ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام حسین (ع):
هرکس حق معبودیت خدا را بهجا آورد، خداوند بیش از حد انتظار و کفایتش به او عطا مىکند.
بحارالانوار، ج ۶۸ ص ۱۸۴ ح۴۴
هرکس حق معبودیت خدا را بهجا آورد، خداوند بیش از حد انتظار و کفایتش به او عطا مىکند.
بحارالانوار، ج ۶۸ ص ۱۸۴ ح۴۴
چه خوب است که تلویزیون دوباره خوبان را جذب کند
مهدی فقیه: اگر تلویزیون کارهای خوبی ارائه دهد، قطعاً مثل گذشته خیابانها خلوت میشوند و مردم به سمت شبکه های ماهوارهای نمیروند. متأسفانه تلویزیون در این زمینه کم کاری کرده است. چه خوب است که بیایند خوبان را دوباره جذب کنند و حتی اگر لازم است از آنها عذرخواهی کنند. ما باید به عقب برگردیم و نویسندگان خوبی وارد کنیم. کارهایی بسازیم که در شأن مردم باشد، چون مردم ما بسیار خوب هستند و لیاقتشان بالاتر از کارهایی است که ارائه میشود. باید نویسندگان خوبی وارد کار شوند. مردم ما از لحاظ فرهنگی خیلی خوب متوجه میشوند اما متأسفانه کمی در تلویزیون کم کاری شده است و مردم به ماهواره روی آوردهاند. اگر تلویزیون کارهای خوب داشته باشد، مطمئناً مردم پای آن مینشینند.
بخشی از سخنان بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در گفتوگو با ایسنا
بخشی از سخنان بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در گفتوگو با ایسنا
نه جهان مسطح است و نه نقد!
علی کاکادزفولی
دکترای جامعه شناسی سیاسی
نقد و منتقدان همواره از موضوعات مورد بحث در جامعه ایران بودهاند، اگرچه مفهوم نقد مفهومی دیرپا و کهن است ،اما آنچه در این نوشته مورد نظر است، موجودیت نقد بهعنوان یک پدیده اجتماعی و جدید است که در آن عرصه نقد به مثابه بستری برای گفتوگو و شناخت به شمار میرود، البته مکاتب فکری مختلف نسبت به شیوه نقد اثر هنری دیدگاههای متفاوتی دارند که در اینجا مجال پرداختن به آنها نیست، اما به نظر میرسد در بین منتقدان ایرانی مرز میان دو نوع «نقد سنتی» که در آن نقد یک اثر با توجه به سازندهاش و جهان پیرامون او صورت میگیرد و «نقد نو» که در آن اثر هنری به طور مستقل مورد بررسی قرار میگیرد، چندان مشخص نیست. شاید بدفهمیها از مفهوم نقد و گاه مواجهه نادرست با آن نیز در همین موضوع ریشه داشته باشد، یعنی چون کارکردهای نقد چندان مشخص نیست، مخاطب خاص و مخاطبان عام نیز نمیتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. نقد مقولهای تک بعدی نیست و با توجه منظرگاه منتقد، جامعه مخاطبان، ماهیت اثر هنری و دستاوردهای مورد انتظار از نقد، میتواند عرصههای متفاوتی را رقم بزند و خود نیز ماهیت متفاوتی داشته باشد. برای نمونه ماهیت نقد میتواند به مثابه اعتراض باشد یا به مثابه نفی موجودیتی معین که از نظر منتقد نباید تداوم داشته باشد؛ یا میتواند به مثابه تبیین باشد که در آن موجودیت اثر هنری توسط منتقد برای مخاطبان موشکافی میشود و نسبت میان اجزای آن تشریح میشود؛ یا به مثابه عرصهای برای تفکر که در آن افراد مجال پرسشگری پیدا میکنند یا... رویکردهای نقد نیز متفاوتند که در آثار دانشگاهی درباره آنها به طور نظری زیاد بحث شده است. نقد هنری، نقد فرمالیستی، نقد ساختارگرایانه، نقد اسطوره شناختی، نقد جامعه شناختی، نقد روان شناختی و... از جمله این رویکردها به شمار میروند. منظور نگارنده از عبارت «نقد مسطح» که در عنوان یادداشت آمده، نقدی است که با تحلیل یک بعد از اثر هنری، به نتیجهای کلی درباره تمامیت آن میرسد. در نقد مسطح، اثر هنری از یک یا چند جنبه مشخص و محدود، مورد نقد قرار میگیرد که اگر اثر مستقل از سازنده آن درنظر گرفته شود، شبیه به نقد نو خواهد بود. هم مدافعان نقد سنتی و هم مدافعان نقد نو هرکدام ادله خود را دارند و این ادله در جای خود قابل اعتنا است، اما پرسش آن است که کارکرد هرکدام از نقدهای سنتی و نو برای یک جامعه چیست و آیا میتوان به طور کلی یکی از آنها را درست دانست و دیگری را طرد کرد؟ اگر در نقد سنتی، خالق اثر و مناسبات بیرونی او اعم از مناسبات تاریخی، اجتماعی و سیاسی مورد توجه قرار میگیرند، این توجه چه دستاوردهایی خواهد داشت؟ و اگر در نقد نو از این مناسبات چشم پوشیده میشود، باز این چشمپوشی چه مزیتهایی به دست خواهد داد؟ اگر این سؤالات را بهعنوان مقدمه بپذیریم، سؤال دیگری که برآمده از این مقدمه است، آن است که برای جامعهای که در زمانه خلق یک اثر هنری و هم عصر با خالق آن زیست میکند، آگاهی از مناسبات پیرامونی اثر تا چه اندازه لازم است؟ این پرسش بویژه برای آثار هنری که مسأله اجتماعی دارند، اهمیت بیشتری پیدا میکند؛ زیرا ماهیت اثر هنری با وضعیت زمانه و حیات اجتماعی جامعهاش گره خورده است و آیا میتوان اثری را بدون توجه به این مناسبات مورد توجه قرار داد؟ نقد مسطح، اثر هنری را تسطیح میکند و این تسطیح از جنبههای متفاوتی ممکن است اتفاق بیفتد؛ نادیده گرفتن سازنده اثر، نادیده گرفتن جنبههای فنی، نادیده گرفتن پیامدهای اثر و... هرکدام به نوعی گونههایی از تسطیح محسوب میشوند. نقد مسطح البته عبارتی ارزشگذارانه نیست و تسطیح اثر هنری را نمیتوان به خودی خود امری مطلوب یا نامطلوب دانست، بلکه باید دید که این تسطیح در راستای چه هدفی و نیل به چه دستاوردی اتفاق میافتد؟ به هرحال عرصه نقد، عرصهای پیچیده و چند بعدی است و به دشواری میتوان به دید جامعی درباره تمام جنبههای اثر هنری دست پیدا کرد.
دکترای جامعه شناسی سیاسی
نقد و منتقدان همواره از موضوعات مورد بحث در جامعه ایران بودهاند، اگرچه مفهوم نقد مفهومی دیرپا و کهن است ،اما آنچه در این نوشته مورد نظر است، موجودیت نقد بهعنوان یک پدیده اجتماعی و جدید است که در آن عرصه نقد به مثابه بستری برای گفتوگو و شناخت به شمار میرود، البته مکاتب فکری مختلف نسبت به شیوه نقد اثر هنری دیدگاههای متفاوتی دارند که در اینجا مجال پرداختن به آنها نیست، اما به نظر میرسد در بین منتقدان ایرانی مرز میان دو نوع «نقد سنتی» که در آن نقد یک اثر با توجه به سازندهاش و جهان پیرامون او صورت میگیرد و «نقد نو» که در آن اثر هنری به طور مستقل مورد بررسی قرار میگیرد، چندان مشخص نیست. شاید بدفهمیها از مفهوم نقد و گاه مواجهه نادرست با آن نیز در همین موضوع ریشه داشته باشد، یعنی چون کارکردهای نقد چندان مشخص نیست، مخاطب خاص و مخاطبان عام نیز نمیتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. نقد مقولهای تک بعدی نیست و با توجه منظرگاه منتقد، جامعه مخاطبان، ماهیت اثر هنری و دستاوردهای مورد انتظار از نقد، میتواند عرصههای متفاوتی را رقم بزند و خود نیز ماهیت متفاوتی داشته باشد. برای نمونه ماهیت نقد میتواند به مثابه اعتراض باشد یا به مثابه نفی موجودیتی معین که از نظر منتقد نباید تداوم داشته باشد؛ یا میتواند به مثابه تبیین باشد که در آن موجودیت اثر هنری توسط منتقد برای مخاطبان موشکافی میشود و نسبت میان اجزای آن تشریح میشود؛ یا به مثابه عرصهای برای تفکر که در آن افراد مجال پرسشگری پیدا میکنند یا... رویکردهای نقد نیز متفاوتند که در آثار دانشگاهی درباره آنها به طور نظری زیاد بحث شده است. نقد هنری، نقد فرمالیستی، نقد ساختارگرایانه، نقد اسطوره شناختی، نقد جامعه شناختی، نقد روان شناختی و... از جمله این رویکردها به شمار میروند. منظور نگارنده از عبارت «نقد مسطح» که در عنوان یادداشت آمده، نقدی است که با تحلیل یک بعد از اثر هنری، به نتیجهای کلی درباره تمامیت آن میرسد. در نقد مسطح، اثر هنری از یک یا چند جنبه مشخص و محدود، مورد نقد قرار میگیرد که اگر اثر مستقل از سازنده آن درنظر گرفته شود، شبیه به نقد نو خواهد بود. هم مدافعان نقد سنتی و هم مدافعان نقد نو هرکدام ادله خود را دارند و این ادله در جای خود قابل اعتنا است، اما پرسش آن است که کارکرد هرکدام از نقدهای سنتی و نو برای یک جامعه چیست و آیا میتوان به طور کلی یکی از آنها را درست دانست و دیگری را طرد کرد؟ اگر در نقد سنتی، خالق اثر و مناسبات بیرونی او اعم از مناسبات تاریخی، اجتماعی و سیاسی مورد توجه قرار میگیرند، این توجه چه دستاوردهایی خواهد داشت؟ و اگر در نقد نو از این مناسبات چشم پوشیده میشود، باز این چشمپوشی چه مزیتهایی به دست خواهد داد؟ اگر این سؤالات را بهعنوان مقدمه بپذیریم، سؤال دیگری که برآمده از این مقدمه است، آن است که برای جامعهای که در زمانه خلق یک اثر هنری و هم عصر با خالق آن زیست میکند، آگاهی از مناسبات پیرامونی اثر تا چه اندازه لازم است؟ این پرسش بویژه برای آثار هنری که مسأله اجتماعی دارند، اهمیت بیشتری پیدا میکند؛ زیرا ماهیت اثر هنری با وضعیت زمانه و حیات اجتماعی جامعهاش گره خورده است و آیا میتوان اثری را بدون توجه به این مناسبات مورد توجه قرار داد؟ نقد مسطح، اثر هنری را تسطیح میکند و این تسطیح از جنبههای متفاوتی ممکن است اتفاق بیفتد؛ نادیده گرفتن سازنده اثر، نادیده گرفتن جنبههای فنی، نادیده گرفتن پیامدهای اثر و... هرکدام به نوعی گونههایی از تسطیح محسوب میشوند. نقد مسطح البته عبارتی ارزشگذارانه نیست و تسطیح اثر هنری را نمیتوان به خودی خود امری مطلوب یا نامطلوب دانست، بلکه باید دید که این تسطیح در راستای چه هدفی و نیل به چه دستاوردی اتفاق میافتد؟ به هرحال عرصه نقد، عرصهای پیچیده و چند بعدی است و به دشواری میتوان به دید جامعی درباره تمام جنبههای اثر هنری دست پیدا کرد.
چکلیستهای زندگی مشترک/2
نقش والدین درونی شده در اختلافات زن و شوهری
آزاده سهرابی
روانشناس
میگفت: هر بار که به اضافه وزن من اشاره میکند دلم میخواهد صاف در چشمهایش نگاه کنم و بگویم واقعاً بس کن این همه احساس گناه دادن به من رو برای خوردن دو شکلات بیشتر یا دو قاشق غذای بیشتر. واقعاً درکی از این همه حساسیتش ندارم و کاملاً در این مواقع حس میکنم اصلاً دوستم ندارد. احساس میکنم نه تنها دوستم ندارد که مرا در یک قفس انداخته و همه چیز را میخواهد کنترل کند.
در حالی این حرفها را میزد که میدانستم همسرش آدم سختگیر یا کنترلگری نیست. همسرش اما چه میگفت: در نهایت همه شکایتهایش برای اینکه همسرش مراقب سلامتیاش نیست یک جمله تکان دهنده بود: «مادرم را زود از دست دادم. چون مراعات نمیکرد و من فکر میکنم چاقی باعث مرگ زودهنگامش شد.» و بلافاصله گفت همسرم خیلی لاغر بود و من همین را خیلی دوست داشتم. درحالی که میدانستم مادرش را در 15 سالگی از دست داده در اثر سرطان و بعدتر هم مشخص شد مادرش در دسته آدمهای چاق قرار نمیگرفته و اتفاقاً در روزهای آخر هم بسیار نحیف و لاغر شده بود.
کاش ما بدانیم پشت همین چند خط روایت چقدر داستان جبران احساسات سرکوب شده کودکی و نوجوانی و افکار تحریف شده نهفته است. این زوج که روزهای اخیرشان مدام در تنش بر سر این میگذرد که چه کسی کنترلگر است و چه کسی نیست، دردهایی دارند که با والدینشان تجربه کردهاند.
زن این قصه پدری داشته که تمام کودکی و نوجوانی در حال کنترل تک تک رفتار بچهها و همسرش بوده و به شکل وسواسی میل به کنترل همه چیز داشته است و اتفاقاً این زن به این دلیل همسرش را انتخاب کرده که «اصلاً شبیه پدری که تجربه کرده» نبوده است. اما حالا تنها یک موضوع که باعث حساسیت همسرش شده و باعث شده او سرزنش را شروع کند دقیقاً در ذهن زن، مرد را به پدرش متصل کرده است و تصور میکند دوباره در آن فضایی که پدر وسواسگونه همهچیز را کنترل میکرد گیر افتاده است!
از طرف دیگر مرد که تمام احساسهای فقدان مادرش را به شکل دفاعی به چاقی قبل از بیماری مادرش نسبت میداده حالا بار دیگر با کمی اضافه وزن همسر نگرانیها از تجربه دوباره از دست دادن سراغش آمده است.
این زن و شوهر در زمان حال و در رابطه با یکدیگر به سر نمیبردند و به شکل کاملاً ناهشیارانه در ارتباط با احساسات و افکاری هستند که با والدین درونی شدهشان تجربه کردهاند. برای همین است که هر زن و شوهری به نظر میرسد اگر در زندگی سر مسائل جزئی به اختلاف میخوردند خصوصاً اگر تازه ازدواج کردهاند باید دنبال ردپای والدین درونی شدهشان و تجربیاتشان با آنها بگردند که چه چیزی در همسرشان آنها را یاد آن تجربیات میاندازد و اگر زمان زیادی از ازدواجشان میگذرد باید در این مواقع دنبال تجربیات اولیه از ارتباط خودشان با یکدیگر و احساسات سرکوب شدهشان بگردند (جداگانه بحث خواهد شد).
این یک واقعیت انکار ناشدنی در اتاقهای درمان است که آدمها یک والدین درونی شده دارند که بسیاری از انتخابها و رفتارهای امروزشان را متأثر میکند. حتی خیلی از روانشناسان معتقدند افراد جذب کسی میشوند که عموماً با والد غیرهمجنس خود بیشترین تشابه را داشته باشد و گاهی به شکل افراطی البته –اگر آسیب دیده باشند- دنبال متضاد آن میگردند. همه اینها به شکل ناخودآگاه رخ میدهد. اما افراد را درگیر همان احساساتی میکند که در کودکی و نوجوانی درگیرش بودند. گاه زخمها و عقدههایی در این میان سرکوب شده. گاه خطاهای شناختی شکل گرفته و همه اینها به شکلی جدی در ناخودآگاه نفوذ کرده است. این مسأله دو چیز را روشن میکند. یکی اینکه چقدر نیاز است که افراد پیش از ازدواج عمده مسائل خود را حل کرده باشند و یا سیستم آموزشی و تربیتی در کشور بتواند فضایی برای مهارتهای خودشناسی عمیق به افراد بدهد و دوم اینکه زوجها با هر اختلافی ذهن خود را تنها بر همان موضوع معطوف نکنند و اگر میبینند چیزی در این میان به شکل غیرعادی دارد کش میآید یا احساسات عمیقی را نامتناسب به رفتار طرف مقابل برمیانگیزد یک نگاهی به گذشته خود و والدین درونی شدهشان داشته باشند.
روانشناس
میگفت: هر بار که به اضافه وزن من اشاره میکند دلم میخواهد صاف در چشمهایش نگاه کنم و بگویم واقعاً بس کن این همه احساس گناه دادن به من رو برای خوردن دو شکلات بیشتر یا دو قاشق غذای بیشتر. واقعاً درکی از این همه حساسیتش ندارم و کاملاً در این مواقع حس میکنم اصلاً دوستم ندارد. احساس میکنم نه تنها دوستم ندارد که مرا در یک قفس انداخته و همه چیز را میخواهد کنترل کند.
در حالی این حرفها را میزد که میدانستم همسرش آدم سختگیر یا کنترلگری نیست. همسرش اما چه میگفت: در نهایت همه شکایتهایش برای اینکه همسرش مراقب سلامتیاش نیست یک جمله تکان دهنده بود: «مادرم را زود از دست دادم. چون مراعات نمیکرد و من فکر میکنم چاقی باعث مرگ زودهنگامش شد.» و بلافاصله گفت همسرم خیلی لاغر بود و من همین را خیلی دوست داشتم. درحالی که میدانستم مادرش را در 15 سالگی از دست داده در اثر سرطان و بعدتر هم مشخص شد مادرش در دسته آدمهای چاق قرار نمیگرفته و اتفاقاً در روزهای آخر هم بسیار نحیف و لاغر شده بود.
کاش ما بدانیم پشت همین چند خط روایت چقدر داستان جبران احساسات سرکوب شده کودکی و نوجوانی و افکار تحریف شده نهفته است. این زوج که روزهای اخیرشان مدام در تنش بر سر این میگذرد که چه کسی کنترلگر است و چه کسی نیست، دردهایی دارند که با والدینشان تجربه کردهاند.
زن این قصه پدری داشته که تمام کودکی و نوجوانی در حال کنترل تک تک رفتار بچهها و همسرش بوده و به شکل وسواسی میل به کنترل همه چیز داشته است و اتفاقاً این زن به این دلیل همسرش را انتخاب کرده که «اصلاً شبیه پدری که تجربه کرده» نبوده است. اما حالا تنها یک موضوع که باعث حساسیت همسرش شده و باعث شده او سرزنش را شروع کند دقیقاً در ذهن زن، مرد را به پدرش متصل کرده است و تصور میکند دوباره در آن فضایی که پدر وسواسگونه همهچیز را کنترل میکرد گیر افتاده است!
از طرف دیگر مرد که تمام احساسهای فقدان مادرش را به شکل دفاعی به چاقی قبل از بیماری مادرش نسبت میداده حالا بار دیگر با کمی اضافه وزن همسر نگرانیها از تجربه دوباره از دست دادن سراغش آمده است.
این زن و شوهر در زمان حال و در رابطه با یکدیگر به سر نمیبردند و به شکل کاملاً ناهشیارانه در ارتباط با احساسات و افکاری هستند که با والدین درونی شدهشان تجربه کردهاند. برای همین است که هر زن و شوهری به نظر میرسد اگر در زندگی سر مسائل جزئی به اختلاف میخوردند خصوصاً اگر تازه ازدواج کردهاند باید دنبال ردپای والدین درونی شدهشان و تجربیاتشان با آنها بگردند که چه چیزی در همسرشان آنها را یاد آن تجربیات میاندازد و اگر زمان زیادی از ازدواجشان میگذرد باید در این مواقع دنبال تجربیات اولیه از ارتباط خودشان با یکدیگر و احساسات سرکوب شدهشان بگردند (جداگانه بحث خواهد شد).
این یک واقعیت انکار ناشدنی در اتاقهای درمان است که آدمها یک والدین درونی شده دارند که بسیاری از انتخابها و رفتارهای امروزشان را متأثر میکند. حتی خیلی از روانشناسان معتقدند افراد جذب کسی میشوند که عموماً با والد غیرهمجنس خود بیشترین تشابه را داشته باشد و گاهی به شکل افراطی البته –اگر آسیب دیده باشند- دنبال متضاد آن میگردند. همه اینها به شکل ناخودآگاه رخ میدهد. اما افراد را درگیر همان احساساتی میکند که در کودکی و نوجوانی درگیرش بودند. گاه زخمها و عقدههایی در این میان سرکوب شده. گاه خطاهای شناختی شکل گرفته و همه اینها به شکلی جدی در ناخودآگاه نفوذ کرده است. این مسأله دو چیز را روشن میکند. یکی اینکه چقدر نیاز است که افراد پیش از ازدواج عمده مسائل خود را حل کرده باشند و یا سیستم آموزشی و تربیتی در کشور بتواند فضایی برای مهارتهای خودشناسی عمیق به افراد بدهد و دوم اینکه زوجها با هر اختلافی ذهن خود را تنها بر همان موضوع معطوف نکنند و اگر میبینند چیزی در این میان به شکل غیرعادی دارد کش میآید یا احساسات عمیقی را نامتناسب به رفتار طرف مقابل برمیانگیزد یک نگاهی به گذشته خود و والدین درونی شدهشان داشته باشند.
عکسهای عجیب و خیره کننده
امیربهمن امیریان
گالریدار
نمایشگاه «روی دیوار» مجموعه عکسهای محمود کلاری که از هشتم بهمن ماه در گالری ایرانشهر به نمایش درآمد، در ابتدا توسط یکی از دوستان به من معرفی و پیشنهاد شد. وقتی تصاویر و نام محمود کلاری را دیدم بسرعت پذیرفتم چرا که آنقدر این هنرمند آثارش قابل توجه و نامش در عرصه هنر و سینما شناخته شده است که نشان دادن آثارش در گالری ایرانشهر مورد توجه و استقبال مخاطبان و دوستدارانش قرار گرفت.
عکسهای این هنرمند بسیار جالب است و موضوع فنی و تخصصی دارد که ضرورت داشت نامش در تاریخچه گالری ثبت و نگهداری شود. از طرفی معلوم نبود که کلاری دوباره و در چه زمانی عکس کار کند؟ بنابراین تمام این دلایل باعث شد نمایشگاه «روی دیوار» شکل بگیرد و برگزار شود. 20 عکس به من داده شد که در نهایت 12 تا انتخاب و روی دیوار نمایشگاه قرار گرفت و عکس اصلی نمایشگاه به «دیوار برلین» اختصاص یافت که استاد کلاری آن را به صورت کلاژ درست کردهاند.
لازم است بگویم محمود کلاری پس از دوره دبیرستان برای نشریات مختلف در ایران عکاسی میکرد و اولین نمایشگاه انفرادی از عکسهایش را در تالار عبید دانشگاه تهران با عنوان «دیدار با آدمهای اطرافمان» در سال ۱۳۵۶ بر پا کرد. او بعد از گذراندن یک دوره شناخت و تکنیک عکاسی حرفهای در نیویورک به استخدام آژانس بینالمللی عکس سیگما درآمد و از آن زمان عکسهایش در اکثر نشریات معتبر جهان به چاپ رسید. او طی این سالها در نمایشگاههای متعدد انفرادی و گروهی در ایران و سایر کشورها شرکت داشت که آخرین آن فروپاشی دیوار برلین سال۱۳۸۱ در خانه هنرمندان بود. کلاری را از سینما و فیلمبرداری هم خیلی خوب میشناسم.
او سالهایی که برای ساخت فیلم در مکانهایی قدیمی، همچون کارخانهای از کار افتاده و مخروبه و بناها و خانههای اشرافی نیمه ویران فیلمبرداری میکرده نقشهای عجیب و خیرهکنندهای که به واسطه گذر زمان و تأثیرات عوامل طبیعی چون باد و برف و باران شکل گرفته بود و البته وسوسههای نوع بشر که با انگیزه ابراز وجود و میل به ماندگاری همراه با یادگارنویسی و گاهی توأم با تخریب روی این دیوارها به وجود آمده بودند را عکاسی کرده و با کلاژ و مونتاژ و شیوههای مختلف به هم چسباندن و کنار هم گذاشتن 12 تصویر بسیار جذاب خلق کرده و با تکنیک چاپ روی بوم ارائه شده است.
گالریدار
نمایشگاه «روی دیوار» مجموعه عکسهای محمود کلاری که از هشتم بهمن ماه در گالری ایرانشهر به نمایش درآمد، در ابتدا توسط یکی از دوستان به من معرفی و پیشنهاد شد. وقتی تصاویر و نام محمود کلاری را دیدم بسرعت پذیرفتم چرا که آنقدر این هنرمند آثارش قابل توجه و نامش در عرصه هنر و سینما شناخته شده است که نشان دادن آثارش در گالری ایرانشهر مورد توجه و استقبال مخاطبان و دوستدارانش قرار گرفت.
عکسهای این هنرمند بسیار جالب است و موضوع فنی و تخصصی دارد که ضرورت داشت نامش در تاریخچه گالری ثبت و نگهداری شود. از طرفی معلوم نبود که کلاری دوباره و در چه زمانی عکس کار کند؟ بنابراین تمام این دلایل باعث شد نمایشگاه «روی دیوار» شکل بگیرد و برگزار شود. 20 عکس به من داده شد که در نهایت 12 تا انتخاب و روی دیوار نمایشگاه قرار گرفت و عکس اصلی نمایشگاه به «دیوار برلین» اختصاص یافت که استاد کلاری آن را به صورت کلاژ درست کردهاند.
لازم است بگویم محمود کلاری پس از دوره دبیرستان برای نشریات مختلف در ایران عکاسی میکرد و اولین نمایشگاه انفرادی از عکسهایش را در تالار عبید دانشگاه تهران با عنوان «دیدار با آدمهای اطرافمان» در سال ۱۳۵۶ بر پا کرد. او بعد از گذراندن یک دوره شناخت و تکنیک عکاسی حرفهای در نیویورک به استخدام آژانس بینالمللی عکس سیگما درآمد و از آن زمان عکسهایش در اکثر نشریات معتبر جهان به چاپ رسید. او طی این سالها در نمایشگاههای متعدد انفرادی و گروهی در ایران و سایر کشورها شرکت داشت که آخرین آن فروپاشی دیوار برلین سال۱۳۸۱ در خانه هنرمندان بود. کلاری را از سینما و فیلمبرداری هم خیلی خوب میشناسم.
او سالهایی که برای ساخت فیلم در مکانهایی قدیمی، همچون کارخانهای از کار افتاده و مخروبه و بناها و خانههای اشرافی نیمه ویران فیلمبرداری میکرده نقشهای عجیب و خیرهکنندهای که به واسطه گذر زمان و تأثیرات عوامل طبیعی چون باد و برف و باران شکل گرفته بود و البته وسوسههای نوع بشر که با انگیزه ابراز وجود و میل به ماندگاری همراه با یادگارنویسی و گاهی توأم با تخریب روی این دیوارها به وجود آمده بودند را عکاسی کرده و با کلاژ و مونتاژ و شیوههای مختلف به هم چسباندن و کنار هم گذاشتن 12 تصویر بسیار جذاب خلق کرده و با تکنیک چاپ روی بوم ارائه شده است.
بیمادر؛ جایی نزدیک مرزهای ضد مادر!
پوریا فرجی
منتقد سینما
گاهی برخی پدیدهها در ذات، نیک و مؤثر هستند و بیان و روایت صحیح از آنها عین معرفی و ارائه درست درباره آنهاست اما فیلم بیمادر تلاش میکند تا در وصف جایگاه مادر داستانسرایی کند ولی فضا در پیوند موقعیتهایی در قالب یک قصه کوتاه باقی میماند. این مسأله در همینجا متوقف نمیشود و هرچه تلاشها برای معرفیشان و جایگاه یک مادر افزونتر میشود، ضد تبلیغها پیرامون آن نیز بیشتر میشود.
«بی مادر» اولین ساخته سید مرتضی فاطمی از جنبه روایی یک قصه خوب را با ریتمی منظم و منطقی با میزان کششها و تعلیقهای مناسب پیش میبرد و اساساً اندازه قصه دقیقاً با توان و جان قصه متناسب است. فیلم در قالب روایی خود خوب پیش میرود و همین قصهگویی ولو پیرامون یک داستان کوتاه به تنهایی یک وجه بارز برای جذابیت این فیلم پدید آورده است.بازیهای همسو با موضوع نیز در خدمت روایت و بیان قصه است، خصوصاً آن که قصه روشن است و به پیچیدگیهای ملالآور بیهوده دچار نیست، از اینرو بازیها به تأسی از این ویژگی، خود را در قالب فیلم به نحو مناسب بازنمایی کرده است. همه بازیها در خدمت قصهگویی فیلم است، البته که در شخصیتپردازیها، کاراکترها به نحو قابل قبولی در پیشرفت قصه و بازنمایی از محتوای آن در قالب بازیهای خوب از نقش برآمده عمل کردهاند اما عمدتاً عمق شخصیتها در مقابل اهمیت و عمق موضوع، به سطح نزدیکتر است؛ آن هم در فیلمی که مشکل پیشرفت قصه و بیان ندارد! به طور مثال نقش متخصص روانکاو در فیلم با توجه به اهمیت محوری آن در جریان داستان بسیار کم عمق است و بهسرعت از نقاطی که در این شخصیت قابلیت بسط و گسترش در عرض روایت داستان داشته عبور کرده است.دقیقاً یک مشکل فیلم «بیمادر» در همین عبورهای سراسیمه از روی شخصیتها با ویژگیهای کاراکتری منحصر به فردشان است، گویی مشعل فروزانی افروخته شده که در آگاهی مخاطب از اطرافش مؤثر است اما مخاطب مجبور است تنها از دور شاهد نور حاصل از آتشِ افروخته این مشعل باشد! همچنین مورد دیگری که بیمادر را به مرزهای ضد مادر بسیار نزدیک کرده، افراط و تفریط در پرداخت به چیستیها و بیان چراییها است؛ ضمن آنکه از چگونگی شکلگیری روندها و تحولات که دقیقاً نقاط عطف داستان نیز در آنها نشانهگذاری شده غافل است، به گونهای که در مقاطعی هرچه فیلم قصد دارد به اهمیت و فضیلت مادر شدن به همراه کلام خارج از فرم و صراحتی خارج از قالب سینما اشاره کند-که رسماً مواردی از شعارزدگی را جاری ساخته-جریان فیلم به سوی انتقال پیامهایی حرکت کرده که دارای گرایش و گرانش از جنس محتوای مشمئزکننده از مادر شدن است و این جنس عوامل، بیمادر را به مرزهای نگاه ضد مادر نزدیک کرده است.ایده فیلم «بیمادر» متناسب با وضعیت امروز جامعه ایران شامل موارد: افزایش سطح سقط جنین، عدم تمایل برخی زوجین به فرزندآوری با توجیه عدم تمکن معیشتی، افزایش سن برخی بانوان و خطر بارداری و...، ایده بکر و هوشمندانهای است، در واقع فیلمساز بخوبی تشخیص داده که چه موضوعی شامل تب امروز جامعه ایران است اما مشکل، در اجرای بد و دور از سلیقه این ایده است؛ چرا که این فیلم درد را بهدرستی تشخیص داده اما در درمان و تجویز نسخه آگاهیبخش از جنس القا و انتقال یک پیام، ضعیف عمل کرده است. در این رابطه «بیمادر» انبوهی از پرداختهای داستانی عجولانه را پیرامون ایده و موضوع بکرش با خود به همراه دارد!
در این چالشِ عجولانه در شکلدهی به درام داستان، انعکاس از سبک زندگی و فکری یک متخصص روانکاو که با همسر خود نیز به چالشی از جنس ضرورت مادرشدن دچار است مطرح است، در حالی که پرداخت درست و تجزیه منظم کاراکتر روانکاو داستان در مواجهه با همسرش و نوع نگاهش به زندگی در قالب شخصیتپردازی او میتوانست به نحو ریشهای و نه صرفاً عینی در ساختار داستان و القائات فرمی آن انعکاس یابد.
منتقد سینما
گاهی برخی پدیدهها در ذات، نیک و مؤثر هستند و بیان و روایت صحیح از آنها عین معرفی و ارائه درست درباره آنهاست اما فیلم بیمادر تلاش میکند تا در وصف جایگاه مادر داستانسرایی کند ولی فضا در پیوند موقعیتهایی در قالب یک قصه کوتاه باقی میماند. این مسأله در همینجا متوقف نمیشود و هرچه تلاشها برای معرفیشان و جایگاه یک مادر افزونتر میشود، ضد تبلیغها پیرامون آن نیز بیشتر میشود.
«بی مادر» اولین ساخته سید مرتضی فاطمی از جنبه روایی یک قصه خوب را با ریتمی منظم و منطقی با میزان کششها و تعلیقهای مناسب پیش میبرد و اساساً اندازه قصه دقیقاً با توان و جان قصه متناسب است. فیلم در قالب روایی خود خوب پیش میرود و همین قصهگویی ولو پیرامون یک داستان کوتاه به تنهایی یک وجه بارز برای جذابیت این فیلم پدید آورده است.بازیهای همسو با موضوع نیز در خدمت روایت و بیان قصه است، خصوصاً آن که قصه روشن است و به پیچیدگیهای ملالآور بیهوده دچار نیست، از اینرو بازیها به تأسی از این ویژگی، خود را در قالب فیلم به نحو مناسب بازنمایی کرده است. همه بازیها در خدمت قصهگویی فیلم است، البته که در شخصیتپردازیها، کاراکترها به نحو قابل قبولی در پیشرفت قصه و بازنمایی از محتوای آن در قالب بازیهای خوب از نقش برآمده عمل کردهاند اما عمدتاً عمق شخصیتها در مقابل اهمیت و عمق موضوع، به سطح نزدیکتر است؛ آن هم در فیلمی که مشکل پیشرفت قصه و بیان ندارد! به طور مثال نقش متخصص روانکاو در فیلم با توجه به اهمیت محوری آن در جریان داستان بسیار کم عمق است و بهسرعت از نقاطی که در این شخصیت قابلیت بسط و گسترش در عرض روایت داستان داشته عبور کرده است.دقیقاً یک مشکل فیلم «بیمادر» در همین عبورهای سراسیمه از روی شخصیتها با ویژگیهای کاراکتری منحصر به فردشان است، گویی مشعل فروزانی افروخته شده که در آگاهی مخاطب از اطرافش مؤثر است اما مخاطب مجبور است تنها از دور شاهد نور حاصل از آتشِ افروخته این مشعل باشد! همچنین مورد دیگری که بیمادر را به مرزهای ضد مادر بسیار نزدیک کرده، افراط و تفریط در پرداخت به چیستیها و بیان چراییها است؛ ضمن آنکه از چگونگی شکلگیری روندها و تحولات که دقیقاً نقاط عطف داستان نیز در آنها نشانهگذاری شده غافل است، به گونهای که در مقاطعی هرچه فیلم قصد دارد به اهمیت و فضیلت مادر شدن به همراه کلام خارج از فرم و صراحتی خارج از قالب سینما اشاره کند-که رسماً مواردی از شعارزدگی را جاری ساخته-جریان فیلم به سوی انتقال پیامهایی حرکت کرده که دارای گرایش و گرانش از جنس محتوای مشمئزکننده از مادر شدن است و این جنس عوامل، بیمادر را به مرزهای نگاه ضد مادر نزدیک کرده است.ایده فیلم «بیمادر» متناسب با وضعیت امروز جامعه ایران شامل موارد: افزایش سطح سقط جنین، عدم تمایل برخی زوجین به فرزندآوری با توجیه عدم تمکن معیشتی، افزایش سن برخی بانوان و خطر بارداری و...، ایده بکر و هوشمندانهای است، در واقع فیلمساز بخوبی تشخیص داده که چه موضوعی شامل تب امروز جامعه ایران است اما مشکل، در اجرای بد و دور از سلیقه این ایده است؛ چرا که این فیلم درد را بهدرستی تشخیص داده اما در درمان و تجویز نسخه آگاهیبخش از جنس القا و انتقال یک پیام، ضعیف عمل کرده است. در این رابطه «بیمادر» انبوهی از پرداختهای داستانی عجولانه را پیرامون ایده و موضوع بکرش با خود به همراه دارد!
در این چالشِ عجولانه در شکلدهی به درام داستان، انعکاس از سبک زندگی و فکری یک متخصص روانکاو که با همسر خود نیز به چالشی از جنس ضرورت مادرشدن دچار است مطرح است، در حالی که پرداخت درست و تجزیه منظم کاراکتر روانکاو داستان در مواجهه با همسرش و نوع نگاهش به زندگی در قالب شخصیتپردازی او میتوانست به نحو ریشهای و نه صرفاً عینی در ساختار داستان و القائات فرمی آن انعکاس یابد.
عکس نوشت
خبرگزاری ایسنا، عکسی از آرامگاه بوعلیسینا در همدان در روزهای برفی منتشر کرده است. خرداد ماه سال ۱۳۲۴، طراحی نقشه آرامگاه این فیلسوف در بین مهندسان و فارغالتحصیلان رشتهمعماری به مسابقه گذاشته شد. بین طرحهای ارائه شده، طرح آقای مهندس «هوشنگ سیحون» مورد قبول واقع شد. ساخت بنای آرامگاه در سال ۱۳۳۰ به پایان رسید و در بهمن ماه همان سال به نمایندگان انجمن آثار ملی، تحویل داده شد.
هنرمندان در فضای مجازی
این روزها، تب داغ جشنوارههای فیلم و تئاتر فجر آنقدر فراگیر است که صفحات مجازی هنرمندان به اخبار این حوزهها اختصاص دارد و معرفی آثاری که در جشنواره دارند. ادبیاتیها که تازه از نمایشگاه مجازی کتاب فارغ شدهاند از کارهای تازهترشان نوشتهاند.
چهره ها
پدرام شریفی بازیگری که امسال با فیلم «بیصدا حلزون» در جشنواره فجر حضور دارد در پستی اینستاگرامی نوشت: «بی صدا حلزون قصه متفاوت از زندگی یک زوج متفاوت و محصول هدایت فیلم است که از ۲۳ بهمن ماه در سینماهای سراسر کشور اکران خواهد شد و هانیه توسلی، مهران احمدی، پدرام شریفی و محسن کیایی بازیگران فیلم، بهرنگ دزفولی زاده کارگردان و مرتضی شایسته تهیهکننده آن هستند.
رضا بهبودی بازیگر سرشناس سینما و تئاتر از شروع دوره کارگاههای بازیگریاش در ایسنتاگرام نوشته و چند خطی اینطور توضیح داده: «مگر میشود به این عزیزان صرفاً «علاقه مند» گفت که تو اول باید ابزارهای اصلی بدن و بیانت را صیقل بدهی. بیشترین هزینه مالی و زمانی را برای ارتقای بدن و بیان و نیز رشد فکریات بکنی! او فقط میخواهد بازیگر شود. از این پس، شرکت در کلاسهای منِ کمترین، صرفاً با ارائه مدارکی دالّ بر گذراندن دورههای بدن و بیان امکانپذیر است. بنده، تخصصی در این دو حیطه ندارم و نیز ادعایی در تدریس بازیگری.»
علی فراست، نویسنده و منتقد هم در اینستاگرام فیلم «ملاقات خصوصی» را که این روزها در اکران جشنواره بهسر میبرد معرفی کرده و نوشته: «هرسال به دلیلی فیلمهای جشنواره را میبینم و از اینکه سینمای ایران تقریباً مسیر ضعیف و غیر حرفه ای پیش گرفته، مثل هرایرانی هنردوست، رنج میبرم. بین چهارفیلمی که امسال _ تا این لحظه _ دیده ام، ملاقات خصوصی را دلنشینتر و دیدنیتر یافتهام. هم به دلیل داستانش و هم ساختار سینماییاش. فیلم، تمی عاشقانه دارد. عشق بین یک زندانی با بازی «هوتن شکیبا» روی میدهد که دربند خلافکارهای حرفهای زندان است و دختری معصوم با بازی «پریناز ایزدیار» از خانوادهای که پدر خانواده نیز تصادفاً در بند همان خلافکارها_ از جمله جوان عاشق_ به سر میبرد. دختر، مانده است که به وادی این عشق مشکوک پا بگذارد یا از آن بگریزد. بالاخره تصمیم میگیرد و وارد ماجراهایی میشود که هرگز احتمال آنها را نمیداد. با اینکه فیلم، اولین تجربه سینمایی امید شمس است، برای من امیدوارکننده است. نویسندگانش امید شمس و علی سرآهنگ داستان را میشناسند و اگر قبل از ساخت با نویسندهای حرفهای مشورت میکردند، فیلم، از این پختهتر و دیدنیتر هم میشد.»
احسان مطوری هم از آلبوم جدیدش نوشت: «خوشبختانه آلبوم «صداها و پلها» در ماه فوریه ۲۰۲۲، در رتبه چهارم و در بین ۲۰ آلبوم برتر چارت مطرح «موسیقیجهانی اروپا» قرار گرفته است. تبریک به همه همکارانم و به امید موفقیتهای بیشتر برای پروژه »
علیرضا حسینی تهیه کننده شبکه چهار سیما در اینستاگرامش خبر از حضور یک ایرانشناس را دربرنامه «حکایت دل» داده و نوشته: «بانوی سُغد، استاد زهره زرشناس، استاد زبانهای باستانی و پژوهشگر وایرانشناس، در «حکایت دل». پخش از شبکه چهار قسمت اول دوشنبه ساعت۲۱ باز پخش سهشنبه و جمعه حوالی ظهر. کارگردان بیژن شکرریز»
اسماعیل امینی شاعر هم در اینستاگرامش خبر از حضور در یک برنامه با محوریت طنز داده و نوشته: «گفتاری درباره طنز در منظومه خسرو و شیرین. جلسه مجازی پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات. دوشنبه هجدهم بهمن ساعت 10 صبح»
چه خبر؟
چهلمین جشنواره بینالمللى تئاتر فجر این روزها در حال اجراست و بخش صحنهای از امروز کار خود را آغاز کرده است. جیران اجلالی هنرمند تئاتر، در اینستاگرام خود نمایش «هفت تا نه و نیم» را معرفی کرده که خودش یکی از اجراگران آن است. او نوشته: «این نمایش براساس داستان ص.ص.م از هفت تا نه و نیم، نوشته عباس نعلبندیان شده و مریم خلیلى آن را کارگردانی میکند. اجراگران آن هم محمدامین افشار، شهاب مرندی، محمدحسین کریمی پناه، حسین محمدی، شبنم میرگلی، جیران اجلالی، پارسا فرجادمنش، مهسا سلیمانی، محمد طالبی و پدرام مهری خواهند بود. این نمایش که میدانیست از میدان راه آهن، به سمت خیابان ولیعصر، ابتدای خیابان مختاری شروع میشود و میدان راه آهن کارش را به اتمام میرساند.»
چهره ها
پدرام شریفی بازیگری که امسال با فیلم «بیصدا حلزون» در جشنواره فجر حضور دارد در پستی اینستاگرامی نوشت: «بی صدا حلزون قصه متفاوت از زندگی یک زوج متفاوت و محصول هدایت فیلم است که از ۲۳ بهمن ماه در سینماهای سراسر کشور اکران خواهد شد و هانیه توسلی، مهران احمدی، پدرام شریفی و محسن کیایی بازیگران فیلم، بهرنگ دزفولی زاده کارگردان و مرتضی شایسته تهیهکننده آن هستند.
رضا بهبودی بازیگر سرشناس سینما و تئاتر از شروع دوره کارگاههای بازیگریاش در ایسنتاگرام نوشته و چند خطی اینطور توضیح داده: «مگر میشود به این عزیزان صرفاً «علاقه مند» گفت که تو اول باید ابزارهای اصلی بدن و بیانت را صیقل بدهی. بیشترین هزینه مالی و زمانی را برای ارتقای بدن و بیان و نیز رشد فکریات بکنی! او فقط میخواهد بازیگر شود. از این پس، شرکت در کلاسهای منِ کمترین، صرفاً با ارائه مدارکی دالّ بر گذراندن دورههای بدن و بیان امکانپذیر است. بنده، تخصصی در این دو حیطه ندارم و نیز ادعایی در تدریس بازیگری.»
علی فراست، نویسنده و منتقد هم در اینستاگرام فیلم «ملاقات خصوصی» را که این روزها در اکران جشنواره بهسر میبرد معرفی کرده و نوشته: «هرسال به دلیلی فیلمهای جشنواره را میبینم و از اینکه سینمای ایران تقریباً مسیر ضعیف و غیر حرفه ای پیش گرفته، مثل هرایرانی هنردوست، رنج میبرم. بین چهارفیلمی که امسال _ تا این لحظه _ دیده ام، ملاقات خصوصی را دلنشینتر و دیدنیتر یافتهام. هم به دلیل داستانش و هم ساختار سینماییاش. فیلم، تمی عاشقانه دارد. عشق بین یک زندانی با بازی «هوتن شکیبا» روی میدهد که دربند خلافکارهای حرفهای زندان است و دختری معصوم با بازی «پریناز ایزدیار» از خانوادهای که پدر خانواده نیز تصادفاً در بند همان خلافکارها_ از جمله جوان عاشق_ به سر میبرد. دختر، مانده است که به وادی این عشق مشکوک پا بگذارد یا از آن بگریزد. بالاخره تصمیم میگیرد و وارد ماجراهایی میشود که هرگز احتمال آنها را نمیداد. با اینکه فیلم، اولین تجربه سینمایی امید شمس است، برای من امیدوارکننده است. نویسندگانش امید شمس و علی سرآهنگ داستان را میشناسند و اگر قبل از ساخت با نویسندهای حرفهای مشورت میکردند، فیلم، از این پختهتر و دیدنیتر هم میشد.»
احسان مطوری هم از آلبوم جدیدش نوشت: «خوشبختانه آلبوم «صداها و پلها» در ماه فوریه ۲۰۲۲، در رتبه چهارم و در بین ۲۰ آلبوم برتر چارت مطرح «موسیقیجهانی اروپا» قرار گرفته است. تبریک به همه همکارانم و به امید موفقیتهای بیشتر برای پروژه »
علیرضا حسینی تهیه کننده شبکه چهار سیما در اینستاگرامش خبر از حضور یک ایرانشناس را دربرنامه «حکایت دل» داده و نوشته: «بانوی سُغد، استاد زهره زرشناس، استاد زبانهای باستانی و پژوهشگر وایرانشناس، در «حکایت دل». پخش از شبکه چهار قسمت اول دوشنبه ساعت۲۱ باز پخش سهشنبه و جمعه حوالی ظهر. کارگردان بیژن شکرریز»
اسماعیل امینی شاعر هم در اینستاگرامش خبر از حضور در یک برنامه با محوریت طنز داده و نوشته: «گفتاری درباره طنز در منظومه خسرو و شیرین. جلسه مجازی پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات. دوشنبه هجدهم بهمن ساعت 10 صبح»
چه خبر؟
چهلمین جشنواره بینالمللى تئاتر فجر این روزها در حال اجراست و بخش صحنهای از امروز کار خود را آغاز کرده است. جیران اجلالی هنرمند تئاتر، در اینستاگرام خود نمایش «هفت تا نه و نیم» را معرفی کرده که خودش یکی از اجراگران آن است. او نوشته: «این نمایش براساس داستان ص.ص.م از هفت تا نه و نیم، نوشته عباس نعلبندیان شده و مریم خلیلى آن را کارگردانی میکند. اجراگران آن هم محمدامین افشار، شهاب مرندی، محمدحسین کریمی پناه، حسین محمدی، شبنم میرگلی، جیران اجلالی، پارسا فرجادمنش، مهسا سلیمانی، محمد طالبی و پدرام مهری خواهند بود. این نمایش که میدانیست از میدان راه آهن، به سمت خیابان ولیعصر، ابتدای خیابان مختاری شروع میشود و میدان راه آهن کارش را به اتمام میرساند.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
چه خوب است که تلویزیون دوباره خوبان را جذب کند
-
نه جهان مسطح است و نه نقد!
-
نقش والدین درونی شده در اختلافات زن و شوهری
-
عکسهای عجیب و خیره کننده
-
بیمادر؛ جایی نزدیک مرزهای ضد مادر!
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین