آیا رویکرد تربیتی قرآنی با اهداف «فبک» قابل تطبیق است؟
نقش خطابه های قرآنی در برنامه های تربیتی
اسماعیل اسماعیلی شریف
دین پژوه
1نزدیک به نیم قرن پیش جریانی در دنیا شکل گرفت که ابتدا عنوان خاصی نداشت، اما بتدریج «فلسفه برای کودکان» (فبک) نام گرفت. این جریان در حدود دو دهه پیش به کشور ما وارد شد و خیلی زود جای خود را یافت، تا آنجا که بهعنوان بخشی مستقل در برخی از پژوهشگاهها مطرح شد، کتابهایی بر مبنای آن تألیف و ترجمه شد، نشریهای علمی بدان اختصاص یافت و همچنان رو به گسترش دارد.
2در این جریان که هدف اصلی آن ترویج اندیشیدن در میان کودکان از سن کودکی است، فلسفه به معنای عناوین رایج در میان فلاسفه مسلمان (مانند: وجود و ماهیت، جوهر و عَرَض، مقولات عشر و...) مورد نظر نیست، بلکه به معنای تربیت افراد بر مبنای آموزههایی است، مانند: تشخیص، گردآوری اطلاعات مرتبط، واکاوی، تعمق، ارائه، سنجش، خود انتقادی، خردورزی، آفرینندگی، انعطاف پذیری، شفافیت، سازمان دهی یافتهها، خود اتکایی، کاوشگری، تعامل و عناصری مانند آنها.
3 در شمار دستاوردهای تربیتی «فبک»، از تحولاتی رفتاری یاد میشود، مانند: رشد اخلاقی و اندیشگی کودک، تربیت کودکان متفکر، تفکر انتقادی، آمادگی برای تعامل مؤثر اجتماعی، گسترش روحیه خلاقیت، افزایش هوش هیجانی، کنترل پرخاشگری و دیگر اختلالهای تربیتی، پرورش بردباری، توسعه فرهنگی، آموزش راهبردی تفکر، مهارت مثبت اندیشی، ارزش آموزی، بها دادن به پژوهش، فرا گرفتن روشهای فکرورزی در عمل و انتقال آنها به دیگران.
4 بارها گفتهایم و بار دیگر به یاد میآوریم که قرآن، در معرفی خود، «حیات بخشی» را مطرح میکند (دعاکم لما یحییکم)، نه آموزش مطالب خشک و خنثی که بار مسئولیت در پی نداشته باشد. کتاب سترگ خدا، این مستقل عقلی را به یاد انسان عاقل میآورد که: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون؟». این پیام روشن باید به ما بفهماند که عالمان (در هر درجه باشند، یعنی اینکه هر کس یک مطلب بداند، بدان عالم است) نسبت به دیگری که نمیداند، نه تنها حق ندارد احساس «خود برتر بینی» کند، بلکه باید به میزان علمی که اندوخته، «احساس مسئولیت» افزونتر از خدای خود بخواهد و برای دستیابی به آن بکوشد.
5. این وجهه روشن دین، یعنی «در هم تنیدگی علم و عمل و ایمان و ترویج و تربیت و خودسازی و جامعهسازی» همان حقیقتی است که گاهی تحتالشعاع کنکاشهای شبه علمی دانشمندان قرار میگیرد و فراموش میشود؛ بدین سان که رویکرد ترویجی را ویژه افرادی بدانند که توان و تاب پژوهشهای نظری محض را ندارند، به گونهای که با اندکی اغراق، پژوهشگران گاهی متأسفانه با نگاه «عاقل اندر سفیه» به مروجان و مبلغان بنگرند. در این رویکرد، فروکاست مقوله مهم تربیت - که یکی از اهداف اصلی پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام بوده - به هدفی فرعی را شاهدیم. و بسا زیانها که از این فروکاست نابه جا دیده ایم!
6 اگر به این نکات نیک بنگریم، میبینیم که آن رویکرد خردپسند جهانی (فبک) با این هدفگیری وحیانی قرآن و مکتب اهل بیت علیهمالسلام، اگر نه در تمام جزئیات، دستکم در کلیات، اشتراک دارند. در این سخن، هویت عقل محورِ دین صحیح الهی (مبتنی بر قرآن و عترت) گواه مهم این مدعا است. بدین روی امید میرود که گوینده در این سخن، تحت تأثیر فضای رایج نباشد که هر پیشرفتی در دانش بشری را به دین نسبت میدهد، بیتوجه به اینکه دانش بشری مجموعهای از فرضیههای انباشته زمینی است، در حالی که مکتب وحی، بر حقایق الهی استوار است.
کلامی که در باب تطابق رویکرد قرآن با رویکرد فبک گفته شد، امید میرود که برخاسته از این حقیقت باشد که در کلام بلند امام کاظم علیهالسلام، حجتهای خدا را دو گونه میداند: حجت باطنه یعنی عقل موهبتی الهی به انسان و حجت ظاهره یعنی پیامبران و امامان علیهم السلام.
7 از یاد نبردهایم که تا کنون تلاشهای زیادی در جایجای جهان اسلام صورت گرفته که قصههای قرآن را به زبان و بیان و فهم کودکان نزدیک سازد؛ تلاشهایی که در قالبهایی مانند کتاب، جلسات قصه خوانی، شکلهای متنوع صوتی و تصویری (اعم از کلیپ و فیلم و پویانمایی و...) بهدست مصرف کننده رسیده است. نیز از یاد نمیبریم ناهمدلیها و نامهربانیهایی که دست اندرکاران این جهادهای مقدس، از این و آن میبینند. پیامد کارهای دشمنان دانا و دوستان نادان، دریغا که در این زمینه همسو است. بدین روی، اجر تمامی مجاهدان مخلص این میدان با خدایی باد که: «لا یضیع أجر المحسنین».
8 اما سخن در این گفتار، فراتر از بازگویی و بازنویسی قصص قرآن است؛ بلکه نوع خطابه های قرآن را در این روی آورد، میتوان در کانون توجه قرار داد؛ به این هدف که گام های اجرایی و کاربردی تربیت قرآنی - اهل بیتی را از همان سنین کودکی برداریم و فاصله نامبارک موجود میان ادعای دینی فرد و جامعهمان با واقعیت دردآور فعلی را بتدریج کم کنیم.
بهعبارت دیگر، هدف از این قلم انداز، توجه دادن همه اهل نظر به این مهم است؛ اعم از مسئولان مراکز قرآنی و حدیثی در دانشگاهها و حوزههای علمیه، نویسندگان و شاعران و دیگر هنرمندان در حوزه ادبیات و هنر کودکان، صاحبنظران و تجربه مندان در زمینه مسائل تربیتی، اصحاب رسانه، والدین و دیگر مربیان و خلاصه هر کسی که اندک ارتباطی با این ضرورت فراموش شده دارد.
بدین روی، مثالهایی که محض نمونه در این گفتار بیان میشود، برای توجه دادن به منابع مرتبط است، نه اینکه استقصای تام مورد نظر باشد، که چنین استقصایی به زمانی دیگر و مجالی گستردهتر و فضایی کارشناسانهتر نیاز دارد.
9 اینک نمونههایی از شیوهها و گونههای سخن گفتن قرآن با مردم یادآوری میشود که با اهداف و دستاوردهای فبک (یادشده در بند 2 و 3 این یادداشت) سازگار است، بیان میشود.
شیوه پرسشی: قرآن بارها حقایقی را که میتوان به شکل خبری توضیح داد، به شکل پرسشی بیان میدارد تا درون انسان را بر انگیزد و او را به سوی اهداف برتر سوق دهد. پرسشهایی مانند أفلا تتفکرون؟، أفلا تعقلون؟ فأین تذهبون؟ و... الگوهایی مناسب در جهت تحریک و بسط تفکر هستند. نیز پرسشهایی مانند «مالکم کیف تحکمون؟» را در مقوله درخواست داوری و استدلال، میتوان طرح کرد.
شیوه بیان تمثیلی: انواع مثل های قرآن که معمولاً تا کنون در فضای پژوهشهای ادبی مرور میشده، اینک باید در فضای تربیتی برای بهسازی تربیت کودکان مطرح شود.
شیوه تشبیه: قرآن در بیان شباهت بعضی از آموزهها با برخی پدیدههای ملموس و محسوس، بدون اینکه وجه شبه را بازگوید، تفکر مخاطب را برمیانگیزد تا خود بیندیشد، آنگاه به مدد حکمتهای اهل بیت علیهم السلام وجه شبه را بیابد و بدین سان جنبههای تربیتی آیات را استوار بدارد.
به این شیوهها میتوان افزود: سیر و سفر در زمین و نشانههای خلقت و تاریخ، بیم و امید، جدال احسن، نکات درون داستانها، توجه دادن به آیات خلقت در خلال سوگندها، حروف مقطعه، بیان موارد خرق عادت و...
10 در پژوهشی دیگر، روایات رسول خدا صلیالله علیه و آله در باره امیرالمؤمنین علیه السلام با دستهبندی ویژهای ارائه شده که با مبانی فبک سازگار است، گرچه شاید محقق(سیدحسن سبزواری) به این نکته توجه نداشته است.
در این پژوهش، روایات یادشده به حدود 30 نوع تقسیم شده است. محقق، ابتدا تمام این روایات را که در بیان فضیلت امیرمؤمنان است، در دو گروه اصلی جای داده است: گونه شناسی گفتار نبوی و گونه شناسی رفتار نبوی.
محقق بخش اول یعنی گونههای گفتاری را به سه گروه اصلی تقسیم کرده است: محتوایی، اسلوب گفتاری، زبانی و ارتباطی. آنگاه ذیل این سه عنوان کلی، انواع مختلف میآورد: تنصیصی، تبیینی (با تقسیمات فرعی آن)، تشبیهی، پرسشی، تأکیدی، استفساری، تبشیری، انذاری و تحذیر، تشویق و ترغیب، توبیخ، امر و دستور، تکریم زبانی، تعلیمی، تفدیه و استنصاری.
وی در بخش دوم، گونههای رفتاری را در چند گروه میآورد: استخلاف، سفارت، تفویض، نجوا، اشاره، بهرهبرداری از موقعیتهای مکانی و زمانی، تکریم فعلی، شادمانی و تبسم، حزن و بکا، همدردی و احتجاج.
ذیل هر عنوان، نمونههایی از نصوص یاد شده است. این دادهها به ما کمک میکند برای عمل به حدیث شریف نبوی که فرمود: «أدبوا أولادکم علی حب علی بن أبی طالب»، برنامهای عملی و کاربردی طراحی کنیم. خوشبختانه ظرفیت چنین برنامه کاربردی در متون معتبر وحیانی موجود است و فقط باید این ظرفیت را بازیابیم و فعال کنیم.
11. مشابه آنچه را در باب کتاب سترگ الهی، قرآن و نیز در باره نخستین امام معصوم، سید الأوصیاء، امام امیرالمؤمنین علیه السلام گفته شد، در باب آخرین حجت خدا، حضرت بقیةالله خاتم الأوصیاء عجلالله فرجه نیز میتوان گفت.
باور قلبی و عملی به آموزه مهدویت - که نشانگر فرجام نیکوی انسان است و بازآفرینی جان و جهان در گرو آن است - در سپهر آموزههای نبوی آن چنان اهمیتی دارد که هزاران حدیث معتبر، از فریقین بدان اختصاص یافته است. این احادیث را، محدثان متقدم و متأخر در مجموعههایی گرد آورده و به دست ما رسانده اند؛ آنان غالباً از حد نقل حدیث فراتر رفته و با توضیحات مناسب و گویا، زنده بودن آرمان مهدویت و نقشآفرینی آن در زندگی را نشان دادهاند.
مروری بر گنجینههایی مانند کافی، کمال الدین، غیبت نعمانی و غیبت طوسی در میان کتاب های متقدم؛ و منتخب الاثر، مجلدات مربوط به بحار الانوار (مجلد 51 تا 53)، العبقری الحسان و معجم أحادیث الامام المهدی در سدههای اخیر، صحت مدعای ما را مینمایانَد.
12. در میان منابع مهدوی، کتاب مکیال المکارم، جایگاهی ویژه دارد؛ چرا که در آن، درایت به خدمت روایت آمده است. مؤلف محقق و باورمند این گنجینه نفیس، فقه الحدیث را با نقل اخبار درآمیخته و نتایج کاربردی برای بهینهسازی زندگی و جهت دادن آن بهسمت و سوی زیست منتظرانه را از متون آیات و احادیث (حتی متونی که مستقیماً در باره مهدویت سخن نرانده است) استخراج میکند. تقسیمبندی ابتکاری مطالب این کتاب، با اینکه حدود صد سال از زمان تألیف آن گذشته، هنوز تازه و جذاب مینماید. بدین روی جای آن دارد که آموزه مهدویت، به کمک این گونه منابع معتبر، در قامت عقیدهای زندگی ساز و تحول آفرین مطرح شود.
13 پیام اصلی این قلمانداز آن است که: ما اکنون بخوبی شاهدیم که انواع منابع ادبی ای که برگرفته از فرهنگ شرقی و غربی است، با نگاهی مبتنی بر شاخصهای «فلسفه برای کودکان (فبک)» بازخوانی شده است. بدین سان، درونمایههایی که دیروز تولید شدهاند، امروز بهگونهای مرور میشوند که چراغی روشن برای فردای آدمیان باشد. حق مطلب همین است که در فضایی که امواج فضای مجازی، خواسته یا ناخواسته، پیامدهایی از جمله هویتشکنی دارند، باید دیوارهای هویت را استوار بداریم. و این کار، با بهرهگیری از متون کهن در کنار فنون و مهارتهای امروزینِ رایج، کاملاً قابل اجرا است.
حال، چرا از متون دینی، با وجود ظرفیت بالایی که در این راستا دارند، در این مسیر روشن انسانی، چنانکه باید و شاید، استفاده نمیشود؟ این پرسشی است فراروی انسان های دردمند و دلسوخته، که باید بدان پاسخ دهند؛ از یک سوی شاخصها و مهارتهای رایج مانند فبک و از سوی دیگر، ظرفیت نهفته در متون خردمدارِ وحیانی (قرآن و کلام اهل بیت) را بازشناسند، آنگاه با نگاه میان رشتهای و کارشناسانه به کشف راههای مفید و اجرایی از آنها اقدام کنند و گامهایی در جهت تحول فرد و جامعه، از امروز موجود تا فردای موعود بردارند.
ما دیده به آن فردای روشن داریم، همان آینده درخشان که ویژگیهای آن را راویان راست گفتار، از کلام خدای بزرگ به ما نوید دادهاند؛ بویژه در سرود بامدادی دعای عهد، با این حسن ختام که عرضه میداریم:
«اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الأمة بحضورة و عجل لنا ظهوره؛ إنهم یرونه بعیداً و نراه قریباً؛ برحمتک یا أرحم الراحمین.»
نیم نگاه
قرآن بارها حقایقی را که میتوان به شکل خبری توضیح داد، به شکل پرسشی بیان میدارد تا درون انسان را بر انگیزد و او را به سوی اهداف برتر سوق دهد. پرسشهایی مانند أفلا تتفکرون؟، أفلا تعقلون؟ فأین تذهبون؟ و... الگوهایی مناسب در جهت تحریک و بسط تفکر هستند. نیز پرسشهایی مانند «مالکم کیف تحکمون؟» را در مقوله درخواست داوری و استدلال، میتوان طرح کرد
انواع مثل های قرآن که معمولاً تا کنون در فضای پژوهشهای ادبی مرور میشده، اینک باید در فضای تربیتی برای بهسازی تربیت کودکان مطرح شود
قرآن در بیان شباهت بعضی از آموزهها با برخی پدیدههای ملموس و محسوس، بدون اینکه وجه شبه را بازگوید، تفکر مخاطب را برمیانگیزد تا خود بیندیشد، آنگاه به مدد حکمتهای اهل بیت علیهم السلام وجه شبه را بیابد و بدین سان جنبههای تربیتی آیات را استوار بدارد
نیم نگاهی به ترجمه وصیت امیرمؤمنان به فرزندش امام حسن(ع) به قلم سید مهدی شجاعی
آیین زندگی
عباسعلی مردی
فعال فرهنگی
سید رضی (م 406ق) آن بخش از سخنان امیر مؤمنان علیه السلام را که در کتب پیشین نقل شده بود خواند و از میان آنها آنچه را که بهنظرش بلیغ و رساتر بودند، برگزید و با عنوان نهج البلاغه تدوین کرد.
در کتاب نهج البلاغه، برگزیده سخنان حضرت در سه بخش سامان یافت: خطبهها (سخنرانیها)، نامهها و جملات کوتاه (کلمات قصار). این کتاب با وجود اینکه گزیده سخنان امیر مؤمنان علیهالسلام است اما افزون بر مطالب متنوع علمی - دینی، شامل چگونگی نگرش امیر مؤمنان علیه السلام به زندگی نیز است که رهگشای انسان امروزی خواهد بود.
این کتاب از دوره زندگی سید رضی تاکنون مورد توجه بسیاری از ادبا، علما و شیعیان حضرت قرار گرفت و به زبانهای مختلفی همچون انگلیسی، اردو و فارسی ترجمه گشت. متن کامل آن بیش از چهل بار از سوی مترجمین مختلف به فارسی برگردانده شده است. این تعداد ترجمه، جدا از ترجمههایی است که برخی از پژوهشگران، بخشهایی از آن را به فارسی برگرداندهاند. بهعنوان نمونه بنگرید به ترجمههای خطبه متقین (خطبه همام)، نامه به مالک اشتر و نامه به امام حسن(ع)و...
نامه به امام حسن(ع) که در بسیاری از نسخههای نهج البلاغه با نامه شماره 31 هم شناخته میشود، شامل سفارشهای حضرت امیر مؤمنان به فرزندش و دیگر مؤمنان است و به طور مستقل بهصورت نظم و نثر ترجمه و نیز شرح شده است.
این نامه به هنگام برگشت امیر مؤمنان(ع) از صفین در منطقهای بهنام حاضرین نوشته شده و با معرفی نویسنده (من الوالد الفان) آغاز میشود؛ اما مخاطب نامه گرچه فرزند - امام حسن(ع) - است، ولی در واقع هر انسانی است که دل به آرزوهای محال سپرده و پای در مسیر نیستی نهاده و در تیررس بیماریها قرار گرفته و وامدار روزگار گذشته است.
سید رضی گفته است که مخاطب نامه امام حسن(ع)است. اما ابن میثم، محمد بن حنفیه را مخاطب نامه میداند؛ با مرور نامه و مشخصات مخاطب، میتوانیم بگوییم که مخاطب نامه عموم مردم هستند و همانطور که برخی یادآور شدهاند، حضرت در جایگاه پدر امت، ما انسانها را بهعنوان فرزند مخاطب قرار داده است.
حضرت ضمن بیان صفات انسانی، برخی از اموری را برمیشمارد که برای تربیت فرزندش انجام داده است از جمله اینکه:«من پیش از آنکه زمین دلت، سفت و سخت شود و دلت بذر دیگری را بپذیرد، به کشت ادب در وجودت همت گماشتم، تا محکم و استوار، دل به کار بسپاری و از آنچه اهل تجربه، طالبش بودهاند و خود آزمودهاند، بهره برداری...».
آنگاه بیان میدارد که چه توشهای از تعمق و مطالعه در احوال گذشتگان برداشته و آن را برای فرزندانش به ارمغان میگذارد. اگر بخواهم گزیدههایی از متن را بیاورم باید تمام متن را نقل کنم اما به اختصار بیان میکنم که محتوای این وصایا شامل مواردی همچون سفارش به موعظه، سفارش به زهد، سفارش به حکمت، یاد مرگ، دیدن سختیهای روزگار و اندیشه در تاریخ و پندآموزی از آن، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد در راه خدا، تفقه در دین، صبر، توحید، توکل، دعا، رزق، بیان اوصاف دنیا و فریبندگی آن، ویژگیهای دوستی، فروبردن خشم، حجاب، گرامی داشتن خویشاوندان، طلب خیر (استخاره) و دیگر موضوعات مهم زندگی است. یکی از ترجمه و شرحهای این متن بلند بالا، اثری است با عنوان آیین زندگی، وصایای امیر المؤمنین(ع) به امام حسن مجتبی(ع) که از سوی سید مهدی شجاعی انجام شده است. این اثر، با مقدمهای درخور، ترجمه و توضیح عبارات نامه است. عبارات همراه با ترجمهای سلیس، زیبا و روح نواز است، بهطوری که مترجم کوشیده تا عطری از سخن امیر الکلام را به مشام خواننده برساند.
توضیحهای مترجم که با عنوان اشارات ذیل برخی از عبارات آمده است، با استناد به سخن حضرت در منابع دیگر است. به نوعی تفسیر سخن حضرت به سخن حضرت است و نکات آموزنده و شایستهای را نقل کرده است.
از زیباییهای این اثر میتوان به مقدمه مترجم اشاره کرد. ناشر در مقدمه با بیان اینکه این رهنمودها و سفارشها و ره توشهها، همه آنچه را که یک انسان برای زندگی در این جهان به آن نیاز دارد، مورد توجه قرار دادهاند؛ ولی این فقط ظاهر ماجراست؛ به ذکر نکاتی در مورد وصیت و شرایط آن و به باطن نامه امام اشاره میکند؛ چرا که بهترین و بزرگترین پدر عالم به عزیزترین فرزند عالم وصیت میکند و اضافه میکند:
غرض از چیدن این مقدمات، رسیدن به این نکته است که:
مخاطب این وصایا و سفارشات مولا، ماییم. همه ما و تکتک ما.
مگر نه این است که پیامبر فرمود: «أنا و علی أبوا هذه الاّمه؛ من و علی پدران این امّتیم».
پس این وصیتنامه، سفارشات یک پدر است به تمامی فرزندانش- اعم از پسر و دختر و کوچک و بزرگ- در تمام طول تاریخ و در همه وسعت گیتی. آن هم نه یک پدر معمولی و متعارف. پدری که به راههای آسمان آشناتر است تا مسیرهای زمین، پدری که هزار کتاب از کتب انبیاء در دستهای اوست، پدری که انسان را از خودش بهتر میشناسد، پدری که معلم بشریت است و مراد و اسوه همه اولیاء، پدری که بهدلیل معصومیت آسمانی، نقص و خلل و خطا و اشتباه در کلام و رفتارش راه ندارد.
پدری که اگر دستت را در دستش بگذاری، میتوانی مطمئن باشی که برایت بهشت را با همه وسعت و جاودانگیاش میخرد.
این پدر مهربان و با صفا در راه بازگشت از جنگ صفین، در فرصت و مجالی کوتاه، بهجای ستردن عرق از پیشانی و خستگی از تن، بهجای خوردن غذا و نوشیدن آب، به جای مرهم نهادن بر زخمهای متعدد، نشسته است و این توصیههای آسمانی را برای من و شما نوشته است. وی میافزاید: «حیاتیترین نیاز بشر در همه قرون و اعصار، معرفت و آگاهی است. پس بهترین کار برای این امیر مهربانی این است که بنشیند و برای تمامی فرزندانش، نسخه آگاهی و معرفت و فلاح و سعادت بپیچد.
تمامی فرزندانش؟ آری! او اگر چه بهطور خاص پدر این امّت است، اما از منظری دیگر که وجه «ابوتراب» بودن اوست، پدر تمامی فرزندان این کره خاکی است.حیاتیترین نیاز بشر در همه قرون و اعصار، معرفت و آگاهی است. پس بهترین کار برای این امیر مهربانی این است که بنشیند و برای تمامی فرزندانش، نسخه آگاهی و معرفت و فلاح و سعادت بپیچد.
کاش همه اهالی آب و خاک، همه فرزندان زمین، میتوانستند نسخهای از این «آیین زندگی» یا «سرمشق حیات» یا «کلیدهای آسمانی» یا «رموز رستگاری» را با خود داشته باشند و به این یقین واصل شوند که با عمل به این نسخه منحصر به فرد، سعادت و رستگاری را برای هر دو جهان تضمین میکنند».
این اثر را نشر نیستان برای نخستین بار در سال 1386 ش چاپ کرد و پس از آن بارها تجدید چاپ شده است.