تحلیلی براعلام دیر هنگام آغازگر جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق
محکومیتی بدون پشتوانه حقوقی
امیرحسین کیهان پناه
پژوهشگر دفاع مقدس
در حالی بیش از چهار دهه از آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه ایران میگذرد که خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل پیشین سازمان ملل متحد در 18 آذر 1370 با گزارش رسمی به شورای امنیت اعلام کرد که عراق در 31 شهریور 1359 به ایران حمله کرده و متجاوز است. بررسی ریشههای تجاوز مرزی عراق به ایرانزمین به زمینههای بسیاری باز میگردد اما در این نوشتار مهمترین پدیده زمینه ساز تجاوزگری صدام مورد کنکاش قرار میگیرد.
در نظام پادشاهی گذشته ایران، پیشینه درگیریهای دو کشور تا مرز جنگ گسترده پیش رفت اما پس از امضای قرارداد 1975 الجزایر، چندسالی دوره آرامش مرزی برای مرزنشینان دو کشور ایران و عراق فراهم شد، هرچند این شرایط ناپایدار بود. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نگاه آشتیناپذیری حکومتهای وابسته را در مقابل انقلاب اسلامی آشکار کرد، به طوری که با نگرانی حاکمان عراق از نفود و گسترش پیام انقلاب در آن کشور، روابط سیاسی دو کشور همسایه با سردی فزایندهای روبهرو شد و حتی تلاشهای نظام نوپای جمهوری اسلامی برای حل و فصل مسائل بر اساس مفاد قرارداد 1975 الجزایر نتوانست نتیجهای بهبار آورد.
پیروزی انقلاب اسلامی مردمان منطقه را به آینده روشن پیروزی بر ستمگران امیدوار کرده بود و چرخش استراتژیک ایران از دوستی با اسرائیل به تقابل با آن و همنوایی و پشتیبانی از مردم فلسطین بر دامنه امیدها و همدلیها میافزود. با تحولات داخلی ایران، تضاد مبانی پان عربیسم حزب بعث با اصول اعلام شده انقلاب اسلامی و احساس خطری که از انتشار این اصول برای حاکمان وابسته و مستبد کشورهای عربی وجود داشت، زمینهای فراهم ساخت تا دولت بعثی عراق را به تقابل و دشمنی با انقلاب اسلامی مصمم نماید.
در وضعیت نابسامان دگرگونی نظام از استبداد شاهنشاهی به جمهوری اسلامی، عوامل بیگانه و گروهکهای همگام آنها، بحرانهای مختلفی را برای انحراف یا براندازی انقلاب سازماندهی میکردند که با درایت و رهبری امامخمینی و حضور گسترده مردم در صحنه، دشمن از دستیابی به اهداف خود باز ماند. در شرایطی که ایران درگیر مسائل داخلی خود بود و امکانی برای پیشبینی تهدیدات خارجی وجود نداشت و در سطح بینالمللی نیز بسیاری از کشورهای دوست تبدیل به کشوری مخالف یا بیتفاوت شده بودند عراق نیز دگرگونیهای سؤال برانگیز سیاسی را تجربه کرد. همزمان با سالگرد تأسیس حزب بعث در 16 ژوئیه 1979 (25 تیرماه 1358) در کودتایی درونحزبی و خزنده، احمد حسنالبکر از ریاست جمهوری برکنار شد و صدام قدرت را در دست گرفت. در نگاهی تحلیلی بررسی مجموعه تحولات این دوره ایران و عراق بیانگر زمینه چینی و آمادهسازی آن کشور برای تحمیل جنگ به ایران بود.
سرلشکر عراقی وفیق السامرایی در کتاب ویرانی دروازه شرقی مینویسد: «رژیم حاکم بر عراق چنین احساس میکرد که با سرنگونی رژیم دیکتاتوری در ایران، رژیم دیکتاتور ظالمتر و جنایتکارتر عراق نیز سرنگون خواهد شد یا مناطق جنوبی عراق تحت تأثیر شدید رویدادهای ایران قرار خواهد گرفت. بنابراین اگر تشنجات و بحران حاکم بر روابط عراق و رژیم انقلابی ایران به داخل ایران هدایت نشود، این بحران به داخل عراق سرایت خواهد کرد. رژیم عراق به این نتیجه رسیده بود که فرصت طلایی لازم برای رهایی از نفوذ ایران در عراق و زمینههای لازم برای ابطال معاهده 1975 الجزایر و بازگرداندن حاکمیت و سلطه کامل بر اروندرود، بر مبنای معاهده 1973 و تعدیل خط مرزی و پشتیبانی از عربهای اهواز بهمنظور شروع یک انقلاب و آزاد شدن از تابعیت ایران و برانگیختن آتش فتنههای قومی در بلوچستان و کردستان و آذربایجان، بهمنظور سرنگونی رژیم جدید ایران و از هم پاشیدن دولت ایران فراهم شده است. این فرصت تاریخی برای صدام، قدم برداشتن در راهی بود که او را به رهبری کل منطقه سوق میداد.»
بنابراین از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی و در وضعیت ناپایدار انقلابیگری در ایران، حکومت بعثی عراق کوشش روزافزونی برای گسترش بحران و ناامنی در ایران بهکار گرفت اما از سال 1359روند رو به گسترش تحرکات و آماده سازیهای سیاسی نظامی دشمن، نشان از توطئهای برنامهریزی شده برای نابودی انقلاب و تجزیه کشور داشت. در حالی که جمهوری نوپای ایران درگیر مشکلات داخلی و بینالمللی خود بود، دولت عراق با فرصت طلبی تمام و همزمان در سطح داخلی و بینالمللی به آمادهسازی امنیتی، نظامی و توجیه سیاسی تجاوزگری میپرداخت.
پس از کودتای عراق و برکناری حسن البکر از ریاست جمهوری، دیکتاتوری عراق همزمان با سرکوب خشن مخالفین داخلی خود، به شکل فزایندهای گسترش و ساماندهی توان نظامی را در دستور کار قرار داد. از سوی دیگر این رژیم فعالیت دیپلماتیک گستردهای را در سطح منطقهای و فرامنطقهای آغاز کرد. شتاب ناگهانی و دامنه دار این روند در شهریورماه با آمادهسازی نهایی و صف آرایی ارتش عراق برای هجومی ویرانگر به ایران بود. در حالی که در ایران متأثر از شرایط انقلابی، کمتر نشانی از کنشگری فعال دستگاه سیاست خارجی بروز مییافت این وزارتخانه تنها با برخی عکس العملهای ضعیف، گزارش برخی اقدامات جنگ افروزانه عراق را به سازمان ملل مورد توجه قرار میداد. بهعنوان نمونه گزارش یورش عراق به مناطق خان لیلی و میمک و اشغال این مناطق از طرف ایران به سازمان ملل داده نشد و عراق با سوءاستفاده از این موضوع طی یادداشتی به سازمان ملل اعلام داشت: «ایران در 4 شهریور ماه با گلوله باران پاسگاه مرزی عراق، جنگ را شروع کرده و در 13 شهریور ماه با توپخانههای خود شهرهای خانقین، مندلی و زرباتیه را بمباران نموده است.» به این ترتیب عراق، پیش از شروع جنگ خود را در مقام دفاع قرارداد و بهانهای جدی برای شروع جنگ در دست گرفت.
کوچ ابدی مادر شهید مفقودالاثر«نعمتالله عسگری مورودی» در سالروز شهادت فرزند
ملاقات در قیامت
حمید عسگری
برایت چه بنویسم که تو همه گفتهها و ناگفتهها را با چشمانی پر از اشک و انتظار به خاک بردی! اما پایان تو، ما را دلتنگ پنجرههایی میکند با در آمیختگی رایحه شمعدانیهای قدیمی و دستانی که هر روز به امید آمدن کهنه سرباز وطن کاکلشان را نوازش میداد و بهت و تنهاییشان سخت میآزردمان! زمان اگر چه پر شتاب میگذشت، اما برای تو ثانیهها در پی یک گمشده، همیشه بیقرار و بیتاب بود و ورق زدن روزها را دشوار مینمود و برای من نیز هیچ لحظهای سختتر از آن نبود که از یوسف بینشان کرخه، خبر بجویی و واژههایم بگریزند از این همه بیخبری و زبانی که شرحی نداشت بر عطش انتظار تو!
تو که رفتی، این پنجره هم بسته شد ونفسهای شمعدانی بهشماره افتاد! آب و آفتاب هم رفتند! انگار هرچه بود از این خانه و این کوچه کوچ کرد و رفت! بقیه حکایت را باید این عکسها روایت کنند که با تو نزدیک به نیم قرن زیستهاند! عکسهایی که مونس تنهاییات در یلدای طاقتسوز فراق بودند و پا به پای گریههایت آمدند تا امروز که تو تمام شدی و رفتی! گُسستی از چهل و یک سال انتظار که آنی از حلقه چشمانت نَرَست! این قابها تنها چهارچوبی خشک و بیروح نبودند که فقط عکس نازنینهایت را به آغوش کشیده باشند، بلکه مهتابهای ابدی عشق را در آسمان جاودانگی بیوقفه تاباندند تا شبهای هجر برایت روشن بماند و نجوای شبانه و گریههای بیبهانهات را اینان تا همیشه تاریخ شهادت میدهند! این نگاههای بیافول گواهی خواهند داد که تو شمعدانیهای امید را هرصبح از آب و آیینه و آفتاب سیراب کردی و پنجرههای رو به افق را از مهر و ماه آکندی!
تو به خاک رفتی و همه چیز تمام شد! چشم انتظاری و دلواپسیهای هر غروب ! دلشوره نبودنت در خانه و ماندن یک مسافر بینشان پشت درهای بسته! عصرهای پنجشنبه و آن قبر خالی در گلزار شهدای زادگاهم که به اندازه بیانتهایی غربتش از تو اشک میگرفت! خاصیت دنیای فانی جز این نیست؛ یک آغاز و یک پایان برای همه چیز مقدر و حتمی است،اما تو هر غروب با نیامدن یوسف گمشدهات پایان مییافتی و این چنین زیستنت در برزخ آغارها و پایانهای گُنگ و بیشمار، سخت میسوزاندمان! از امروز همه چیز تمام شد! پنجره قدیمی خانه برای همیشه بسته شد و من ماندهام که به گلدانهایت چه بگویم که آب و آفتاب و امیدش را یکجا از دست داد! شمعدانیهایی که پُر بود و تَر بود از تنفس تو در صبحهایی آغشته به اشک و گلبرگهایی که در سایه مهتابهای قاب شده و نوازش دستان مهرگسترت، همیشه معطر بودند.... سفر به خیر ایستاده در غبار سخت انتظار!
یادت سبز...
* شهید نعمت الله عسگری با آغاز جنگ از سوی بسیج شهرستان کرج به مقابله با تجاوز دشمن بعثی شتافت و در روزهای سخت آغازجنگ در 25 آذر 1359 در حاشیه رود کرخه کور با توپ مستقیم تانک هدف قرار گرفته و مفقود الجسد گردید.
نگاهی به ادبیات اردوگاهی در گفتوگوی «ایران» با کیانوش گلزار راغب و سیدقاسم یاحسینی
نباید جنگ تحمیلی را با جنگ دیگر کشورها مقایسه کنیم
یعقوب صلاحی
برخی از موضوعات در جنگ تحمیلی را میشود از ابعاد مختلفی بررسی کرد. مثلاً همانطور که ما رشادتها و قهرمانیهای بسیاری در جبههها سراغ داریم، نمونههای بسیار بیشتر از همان صبر، تحمل و بردباری را در اسارتگاهها داشتیم. ادبیات بازداشتگاهی یا اردوگاهی ژانری از ادبیات است که در آن به ذکر مصایب و سختیهایی که در زمان اسارت بر اسرا گذشته است، میپردازد. ادبیات اردوگاهی ژانر بسیار مهم و مورد توجهی است که تاکنون درباب این موضوع و در زمینه خاطرهنگاری و رمان صدها اثر تولید شده است. کیانوش گلزار راغب و سیدقاسم یاحسینی از نویسندگان حوزه دفاع مقدس به بیان نقش ادبیات اردوگاهی یا همان بازداشتگاهی در ادبیات دفاع مقدس پرداختهاند که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
کیانوش گلزار راغب، نویسنده کتاب «عصرهای کریسکان» درخصوص ادبیات اردوگاهی میگوید: این گونه خاطرهنگاری که در کشور ما به وجود آمده، حاصل همان دفاع مقدس بومی خودمان است و ما نباید جنگ تحمیلی را با جنگ دیگر کشورها مقایسه کنیم چون به طور کلی ارزشهای حاکم بر دفاع مقدس ما با کشورهای دیگر متفاوت است.
وی میافزاید: در سایر جنگها ارتش بهعنوان یک ماشین کشتار است و انسان بهعنوان یک روبات و نتیجه حاصله سود و بهرهای است که سرمایهداران از این جنگ نصیبشان میشود. این نوع جنگ با دفاع مقدس ما بسیار متفاوت است، زیرا جنگ ما دفاع بوده و این دفاع از ارزشهای اسلامی و دینی و انسانی کشورمان بوده است.
این نویسنده خاطرنشان میکند: معتقدم ادبیات اسارت درواقع سراسر التهاب، ورود به دنیای ناشناختهها، انتظار و تحمل سختیهای شیرین است و اگر بخواهیم اسارت خودمان را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم، بههیچعنوان قابل مقایسه نیست، زیرا اسارت برای آنها هر لحظه رنجآور است، اما اسارت ما با همه سختیها با لذت و شیرینی همراه بوده و باعث شده انسان در آن شرایط سخت دوام بیاورد.
وی درباره زمان پیدایش ادبیات بازداشتگاهی گفت: با توجه به صحبتهای مرتضی سرهنگی، مدیریت دفتر فرهنگ و ادب پایداری حوزه هنری، میتوان گفت پیدایش ادبیات بازداشتگاهی به اسارت امام موسی کاظم(ع) در زندان هارونالرشید و تاریخ اسلام مربوط میشود. به هر حال، برخی از ائمه ما در اسارت و بازداشت بودند و این ادبیات در آن زمان برای این عزیزان وجود داشته است.
گلزار راغب بیان میکند: اگر بخواهیم با ذهن نویسنده امروز به این خاطرات و واقعه وارد شویم، مطمئناً لطمه خواهیم خورد؛ یعنی اگر ما صرفاً بخواهیم بهدنبال یک رمان که برگرفته از ذهن یک نویسندهای که درجنگ نبوده، باشیم، طبیعتاً نمیتوانیم آن ابعاد جنگ را بهدرستی بازگو کنیم و مطمئناً برای کسانی که در جنگ و اسارت حضور داشتهاند قابل قبول نخواهد بود. اما اگر ما بتوانیم بینابین این دو را انتخاب کنیم، با توجه به خاطراتی که از واقعه نقل میشود، برای نوشتن رمان و داستان به نتایج خوبی دست پیدا خواهیم کرد.
نویسنده «عصرهای کریسکان» بیان میکند: وقتی تحولی ایجاد میشود، طبیعتاً آثاری از خود بهجا میگذارد و این آثار، چه تاریخی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و... باید شناخته شود. هر نسلی از کشور دوست دارد گذشته خود را بشناسد، زیرا تاریخ چراغِ راه آینده است و اگر نسلهای آینده ما تاریخ کشور و دفاع مقدس را خوب بشناسند، قطعاً در مقابله با انحرافات و تهدیداتی که ممکن است آینده کشور را تهدید کند مقاومتر خواهند بود.
باید اجازه دهیم خاطرات مسیر مستقلی طی کند
سیدقاسم یاحسینی نیز درباره ادبیات بازداشتگاه و اسارت میگوید: اگر منظور ما از ادبیات بازداشتگاهی از نوع آلمان یا دیگر کشورها است، باید بگویم ادبیات ما متفاوت از ادبیات بازداشتگاهی آلمان یا کشورهای دیگر بوده است، زیرا ادبیات آن کشورها ناشی از نوعی شکست بوده، در صورتی که ادبیات ما ادبیات مقاومت بوده است.
وی ادامه میدهد: ادبیات بازداشتگاهی ما مربوط میشود به دوران اسارت که دارای ویژگیهای خاصی است؛ یعنی اگر بخواهیم از تجربه بومی در ادبیات اسارت استفاده کنیم، اینگونه ادبیات را داریم. اما اگر بخواهیم از ادبیات آلمان یا کشورهای دیگر مدلسازی کنیم، باید بگویم ادبیاتی که در آن کشورها زاده شده است تفاوتهای زیادی با ادبیات بازداشتگاهی محصول شکست و ادبیات اردوگاهی ناشی از مقاومت و پیروزی ما دارد.
یاحسینی درباره تفاوت ادبیات مقاومت با ادبیات بازداشتگاهی میگوید: ما بیشتر ادبیات مقاومت در زندانهای اوین را میتوانیم در ادبیات بعد از انقلاب و ادبیات اردوگاهی بعد از جنگ تجربه کنیم؛ یعنی اگر مورخی بخواهد شکنجههایی را که ساواک و عناصر مقاومت به مبارزان وارد میکرد بررسی کند، باید به کتابهایی که در قالب ورقپارههای زندان و یادداشتهای زندان منتشر شده مراجعه کند. این نویسنده میافزاید: من بر این باورم که ادبیات بازداشتگاهی در ایران ادامه روند یادداشتها و ورقپارههای زندانهای قبل از انقلاب است و از این نظر یک تجربه جالب به شمار میرود و میتواند برای جامعهشناسان و کسانی که در حوزه ادبیات به تاریخ تلفیقی میپردازند مفید باشد.
وی درباره اینکه آیا نیاز است که خاطرات اسارت بهصورت رمان یا داستان منتشر شود میگوید: اگر استناد تاریخی مدنظرمان باشد، باید اجازه دهیم خاطرات در قالب خاطره بیان شود و مسیر مستقل را طی کند و در آن عنصر داستان و تخیل را به کار نبرد. اما خاطرات وقتی در قالب داستان و مستندسازی تاریخی قرار بگیرد تحریف خواهد شد و به سوی ادبیات خواهد رفت. بنابراین باید به این نکته توجه کرد که خاطره زیرمجموعه ادبیات جای نخواهد گرفت و در زیرمجموعه تاریخ خواهد بود. در صورتی که داستان و رمان در حوزه تخیل است و مربوط به مباحث ادبی میشود. یاحسینی ادامه میدهد: من بر این باورم که خاطرهنگارها و راویان بهتر است که کار خودشان، خاطرهنگاری، را انجام دهند و هنرمندان، نویسندگان و رماننویسان هم کار خودشان را انجام دهند. بدین صورت، هم مرز حفظ میشود هم لطمهای به مستندات، مباحث تاریخی و اصالت کار وارد نمیشود.
وی خاطرنشان میکند: قطعاً هرگونه سند کتبی، مادی و شفاهی مربوط به دوران اسارت مغتنم است و باید جمعآوری شود. متأسفم از اینکه ششمیلیون از نامههایی را که در دوران اسارت بین اسرا و خانوادههایشان رد و بدل میشده تا به حال نتوانستهایم به طور کامل منتشر کنیم. یاحسینی در پایان با اشاره به متولیان جمعآوری و ثبت خاطرات اسرا یادآور میشود: خوشبختانه آثار و خاطرات جنگ، متولیان متعددی از جمله بنیاد شهید، انتشارات وابسته به سپاه پاسداران و حوزه هنری دارد و این سازمانها بهشدت از آن حمایت میکنند و به خاطرات اسرا و خاطرات اردوگاهی توجه خاص دارند که از این بابت هیچ جای نگرانی در این زمینه نخواهیم داشت.
خاطرات ناب آزاده سمنانی از دوران اسارت در «آسایشگاه ۱۴»
کتاب «آسایشگاه ۱۴» خاطرات علیاکبر امیر احمدی (آزاده) به قلم محمدمهدی عبداللهزاده است. این کتاب در دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان سمنان توسط انتشارات سوره مهر در 360 صفحه منتشر شده است.
کتاب «آسایشگاه ۱۴» خاطرات آزاد مردی است که وقتی به اسارت نیروهای دشمن در آمد فقط ۲۰ سال داشت. این کتاب با معرفی خانواده و دوران کودکی و تحصیلات آزاده شروع میشود و با آشنایی او با سیاست و ورود به جبهه ادامه پیدا میکند. نحوه و دوران اسارت را میگوید و در کنار روایتهایی از شکنجههای روحی و جسمی در اردوگاه از آموزش ورزشهای رزمی و زبان آلمانی صحبت میکند. ۹۰ ماه اسارت دورانی بود که علیاکبر امیر احمدی از آن بهرههای فراوانی برد؛ حفظ کل قرآن مجید و همنشینی با حجتالاسلام علی اکبر ابوترابی، مدیریت آسایشگاههای اسرا، تمرین صبوری و مهربانی و از خودگذشتگی از بهرههای او از دوران اسارت است. قلم ساده و روان این کتاب به همراه اتفاقات و هیجانات موجود در آن خواننده را تا انتهای کتاب با خود همراه میکند. در بخشی از این کتاب میخوانیم:««به حاج آقا ابوترابی گفتم: «بعثیها به بچهها خیلی فشار میآورند تا به حضرت امام دری وری بگویند، تکلیف چیست؟» گفت: «آقاجان، بگویند. عیبی ندارد! وقتی میزنند و اذیت میکنند و احتمال میدهید یک موقع طوریتان بشود، خوب فحش بدهید.» گفتم: «فحش بدهیم؟» گفت: «بله.» گفتم: «حاج آقا، اگر بهشما هم بگویند، فحش میدهید؟» گفت: «ببین پسرجان، یک وقت میگویند فحش بده و هیچکس هم نیست، بههیچ جایی هم برنمیخورد. یک وقت هم آقاجان، من را میبرند جلوی تلویزیون، منِ ابوترابی، شاگرد امام و کسی که در میان اسرا مطرح است، میگویند آقا، به امام توهین کن. امیراحمدی، اگر قطعه قطعهام هم بکنند، هر قطعه من میگوید درود بر روحالله.»