ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام صادق(ع):
هرکس که در مورد خود، رعایت انصاف نماید، به داورى دیگران پذیرفته شود.
کافی، ج۲، ص۱۴۶
هرکس که در مورد خود، رعایت انصاف نماید، به داورى دیگران پذیرفته شود.
کافی، ج۲، ص۱۴۶
هدفم خوب شدن حال تماشاچی بود
نیکی کریمی: حدود سه سال قبل به نظرم آمد فیلم «آتابای» دقیقاً همان چیزی است که دوست دارم، بسازم. چون میخواستم تماشاچی وقتی فیلم تمام میشود، حالش خوب باشد. اما در پاسخ به این که چرا برخلاف تجربههای قبلی در فیلم خودم بازی نکردهام، باید بگویم که تصمیم نداشتم در فیلمم بازی کنم، چون فیلم بسیار سختی بود و میدانستم، صددرصد تمرکزم را باید برای ساخت آن بگذارم. به تنها چیزی که فکر کردم این بود به هرحال در کشور ما خطههای مختلفی وجود دارد خیلی دلم میخواست که دنیای تازهای را تجربه کنم و خیلی شخصی به سراغ این قضیه رفتم، همیشه گویش و زبان ترکی را دوست داشتم و خیلی از لحاظ شنیداری برایم جالب بود. البته مناطق دیگر را مثل کردستان، شمال و جنوب بررسی کردم اما اشعار و نحوه تغزلی بودن و سازهای آن منطقه باعث شد که دلم بخواهد در خطه آذربایجان فیلمم را بسازم.
بخشی از گفتههای کارگردان فیلم سینمایی «آتابای» در ایسنا
بخشی از گفتههای کارگردان فیلم سینمایی «آتابای» در ایسنا
همه اینجا هنوز ر ؤ یاپرداز و ماجراجو هستند
محمد لهراسبی
کارگردان تئاتر
عادت از هر نوع و به هر شکل آن چیز اشتباهی است. حتی عادت به چیزهایی خوب و کارآمد. عادت ذات هرچیزی را خواهد کشت و روزمرگی و بیهودگی را بهدنبال خواهد داشت. به همین خاطر معتقدم نباید تلاشی برای عادت دادن مردم به دیدن تئاتر یا سینما رفتن اتفاق بیفتد. چیزی که باید اتفاق بیفتد خود اتفاق است. به نظر من برای تئاتر دیدن باید نمایشهایی درخور توجه تولید شوند نه صرفاً برای اینکه یک کاری کرده باشیم و... تئاتر باید به اتفاقی منجر شود که مخاطب آن، زندگیاش به قبل و بعد از دیدن نمایش تقسیم شود. نمیگویم کلیت زندگیاش اما حداقل باید به تغییری حتی کوچک منجر شود. متأسفانه این دو سال بیماری به خیلی از گروههای نمایشی ضربه زد و حتی چند سالن را هم به تعطیلی کشاند و این به فقیرتر شدن هنرمندان به لحاظ مالی انجامید. قشری که اکثریت آنها پیش از این نیز وضعیت مالی خوبی نداشتند و حالا هم دو سال طاقتفرسا را بدون کسب درآمد پشت سر گذاشتهاند؛ اما در همین چند ماه اخیر با بهبود اوضاع شاهد بودیم که گروههای نمایشی با نمایشهای خوبشان یکییکی به صحنه بازگشتند و این امر بخوبی نشان داد که در این دو سال همه مشغول کار و تمرین بوده و هیچگاه ناامید نشدهاند. شاید این روحیه در کمتر قشری از اجتماع وجود داشته باشد و کمتر قشری باشند که دو سال در بیکاری مطلق کار کنند؛ آنهم بدون داشتن یک ریال درآمد. با اینکه تئاتر به لحاظ فکری و تولید اندیشههای نو همیشه پیشرو بوده و حتی جلوتر از سینما، موسیقی و هنرهای تجسمی اما متأسفانه هنوز جایگاه اقتصادی خود را در بین سایر هنرها پیدا نکرده است. خود من از هنرهای تجسمی و نقاشی و گرافیک با تئاتر آشنا شدم و رشته تحصیلیام سینماست اما هیچگاه هیچ بستر و مدیومی به اندازه تئاتر مرا به هیجان نمیآورد. با اینهمه سالهاست میبینیم در سینما فیلمهایی که به اتفاقی نو و فکری تازه منجر شوند تولید نشده یا بسیار کم تولید میشوند و سینما گویی راه تجارت را پیش گرفته و فعلاً در هیجان پولهایی است که به سوی آن روانه میشود. موسیقی نیز به همان راه رفته و اکنون دوردور کنسرتهای بزرگ است؛ کنسرتهایی که پس از دو ساعت، مخاطب با چیزی بجز عکس و امضا و سلفی از سالن خارج نمیشود. تجسمی هم دور از این دو نیست. قیمت یک تابلوی نه چندان خوب در تهران گاهی با قیمت فروش یک پروژه سینمایی یا چند ماه فروش یک نمایش خوب برابری میکند، البته باید اضافه کنم که در سینما، موسیقی، هنرهای تجسمی و... هنرمندان جوان و بسیار خوبی سعی میکنند بازی را عوض کرده و مسیری تازه برای این رشتهها مشخص کنند اما جریان اصلی در این هنرها به سویی دیگر رفته و انگار به این زودیها هم از این مسیر قصد بازگشت ندارد. در تئاتر چنین نیست. انگار همه اینجا هنوز ر ؤ یاپرداز و ماجراجو هستند. انگار زندگی هیجانانگیزتر و هنوز در دام تجاری شدن نیفتاده است. شما هنوز میتوانید به سالن بروید تا گروهی نمایشی برای شما چالش ذهنی جدیدی ایجاد کند. تصاویر بدیع ببینید و به زیرینترین لایههای شخصیتی و وجودی خود دسترسی پیدا کنید؛ اما پیشرفت و گشایش بهلحاظ اقتصادی برای تئاتر اتفاق نیفتاده. چرا؟ نمیدانم شاید دلیلش همان مقاومت تئاتر در مقابل تجاری شدن است. پول و کسب درآمد بد که نیست هیچ، بسیار هم خوب است و من دوست دارم روزی را ببینم که تئاتر جایگاه اقتصادی خود را هم پیدا کرده باشد اما به این شرط که برای رسیدن به این جایگاه روی روح ماجراجو و رؤیاپرداز خود پا نگذارد.
کارگردان تئاتر
عادت از هر نوع و به هر شکل آن چیز اشتباهی است. حتی عادت به چیزهایی خوب و کارآمد. عادت ذات هرچیزی را خواهد کشت و روزمرگی و بیهودگی را بهدنبال خواهد داشت. به همین خاطر معتقدم نباید تلاشی برای عادت دادن مردم به دیدن تئاتر یا سینما رفتن اتفاق بیفتد. چیزی که باید اتفاق بیفتد خود اتفاق است. به نظر من برای تئاتر دیدن باید نمایشهایی درخور توجه تولید شوند نه صرفاً برای اینکه یک کاری کرده باشیم و... تئاتر باید به اتفاقی منجر شود که مخاطب آن، زندگیاش به قبل و بعد از دیدن نمایش تقسیم شود. نمیگویم کلیت زندگیاش اما حداقل باید به تغییری حتی کوچک منجر شود. متأسفانه این دو سال بیماری به خیلی از گروههای نمایشی ضربه زد و حتی چند سالن را هم به تعطیلی کشاند و این به فقیرتر شدن هنرمندان به لحاظ مالی انجامید. قشری که اکثریت آنها پیش از این نیز وضعیت مالی خوبی نداشتند و حالا هم دو سال طاقتفرسا را بدون کسب درآمد پشت سر گذاشتهاند؛ اما در همین چند ماه اخیر با بهبود اوضاع شاهد بودیم که گروههای نمایشی با نمایشهای خوبشان یکییکی به صحنه بازگشتند و این امر بخوبی نشان داد که در این دو سال همه مشغول کار و تمرین بوده و هیچگاه ناامید نشدهاند. شاید این روحیه در کمتر قشری از اجتماع وجود داشته باشد و کمتر قشری باشند که دو سال در بیکاری مطلق کار کنند؛ آنهم بدون داشتن یک ریال درآمد. با اینکه تئاتر به لحاظ فکری و تولید اندیشههای نو همیشه پیشرو بوده و حتی جلوتر از سینما، موسیقی و هنرهای تجسمی اما متأسفانه هنوز جایگاه اقتصادی خود را در بین سایر هنرها پیدا نکرده است. خود من از هنرهای تجسمی و نقاشی و گرافیک با تئاتر آشنا شدم و رشته تحصیلیام سینماست اما هیچگاه هیچ بستر و مدیومی به اندازه تئاتر مرا به هیجان نمیآورد. با اینهمه سالهاست میبینیم در سینما فیلمهایی که به اتفاقی نو و فکری تازه منجر شوند تولید نشده یا بسیار کم تولید میشوند و سینما گویی راه تجارت را پیش گرفته و فعلاً در هیجان پولهایی است که به سوی آن روانه میشود. موسیقی نیز به همان راه رفته و اکنون دوردور کنسرتهای بزرگ است؛ کنسرتهایی که پس از دو ساعت، مخاطب با چیزی بجز عکس و امضا و سلفی از سالن خارج نمیشود. تجسمی هم دور از این دو نیست. قیمت یک تابلوی نه چندان خوب در تهران گاهی با قیمت فروش یک پروژه سینمایی یا چند ماه فروش یک نمایش خوب برابری میکند، البته باید اضافه کنم که در سینما، موسیقی، هنرهای تجسمی و... هنرمندان جوان و بسیار خوبی سعی میکنند بازی را عوض کرده و مسیری تازه برای این رشتهها مشخص کنند اما جریان اصلی در این هنرها به سویی دیگر رفته و انگار به این زودیها هم از این مسیر قصد بازگشت ندارد. در تئاتر چنین نیست. انگار همه اینجا هنوز ر ؤ یاپرداز و ماجراجو هستند. انگار زندگی هیجانانگیزتر و هنوز در دام تجاری شدن نیفتاده است. شما هنوز میتوانید به سالن بروید تا گروهی نمایشی برای شما چالش ذهنی جدیدی ایجاد کند. تصاویر بدیع ببینید و به زیرینترین لایههای شخصیتی و وجودی خود دسترسی پیدا کنید؛ اما پیشرفت و گشایش بهلحاظ اقتصادی برای تئاتر اتفاق نیفتاده. چرا؟ نمیدانم شاید دلیلش همان مقاومت تئاتر در مقابل تجاری شدن است. پول و کسب درآمد بد که نیست هیچ، بسیار هم خوب است و من دوست دارم روزی را ببینم که تئاتر جایگاه اقتصادی خود را هم پیدا کرده باشد اما به این شرط که برای رسیدن به این جایگاه روی روح ماجراجو و رؤیاپرداز خود پا نگذارد.
هنرمندان در فضای مجازی
اهالی فرهنگ و هنر روزهای شلوغ کاری را پشت سر میگذارند و اطلاعرسانی درباره آخرین فعالیتشان موضوع مشترک پستهای اینستاگرامیشان است.
یاد او
پنجم دی زادروز ثریا قزلایاغ (۱۳۳۲-۱۳۹۹) استاد کتابداری و ادبیات کودک و از کوشندگان فرهنگ کودکی در ایران است. او سالها با شور و عشقی بیبدیل در حوزه ترویج کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان این سرزمین تلاش کرد. از ثریا قزل ایاغ آثار ماندگاری به جا مانده است که میتواند برای کتابداران و ترویجگران کتاب کودک و همه آنان که برای ساختن فردایی بهتر برای کودکان میکوشند سودمند باشد. صفحه اینستاگرام «با من بخوان» متعلق به مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان با یادی از تلاشهای ثریا قزلایاغ این روز را تبریک گفته است.
چهره ها
سعید روستایی با انتشار استوری زمزمههای چند روز گذشته درباره عدم حضور فیلم تازهاش در چهلمین دوره جشنواره فیلم را تأیید کرد. روستایی در صفحه اینستاگرامش این طور نوشت: «فیلمبرداری «برادران لیلا» همچنان ادامه دارد و امکان اینکه فیلم به این زودیها آماده بشه، اصلاً وجود ندارد.»
محمد معتمدی تصویر پوستر مستند «امیرکبیر در خون» را منتشر کرده و نوشته که این مستند پردهبرداری از قتلی مرموز در تاریخ قاجار و ناگفته هایی از امیرکبیر است. سجاد باغ شیخی تهیهکنندگی و کارگردانی این اثر را با صدای محمد معتمدی و روایت خسرو معتضد و سیفالله امینیان برعهده دارد.
شبنم مقدمی با انتشار تصویری از «زاپاس» خاطرات این فیلم کمدی به کارگردانی برزو نیکنژاد را مرور کرده است. او در این باره نوشته است: «گوشیام یک یادآوری شیرین و خوشمزه برام داره. میگه 6 سال پیش سال 94 همین روز رامیان بودم. مشغول زندگی در نقش زنی به اسم خورشید» در این تصویر ریما رامینفر و الناز حبیبی دیگر بازیگران این فیلم هم حضور دارند.
علی رفیعی کارگردان شناخته شده تئاتر در صفحه اینستاگرامش از برگزاری دوره آموزش آنلاین «کارگردانی تئاتر» خبر داده است. این مستر کلاس ویدیویی نخستین سری از مجموعه آموزشی صفحه نو با مدیریت مجتبی میرتهماسب است. علاوه بر علی رفیعی، در این صفحه هوشنگ مرادی کرمانی (قصه نویسی)، حسین علیزاده (موسیقی)، رخشان بنیاعتماد (کارگردانی سینما)، فاطمه معتمدآریا (بازیگری)، عبدالحسین وهابزاده (کودک و طبیعت) و نصرالله کسرائیان (عکاسی مستند) تجربیات منحصر به فردشان را در ساختار مستند آموزشی ارائه میکنند.
فرزاد خوشدست کارگردان «خط باریک قرمز» با انتشار تیزری، آغاز اکران آنلاین این مستند تحسین شده را اعلام کرده است. «خط باریک قرمز» موفقترین و پر جایزهترین مستند داستانی سال 1398 و پرمخاطبترین اثر گروه اکران هنر و تجربه در سال گذشته است. این فیلم درباره یک درباره یک مدرس تئاتر درمانی (توماج دانش بهزادی) است که تصمیم میگیرد وارد کانون اصلاح و تربیت شود تا شاید روحیات خشن و مجرمانه این گروه را از طریق درام تراپی تغییر دهد. در این مسیر از چهرههای مهم بازیگری و درام تراپی (هنگامه قاضیانی، فرهاد اصلانی و...) نیز کمک میگیرد تا شاید بتواند در نهایت گروه منتخب را برای اجرای یک نمایش از زندان خارج کند.
آتیلا پسیانی از ایفای نقش «پرویز» در سریال «برف بیصدا میبارد» خبر داده است. پخش این سریال به کارگردانی پوریا آذربایجانی چند روزی است که از شبکه سوم سیما آغاز شده است. «برف بیصدا میبارد» که از آن به عنوان یکی از طولانیترین سریالهای تلویزیونی نام برده میشود، سه فصل دارد که داستان فصل اول آن در ۱۰۰ قسمت از سالهای ۶۵ تا ۶۹ روایت میشود. فرهاد آییش، الیکا عبدالرزاقی، پوریا پورسرخ، مائده طهماسبی، پاشا رستمی، پوریا شکیبایی، پانتهآ سیروس، مریم شیرازی، مینا وحید، فریبا متخصص، امید روحانی و... از دیگر بازیگران این سریال هستند.
چه خبر
قرار است عصر پنجشنبه نهم دیماه 1400 پرونده هشتمین دوسالانه داستان کوتاه نارنج با برگزاری اختتامیه در تالار فردوسی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان جهرم بسته شود. این خبر را صفحه اینستاگرام این
دو سالانه منتشر کرده است.
یاد او
پنجم دی زادروز ثریا قزلایاغ (۱۳۳۲-۱۳۹۹) استاد کتابداری و ادبیات کودک و از کوشندگان فرهنگ کودکی در ایران است. او سالها با شور و عشقی بیبدیل در حوزه ترویج کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان این سرزمین تلاش کرد. از ثریا قزل ایاغ آثار ماندگاری به جا مانده است که میتواند برای کتابداران و ترویجگران کتاب کودک و همه آنان که برای ساختن فردایی بهتر برای کودکان میکوشند سودمند باشد. صفحه اینستاگرام «با من بخوان» متعلق به مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان با یادی از تلاشهای ثریا قزلایاغ این روز را تبریک گفته است.
چهره ها
سعید روستایی با انتشار استوری زمزمههای چند روز گذشته درباره عدم حضور فیلم تازهاش در چهلمین دوره جشنواره فیلم را تأیید کرد. روستایی در صفحه اینستاگرامش این طور نوشت: «فیلمبرداری «برادران لیلا» همچنان ادامه دارد و امکان اینکه فیلم به این زودیها آماده بشه، اصلاً وجود ندارد.»
محمد معتمدی تصویر پوستر مستند «امیرکبیر در خون» را منتشر کرده و نوشته که این مستند پردهبرداری از قتلی مرموز در تاریخ قاجار و ناگفته هایی از امیرکبیر است. سجاد باغ شیخی تهیهکنندگی و کارگردانی این اثر را با صدای محمد معتمدی و روایت خسرو معتضد و سیفالله امینیان برعهده دارد.
شبنم مقدمی با انتشار تصویری از «زاپاس» خاطرات این فیلم کمدی به کارگردانی برزو نیکنژاد را مرور کرده است. او در این باره نوشته است: «گوشیام یک یادآوری شیرین و خوشمزه برام داره. میگه 6 سال پیش سال 94 همین روز رامیان بودم. مشغول زندگی در نقش زنی به اسم خورشید» در این تصویر ریما رامینفر و الناز حبیبی دیگر بازیگران این فیلم هم حضور دارند.
علی رفیعی کارگردان شناخته شده تئاتر در صفحه اینستاگرامش از برگزاری دوره آموزش آنلاین «کارگردانی تئاتر» خبر داده است. این مستر کلاس ویدیویی نخستین سری از مجموعه آموزشی صفحه نو با مدیریت مجتبی میرتهماسب است. علاوه بر علی رفیعی، در این صفحه هوشنگ مرادی کرمانی (قصه نویسی)، حسین علیزاده (موسیقی)، رخشان بنیاعتماد (کارگردانی سینما)، فاطمه معتمدآریا (بازیگری)، عبدالحسین وهابزاده (کودک و طبیعت) و نصرالله کسرائیان (عکاسی مستند) تجربیات منحصر به فردشان را در ساختار مستند آموزشی ارائه میکنند.
فرزاد خوشدست کارگردان «خط باریک قرمز» با انتشار تیزری، آغاز اکران آنلاین این مستند تحسین شده را اعلام کرده است. «خط باریک قرمز» موفقترین و پر جایزهترین مستند داستانی سال 1398 و پرمخاطبترین اثر گروه اکران هنر و تجربه در سال گذشته است. این فیلم درباره یک درباره یک مدرس تئاتر درمانی (توماج دانش بهزادی) است که تصمیم میگیرد وارد کانون اصلاح و تربیت شود تا شاید روحیات خشن و مجرمانه این گروه را از طریق درام تراپی تغییر دهد. در این مسیر از چهرههای مهم بازیگری و درام تراپی (هنگامه قاضیانی، فرهاد اصلانی و...) نیز کمک میگیرد تا شاید بتواند در نهایت گروه منتخب را برای اجرای یک نمایش از زندان خارج کند.
آتیلا پسیانی از ایفای نقش «پرویز» در سریال «برف بیصدا میبارد» خبر داده است. پخش این سریال به کارگردانی پوریا آذربایجانی چند روزی است که از شبکه سوم سیما آغاز شده است. «برف بیصدا میبارد» که از آن به عنوان یکی از طولانیترین سریالهای تلویزیونی نام برده میشود، سه فصل دارد که داستان فصل اول آن در ۱۰۰ قسمت از سالهای ۶۵ تا ۶۹ روایت میشود. فرهاد آییش، الیکا عبدالرزاقی، پوریا پورسرخ، مائده طهماسبی، پاشا رستمی، پوریا شکیبایی، پانتهآ سیروس، مریم شیرازی، مینا وحید، فریبا متخصص، امید روحانی و... از دیگر بازیگران این سریال هستند.
چه خبر
قرار است عصر پنجشنبه نهم دیماه 1400 پرونده هشتمین دوسالانه داستان کوتاه نارنج با برگزاری اختتامیه در تالار فردوسی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان جهرم بسته شود. این خبر را صفحه اینستاگرام این
دو سالانه منتشر کرده است.
یک اژدهای امروزی، چگونه اژدهایی است؟
زهره نیلی
روزنامه نگار
«اژدها» یکی از مشهورترین، شگفتانگیزترین و در عینحال جذابترین موجودات افسانهای در جهان است. روزگاری چینیها اژدها را میپرستیده و او را نماد آب، باران و آبادانی میدانستهاند. اما در ادبیات و فرهنگ غرب و همچنین نزد مصریان باستان، اژدها نماد طغیان و ویرانی بوده است. مردم ایران زمین هم تصویر خوشایندی از اژدها نداشته و او را از نخستین یاران اهریمن و موجودی در نهایت بدی و پلشتی میپنداشتهاند.مردم در روزگار کهن، تصاویر ذهنی متفاوتی از اژدها داشتهاند. اژدهایی که امروز بسیار مورد توجه قرار گرفته و داستانهای زیادی درباره آن نوشته و منتشر شده است. بچههای امروز، اژدها را خیلی دوست دارند و از خواندن و شنیدن داستانهایی درباره این موجود اسرارآمیز و افسانهای لذت میبرند. پس پدرها و مادرها میتوانند با خواندن و هدیه دادن کتابهایی که شخصیت اصلیشان، یک اژدهاست بچههای خود را به کتاب خواندن تشویق کنند.مجموعه پنج جلدی «یک اژدهای امروزی» یکی از همین مجموعههاست. «خالخالی»، اژدهایی است که دوست دارد زندگی بهتری داشته باشد؛ به همینخاطر تصمیم میگیرد به شهر برود و شغل مناسبی برای خودش پیدا کند. او یک روز پاییزی، وسایلش را در بقچه میگذارد و با پدر و مادر و خواهرهایش خداحافظی میکند و به شهر میرود. خالخالی در شهر، سوار مترو میشود و از این گوشه به آن گوشه میرود؛ آدمهایی را میبیند که اعتنایی به او ندارند. دُمش را له میکنند، بیآنکه از خالخالی عذر بخواهند. آدمهایی که بهدنبال تصویر ذهنی خود هستند و نمیخواهند و نمیتوانند این واقعیت را بپذیرند که او یک اژدهای واقعی است که میتواند پرواز کند و نفس گرمش، شعله میکشد. راستش همه مردم و همه مشتریهایی که به رستوران میآیند به اشتباه تصور میکنند خالخالی، پسر بچهای است که لباس اژدها به تن کرده است.یک روز اژدهای امروزی داستان ما از شدت سرما به نفس آتشین خود پناه میبرد و مادر و دختری او را میبینند و خوشحال میشوند و از او میخواهند کارش را دوباره تکرار و کاری کند که باز هم از دهانش، آتش بیرون بیاید. کم کم توجه مردم جلب و خالخالی هیجانزده میشود و آنقدر ذوق میکند که بال میزند و بالا و بالاتر میرود. بیخبر از اینکه به جرم اجازه نگرفتن از برج مراقبت فرودگاه جریمه میشود و مردم از دور و برش کنار میروند و او تنها میماند. آنقدر تنها که وقتی بیمار میشود، کسی نیست به دیدنش برود و از او مراقبت و دلجویی کند.
خالخالی دلتنگ میشود و به شهر باستانیشان «کتیبه» میرود تا روزگار خوش گذشتگان و نیاکان خود را بهخاطر آورد. آنجاست که متوجه میشود خانه بزرگ پدری را با یک خانه کوچک عوض کرده؛ همه خاطرهها در ذهنش مرور میشود و به یاد میآورد در شهر با او چه کرده و چطور حق و حقوقش را نادیده گرفتهاند. به همینخاطر تصمیم میگیرد برای شهردار نامه بنویسد و از حق خود دفاع کند اما به جای این کار، سنگ و میخی برمیدارد و شروع به نوشتن میکند: «یک اژدهای امروزی، شاید در اول راه، چیزهای زیادی نداند. او تنهایی را به در کنار خانواده بودن انتخاب میکند... به جایی میرود که اصلاً او را بهعنوان یک اژدها قبول ندارند اما به او یک شغل سخت میدهند و هر وقت دلشان بخواهد از کار اخراجش میکنند.»
مرجان ظریفی نویسنده و مجید صابرینژاد، تصویرگر مجموعه «یک اژدهای امروزی» هستند که از سوی نشر قو برای گروه سنی «ب» منتشر شده. در این مجموعه متن و تصویر به موازات هم جلو میروند و یکدیگر را کامل میکنند. این قصه، اولین کتاب منتشر شده مرجان ظریفی، یکی از مربیان کانون پرورش فکری اهواز است که تولد نویسندهای خوب و توانمند برای کودکان را مژده میدهد.نویسنده در این مجموعه به مشکلات زندگی شهرنشینی اشاره کرده و با زبانی ساده و جذاب و غیرمستقیم از بچهها خواسته تا به بزرگترها و دوستان خود احترام بگذارند و مراقبشان باشند؛ از سوی دیگر با فرهنگ و تاریخ خود آشنا شوند و به آن افتخار کنند در عین حال تکنولوژی و ابزار و دنیای مدرن را هم بشناسند و از آن استفاده کنند. خلاصه اینکه پدرها و مادرها میتوانند ساعات خوشی را برای فرزند خود با خواندن مجموعه «یک اژدهای امروزی» و داستانهای خالخالی رقم بزنند.
روزنامه نگار
«اژدها» یکی از مشهورترین، شگفتانگیزترین و در عینحال جذابترین موجودات افسانهای در جهان است. روزگاری چینیها اژدها را میپرستیده و او را نماد آب، باران و آبادانی میدانستهاند. اما در ادبیات و فرهنگ غرب و همچنین نزد مصریان باستان، اژدها نماد طغیان و ویرانی بوده است. مردم ایران زمین هم تصویر خوشایندی از اژدها نداشته و او را از نخستین یاران اهریمن و موجودی در نهایت بدی و پلشتی میپنداشتهاند.مردم در روزگار کهن، تصاویر ذهنی متفاوتی از اژدها داشتهاند. اژدهایی که امروز بسیار مورد توجه قرار گرفته و داستانهای زیادی درباره آن نوشته و منتشر شده است. بچههای امروز، اژدها را خیلی دوست دارند و از خواندن و شنیدن داستانهایی درباره این موجود اسرارآمیز و افسانهای لذت میبرند. پس پدرها و مادرها میتوانند با خواندن و هدیه دادن کتابهایی که شخصیت اصلیشان، یک اژدهاست بچههای خود را به کتاب خواندن تشویق کنند.مجموعه پنج جلدی «یک اژدهای امروزی» یکی از همین مجموعههاست. «خالخالی»، اژدهایی است که دوست دارد زندگی بهتری داشته باشد؛ به همینخاطر تصمیم میگیرد به شهر برود و شغل مناسبی برای خودش پیدا کند. او یک روز پاییزی، وسایلش را در بقچه میگذارد و با پدر و مادر و خواهرهایش خداحافظی میکند و به شهر میرود. خالخالی در شهر، سوار مترو میشود و از این گوشه به آن گوشه میرود؛ آدمهایی را میبیند که اعتنایی به او ندارند. دُمش را له میکنند، بیآنکه از خالخالی عذر بخواهند. آدمهایی که بهدنبال تصویر ذهنی خود هستند و نمیخواهند و نمیتوانند این واقعیت را بپذیرند که او یک اژدهای واقعی است که میتواند پرواز کند و نفس گرمش، شعله میکشد. راستش همه مردم و همه مشتریهایی که به رستوران میآیند به اشتباه تصور میکنند خالخالی، پسر بچهای است که لباس اژدها به تن کرده است.یک روز اژدهای امروزی داستان ما از شدت سرما به نفس آتشین خود پناه میبرد و مادر و دختری او را میبینند و خوشحال میشوند و از او میخواهند کارش را دوباره تکرار و کاری کند که باز هم از دهانش، آتش بیرون بیاید. کم کم توجه مردم جلب و خالخالی هیجانزده میشود و آنقدر ذوق میکند که بال میزند و بالا و بالاتر میرود. بیخبر از اینکه به جرم اجازه نگرفتن از برج مراقبت فرودگاه جریمه میشود و مردم از دور و برش کنار میروند و او تنها میماند. آنقدر تنها که وقتی بیمار میشود، کسی نیست به دیدنش برود و از او مراقبت و دلجویی کند.
خالخالی دلتنگ میشود و به شهر باستانیشان «کتیبه» میرود تا روزگار خوش گذشتگان و نیاکان خود را بهخاطر آورد. آنجاست که متوجه میشود خانه بزرگ پدری را با یک خانه کوچک عوض کرده؛ همه خاطرهها در ذهنش مرور میشود و به یاد میآورد در شهر با او چه کرده و چطور حق و حقوقش را نادیده گرفتهاند. به همینخاطر تصمیم میگیرد برای شهردار نامه بنویسد و از حق خود دفاع کند اما به جای این کار، سنگ و میخی برمیدارد و شروع به نوشتن میکند: «یک اژدهای امروزی، شاید در اول راه، چیزهای زیادی نداند. او تنهایی را به در کنار خانواده بودن انتخاب میکند... به جایی میرود که اصلاً او را بهعنوان یک اژدها قبول ندارند اما به او یک شغل سخت میدهند و هر وقت دلشان بخواهد از کار اخراجش میکنند.»
مرجان ظریفی نویسنده و مجید صابرینژاد، تصویرگر مجموعه «یک اژدهای امروزی» هستند که از سوی نشر قو برای گروه سنی «ب» منتشر شده. در این مجموعه متن و تصویر به موازات هم جلو میروند و یکدیگر را کامل میکنند. این قصه، اولین کتاب منتشر شده مرجان ظریفی، یکی از مربیان کانون پرورش فکری اهواز است که تولد نویسندهای خوب و توانمند برای کودکان را مژده میدهد.نویسنده در این مجموعه به مشکلات زندگی شهرنشینی اشاره کرده و با زبانی ساده و جذاب و غیرمستقیم از بچهها خواسته تا به بزرگترها و دوستان خود احترام بگذارند و مراقبشان باشند؛ از سوی دیگر با فرهنگ و تاریخ خود آشنا شوند و به آن افتخار کنند در عین حال تکنولوژی و ابزار و دنیای مدرن را هم بشناسند و از آن استفاده کنند. خلاصه اینکه پدرها و مادرها میتوانند ساعات خوشی را برای فرزند خود با خواندن مجموعه «یک اژدهای امروزی» و داستانهای خالخالی رقم بزنند.
قصهای که آدمهایش خط کشیشده نیستند
مسعود آذرباد
نویسنده و منتقد
اگر بخواهم پنج رمان برتر منتشر شده در سال ۱۴۰۰ را نام ببرم، «پلنگ زخمی» نوشته تقی شجاعی قطعاً جزوشان هست. مطمئنم هر نوجوانی که آن را بخواند خوشش میآید و لذت میبرد. اما توجه کردهاید نزدیک صد کلمه نوشتهام اما چیزی از خود داستان نگفتهام. سختی ماجرا از همین جا شروع میشود. نویسنده اثر جسورانهای خلق کرده و دست روی نقطه حساسی گذاشته است. نقطهای که خیلی از ما، والدین و اولیای تربیتی نه حرفش را میزنیم و نه میگذاریم کس دیگری حرفش را بزند. حالا بگذارید از قصه بگویم و باقی حرفهای مهم را بزنم. قهرمان داستان «پلنگ زخمی»، یک پسر پانزده ساله است، عرفان یا آنطور که خودش در پروفایلش نوشته عرفان پلنگ. پسری در آستانه بلوغ، در دنیای امروز. دنیای شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و دسترسی آسان به هر محتوایی. چه خوب و چه بد. عرفان که حالا موبایل دارد و با یک دختر هم در فضای مجازی آشنا شده و از فیلترشکن و باقی ماجراها خبر دارد، به مشکلی بزرگ مبتلا شده است. حالا اینکه عرفان با این معضل چه میکند و سرانجام داستان چه میشود خودتان باقی کتاب را بخوانید. الان میخواهم از محتوای کتاب بیشتر بگویم. باز هم بگویم. جسارت نویسنده واقعاً تحسینبرانگیز است. در روزگاری که نویسندگان ما اصلاً برای نوجوانان نمینویسند یا در بهترین حالت، داستانشان خنثی است و هیچ دردی از نوجوان را نه مطرح و نه درمان میکند یا حتی بدتر. نوشتنشان تخدیری است و ترویج چیزهای مضر. اینکه نویسندهای رمان نوجوانان با محوریت امور تربیتی و دینی بنویسد، جای خسته نباشید دارد. هم به نویسنده، هم به ناشر. یک چیز دیگر هم هست. من قبلتر کارهای اینشکلی خوانده بودم. عیب بزرگ چنین کارهایی شعارزدگی است.
یعنی نویسنده فقط دنبال این بوده که محتوایش را به چشم مخاطب برساند و تمام. قصه خوب و شخصیتپردازی و این چیزها هم هیچ. اما پلنگ زخمی قصه خوبی دارد. حجم کمی دارد اما به اندازه کافی خردهماجرا هم دارد و خط مستقیمش را نمیشود راحت پیشبینی کرد. بماند که باورپذیر هم هست. آدمهای داستانش خط کشیشده نیستند. جایگاه اجتماعی و سواد و تیپ و قیافهشان آنها را خوب و بد و خاکستری نمیکند. این رفتارشان است که نشان میدهد به کجا میروند و چه نیتی دارند. باید دستمریزاد گفت به تقی شجاعی که به مخاطب نوجوانش نشان داده است صرفاً براساس ظاهر قضاوت نکند و بداند آدمها پیچیده هستند و براحتی نمیشود برای همه یک نسخه پیچید. این را هم بگویم؛ این کتاب را فقط برای نوجوانها نبینید. برای والدین امروزی هم فرصت خوبی است که پلنگ زخمی را بخوانند و از زمانه فرزندشان بهتر آگاه شوند. حتی برای معلمها.
پلنگ زخمی
تقی شجاعی
انتشارات: کتابستان معرفت
سال انتشار: 1400
نویسنده و منتقد
اگر بخواهم پنج رمان برتر منتشر شده در سال ۱۴۰۰ را نام ببرم، «پلنگ زخمی» نوشته تقی شجاعی قطعاً جزوشان هست. مطمئنم هر نوجوانی که آن را بخواند خوشش میآید و لذت میبرد. اما توجه کردهاید نزدیک صد کلمه نوشتهام اما چیزی از خود داستان نگفتهام. سختی ماجرا از همین جا شروع میشود. نویسنده اثر جسورانهای خلق کرده و دست روی نقطه حساسی گذاشته است. نقطهای که خیلی از ما، والدین و اولیای تربیتی نه حرفش را میزنیم و نه میگذاریم کس دیگری حرفش را بزند. حالا بگذارید از قصه بگویم و باقی حرفهای مهم را بزنم. قهرمان داستان «پلنگ زخمی»، یک پسر پانزده ساله است، عرفان یا آنطور که خودش در پروفایلش نوشته عرفان پلنگ. پسری در آستانه بلوغ، در دنیای امروز. دنیای شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و دسترسی آسان به هر محتوایی. چه خوب و چه بد. عرفان که حالا موبایل دارد و با یک دختر هم در فضای مجازی آشنا شده و از فیلترشکن و باقی ماجراها خبر دارد، به مشکلی بزرگ مبتلا شده است. حالا اینکه عرفان با این معضل چه میکند و سرانجام داستان چه میشود خودتان باقی کتاب را بخوانید. الان میخواهم از محتوای کتاب بیشتر بگویم. باز هم بگویم. جسارت نویسنده واقعاً تحسینبرانگیز است. در روزگاری که نویسندگان ما اصلاً برای نوجوانان نمینویسند یا در بهترین حالت، داستانشان خنثی است و هیچ دردی از نوجوان را نه مطرح و نه درمان میکند یا حتی بدتر. نوشتنشان تخدیری است و ترویج چیزهای مضر. اینکه نویسندهای رمان نوجوانان با محوریت امور تربیتی و دینی بنویسد، جای خسته نباشید دارد. هم به نویسنده، هم به ناشر. یک چیز دیگر هم هست. من قبلتر کارهای اینشکلی خوانده بودم. عیب بزرگ چنین کارهایی شعارزدگی است.
یعنی نویسنده فقط دنبال این بوده که محتوایش را به چشم مخاطب برساند و تمام. قصه خوب و شخصیتپردازی و این چیزها هم هیچ. اما پلنگ زخمی قصه خوبی دارد. حجم کمی دارد اما به اندازه کافی خردهماجرا هم دارد و خط مستقیمش را نمیشود راحت پیشبینی کرد. بماند که باورپذیر هم هست. آدمهای داستانش خط کشیشده نیستند. جایگاه اجتماعی و سواد و تیپ و قیافهشان آنها را خوب و بد و خاکستری نمیکند. این رفتارشان است که نشان میدهد به کجا میروند و چه نیتی دارند. باید دستمریزاد گفت به تقی شجاعی که به مخاطب نوجوانش نشان داده است صرفاً براساس ظاهر قضاوت نکند و بداند آدمها پیچیده هستند و براحتی نمیشود برای همه یک نسخه پیچید. این را هم بگویم؛ این کتاب را فقط برای نوجوانها نبینید. برای والدین امروزی هم فرصت خوبی است که پلنگ زخمی را بخوانند و از زمانه فرزندشان بهتر آگاه شوند. حتی برای معلمها.
پلنگ زخمی
تقی شجاعی
انتشارات: کتابستان معرفت
سال انتشار: 1400
نامهای معنوی برای آیندگان
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
«سید بن طاووس» (۳۷۰–۴۳۶هجری) از زمره عالمان بزرگ دین است که در حقش گفته شده تالی معصوم بوده و به علم و زهد و تقوی زبانزد و الگوست. وی رئیس مذهب شیعه در سده چهارم و پنجم هجری بود و به دلیل نامیده شدن مذهب تشیع در آن زمان به مذهب «جعفری فضلی» یا مذهب «فضلیه»، ایشان نیز به «امام الفضلیه» شهرت یافته است. پیروان وی در تاریخ باقی مانده و امروزه شیعیان فضلی در ایران، عراق و شمال آفریقا ساکن هستند.
سید بن طاووس از جانب پدر به امام حسن(ع) و از جانب مادر به امام حسین(ع) نسب میبرد و گفته شده دو مرتبه موفق به دیدار امام زمان(ع) شدهاست. سید ابن طاووس به دلیل هوش و استعداد سرشارش مدارج علمی را بسرعت طی کرد و با پیشی گرفتن بر عالمان همعصر خود از جایگاه ویژهای میان شیعیان برخوردار شد. از وی آثار فراوانی برجای مانده که از جمله آنها «کشف المحجة» دربردارنده توصیههای اخلاقی و اعتقادی وی در قالب وصیت به فرزند ارشدش که در آن زمان نوزاد بود، است.
وی تحت فشار دولت عباسی مجبور به ترک بغداد و بازگشت به زادگاهش«بلد» شد. در راه بازگشت به زادگاه خود در کربلا کتاب کشف المحجة را طی دو ماه نوشت و از خود به عنوان اثری معنوی به یادگار گذاشت. یکی از اهتمامهای بزرگ وی مقابله با معتزله در تجسم دولت فاطمیان مصر بود. سید بن طاووس با فتح بغداد به دست فاطمیها، با نگرانی موضوع نفوذ عقاید معتزلیان در باورهای شیعه امامیه را رصد و خطر استحاله مذهب امامیه در عقاید معتزلیان بهدلیل مشابهتهایی که با شیعه داشت را گوشزد کرد. این اقدام وی تشیع را از مهلکه انحلال در یکی از بزنگاههای تاریخ رهانید و فرصت حضور مکتب اهل بیت(ع) در طول تاریخ را فراهم کرد. شناساندن مغایرتهای معتزله با مکتب امامیه یکی از محورهای کتاب کشف المحجة را به خود اختصاص داده که ضمن آن با نگاهی آیندهنگر به نگارش در آمده است.
سید بن طاووس در کتاب «کشف المحجة» فرزندش را سفارش و امر کرده به انجام اموری که مربوط به آداب و وظایف او نسبت به صاحب الزمان(ع) است و گفته است: «... در پیروی و وفاداری و تعلق خاطر و دلبستگی نسبت به آن حضرت(ع) به گونهای باش که خداوند و رسول او(ص) و پدران آن حضرت و خود او از تو میخواهند و حوائج آن بزرگوار را بر خواستههای خود مقدم بدار! هنگامی که نمازهای حاجت را به جای میآوری و صدقه دادن از سوی آن جناب را پیش از صدقه دادن از سوی خودت و عزیزانت قرار ده و دعا برای آن حضرت را مقدم بدار بر دعا کردن برای خودت و نیز در هر کار خیری که مایه وفای به حق آن حضرت است آن بزرگوار را مقدم بدار، که سبب میشود به سوی تو توجه فرماید و به تو احسان نماید...».
گرایش ابن طاووس بیش از هر موضوعی به مسائل اخلاقی و معنوی و بخصوص دعا و زیارت بود. از اینرو اشاراتی که در کتاب کشف المحجة به نکات دینی و اخلاقی نموده در همین راستاست. هر بخش این کتاب فصلی از فضیلت و بهوجود آورنده فضای آرامش ضمیر برای آدمی است. او آیندگان را متوجه این موضوع میسازد که عالم محضر خداست! ودر این ارتباط مینویسد: «ای فرزندم، اساس مطلبی که باید در نظر داشته باشی و از کف ندهی، آن است که پیوسته متذکر باشی که در پیشگاه خدای جلّجلاله قرارداری و او بر همه احوال تو آگاه است و... در آنچه بر تو گذشته است با بهترین شیوه و نثار عنایات خود، بهترین دوست تو بوده است. نیز پیوسته با تو بوده است و تو پیوسته حتی پس از مرگ به مصاحبت جمیل او نیازمندی. اگر او از تو روی بگرداند یا تو از او روی بگردانی، کیست که پشتیبان تو شود؟ اگر خویشتن را و هر آنچه را که داری تباه کنی، کیست که تو را حفظ کند؟ و اگر او را از دل بیرون کنی، کیست که او را به جای پروردگار خود جلجلاله بنشانی؟ پس من از رحمت حقتعالی میخواهم که دل تو را از معرفت و هیبت و رحمت خود سرشار فرماید و عقل و اعضای تو را آنسان به خدمت و طاعت خود در آورد که وقتی نشستهای، به یاد داشته باشی که در پیشگاه مقدس او نشستهای؛ و هنگامی که ایستادهای، متذکر باشی که نیروی قدرت تو در راه رفتن از اوست؛ و در راهرفتن چنان با ادب باشی و به ادب کوشی که در حضرت ملکالملوک (که هیچ موجودی از او بینیاز نیست) باید آن سان بود و آگاه باش که اعضای بدن تو سرمایه و بضاعتی است که خدای جلجلاله به تو عنایت فرموده و امانتهایی است که خداوند جلجلاله به دست تو سپرده است تا با آن برای خویشتن و آخرت خویش سوداگری کنی. پس اگر آن را در کاری به مصرف برسانی که برای آن آفریده نشده است و در اطاعات و مراقبات به کار نبری، یا دمی در غفلت به سر آری، از این شیوه، زیان به نصیب میبری و بار و بری که بهره تو میشود آن است که از سرور و مولای خود دور افتی و در آستان او فرومایه و سبک گردی.»
دبیر گروه پایداری
«سید بن طاووس» (۳۷۰–۴۳۶هجری) از زمره عالمان بزرگ دین است که در حقش گفته شده تالی معصوم بوده و به علم و زهد و تقوی زبانزد و الگوست. وی رئیس مذهب شیعه در سده چهارم و پنجم هجری بود و به دلیل نامیده شدن مذهب تشیع در آن زمان به مذهب «جعفری فضلی» یا مذهب «فضلیه»، ایشان نیز به «امام الفضلیه» شهرت یافته است. پیروان وی در تاریخ باقی مانده و امروزه شیعیان فضلی در ایران، عراق و شمال آفریقا ساکن هستند.
سید بن طاووس از جانب پدر به امام حسن(ع) و از جانب مادر به امام حسین(ع) نسب میبرد و گفته شده دو مرتبه موفق به دیدار امام زمان(ع) شدهاست. سید ابن طاووس به دلیل هوش و استعداد سرشارش مدارج علمی را بسرعت طی کرد و با پیشی گرفتن بر عالمان همعصر خود از جایگاه ویژهای میان شیعیان برخوردار شد. از وی آثار فراوانی برجای مانده که از جمله آنها «کشف المحجة» دربردارنده توصیههای اخلاقی و اعتقادی وی در قالب وصیت به فرزند ارشدش که در آن زمان نوزاد بود، است.
وی تحت فشار دولت عباسی مجبور به ترک بغداد و بازگشت به زادگاهش«بلد» شد. در راه بازگشت به زادگاه خود در کربلا کتاب کشف المحجة را طی دو ماه نوشت و از خود به عنوان اثری معنوی به یادگار گذاشت. یکی از اهتمامهای بزرگ وی مقابله با معتزله در تجسم دولت فاطمیان مصر بود. سید بن طاووس با فتح بغداد به دست فاطمیها، با نگرانی موضوع نفوذ عقاید معتزلیان در باورهای شیعه امامیه را رصد و خطر استحاله مذهب امامیه در عقاید معتزلیان بهدلیل مشابهتهایی که با شیعه داشت را گوشزد کرد. این اقدام وی تشیع را از مهلکه انحلال در یکی از بزنگاههای تاریخ رهانید و فرصت حضور مکتب اهل بیت(ع) در طول تاریخ را فراهم کرد. شناساندن مغایرتهای معتزله با مکتب امامیه یکی از محورهای کتاب کشف المحجة را به خود اختصاص داده که ضمن آن با نگاهی آیندهنگر به نگارش در آمده است.
سید بن طاووس در کتاب «کشف المحجة» فرزندش را سفارش و امر کرده به انجام اموری که مربوط به آداب و وظایف او نسبت به صاحب الزمان(ع) است و گفته است: «... در پیروی و وفاداری و تعلق خاطر و دلبستگی نسبت به آن حضرت(ع) به گونهای باش که خداوند و رسول او(ص) و پدران آن حضرت و خود او از تو میخواهند و حوائج آن بزرگوار را بر خواستههای خود مقدم بدار! هنگامی که نمازهای حاجت را به جای میآوری و صدقه دادن از سوی آن جناب را پیش از صدقه دادن از سوی خودت و عزیزانت قرار ده و دعا برای آن حضرت را مقدم بدار بر دعا کردن برای خودت و نیز در هر کار خیری که مایه وفای به حق آن حضرت است آن بزرگوار را مقدم بدار، که سبب میشود به سوی تو توجه فرماید و به تو احسان نماید...».
گرایش ابن طاووس بیش از هر موضوعی به مسائل اخلاقی و معنوی و بخصوص دعا و زیارت بود. از اینرو اشاراتی که در کتاب کشف المحجة به نکات دینی و اخلاقی نموده در همین راستاست. هر بخش این کتاب فصلی از فضیلت و بهوجود آورنده فضای آرامش ضمیر برای آدمی است. او آیندگان را متوجه این موضوع میسازد که عالم محضر خداست! ودر این ارتباط مینویسد: «ای فرزندم، اساس مطلبی که باید در نظر داشته باشی و از کف ندهی، آن است که پیوسته متذکر باشی که در پیشگاه خدای جلّجلاله قرارداری و او بر همه احوال تو آگاه است و... در آنچه بر تو گذشته است با بهترین شیوه و نثار عنایات خود، بهترین دوست تو بوده است. نیز پیوسته با تو بوده است و تو پیوسته حتی پس از مرگ به مصاحبت جمیل او نیازمندی. اگر او از تو روی بگرداند یا تو از او روی بگردانی، کیست که پشتیبان تو شود؟ اگر خویشتن را و هر آنچه را که داری تباه کنی، کیست که تو را حفظ کند؟ و اگر او را از دل بیرون کنی، کیست که او را به جای پروردگار خود جلجلاله بنشانی؟ پس من از رحمت حقتعالی میخواهم که دل تو را از معرفت و هیبت و رحمت خود سرشار فرماید و عقل و اعضای تو را آنسان به خدمت و طاعت خود در آورد که وقتی نشستهای، به یاد داشته باشی که در پیشگاه مقدس او نشستهای؛ و هنگامی که ایستادهای، متذکر باشی که نیروی قدرت تو در راه رفتن از اوست؛ و در راهرفتن چنان با ادب باشی و به ادب کوشی که در حضرت ملکالملوک (که هیچ موجودی از او بینیاز نیست) باید آن سان بود و آگاه باش که اعضای بدن تو سرمایه و بضاعتی است که خدای جلجلاله به تو عنایت فرموده و امانتهایی است که خداوند جلجلاله به دست تو سپرده است تا با آن برای خویشتن و آخرت خویش سوداگری کنی. پس اگر آن را در کاری به مصرف برسانی که برای آن آفریده نشده است و در اطاعات و مراقبات به کار نبری، یا دمی در غفلت به سر آری، از این شیوه، زیان به نصیب میبری و بار و بری که بهره تو میشود آن است که از سرور و مولای خود دور افتی و در آستان او فرومایه و سبک گردی.»
عکس نوشت
اثری ناتمام از«اگوست رودن» مجسمه ساز نامدار فرانسوی در یک حراجی به فروش میرسد. این مجسمه، مادری است که فرزند در حال مرگش را در آغوش گرفته و حدود نیم قرنی میشود که در یک گورستان در«ویرجینیا» روی یک سکو قرار داشته است. قرار شده مجسمه مذکور بیست و دوم فوریه راهی حراجی «فریمن» شود. نوادگان مالک این مجسمه معتقدند با توجه به مشهور شدن این مجسمه احتمال به سرقت رفتن آن افزایش یافته است./ایسنا
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
هدفم خوب شدن حال تماشاچی بود
-
همه اینجا هنوز ر ؤ یاپرداز و ماجراجو هستند
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
یک اژدهای امروزی، چگونه اژدهایی است؟
-
قصهای که آدمهایش خط کشیشده نیستند
-
نامهای معنوی برای آیندگان
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین