مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در گفتوگو با «ایران» برنامه های دولت برای افزایش درآمدهای نفتی کشور را تشریح کرد
ظرفیت تولید نفت تا پایان سال به قبل از تحریمها میرسد
امروز هم نفت مان را نمیخرند، ما آن را میفروشیم / امریکا حتی یک تحریم را هم برنداشته است اگر میخواستند برای فروش نفت به ما لطف کنند ، زمان دوستان قبلی این کار را میکردند
گروه اقتصادی/ پس از 6 ماه از شروع به کار دولت سیزدهم، اکنون آثار و نشانههای بهبود در صنعت نفت پدیدار شده است. به طوری که صادرات نفت و درآمدهای نفتی افزایش یافته، پروژههای مسکوت دوباره به جریان افتاده و برنامهای جامع برای ارتقای وضعیت صنعت نفت در حال پیادهسازی است. برای بررسی جزئیات این تحرکات جدید، سراغ محسن خجستهمهر، مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران رفتهایم. او در گفتوگو با «ایران» به تشریح تازهترین رویدادهای صنعت نفت پرداخت.
لطفاً توضیح دهید که شرکت ملی نفت را در چه حالی تحویل گرفتید؟
ما برای پاسخ به این پرسش که در چه شرایطی اینجا را تحویل گرفتیم، لازم است بازتعریفی از مأموریتهایمان داشته باشیم. چون اول باید مشخص باشد که مأموریت ما چیست و چه وظیفهای به عهده ما بوده و بعد از ما حساب بکشند و بپرسند که آیا این کارها را کردهای یا نکردهای. در حالی که اگر بیسند و مدرک صحبت کنیم، میتوانند بگویند که سیاهنمایی میکنید، در حالی که واقعاً چنین قصدی وجود ندارد.
دولتهای ما چون برای نظام جمهوری اسلامی کار کردهاند، در جاهایی که کار کرده و زحمت کشیدهاند مأجور هستند (و طبق وظیفه عمل کرده اند)، ولی در جاهایی که کار نکردهاند، یا قاصر بودهاند یا مقصر و باید اینها را از هم تفکیک کنیم. یا غفلت و سهلانگاری کردهاند یا تصمیماتی گرفتهاند که ناظر به بعضی کوتاهیها بوده است و بدترین نوع کوتاهی هم این است که تصمیم بگیری بعضی کارها را انجام ندهی.
وظیفه ما چیست؟ بخش نفت و گاز و میادین نفت و گاز ما یک موضوع حاکمیتی است و براساس قانون اصل 44 و سیاستهای ابلاغی رهبر معظم انقلاب درباره اصل 44 قانون اساسی و براساس اینکه نفت و گاز [جزو] انفال هستند، دولت به نمایندگی از حکومت اسلامی وظیفه راهبری و اعمال حاکمیت بر میادین نفت و گاز را دارد و وزارت نفت هم به نمایندگی از دولت این وظیفه را به عهده دارد. بنابراین میتوانیم اینگونه بگوییم که وزارت نفت به نمایندگی از حکومت اسلامی وظیفه بسیار سنگینی به عهده دارد.
این وظیفه چیست؟ ما چیزی حدود 1200 میلیارد بشکه معادل نفت خام در کشور داریم. وقتی میگوییم معادل نفت خام بشکه، یعنی گاز را از نظر ارزش حرارتی به نفت تبدیل میکنیم. میعانات و مایعات و خود نفت را هم به همین شکل در محاسبه میآوریم. ما اینها را در زیرزمین داریم. وظیفه ما در وزارت نفت این است که این دارایی زیرزمینی را به حداکثر ثروت روی زمین تبدیل کنیم. یعنی قرار نیست من یک بشکه نفت زیرزمین را به حداقل ارزش خودش مصرف کنم یا بفروشم. چون وظیفه وزارت نفت در بخش بالادستی، تولید ثروت است. وظیفه اصلی ما این است که تولید ثروت کنیم و با توجه به ذخایری که در زیرزمین داریم میتوانیم تا حدود صد سال دیگر نفت و گاز تولید کنیم. بنابراین تولید نفت و گاز از طرف نظام مقدس جمهوری اسلامی یک وظیفه صدساله برای وزارت نفت است. آن هم به این شکل که به حداکثر ارزش افزوده خودش برسد. این یک مأموریت است. حالا چه کارهایی باید بکنیم که اگر بکنیم وظیفهمان را انجام دادهایم و اگر نکنیم، کوتاهی محسوب میشود؟
بخش قابل توجهی از ذخایر کشور میادین مشترک نفتی و گازی ما هستند. چیزی حدود 28 میدان نفتی و گازی در پهنه جمهوری اسلامی با کشورهای همسایه مشترک هستند که در میان مهمترین میادین نفتی مشترک میتوانیم به میدان آزادگان جنوبی، میدان یادآوران، میدان آزادگان شمالی، میدان یاران شمالی و یاران جنوبی در جنوبغرب کشور و در غرب کارون در استان خوزستان اشاره کنیم.
متأسفانه در گذشته آنطور که باید و شاید نتوانستهایم کار مهمی برای مهمترین میدان، یعنی آزادگان انجام بدهیم. این سؤال باید پاسخ داده شود. ما یک قرارداد خارجی به ارزش 6.5 میلیارد دلار داشتیم و در حال اجرا بوده و به دلایل نامشخصی این قرارداد فسخ میشود. قرار بوده که این میدان 320 هزار بشکه تولید داشته باشد، در حالی که در حال حاضر تولید آن کمتر از یکسوم این میزان است.
با کدام شرکت؟
با یکی از شرکتهای بینالمللی بوده.
اروپایی؟
نه، چینی. بهراحتی یک قرارداد خارجی فسخ شد. ما حدود 8 سال فاز دوم میدان یادآوران را اجرا نکردیم و حتی حاضر نبودیم از ظرفیت و توان داخلی استفاده کنیم. فاز دوم آزادگان شمالی هم به همین شکل. بالاخره ما قبول داریم که در داخل کشور مقدورات و ظرفیتهایی وجود دارند. البته آزادگان جنوبی را به شکل غیرمتمرکز به بخشهای مختلف دادهاند، ولی نتیجهای نگرفتهایم، چون نتیجه اجرای این طرح موفق نبوده است. این طرح قرار بوده چهار سال باشد، ولی از موقعی که تحویل گرفتهایم حدود 8 سال گذشته، تولید آن کمتر از یکسوم میزان برنامهریزی شده بوده که تازه بخشی از این یکسوم هم به دولتهای قبل یعنی دولتهای نهم و دهم مربوط میشده است. این قضیه عدمالنفع زیادی را متوجه کشور کرده است. فرض کنید که اگر قرار این بود که در ظرف یکسال فقط 320 هزار بشکه نفت تولید کنیم، اگر هر بشکه نفت را 50 دلار حساب کنید، عدمالنفع یکساله این چقدر خواهد بود؟ فرض کنید که 80 هزار بشکه آن مربوط به قبل باشد، 230 هزار بشکه ضرب در 60 دلار ضرب در 365 روز چقدر میشود؟ ما در این شرایط اینجا را تحویل گرفتهایم. چرا این اتفاق افتاده؟ رویکرد چه بوده؟ رویکرد این بوده که ما فقط در حالتی میتوانیم این میدان را توسعه بدهیم که شرکتهای خاصی در آن مشارکت کنند و فقط در صورتی این را توسعه بدهیم و تولید کنیم که مثلاً برجام برقرار باشد و هیچ محدودیتی وجود نداشته باشد.
منطق چه میگوید؟ میگوید که اگر قرار است یک انتظار منطقی داشته باشی چند سال باید صبر کنی؟ یک سال؟ دو سال؟ طبعاً هشت سال انتظار منطقی نیست و خلاف تدبیر است.
یعنی کار این میادین هشت سال فریز شده بود؟
بله کم و بیش این طور بود. حتی اگر شما میخواهی مذاکره کنی، چند سال قرار است منتظر یک اتفاق خاص بمانی؟
در این هشت سال چقدر کار جدید شد؟
ما واقعاً در بحث توسعه میادین مشترک انتظار داشتیم میدان آزادگان جنوبی توسعه پیدا کند، ولی اینگونه نشد. ما انتظار داشتیم فاز دوم میدان یادآوران توسعه پیدا کند.
توسعه اینها از قبل در دستور کار بود، ولی در این هشت سال کنار گذاشته شد؟
بله. اقداماتی انجام شد ولی اراده جدی وجود نداشت. من میخواهم به یک موضوع خیلی واضحتر اشاره کنم. قرارداد فاز 11 پارس جنوبی که مرزیترین فاز ما با قطر بوده، در سال 91 با یک شرکت ایرانی منعقد میشود؛ اما در سال 92 با یک دستور کان لم یکن میشود. یعنی قرارداد منعقد شده، کانلمیکن میشود.
به دستور وزیر وقت؟
بله.
منطقش چه بود؟
سؤال ما هم این است که چرا؟ حتماً دلیلش نبود منابع مالی نبوده است، چون منابع مالی ما در آن زمان به گونهای بوده که پول اضافی هم داشتهایم. ممکن است بگویند پول نداشتیم، ولی هر چیز دیگری که بگویند قابل قبول نیست. مثلاً چه بگویند؟ بگویند منتظر بودند که خارجیها بیایند؟ چند سال منتظر آنها ماندید؟ جالب است که به شما بگویم بعد از هشت سال که گذشت تازه این میدان را به کسی دادند که هشت سال قبل از او گرفته بودند. بله، یک زمانی توتال آمد و این را به او دادند، ولی توتال آن را رها کرد و رفت. مگر چند سال باید برای یک شرکت صبر کرد؟ هشت سال عمر دو دولت است.
آن هم در جایی که میدان مشترک است...
بله. و رقیب ما همینطور دارد گاز را بهرهبرداری میکند. گاز به لحاظ فنی با نفت تفاوت دارد. سیالش خیلی روان است و فشارش سریع تنظیم و تعدیل میشود. سیال از جایی که فشارش بیشتر است به جایی مهاجرت میکند که فشارش کمتر است. اگر بخش همسایه بیشتر تولید میکند، فشارش میافتد. من در اینجا در مرز خودم چون بهرهبرداری نمیکنم، فشارم بیشتر است و طبق قانون سیالات، گاز از جایی که فشار بیشتر است به جایی میرود که فشار کمتر است. خودشان هم گفتهاند که سالی 5 میلیارد دلار درآمد این فاز است و حالا من باید آن را با عدم النفع معاوضه کنم. ضمن اینکه این فاز 11 پالایشگاه هم نمیخواست و صرفاً با حفاری و تکمیل بخشهای دریایی به بهرهبرداری میرسید. چون ما نیاز به ظرفیت پالایشگاهی اضافه نداشتیم و باید به بخشهای دیگر میرفتیم. البته کارهایی هم کردهاند، ولی آن کارها نه نسبتی با منطق داشته و نه در شأن کشور ما بوده است.
شنیدم که اگر در انتهای مذاکرات وین کار به سرانجام میرسید، وضعیت فنی ما به گونهای بود که برای رسیدن به فروش 2.5 میلیون بشکه در روز به زمان زیادی نیاز داشتیم.
بله، این ناظر به همین موضوع است.
ظاهراً این زمان به چند هفته کاهش پیدا کرده؛ یعنی آنچه که لازم بود ما به فروش حداکثری بعد از برجام برسیم، الان اگر توافق احیا میشد، نمیتوانستیم به آن برسیم.
همینطور است. اجازه بدهید به نکته دیگری هم اشاره کنم. فازهای پارسجنوبی در شرایطی از دولت دهم تحویل دولت یازدهم شد که از پیشرفت مناسبی برخوردار بود و انتظار بود که این فازها را یکی یکی زودتر از چیزی که آنها تمام کردند، وارد مدار کنند. الان بعد از هشت سال میبینیم که بعضی از فازهای پارس جنوبی هنوز کامل نیستند. بعد از هشت سال هنوز فاز 14 کامل نیست و حتی یک واحد Train هم به تولید نیامده است. ما به محض اینکه آمدیم بنا را بر این گذاشتیم که حداقل یک واحد فاز 14 راهاندازی شود. چون بعضی وقتها منابع مالی هم هست، ولی وقتی زمان نداری نمیتوانی کاری بکنی. زمان خیلی تعیینکننده است. در یک بخشی چون گفتیم نیاز نداریم نمیفروشیم، بخشی از ظرفیتی را که قبل از تحریمها داشتیم، در طی مدتی که تحریمها مجدداً شروع شدند از دست دادیم.
ادامه در صفحه 8