ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر اکرم(ص):
ای فاطمه علیهالسلام مژده باد! که در پیشگاه خدا مقامی شایسته داری که در آن مقام برای دوستان و شیعیانت شفاعت می کنی.
بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۵۹
ای فاطمه علیهالسلام مژده باد! که در پیشگاه خدا مقامی شایسته داری که در آن مقام برای دوستان و شیعیانت شفاعت می کنی.
بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۵۹
حافظ ؛ الگوی وجدان ایرانیان
محمدعلی اسلامی ندوشن: حافظ اگر تا این پایه مورد قبول مردم قرار گرفته، برای آن است که الگوی وجدان آگاه و ناآگاه ایرانی بوده و به زبان کنایه گفته است آنچه را که دیگران نگفتهاند و یا ناتمام گفتهاند. مردم صدای درون خود را از زبان او میشنوند و حیرت میکنند از اینکه او آنگونه به سراچه ضمیر آنان راه یافته. به این سبب به او لقب «لسان الغیب» دادهاند و از دیوانش فال میگیرند. خاصیت حافظ است که هم خواص از او بهره بگیرند و هم اشخاص کمسواد، اشخاصی که به زحمت خواندن میدانند، دیوان او را با آواز بلند میخوانند و تسلی پیدا میکنند و این خاصیت همین کلمات و موسیقی کلام است که میتواند یک همچین حالت تسلی خاطر ببخشد به کسان و همانطور که عرض کردم، این شاعر را آورده در سطح وسیع مردم عادی و در عین حال مشکلترین شاعر فارسی شناخته شده و بهصورت یک موجود معمایی او را در آغوش گرفته است
بخشی از صحبتهای این نویسنده و پژوهشگر ایرانی درباره حافظ و یلدا در کانال شخصی.
بخشی از صحبتهای این نویسنده و پژوهشگر ایرانی درباره حافظ و یلدا در کانال شخصی.
«شب یلدا» و صبحی که فراگیر است
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
«شب یلدا» (کیومرث پوراحمد) یکی از محبوبترین فیلمهای سینمای ایران و از بهترینهای کارنامه فیلمساز است. فیلم روایت چند ماه از زندگی حامد (محمدرضا فروتن) است که پس از مهاجرت و جدایی از همسرش باید با این فقدان کنار بیاید. پوراحمد که فیلم را براساس تجربه شخصی ساخته، به شکلی دلپذیر و تأثیرگذار به تنهاییهای یک مرد نزدیک میشود و سیمایی باورپذیر از این رنج مردانه برایمان به یادگار میگذارد. فیلم فقط در یک خانه میگذرد در اغلب سکانسهای آن تنها فروتن مقابل دوربین است، با این همه آنچه در درون قصه وجود دارد و ارتباطی که حامد به عنوان تنها ساکن خانه با جهان محدود اطرافش (تابلوها، تصاویر ویدیویی، قاب عکسها و...) برقرار میکند فضای فیلم را میسازد و قصه را پیش میبرد. «شب یلدا» از آن دست عاشقانههای پراحساسی است که مثل اغلب ساختههای پوراحمد رنگ و بوی ایرانی دارد، پر از ترانه و موسیقی و یادبود است و امروز که بیست سال از ساخت آن گذشته، جنبه نوستالژیک بیشتری پیدا کرده است.
بهنظر میرسد وجه تسمیه فیلم اشارهای تلویحی به طولانی بودن شبی دارد که در دل آن امید به روشنی و فردای بهتر است. حامد در طول فیلم، از مردی شکست خورده و همسر و فرزند از دست داده، به مردی در حال کشف میرسد و در پایان به یمن حضور پریا، دوباره به آغوش زندگی برمیگردد. عشق که او را رها کرده و رنجانده، این بار در قالبی تازه رخ مینماید. در تهرانی برفی و سپیدپوش، پریا با دسته گلی بزرگ پا به خانه تاریک و خالی مردی میگذارد که ازجنگی بزرگ با خود بازگشته و در انتظار معجزه است. پریا، نور را به خانه میآورد و این پایان، دل تماشاگری را که با حامد رنج کشیده و شکسته شدن او را دیده، آرام میکند.
«شب یلدا» عاشقانهای حزنانگیز است، اما در دل این اندوه، این رنج مداوم و غمی که زندگی حامد را دربرگرفته، آهسته آهسته امید پیدا میشود. فیلم با رفتن یک زن آغاز میشود و با آمدن زنی دیگر به پایان میرسد. زنی که زخمهای حامد را مرهم گذاشته است. در آستانه «شب یلدا» و آیینهایش که میراث دوستداشتنی نیاکان ماست، شاید حال بسیاری از ما، به دلیل مسائل و مشکلات و انبوه غمها و فقدانها در این شب ویژه خوش نباشد. اما امید است که همچون بزرگان، بر این باور باشیم که حتی طولانیترین شبها هم رنگ صبح را خواهند دید و مگر میشود پس از تاریکی، روز نباشد؟ آنچه در این شب میتواند دل ما را گرم کند، سفرههای رنگین و عکسهای پر زرق و برق در شبکههای اجتماعی نیست، ساعتی درنگ در کنار اعضای خانواده و دوستان و تدبر در این معنای پرشکوه است که همه رنجها را پایانی است و طولانیترین شبها هم سپری خواهند شد. شاید بهترین تعبیر را بیژن جلالی برایمان به یادگار گذاشته: در انتظار دمیدن صبح نشستهام/ ولی صبح خواهد شد/ و شب چارهای جز صبح شدن ندارد.
روزنامهنگار
«شب یلدا» (کیومرث پوراحمد) یکی از محبوبترین فیلمهای سینمای ایران و از بهترینهای کارنامه فیلمساز است. فیلم روایت چند ماه از زندگی حامد (محمدرضا فروتن) است که پس از مهاجرت و جدایی از همسرش باید با این فقدان کنار بیاید. پوراحمد که فیلم را براساس تجربه شخصی ساخته، به شکلی دلپذیر و تأثیرگذار به تنهاییهای یک مرد نزدیک میشود و سیمایی باورپذیر از این رنج مردانه برایمان به یادگار میگذارد. فیلم فقط در یک خانه میگذرد در اغلب سکانسهای آن تنها فروتن مقابل دوربین است، با این همه آنچه در درون قصه وجود دارد و ارتباطی که حامد به عنوان تنها ساکن خانه با جهان محدود اطرافش (تابلوها، تصاویر ویدیویی، قاب عکسها و...) برقرار میکند فضای فیلم را میسازد و قصه را پیش میبرد. «شب یلدا» از آن دست عاشقانههای پراحساسی است که مثل اغلب ساختههای پوراحمد رنگ و بوی ایرانی دارد، پر از ترانه و موسیقی و یادبود است و امروز که بیست سال از ساخت آن گذشته، جنبه نوستالژیک بیشتری پیدا کرده است.
بهنظر میرسد وجه تسمیه فیلم اشارهای تلویحی به طولانی بودن شبی دارد که در دل آن امید به روشنی و فردای بهتر است. حامد در طول فیلم، از مردی شکست خورده و همسر و فرزند از دست داده، به مردی در حال کشف میرسد و در پایان به یمن حضور پریا، دوباره به آغوش زندگی برمیگردد. عشق که او را رها کرده و رنجانده، این بار در قالبی تازه رخ مینماید. در تهرانی برفی و سپیدپوش، پریا با دسته گلی بزرگ پا به خانه تاریک و خالی مردی میگذارد که ازجنگی بزرگ با خود بازگشته و در انتظار معجزه است. پریا، نور را به خانه میآورد و این پایان، دل تماشاگری را که با حامد رنج کشیده و شکسته شدن او را دیده، آرام میکند.
«شب یلدا» عاشقانهای حزنانگیز است، اما در دل این اندوه، این رنج مداوم و غمی که زندگی حامد را دربرگرفته، آهسته آهسته امید پیدا میشود. فیلم با رفتن یک زن آغاز میشود و با آمدن زنی دیگر به پایان میرسد. زنی که زخمهای حامد را مرهم گذاشته است. در آستانه «شب یلدا» و آیینهایش که میراث دوستداشتنی نیاکان ماست، شاید حال بسیاری از ما، به دلیل مسائل و مشکلات و انبوه غمها و فقدانها در این شب ویژه خوش نباشد. اما امید است که همچون بزرگان، بر این باور باشیم که حتی طولانیترین شبها هم رنگ صبح را خواهند دید و مگر میشود پس از تاریکی، روز نباشد؟ آنچه در این شب میتواند دل ما را گرم کند، سفرههای رنگین و عکسهای پر زرق و برق در شبکههای اجتماعی نیست، ساعتی درنگ در کنار اعضای خانواده و دوستان و تدبر در این معنای پرشکوه است که همه رنجها را پایانی است و طولانیترین شبها هم سپری خواهند شد. شاید بهترین تعبیر را بیژن جلالی برایمان به یادگار گذاشته: در انتظار دمیدن صبح نشستهام/ ولی صبح خواهد شد/ و شب چارهای جز صبح شدن ندارد.
هنرمندان در فضای مجازی
«یلدا» و زیباییهای این شب آیینی همچنان مورد توجه اهالی فرهنگ و هنر است و با انتشار تصاویری از این آیین باستانی، جشن یلدا را در فضای مجازی با مخاطبان خود به اشتراک گذاشتند.
یاد او
امروز چهارشنبه یکم دی ماه مصادف است با زادروز محمد نوری خواننده محبوب ایرانی. این هنرمند سال ۱۳۰۸ در رشت چشم به جهان گشود. او در خوانندگی توانست در سبک موسیقی خود که لایت کلاسیک بود، آثار شاهکار و ماندگاری را به ثبت برساند. «جان مریم»، «کهکشان عشق»، «سرزمین محبوب من» و «ایران ایران» از جمله کارهای اوست.
چهره ها
احترام برومند به مناسبت شب یلدا با انتشار یک ویدیو از کارتون زیزیگولو نوشته: «کاش هر کدام از ما یک (زیزى گولو) داشتیم که هر چه میخواستیم، یا آرزو میکردیم را زود برآورده میکرد، یادمه در دوران جوانى من سریالى از تلویزیون پخش میشد به نام افسونگر. افسونگر یک خانم بود، که مثل (زیزى گولو) ما میتونست، هر چیزى رو که دلش میخواست در چشم بههمزدنى فراهم کنه، راستى توى این اوضاع و احوال چه خوب بود، افسونگر بودیم، یا (زیزى گولو). داریم به آخرین روز و آخرین شب پاییز نزدیک میشیم، آرزو میکنم این آخرین روز پاییزى و بلندترین شب سال رو با سلامتى و دلخوشى بگذرونید.»
عباس مخبر، نویسنده و پژوهشگر با انتشار عکسی از حافظیه و شرح شعری: «گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید...» استقبال از پیروزی نور بر تاریکی و جشن تولد نور بر همگان را تبریک گفته است و در ادامه نوشته: «در شهرم. گپ و گفتی با دوست و پیاده رفتن به دیدار عشق. و این ماهی که بر او میتابید تا یادآور غزل جاودانهاش باشد.»
حمید فرخنژاد هم این شب عزیز را با انتشار این شعر: «بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید...صحبت حکام ظلمت شـب یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید» شادباش گفته است.
کیهان کلهر نوازنده سرشناس کمانچه به کارگاه، اردوی آموزشی تنبکنوازی نوید افقه دریک روستا اشاره داشته که با سه رویکرد نقش تکنیک در زبانسازی، روشهای بسط جملات ریتمیک و تمرین عملی به مدت سه روز و در یک اردوی اقامتی، توسط آموزشگاه یزدانپناه در خانه لیرک روستای سیوند در استان فارس برگزار خواهد شد.
بهزاد عبدی آهنگساز، در همکاری با حسین نمازی کارگردان و نویسنده ایران قرار است موسیقی متن این فیلم را بسازد. «شادروان» دومین ساخته سینمایی حسین نمازی به تهیهکنندگی عباس نادران است.
حجت اشرفزاده خواننده موسیقی پاپ خبر از تمدید کنسرت پنجشنبه شب خود داده که قرار است دوم دیماه در هتل اسپیناس پالاس با مخاطبان خود دیدار کند و اشاره داشته این اجرا با ظرفیت 50 درصد سالن برگزار میشود.
شهره لرستانی هم در پستی به اطلاعرسانی اعتیاد پرداخته است. او با انتشار یک ویدیو از هنرنمایی مهران مدیری و مهران غفوریان اشاره داشته: «سن شروع اعتیاد امروزه به نوجوانی رسیده... بچهها در راه مدرسه.. یا.. پارکها.. یا.. داروخانهها... و خلاصه... همهجا... با پدیده ارزان قیمت و در دسترس مواد مخدر روبهرو هستند... قدیمترها یه تریاک بود و یه هرویین.. الان هزار و یک کوفت و زهر مار.. از ترکیب و سرهم کردن مواد صنعتی درست میکنن. بیچاره نسل فردا... امیدهایی که به فنا میرن.....
چه خبر؟
اکران فیلم «صحنهزنی» خبری است که در صفحه لیندا کیانی بازیگر این فیلم اعلام شده است. این فیلم به کارگردانی و نویسندگی علیرضا صمدی و تهیه کنندگی مجید رضابالا، خبر از اول دی ماه روی پردههای سینماهای ایران میرود. این فیلم موفق به دریافت سیمرغ نقرهای بهترین کارگردانی از سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر شده است.
دنیای نشر
دومین جشنواره داستان حماسی، با موضوع حماسههای بومی و اقتباس از داستانهای شاهنامه فردوسی، در قالبهای داستان نیمهبلند و رمان برگزار میشود. خبری که محمدکاظم کاظمی شاعر و نویسنده افغانستانی در صفحه خود به آن اشاره کرده. مهلت ارسال آثار: ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ است.
«پدرامالسلطنه و سلفی با قبله عالم» جدیدترین اثر احمد اکبرپور است. کتابی در ژانر کودک و نوجوان که صفحه رسمی انتشارات هوپا ناشرِ تخصصی کتاب کودک و نوجوان آن را منتشر کرده است.
یاد او
امروز چهارشنبه یکم دی ماه مصادف است با زادروز محمد نوری خواننده محبوب ایرانی. این هنرمند سال ۱۳۰۸ در رشت چشم به جهان گشود. او در خوانندگی توانست در سبک موسیقی خود که لایت کلاسیک بود، آثار شاهکار و ماندگاری را به ثبت برساند. «جان مریم»، «کهکشان عشق»، «سرزمین محبوب من» و «ایران ایران» از جمله کارهای اوست.
چهره ها
احترام برومند به مناسبت شب یلدا با انتشار یک ویدیو از کارتون زیزیگولو نوشته: «کاش هر کدام از ما یک (زیزى گولو) داشتیم که هر چه میخواستیم، یا آرزو میکردیم را زود برآورده میکرد، یادمه در دوران جوانى من سریالى از تلویزیون پخش میشد به نام افسونگر. افسونگر یک خانم بود، که مثل (زیزى گولو) ما میتونست، هر چیزى رو که دلش میخواست در چشم بههمزدنى فراهم کنه، راستى توى این اوضاع و احوال چه خوب بود، افسونگر بودیم، یا (زیزى گولو). داریم به آخرین روز و آخرین شب پاییز نزدیک میشیم، آرزو میکنم این آخرین روز پاییزى و بلندترین شب سال رو با سلامتى و دلخوشى بگذرونید.»
عباس مخبر، نویسنده و پژوهشگر با انتشار عکسی از حافظیه و شرح شعری: «گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید...» استقبال از پیروزی نور بر تاریکی و جشن تولد نور بر همگان را تبریک گفته است و در ادامه نوشته: «در شهرم. گپ و گفتی با دوست و پیاده رفتن به دیدار عشق. و این ماهی که بر او میتابید تا یادآور غزل جاودانهاش باشد.»
حمید فرخنژاد هم این شب عزیز را با انتشار این شعر: «بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید...صحبت حکام ظلمت شـب یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید» شادباش گفته است.
کیهان کلهر نوازنده سرشناس کمانچه به کارگاه، اردوی آموزشی تنبکنوازی نوید افقه دریک روستا اشاره داشته که با سه رویکرد نقش تکنیک در زبانسازی، روشهای بسط جملات ریتمیک و تمرین عملی به مدت سه روز و در یک اردوی اقامتی، توسط آموزشگاه یزدانپناه در خانه لیرک روستای سیوند در استان فارس برگزار خواهد شد.
بهزاد عبدی آهنگساز، در همکاری با حسین نمازی کارگردان و نویسنده ایران قرار است موسیقی متن این فیلم را بسازد. «شادروان» دومین ساخته سینمایی حسین نمازی به تهیهکنندگی عباس نادران است.
حجت اشرفزاده خواننده موسیقی پاپ خبر از تمدید کنسرت پنجشنبه شب خود داده که قرار است دوم دیماه در هتل اسپیناس پالاس با مخاطبان خود دیدار کند و اشاره داشته این اجرا با ظرفیت 50 درصد سالن برگزار میشود.
شهره لرستانی هم در پستی به اطلاعرسانی اعتیاد پرداخته است. او با انتشار یک ویدیو از هنرنمایی مهران مدیری و مهران غفوریان اشاره داشته: «سن شروع اعتیاد امروزه به نوجوانی رسیده... بچهها در راه مدرسه.. یا.. پارکها.. یا.. داروخانهها... و خلاصه... همهجا... با پدیده ارزان قیمت و در دسترس مواد مخدر روبهرو هستند... قدیمترها یه تریاک بود و یه هرویین.. الان هزار و یک کوفت و زهر مار.. از ترکیب و سرهم کردن مواد صنعتی درست میکنن. بیچاره نسل فردا... امیدهایی که به فنا میرن.....
چه خبر؟
اکران فیلم «صحنهزنی» خبری است که در صفحه لیندا کیانی بازیگر این فیلم اعلام شده است. این فیلم به کارگردانی و نویسندگی علیرضا صمدی و تهیه کنندگی مجید رضابالا، خبر از اول دی ماه روی پردههای سینماهای ایران میرود. این فیلم موفق به دریافت سیمرغ نقرهای بهترین کارگردانی از سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر شده است.
دنیای نشر
دومین جشنواره داستان حماسی، با موضوع حماسههای بومی و اقتباس از داستانهای شاهنامه فردوسی، در قالبهای داستان نیمهبلند و رمان برگزار میشود. خبری که محمدکاظم کاظمی شاعر و نویسنده افغانستانی در صفحه خود به آن اشاره کرده. مهلت ارسال آثار: ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ است.
«پدرامالسلطنه و سلفی با قبله عالم» جدیدترین اثر احمد اکبرپور است. کتابی در ژانر کودک و نوجوان که صفحه رسمی انتشارات هوپا ناشرِ تخصصی کتاب کودک و نوجوان آن را منتشر کرده است.
یک عبثنمای ناهماهنگ
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
آن وقتها که فکر میکردمدارم تحقیق میکنمو چند کتاب خوانده بودم، مهمترین تحقیقی که انجام میدادم در راه شناخت ابزورد بود. اینکه مثلاً داریوش شایگان معنای ابزورد را چه نوشته و فرهاد ناظرزاده کرمانی چه جایگزینی بهجای این واژه گذاشته و اصلاً چه هست این ابزورد که استادهای ما در دانشگاه میگویند و اصلاً این آقای ساموئل بکت کیست یا آن آقای اوژن یونسکو چه کاری کرده در راه ابزورد یا دیگرانی مثل ژان ژنه یا هارولد پینتر که اینطوری مینویسند. اصلاً انگار قیافه همه ابزوردنویسها یکجورهایی با آدمیزاد فرق داشت و بکت یک شکلی بود و یونسکو یک شکلی عجیبتر. رفتارهایشان هم عین قیافهشان. اما بعدها که کمی به حال خودم فکر کردم دیدم مطالعه و تحقیق درباره این آدمها چه کار بیهودهای است. اصلاً نمیفهمید اینها چه میخواهند بگویند و اصلاً هیچچیز نمیگویند حتی اگر بگویند همه به کرگدن تبدیل میشوند. وقتی هم در نمایش «کرگدن» یونسکو بازی کردم دیدم چه عبث در عبثی است این اتفاقات. همه در یک حرکت دستهجمعی به کرگدن تبدیل میشدیم و بعد بحثهای فلسفی میکردیم که جهان به این سمت رفته و همه کرگدن شدهایم.اینها به گمان من نتایج تمام تحقیقاتی است که از آن سالها در دست دارم. هرکه ابزورد فهمتر دانشمندتر، هرکه هم بکت بیشتر خوانده باشد آدم با فهم و کمالاتتری است. دارید با خودتان فکر میکنید چه راه بیهودهای طی کردهام تا به این نتایج برسم؟ درست فکر کردهاید. اما حقیقتا میخواهم شما را ببرم به دنیای همین آقای بکت که اصلاً خیلی عجیب و غریب است قیافهاش و خودش و آثارش. به گمان من آثار هرکسی شبیه خودش است. مثلاً اگر شخصیت مرا بخواهید بفهمید میبینید بیقیدی در کلمات آنقدر هست که بیحس و حالی خودم را هم میتوانید همینطور تصور کنید. شما به آقای بکت چه خصوصیتی خواهید داد؟برای من بکت جدای از ولادیمیر و استراگون نمایشنامه «در انتظار گودو» نیست. اصلاً خودش را میتوانید روی صحنه تصور کنید که دارد جای همه نقشها بازی میکند با آن صورت سرد و بیروح و بیانگیزه و گیج و گولی که دارد. با آن چروکها و مرتب بودن و چشمهای رنگدار قطعاً میتواند پوزو یا لاکی باشد حتی اگر هیچیک از خصوصیات ظاهری که از آنها در ذهن داریم شبیه نباشد.خب تا اینجا گفتم که من دانشمندی هستم که ابزورد میشناسم و کتابهای اینها را خواندهام. مخصوصاً یک کتابی که آن روز در یک کتابفروشی دیدم. این روزها قیمت کتاب خیلی زیاد شده و آدم نمیداند با این قیمتها چطور باید کتاب بخرد. اما همین کتاب درباره آقای بکت سالها مانده بود در قفسه این کتابفروشی و قیمتش هم 5 هزار و 400 تومان بود و من کشفش کردم و بردم خانه و گذاشتم توی کتابهایی که باید بخوانم و فکر میکنم بالاخره فراموش میشود که بخوانمش اما همیشه دلم پیش همین کتاب میماند. همانجایی که در کتاب درباره لذت تراژیک نمایشنامه در انتظار گودو حرف میزند و فکر میکنی چه لذت عبث جذابی دارد این نمایشنامه که همیشه آدم را به دیدن و خواندنش ترغیب میکند.همه اینها را نوشتم که بگویم امروز سالگرد درگذشت همین آقای ساموئل بکت است و چه اندوهبار است که زندگی، آدمهای عبثنما را هم از دست میدهد. عبثنمایی که ناظرزاده میگوید و ناهماهنگی که شایگان در معنای ابزورد میگوید.
داستاننویس
آن وقتها که فکر میکردمدارم تحقیق میکنمو چند کتاب خوانده بودم، مهمترین تحقیقی که انجام میدادم در راه شناخت ابزورد بود. اینکه مثلاً داریوش شایگان معنای ابزورد را چه نوشته و فرهاد ناظرزاده کرمانی چه جایگزینی بهجای این واژه گذاشته و اصلاً چه هست این ابزورد که استادهای ما در دانشگاه میگویند و اصلاً این آقای ساموئل بکت کیست یا آن آقای اوژن یونسکو چه کاری کرده در راه ابزورد یا دیگرانی مثل ژان ژنه یا هارولد پینتر که اینطوری مینویسند. اصلاً انگار قیافه همه ابزوردنویسها یکجورهایی با آدمیزاد فرق داشت و بکت یک شکلی بود و یونسکو یک شکلی عجیبتر. رفتارهایشان هم عین قیافهشان. اما بعدها که کمی به حال خودم فکر کردم دیدم مطالعه و تحقیق درباره این آدمها چه کار بیهودهای است. اصلاً نمیفهمید اینها چه میخواهند بگویند و اصلاً هیچچیز نمیگویند حتی اگر بگویند همه به کرگدن تبدیل میشوند. وقتی هم در نمایش «کرگدن» یونسکو بازی کردم دیدم چه عبث در عبثی است این اتفاقات. همه در یک حرکت دستهجمعی به کرگدن تبدیل میشدیم و بعد بحثهای فلسفی میکردیم که جهان به این سمت رفته و همه کرگدن شدهایم.اینها به گمان من نتایج تمام تحقیقاتی است که از آن سالها در دست دارم. هرکه ابزورد فهمتر دانشمندتر، هرکه هم بکت بیشتر خوانده باشد آدم با فهم و کمالاتتری است. دارید با خودتان فکر میکنید چه راه بیهودهای طی کردهام تا به این نتایج برسم؟ درست فکر کردهاید. اما حقیقتا میخواهم شما را ببرم به دنیای همین آقای بکت که اصلاً خیلی عجیب و غریب است قیافهاش و خودش و آثارش. به گمان من آثار هرکسی شبیه خودش است. مثلاً اگر شخصیت مرا بخواهید بفهمید میبینید بیقیدی در کلمات آنقدر هست که بیحس و حالی خودم را هم میتوانید همینطور تصور کنید. شما به آقای بکت چه خصوصیتی خواهید داد؟برای من بکت جدای از ولادیمیر و استراگون نمایشنامه «در انتظار گودو» نیست. اصلاً خودش را میتوانید روی صحنه تصور کنید که دارد جای همه نقشها بازی میکند با آن صورت سرد و بیروح و بیانگیزه و گیج و گولی که دارد. با آن چروکها و مرتب بودن و چشمهای رنگدار قطعاً میتواند پوزو یا لاکی باشد حتی اگر هیچیک از خصوصیات ظاهری که از آنها در ذهن داریم شبیه نباشد.خب تا اینجا گفتم که من دانشمندی هستم که ابزورد میشناسم و کتابهای اینها را خواندهام. مخصوصاً یک کتابی که آن روز در یک کتابفروشی دیدم. این روزها قیمت کتاب خیلی زیاد شده و آدم نمیداند با این قیمتها چطور باید کتاب بخرد. اما همین کتاب درباره آقای بکت سالها مانده بود در قفسه این کتابفروشی و قیمتش هم 5 هزار و 400 تومان بود و من کشفش کردم و بردم خانه و گذاشتم توی کتابهایی که باید بخوانم و فکر میکنم بالاخره فراموش میشود که بخوانمش اما همیشه دلم پیش همین کتاب میماند. همانجایی که در کتاب درباره لذت تراژیک نمایشنامه در انتظار گودو حرف میزند و فکر میکنی چه لذت عبث جذابی دارد این نمایشنامه که همیشه آدم را به دیدن و خواندنش ترغیب میکند.همه اینها را نوشتم که بگویم امروز سالگرد درگذشت همین آقای ساموئل بکت است و چه اندوهبار است که زندگی، آدمهای عبثنما را هم از دست میدهد. عبثنمایی که ناظرزاده میگوید و ناهماهنگی که شایگان در معنای ابزورد میگوید.
از فیلم به کتاب و برعکس
حمیدرضا مدقق
سردبیر و مجری شبکه خبر
از من خواسته شد که به روال مرسوم در این ستون، کتابی برای مطالعه یا فیلمی برای تماشا پیشنهاد کنم. پیشنهاد من البته ترکیبی از هر دو است: پنج فیلم اقتباسی که «کتاب» در روایت آنها نقش اساسی دارد. نقشی آن قدر بنیادین که کتاب را به شخصیت اصلی یا دستکم یکی از شخصیتهای اصلی در سیر روایی فیلم تبدیل میکند.
1. در داستان بیپایان (ولفگانگ پیترسون، 1989) یک پسر بچه 10 ساله خجالتی شروع به مطالعه کتابی جادویی میکند و در نتیجه راهی سفری پرماجرا در دنیایی خیالی بهنام فانتزیا میشود و مأموریت پیدا میکند که این دنیا را از نابودی نجات دهد. داستانی بی پایان که با اقتباس از رمانی بههمین نام اثر میشائل انده نویسنده آلمانی ساخته شده، ستایشی است از توان کودکان در خیالپردازی و ادای دینی است به ادبیات فانتزی.
2. در مقابل، در درخشش (استنلی کوبریک، 1980) نویسندهای که قدرت تخیل خود را از دست داده و قادر به نگارش کتاب جدیدی نیست، اقامت در هتلی دورافتاده در کوههای راکی را به تجربهای هولناک و دهشت بار برای همسر و پسر خردسالش تبدیل میکند. هرچند که استفن کینگ این فیلم را که بر اساس داستانی بههمین نام اثر او ساخته شده بود چندان نپسندید، درخشش همچنان یکی از بهترین درامهای ترسناک با مایههای روانشناختی در تاریخ سینماست.
3. اندی در رستگاری در شاوشنک (فرانک دارابونت، 1994) پس از کشته شدن همسرش و دوست او، با این که تأکید میکند نقشی در این جنایت نداشته، به زندان ابد محکوم میشود. او در طول سالهای طولانی حبس، کتابخانه زندان را راهاندازی میکند و موفق به جذب پول برای خرید کتاب و گسترش کتابخانه میشود. اندی هرگز امیدش را به آزادی از دست نمیدهد و در حفظ و تداوم این امید و دستیابی نهایی او به آزادی، کتاب نقشی اساسی دارد. برخلاف درخشش که نویسندگی را امری توان فرسا نشان میدهد، استفن کینگ در کتاب «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» که فیلم اقتباسی از آن است، نگاه خوش بینانهتری دارد. رستگاری در شاوشنک همچنان یکی از محبوبترین فیلمهای تاریخ سینماست.
4. در آیندهای نه چندان غیرمحتمل و در جامعهای که به مردم گفته شده کتابها آسیبرسان هستند و روح و اخلاق جامعه را ویران میکنند، وظیفه گای مونتاگ آتشنشان نه خاموش کردن آتش که برپا کردن آن برای سوزاندن کتاب است. فارنهایت 451 (فرانسوا تروفو، 1966) شرح این کتاب سوزی و تحول مونتاگ از یک کارمند فرمانبر عامی به یک کتابخوان شیفته ادبیات است. فصل ملاقات او با آدمهایی که با هدف زنده نگهداشتن کتابها، داستانهای مشهور ادبی را حفظ کردهاند و عملاً تبدیل به کتاب شدهاند، به یاد ماندنی است. مونتاگ خود در ادامه به کتاب «افسانههای راز و خیال» اثر ادگار آلن پو تبدیل میشود. ری برادبری که فیلم بر اساس داستانی بههمین نام اثر او ساخته شده اساساً به آینده بشر خوش بین نبود و بویژه در فارنهایت 451 بر کاهش دامنه تفکر و نقش مخرب رسانههای نوین در سطحیسازی فرهنگ تأکید میکند.
5. در نان و شعر (کیومرث پوراحمد، 1373)، وقتی مجید که بهشدت مشتاق خواندن رمان بینوایان اثر ویکتور هوگو است، نمیتواند این کتاب را از کتابخانه امانت بگیرد، یکی از کتابهای شوهر خواهرش را بیآن که بداند در میان آن یک برگ چک قرار دارد، در کتابخانه با کتاب بینوایان عوض میکند و این موضوع دردسر بزرگی برای او و خانوادهاش در پی دارد. یکی از درونمایههای فیلم مقایسه ضمنی چهار نوع هنرمند است: گمنام (شاگرد نانوای خوش صدا)، در آستانه راه و بلند پرواز (مجید)، محجوب و متواضع (آقای اعتزازی که برجسته کار است) و مادی (شوهر خواهر مجید که کتابهای قدیمی را مرمت میکند). نان و شعر که بر اساس داستانی از مجموعه «قصههای مجید» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده، یکی از بهترین فیلمهای پوراحمد و یکی از به یادماندنیترین اقتباس های سینمایی در سینمای ایران است.
سردبیر و مجری شبکه خبر
از من خواسته شد که به روال مرسوم در این ستون، کتابی برای مطالعه یا فیلمی برای تماشا پیشنهاد کنم. پیشنهاد من البته ترکیبی از هر دو است: پنج فیلم اقتباسی که «کتاب» در روایت آنها نقش اساسی دارد. نقشی آن قدر بنیادین که کتاب را به شخصیت اصلی یا دستکم یکی از شخصیتهای اصلی در سیر روایی فیلم تبدیل میکند.
1. در داستان بیپایان (ولفگانگ پیترسون، 1989) یک پسر بچه 10 ساله خجالتی شروع به مطالعه کتابی جادویی میکند و در نتیجه راهی سفری پرماجرا در دنیایی خیالی بهنام فانتزیا میشود و مأموریت پیدا میکند که این دنیا را از نابودی نجات دهد. داستانی بی پایان که با اقتباس از رمانی بههمین نام اثر میشائل انده نویسنده آلمانی ساخته شده، ستایشی است از توان کودکان در خیالپردازی و ادای دینی است به ادبیات فانتزی.
2. در مقابل، در درخشش (استنلی کوبریک، 1980) نویسندهای که قدرت تخیل خود را از دست داده و قادر به نگارش کتاب جدیدی نیست، اقامت در هتلی دورافتاده در کوههای راکی را به تجربهای هولناک و دهشت بار برای همسر و پسر خردسالش تبدیل میکند. هرچند که استفن کینگ این فیلم را که بر اساس داستانی بههمین نام اثر او ساخته شده بود چندان نپسندید، درخشش همچنان یکی از بهترین درامهای ترسناک با مایههای روانشناختی در تاریخ سینماست.
3. اندی در رستگاری در شاوشنک (فرانک دارابونت، 1994) پس از کشته شدن همسرش و دوست او، با این که تأکید میکند نقشی در این جنایت نداشته، به زندان ابد محکوم میشود. او در طول سالهای طولانی حبس، کتابخانه زندان را راهاندازی میکند و موفق به جذب پول برای خرید کتاب و گسترش کتابخانه میشود. اندی هرگز امیدش را به آزادی از دست نمیدهد و در حفظ و تداوم این امید و دستیابی نهایی او به آزادی، کتاب نقشی اساسی دارد. برخلاف درخشش که نویسندگی را امری توان فرسا نشان میدهد، استفن کینگ در کتاب «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» که فیلم اقتباسی از آن است، نگاه خوش بینانهتری دارد. رستگاری در شاوشنک همچنان یکی از محبوبترین فیلمهای تاریخ سینماست.
4. در آیندهای نه چندان غیرمحتمل و در جامعهای که به مردم گفته شده کتابها آسیبرسان هستند و روح و اخلاق جامعه را ویران میکنند، وظیفه گای مونتاگ آتشنشان نه خاموش کردن آتش که برپا کردن آن برای سوزاندن کتاب است. فارنهایت 451 (فرانسوا تروفو، 1966) شرح این کتاب سوزی و تحول مونتاگ از یک کارمند فرمانبر عامی به یک کتابخوان شیفته ادبیات است. فصل ملاقات او با آدمهایی که با هدف زنده نگهداشتن کتابها، داستانهای مشهور ادبی را حفظ کردهاند و عملاً تبدیل به کتاب شدهاند، به یاد ماندنی است. مونتاگ خود در ادامه به کتاب «افسانههای راز و خیال» اثر ادگار آلن پو تبدیل میشود. ری برادبری که فیلم بر اساس داستانی بههمین نام اثر او ساخته شده اساساً به آینده بشر خوش بین نبود و بویژه در فارنهایت 451 بر کاهش دامنه تفکر و نقش مخرب رسانههای نوین در سطحیسازی فرهنگ تأکید میکند.
5. در نان و شعر (کیومرث پوراحمد، 1373)، وقتی مجید که بهشدت مشتاق خواندن رمان بینوایان اثر ویکتور هوگو است، نمیتواند این کتاب را از کتابخانه امانت بگیرد، یکی از کتابهای شوهر خواهرش را بیآن که بداند در میان آن یک برگ چک قرار دارد، در کتابخانه با کتاب بینوایان عوض میکند و این موضوع دردسر بزرگی برای او و خانوادهاش در پی دارد. یکی از درونمایههای فیلم مقایسه ضمنی چهار نوع هنرمند است: گمنام (شاگرد نانوای خوش صدا)، در آستانه راه و بلند پرواز (مجید)، محجوب و متواضع (آقای اعتزازی که برجسته کار است) و مادی (شوهر خواهر مجید که کتابهای قدیمی را مرمت میکند). نان و شعر که بر اساس داستانی از مجموعه «قصههای مجید» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده، یکی از بهترین فیلمهای پوراحمد و یکی از به یادماندنیترین اقتباس های سینمایی در سینمای ایران است.
مواهب طبیعت برای انسان
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
کشاورزی فرایندی در طول خلقت و از جنس خلاقیت است. از این رو نشاط و زندگی از ویژگی آن بوده و با فطرت انسان عجین است. هرگاه انسان محصولی را تولید میکند که حاصل تلاش و تدبیر اوست، حس خوبی در درونش شکل میگیرد که آرامش روح و روان را به دنبال دارد؛ حسی که در هیچ یک از صحنههای کار و تلاش به انسان دست نمیدهد. به علاوه از آنجایی که کشاورزی در ارتباط مستقیم با خالق هستی و طبیعت بکر است، کشاورز خود را جزئی از فعل الهی یافته و درک عمیقتری از توحید و خداشناسی دارد. براین اساس میتوان گفت کشاورزی شغلی در نسبتی نزدیکتر از سایر مشاغل نسبت به خالق هستی است. کشاورز با تکیه و توکل بر یاری خداوند به بهرهمندی از مواهب طبیعت چشم دوخته و کار و تلاش خود را سامان میدهد و محصول مورد نیاز مردمان را تأمین میکند. این امتیاز به کشاورز شایستگی آن را بخشیده است که محبوب خداوند نام گرفته و کارش با کار خداوند مقایسه شود. تعریفی که ارتباط معنایی مطلوبی بهدست میدهد. آیات الهی به این همراهی و قرابت با صراحت اشاره نموده و اعلام کرده که کار کشت و تولید محصول، کار خداست و کشاورز وسیلهای بلاواسطه برای تحقق این امراست. در آیات 63 تا 67 سوره واقعه میخوانیم: «آیا چیزی را که میکارید، دیدهاید؟ آیا شما میرویانیدش یا ما رویانندهایم؟ اگر میخواستیم خاشاکش میساختیم تا در شگفت بمانید و بگویید: «ما غرامتزدگانیم؛ بلکه ما بینصیبماندگانیم.» امام صادق علیه السلام نیز در تفسیر آیه «و عَلَیالله فَلْیتَوَکلِ المُؤمِنُونَ؛ و مؤمنان باید به خدا توکل کنند» میفرماید:«منظور از مؤمنان، کشاورزان است.»
این همه دلایلی بود تا روزی به نام کشاورز در تقویم تعیین و از مقام کشاورز تقدیر به عمل آید. کشاورزی شغلی همزاد انسان و خوشایند طبع آدمی است. از اینرو انسان نسبت به آن کششی درونی دارد و کودکان که از فطرتی بکر و زلال برخوردارند اغلب نقاشیهای خود را با جلوهای از کار کشاورزی ترسیم میکنند. نگاهی به آموزههای اسلامی درباره این شغل ارزشمند نشان از مفهوم گسترده آن دارد؛ مفهومی که با عبارت «الدنیا مزرعه الآخره» که بسیار متداول است تبیین میشود که اقتباسى زیبا از آیات و روایات است و به تعبیر دیگر اصلى بنیادین از تعالیم اسلامى است و در قرآن آمده است: «مَنْ کانَ یرِیدُ حَرثَ الآخِرَه نَزِد لَهُ فِى حَرثِهِ وَ مَن کانَ یرِیدُ حَرثَ الدُّنیا نُؤتِهِ مِنهَا وَ مَا لَهُ فِى الآخِرَه مِنْ نَّصِیبٍ»؛ (کسى که زراعت آخرت را بخواهد به او برکت داده و بر محصولش مى افزاییم و آنکه فقط کشت دنیا را مى طلبد کمى از آن به او دهیم و در آخرت هیچ بهره و نصیبى نخواهد داشت). در تشبیهى بسیار جالب دنیا به کشتزارى تشبیه شده که آماده کشت است، هم آمادگى پرورش کشت دنیا و هم کشت آخرت را دارد، تا کشاورز چه کشت کند، یعنى کشت و محصول تابع نیت و اراده زارع است. بذر این زمین، اعمال انسانها است، هر کس عملى نیک براى خدا و در جهت آخرت بیفشاند، مسلماً در آخرت برداشت کند و کسى که عملى براى بهره و استفاده دنیا نشاند، بدون شک در این دنیا بهره بردارى کند و به تعبیر دیگر برداشت محصول تابع زمان دوام و بقای محصول است، اگر بذرى که استعداد تا آخرت را داشت، در زمین دنیا نهاد آخرت برداشت مى کند و اگر بذرى که استعداد تا آخرت را نداشت، چاره اى جز برداشت آن در دنیا نیست و از همین روى زارع اول در آخرت با دست پر است و زارع دوم دست خالى و تهى، پس بین دو عالم چنین نیست که ارتباطى نباشد، ارتباط به این نحو است که اینجا کاشت و داشت و در آخرت برداشت.
دبیر گروه پایداری
کشاورزی فرایندی در طول خلقت و از جنس خلاقیت است. از این رو نشاط و زندگی از ویژگی آن بوده و با فطرت انسان عجین است. هرگاه انسان محصولی را تولید میکند که حاصل تلاش و تدبیر اوست، حس خوبی در درونش شکل میگیرد که آرامش روح و روان را به دنبال دارد؛ حسی که در هیچ یک از صحنههای کار و تلاش به انسان دست نمیدهد. به علاوه از آنجایی که کشاورزی در ارتباط مستقیم با خالق هستی و طبیعت بکر است، کشاورز خود را جزئی از فعل الهی یافته و درک عمیقتری از توحید و خداشناسی دارد. براین اساس میتوان گفت کشاورزی شغلی در نسبتی نزدیکتر از سایر مشاغل نسبت به خالق هستی است. کشاورز با تکیه و توکل بر یاری خداوند به بهرهمندی از مواهب طبیعت چشم دوخته و کار و تلاش خود را سامان میدهد و محصول مورد نیاز مردمان را تأمین میکند. این امتیاز به کشاورز شایستگی آن را بخشیده است که محبوب خداوند نام گرفته و کارش با کار خداوند مقایسه شود. تعریفی که ارتباط معنایی مطلوبی بهدست میدهد. آیات الهی به این همراهی و قرابت با صراحت اشاره نموده و اعلام کرده که کار کشت و تولید محصول، کار خداست و کشاورز وسیلهای بلاواسطه برای تحقق این امراست. در آیات 63 تا 67 سوره واقعه میخوانیم: «آیا چیزی را که میکارید، دیدهاید؟ آیا شما میرویانیدش یا ما رویانندهایم؟ اگر میخواستیم خاشاکش میساختیم تا در شگفت بمانید و بگویید: «ما غرامتزدگانیم؛ بلکه ما بینصیبماندگانیم.» امام صادق علیه السلام نیز در تفسیر آیه «و عَلَیالله فَلْیتَوَکلِ المُؤمِنُونَ؛ و مؤمنان باید به خدا توکل کنند» میفرماید:«منظور از مؤمنان، کشاورزان است.»
این همه دلایلی بود تا روزی به نام کشاورز در تقویم تعیین و از مقام کشاورز تقدیر به عمل آید. کشاورزی شغلی همزاد انسان و خوشایند طبع آدمی است. از اینرو انسان نسبت به آن کششی درونی دارد و کودکان که از فطرتی بکر و زلال برخوردارند اغلب نقاشیهای خود را با جلوهای از کار کشاورزی ترسیم میکنند. نگاهی به آموزههای اسلامی درباره این شغل ارزشمند نشان از مفهوم گسترده آن دارد؛ مفهومی که با عبارت «الدنیا مزرعه الآخره» که بسیار متداول است تبیین میشود که اقتباسى زیبا از آیات و روایات است و به تعبیر دیگر اصلى بنیادین از تعالیم اسلامى است و در قرآن آمده است: «مَنْ کانَ یرِیدُ حَرثَ الآخِرَه نَزِد لَهُ فِى حَرثِهِ وَ مَن کانَ یرِیدُ حَرثَ الدُّنیا نُؤتِهِ مِنهَا وَ مَا لَهُ فِى الآخِرَه مِنْ نَّصِیبٍ»؛ (کسى که زراعت آخرت را بخواهد به او برکت داده و بر محصولش مى افزاییم و آنکه فقط کشت دنیا را مى طلبد کمى از آن به او دهیم و در آخرت هیچ بهره و نصیبى نخواهد داشت). در تشبیهى بسیار جالب دنیا به کشتزارى تشبیه شده که آماده کشت است، هم آمادگى پرورش کشت دنیا و هم کشت آخرت را دارد، تا کشاورز چه کشت کند، یعنى کشت و محصول تابع نیت و اراده زارع است. بذر این زمین، اعمال انسانها است، هر کس عملى نیک براى خدا و در جهت آخرت بیفشاند، مسلماً در آخرت برداشت کند و کسى که عملى براى بهره و استفاده دنیا نشاند، بدون شک در این دنیا بهره بردارى کند و به تعبیر دیگر برداشت محصول تابع زمان دوام و بقای محصول است، اگر بذرى که استعداد تا آخرت را داشت، در زمین دنیا نهاد آخرت برداشت مى کند و اگر بذرى که استعداد تا آخرت را نداشت، چاره اى جز برداشت آن در دنیا نیست و از همین روى زارع اول در آخرت با دست پر است و زارع دوم دست خالى و تهى، پس بین دو عالم چنین نیست که ارتباطى نباشد، ارتباط به این نحو است که اینجا کاشت و داشت و در آخرت برداشت.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
حافظ ؛ الگوی وجدان ایرانیان
-
«شب یلدا» و صبحی که فراگیر است
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
یک عبثنمای ناهماهنگ
-
از فیلم به کتاب و برعکس
-
مواهب طبیعت برای انسان
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین