وقتی همسایهها طاقت صدای کودکان را ندارند
بازی خاموش در چهاردیواری
مریم طالشی
گزارش نویس
«دختر کوچولوی من اصلاً در خانه نمیدود اما همین راه رفتن معمولی را همسایه پایینی تاب نمیآورد. یک زن و شوهر جوان هستند که تازه ازدواج کردهاند و نمیدانم چرا به این جوانی آنقدر زود عصبی میشوند. تازه چند روز بود که نقل مکان کرده بودند که تذکر دادند صدای دویدن دخترم اذیتشان میکند. گفتم دختر من در خانه راه میرود و نمیشود که در خانه راه نرود. در ضمن بهخاطر شرایط کرونا هم نمیشود بچه را دائم پارک برد. البته قانع نشدند و با لحن بدی گفتند شما که بچه دارید نباید طبقه بالا خانه میگرفتید.»
مرد این را میگوید و ادامه میدهد:«من آپارتمان را خریدهام و نمیتوانم بهخاطر همسایه هر روز جابهجا شوم. حتی یک بار که تذکر دادند دختر من خواب بود اما چون ما بچه داریم تمام سر و صداها را بهحساب بچه میگذارند. به همسایه گفتم بیا ببین دختر من خواب است. اگر هم کمی در خانه بازی کند بههرحال بهخاطر این است که بچه است و نیاز به بازی دارد. خلاصه که شرایط خوبی نیست و از اینکه مردم درک نمیکنند بچهها در خانه حبس شدهاند خیلی ناراحتم.»
مشابه این درددلها را والدین دیگری هم دارند؛ والدینی که حتی بهخاطر صدای بچهها با همسایهها دچار مشکلات جدی شدهاند و گاهی متأسفانه کار به درگیری لفظی و فیزیکی و حتی شکایت هم کشیده است.
«من دو تا پسر 7 و 9 ساله دارم. بچهها در تمام مدت کرونا در خانه بودهاند و تفریح خاصی نداشتهاند. طبیعی است که پسربچه در این سن نیاز به بازی و فعالیت بدنی داشته باشد. بچهها گاهی در خانه با هم بازی میکنند و بعضی وقتها هم به پارکینگ میروند و آنجا بازی میکنند. بهخاطر همین بازی کردن در پارکینگ یکی از همسایهها برخورد بدی کرد و گفت بچهها به ماشینش توپ زدهاند و در ماشین فرو رفته. هرچه گفتم که تورفتگی مال توپ پلاستیکی به این وزن نیست، قبول نکرد. کاملاً مشخص است که تورفتگی جای دیگری ایجاد شده و میخواهد گردن بچهها بیندازد و شاید به این شکل خسارتی هم بگیرد. متأسفانه سر همین مسأله با هم درگیر شدیم و کار به کتککاری هم کشید. حالا هم از من شکایت کرده و باید به شورای حل اختلاف برویم. جالب اینجاست که خودش هم بچه دارد و بچه خودش هم گاهی در پارکینگ بازی میکند اما معتقد است بچههای من تربیت درستی ندارند وگرنه بچه خودش با ادب است. اینها بچه هستند و تمام فعالیتهای قبلیشان هم تعطیل شده. بچههای من کلاس فوتبال میرفتند که دیگر نمیروند. حتی مدرسه هم نمیروند که آنجا بازی کنند و انرژیشان تخلیه شود. پسچه کار کنند؟!»
زنی جوان هم در تأیید این گفتهها میگوید:«من خودم بچه ندارم اما خانوادههایی را که بچه دارند درک میکنم. از طرفی مسئولیت بچه را دارند و از طرف دیگر باید دائم مراقب باشند بقیه را آزرده نکنند خصوصاً در زندگی امروز که اکثر خانوادهها در آپارتمانهای کوچک زندگی میکنند. بههرحال باید همدلی هم داشت. همه آدمها مرحله کودکی را طی میکنند و هر دوره اقتضائات خودش را دارد. ذات بچه هم بازی و فعالیت است و اگر اینها را از او بگیرید در واقع دارید به او لطمه وارد و در مسیر رشدش اختلال ایجاد میکنید. بهتر است درک و تحملمان را بیشتر کنیم و طوری رفتار نکنیم انگار ضدبچه هستیم. این فضا به همه آسیب میزند.»
کرونا کودکان را از جهات مختلف درگیر کرده است. آنها جای آنکه زمانی را با همسالانشان سپری و مهارتهای اجتماعی کسب کنند، در چهاردیواریهای خانه حبس شدهاند و این روزها هم که صحبت از سویه جدید اُمیکرون میشود، امید برای حضوری شدن کامل مدارس و از سرگیری فعالیتهای کودکان کمی کمتر شده و با این حال بهتر است همه با هم مراعات کنیم تا به قول معروف روی اعصاب هم راه نرویم. بچهها نیاز به بازی و تفریح دارند، از آن طرف حقوق همسایه را هم باید رعایت کرد. همسایههای شاکی هم حرفها و توجیهات خودشان را دارند. مثل آقای میانسالی که به گفته خودش بیمار است و اگر بیمار نبود شاید تحمل سر و صدای همسایه برایش آسانتر بود. او اینطور میگوید:«همسایه بالایی ما یه دختر و پسر 8و 9 ساله دارد که تازه از ساعت 11 شب شروع میکنند به دویدن و بازی کردن. دقیقاً هر شب همین کار تکرار میشود و برای خود من هم عجیب است که چرا این ساعت شب بازی میکنند. چند بار محترمانه تذکر دادم که این ساعت من میخواهم بخوابم و قرص میخورم و نباید بیدار بمانم و عصبی شوم. عذرخواهی کردند و قول دادند دیگر تکرار نمیشود اما هر شب و البته بعدازظهر داستان همین است. انگار چون بچهها مدرسه نمیروند، شبها تا دیروقت بیدارند و بازی میکنند. بهنظرم خانوادههایی که بچه کوچک دارند بهتر است طبقات پایینی را برای سکونت انتخاب کنند. من آدم سختگیری نیستم اما واقعاً اگر شب نتوانم بخوابم حالم بد میشود. اهل تذکر دادن مدام و شکایت کردن هم نیستم اما درست نیست من هرشب تپش قلب بگیرم چون همسایه دلش میخواهد بچههایش هر وقت شبانهروز که دلشان میخواهد بازی کنند. پدر و مادر میتوانند بچههایشان را گاهی پارک ببرند و اینکه بخواهند تمام تفریحات بچه در خانه باشد درست نیست وگرنه من خودم چهار تا بچه دارم که البته الان همهشان بزرگ شدهاند اما خانوادههایی را که بچه کوچک دارند درک میکنم.»
«منطق چهاردیواری اختیاری دیگر جواب نمیدهد. چهاردیواریهای حالا با قدیم فرق دارد و یک دیوار نازک حدفاصل بین واحدهاست. برای همین هم باید رعایت حال همسایه را کرد.»
زن این را میگوید و ادامه میدهد: «تازه ساختمانی که ما در آن زندگی میکنیم پنجرههای دوجداره دارد اما همسایههای بالایی به حدی سر و صدا دارند که کلافه شدهایم. من مشکل چندانی با صدای بچهها ندارم چون درک میکنم بچهها از صبح تا شب در همین آپارتمانها هستند و جایی برای بازی ندارند اما مسأله این است که خود والدین بیشتر از بچهها سر و صدا و جیغ جیغ میکنند و انگار بچهها به آنها مجوز میدهند که خودشان هم رعایت نکنند. وقتی هم تذکر میدهیم میگویند بچهاند دیگر در حالی که من از سر و صدای خود آدم بزرگها شاکیام که آن را هم گردن بچه میاندازند. حتی وقتی با صدای بلند دعوا میکنند هم میخواهند بگویند بچهها بودند و مسئولیت رفتار خودشان را نمیپذیرند.» در هر حال در یک نگاه کلی به نظر می رسد هر دو طرف این مناقشه حق دارند.
محمدعلی جنابی، کارشناس حقوقی هم از پروندههایی میگوید که بهدلیل درگیری همسایهها بهخاطر سر و صدای بچهها تشکیل شده و اتفاقاً چند موردی که او سراغ دارد هم مربوط بههمین دوسال اخیر است:«در مواردی مثل سر و صدای همسایهها در وهله اول کار با تذکر پیش میرود اما گاهی برخی بهدلیل اینکه از تذکر دادن نتیجه نمیگیرند، وارد مشاجره میشوند که متأسفانه به جرح هم منجر میشود. توصیه من این است که اگر هنگام شکایت از سروصدای همسایه اخطار کلامی مؤثر نبود، میتوان با پلیس تماس گرفت. در این مرحله، پلیس ممکن است وارد شود و تحقیقات لازم را انجام دهد. باز هم در صورت نتیجه نگرفتن میتوانید با تنظیم یک شکایت نامه به دادسرا یا شورای حل اختلاف محل خود بروید. شورای حل اختلاف محله برای همین مشکلات کوچک ایجاد شده و براحتی میتوانید طرح دعوی کنید. البته امیدوارم کار به اینجا نکشد و مشکلات با همدلی همسایهها حل شود اما برای حل مشکلات اینچنینی نباید شخصاً اقدام کنید چون گاهی عواقب غیرقابل جبرانی دارد. یک دعوای ساده بهخاطر سر و صدای بچهها ممکن است به قتل ختم شود که دیگر غیرقابل برگشت است.»
همهمان یک روز بچه بودیم. گاهی بهخاطر آوردنش سخت میشود اما حقیقت همین است و بههمین دلیل میتوانیم خودمان را جای کودکی بگذاریم که دلش میخواهد بازی کند اما در یک آپارتمان کوچک زندگی میکند. از طرفی کرونا هم عرصه را بر او تنگتر کرده است. از آن گذشته، کمی که فکر کنیم، میبینیم هیچ صدایی زیباتر از صدای شادی کودکان نیست.