سیاه و سفید میدیدم. انگار دنیای ما سیاه و سفید بود و بعد ازجنگ که در تصور من بهعنوان یک کودک دهه 60 تمامی نداشت و همه چیز را تحتالشعاع قرار داده بود. مدرسه که میرفتیم وسط درس آژیر قرمز زده میشد به پناهگاه میرفتیم، بعد آژیر سفید میشد و دوباره
بر میگشتیم سر درس و کلاس، یا تانک اسباب بازی به ما میدادند برای کمک به رزمندهها و انگار همه چیز بازی بود و آن روزها انگار تمامی نداشت. بنابراین، این بیزمانی و بی مکانی وجود داشت. در اولین نمایشهای فیلم از من پرسش شد که چرا این فیلم زیرنویس درج تاریخ ندارد؟ ما میگفتیم نشانه گذاریهایی داریم. مثلاً در فیلم آزادسازی خرمشهر، جنایت انسانی امریکا در حمله به ایرباس و غیره را داریم اما نمیخواستیم نشان دهیم که زمان چطور میگذرد چون واقعاً زمان به رزمندهها و ایثارگران آن دوران نمیگذشت.
حضور زنان در فیلمهای ساخته شده در ژانر دفاع مقدس نمادی از جریان زندگی است اما در این فیلم اتفاقاً حضور مردان خلبان و تلاش آنها برای زندگی نمود بیشتر داشت و انگار دل آنها برای زندگی و زنده ماندن میتپید.
علی محمدی: همه برای زندگی میجنگیدند. همیشه برای زندگی جنگیدهایم اما آنها با زندگی خود تن به تن جنگیدند تا ما زنده بمانیم و اکنون هرچه داریم به خاطر از دست رفتن زندگی آنها است.
گاهشمار جشنواره
سی و هشتمین دوره بهمن 1398
دوره سی و هشتم فیلم فجر در بهمن ماه 1398 به دبیری ابراهیم داروغهزاده در تهران برگزار شد. این دوره به تحریم گسترده جشنواره توسط برخی هنرمندان و اعتراضات فراوان برخی از آنها به بعضی از مسائل وسیع مربوط به جشنواره و داوریها مشهور است. ترکیب اعضای هیأت داوران بخش سودای سیمرغ این دوره را چهرههایی چون: نرگس آبیار، تورج اصلانی، عباس بلوندی، رضا پورحسین، فریدون جیرانی، سعید راد، محمدمهدی عسگرپور، طهماسب صلحجو و مازیار میری تشکیل دادند. فیلمهای «شنای پروانه» و «روز صفر» با کسب 5 سیمرغ بلورین بیشترین جوایز این دوره را کسب کردند.
سیمرغ بلورین بهترین فیلم با حضور رقبایی مثل: آتابای، درخت گردو، روز صفر و شنای پروانه، به فیلم خورشید به کارگردانی مجید مجیدی اهدا شد؛ فیلم خورشید موفق شد سیمرغهای بلورین بهترین فیلمنامه و بهترین طراحی صحنه را نیز به دست آورد. همچنین سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی با حضور کارگردانهای مطرحی چون: نیکی کریمی، مرتضی فرشباف، مجید مجیدی، سعید ملکان و محمد کارت، به محمدحسین مهدویان به خاطر فیلم زیر درخت گردو رسید. سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد به پیمان معادی به خاطر بازی در فیلم درخت گردو اهدا شد و نازنین احمدی موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را به خاطر بازی در فیلم ابر بارانش گرفته از آن خود کند. بامداد افشار به خاطر موسیقی متن فیلم پوست موفق شد تا سیمرغ بلورین این بخش را به دست آورد. سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه ملی به روز صفر به کارگردانی سعید ملکان رسید.
در بخش بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، سیمرغ بلورین این بخش به فیلم شنای پروانه به کارگردانی رسول صدرعاملی رسید؛ این فیلم موفق شد تا سیمرغهای بهترین تدوین، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد-امیر آقایی-و بهترین بازیگر نقش مکمل زن-طناز طباطبایی- را نیز کسب کند. جایزه ویژه هیأت داوران به فیلم روز صفر رسید و فیلم آبادان یازده 60 موفق به دریافت جایزه ویژه سردار سلیمانی شد.