حسین دارابی از تجربه کارگردانی فیلم تازهاش گفته است
ایستادن پای «مصلحت» به تجربه «هِناس» رسید
سپیده شریعت رضوی
خبرنگار
حسین دارابی که در دومین اثر خود یعنی «هِناس» تشویشهای زنی در آستانه از دست دادن تمام زندگیاش را روایت میکند، میگوید ملاحظات سازندگان این اثر برای پرداختن به سوژه فیلم این بوده است که به اصل زندگی و شخصیت شهید و همسرش خدشه وارد نشود که کار سختی هم بود و در حقیقت ساخت یک اثر بیوگرافی از یک شخص زنده پُرچالش است. «هِناس» به کارگردانی حسین دارابی، تهیهکنندگی محمدرضا شفاه و نویسندگی احسان ثقفی و مهدیه عیناللهی یکی از چهار اثر سازمان سینمایی حوزه هنری است که امسال در بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. این فیلم سینمایی که در ژانر بیوگرافی ساخته شده است قصه زندگی شهید داریوش رضایینژاد را از زبان همسر ایشان یعنی شهره پیرانی روایت میکند. ناگفته نماند که این اثر قصد نزدیک شدن به این شهید هستهای را نداشته است بلکه روایت تلاشهای عاشقانه زنی است برای بیرون کشیدن زندگیاش از تشویش و تلاطم. بهروز شعیبی و مریلا زارعی در حالی دو نقش اصلی این فیلم را ایفا میکنند که شعیبی خود فیلم «بدون قرار قبلی» را در جشنواره فیلم فجر امسال دارد و مریلا زارعی پس از سه سال با اثری جدید در مهمترین رویداد سینمایی کشور حضور پیدا کرده است. چگونگی رسیدن به این نوع روایت، همکاری شهره پیرانی با پروژه، همراهی مجدد با تیم «مصلحت» و... از جمله مواردی بود که با حسین دارابی کارگردان فیلم آن را مطرح کردیم که در ادامه میخوانید:
در ابتدا برایمان بگویید تغییر نام «صورت فلکی» به «هِناس» به چه دلیل بوده است؟
«هِناس» جزو گزینههای جدی ما برای عنوان اثرمان بود اما تصور میکردیم بهدلیل آنکه اسم خاصی است مخاطب عام نتواند با آن ارتباط بگیرد پس نام «صورت فلکی» را برای فیلم برگزیدیم چراکه فیلمنامه کار دارای سکانسهایی بود که به این اسم ارتباط داشت ولی به دلایلی مجبور به حذف آن سکانسها شدیم و «هِناس» را جایگزین نام اولیه فیلم کردیم که به نظر من این اسم بسیار درستتر و برای فیلم مناسبتر است.
تاکنون در سینمای ایران آثار مشخصی درباره پُرتره شهدای هستهای نداشتهایم، چه چیزی توجه شما را به این قضیه جلب کرد؟ ایده شکلگیری این داستان چگونه به ذهن شما رسید و چرا پس از یک دهه به سراغ آن رفتید؟
در ابتدا باید بگویم «هِناس» پرترهای از شهید داریوش رضایینژاد نیست بلکه این اثر درباره شهره پیرانی همسر شهید است و قصه فیلم کاملاً از زاویه دید ایشان روایت میشود.
تولید اثر درباره موضوعاتی که جنبههای مختلفی میان مردم دارند، بسیار سخت است و ما برای رفتن به سراغ این قصه ترس داشتیم که تصور میکنم تا پایان جشنواره که بازخورد مخاطبان را بگیریم همچنان این ترس همراه ما هست. من، احسان ثقفی نویسنده و محمدرضا شفاه تهیهکننده سالها بود که ایده ساخت فیلمی درباره ترور این دانشمند را که جلوی چشم همسر و فرزند چهارسالهاش به شهادت رسیده است، داشتیم و برایمان به لحاظ سینمایی جذاب بود چراکه صحنه عجیب و دردناکی است. این موضوع را بسیار بالا و پایین کردیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که میتوان درباره این قضیه اثری را خلق کرد پس جلساتی را با خانم پیرانی همسر شهید برگزار کردیم و به نتایج خوبی رسیدیم که باعث شد در اجرایی کردن تصمیم خود مصممتر شویم.
از همراهی خانم پیرانی با پروژه «هِناس» برایمان بگویید.
ما پیش از «هِناس» تجربه نزدیک به این فیلم سینمایی را داشتیم و کارمان به تعطیلی انجامید پس این ترس را داشتیم که اگر میخواهیم وارد زندگی یک شهید شویم و آن را روایت کنیم، باید ارتباط مستمر با خانواده ایشان داشته باشیم چراکه توقع دارند تمام مسائل بدرستی بیان شود البته ما قرار نبود مستندی از زندگی شهید داریوش رضایینژاد تولید کنیم بلکه بهدنبال ساخت یک اثر سینمایی بودیم که نکات خاص خودش را دارد یعنی نمیتوان عین زندگی فرد را به تصویر کشید بلکه باید دخل و تصرفهای دراماتیک در آن انجام داد تا فیلم مخاطبپسند، اثرگذار و جذاب شود، ریتم بهتری داشته باشد، شخصیتپردازی در آن شکل بگیرد و....
در ابتدا نمیدانستیم همسر شهید چه واکنشی قرار است نشان بدهد و آیا میپذیرد اثری درباره همسرش ساخته شود یا نه اما خوشبختانه ایشان خود اهل فیلم و سینماست و بشدت در مسیر ساخت این فیلم با ما همراه بود. بارها به ایشان توضیح دادیم قرار نیست اثری مستند خلق کنیم و ممکن است شخصیتهایی به قصه اضافه و کم کنیم یا کارهای دیگری انجام بدهیم اما ایشان همه موارد را پذیرفت. بعدها متوجه شدیم همدلی ایشان با پروژه واقعاً استثنایی بود. زمانی که برای اولین بار فیلم را برای ایشان به نمایش گذاشتیم، احساس رضایت را در چشمانشان دیدیم و متوجه شدیم که با اثر ارتباط برقرار کرده است.
چه ملاحظاتی برای پرداختن به سوژه شهید هستهای یا خانواده ایشان داشتید؟ چون به نوعی «هِناس» یک بیوگرافی محسوب میشود.
همسر شهید رضایینژاد اگرچه با ما بسیار همراهی کرد اما وظیفه خود میدانستیم که از اصل سوژه دور نشویم اگرچه دخل و تصرفهای کمی را در فضای زندگی ایشان انجام دادیم. ملاحظات ما این بود که به اصل زندگی و شخصیت شهید و همسرش خدشه وارد نشود که کار سختی هم بود. در حقیقت ساخت یک اثر بیوگرافی از یک شخص زنده پُرچالش بود.
خانم پیرانی بهعنوان همسر شهید چقدر در انتخاب بازیگران دخیل بوده است؟
اعتماد ایشان به گروه ما مثالزدنی است چراکه به انتخابهای ما احترام میگذاشت و همراهی میکرد. تأکید میکنم که ایشان اصلاً در انتخاب بازیگران دخالتی نداشته است و زمانی که فهمید مریلا زارعی قرار است نقش ایشان را ایفا کند، بسیار خوشحال شد و برایش جذاب بود.
چقدر سعی کردید که به وجهه علمی شهید بپردازید، بُعد دانشگاهی شخصیت او را پُررنگ کنید و روایت آیندهنگر داشته باشید؟ در حقیقت تا چه اندازه پیشرفت و توسعه و اتفاقات ماجرای هستهای را به تصویر کشیدید؟
داریوش رضایینژاد یک نخبه بود اما ما نمیخواستیم وارد زندگی کاری ایشان شویم یعنی تعمداً این کار را انجام دادیم و وارد توسعه و پیشرفت مسائل هستهای نشدیم چراکه با ملاحظات امنیتی کار سخت میشد. ما تنها به ذکر این مسأله که ایشان فردی باسواد، مهم و تأثیرگذار در کشور است، اکتفا کرده و نشانهگذاریهایی انجام دادهایم اما نمیگوییم ایشان مشغول چه کاری بوده است در حقیقت تنها زندگی یک زن و شوهری را روایت میکنیم که زن متوجه میشود همسرش وارد یکسری پروژههای امنیتی شده و زندگیاش در معرض تهدید است پس تلاش میکند زندگی و همسرش را نجات بدهد تا به امنیت برسد اما در نهایت تصمیم دیگری میگیرد.
پایان قصه «هناس» از ابتدا برای مخاطب مشخص است. شما بهعنوان کارگردان چقدر تلاش کردید از این خطر خود را دور کنید تا فیلم برای مخاطب ارزش افزوده داشته باشد؟
قطعاً این مسأله یکی از چالشهای بزرگ ما بود و باید به گونهای آن را تولید میکردیم که برای مخاطب جذاب باشد اگرچه در کنار تعداد زیادی از مردم که داریوش رضایینژاد را میشناسند، عدهای هم هستند که آشنایی با این شهید ندارند. پس تصمیم گرفتیم داستان را از زاویه دید همسر شهید روایت کنیم و اینکه چگونه قرار است شهره پیرانی زندگیاش را حفظ کند همچنین تلاش کردیم جذابیتهایی را در زندگی ایشان ایجاد کنیم تا مخاطب با فیلم همراه شود به گونهای که فیلم در یک جاهایی وارد ژانر پُرتعلیق میشود تا مخاطب خود را به پایان فیلم برساند.
شما دومین اثر خود یعنی «هِناس» را همانند اثر اول در همکاری با سازمان سینمایی حوزه هنری تولید کردید. علت این امر چه بود؟ آیا پیشنهاد ساخت این فیلم از جانب شما بوده است؟
ما در اولین همکاری خود با سازمان سینمایی حوزه هنری که با فیلم «مصلحت» رقم خورد، تجربه خوبی را کسب کردیم. از سوی دیگر برایمان اهمیت داشت که حوزه پشت اثر ایستاد و کار نشدنی را به شدن تبدیل کرد به همین دلیل پیشنهاد جدید خود یعنی «هناس» را نیز با حوزه مطرح کردیم و آن را به سرانجام رساندیم.
تیم اصلی «هِناس» یعنی نویسنده، تهیهکننده و کارگردان فیلم «مصلحت» را نیز باهم کار کردهاند. این اتفاق چگونه رخ داد؟ آیا تیم خود را برای فیلمسازی انتخاب کردهاید؟
این تیم امروز شکل نگرفته است بلکه من، احسان ثقفی و محمدرضا شفاه سال هاست که با هم در زمینههای مختلف از جمله فیلم کوتاه و... کار میکنیم و تاکنون 2 اثر بلند سینمایی یعنی «مصلحت» و «هِناس» را نیز تولید کردهایم. باید بگویم که در حقیقت تیم خوبی را تشکیل دادهایم، همدیگر را درک میکنیم و به یک نگاه مشترک و منسجم رسیدهایم. امیدوارم در آینده کارهای بهتر و قویتر و جذابتری بسازیم.
روز پنجم جشنواره؛ روز زن و مادر
رضا صائمی
منتقد سینما
روز پنجم جشنواره بـــــــــا دو فیـــــلـــم «بیمادر» و «دسته دختران» همراه بود. یک ملودرام خانوادگی و دیگری فیلمی زنانه در ژانر جنگی، اما یک مؤلفه مشترک بین آنها را میتوان در گره خوردن هر دو فیلم با موقعیت و جنسیت زنانه دانست. در فیلم «بی مادر» با قصه نازایی و رحم اجارهای مواجه هستیم که در آن سویههای عاطفی و روانشناختی مادرانه در نسبت با مالکیت فرزند بهعنوان چالش اصلی قصه روایت میشود و در «دسته دختران» که از نام فیلم هم پیداست با قصهای زنانه از جنگ. روایتی از حضور زنان و مقاومت آنها در جنگ تحمیلی. این فیلم البته کارگردان زن هم داشته است: منیر قیدی که پیش از فیلم «ویلاییها» را شاهد بودیم. گرچه فیلم با همه هزینههایی که برداشت و استفاده از تکنیک و جلوههای ویژه میدانی و بصری در خلق لحظات تأثیرگذار و البته تراژیک از جنگ، تأثیرگذار بود اما فاقد قصه است و از همین نقطه لطمه میخورد.
مادرانگی در جشنواره امسال مفهوم پرکاربردی است و «بی مادر» سیدمرتضی فاطمی با تأکید بر فقدان یک مفهوم یا موجود در همان عنوان خود میخواهد از ضرورت و اهمیت حضور آن بگوید. از اینرو تجربه مادرانگی و فرزندآوری را با قصه رحم اجارهای پیوند میزند تا از پس آن هم یک موقعیت اخلاقی پیچیده را به تصویر بکشد و هم دشواری مادرانگی را از منظری متفاوت بازنمایی کند. شاید بتوان از حیث مفهومی مهمترین مسأله فیلم را در ارتباط با موقعیت مادرانگی در از دست دادنها و بهدست آوردنها جستوجو کرد. ضمن اینکه قرار است موقعیت و تجربه مادرانگی در نسبت با مسأله رحم اجارهای در یک چالش عاطفی قرار بگیرد. اینکه آیا بچهای که در رحم اجارهای متولد میشود چقدر میتواند تجربه و عواطف مادرانگی را به وضعیتی متضاد و پارادوکسیکال بدل کند. از یکسو مادر باید موجودی را به دنیا آورد که فرزند دیگری است و از سوی دیگر مهر و عطوفت او در زنی که فرزند را زاییده بهعنوان مهر مادرانه وجود دارد. پرسشی که فراتر از قصه فیلم میتواند ذهن مخاطب را درگیر خود کند.
منیر قیدی در تداوم جهان سینمایی که با نخستین فیلمش «ویلاییها» به بازنمایی حضور و نقش زنان در جنگ میپردازد به ساخت فیلم «دسته دختران» میپردازد. این بار اما شاهد حضور زنان در میدان جنگ و تجربه نبرد هستیم. فیلم را میتوان نمونه زنانه «تنگه ابوقریب» دانست. فیلم با صحنههای تکان دهنده و تأثیرگذاری از خشونت جنگ همراه است و میتواند هولناک بودن آن را به نمایش بگذارد اما مهمترین مشکل فیلم در فقدان قصه است. قصه منسجم سر و تهداری که بتواند به شکلگیری درام بیانجامد. گویی با خرده پیرنگی مواجه هستیم که در نهایت به یک داستان واحد هویتمند بدل نمیشود. محیط جغرافیایی و هویت آن چندان روشن و باور پذیر نیست و تمام تلاش فیلمساز این است تا صحنههایی از جنگ را بواسطه تکنیک به نمایش بگذارد تا مخاطب را مرعوب کند؛ البته نه لزوماً به معنای منفی آن بلکه به قصد نمایش وحشتناک بودن جنگ. یکی دیگر از مشکلات فیلم به انتخاب نیکی کریمی برمی گردد که به نوعی لیدر این زنان جنگجو است. چهره و صدا و جنس بازی او هیچ نسبت منطقی و باورپذیری با فضای قصه ندارد و انگار با نگاه به گیشه انتخاب شده است اما به همین اندازه انتخاب پانتهآ پناهیها با ایفای نقش مناسب است و بخوبی از پس آن برمیآید. بازی فرشته حسینی هم از امتیازهای فیلم است. «دسته دختران» علی رغم ضعف و کاستیهایی که در قصهگویی و شخصیتپردازی دارد اما فیلم تأثیرگذاری است در به تصویر کشیدن یک مقاومت زنانه. در نهایت باید گفت روز پنجم جشنواره روز مادرانگی بود. قصه نبرد مادرانه چه در زندگی و چه در جنگ.
گاهشمار جشنواره
بیست و چهارمین دوره بهمن 1384
بیست و چهارمین جــــشــــــــــنـــــواره بینالمللی فیلم فجر به دبیری علیرضا رضاداد، (مـــدیرعـــامـــــل بنیــاد سینـــمایی فارابی وقت) در دو بخش سینمای ایران و سینمای بینالمللی برگزار شد. سینمای ایران شامل بخشهای مسابقه سینمایی بلند و داستانی کوتاه، چشم واقعیت (مسابقه آثار مستند)، خارج از مسابقه، فیلمهای میهمان، فیلم اول و دوم برتر، فیلم برگزیده تماشاگران و نکوداشت بود. سینمای بینالمللی نیز در بخشهای مسابقه فیلمهای معناگرا، مسابقه بینالمللی، مسابقه سینمای آسیا، خارج از مسابقه، جشنواره جشنوارهها، فیلم برگزیده تماشاگران و مرور آثار برگزار شد. از جمله فیلمهای مهم جشنواره بیست و چهارم میتوان به باغ فردوس، پنج بعد از ظهر (سیامک شایقی)، چهارشنبه سوری (اصغر فرهادی)، به آهستگی (مازیار میری)، به نام پدر (ابراهیم حاتمی کیا)، کافه ستاره (سامان مقدم)، پرونده هاوانا (علیرضا رئیسیان)، جایی در دوردست (خسرو معصومی)، شب بخیر فرمانده (انسیه شاه حسینی)، کارگران مشغول کارند (مانی حقیقی) و هوو (علیرضا داوودنژاد) اشاره کرد. در این دوره سیمرغ بلورین بهترین فیلم به «به نام پدر» ساخته ابراهیم حاتمیکیا رسید و اصغر فرهادی کارگردان «چهارشنبهسوری» برنده سیمرغ بهترین کارگردانی شد. سیمرغ بهترین فیلمنامه نیز به مانی حقیقی برای فیلم «کارگران مشغول کارند» اهدا شد. سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول مرد به پرویز پرستویی بازیگر «به نام پدر» رسید و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن به هدیه تهرانی بازیگر فیلم «چهارشنبه سوری» رسید. حمید لولایی (چند می گیری گریه کنی) و مهتاب نصیرپور (به نام پدر) نیز برنده سیمرغهای نقش مکمل شدند. گفتنی است در این دوره فیلم «چهارشنبه سوری» به کارگردانی اصغر فرهادی بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد. از نکات جالب توجه این دوره، اهدای خودروهای داخلی بهعنوان جایزه بود که برای اولین بار در طول تاریخ جشنواره از طریق رایزنی هیأت داوران سینمای ایران با وزیر صنایع، صورت گرفت.