ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام جواد (ع):
سه خصلت جلب محبّت مىکند: انصاف در معاشرت با مردم، همدردى در مشکلات آنها، همراه و همدم شدن با معنویات.
بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۸۲
سه خصلت جلب محبّت مىکند: انصاف در معاشرت با مردم، همدردى در مشکلات آنها، همراه و همدم شدن با معنویات.
بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۸۲
«کاغذپارهها» مستند انیمیشنی منحصر به فرد است
هوشنگ گلمکانی: «کاغذپارهها» یک مستند انیمیشنی منحصربهفرد است که نظیرش را ندیدهام. من البته همه فیلمهای مستند دنیا را ندیدهام اما از میان آنچه دیدهام مستندی شبیه «کاغذپارهها» را به یاد ندارم. صدای این اثر حاصل مصاحبه کارگردان با تعدادی از کارتنخوابها در یکی از مراکز نگهداری زنان کارتن خواب است. فیلم از تکههای مقوا ساخته شده که این عنصر بصری اساسی فیلم کنایه از مقوای کارتنهایی است که در حقیقت این زنان با آن زندگی کردهاند، گرچه تکنیک «کاتاوت» در انیمیشن تکنیک تازهای نیست، اما این مستند انیمیشن بسیار زیبا( به خاطر ترکیب آن مصاحبهها با تصویرهای مقوایی) اثر متفاوتی است.
بخشی از گفتههای این منتقد سینما در ایسنا
بخشی از گفتههای این منتقد سینما در ایسنا
کمک ادبیات به کودکان با نیازهای ویژه
محمود برآبادی
نویسنده ادبیات کودک و نوجوان
دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان «IBBY» به تازگی فراخوان فهرست 2023 را برای ارسال اثر درباره کودکانی با نیازهای ویژه منتشر کرده است. برگزاری این دو سالانه از جمله اقدامات خوبی است که سبب توجه اهالی کتاب و ناشران به تألیف و حتی ترجمه کتابهایی درباره چنین کودکانی شده، کودکانی که برخی با معلولیتها و کمتوانیهای خاص متولد میشوند و عدهای از آنها هم طی حادثهای دچار شرایطی میشوند که اوضاع متفاوتی برایشان رقم میخورد. انتشار چنین فراخوانها و تشویقهایی از بابت اثرگذاری بسیاری است. ادبیات در جایگاه یک ابزار قدرتمند از آن برخوردار است. به گمانم یکی از مهمترین کارکردهای انتشار این قبیل آثار ادبی در ارتباط با همین کودکان است، حداقل از طریق داستانها و رمانها از این امر مهم آگاه میشوند که تنها نیستند. میفهمند که در سراسر دنیا کودکانی شبیه آنها زندگی میکنند و برخی ویژگیها و کمتوانیها را نمیتوان به حساب تفاوت آنان گذاشت. این برای والدین بچههایی با نیازهای ویژه هم امیدوارکننده است چراکه کمتر از بابت گوشهگیر شدن فرزندشان نگران میشوند. شخصیتهای برخاسته از دنیای ادبیات به این مخاطبان کمسن و سال امکان همذات پنداری میدهند. از سوی دیگر کودکانی که با شرایط عادی متولد شدهاند هم با مطالعه این کتابها با شخصیتهای داستانهای مذکور همذات پنداری کرده و تازه متوجه میشوند که اگر همکلاسی یا دوستی با این ویژگیها دارند باید چه رفتاری در پیش بگیرند و از همه مهمتر اینکه بچههای اینچنینی هم مثل خودشان عادی هستند. البته تنها در شرایطی میتوان انتظار چنین کارکردی را از مخلوقات ادبی و کتابها داشت که برمبنای استانداردها و مطابق با سلایق گروههای سنی مورد نظر نوشته شده باشند. طی سالهای اخیر و در پی انتشار این قبیل فراخوانها با انتشار آثار موفقی در عرصه جهانی مواجه شدهایم، در داخل کشور هم برخی ناشران و نویسندگان اقدامات خوبی را شروع کردهاند. تا جایی که به خاطر دارم، انتشارات فنی و انتشارات نردبان کتابهای قابل تأملی در این زمینه روانه کتابفروشیها کردهاند. این دو موردی که برای نمونه گفتم دست به برپایی جلسات متعددی با حضور اهالی کتاب زدند و حتی فراخوان منتشر کردند. هر چند که هنوز راه نرفته بسیاری در پیش است. با این حال ذکر یک نکته هم ضروری است، اینکه همه بار چنین مسئولیتهایی را نمیتوان به عهده کتاب و اهالیاش بگذاریم! بخش مهمی از این آگاهیبخشی به عهده والدین است، حالا فرقی ندارد که فرزند آنان، خود در این زمره قرار میگیرد و یا اینکه در اطرافش همکلاسیهایی با این ویژگیها دارد. مربیان و معلمان هم باید به این مسأله توجه کنند، اینها هم رکنی مهم در بحث آموزش این قبیل مسائل به شمار میآیند. اما در این بین اهالی رسانه هم میتوانند اثرگذاری زیادی داشته باشند. این نکته بیش از همه درباره رسانههای پرمخاطب حاکم است، بنابراین میبینید که ادبیات هرچقدر هم قدرتمند باشد به تنهایی از پس چنین مسئولیتی برنمیآید، مجموعهای از عوامل و افراد باید دست به دست یکدیگر بدهند تا فرزندانمان زندگی در جهان بهتری را تجربه کنند.
نویسنده ادبیات کودک و نوجوان
دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان «IBBY» به تازگی فراخوان فهرست 2023 را برای ارسال اثر درباره کودکانی با نیازهای ویژه منتشر کرده است. برگزاری این دو سالانه از جمله اقدامات خوبی است که سبب توجه اهالی کتاب و ناشران به تألیف و حتی ترجمه کتابهایی درباره چنین کودکانی شده، کودکانی که برخی با معلولیتها و کمتوانیهای خاص متولد میشوند و عدهای از آنها هم طی حادثهای دچار شرایطی میشوند که اوضاع متفاوتی برایشان رقم میخورد. انتشار چنین فراخوانها و تشویقهایی از بابت اثرگذاری بسیاری است. ادبیات در جایگاه یک ابزار قدرتمند از آن برخوردار است. به گمانم یکی از مهمترین کارکردهای انتشار این قبیل آثار ادبی در ارتباط با همین کودکان است، حداقل از طریق داستانها و رمانها از این امر مهم آگاه میشوند که تنها نیستند. میفهمند که در سراسر دنیا کودکانی شبیه آنها زندگی میکنند و برخی ویژگیها و کمتوانیها را نمیتوان به حساب تفاوت آنان گذاشت. این برای والدین بچههایی با نیازهای ویژه هم امیدوارکننده است چراکه کمتر از بابت گوشهگیر شدن فرزندشان نگران میشوند. شخصیتهای برخاسته از دنیای ادبیات به این مخاطبان کمسن و سال امکان همذات پنداری میدهند. از سوی دیگر کودکانی که با شرایط عادی متولد شدهاند هم با مطالعه این کتابها با شخصیتهای داستانهای مذکور همذات پنداری کرده و تازه متوجه میشوند که اگر همکلاسی یا دوستی با این ویژگیها دارند باید چه رفتاری در پیش بگیرند و از همه مهمتر اینکه بچههای اینچنینی هم مثل خودشان عادی هستند. البته تنها در شرایطی میتوان انتظار چنین کارکردی را از مخلوقات ادبی و کتابها داشت که برمبنای استانداردها و مطابق با سلایق گروههای سنی مورد نظر نوشته شده باشند. طی سالهای اخیر و در پی انتشار این قبیل فراخوانها با انتشار آثار موفقی در عرصه جهانی مواجه شدهایم، در داخل کشور هم برخی ناشران و نویسندگان اقدامات خوبی را شروع کردهاند. تا جایی که به خاطر دارم، انتشارات فنی و انتشارات نردبان کتابهای قابل تأملی در این زمینه روانه کتابفروشیها کردهاند. این دو موردی که برای نمونه گفتم دست به برپایی جلسات متعددی با حضور اهالی کتاب زدند و حتی فراخوان منتشر کردند. هر چند که هنوز راه نرفته بسیاری در پیش است. با این حال ذکر یک نکته هم ضروری است، اینکه همه بار چنین مسئولیتهایی را نمیتوان به عهده کتاب و اهالیاش بگذاریم! بخش مهمی از این آگاهیبخشی به عهده والدین است، حالا فرقی ندارد که فرزند آنان، خود در این زمره قرار میگیرد و یا اینکه در اطرافش همکلاسیهایی با این ویژگیها دارد. مربیان و معلمان هم باید به این مسأله توجه کنند، اینها هم رکنی مهم در بحث آموزش این قبیل مسائل به شمار میآیند. اما در این بین اهالی رسانه هم میتوانند اثرگذاری زیادی داشته باشند. این نکته بیش از همه درباره رسانههای پرمخاطب حاکم است، بنابراین میبینید که ادبیات هرچقدر هم قدرتمند باشد به تنهایی از پس چنین مسئولیتی برنمیآید، مجموعهای از عوامل و افراد باید دست به دست یکدیگر بدهند تا فرزندانمان زندگی در جهان بهتری را تجربه کنند.
رویش عشق در باغ مجروح آتابای
علیرضا نراقی
منتقد
«آتابای» فیلم فضاسازی است و آنچه در زیر پوست لحظهها حضوری پیوسته دارد بیشتر از کنش، حس و حال شخصیتهای فیلم است. دستیابی به درامی مبتنی بر فضاسازی و احساسات درونی کار سادهای نیست و نیاز به نوعی هارمونی میان ایده، پردازش درام، دکوپاژ و ریتم دارد و هارمونی این عناصر به معنای رسیدن به یک درک مشترک میان نویسنده، کارگردان، طراحان، فیلمبردار و تدوینگر است. فیلمنامه «آتابای» شخصیتمحور است. مسأله اصلی فیلم درونیات و روحیات شخصیت است، پس تحول و اوج و فرود اثر مطابق با تحول و شناختی است که شخصیت مرکزی پیدا میکند. آنچه ساخته نیکی کریمی را تبدیل به فیلمی ملموس کرده است و حسی خوب و دلنشین را در تماشاگر به جا میگذارد، به استواری و قابل درک بودن شخصیت مرکزی یا همان «آتابای» با بازی هادی حجازیفر بازمیگردد.
مهمترین عنصر در شخصیت آتابای یا کاظم خشم است. خشمی مزمن و پیوسته که در هر وضعیتی در او میجوشد و راهبرش در تمام رفتارها و تصمیمات است. در ظاهر خشم آتابای به خودسوزی خواهرش در جوانی برمیگردد. دختری که در نوجوانی با مردی مسن ازدواج کرد و پس از مدتی که پسرش به دنیا آمد خود را سوزاند. حالا همان باغی که خواهر آتابای در آن خودسوزی کرده توسط شوهرش فروخته شده و همین مسأله هم باعث شده تا خشم آتابای افزون گردد و از کنترل خارج شود. حالا آتابای با جسارت و خودخواهی خشمش را بیرون میریزد و آشنا و غریبه را در آتش خشم خود میسوزاند.
آتابای با اتکا به زنده نگه داشتن جراحت خودسوزی خواهرش و رفتن در غار تاریک عزاداری و درد کشیدن مداوم از آن، نفرت و خشم خود را تغذیه میکند، آن را توسعه میدهد و حضور دائمیاش را توجیه مینماید. او از خشم در درون خود یک هیولای زنده ساخته که همیشه بهانهای برای قویتر شدن دارد. اما نکته مهم اینجا دلیل خشم نیست بلکه خود این خشم است. در حقیقت آتابای به علت خودسوزی خواهرش نیست که خشمگین است بلکه به علت نفرت از دیگران است که خشمگین است. او از آدمها بیزار است و آنها را دشمن خود میپندارد. بازی او با دیگران بازی منزلت و جایگاه است؛ بازی برتر بودن و کهتر نبودن.
راه حل فیلم برای این وضعیت ذهنی آتابای که موجب خودآزاری او میشود و دیگران را نیز از او گریزان میکند عشق است. در خرده داستانها و گذشته آدمها ما عشقهای متفاوتی را میبینیم که برخی از آنها همچون عشق یحیی با بازی جواد عزتی به خواهر آتابای با اینکه فقط روایت میشود، گرمای حسی پر قدرتی دارد. اما عاشقانه شدن فیلم بواسطه رخداد عشق در آتابای است. آتابای عاشق دختر مردی میشود که باغی را که خواهرش در آن خودسوزی کرده خریده است. به نوعی رخداد عشق در همان جغرافیایی رخ میدهد که پیشتر رخداد جراحت واقع شده؛ گویی که عشق در همان بستری میروید که رنج در آن رشد کرده است.
موتور محرک عشق آتابای ترحم است و این در کنار خشم و عدم احساس همراهی آتابای با انسانهای دیگر نکته ظریف و بسیار مهمی است که در فیلم گنجانده شده است. سرطان دختر سبب شد تا آتابای با احساس ترحم و دلسوزی وارد عشق شود. او بهدلیل نیاز به مراقب بودن و حمایتگری حاصل از احساس گناه و دردی که از سرنوشت خواهرش دارد، خود را در معرض عشق زنی قرار میدهد که بیمار و آسیبپذیر است. جدای از این زمینه روانشناختی هوشمندانه و لطیف برای ساخت عشق، آنچه نقصان فیلم برای نمایش تحول آتابای است اکتفا به دو صحنه برای ایجاد تغییر و تبدیل ترحم به یک عشق تمامعیار است. ما دو صحنه در یک سکانس داریم که ارتباط این دو را به عشق بدل میکند؛ یک نگاه طولانی که بسیار عالی طراحی و اجرا شده است (هم در کارگردانی و هم در بازیها) و دیگری صحنه سیگار کشیدن و خیره شدن دو عاشق به افق. پس از این دو لحظه درخشان، آتابای را متحول شده میبینیم. او حالا به طرز معجزهآسایی دلبسته آدمها شده و از جریان مداوم نفرت به انرژی عشق هجرت کرده است. اما نکته این است که فیلم در نمایش این تحول بزرگ از کمبود عاشقیت رنج میبرد و بدون این عاشقیت تحول قانعکننده و کامل نمیگردد. ما از این عشق کم میبینیم، کم میشنویم و کم میفهمیم. گویی در میان تمام این حس و حال مطبوع و لطیف چیزی ناقص یا کوتاه است.
«آتابای» با مجموعهای از صحنهها و لحظههای دوست داشتنی به یاد میماند. عاشقانهای که در میان تب و تاب عشق دزدیهای شبهسینمایی حس واقعی لطافت، دلبستگی و دیگر دوستی را در مخاطب زنده میکند و با وجود نقصانی دراماتیک، هیچ از حرارت و جاذبه کم ندارد.
منتقد
«آتابای» فیلم فضاسازی است و آنچه در زیر پوست لحظهها حضوری پیوسته دارد بیشتر از کنش، حس و حال شخصیتهای فیلم است. دستیابی به درامی مبتنی بر فضاسازی و احساسات درونی کار سادهای نیست و نیاز به نوعی هارمونی میان ایده، پردازش درام، دکوپاژ و ریتم دارد و هارمونی این عناصر به معنای رسیدن به یک درک مشترک میان نویسنده، کارگردان، طراحان، فیلمبردار و تدوینگر است. فیلمنامه «آتابای» شخصیتمحور است. مسأله اصلی فیلم درونیات و روحیات شخصیت است، پس تحول و اوج و فرود اثر مطابق با تحول و شناختی است که شخصیت مرکزی پیدا میکند. آنچه ساخته نیکی کریمی را تبدیل به فیلمی ملموس کرده است و حسی خوب و دلنشین را در تماشاگر به جا میگذارد، به استواری و قابل درک بودن شخصیت مرکزی یا همان «آتابای» با بازی هادی حجازیفر بازمیگردد.
مهمترین عنصر در شخصیت آتابای یا کاظم خشم است. خشمی مزمن و پیوسته که در هر وضعیتی در او میجوشد و راهبرش در تمام رفتارها و تصمیمات است. در ظاهر خشم آتابای به خودسوزی خواهرش در جوانی برمیگردد. دختری که در نوجوانی با مردی مسن ازدواج کرد و پس از مدتی که پسرش به دنیا آمد خود را سوزاند. حالا همان باغی که خواهر آتابای در آن خودسوزی کرده توسط شوهرش فروخته شده و همین مسأله هم باعث شده تا خشم آتابای افزون گردد و از کنترل خارج شود. حالا آتابای با جسارت و خودخواهی خشمش را بیرون میریزد و آشنا و غریبه را در آتش خشم خود میسوزاند.
آتابای با اتکا به زنده نگه داشتن جراحت خودسوزی خواهرش و رفتن در غار تاریک عزاداری و درد کشیدن مداوم از آن، نفرت و خشم خود را تغذیه میکند، آن را توسعه میدهد و حضور دائمیاش را توجیه مینماید. او از خشم در درون خود یک هیولای زنده ساخته که همیشه بهانهای برای قویتر شدن دارد. اما نکته مهم اینجا دلیل خشم نیست بلکه خود این خشم است. در حقیقت آتابای به علت خودسوزی خواهرش نیست که خشمگین است بلکه به علت نفرت از دیگران است که خشمگین است. او از آدمها بیزار است و آنها را دشمن خود میپندارد. بازی او با دیگران بازی منزلت و جایگاه است؛ بازی برتر بودن و کهتر نبودن.
راه حل فیلم برای این وضعیت ذهنی آتابای که موجب خودآزاری او میشود و دیگران را نیز از او گریزان میکند عشق است. در خرده داستانها و گذشته آدمها ما عشقهای متفاوتی را میبینیم که برخی از آنها همچون عشق یحیی با بازی جواد عزتی به خواهر آتابای با اینکه فقط روایت میشود، گرمای حسی پر قدرتی دارد. اما عاشقانه شدن فیلم بواسطه رخداد عشق در آتابای است. آتابای عاشق دختر مردی میشود که باغی را که خواهرش در آن خودسوزی کرده خریده است. به نوعی رخداد عشق در همان جغرافیایی رخ میدهد که پیشتر رخداد جراحت واقع شده؛ گویی که عشق در همان بستری میروید که رنج در آن رشد کرده است.
موتور محرک عشق آتابای ترحم است و این در کنار خشم و عدم احساس همراهی آتابای با انسانهای دیگر نکته ظریف و بسیار مهمی است که در فیلم گنجانده شده است. سرطان دختر سبب شد تا آتابای با احساس ترحم و دلسوزی وارد عشق شود. او بهدلیل نیاز به مراقب بودن و حمایتگری حاصل از احساس گناه و دردی که از سرنوشت خواهرش دارد، خود را در معرض عشق زنی قرار میدهد که بیمار و آسیبپذیر است. جدای از این زمینه روانشناختی هوشمندانه و لطیف برای ساخت عشق، آنچه نقصان فیلم برای نمایش تحول آتابای است اکتفا به دو صحنه برای ایجاد تغییر و تبدیل ترحم به یک عشق تمامعیار است. ما دو صحنه در یک سکانس داریم که ارتباط این دو را به عشق بدل میکند؛ یک نگاه طولانی که بسیار عالی طراحی و اجرا شده است (هم در کارگردانی و هم در بازیها) و دیگری صحنه سیگار کشیدن و خیره شدن دو عاشق به افق. پس از این دو لحظه درخشان، آتابای را متحول شده میبینیم. او حالا به طرز معجزهآسایی دلبسته آدمها شده و از جریان مداوم نفرت به انرژی عشق هجرت کرده است. اما نکته این است که فیلم در نمایش این تحول بزرگ از کمبود عاشقیت رنج میبرد و بدون این عاشقیت تحول قانعکننده و کامل نمیگردد. ما از این عشق کم میبینیم، کم میشنویم و کم میفهمیم. گویی در میان تمام این حس و حال مطبوع و لطیف چیزی ناقص یا کوتاه است.
«آتابای» با مجموعهای از صحنهها و لحظههای دوست داشتنی به یاد میماند. عاشقانهای که در میان تب و تاب عشق دزدیهای شبهسینمایی حس واقعی لطافت، دلبستگی و دیگر دوستی را در مخاطب زنده میکند و با وجود نقصانی دراماتیک، هیچ از حرارت و جاذبه کم ندارد.
دو درخت از باغ عرفان و تصوّف افغانستان
سیداسحاق شجاعی
عرفان پژوه
در این هفته خداوند دو کتاب برای من روزی کرد و از دیدن و خواندن آنها بسیار شاد شدم و جان لاغر و اندیشه ناتوان را صیقل دادم. میخواهم این دو کتاب را کوتاه برای خوانندگان ارجمند معرفی و خواندنشان را پیشنهاد کنم. شاید شما نیز به عرفان و تصوف علاقهمند باشید و مشتاق دیدار با این کتابها؛ و توفیق خواندن آنها را به دست آورید.
تصوف در افغانستان معاصر؛ کتابی است که دکتر سیدجمالالدین موسوی، نویسنده و پژوهشگر جوان به رشته تحریر درآورده است. پژوهش جامع و همهجانبه نگر درباره موضوع، نخستین ویژگی این کتاب است. آقای دکتر موسوی در گردآوری مواد و محتوای این کتاب هم از پژوهش کتابخانهای استفاده کرده و تا جایی که ممکن بوده منابع مختلف را جستوجو کرده است. مهمتر از آن پژوهش میدانی وسیع در شهرهای مختلف افغانستان داشته و از خانقاهها و مراکز تصوف در کشور دیدن و با بزرگان عرفان و تصوف دیدار و گفتوگو کرده است. خواننده با تورق کوتاه کتاب، زحمتها و تلاشهای آقای دکتر موسوی را درمییابد و دیگر نیازی به توضیح بنده نیست. ویژگی دوم کتاب تصوف در افغانستان معاصر فصلبندی، اسلوب، تبویب و تبیین هنرمندانه، زیبا و دلکش آن است. فشردگی، ویرایش خوب، عناوین جذاب و چاپ زیبا کتاب را خواندنیتر کرده است. مقدمه عالمانه سید حسن اخلاق، استاد دانشگاه در ایالات متحده امریکا و نیز نمایه دقیق از مفاهیم، اماکن، کتابها و اشخاص و ضمیمه دیدنی از تصاویر عرفای افغانستان و خانقاهها و مزارات عرفانی این کشور بر فایده و جذابیت کتاب افزوده است. در یک کلام خواننده با خواندن این کتاب درمییابد که کتاب با حجم کم، مطالب فراوان، خواندنی و مفید بسیاری دارد. به دوست ارجمندم جناب دکتر موسوی خسته نباشید عرض میکنم و تشکر میکنم که اثری چنین ارزشمند در موضوعی مهم را در دسترس ما قرار داده است.
جهان خسروانی؛ کتاب دیگری است که این هفته آن را برای خواندن به دست گرفتم. نویسنده و پژوهشگر کتاب دوست گرامیام جناب سیدمحمد حسینیفطرت است. حسینیفطرت هم تحصیلات کلاسیک و دینی دارد و هم تحصیلات جدید و هردو در تحقیق و تحریر جهان خسروانی آشکارا خود را نشان داده است. جناب حسینی پیش از این کتاب «جهان بیدل» را به علاقهمندان عرفان و تصوف تقدیم کرده بود. آن کتاب نیز درخت پربرگ و باری بود و علاقهمندان به تصوف و عرفان در سایهسار آن آرمیدند. جهان خسروانی؛ اما پیرامون حکمت و معرفت با نگاهی به زندگی، شعر و اندیشههای شاعر نامدار، امیرخسرو دهلوی سیر میکند. امیر خسرو، شاعری است که زبان شیرین فارسی را از افغانستان به هندوستان ارمغان برده است. با اینکه شاعری است بزرگ و صاحب سبک؛ اما کمتر معرفی شده و اندیشهها و هنرش کمتر در میان مردم راه باز کرده است. اکنون جناب حسینی این بارِ بر زمین مانده را برداشته و با موفقیت به منزل رسانده است. از خداوند خلاق برای ایشان سلامتی و تداوم این راه را خواهانم.
عرفان پژوه
در این هفته خداوند دو کتاب برای من روزی کرد و از دیدن و خواندن آنها بسیار شاد شدم و جان لاغر و اندیشه ناتوان را صیقل دادم. میخواهم این دو کتاب را کوتاه برای خوانندگان ارجمند معرفی و خواندنشان را پیشنهاد کنم. شاید شما نیز به عرفان و تصوف علاقهمند باشید و مشتاق دیدار با این کتابها؛ و توفیق خواندن آنها را به دست آورید.
تصوف در افغانستان معاصر؛ کتابی است که دکتر سیدجمالالدین موسوی، نویسنده و پژوهشگر جوان به رشته تحریر درآورده است. پژوهش جامع و همهجانبه نگر درباره موضوع، نخستین ویژگی این کتاب است. آقای دکتر موسوی در گردآوری مواد و محتوای این کتاب هم از پژوهش کتابخانهای استفاده کرده و تا جایی که ممکن بوده منابع مختلف را جستوجو کرده است. مهمتر از آن پژوهش میدانی وسیع در شهرهای مختلف افغانستان داشته و از خانقاهها و مراکز تصوف در کشور دیدن و با بزرگان عرفان و تصوف دیدار و گفتوگو کرده است. خواننده با تورق کوتاه کتاب، زحمتها و تلاشهای آقای دکتر موسوی را درمییابد و دیگر نیازی به توضیح بنده نیست. ویژگی دوم کتاب تصوف در افغانستان معاصر فصلبندی، اسلوب، تبویب و تبیین هنرمندانه، زیبا و دلکش آن است. فشردگی، ویرایش خوب، عناوین جذاب و چاپ زیبا کتاب را خواندنیتر کرده است. مقدمه عالمانه سید حسن اخلاق، استاد دانشگاه در ایالات متحده امریکا و نیز نمایه دقیق از مفاهیم، اماکن، کتابها و اشخاص و ضمیمه دیدنی از تصاویر عرفای افغانستان و خانقاهها و مزارات عرفانی این کشور بر فایده و جذابیت کتاب افزوده است. در یک کلام خواننده با خواندن این کتاب درمییابد که کتاب با حجم کم، مطالب فراوان، خواندنی و مفید بسیاری دارد. به دوست ارجمندم جناب دکتر موسوی خسته نباشید عرض میکنم و تشکر میکنم که اثری چنین ارزشمند در موضوعی مهم را در دسترس ما قرار داده است.
جهان خسروانی؛ کتاب دیگری است که این هفته آن را برای خواندن به دست گرفتم. نویسنده و پژوهشگر کتاب دوست گرامیام جناب سیدمحمد حسینیفطرت است. حسینیفطرت هم تحصیلات کلاسیک و دینی دارد و هم تحصیلات جدید و هردو در تحقیق و تحریر جهان خسروانی آشکارا خود را نشان داده است. جناب حسینی پیش از این کتاب «جهان بیدل» را به علاقهمندان عرفان و تصوف تقدیم کرده بود. آن کتاب نیز درخت پربرگ و باری بود و علاقهمندان به تصوف و عرفان در سایهسار آن آرمیدند. جهان خسروانی؛ اما پیرامون حکمت و معرفت با نگاهی به زندگی، شعر و اندیشههای شاعر نامدار، امیرخسرو دهلوی سیر میکند. امیر خسرو، شاعری است که زبان شیرین فارسی را از افغانستان به هندوستان ارمغان برده است. با اینکه شاعری است بزرگ و صاحب سبک؛ اما کمتر معرفی شده و اندیشهها و هنرش کمتر در میان مردم راه باز کرده است. اکنون جناب حسینی این بارِ بر زمین مانده را برداشته و با موفقیت به منزل رسانده است. از خداوند خلاق برای ایشان سلامتی و تداوم این راه را خواهانم.
رویکردهای حل مسأله/1
حل مسأله با خواندن صورت مسأله آغاز میشود
آزاده سهرابی
روانشناس
عموماً در اتاق درمان وقتی کسی با یک مشکل مراجعه میکند از او پرسیده میشود مشکل الان و اکنون تو چیست؛ موضوع این نیست که مشکل اکنون و اینجای فرد دقیقاً از زمانی که آن را به یاد میآورد و ذکر میکند آغاز شده است چون زندگی یک کلاف درهم پیچیده از تصمیمات و رفتارها و تأثیرات محیط بر فرد و... است. بدون تردید وقتی خود را در یک موقعیتی احساس میکنید که برای حل آن دچار چالش شدهاید، با کمی تأمل درمییابید که پیش از این نیز چنین احساسی را تجربه کردهاید. اما چرا برای بررسی مشکلات یک فرد از اینجا و اکنون شروع میشود؟ علت این است که نحوه برخورد و احساسات فرد در مقابل آن مشکل و حتی میزان درماندگی و ناتوانی فرد در حل مشکل یک الگویی را به درمانگران ارائه میدهد که چرخهای از زندگی آن فرد را بازگشایی میکند؛ بله! نحوه مواجهه هر فرد با مشکلات، یکی از ویژگیهای مهم شخصیتی فرد است. هر چند نمیتوان کتمان کرد که احوال روانی هر فرد ممکن است الگوی همیشگی او را تحت تأثیر قرار دهد؛ یک فرد افسرده قاعدتاً در مواجهه با یک چالش نمیتواند کارکردی مانند قبل داشته باشد. با این همه روانشناسان معتقدند عموم کسانی که مستعد افسردگی هستند، کسانی هستند که در مقابل چالشها آسیبپذیرترند. در این سلسله یادداشتهای هفتگی میخواهیم کمی درباره حل مسائل سخن بگوییم. در این میان میتوانید خودتان را پیدا کنید و کمی بیشتر بشناسید و یا مهارتهای خود را در حل مسأله افزایش دهید.
عموم افرادی که وقت روبهرو شدن با مشکلات دچار نوعی درماندگی میشوند و در نتیجه درماندگی یا صورت مسأله را پاک میکنند یا راهکارهای سازگار و «حلال مشکل» را انتخاب نمیکنند و حتی گاه گرهی بر گره میافزایند، به این دلیل به سمت چنین انتخابی میروند که به شکل انعطافناپذیری همواره در زندگی از یک راهحل برای حل مشکلات مختلف استفاده میکنند. تصور کنید همواره راه حل شما برای حل مشکل با فرد دیگر فقط گفتوگو کردن باشد و حالا در مقابل یک فردی که زبان او را بلد نیستید، نشستهاید. با این فرد قرار است چگونه چالش خود را حل کنید؟ مشکلات هم همین گونهاند. همیشه زبان حل آنها در دسترس نیست.
نکته دیگر این است که شما نمیتوانید از همان نقطهای که مشکل را ایجاد کردهاید، مشکل را حل کنید؛ یعنی برای حل مشکل نیاز است که زاویه دید خود را تغییر دهید یا وسعت بدهید و خود و چالش را از بیرون از خودتان نظاره کنید که همین ویژگی هم نیاز به یک انعطافپذیری دارد. حل مسأله روشی فعالانه است نه روشی منفعل. یعنی این گونه نیست که شما لزوماً بنشینید فکر کنید و منتظر باشید راه حل در ذهنتان جرقه بزند بلکه نیاز است بخشهایی از راه حل را همزمان آزمون و خطا کنید و بار دیگر پای انعطافپذیری در میان است.
در روزهای آینده خواهید دید که حل کردن یک مسأله تنها یک مسیر ندارد و میتوان از مسیرهای مختلفی به حل آن دست زد اما تقریباً اصول بنیادین آن یکی است و پایه آن شناخت دقیق مسأله، شروع کردن از موقعیت اینجا و اکنونی ایجاد شده در مسأله و داشتن یک ذهنی است که بتواند خود را برای حل کردن مشکل وسعت دهد و از همه اینها مهمتر این است که راه حلها همیشه از دل خواندن دقیق صورت مسأله آغاز میشود. اگر با خود تصور کنید که برای هر مسألهای یک پاسخی وجود دارد که بخش زیادی از آن پاسخ در خود صورت مسأله نهفته است، اما برای رسیدن به آن پاسخ میتوان حتی راه حلی را اختراع کرد، شاید دیگر مسائل شبیه غولهای تهدیدکننده به نظر نرسند. با این همه شما کاملاً حق دارید در مقابل هر مسأله سطحی از استرس را تجربه کنید!
روانشناس
عموماً در اتاق درمان وقتی کسی با یک مشکل مراجعه میکند از او پرسیده میشود مشکل الان و اکنون تو چیست؛ موضوع این نیست که مشکل اکنون و اینجای فرد دقیقاً از زمانی که آن را به یاد میآورد و ذکر میکند آغاز شده است چون زندگی یک کلاف درهم پیچیده از تصمیمات و رفتارها و تأثیرات محیط بر فرد و... است. بدون تردید وقتی خود را در یک موقعیتی احساس میکنید که برای حل آن دچار چالش شدهاید، با کمی تأمل درمییابید که پیش از این نیز چنین احساسی را تجربه کردهاید. اما چرا برای بررسی مشکلات یک فرد از اینجا و اکنون شروع میشود؟ علت این است که نحوه برخورد و احساسات فرد در مقابل آن مشکل و حتی میزان درماندگی و ناتوانی فرد در حل مشکل یک الگویی را به درمانگران ارائه میدهد که چرخهای از زندگی آن فرد را بازگشایی میکند؛ بله! نحوه مواجهه هر فرد با مشکلات، یکی از ویژگیهای مهم شخصیتی فرد است. هر چند نمیتوان کتمان کرد که احوال روانی هر فرد ممکن است الگوی همیشگی او را تحت تأثیر قرار دهد؛ یک فرد افسرده قاعدتاً در مواجهه با یک چالش نمیتواند کارکردی مانند قبل داشته باشد. با این همه روانشناسان معتقدند عموم کسانی که مستعد افسردگی هستند، کسانی هستند که در مقابل چالشها آسیبپذیرترند. در این سلسله یادداشتهای هفتگی میخواهیم کمی درباره حل مسائل سخن بگوییم. در این میان میتوانید خودتان را پیدا کنید و کمی بیشتر بشناسید و یا مهارتهای خود را در حل مسأله افزایش دهید.
عموم افرادی که وقت روبهرو شدن با مشکلات دچار نوعی درماندگی میشوند و در نتیجه درماندگی یا صورت مسأله را پاک میکنند یا راهکارهای سازگار و «حلال مشکل» را انتخاب نمیکنند و حتی گاه گرهی بر گره میافزایند، به این دلیل به سمت چنین انتخابی میروند که به شکل انعطافناپذیری همواره در زندگی از یک راهحل برای حل مشکلات مختلف استفاده میکنند. تصور کنید همواره راه حل شما برای حل مشکل با فرد دیگر فقط گفتوگو کردن باشد و حالا در مقابل یک فردی که زبان او را بلد نیستید، نشستهاید. با این فرد قرار است چگونه چالش خود را حل کنید؟ مشکلات هم همین گونهاند. همیشه زبان حل آنها در دسترس نیست.
نکته دیگر این است که شما نمیتوانید از همان نقطهای که مشکل را ایجاد کردهاید، مشکل را حل کنید؛ یعنی برای حل مشکل نیاز است که زاویه دید خود را تغییر دهید یا وسعت بدهید و خود و چالش را از بیرون از خودتان نظاره کنید که همین ویژگی هم نیاز به یک انعطافپذیری دارد. حل مسأله روشی فعالانه است نه روشی منفعل. یعنی این گونه نیست که شما لزوماً بنشینید فکر کنید و منتظر باشید راه حل در ذهنتان جرقه بزند بلکه نیاز است بخشهایی از راه حل را همزمان آزمون و خطا کنید و بار دیگر پای انعطافپذیری در میان است.
در روزهای آینده خواهید دید که حل کردن یک مسأله تنها یک مسیر ندارد و میتوان از مسیرهای مختلفی به حل آن دست زد اما تقریباً اصول بنیادین آن یکی است و پایه آن شناخت دقیق مسأله، شروع کردن از موقعیت اینجا و اکنونی ایجاد شده در مسأله و داشتن یک ذهنی است که بتواند خود را برای حل کردن مشکل وسعت دهد و از همه اینها مهمتر این است که راه حلها همیشه از دل خواندن دقیق صورت مسأله آغاز میشود. اگر با خود تصور کنید که برای هر مسألهای یک پاسخی وجود دارد که بخش زیادی از آن پاسخ در خود صورت مسأله نهفته است، اما برای رسیدن به آن پاسخ میتوان حتی راه حلی را اختراع کرد، شاید دیگر مسائل شبیه غولهای تهدیدکننده به نظر نرسند. با این همه شما کاملاً حق دارید در مقابل هر مسأله سطحی از استرس را تجربه کنید!
هنرمندان در فضای مجازی
این روزها با نزدیک شدن به ایام جشنوارههای فجر هنرمندان از پیشفروش بلیتهای جشنواره میگویند. اما در بین خبرهای سینما و تئاتر، تجسمی هنرمندان از خوشحالی صعود تیم ملی به جام جهانی میگویند.
افتخار ایران
صعود ایران به جام جهانی باعث شد که هنرمندانی همچون رضا میرکریمی، رسول صدرعاملی، تهمینه میلانی، سیامک انصاری، سیدجواد رضویان، دنیا مدنی، محراب قاسمخانی این صعود را با عکس تیم ملی به مردم ایران تبریک بگویند. محمدعلی طالبی در صفحه خود نوشت: «ایران با گل مهدی طارمی برنده مسابقه با عراق شد و بدین ترتیب سریعترین صعود تیم ملی ایران به جام جهانی رقم خورد. ایران نخستین تیم آسیایی است که حضورش در جام جهانی قطر مسجل شده است. این سومین حضور پیاپی و ششمین راهیابی این تیم در دوران جام جهانی است.»
چهره ها
کوروش نریمانی در صفحه خود با انتشار عکسی از پارک خانه هنرمندان نوشت: «پاییز امسال، مدتی بهخاطر پروژه نوشتنم سحرخیز شدم. صبحها پیش از طلوع آفتاب و شروع کار کله پزها، از خونه میزدم بیرون که برم دفتر و بشینم سر کار نوشتن. طلوع آفتاب رو تو پارک هنرمندان بودم و ورزشکارای صبحگاهی رو تماشا میکردم و مدتی هم مینشستم لب حوض و گاهی هم با گوشیم عکس میگرفتم. راستش این سحرخیزی که چندان تأثیری تو سرعت و کمیت کار نوشتنم نداشت، ولی عوضش یخورده آفتاب دیدم، نفس تازه کردم، با حوصله صبحونه با نون داغ و تازه خوردم و ورزش دیگران رو تماشا کردم به امید اینکه روزی منم پاشم صبحها بیام یه خورده ورزش کنم.»
شهروز دلافکار بازیگر تئاتر و سینما در صفحه خود خبر از اجرای نمایش «طوفان» بعد از دو سال تمرین داده است. این بازیگر در صفحه خود نوشت: «طوفان/The Tempest» آخرین نمایشنامه ویلیام شکسپیر، تازهترین تولید تئاتر مستقل تهران بعد از دو سال تمرین از ٢٨ بهمنماه در تماشاخانه ایرانشهر بهروی صحنه میرود.»
کیومرث مرادی در صفحه خود فیلم «مکبث» را منتشر کرده است. این کارگردان تئاتر درباره این فیلم نوشت: «این اثر را ببینید، چندین بار ببینید، تکرار و تعدد بازی برای پول ساختن، فخر فروختن، نمایش دادن، با سادگی در زیستن و خلق کردن بسیار متفاوت است. با دیدن این اثر به این باور میرسید که چقدر میتوان از سطحی بودن و سطحی شدن این هنر مقدس، هنر بازیگری فاصله داشت و هنرمند بازیگر بود و نه یک بازی ساز سطحی.»
مجید صالحی با انتشار تیزر فیلم سینمایی «برف آخر» ساخته امیرحسین عسگری خبر داد که این فیلم برای رقابت در جشنواره فیلم فجر، آماده نمایش شد. در «برف آخر» امین حیایى، لادن مستوفى و مجید صالحى به ایفاى نقش میپردازند.
لیلی رشیدی صدوبیستوششمین کتاب شنیدنی را میخواند. کتاب «دل به من بسپار»، اثر سوزانا تامارو با ترجمه «بهمن فرزانه کتابی است در رادیو گوشه منتشر میشود. در بخشی از کتاب آمده است: «می دانی «ج» چه میگوید؟ اینکه هریک از ما نخی را به دست داریم که اگر آن را دنبال کنیم به ستاره ای میرسیم. هریک از ما در آسمان صاحب ستارهای هستیم که اقبال ما بستگی به آن دارد، یک ستاره بادبادکی، باید یاد بگیریم که آن را دنبال کنیم و نخ آن را گم نکنیم.»
کهبد تاراج بازیگر تئاتر با انتشار چند عکس خود در حال تمرین تئاتر نوشت: «تمرین برای جشنواره، صحنهها عوض میشوند. صحنهها تعدیل میشوند. صحنهها دوستداشتنیتر میشوند.»
پیشنهاد کتاب
خواندن کتاب «جاده لسآنجلس» را قاسمعلی فراست نویسنده و منتقد در صفحه خود خبر داده است و درباره این کتاب نوشت: «تاکنون داستانی از جان فانته نویسنده امریکایی نخوانده بودم. با جاده لس آنجلس با این نویسنده آشنا شدم. کتابی که سالها بعد از نوشتن، لابلای دستنوشتههایش پیدا میشود. نوشته، رمانی است خواندنی با طنزهایی خاص. با جوانی سروکار داریم که سرهیچ کاری نمیماند. بلندپرواز است و در سودای نویسندگی. هرجا میرود پابند آن کار نیست. گمان میکنم از خواندن این کتاب
لذت ببرید.»
خواندن کتاب «تاریخ اردلان» را پوران درخشنده در صفحه خود با انتشار جلد کتاب خبر داده است. این کتاب تألیف مستوره اردلان است که کتابی تاریخی از دوران صفویان و حکومت اردلان است که توسط اولین زن تاریخنویس ایران ماه شرف خانم مستوره اردلان نوشته شده است.
عکس نوشت
پس از دیدار تیم ملی فوتبال ایران و عراق و صعود تیم ملی کشورمان به جام جهانی که به صورت زنده از برج آزادی پخش شد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به همت بنیاد فرهنگی هنری رودکی به اجرای برنامههای مختلف فرهنگی هنری از جمله اجرای قطعات ملی با ارکستر سازهای بادی به رهبری سینا ذکایی پرداخت./ روابط عمومی
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
«کاغذپارهها» مستند انیمیشنی منحصر به فرد است
-
کمک ادبیات به کودکان با نیازهای ویژه
-
رویش عشق در باغ مجروح آتابای
-
دو درخت از باغ عرفان و تصوّف افغانستان
-
حل مسأله با خواندن صورت مسأله آغاز میشود
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین