ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تا نیمه دوم آذر صورت می گیرد
تحویل ۸ میلیون دوز واکسن پاستوکووک به شبکه بهداشت
رئیس انستیتو پاستور ایران گفت: مجموع واکسن پاستوکووک تحویلی به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تا نیمه دوم آذر به ۸ میلیون دوز میرسد.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، دکتر علیرضا بیگلری افزود: تاکنون ۸ میلیون دوز واکسن پاستوکووک تولید شده که حدود نصف آن تحویل وزارت بهداشت شده و بقیه هم در انتظار اخذ مجوز توزیع از سازمان غذا و دارو است.
وی تصریح کرد: تولیدات بعدی این واکسن مشروط به نیازی است که از سوی وزارت بهداشت اعلام میشود، به عبارتی برنامهریزی تولید واکسن با توجه به نیاز این وزارتخانه انجام میشود.
رئیس انستیتو پاستور ایران، ظرفیت تولید واکسن پاستوکووک را ۵ میلیون دوز در ماه اعلام کرد و گفت: در صورت نیاز وزارت بهداشت میتوان این ظرفیت را افزایش داد.
بیگلری به تولید پاستوکووک پلاس هم اشاره کرد و گفت: به ازای هر دو عدد واکسن پاستوکووک یک عدد پاستوکووکپلاس لازم است، بهطور مثال اگر تولید واکسن ۶ میلیون دوز باشد، ۴ میلیون پاستوکووک و ۲ میلیون پاستوکووکپلاس تولید میشود.
پاستوکووک در مراکز واکسیناسیون در حال تزریق است
وی با یادآوری اینکه پاستوکووک در اختیار مراکز واکسیناسیون کشور برای تزریق به مردم است، خاطرنشان کرد: واکسن پاستوکووک از اوایل مهر امسال در سبد واکسیناسیون کشور قرار گرفته است.
رئیس انستیتو پاستور ایران ادامه داد: این واکسن هم به بزرگسالان و هم به کودکان قابل تزریق است.
بیگلری با بیان اینکه کارآزمایی واکسن برای کودکان ۲ سال تا ۱۸ سال در کشور کوبا انجام میشود، افزود: هرچند این واکسن را میتوان به کودکان بالای ۲ سال به بالا تزریق کرد، اما کمیته ملی واکسن ایران موافقت کرد که این واکسن هماکنون به کودکان ۱۲ تا ۱۸ سال و افراد بالای ۱۸ سال تزریق شود.
وی به اتمام مرحله سوم کارآزمایی بالینی واکسن پاستوکووک اشاره و تأکید کرد: حدود یکسوم داوطلبانی که در کارآزمایی بالینی مرحله سوم این واکسن وارد شدند، از میان افرادی انتخاب شدند که حداقل یک بیماری زمینهای کنترل شده مانند دیابت و فشارخون داشتند.
رئیس انستیتو پاستور ایران ادامه داد: طبق نتایج کارآزمایی بالینی این واکسن در افراد دچار بیماری زمینهای کنترل شده هم ایمن، مطمئن و مؤثر است.
بیگلری خاطرنشان کرد: طبق مصوبه کمیته ملی واکسن دو دوز این واکسن کرونا باید به کودکان تزریق شود و اکنون نیازی به تزریق دوز یادآور در این افراد نیست.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، دکتر علیرضا بیگلری افزود: تاکنون ۸ میلیون دوز واکسن پاستوکووک تولید شده که حدود نصف آن تحویل وزارت بهداشت شده و بقیه هم در انتظار اخذ مجوز توزیع از سازمان غذا و دارو است.
وی تصریح کرد: تولیدات بعدی این واکسن مشروط به نیازی است که از سوی وزارت بهداشت اعلام میشود، به عبارتی برنامهریزی تولید واکسن با توجه به نیاز این وزارتخانه انجام میشود.
رئیس انستیتو پاستور ایران، ظرفیت تولید واکسن پاستوکووک را ۵ میلیون دوز در ماه اعلام کرد و گفت: در صورت نیاز وزارت بهداشت میتوان این ظرفیت را افزایش داد.
بیگلری به تولید پاستوکووک پلاس هم اشاره کرد و گفت: به ازای هر دو عدد واکسن پاستوکووک یک عدد پاستوکووکپلاس لازم است، بهطور مثال اگر تولید واکسن ۶ میلیون دوز باشد، ۴ میلیون پاستوکووک و ۲ میلیون پاستوکووکپلاس تولید میشود.
پاستوکووک در مراکز واکسیناسیون در حال تزریق است
وی با یادآوری اینکه پاستوکووک در اختیار مراکز واکسیناسیون کشور برای تزریق به مردم است، خاطرنشان کرد: واکسن پاستوکووک از اوایل مهر امسال در سبد واکسیناسیون کشور قرار گرفته است.
رئیس انستیتو پاستور ایران ادامه داد: این واکسن هم به بزرگسالان و هم به کودکان قابل تزریق است.
بیگلری با بیان اینکه کارآزمایی واکسن برای کودکان ۲ سال تا ۱۸ سال در کشور کوبا انجام میشود، افزود: هرچند این واکسن را میتوان به کودکان بالای ۲ سال به بالا تزریق کرد، اما کمیته ملی واکسن ایران موافقت کرد که این واکسن هماکنون به کودکان ۱۲ تا ۱۸ سال و افراد بالای ۱۸ سال تزریق شود.
وی به اتمام مرحله سوم کارآزمایی بالینی واکسن پاستوکووک اشاره و تأکید کرد: حدود یکسوم داوطلبانی که در کارآزمایی بالینی مرحله سوم این واکسن وارد شدند، از میان افرادی انتخاب شدند که حداقل یک بیماری زمینهای کنترل شده مانند دیابت و فشارخون داشتند.
رئیس انستیتو پاستور ایران ادامه داد: طبق نتایج کارآزمایی بالینی این واکسن در افراد دچار بیماری زمینهای کنترل شده هم ایمن، مطمئن و مؤثر است.
بیگلری خاطرنشان کرد: طبق مصوبه کمیته ملی واکسن دو دوز این واکسن کرونا باید به کودکان تزریق شود و اکنون نیازی به تزریق دوز یادآور در این افراد نیست.
فوتبال بدون هوادار با حاشیه فراوان و میانگین گل زده بسیار پایین
این لیگ «برتر» نیست
آدرینا ورشینگر/ پرونده هفته هفتم لیگ برتر فوتبال در شرایطی با برگزاری 8 دیدار بسته شد که باز هم شاهد سکوهای خالی ورزشگاهها بودیم. دیدار استقلال- نساجی در هفته پنجم و پرسپولیس- صنعت نفت در هفته ششم با حضور حدود 5 هزار تماشاگر برگزار شد و این امیدواری را به وجود آورد که با «فوتبالِ در سکوت» خداحافظی کنیم اما این اتفاق نیفتاد و در هفته هفتم خبری از مجوز ورود تماشاگران در ورزشگاهها نبود؛ موضوعی که با اعتراض هواداران تیمهای مختلف مواجه شده و کار تا جایی پیش رفت که در بازی صنعت نفت- استقلال، تعدادی از تماشاگران آبادانی از دیوارهای اطراف ورزشگاه تختی این شهر بالا رفتند تا با هر سختی و مشقتی شده نظارهگر بازی باشند! علاوه بر نبود تماشاگران که تأثیر زیادی بر کاهش جذابیت بازیها گذاشته، آمار نگران کننده گلزنی تیمها نیز مزید بر علت شده تا لیگ بیست و یکم سیر نزولی نسبت به دورههای اخیر داشته باشد. در رقابتهای این هفته، 4 دیدار مساوی شد که 3 مسابقه آن بدون گل بود و تنها 7 گل در 8 دیدار به ثمر رسید؛ میانگین بسیار ضعیف 0.875 گل یا به عبارتی کمتر از یک گل زده در هر بازی. در هفتههای اول تا چهارم به ترتیب 14، 17، 13 و 12 گل زده شد و در هفتههای پنجم و ششم هم تنها 10 گل به ثمر رسید ولی این آمار در هفته هفتم به پایینترین حد خود رسید. تا جایی که این هفته، دومین هفته کم گل تاریخ لیگ برتر لقب گرفت و تنها هفته بیست و پنجم لیگ برتر سیزدهم از این هفته کم گلتر بوده که در آن 6 گل زده شد. 7 هفته از لیگ گذشته و در صدر جدول گلزنان 6 بازیکن داریم که فقط 3 گل زدهاند؛ مهدی عبدی (پرسپولیس)، لوسیانو پریرا (فولاد)، کریم اسلامی (نساجی)، پیمان بابایی (تراکتور)، گادوین منشا (مس) و کوین یامگا (استقلال). در این میان عجیب اینکه حواشی لیگ هم هفته به هفته بیشتر میشود. پس از اختلافاتی که سازمان لیگ با باشگاهها بخصوص استقلال بر سر تبلیغات محیطی پیدا کرد، این هفته هم دیدار پرسپولیس- نفت مسجدسلیمان به دلیل همین اختلافات که این بار پای شرکت توسعه، تجهیز و نگهداری اماکن ورزشی هم به آن باز شد، با نیم ساعت تأخیر آغاز شد. از اینها که بگذریم، باید به اشتباهات و مشکلات داوری اشاره کرد که جزو ثابت مسابقات هر هفته شده است. اکثر تیمها از این وضعیت ناراضیاند و به طرق مختلف آن را علنی کردهاند. در این شرایط باید دید فدراسیون فوتبال، سازمان لیگ و کمیته داوران چه تصمیمی برای بهبود اوضاع میگیرند. چرا که با ادامه این روند میتوان با قاطعیت گفت که این لیگ «برتر» نیست.
«ایران» گزارش میدهد؛ دولت سیزدهم چگونه بودجه 1400 را بدون تورم و کسری تدوین کرده است؟
بودجه عبور از تحریم
مریم آریایی
خبرنگار
نگاه خوشبینانه به قیمت نفت و لغو تحریمها در تدوین بودجه سالجاری نتیجهاش کسری بودجه 300 تا 600 هزار میلیاردتومانی در سالجاری بود و حالا دولت سیزدهم با نگاهی واقع بینانه و با فرض تداوم تحریمها بودجه 1401 را بسته است.
دولت دوازدهم در تقدیم لایحه اولیه خود از بودجه 1400 به مجلس در ابتدا میزان صادرات نفت را ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه و با قیمت ۴۰ دلار در هر بشکه در نظر گرفته و درآمد خوشبینانه ۳۵۰ هزار میلیارد تومانی از فروش نفت را پیشبینی کرده بود. براساس این پیشبینی خوشبینانه، درآمد نفتی دولت در سال ۱۴۰۰، پس از کسر سهم صندوق توسعه ملی و شرکت ملی نفت، درحدود ۱۹ میلیارد دلار در نظر گرفته شده و در عین حال نرخ تسعیر ارز(نرخ ارزی که در آن درآمد نفتی به ریال تبدیل میشود) 11.5هزار تومان تعیین شده بود.
از همان ماههای ابتدایی سال روشن بود که این بودجه خوشبینانه با کسری همراه خواد بود، تا آنجا که بر اساس گزارش رسمی خزانهداری کل کشور، در ۲ ماه ابتدایی سالجاری تنها ۱۵۰۰ میلیارد تومان از محل فروش نفت و فرآوردههای نفتی درآمد به خزانه دولت واریز شد که فقط ۲.۵ درصد ۵۸ هزار میلیارد تومان پیشبینی شده در قانون بودجه ۱۴۰۰ برای این مدت است.
آسیبهای نگاه غیرواقعبینانه
این نگاه غیرواقع بینانه و در نظر گرفتن منابع غیر واقعی و غیرپایدار در نهایت دولت را به سمت خلق نقدینگی و افزایش تورم سوق میداد. از دیگر آسیبها میتوان به رشد اقتصادی صفر و حتی منفی، تورم دو رقمی، شیب تند مصارف و عقب ماندن درآمدها، استقراض از بانک مرکزی و فروش اوراق و بدهکار کردن دولت سیزدهم اشاره کرد.
حالا و در روزهایی که لایحه بودجه 1401 در حال طی کردن آخرین روزهای تدوین در دولت است، خبرهایی از رویکردهای کلی و برخی ارقام به گوش میرسد که حکایت از عزم دولت برای کنار زدن نگاه غیرواقع بینانه گذشته و تمرکز بر درآمدهای واقعی و عبور از خوشبینی دارد و به گفته سید مسعود میرکاظمی، رئیس سازمان برنامه و بودجه «لایحه بودجه ۱۴۰۱ با فرض تداوم تحریمها بسته شده است.». دولت سیزدهم از همان ابتدا بر این تأکید داشت سفره مردم را به مذاکرات گره نخواهد زد و لایحه بودجه 1401 آزمونی مهم در این راستا به حساب میآید.
از دیگر ویژگیهای لایحه بودجه سال آینده، آنچنان که رئیس سازمان برنامه و بودجه میگوید رشد اقتصادی 8 درصدی و تمرکز بر بدون کسری بسته شدن است. البته منتقدان دولت تحقق بودجه بدون کسری را رؤیای غیرقابل تحقق دولت میدانند اما محسن زنگنه، اقتصاددان و عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی، آن را با اراده دولت برای به تعادل رساندن درآمدها و هزینهها قابل تحقق میداند.
دولت بهدنبال تعادل درآمد و هزینه
زنگنه در گفتو گو با «ایران» توضیح میدهد: منظور از بودجه بدون کسری، تراز بودجه و تعادل بین هزینه و درآمدها است؛ درآمدها شامل مالیات، عوارض و درآمد دستگاهها از ارائه خدمات به مردم است و هزینهها شامل هزینه دستمزد و خدمات معمول دستگاهها و سازمانها و البته دیگرهزینه تملک سرمایهای و بازگرداندن اوراق و موارد اینچنین جزو درآمدها و هزینهها نیست.
وی ادامه میدهد: دولت بهدنبال این است که بین درآمدهای مالیاتی، عوارضی که دریافت میکند و همچنین خدماتی که دستگاهها به مردم ارائه میکنند، درآمدهایی مانند صدور گذرنامه، کارت ملی و عوارض گمرکی و... و هزینههای خود اعم از حقوق و دستمزد و خدمات معمول دستگاهها با صرفه جویی، رفع هزینههای زائد و جلوگیری از بار جدید مالی برای دولت به نحوی موازنه برقرار کند.
این عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با اشاره به نشستهایی که با رئیس و کارشناسان سازمان برنامه و بودجه داشتهاند، میگوید: دولت در حوزه نفت و درآمدهای نفتی که در تبصره ۱۴ آمده، یارانهها در زمینه تملک سرمایهای و طرحهای عمرانی و... ارقام را معقول و منطقی در نظر گرفته است. وی یادآوری میکند: دولت دوازدهم فروش روزانه نفت را ۲.۲ میلیون بشکه دیده بود که خوشبینانه بود و تا جایی که میدانم این ارقام در بودجه 1401 تصحیح شده و به سمت منابع مطمئن و پایدار در حوزه درآمدهای نفتی پیش میرود.
بودجه سال آینده؛ درآمد محور و رشد محور
این نماینده مجلس «درآمد محور» و «رشد محور» شدن را دو ویژگی بودجه سال آینده دانسته و تأکید میکند: اکثر دستگاهها بیشتر خود را مدیر هزینه میدانند تا مدیر درآمد که عزم دولت تغییر این شرایط است و در عین حال دولت رشد ۸ درصدی را برای اقتصاد در نظر گرفته و بر همین اساس برای هر یک از دستگاهها تکالیفی معین و هزینههای خاص تعریف کرده است.
زنگنه فرض دولت بر تداوم تحریمها در سال آینده را به معنای تلاش برای استفاده از ابزارهای متعدد برای کاهش بیانضباطی مالی دانست که در سالهای گذشته وجود داشته است.
به اعتقاد این نماینده مجلس، با اجرای درست قوانین مالیاتی، وصول درآمدهای مالیاتی، جلوگیری از فرارهای مالیاتی و برقراری عدالت مالیاتی و در عین معقول در نظر گرفتن هزینهها و هماهنگی بین دستگاهها، امکان تحقق اهداف دولت در بودجه 1401 وجود خواهد داشت.
فروش اموال مازاد برای جبران کمبود منابع
مولدسازی و فروش اموال مازاد دولت برای تأمین بخشی از بودجه مورد نیاز کشور و جبران کمبود بودجه از دیگر مواردی است که دولت از هم اکنون بر آن متمرکز شده و قطعاً در تحقق اهداف دولت در بودجه سال آینده مورد توجه خواهد بود. در هفته جاری آیتالله سید ابراهیم رئیسی در جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت، اظهار امیدواری کرد برنامه مولدسازی اموال مازاد دولت با همکاری همه دستگاهها و قوای کشور هر چه سریعتر اجرایی شود. در همین حال به گفته وزیر اقتصاد قرار است برای برطرف شدن موانع فروش اموال مازاد دولت مجوزهای لازم دریافت شود.
زنگنه عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس یادآوری کرد: برای سالجاری هم فروش بالغ بر ۳۰ هزار میلیارد تومان از اموال مازاد به دولت تکلیف شده بود که کمتر از ۲ درصد آن محقق شده اما اگر دولت عزم جدی داشته باشد میتواند در همین سه ماهه پایانی سال هم بخشی از آن را محقق کند.
براساس این گزارش و آمار جسته و گریختهای که از بودجه 1401 منتشر شده سهم دولت از منابع حاصل از صادرات نفت کمتر و سهم صندوق توسعه ملی بیشتر از بودجه ۱۴۰۰ پیشبینی شده است. در عین حال دولت در حالی برآورد حداقلی را از درآمدهای نفتی و لغو تحریمها داشته که با توجه به اتمام پاندمی، احتمال اینکه قیمت نفت در سال 1401 روند افزایشی داشته باشه وجود دارد و مؤسسات خارجی رقمی بین 70 تا 85 دلار را پیشبینی کردهاند اما از آنجا که اصلاح ساختار بودجه و کاهش وابستگی از سوی دولت با جدیت دنبال میشود، دولت در نگارش نخستین بودجه خود، حرکت به این سمت را آغاز کرده است.
برش
نشانههای بیتوجهی به تحریم
نرخ تسعیر ارز 11.5 هزار تومانی، پیش بینی 2.3 میلیون بشکه نفت در بودجه سال 1400 و نفت 40 دلاری در اوج کرونا نشان ميدهد، دولت قبل سال گذشته، بودجه را با شرایط کاهش تحریم بسته بود. دولت سیزدهم در بودجه سال آینده نرخ تسعیر ارز را 23 هزار تومان، میزان فروش نفت را 1.2 میلیون بشکه و قیمت نفت را حدود 55 تا 60 دلار آنهم وقتی مراکز و مؤسسات انرژی دنیا قیمت نفت جهانی را بالای 70 دلار پیش بینی میکنند برآورد کرده است. مقایسه اعداد امسال و سال گذشته (پیشنهادی سازمان برنامه و بودجه - دولتها) نشان میدهد بودجه سال آینده بدون شرایط کاهش تحریمها بسته شده است.
خبرنگار
نگاه خوشبینانه به قیمت نفت و لغو تحریمها در تدوین بودجه سالجاری نتیجهاش کسری بودجه 300 تا 600 هزار میلیاردتومانی در سالجاری بود و حالا دولت سیزدهم با نگاهی واقع بینانه و با فرض تداوم تحریمها بودجه 1401 را بسته است.
دولت دوازدهم در تقدیم لایحه اولیه خود از بودجه 1400 به مجلس در ابتدا میزان صادرات نفت را ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه و با قیمت ۴۰ دلار در هر بشکه در نظر گرفته و درآمد خوشبینانه ۳۵۰ هزار میلیارد تومانی از فروش نفت را پیشبینی کرده بود. براساس این پیشبینی خوشبینانه، درآمد نفتی دولت در سال ۱۴۰۰، پس از کسر سهم صندوق توسعه ملی و شرکت ملی نفت، درحدود ۱۹ میلیارد دلار در نظر گرفته شده و در عین حال نرخ تسعیر ارز(نرخ ارزی که در آن درآمد نفتی به ریال تبدیل میشود) 11.5هزار تومان تعیین شده بود.
از همان ماههای ابتدایی سال روشن بود که این بودجه خوشبینانه با کسری همراه خواد بود، تا آنجا که بر اساس گزارش رسمی خزانهداری کل کشور، در ۲ ماه ابتدایی سالجاری تنها ۱۵۰۰ میلیارد تومان از محل فروش نفت و فرآوردههای نفتی درآمد به خزانه دولت واریز شد که فقط ۲.۵ درصد ۵۸ هزار میلیارد تومان پیشبینی شده در قانون بودجه ۱۴۰۰ برای این مدت است.
آسیبهای نگاه غیرواقعبینانه
این نگاه غیرواقع بینانه و در نظر گرفتن منابع غیر واقعی و غیرپایدار در نهایت دولت را به سمت خلق نقدینگی و افزایش تورم سوق میداد. از دیگر آسیبها میتوان به رشد اقتصادی صفر و حتی منفی، تورم دو رقمی، شیب تند مصارف و عقب ماندن درآمدها، استقراض از بانک مرکزی و فروش اوراق و بدهکار کردن دولت سیزدهم اشاره کرد.
حالا و در روزهایی که لایحه بودجه 1401 در حال طی کردن آخرین روزهای تدوین در دولت است، خبرهایی از رویکردهای کلی و برخی ارقام به گوش میرسد که حکایت از عزم دولت برای کنار زدن نگاه غیرواقع بینانه گذشته و تمرکز بر درآمدهای واقعی و عبور از خوشبینی دارد و به گفته سید مسعود میرکاظمی، رئیس سازمان برنامه و بودجه «لایحه بودجه ۱۴۰۱ با فرض تداوم تحریمها بسته شده است.». دولت سیزدهم از همان ابتدا بر این تأکید داشت سفره مردم را به مذاکرات گره نخواهد زد و لایحه بودجه 1401 آزمونی مهم در این راستا به حساب میآید.
از دیگر ویژگیهای لایحه بودجه سال آینده، آنچنان که رئیس سازمان برنامه و بودجه میگوید رشد اقتصادی 8 درصدی و تمرکز بر بدون کسری بسته شدن است. البته منتقدان دولت تحقق بودجه بدون کسری را رؤیای غیرقابل تحقق دولت میدانند اما محسن زنگنه، اقتصاددان و عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی، آن را با اراده دولت برای به تعادل رساندن درآمدها و هزینهها قابل تحقق میداند.
دولت بهدنبال تعادل درآمد و هزینه
زنگنه در گفتو گو با «ایران» توضیح میدهد: منظور از بودجه بدون کسری، تراز بودجه و تعادل بین هزینه و درآمدها است؛ درآمدها شامل مالیات، عوارض و درآمد دستگاهها از ارائه خدمات به مردم است و هزینهها شامل هزینه دستمزد و خدمات معمول دستگاهها و سازمانها و البته دیگرهزینه تملک سرمایهای و بازگرداندن اوراق و موارد اینچنین جزو درآمدها و هزینهها نیست.
وی ادامه میدهد: دولت بهدنبال این است که بین درآمدهای مالیاتی، عوارضی که دریافت میکند و همچنین خدماتی که دستگاهها به مردم ارائه میکنند، درآمدهایی مانند صدور گذرنامه، کارت ملی و عوارض گمرکی و... و هزینههای خود اعم از حقوق و دستمزد و خدمات معمول دستگاهها با صرفه جویی، رفع هزینههای زائد و جلوگیری از بار جدید مالی برای دولت به نحوی موازنه برقرار کند.
این عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با اشاره به نشستهایی که با رئیس و کارشناسان سازمان برنامه و بودجه داشتهاند، میگوید: دولت در حوزه نفت و درآمدهای نفتی که در تبصره ۱۴ آمده، یارانهها در زمینه تملک سرمایهای و طرحهای عمرانی و... ارقام را معقول و منطقی در نظر گرفته است. وی یادآوری میکند: دولت دوازدهم فروش روزانه نفت را ۲.۲ میلیون بشکه دیده بود که خوشبینانه بود و تا جایی که میدانم این ارقام در بودجه 1401 تصحیح شده و به سمت منابع مطمئن و پایدار در حوزه درآمدهای نفتی پیش میرود.
بودجه سال آینده؛ درآمد محور و رشد محور
این نماینده مجلس «درآمد محور» و «رشد محور» شدن را دو ویژگی بودجه سال آینده دانسته و تأکید میکند: اکثر دستگاهها بیشتر خود را مدیر هزینه میدانند تا مدیر درآمد که عزم دولت تغییر این شرایط است و در عین حال دولت رشد ۸ درصدی را برای اقتصاد در نظر گرفته و بر همین اساس برای هر یک از دستگاهها تکالیفی معین و هزینههای خاص تعریف کرده است.
زنگنه فرض دولت بر تداوم تحریمها در سال آینده را به معنای تلاش برای استفاده از ابزارهای متعدد برای کاهش بیانضباطی مالی دانست که در سالهای گذشته وجود داشته است.
به اعتقاد این نماینده مجلس، با اجرای درست قوانین مالیاتی، وصول درآمدهای مالیاتی، جلوگیری از فرارهای مالیاتی و برقراری عدالت مالیاتی و در عین معقول در نظر گرفتن هزینهها و هماهنگی بین دستگاهها، امکان تحقق اهداف دولت در بودجه 1401 وجود خواهد داشت.
فروش اموال مازاد برای جبران کمبود منابع
مولدسازی و فروش اموال مازاد دولت برای تأمین بخشی از بودجه مورد نیاز کشور و جبران کمبود بودجه از دیگر مواردی است که دولت از هم اکنون بر آن متمرکز شده و قطعاً در تحقق اهداف دولت در بودجه سال آینده مورد توجه خواهد بود. در هفته جاری آیتالله سید ابراهیم رئیسی در جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت، اظهار امیدواری کرد برنامه مولدسازی اموال مازاد دولت با همکاری همه دستگاهها و قوای کشور هر چه سریعتر اجرایی شود. در همین حال به گفته وزیر اقتصاد قرار است برای برطرف شدن موانع فروش اموال مازاد دولت مجوزهای لازم دریافت شود.
زنگنه عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس یادآوری کرد: برای سالجاری هم فروش بالغ بر ۳۰ هزار میلیارد تومان از اموال مازاد به دولت تکلیف شده بود که کمتر از ۲ درصد آن محقق شده اما اگر دولت عزم جدی داشته باشد میتواند در همین سه ماهه پایانی سال هم بخشی از آن را محقق کند.
براساس این گزارش و آمار جسته و گریختهای که از بودجه 1401 منتشر شده سهم دولت از منابع حاصل از صادرات نفت کمتر و سهم صندوق توسعه ملی بیشتر از بودجه ۱۴۰۰ پیشبینی شده است. در عین حال دولت در حالی برآورد حداقلی را از درآمدهای نفتی و لغو تحریمها داشته که با توجه به اتمام پاندمی، احتمال اینکه قیمت نفت در سال 1401 روند افزایشی داشته باشه وجود دارد و مؤسسات خارجی رقمی بین 70 تا 85 دلار را پیشبینی کردهاند اما از آنجا که اصلاح ساختار بودجه و کاهش وابستگی از سوی دولت با جدیت دنبال میشود، دولت در نگارش نخستین بودجه خود، حرکت به این سمت را آغاز کرده است.
برش
نشانههای بیتوجهی به تحریم
نرخ تسعیر ارز 11.5 هزار تومانی، پیش بینی 2.3 میلیون بشکه نفت در بودجه سال 1400 و نفت 40 دلاری در اوج کرونا نشان ميدهد، دولت قبل سال گذشته، بودجه را با شرایط کاهش تحریم بسته بود. دولت سیزدهم در بودجه سال آینده نرخ تسعیر ارز را 23 هزار تومان، میزان فروش نفت را 1.2 میلیون بشکه و قیمت نفت را حدود 55 تا 60 دلار آنهم وقتی مراکز و مؤسسات انرژی دنیا قیمت نفت جهانی را بالای 70 دلار پیش بینی میکنند برآورد کرده است. مقایسه اعداد امسال و سال گذشته (پیشنهادی سازمان برنامه و بودجه - دولتها) نشان میدهد بودجه سال آینده بدون شرایط کاهش تحریمها بسته شده است.
پای درد دل خانوادههای بیماران SMA
رئیس جمهور روز گذشته با حضور سرزده در تجمع خانواده های بیماران SMA مقابل مجلس از آنان دعوت کرد امروز برای گفتوگوی بیشتر به نهاد ریاست جمهوری بیایند
محبوبه مصرقانی
خبرنگار
پس از گذشت چهار روز از تجمع خانوادههای بیماران SMA در مقابل مجلس شورای اسلامی، صبح دیروز آیتالله رئیسی پس از پایان نشست مشترک هیأت دولت و نمایندگان مجلس به صورت سر زده در جمع خانوادههای این افراد حضور یافت. دکتر رئیسی پس از خروج از ساختمان مجلس با مشاهده خانوادهها و بیماران در جمع آنها حضور یافت. در این دیدار والدین بیماران SMA با هیجان و خوشحالی خود را به رئیسجمهور رسانده و درخواستها و مطالباتشان در زمینه تأمین دارو و مشکلات درمانی فرزندانشان را مطرح کردند.
آیتالله رئیسی ضمن ابراز همدردی با این خانوادهها، اطمینان داد که دولت برای برطرف کردن مشکلات دارو و درمان کشور بویژه بیماران خاص مانند بیماران SMA تمام توان خود را بهکار خواهد گرفت. پس از سخنان کوتاه رئیسجمهور، تجمعکنندگان با تکبیر و صلوات خوشحالی خود را از حضور و دستور رئیسجمهور اعلام کردند.
تخصیص اعتبار هزینه درمان بیماران در بودجه 1401
تجمع بیماران SMA در پی اعتراض به عدم تخصص بودجه درنظر گرفته شده برای بیماران SMA به واردات دارو بود. به گفته خانوادههای این بیماران در ایران حدود 450 بیمار SMA وجود دارند که به دارو نیاز دارند. پیشتر وزارت بهداشت اثرگذاری داروهای تولید شده برای کمک به این بیماران را رد کرده بود، اما با تحقیقات بیشتر وزارت بهداشت تأثیر داروهای ضروری این بیماری را پذیرفت اما از سوی مسئولان این وزارتخانه اعلام شد هزینه واردات این دارو بسیار بالاست. با پیگیری خانواده این افراد، مجلس شورای اسلامی مبلغ 200 میلیارد تومان برای کمک به این بیماران تخصیص داد اما این بودجه برای هزینه در ردیفهای غیر دارویی مانند توانبخشی و... درنظر گرفته شد. بیماران SMA با تجمع چند روزه جلوی در مجلس از رئیس مجلس درخواست تخصیص بودجه مربوطه را به واردات دارو دارند. در نهایت پس از چند روز تجمع روز گذشته رئیسجمهور در میان خانوادههای این افراد حضور یافت و مشکلات درمانی این قشر از جامعه را شنید و اظهار کرد تمام تلاش خود را در مورد رفع مشکلات افراد خواهد کرد. رئیسجمهور با شنیدن درددلهای سینا 12 ساله بیمار SMA تیپ 3 که چند روز پیش هم با روزنامه ایران درباره مشکلاتش گفتوگو کرده بود با ابراز همدردی با سینا و خانوادههای دیگر تجمعکنندگان، به آنها اطمینان داد که دولت برای برطرف کردن مشکلات دارو و درمان کشور بویژه بیماران خاص مانند بیماران SMA تمام توان خود را بهکار خواهد گرفت.
ابراز همدردی رئیس جمهور با خانواده بیماران SMA
مادر سینا با ابراز خوشحالی از حضور رئیسجمهور در میان بیماران و ابراز همدردی ایشان با بیماران SMA به خبرنگار «ایران» گفت: با حضور رئیسجمهور در جمع بیماران، خوشحالی خاصی ایجاد شد. اما چون رئیسجمهور نتواست حرفهای تکتک والدین را بشنود مقرر شد جمعی از خانوادهها برای دیدار با رئیسجمهور و بیان مشکلاتشان امروز ساعت 9 صبح به ریاستجمهوری بروند. او در ادامه افزود: اگر دارو به فرزندش نرسد بیماری او پیشرفت خواهد کرد و شاید دیگر نتواند به صورت کامل راه برود. او در حال حاضر روی ویلچر مینشیند اما قادر به کنترل دیگر اعضای خود هست.
زندگیام را خرج درمان دخترم کردم
پدر یکی از بیماران SMA با گلایه ازعدم واردات داروهای ضروری برای فرزندش از رئیسجمهور درخواست میکند و میگوید: من چهار ماه است که سر کار نرفتهام چرا که روزبهروز حال دخترم بدتر میشود. تمام وقت من یا صرف پیدا کردن پزشک است یا جابهجایی دخترم چرا که وزنش بالا رفته و مادرش به تنهایی نمیتواند او را جابهجا کند. این دارو واقعاً گران است و خانوادهها به تنهایی از پس خرید این دارو برنمیآیند. اگر دستور واردات این دارو صادر شود ما حتی میتوانیم از خیرین هم استفاده کنیم، من تمام زندگیام را خرج دخترم کردهام.
دختر من با دستگاه زنده است
مادر یکی دیگر از بیماران در حالی که اشک میریزد از رئیسجمهور درخواست میکند: فرزند من تیپ یک SMA است، او بدون دستگاه قادر به تنفس نیست و با لوله در گلویش زنده مانده. اگر این دارو زودتر وارد میشد وضع فرزند من به اینجا نمیرسید.
لازم به ذکر است که این بیماری پیشرونده به سه تیپ تقسیم میشود. بیماران مبتلا به تیپ یک این بیماری با دستگاه قادر به تنفس هستند. به گفته والدین این بیماران سه داروی اسپینراز، ریسوپیلام و زولژنسما از پیشروی بیماری SMA جلوگیری میکند. در پایان این دیدار پس از سخنان کوتاه رئیسجمهور، تجمعکنندگان با تکبیر و صلوات خوشحالی خود را از حضور و دستور رئیسجمهور اعلام کردند.
هزینههای درمان بیماران SMA رایگان میشود
دکتر بهرام دارایی، رئیس سازمان غذا و دارو در گفتوگو با «ایران» ضمن تأیید وعدههای رئیس مجلس گفت در ردیف بودجه سال ۱۴۰۱ تمام هزینههای بیماران اسامای و بیماران پروانهای و حل مسائلشان از جمله تأمین دارو، غربالگری و توانبخشی پیشبینی شده و رایگان است. از سوی دیگر ایرج ملکافضلی، عضو کمیسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی در جواب این سؤال که راهحل مجلس برای تأمین داروهای بیماران اسامای چیست به «ایران» پاسخ میدهد: بحث تأمین دارو بخصوص داروی بیماران خاص و نادر با ارز ۴۲۰۰ تومانی از جمله اولویتهای مجلس یازدهم است. وظیفه ما این است که در شرایط فعلی اقتصادی ارز مورد نیاز داروهای مشمول ارز دولتی را برای این بیماران فراهم کنیم و از طرفی تأمین سلامت مردم جزو اولین اولویتهای دولت باید قرار بگیرد.
گفتنی است اسامای یک بیماری ژنتیکی پیشرونده است که با گذشت زمان شدت این بیماری عصبی عضلانی افزایش مییابد و برای جلوگیری از تشدید آن، بیماران مبتلا حتماً باید تحت درمان بوده و دارو مصرف کنند.
خبرنگار
پس از گذشت چهار روز از تجمع خانوادههای بیماران SMA در مقابل مجلس شورای اسلامی، صبح دیروز آیتالله رئیسی پس از پایان نشست مشترک هیأت دولت و نمایندگان مجلس به صورت سر زده در جمع خانوادههای این افراد حضور یافت. دکتر رئیسی پس از خروج از ساختمان مجلس با مشاهده خانوادهها و بیماران در جمع آنها حضور یافت. در این دیدار والدین بیماران SMA با هیجان و خوشحالی خود را به رئیسجمهور رسانده و درخواستها و مطالباتشان در زمینه تأمین دارو و مشکلات درمانی فرزندانشان را مطرح کردند.
آیتالله رئیسی ضمن ابراز همدردی با این خانوادهها، اطمینان داد که دولت برای برطرف کردن مشکلات دارو و درمان کشور بویژه بیماران خاص مانند بیماران SMA تمام توان خود را بهکار خواهد گرفت. پس از سخنان کوتاه رئیسجمهور، تجمعکنندگان با تکبیر و صلوات خوشحالی خود را از حضور و دستور رئیسجمهور اعلام کردند.
تخصیص اعتبار هزینه درمان بیماران در بودجه 1401
تجمع بیماران SMA در پی اعتراض به عدم تخصص بودجه درنظر گرفته شده برای بیماران SMA به واردات دارو بود. به گفته خانوادههای این بیماران در ایران حدود 450 بیمار SMA وجود دارند که به دارو نیاز دارند. پیشتر وزارت بهداشت اثرگذاری داروهای تولید شده برای کمک به این بیماران را رد کرده بود، اما با تحقیقات بیشتر وزارت بهداشت تأثیر داروهای ضروری این بیماری را پذیرفت اما از سوی مسئولان این وزارتخانه اعلام شد هزینه واردات این دارو بسیار بالاست. با پیگیری خانواده این افراد، مجلس شورای اسلامی مبلغ 200 میلیارد تومان برای کمک به این بیماران تخصیص داد اما این بودجه برای هزینه در ردیفهای غیر دارویی مانند توانبخشی و... درنظر گرفته شد. بیماران SMA با تجمع چند روزه جلوی در مجلس از رئیس مجلس درخواست تخصیص بودجه مربوطه را به واردات دارو دارند. در نهایت پس از چند روز تجمع روز گذشته رئیسجمهور در میان خانوادههای این افراد حضور یافت و مشکلات درمانی این قشر از جامعه را شنید و اظهار کرد تمام تلاش خود را در مورد رفع مشکلات افراد خواهد کرد. رئیسجمهور با شنیدن درددلهای سینا 12 ساله بیمار SMA تیپ 3 که چند روز پیش هم با روزنامه ایران درباره مشکلاتش گفتوگو کرده بود با ابراز همدردی با سینا و خانوادههای دیگر تجمعکنندگان، به آنها اطمینان داد که دولت برای برطرف کردن مشکلات دارو و درمان کشور بویژه بیماران خاص مانند بیماران SMA تمام توان خود را بهکار خواهد گرفت.
ابراز همدردی رئیس جمهور با خانواده بیماران SMA
مادر سینا با ابراز خوشحالی از حضور رئیسجمهور در میان بیماران و ابراز همدردی ایشان با بیماران SMA به خبرنگار «ایران» گفت: با حضور رئیسجمهور در جمع بیماران، خوشحالی خاصی ایجاد شد. اما چون رئیسجمهور نتواست حرفهای تکتک والدین را بشنود مقرر شد جمعی از خانوادهها برای دیدار با رئیسجمهور و بیان مشکلاتشان امروز ساعت 9 صبح به ریاستجمهوری بروند. او در ادامه افزود: اگر دارو به فرزندش نرسد بیماری او پیشرفت خواهد کرد و شاید دیگر نتواند به صورت کامل راه برود. او در حال حاضر روی ویلچر مینشیند اما قادر به کنترل دیگر اعضای خود هست.
زندگیام را خرج درمان دخترم کردم
پدر یکی از بیماران SMA با گلایه ازعدم واردات داروهای ضروری برای فرزندش از رئیسجمهور درخواست میکند و میگوید: من چهار ماه است که سر کار نرفتهام چرا که روزبهروز حال دخترم بدتر میشود. تمام وقت من یا صرف پیدا کردن پزشک است یا جابهجایی دخترم چرا که وزنش بالا رفته و مادرش به تنهایی نمیتواند او را جابهجا کند. این دارو واقعاً گران است و خانوادهها به تنهایی از پس خرید این دارو برنمیآیند. اگر دستور واردات این دارو صادر شود ما حتی میتوانیم از خیرین هم استفاده کنیم، من تمام زندگیام را خرج دخترم کردهام.
دختر من با دستگاه زنده است
مادر یکی دیگر از بیماران در حالی که اشک میریزد از رئیسجمهور درخواست میکند: فرزند من تیپ یک SMA است، او بدون دستگاه قادر به تنفس نیست و با لوله در گلویش زنده مانده. اگر این دارو زودتر وارد میشد وضع فرزند من به اینجا نمیرسید.
لازم به ذکر است که این بیماری پیشرونده به سه تیپ تقسیم میشود. بیماران مبتلا به تیپ یک این بیماری با دستگاه قادر به تنفس هستند. به گفته والدین این بیماران سه داروی اسپینراز، ریسوپیلام و زولژنسما از پیشروی بیماری SMA جلوگیری میکند. در پایان این دیدار پس از سخنان کوتاه رئیسجمهور، تجمعکنندگان با تکبیر و صلوات خوشحالی خود را از حضور و دستور رئیسجمهور اعلام کردند.
هزینههای درمان بیماران SMA رایگان میشود
دکتر بهرام دارایی، رئیس سازمان غذا و دارو در گفتوگو با «ایران» ضمن تأیید وعدههای رئیس مجلس گفت در ردیف بودجه سال ۱۴۰۱ تمام هزینههای بیماران اسامای و بیماران پروانهای و حل مسائلشان از جمله تأمین دارو، غربالگری و توانبخشی پیشبینی شده و رایگان است. از سوی دیگر ایرج ملکافضلی، عضو کمیسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی در جواب این سؤال که راهحل مجلس برای تأمین داروهای بیماران اسامای چیست به «ایران» پاسخ میدهد: بحث تأمین دارو بخصوص داروی بیماران خاص و نادر با ارز ۴۲۰۰ تومانی از جمله اولویتهای مجلس یازدهم است. وظیفه ما این است که در شرایط فعلی اقتصادی ارز مورد نیاز داروهای مشمول ارز دولتی را برای این بیماران فراهم کنیم و از طرفی تأمین سلامت مردم جزو اولین اولویتهای دولت باید قرار بگیرد.
گفتنی است اسامای یک بیماری ژنتیکی پیشرونده است که با گذشت زمان شدت این بیماری عصبی عضلانی افزایش مییابد و برای جلوگیری از تشدید آن، بیماران مبتلا حتماً باید تحت درمان بوده و دارو مصرف کنند.
محسن نفر آهنگساز، ردیف دان و نوازنده تار و سهتار در گفتوگو با «ایران» از وضعیت امروز موسیقی میگوید
نغمهپردازی و دنیای «سرگردان»
ندا سیجانی
خبرنگار
مبحث آموزش در موسیقی از نکات بسیار مهم و قابل توجهی است که از دیرباز تاکنون مورد تأکید بزرگان این حوزه بوده و بویژه در دوران گذشته حساسیت بیشتری داشته است و در دهههای 50-40 علاوه بر ایجاد کلاسهای خصوصی در منزل استادان آن روزگار، مراکزی هم در جهت آموزش و ترویج موسیقی ایجاد شد مانند هنرستان عالی موسیقی، هنرستان موسیقی ملی، مرکزحفظ و اشاعه موسیقی ایران و... امروزه هم این هنرستانها و دانشکدههای موسیقی همچنان به امر تدریس میپردازند و استاد محسن نفر یکی از همین دانشآموختهها است که سالها در محضر بزرگانی همچون علی اکبر خان شهنازی، یوسف فروتن، سعید هرمزی، عبدالله دوامی، غلامحسین بیگجه خانی و محمود کریمی تلمذ کرده و عشق به موسیقی چنان در او نهادینه شده که همچنان به آموزش مشغول است. محسن نفر آهنگساز، پژوهشگر و نوازنده تار و سهتار است و سبک منحصربهفردی در نوازندگی دارد و علاوه بر موسیقی، تحصیل را فلسفه غرب و الهیات و فلسفه اسلامی تا سطوح بالا پیش رفته است و این نگاه او در هنرش نیز بیتأثیر نبوده و علاوه بر تأکید و تأیید بر مرتبط بودن به ریشه موسیقی که آن را ردیف میداند، نگاه خلاقانه را هم در تولید یک اثر، بیتأثیر نمیداند. این موسیقیدان علاوه بر انتشار تعدادی آثار با کلام با صدای حسامالدین سراج، سال گذشته آلبوم بیکلامی تحت عنوان «سرگردان» منتشر کرد. به انگیزه کند وکاو در این اثر، با او به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید .
گفتوگو را با آلبوم «سرگردان»آغازمی کنیم، اثری که با فاصله تقریباً 10 سال از آلبوم قبلی شما خرداد ماه سال گذشته منتشر شد و آنچه در شرح این کار آمده، گلایه از فضای نابسامان روزگار بوده.در این خصوص کمی توضیح دهید؟
سرگردانی موضوعی است چند سویه و در واقع بحران بشر امروز است.سرگردانی، بلاتکلیفی و حیرانی بشر برای ماندن یا رفتن! بودن یا نبودن! تلاش یا بیکاری! و از همه مهمتر راه امید یا یأس! و مشکلات آدمی که به دو راهی باورها و ناباوریها میرسد و این محصول شکاکیت است؛ شکاکیت روزگار ما. شکاکیت امروز بشر، مانند دورههای گذشته نیست و با تجربههای شک آمیز دورههای قبل پروارتر و از فربهی خاصی برخوردار است. این شکاکیت، مانند باور به زندگی پس از مرگ و اینکه چه سرنوشتی زندگی او را تهدید خواهد کرد، نبوده و نیست بلکه شکاکیت در زیست ما در این جهان و نحوه بودنمان در این دنیا. بشر در حال حاضر از وضعیتی برخوردار است که به هر گوشه دنیا سفر کند، احساس پناه و امیدی ندارد و همچنان بر این اندیشه است. اگر محیط فعلی خود را ترک کند یا به محیط دیگری قدم بگذارد، از سرگردانی که ریشه اصلی آن شکاکیت است، خلاص میشود. درحالی که به هر کجا روی، آسمان همین رنگ است و شاید مشکلات لاینحلتری مقابل بشر صف کشیده باشد و آلبوم «سرگردان»، وضع کلی و عمومی بشر امروز است. جامعه بشری، از سرگردانی پیچیدهای برخوردار است. کلافی در هم پیچیده که با همه بخشهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی و شغلی آدمها مرتبط است. این کلاف سردرگم، بهگونهای است که همه لحظات، فکر و ذهن بشر را آکنده از خود کرده و ندانمکاری را در مقابل او قرارداده و در این دوره و شرایط است که هنر میتواند زبان حالی برای این بشر باشد؛ بشری که همه ابنا آن ، هم باشد، بلیه مبتلا است و هنرمند یا نوازنده و موسیقیدان یا شاغل در زمینههای مختلف هنر که روایتگری و حکایتگری وضع بشر را برعهده دارد ، هم باشد، باز هم از این سرگردانی بینصیب نیست و کسی میتواند نغمه سرگردانی را خوش بسراید که احوال آن را به خوبی درک کند و وضع سرگردان بشر امروز را خوب دانسته باشد. اما از جهتی در کشور ما هنر نسبت به زمینههای دیگر بیشتر دچار سرگردانی است. البته نباید منکر پیشرفتهای چشمگیر زمینههای مختلف هنری بعد از انقلاب اسلامی بود ولی درعین حال در بین رشتهها و زمینههای مختلف مانند علم، صنعت، پزشکی، علوم تجربی و ریاضی، هنر از سرگردانی ویژهای برخوردار است. زیرا سرگردان است میان اینکه قبول افتد یا نیفتد! یا چگونه در نظر آید! اگر امروز مقبول است، آیا فردا هم هست؟ سرگردان است در اینکه آیا در روزها، سالهای آتی و دورههای بعد تضمین و امنیتی برای بقای خودش دارد یا خیر! البته در بین همه رشتههای هنری، موسیقی سرگردان تر است و به عقیده من موسیقی مخدوم بیعنایت است. اما این درحالی است که درهمه زمینههای هنری، علمی، اجتماعی، زندگی و... شاهد حضور و فعالیت موسیقی هستیم. بهعنوان مثال شنیده شدن نغمههای موسیقی در شبکههای تلویزیونی یا رادیویی یا حضور موسیقی در محیط شهری که تنهاییهای بشر را زمزمه میکند یا شنیده شدن موسیقی در دیگر زمینههای هنری همچون تئاتر، سینما و... در همه این موارد موسیقی یا نقش اصلی را ایفا میکند یا نقش زمینه ساز. اما جالب است بدانید با توجه بهنقش مهم و پررنگی که دارد درعین حال از همه هنرها سرگردانتر است چون همه زمینههای هنری، یک سامان و قراری یافتهاند و تنها موسیقی است که از این بیقراری و نا آرامی برخوردار است و نمیداند چه وضعی او را تهدید میکند. بههمین سبب احوال همه این موضوعات مختلف موجب شد بعد از این مدت زمان، این احوال را بنا بر توان و بضاعتم با زبان ساز بیان کنم.
آیا طی این سالها این فضا را با سرگردانی دیدهاید؟
به شخصه شاهد سرگردانی بودم و نمیتوانم بگویم آن را تجربه نکردهام ولی آن را پشت سرگذاشتهام و در این سالها این سرگردانی را در آدمهای مختلف، در هنرمندان، تحصیلکردهها، شاغلها، کارمندان و... مشاهده کردهام و به نوعی هر کسی در این وادی قرار داشته است. اما به عقیده من هنرمند، زبان گویای جامعه خودش است و باید حرفی بزند و نقشی داشته باشد.
کاربرد زبان هنر یا بهتر است بگویم موسیقی را در دنیای امروز چگونه ارزیابی میکنید! بهعنوان مثال اثرگذاری موسیقی در دهه 50-40 نسبت به نسل امروز بیشتر بود. آیا همچنان این زبان تأثیرگذار است؟
زبان هنرهمیشه تأثیرگذار است و ظهور سبکهای مختلف نتیجه این تأثیرگذاری است و این سبکهای مختلف به روشهای متفاوت، اثرگذاری میکنند و چون بشر شاهد این تأثیرگذاری روی ذهن و روان خود از موسیقی است، همچنان سرگردان بهدنبال سبکهای مختلف میگردد و اگر بشر، این تأثیرگذاری و این اثر خوشایند را از موسیقی و هنر درک و دریافت نکند، سبکها و مکتبهای مختلف پدید نمیآیند.
بر این اساس هنرمندانی چون شما میتوانند با تولید کارهای مختلف در سبکهای متفاوت این هدایتگری را در جهت از بین بردن سرگردانی برعهده بگیرند. از دیدگاه خود، وظیفه و تعهدتان نسبت به این موضوع چیست؟
تعهد من و امثال من در حد تولید، بیان و شجاعت گفتن، آغاز و خلاصه میشود. کاری که از دست امثال ما برمیآید این است که ببینیم و بگوییم و مابقی کار برعهده دستاندرکاران و کسانی است که عهده دار و راهبر این تولیت هستند و آن را اداره میکنند. در واقع هنرمند، زبان گویا است. دردها را میگوید، نسخه میپیچد و آن مجریان هستند که باید این نسخهها را اعمال کرده و زمینههای به بارنشستن آن را هموار کنند.مسئولان مربوطه بخصوص در امر هنر باید تشخیص درستی داشته باشند چرا که دراین سالها، کارهای بسیاری تولید شده و موجود است و این آثار به توجه مسئولان ذیربط وهمت و حمایتهای ویژه آنها، برای انتشار نیازمند است و باید گفت با توجه به شرایط هر جامعه، اگر یک هنرمند توانسته بهقدر وسع خود، بهمنزلت و شأن و ساحتی برسد، یعنی تمام عمرش را در تلاش و زحمت بوده است و مابقی کارها را باید مسئولان ذیربط بهعهده بگیرند. لازم به ذکر است؛ اگر بستری برای انتشار آثار خوب فراهم نکنند و نشود، جامعه متوقف نخواهد شد چرا که تشنه است و آبشخور خود را پیدا میکند و اگر این متولیان کار خود را به درستی انجام ندهند، جامعه بهجای مصرف غذاهای سالم، سراغ غذای مسموم خواهد رفت و به اعتقاد من وظیفه هنرمند رسیدن به منزلت ماهرانه هنرمندی و رسیدن به شجاعت دیدن و گفتن است و بیش از این هنرمند مسئولیتی ندارد و مابقی آن بر گردن مسئولان ذیربط و از سوی دیگر جامعه است که بتوانند از هنرمند خود دفاع کرده و با او همراهی و همدلی داشته باشند.
آنچه در سالهای اخیر مورد پسند اغلب جامعه بوده، موسیقی پاپ است و اعلام آمار بالای مجوزهای آلبوم و تک آهنگ یا کنسرتهای پرطرفدار، گویای این گرایش و علاقهمندی است. در واقع میتوان گفت بهنوعی نگاه مسئولان به تقاضای جامعه است. بر این اساس آیا زمینه یا آبشخوری در اجتماع امروز برای تولید و نشر کارهای ارزشمند فراهم است؟
به عقیده من خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی این زمینه و بستر همواره فراهم بوده و حتی در یک پروسه زمانی، شاهد فقدان موسیقی مبتذل بودیم و اگر تا مدت زمانی موسیقی مبتذل در اطرافمان دیده نمیشد، ثمره انقلاب بود. بنابراین این بستر همیشه وجود داشته است اما مسئولان ذیربط از آن بهره درستی نبردند و از نگاه من تقریباً دهه اول انقلاب بهترین زمان تولید و انتشار آثار خوب موسیقی بود و شاهد فضای بسیار مترقی و جهشیافتهای در موسیقی بودیم و از آن زمان به بعد این مسئولیت از سوی مسئولان ذیربط کمتر شناخته شد. این در حالی است که تشخیص درست و رسیدگی و دقت متولیان ذیربط به مسئولیتهای خودشان و به اهمیت هنر و فرهنگ و موسیقی و تأثیرگذاریهای بسیار عمیق آن، در حوزه تعلیم و تربیت عمومی چون موسیقی، میتواند در تعلیم و تربیت مردم و جامعه و در شکلگیری شخصیت آنها نقش مهمی داشته باشد، همچنین در سلامت روح و روان.
علاوه بر توجه مسئولان در وزارت فرهنگ، رسانه ملی در این زمینه چقدر اثرگذار است؟
اهمیت رسانه ملی در این زمینه را نمیتوان نادیده گرفت بهجهت اینکه بلندگو یا وسیلهای است که صدای فرهنگ و موسیقی را بهگوش مردم میرساند و بهعقیده من در حد خود وظایفش را به طور نسبی انجام داده است. اما در شرح وظایفش موسیقی، مورد اهمیت نبوده و از نگاه من مقصر اصلی، نهادهای دیگرند چرا که متولی اصلی و رسمی فرهنگ و هنر و موسیقی، افراد دیگری هستند. البته منظور برداشتن این اهمیت از گردن رسانه ملی نیست بلکه همانطور که اشاره کردم این رسانه زبان رسایی است تا موسیقی و صدای فرهنگ و هنر را به گوش مردم برساند و اگر آثار ضعیفی در زمینه موسیقی تولید میکند، حکایت از این دارد که در شرح وظایفش موسیقی پررنگ، عمیق و قوی دیده نمیشود ولی در شرح وظایف وزارت فرهنگ که متولی فرهنگ و هنر کشور است، این مسائل بسیار پررنگتر است و اگر از آن سرچشمه، آب صاف و زلالی دریافت کنیم، صدای همان آب صاف و زلال از رسانه ملی هم شنیده میشود. بنابراین، این مسأله نهاد خاصی را نشانه نمیرود بلکه کلیت متولیان هنر و فرهنگ و موسیقی باید نسبت به این موضوع مراقبتهای لازم را اعمال کنند.
اشاره داشتید به کارهای موفق موسیقی در اوایل انقلاب و گروهها و هنرمندان و استادانی که در آن دوره فعالیت میکردند و آثار درخشانی که ثبت شد. البته در همان دوران محدودیتهایی برای موسیقی بهوجود آمد و بهنوعی فعالیتهای موسیقی تعطیل بود و این موضوع موجب شد در همان برهه زمانی، بهسمت فلسفه گرایش پیدا کنید و سالها تحصیل در فلسفه غرب، شرق و اسلامی داشته باشید. در این خصوص کمی توضیح دهید.
من به فلسفه، علاقه ویژهای داشته و دارم مانند همان عشقی که به موسیقی داشته و دارم و هر دو این موضوعات برایم مهم است. به یاد دارم در دوران نوجوانی یکی از اقوام از من سؤال کرد، میخواهی در آینده چکاره شوید و پاسخ دادم فیلسوف در حالی که حتی معنای آن را هم نمیدانستم و نمیدانم چگونه بر زبانم رانده شد و از قضا در همین مسیرهم قرار گرفتم. اما نه به این معنا که چون موسیقی در دورانی حضور کمرنگی داشت به سراغ فلسفه رفتم بلکه دلیل آن علاقه دیرینهام به فلسفه بود و دلیل دیگر اینکه در همان برهه زمانی فرصتی مهیا شد تا بتوانم در کنار موسیقی در این مسیر نیز حرکت کنم و سعی کردم این زمان را از دست ندهم. البته از این اتفاق بسیار خرسندم چرا که خود موسیقی جایگاه مهمی در فلسفه دارد و حتی در دوره باستان هم ردپای آن دیده میشود از فیثاغورث یا پیتاگوراس گرفته تا فیلسوفهای دیگر. همه نظریات مهمی در زمینه موسیقی دارند، حتی در عقاید افلاطون که او را شخصی ضد هنر میدانند. درصورتی که او نگاه جدی به موسیقی داشت و سفارش بسیار داشته تا در تربیت فرزندان، ورزش و موسیقی فراموش نشود. تا آنجا که در دورههای مختلف از قرون وسطی تا امروز موسیقیدانان و فیلسوفان شانه به شانه هم برای مردم و جامعه خدمت کردند. در واقع فیلسوفها اهرم عقل را در دست دارند و موسیقیدانان اهرم احساسات را و این موضوعی است که بشر به قائمه این دو امر، میتواند قوام داشته باشد و میتواند ادعای آدمیت کند. بهاین دلیل که این دو اصل، فصل ممیز بشر از سایر موجودات است.
این نگاه و جهان بینی در دنیای فلسفه چقدر توانسته در ساخت موسیقیهایتان تأثیرگذار باشد؟
اگر این دیدگاه وجود نداشته باشد، قابل تعجب است. به باور من اگر نگاه هنرمندی نسبت به موارد مختلف زندگی و جامعه یا هنر، منفعتطلبانه و شهرتطلبانه نباشد، میتواند دیدگاه عمیقی به این موارد داشته باشد و فلسفه، انسان را در این مسیر و جهت تربیت میکند و به این سمت سوق میدهد و آنچه که در تعریف فلسفه آمده، به معنای پژوهش حقیقت، پژوهش عمیق مطالعه و نگاه بنیادین در هرموضوعی است. براین اساس فردی که به خواندن فلسفه گرایش دارد و بعد در هنر اشتغال میورزد، طبیعی است که در این اشتغال، نگاه عمیقی خواهد داشت و علاقهمند به ژرف نگری است و از تمایلات سطحی و هوا و هوسهایی که مانند کف آب است، فاصله میگیرد و این نگاه، معلول خصلت و طبیعت فلسفه است. براین اساس، علاقه من به فلسفه که نمیدانم تا به امروز در این زمینه موفق بودم یا خیر، باید در کارهای من دیده و احساس شود و این زمینه و بستر کار هنری یک شخص باید باشد. نه آنکه به طور مثال با یک عنوان فلسفی یا یک حرکت شعاری بخواهد کار موسیقی تولید کند.
از سالهای تدریس و تلمذ در محضر علی اکبرخان شهنازی و دیگر استادان بگویید! آیا در کارهای خود از اِلمانهایی که شیوه کاری این استادان بوده، بهره بردهاید؟
بسیار خوشحالم که توفیق و افتخار شاگردی علیاکبرخان شهنازی و دیگر استادان را داشتهام. از نگاه من استاد یا معلم، چراغ راه انسان است و به او مسیر را نشان میدهد و وجودش برای انسان همچون نور است و تاریکی جهل و ناآگاهی را در وجود انسان از بین میبرد و به روشنایی تبدیل میکند. اگر هر استادی بتواند این نور را بر شاگرد خود بیشتر بتاباند یا به تعبیر بهتر هر شاگردی از این نور بیشتر دریافت کند، این درک و دریافت در کار و سلوک هنری و زندگی او تأثیرگذار میشود. اما اگر استاد یا راهنما، این توانایی اثرگذاری را نداشته باشد یا شاگرد درک کمتری از این موضوع داشته باشد این آثار کمتر در سلوک هنری یا سلوک شخصی او مشاهده میشود. هر یک از استادانی که در مسیر زندگیم بودهاند، نقش بسیار مهمی برای من داشتهاند اما سرآمد همه آنها استاد شهنازی بود و ارتباط من با ایشان بیشتر بود و در هفته شش روز در کلاس درسشان شرکت میکردم و هر جایی که کلاس برگزار میکردند، بنده هم بودم و حضورشان را بیشتر درک کردم، در حالی که آن دوران کلاسها دو روز در هفته بود.
در حال حاضر چه شیوهای را آموزش میدهید؟
اگر آثار استاد شهنازی را تدریس کنم، طبیعتاً همان سبکی که یاد گرفتهام را به شاگردان آموزش میدهم؛ در غیر این صورت سلیقه و نظری که خود برحسب تجربه به آن رسیدهام به شاگردان آموزش میدهم، اما قطعاً در ادامه کارم آثار استاد شهنازی را هم آموزش میدهم.
از انتشار آثار اولیه خود کمی صحبت کنید و چگونه شد به آثار بیکلام پرداختید؟
از نگاه من موسیقی ناب، بیکلام است و شعر و زبان و بیان، دارای اوزان موسیقی هستند اما موسیقی ناب نیستند. موسیقی یعنی نغمه ساز یا حنجره که فرکانسهای گوشنواز خوشایندی ازآن تولید میشود و در صورتی ناب و خالص است که صرفاً آهنگ باشد و اگر کسی در زمینه موسیقی بیکلام فعالیت دارد در زمینه موسیقی ناب کار میکند. اما همانطور که اشاره کردم چون حضور موسیقی در زمینههای دیگر بخصوص شعر و ادبیات، بسیار تأثیرگذارتر میشود، مردم به آن علاقهمند هستند چرا که زبان سادهتری است. اگر شما موسیقی بیکلام میشنوید و لذت میبرید یک شنونده متخصص هستند ولی رسیدن به این مرحله کار بسیار سختی است و بر این اساس مردم به دنبال کارهای آسانتر هستند، البته من کارها و آثار با کلام بسیاری ساختهام که بنا به دلایلی هنوز منتشر نشده است.
یکی از شاخصههای مهم فعالیت هنری شما در باب ردیف موسیقی است.درحال حاضر ردیف نوازی در موسیقی امروز چقدر کاربرد دارد و به آن پرداخته میشود؟
متأسفانه برخی از دوستان علیه ردیف، شمشیر میکشند و ردیف گریز هستند این در حالی است که اگر در موسیقی، ما حرفی برای گفتن داریم به سبب همین گنجینه ردیف است که دریایی است از نغمات ، الحان و همانها ایرانی بودن موسیقی ما را ثابت میکند. اما اگر بخواهیم این نقش مثبت و هویت بخش موسیقی مان را خط بزنیم، این حرکت نابخردانه و ردیف گریزی است و در موسیقی ما از هر سویی که حرکت کنید بالاجبار در اقیانوس ردیف شنا خواهید کرد. بنابراین افرادی که این نغمههای شوم را سر میدهند، نمیدانند دچار چه اشتباهی شدهاند. هر چیزی که بتواند موسیقی ایرانی را ثابت کند - چه در موسیقی سازی و چه آوازی- تاریخ موسیقی را در پشت سر دارد و از ردیف برخاسته و زنجیره بهم پیوستهای است که باید آن را بشناسیم و به آن آگاه باشیم مانند بحث «حکمت» در شرق یعنی اگر کسی میخواست حکمت بداند باید به همه علوم آشنا میبود و یک موسیقیدان هم اگر بخواهد موسیقیدان باشد باید همه نغمهها را بداند و بر این مسأله تأکید بسیار دارم. یک نوازنده باید ردیف را بداند و بشناسد، آنچنان که نسلهای گذشته چنین کردند نسلهای امروز نیز باید ردیف را مانند گذشته خوب بدانند تا بتوانند مدعی شناخت درست از موسیقی ایرانی باشند.
در بحث آموزش هم بر این مسأله تأکید دارید؟ به این دلیل که ردیف، هنرمند را در یک چهارچوب خاص قرار میدهد؟
بله. قطعاً و درمقطعی از آموزش به دوستان عزیزم، مبحث ردیف را مورد توجه ویژه قرار میدهم و خوشبختانه شاگردان ما نسبت به این موضوع اشتیاق دارند چرا که میدانند هر نغمه زیبا، دلنشین و متنوع در ردیف نهفته است. نکته دیگر اینکه ردیف، هنرمند را در چهارچوب قرار نمیدهد بلکه برای او یک چهارچوب منسجم و منضبط ایجاد میکند در واقع انسان را از پریشانی و گسیختگی نجات میدهد و او را از نغمههای هرزه و بیریشه به دور میدارد و راه نغمه سرایی و نغمهپردازی و زیبانوازی را به او میآموزد.
موضوع مهمی که چند سالی است در موسیقی ما نمود پیدا کرده، بحث نوآوری است خود شما هم به نوعی ساختارشکنی و نوعآوری در تارنوازی ایجاد کردید که شاخص بود. اما آنچه امروز میبینیم در بخشهای مختلف به نوعی مخرب است. در این باره توضیح بدهید؟
این موضوع به تأیید آموختن ردیف برمیگردد. اگر موسیقیدانی بخواهد نوآوری کند، باید ریشهها را بشناسد. نوآوری مسأله مهمی است و همانطور که گفتم در انتخاب این مسیر باید به ریشهها وصل باشد و آن ریشهها دانستن ردیف است. نکته دیگر، قوه خلاقه شخص است که باید فعال باشد. در موسیقی ما نوازندگان بسیار خوبی بوده و هستند اما این بزرگان نتوانستد نوآوری کنند. به این دلیل که قوه خلاقیتشان قوی نبوده و توانایی شان در حفظ موسیقی بروز داشته است و در اثر تمرین بسیار و استعداد نوازندگی، اجرای خوبی داشتهاند اما نمیتوانستند نغمهپردازی کنند. در واقع آهنگساز و نوازنده نبودند. کسی که نوآوری میکند، یعنی هم نوازنده است هم آهنگساز و دوستانی که نمیتوانند نوآوری کنند دو مشکل دارند یا ردیف را نمیشناسند و به ریشهها مرتبط نیستند یا اینکه قوه خلاقیتشان ضعیف است و به نغمههای هرزه میپردازند این درحالی است که ردیف خود آموزش نغمهپردازی هم است.
آیا در تارنوازی هم نوآوری یا تغییراتی میتوان ایجاد کرد؟
بله. هر نغمه جدیدی که ایجاد میشود، در واقع یک نوآوری است. اما اگر نوآوری بخواهد خیلی عمیق و بنیادی باشد، به نحوه تفکر و بینش و نوع زیباییشناسی نوازنده و هنرمند مرتبط است و میتوان حتی در زمینه ردیف هم نگاهی نو داشت و در این زمینه کارهایی انجام دادهام که بزودی منتشر میشود.
کمی هم درخصوص آهنگسازی بگویید. ارزیابی شما از شرایط امروز آهنگسازی چیست؟ آیا امروز آثار ماندگاری مشاهده میشود؟
به گفته شاعر« سخن کز دل برون آید نشیند لاجرم بر دل» بر این اساس اگر آهنگی، زیبایی خاصی داشته باشد و همه را جذب کند، در خاطرهها و بر اذهان مینشیند و باقی میماند و اگر آن قابلیتها را نداشته باشد، طبیعی است که مورد توجه قرار نمیگیرد و هر چقدر به لحاظ تخصصی و مهارتهای آهنگسازی و تکنیک بالا، قوی باشد به دل نخواهد نشست و ماندگاری ندارد. رمز ماندگاری هر اثری این است که بر دل بنشیند. به عقیده من آهنگسازی از تفکر یک آهنگساز برمیخیزد، یعنی آهنگساز فکر خودش را به نغمه تبدیل میکند. شباهت فیلسوف و آهنگساز در این است که فیلسوف فکر خود را به سخن و بیان میآورد و آهنگساز فکر خود را به فرکانس و صدا تبدیل میکند. بنابراین آهنگ یک آهنگساز، فکر اوست. جملهای منسوب به ابن سینا هست که میفرماید: «موسیقیدان، نَفس خود را به نوا میآورد» یعنی اگر شما آهنگی از ذهن و وجودتان تراوش کند، آن آهنگ نَفس و حقیقت وجود شما است.
کمی هم در مورد فضای آموزشی بگویید؛ در این سالها که در دانشگاه تدریس میکنید، ارزیابی تان ازفضای آموزش موسیقی چیست؟
«مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد» اگر بخواهیم در آموزش فضای خوبی داشته باشیم، باید ابتدا نقش خود را در این زمینه معرفی کنیم. شاگرد علاقهمند استاد، را به سراشتیاق میآورد، دانشجویی که بهدنبال علم، تخصص، هنر یا معرفت است میتواند استاد را به حرکت و ذوق وادارد. بنده تدریس را از سال 55-54 در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران آغاز کردم. مرکزی که خود بالاترین فضای موسیقی و فرهنگی کشور در آن روزگار بود و از سال 70 تا به امروز فعالیتهای دانشگاهی خود را به عهده دارم.
به آینده موسیقی ایران امیدوار هستید؟
بله و به نظر من میتوان امید بسیاری داشت؛ چرا که اندیشههای خیلی خوبی در متن موسیقی ما و در ردیف نهفته است که حتماً کشف خواهد شد. به باور من هر چیزی که در جایی نهفته و خفته باشد یک روز کشف خواهد شد. مسأله این است که مردگی نباشد. اگر یک چیزی مرده باشد از این مرده نمی توان زندهای ساخت اما اگر خفته باشد میتوان بیدار کرد. اندیشههای بسیار با ارزشی در موسیقی و ردیف ما نهفته است که در سالیان آینده به دست اهلش کشف و بیدار خواهد شد و به جریان خواهد افتاد و غوغا به پا خواهد کرد.
خبرنگار
مبحث آموزش در موسیقی از نکات بسیار مهم و قابل توجهی است که از دیرباز تاکنون مورد تأکید بزرگان این حوزه بوده و بویژه در دوران گذشته حساسیت بیشتری داشته است و در دهههای 50-40 علاوه بر ایجاد کلاسهای خصوصی در منزل استادان آن روزگار، مراکزی هم در جهت آموزش و ترویج موسیقی ایجاد شد مانند هنرستان عالی موسیقی، هنرستان موسیقی ملی، مرکزحفظ و اشاعه موسیقی ایران و... امروزه هم این هنرستانها و دانشکدههای موسیقی همچنان به امر تدریس میپردازند و استاد محسن نفر یکی از همین دانشآموختهها است که سالها در محضر بزرگانی همچون علی اکبر خان شهنازی، یوسف فروتن، سعید هرمزی، عبدالله دوامی، غلامحسین بیگجه خانی و محمود کریمی تلمذ کرده و عشق به موسیقی چنان در او نهادینه شده که همچنان به آموزش مشغول است. محسن نفر آهنگساز، پژوهشگر و نوازنده تار و سهتار است و سبک منحصربهفردی در نوازندگی دارد و علاوه بر موسیقی، تحصیل را فلسفه غرب و الهیات و فلسفه اسلامی تا سطوح بالا پیش رفته است و این نگاه او در هنرش نیز بیتأثیر نبوده و علاوه بر تأکید و تأیید بر مرتبط بودن به ریشه موسیقی که آن را ردیف میداند، نگاه خلاقانه را هم در تولید یک اثر، بیتأثیر نمیداند. این موسیقیدان علاوه بر انتشار تعدادی آثار با کلام با صدای حسامالدین سراج، سال گذشته آلبوم بیکلامی تحت عنوان «سرگردان» منتشر کرد. به انگیزه کند وکاو در این اثر، با او به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید .
گفتوگو را با آلبوم «سرگردان»آغازمی کنیم، اثری که با فاصله تقریباً 10 سال از آلبوم قبلی شما خرداد ماه سال گذشته منتشر شد و آنچه در شرح این کار آمده، گلایه از فضای نابسامان روزگار بوده.در این خصوص کمی توضیح دهید؟
سرگردانی موضوعی است چند سویه و در واقع بحران بشر امروز است.سرگردانی، بلاتکلیفی و حیرانی بشر برای ماندن یا رفتن! بودن یا نبودن! تلاش یا بیکاری! و از همه مهمتر راه امید یا یأس! و مشکلات آدمی که به دو راهی باورها و ناباوریها میرسد و این محصول شکاکیت است؛ شکاکیت روزگار ما. شکاکیت امروز بشر، مانند دورههای گذشته نیست و با تجربههای شک آمیز دورههای قبل پروارتر و از فربهی خاصی برخوردار است. این شکاکیت، مانند باور به زندگی پس از مرگ و اینکه چه سرنوشتی زندگی او را تهدید خواهد کرد، نبوده و نیست بلکه شکاکیت در زیست ما در این جهان و نحوه بودنمان در این دنیا. بشر در حال حاضر از وضعیتی برخوردار است که به هر گوشه دنیا سفر کند، احساس پناه و امیدی ندارد و همچنان بر این اندیشه است. اگر محیط فعلی خود را ترک کند یا به محیط دیگری قدم بگذارد، از سرگردانی که ریشه اصلی آن شکاکیت است، خلاص میشود. درحالی که به هر کجا روی، آسمان همین رنگ است و شاید مشکلات لاینحلتری مقابل بشر صف کشیده باشد و آلبوم «سرگردان»، وضع کلی و عمومی بشر امروز است. جامعه بشری، از سرگردانی پیچیدهای برخوردار است. کلافی در هم پیچیده که با همه بخشهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی و شغلی آدمها مرتبط است. این کلاف سردرگم، بهگونهای است که همه لحظات، فکر و ذهن بشر را آکنده از خود کرده و ندانمکاری را در مقابل او قرارداده و در این دوره و شرایط است که هنر میتواند زبان حالی برای این بشر باشد؛ بشری که همه ابنا آن ، هم باشد، بلیه مبتلا است و هنرمند یا نوازنده و موسیقیدان یا شاغل در زمینههای مختلف هنر که روایتگری و حکایتگری وضع بشر را برعهده دارد ، هم باشد، باز هم از این سرگردانی بینصیب نیست و کسی میتواند نغمه سرگردانی را خوش بسراید که احوال آن را به خوبی درک کند و وضع سرگردان بشر امروز را خوب دانسته باشد. اما از جهتی در کشور ما هنر نسبت به زمینههای دیگر بیشتر دچار سرگردانی است. البته نباید منکر پیشرفتهای چشمگیر زمینههای مختلف هنری بعد از انقلاب اسلامی بود ولی درعین حال در بین رشتهها و زمینههای مختلف مانند علم، صنعت، پزشکی، علوم تجربی و ریاضی، هنر از سرگردانی ویژهای برخوردار است. زیرا سرگردان است میان اینکه قبول افتد یا نیفتد! یا چگونه در نظر آید! اگر امروز مقبول است، آیا فردا هم هست؟ سرگردان است در اینکه آیا در روزها، سالهای آتی و دورههای بعد تضمین و امنیتی برای بقای خودش دارد یا خیر! البته در بین همه رشتههای هنری، موسیقی سرگردان تر است و به عقیده من موسیقی مخدوم بیعنایت است. اما این درحالی است که درهمه زمینههای هنری، علمی، اجتماعی، زندگی و... شاهد حضور و فعالیت موسیقی هستیم. بهعنوان مثال شنیده شدن نغمههای موسیقی در شبکههای تلویزیونی یا رادیویی یا حضور موسیقی در محیط شهری که تنهاییهای بشر را زمزمه میکند یا شنیده شدن موسیقی در دیگر زمینههای هنری همچون تئاتر، سینما و... در همه این موارد موسیقی یا نقش اصلی را ایفا میکند یا نقش زمینه ساز. اما جالب است بدانید با توجه بهنقش مهم و پررنگی که دارد درعین حال از همه هنرها سرگردانتر است چون همه زمینههای هنری، یک سامان و قراری یافتهاند و تنها موسیقی است که از این بیقراری و نا آرامی برخوردار است و نمیداند چه وضعی او را تهدید میکند. بههمین سبب احوال همه این موضوعات مختلف موجب شد بعد از این مدت زمان، این احوال را بنا بر توان و بضاعتم با زبان ساز بیان کنم.
آیا طی این سالها این فضا را با سرگردانی دیدهاید؟
به شخصه شاهد سرگردانی بودم و نمیتوانم بگویم آن را تجربه نکردهام ولی آن را پشت سرگذاشتهام و در این سالها این سرگردانی را در آدمهای مختلف، در هنرمندان، تحصیلکردهها، شاغلها، کارمندان و... مشاهده کردهام و به نوعی هر کسی در این وادی قرار داشته است. اما به عقیده من هنرمند، زبان گویای جامعه خودش است و باید حرفی بزند و نقشی داشته باشد.
کاربرد زبان هنر یا بهتر است بگویم موسیقی را در دنیای امروز چگونه ارزیابی میکنید! بهعنوان مثال اثرگذاری موسیقی در دهه 50-40 نسبت به نسل امروز بیشتر بود. آیا همچنان این زبان تأثیرگذار است؟
زبان هنرهمیشه تأثیرگذار است و ظهور سبکهای مختلف نتیجه این تأثیرگذاری است و این سبکهای مختلف به روشهای متفاوت، اثرگذاری میکنند و چون بشر شاهد این تأثیرگذاری روی ذهن و روان خود از موسیقی است، همچنان سرگردان بهدنبال سبکهای مختلف میگردد و اگر بشر، این تأثیرگذاری و این اثر خوشایند را از موسیقی و هنر درک و دریافت نکند، سبکها و مکتبهای مختلف پدید نمیآیند.
بر این اساس هنرمندانی چون شما میتوانند با تولید کارهای مختلف در سبکهای متفاوت این هدایتگری را در جهت از بین بردن سرگردانی برعهده بگیرند. از دیدگاه خود، وظیفه و تعهدتان نسبت به این موضوع چیست؟
تعهد من و امثال من در حد تولید، بیان و شجاعت گفتن، آغاز و خلاصه میشود. کاری که از دست امثال ما برمیآید این است که ببینیم و بگوییم و مابقی کار برعهده دستاندرکاران و کسانی است که عهده دار و راهبر این تولیت هستند و آن را اداره میکنند. در واقع هنرمند، زبان گویا است. دردها را میگوید، نسخه میپیچد و آن مجریان هستند که باید این نسخهها را اعمال کرده و زمینههای به بارنشستن آن را هموار کنند.مسئولان مربوطه بخصوص در امر هنر باید تشخیص درستی داشته باشند چرا که دراین سالها، کارهای بسیاری تولید شده و موجود است و این آثار به توجه مسئولان ذیربط وهمت و حمایتهای ویژه آنها، برای انتشار نیازمند است و باید گفت با توجه به شرایط هر جامعه، اگر یک هنرمند توانسته بهقدر وسع خود، بهمنزلت و شأن و ساحتی برسد، یعنی تمام عمرش را در تلاش و زحمت بوده است و مابقی کارها را باید مسئولان ذیربط بهعهده بگیرند. لازم به ذکر است؛ اگر بستری برای انتشار آثار خوب فراهم نکنند و نشود، جامعه متوقف نخواهد شد چرا که تشنه است و آبشخور خود را پیدا میکند و اگر این متولیان کار خود را به درستی انجام ندهند، جامعه بهجای مصرف غذاهای سالم، سراغ غذای مسموم خواهد رفت و به اعتقاد من وظیفه هنرمند رسیدن به منزلت ماهرانه هنرمندی و رسیدن به شجاعت دیدن و گفتن است و بیش از این هنرمند مسئولیتی ندارد و مابقی آن بر گردن مسئولان ذیربط و از سوی دیگر جامعه است که بتوانند از هنرمند خود دفاع کرده و با او همراهی و همدلی داشته باشند.
آنچه در سالهای اخیر مورد پسند اغلب جامعه بوده، موسیقی پاپ است و اعلام آمار بالای مجوزهای آلبوم و تک آهنگ یا کنسرتهای پرطرفدار، گویای این گرایش و علاقهمندی است. در واقع میتوان گفت بهنوعی نگاه مسئولان به تقاضای جامعه است. بر این اساس آیا زمینه یا آبشخوری در اجتماع امروز برای تولید و نشر کارهای ارزشمند فراهم است؟
به عقیده من خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی این زمینه و بستر همواره فراهم بوده و حتی در یک پروسه زمانی، شاهد فقدان موسیقی مبتذل بودیم و اگر تا مدت زمانی موسیقی مبتذل در اطرافمان دیده نمیشد، ثمره انقلاب بود. بنابراین این بستر همیشه وجود داشته است اما مسئولان ذیربط از آن بهره درستی نبردند و از نگاه من تقریباً دهه اول انقلاب بهترین زمان تولید و انتشار آثار خوب موسیقی بود و شاهد فضای بسیار مترقی و جهشیافتهای در موسیقی بودیم و از آن زمان به بعد این مسئولیت از سوی مسئولان ذیربط کمتر شناخته شد. این در حالی است که تشخیص درست و رسیدگی و دقت متولیان ذیربط به مسئولیتهای خودشان و به اهمیت هنر و فرهنگ و موسیقی و تأثیرگذاریهای بسیار عمیق آن، در حوزه تعلیم و تربیت عمومی چون موسیقی، میتواند در تعلیم و تربیت مردم و جامعه و در شکلگیری شخصیت آنها نقش مهمی داشته باشد، همچنین در سلامت روح و روان.
علاوه بر توجه مسئولان در وزارت فرهنگ، رسانه ملی در این زمینه چقدر اثرگذار است؟
اهمیت رسانه ملی در این زمینه را نمیتوان نادیده گرفت بهجهت اینکه بلندگو یا وسیلهای است که صدای فرهنگ و موسیقی را بهگوش مردم میرساند و بهعقیده من در حد خود وظایفش را به طور نسبی انجام داده است. اما در شرح وظایفش موسیقی، مورد اهمیت نبوده و از نگاه من مقصر اصلی، نهادهای دیگرند چرا که متولی اصلی و رسمی فرهنگ و هنر و موسیقی، افراد دیگری هستند. البته منظور برداشتن این اهمیت از گردن رسانه ملی نیست بلکه همانطور که اشاره کردم این رسانه زبان رسایی است تا موسیقی و صدای فرهنگ و هنر را به گوش مردم برساند و اگر آثار ضعیفی در زمینه موسیقی تولید میکند، حکایت از این دارد که در شرح وظایفش موسیقی پررنگ، عمیق و قوی دیده نمیشود ولی در شرح وظایف وزارت فرهنگ که متولی فرهنگ و هنر کشور است، این مسائل بسیار پررنگتر است و اگر از آن سرچشمه، آب صاف و زلالی دریافت کنیم، صدای همان آب صاف و زلال از رسانه ملی هم شنیده میشود. بنابراین، این مسأله نهاد خاصی را نشانه نمیرود بلکه کلیت متولیان هنر و فرهنگ و موسیقی باید نسبت به این موضوع مراقبتهای لازم را اعمال کنند.
اشاره داشتید به کارهای موفق موسیقی در اوایل انقلاب و گروهها و هنرمندان و استادانی که در آن دوره فعالیت میکردند و آثار درخشانی که ثبت شد. البته در همان دوران محدودیتهایی برای موسیقی بهوجود آمد و بهنوعی فعالیتهای موسیقی تعطیل بود و این موضوع موجب شد در همان برهه زمانی، بهسمت فلسفه گرایش پیدا کنید و سالها تحصیل در فلسفه غرب، شرق و اسلامی داشته باشید. در این خصوص کمی توضیح دهید.
من به فلسفه، علاقه ویژهای داشته و دارم مانند همان عشقی که به موسیقی داشته و دارم و هر دو این موضوعات برایم مهم است. به یاد دارم در دوران نوجوانی یکی از اقوام از من سؤال کرد، میخواهی در آینده چکاره شوید و پاسخ دادم فیلسوف در حالی که حتی معنای آن را هم نمیدانستم و نمیدانم چگونه بر زبانم رانده شد و از قضا در همین مسیرهم قرار گرفتم. اما نه به این معنا که چون موسیقی در دورانی حضور کمرنگی داشت به سراغ فلسفه رفتم بلکه دلیل آن علاقه دیرینهام به فلسفه بود و دلیل دیگر اینکه در همان برهه زمانی فرصتی مهیا شد تا بتوانم در کنار موسیقی در این مسیر نیز حرکت کنم و سعی کردم این زمان را از دست ندهم. البته از این اتفاق بسیار خرسندم چرا که خود موسیقی جایگاه مهمی در فلسفه دارد و حتی در دوره باستان هم ردپای آن دیده میشود از فیثاغورث یا پیتاگوراس گرفته تا فیلسوفهای دیگر. همه نظریات مهمی در زمینه موسیقی دارند، حتی در عقاید افلاطون که او را شخصی ضد هنر میدانند. درصورتی که او نگاه جدی به موسیقی داشت و سفارش بسیار داشته تا در تربیت فرزندان، ورزش و موسیقی فراموش نشود. تا آنجا که در دورههای مختلف از قرون وسطی تا امروز موسیقیدانان و فیلسوفان شانه به شانه هم برای مردم و جامعه خدمت کردند. در واقع فیلسوفها اهرم عقل را در دست دارند و موسیقیدانان اهرم احساسات را و این موضوعی است که بشر به قائمه این دو امر، میتواند قوام داشته باشد و میتواند ادعای آدمیت کند. بهاین دلیل که این دو اصل، فصل ممیز بشر از سایر موجودات است.
این نگاه و جهان بینی در دنیای فلسفه چقدر توانسته در ساخت موسیقیهایتان تأثیرگذار باشد؟
اگر این دیدگاه وجود نداشته باشد، قابل تعجب است. به باور من اگر نگاه هنرمندی نسبت به موارد مختلف زندگی و جامعه یا هنر، منفعتطلبانه و شهرتطلبانه نباشد، میتواند دیدگاه عمیقی به این موارد داشته باشد و فلسفه، انسان را در این مسیر و جهت تربیت میکند و به این سمت سوق میدهد و آنچه که در تعریف فلسفه آمده، به معنای پژوهش حقیقت، پژوهش عمیق مطالعه و نگاه بنیادین در هرموضوعی است. براین اساس فردی که به خواندن فلسفه گرایش دارد و بعد در هنر اشتغال میورزد، طبیعی است که در این اشتغال، نگاه عمیقی خواهد داشت و علاقهمند به ژرف نگری است و از تمایلات سطحی و هوا و هوسهایی که مانند کف آب است، فاصله میگیرد و این نگاه، معلول خصلت و طبیعت فلسفه است. براین اساس، علاقه من به فلسفه که نمیدانم تا به امروز در این زمینه موفق بودم یا خیر، باید در کارهای من دیده و احساس شود و این زمینه و بستر کار هنری یک شخص باید باشد. نه آنکه به طور مثال با یک عنوان فلسفی یا یک حرکت شعاری بخواهد کار موسیقی تولید کند.
از سالهای تدریس و تلمذ در محضر علی اکبرخان شهنازی و دیگر استادان بگویید! آیا در کارهای خود از اِلمانهایی که شیوه کاری این استادان بوده، بهره بردهاید؟
بسیار خوشحالم که توفیق و افتخار شاگردی علیاکبرخان شهنازی و دیگر استادان را داشتهام. از نگاه من استاد یا معلم، چراغ راه انسان است و به او مسیر را نشان میدهد و وجودش برای انسان همچون نور است و تاریکی جهل و ناآگاهی را در وجود انسان از بین میبرد و به روشنایی تبدیل میکند. اگر هر استادی بتواند این نور را بر شاگرد خود بیشتر بتاباند یا به تعبیر بهتر هر شاگردی از این نور بیشتر دریافت کند، این درک و دریافت در کار و سلوک هنری و زندگی او تأثیرگذار میشود. اما اگر استاد یا راهنما، این توانایی اثرگذاری را نداشته باشد یا شاگرد درک کمتری از این موضوع داشته باشد این آثار کمتر در سلوک هنری یا سلوک شخصی او مشاهده میشود. هر یک از استادانی که در مسیر زندگیم بودهاند، نقش بسیار مهمی برای من داشتهاند اما سرآمد همه آنها استاد شهنازی بود و ارتباط من با ایشان بیشتر بود و در هفته شش روز در کلاس درسشان شرکت میکردم و هر جایی که کلاس برگزار میکردند، بنده هم بودم و حضورشان را بیشتر درک کردم، در حالی که آن دوران کلاسها دو روز در هفته بود.
در حال حاضر چه شیوهای را آموزش میدهید؟
اگر آثار استاد شهنازی را تدریس کنم، طبیعتاً همان سبکی که یاد گرفتهام را به شاگردان آموزش میدهم؛ در غیر این صورت سلیقه و نظری که خود برحسب تجربه به آن رسیدهام به شاگردان آموزش میدهم، اما قطعاً در ادامه کارم آثار استاد شهنازی را هم آموزش میدهم.
از انتشار آثار اولیه خود کمی صحبت کنید و چگونه شد به آثار بیکلام پرداختید؟
از نگاه من موسیقی ناب، بیکلام است و شعر و زبان و بیان، دارای اوزان موسیقی هستند اما موسیقی ناب نیستند. موسیقی یعنی نغمه ساز یا حنجره که فرکانسهای گوشنواز خوشایندی ازآن تولید میشود و در صورتی ناب و خالص است که صرفاً آهنگ باشد و اگر کسی در زمینه موسیقی بیکلام فعالیت دارد در زمینه موسیقی ناب کار میکند. اما همانطور که اشاره کردم چون حضور موسیقی در زمینههای دیگر بخصوص شعر و ادبیات، بسیار تأثیرگذارتر میشود، مردم به آن علاقهمند هستند چرا که زبان سادهتری است. اگر شما موسیقی بیکلام میشنوید و لذت میبرید یک شنونده متخصص هستند ولی رسیدن به این مرحله کار بسیار سختی است و بر این اساس مردم به دنبال کارهای آسانتر هستند، البته من کارها و آثار با کلام بسیاری ساختهام که بنا به دلایلی هنوز منتشر نشده است.
یکی از شاخصههای مهم فعالیت هنری شما در باب ردیف موسیقی است.درحال حاضر ردیف نوازی در موسیقی امروز چقدر کاربرد دارد و به آن پرداخته میشود؟
متأسفانه برخی از دوستان علیه ردیف، شمشیر میکشند و ردیف گریز هستند این در حالی است که اگر در موسیقی، ما حرفی برای گفتن داریم به سبب همین گنجینه ردیف است که دریایی است از نغمات ، الحان و همانها ایرانی بودن موسیقی ما را ثابت میکند. اما اگر بخواهیم این نقش مثبت و هویت بخش موسیقی مان را خط بزنیم، این حرکت نابخردانه و ردیف گریزی است و در موسیقی ما از هر سویی که حرکت کنید بالاجبار در اقیانوس ردیف شنا خواهید کرد. بنابراین افرادی که این نغمههای شوم را سر میدهند، نمیدانند دچار چه اشتباهی شدهاند. هر چیزی که بتواند موسیقی ایرانی را ثابت کند - چه در موسیقی سازی و چه آوازی- تاریخ موسیقی را در پشت سر دارد و از ردیف برخاسته و زنجیره بهم پیوستهای است که باید آن را بشناسیم و به آن آگاه باشیم مانند بحث «حکمت» در شرق یعنی اگر کسی میخواست حکمت بداند باید به همه علوم آشنا میبود و یک موسیقیدان هم اگر بخواهد موسیقیدان باشد باید همه نغمهها را بداند و بر این مسأله تأکید بسیار دارم. یک نوازنده باید ردیف را بداند و بشناسد، آنچنان که نسلهای گذشته چنین کردند نسلهای امروز نیز باید ردیف را مانند گذشته خوب بدانند تا بتوانند مدعی شناخت درست از موسیقی ایرانی باشند.
در بحث آموزش هم بر این مسأله تأکید دارید؟ به این دلیل که ردیف، هنرمند را در یک چهارچوب خاص قرار میدهد؟
بله. قطعاً و درمقطعی از آموزش به دوستان عزیزم، مبحث ردیف را مورد توجه ویژه قرار میدهم و خوشبختانه شاگردان ما نسبت به این موضوع اشتیاق دارند چرا که میدانند هر نغمه زیبا، دلنشین و متنوع در ردیف نهفته است. نکته دیگر اینکه ردیف، هنرمند را در چهارچوب قرار نمیدهد بلکه برای او یک چهارچوب منسجم و منضبط ایجاد میکند در واقع انسان را از پریشانی و گسیختگی نجات میدهد و او را از نغمههای هرزه و بیریشه به دور میدارد و راه نغمه سرایی و نغمهپردازی و زیبانوازی را به او میآموزد.
موضوع مهمی که چند سالی است در موسیقی ما نمود پیدا کرده، بحث نوآوری است خود شما هم به نوعی ساختارشکنی و نوعآوری در تارنوازی ایجاد کردید که شاخص بود. اما آنچه امروز میبینیم در بخشهای مختلف به نوعی مخرب است. در این باره توضیح بدهید؟
این موضوع به تأیید آموختن ردیف برمیگردد. اگر موسیقیدانی بخواهد نوآوری کند، باید ریشهها را بشناسد. نوآوری مسأله مهمی است و همانطور که گفتم در انتخاب این مسیر باید به ریشهها وصل باشد و آن ریشهها دانستن ردیف است. نکته دیگر، قوه خلاقه شخص است که باید فعال باشد. در موسیقی ما نوازندگان بسیار خوبی بوده و هستند اما این بزرگان نتوانستد نوآوری کنند. به این دلیل که قوه خلاقیتشان قوی نبوده و توانایی شان در حفظ موسیقی بروز داشته است و در اثر تمرین بسیار و استعداد نوازندگی، اجرای خوبی داشتهاند اما نمیتوانستند نغمهپردازی کنند. در واقع آهنگساز و نوازنده نبودند. کسی که نوآوری میکند، یعنی هم نوازنده است هم آهنگساز و دوستانی که نمیتوانند نوآوری کنند دو مشکل دارند یا ردیف را نمیشناسند و به ریشهها مرتبط نیستند یا اینکه قوه خلاقیتشان ضعیف است و به نغمههای هرزه میپردازند این درحالی است که ردیف خود آموزش نغمهپردازی هم است.
آیا در تارنوازی هم نوآوری یا تغییراتی میتوان ایجاد کرد؟
بله. هر نغمه جدیدی که ایجاد میشود، در واقع یک نوآوری است. اما اگر نوآوری بخواهد خیلی عمیق و بنیادی باشد، به نحوه تفکر و بینش و نوع زیباییشناسی نوازنده و هنرمند مرتبط است و میتوان حتی در زمینه ردیف هم نگاهی نو داشت و در این زمینه کارهایی انجام دادهام که بزودی منتشر میشود.
کمی هم درخصوص آهنگسازی بگویید. ارزیابی شما از شرایط امروز آهنگسازی چیست؟ آیا امروز آثار ماندگاری مشاهده میشود؟
به گفته شاعر« سخن کز دل برون آید نشیند لاجرم بر دل» بر این اساس اگر آهنگی، زیبایی خاصی داشته باشد و همه را جذب کند، در خاطرهها و بر اذهان مینشیند و باقی میماند و اگر آن قابلیتها را نداشته باشد، طبیعی است که مورد توجه قرار نمیگیرد و هر چقدر به لحاظ تخصصی و مهارتهای آهنگسازی و تکنیک بالا، قوی باشد به دل نخواهد نشست و ماندگاری ندارد. رمز ماندگاری هر اثری این است که بر دل بنشیند. به عقیده من آهنگسازی از تفکر یک آهنگساز برمیخیزد، یعنی آهنگساز فکر خودش را به نغمه تبدیل میکند. شباهت فیلسوف و آهنگساز در این است که فیلسوف فکر خود را به سخن و بیان میآورد و آهنگساز فکر خود را به فرکانس و صدا تبدیل میکند. بنابراین آهنگ یک آهنگساز، فکر اوست. جملهای منسوب به ابن سینا هست که میفرماید: «موسیقیدان، نَفس خود را به نوا میآورد» یعنی اگر شما آهنگی از ذهن و وجودتان تراوش کند، آن آهنگ نَفس و حقیقت وجود شما است.
کمی هم در مورد فضای آموزشی بگویید؛ در این سالها که در دانشگاه تدریس میکنید، ارزیابی تان ازفضای آموزش موسیقی چیست؟
«مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد» اگر بخواهیم در آموزش فضای خوبی داشته باشیم، باید ابتدا نقش خود را در این زمینه معرفی کنیم. شاگرد علاقهمند استاد، را به سراشتیاق میآورد، دانشجویی که بهدنبال علم، تخصص، هنر یا معرفت است میتواند استاد را به حرکت و ذوق وادارد. بنده تدریس را از سال 55-54 در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران آغاز کردم. مرکزی که خود بالاترین فضای موسیقی و فرهنگی کشور در آن روزگار بود و از سال 70 تا به امروز فعالیتهای دانشگاهی خود را به عهده دارم.
به آینده موسیقی ایران امیدوار هستید؟
بله و به نظر من میتوان امید بسیاری داشت؛ چرا که اندیشههای خیلی خوبی در متن موسیقی ما و در ردیف نهفته است که حتماً کشف خواهد شد. به باور من هر چیزی که در جایی نهفته و خفته باشد یک روز کشف خواهد شد. مسأله این است که مردگی نباشد. اگر یک چیزی مرده باشد از این مرده نمی توان زندهای ساخت اما اگر خفته باشد میتوان بیدار کرد. اندیشههای بسیار با ارزشی در موسیقی و ردیف ما نهفته است که در سالیان آینده به دست اهلش کشف و بیدار خواهد شد و به جریان خواهد افتاد و غوغا به پا خواهد کرد.
30 استان کشور تا روز جمعه تحت تأثیر جبهه جدید بارشی قرار دارند
بارش شدید برف در سرچشمههای زاینده رود
زهره افشار
خبرنگار
مردم 30 استان کشور امروز باید منتظر بارش برف، کولاک، باران و وزش باد شدید باشند. البته ارتفاعات 8 استان کشور شامل مازندران، گیلان، اصفهان، چهار محال و بختیاری، تهران، اردبیل ، لرستان و مرکزی بارش سنگین برف با ارتفاع بیش از نیم متر خواهند داشت. دمای هوا هم بهشدت و تا حد 12 درجه در نیمه شمالی کشور کاهش مییابد. «صادق ضیاییان»، مدیرکل پیشبینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی در گفتوگو با «ایران» تصریح کرد: جبهه بارشی که از دیروز وارد کشور شده بود و فعالیت آن به شکل بارش برف و باران و وزش باد شدید در استانهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، زنجان و کردستان خودنمایی کرد امروز سطع وسیعی از کشور را دربر میگیرد و انتظار ما این است که در استانهای نیمه غربی و شمالی کشور، کولاکی به پا کند و مردم بسیاری از استانهای کشور از سپیدپوش شدن استان هایشان شادمان شوند.
وی البته این نوید را هم داد که امروز در ارتفاعات استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری یعنی جایی که یخچال طبیعی کوهرنگ را داریم بارش سنگین برف را شاهد باشیم و این یعنی نوید زندگی برای زاینده رود!
ضیاییان افزود: امروز (پنجشنبه) همچنین ارتفاعات استان مازندران بالاترین بارش برف سنگین را خواهند داشت و انتظار میرود بارش برف در مناطقی از این استان بویژه گردنههای ارتباطی از نیم متر نیز بگذرد که هواشناسی هشدارهای لازم را صادر کرده ولی بار دیگر لازم است از هموطنانی که قصد سفربه استانهای شمالی را دارند تقاضا کنیم از سفر در روز پنجشنبه اجتناب کنند و سفر خود را حداقل یک روز به تعویق بیندازند.
استانهای تهران، گیلان، اردبیل، شرق لرستان و مرکزی استانهای دیگری هستند که مدیرکل هشدار سازمانی هواشناسی میگوید امروز بارش سنگین برف خواهند داشت و این بارش سنگین برف در استان تهران در داخل شهرهای پردیس و دماوند هم خواهد بود.
وی میافزاید: البته امروز در دیگر استانها از جمله قم، سمنان، خراسان شمالی هم بارش برف خواهیم داشت. وی با اشاره به اینکه یکی از ویژگیهای این سامانه وزش باد شدید است، تصریح کرد: این مسأله در کنار کاهش 7 تا 12 درجهای دما برای نیمه شمالی شرایط خطر ناکی را برای رانندگانی که قصد سفر دارند یا کوهنوردانی که معمولاً در آخر هفته به ارتفاعات میروند فراهم میکند و انتظار داریم همه مردم جانب احتیاط را رعایت کنند.
امروز و فردا همچنین لغزندگی جادهها، مه آلودگی و کاهش دید، انسداد جادههای کوهستانی، تأخیر و یا لغو پروازها را خواهیم داشت و از شهرداریها نیز میخواهیم آمادگی برای برف روبی سطح شهری را داشته باشند.
کشاورزان نیز لازم است با توجه به باد شدید از سمپاشی خودداری کرده و از تحکیم سازههای گلخانههای خود اطمینان حاصل کنند. بهگفته ضیاییان هر چند شدت فعالیت این سامانه در روز پنجشنبه است اما فردا جمعه نیز در استانهای خراسان شمالی، خراسان رضوی، گیلان، مازندران، سمنان، یزد، اصفهان، کرمان، بوشهر و فارس هم بارش برف و باران را خواهیم داشت و انتظار میرود این سامانه روز یکشنبه از کشور خارج شود.
امروز سفر نروید
در همین حال «فرهاد مهریاری»، مدیرکل دفتر مدیریت بحران و تجهیز ماشینآلات سازمان راهداری و حملونقل جادهای هم در گفتوگو با «ایران» ضمن هشدار نسبت به کولاک و یخ زدگی در گردنههای برفگیر و ارتفاعات استانهای نیمه شمالی و غربی کشور از همه کسانی که قصد سفر در روز پنجشنبه را دارند خواست امروز به سفر نروند.
وی تأکید کرد: امروز بهدلیل بارش برف، همراه با کاهش شدید دما و وزش باد شدید، احتمال کولاک در راههای ارتباطی مناطق سردسیر و گردنههای برفگیر وجود دارد بههمین دلیل احتمال انسداد موقتی در جادههای استانهایی که هواشناسی برایشان هشدار زرد و نارنجی صادر کرده، می رود.
از اینرو توصیه اکید ما به مسافران این است که از سفر غیرضروری در روز پنجشنبه خودداری کنند واگر سفر برایشان لازم است حتماً از سلامت خودرو خود اطمینان داشته باشند و حتماً تجهیزات ایمنی زمستانی مانند زنجیر چرخ همراه داشته باشند و لباس گرم و غذای کافی را هم فراموش نکنند ضمن اینکه باک بنزین خود را در اولین جایگاه سوختگیری پر کنند.
وی خاطرنشان کرد: تمامی نیروهای راهداری امروز در آماده باش کامل هستند تا از مشکلات احتمالی برای مسافران جلوگیری کنند.
خبرنگار
مردم 30 استان کشور امروز باید منتظر بارش برف، کولاک، باران و وزش باد شدید باشند. البته ارتفاعات 8 استان کشور شامل مازندران، گیلان، اصفهان، چهار محال و بختیاری، تهران، اردبیل ، لرستان و مرکزی بارش سنگین برف با ارتفاع بیش از نیم متر خواهند داشت. دمای هوا هم بهشدت و تا حد 12 درجه در نیمه شمالی کشور کاهش مییابد. «صادق ضیاییان»، مدیرکل پیشبینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی در گفتوگو با «ایران» تصریح کرد: جبهه بارشی که از دیروز وارد کشور شده بود و فعالیت آن به شکل بارش برف و باران و وزش باد شدید در استانهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، زنجان و کردستان خودنمایی کرد امروز سطع وسیعی از کشور را دربر میگیرد و انتظار ما این است که در استانهای نیمه غربی و شمالی کشور، کولاکی به پا کند و مردم بسیاری از استانهای کشور از سپیدپوش شدن استان هایشان شادمان شوند.
وی البته این نوید را هم داد که امروز در ارتفاعات استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری یعنی جایی که یخچال طبیعی کوهرنگ را داریم بارش سنگین برف را شاهد باشیم و این یعنی نوید زندگی برای زاینده رود!
ضیاییان افزود: امروز (پنجشنبه) همچنین ارتفاعات استان مازندران بالاترین بارش برف سنگین را خواهند داشت و انتظار میرود بارش برف در مناطقی از این استان بویژه گردنههای ارتباطی از نیم متر نیز بگذرد که هواشناسی هشدارهای لازم را صادر کرده ولی بار دیگر لازم است از هموطنانی که قصد سفربه استانهای شمالی را دارند تقاضا کنیم از سفر در روز پنجشنبه اجتناب کنند و سفر خود را حداقل یک روز به تعویق بیندازند.
استانهای تهران، گیلان، اردبیل، شرق لرستان و مرکزی استانهای دیگری هستند که مدیرکل هشدار سازمانی هواشناسی میگوید امروز بارش سنگین برف خواهند داشت و این بارش سنگین برف در استان تهران در داخل شهرهای پردیس و دماوند هم خواهد بود.
وی میافزاید: البته امروز در دیگر استانها از جمله قم، سمنان، خراسان شمالی هم بارش برف خواهیم داشت. وی با اشاره به اینکه یکی از ویژگیهای این سامانه وزش باد شدید است، تصریح کرد: این مسأله در کنار کاهش 7 تا 12 درجهای دما برای نیمه شمالی شرایط خطر ناکی را برای رانندگانی که قصد سفر دارند یا کوهنوردانی که معمولاً در آخر هفته به ارتفاعات میروند فراهم میکند و انتظار داریم همه مردم جانب احتیاط را رعایت کنند.
امروز و فردا همچنین لغزندگی جادهها، مه آلودگی و کاهش دید، انسداد جادههای کوهستانی، تأخیر و یا لغو پروازها را خواهیم داشت و از شهرداریها نیز میخواهیم آمادگی برای برف روبی سطح شهری را داشته باشند.
کشاورزان نیز لازم است با توجه به باد شدید از سمپاشی خودداری کرده و از تحکیم سازههای گلخانههای خود اطمینان حاصل کنند. بهگفته ضیاییان هر چند شدت فعالیت این سامانه در روز پنجشنبه است اما فردا جمعه نیز در استانهای خراسان شمالی، خراسان رضوی، گیلان، مازندران، سمنان، یزد، اصفهان، کرمان، بوشهر و فارس هم بارش برف و باران را خواهیم داشت و انتظار میرود این سامانه روز یکشنبه از کشور خارج شود.
امروز سفر نروید
در همین حال «فرهاد مهریاری»، مدیرکل دفتر مدیریت بحران و تجهیز ماشینآلات سازمان راهداری و حملونقل جادهای هم در گفتوگو با «ایران» ضمن هشدار نسبت به کولاک و یخ زدگی در گردنههای برفگیر و ارتفاعات استانهای نیمه شمالی و غربی کشور از همه کسانی که قصد سفر در روز پنجشنبه را دارند خواست امروز به سفر نروند.
وی تأکید کرد: امروز بهدلیل بارش برف، همراه با کاهش شدید دما و وزش باد شدید، احتمال کولاک در راههای ارتباطی مناطق سردسیر و گردنههای برفگیر وجود دارد بههمین دلیل احتمال انسداد موقتی در جادههای استانهایی که هواشناسی برایشان هشدار زرد و نارنجی صادر کرده، می رود.
از اینرو توصیه اکید ما به مسافران این است که از سفر غیرضروری در روز پنجشنبه خودداری کنند واگر سفر برایشان لازم است حتماً از سلامت خودرو خود اطمینان داشته باشند و حتماً تجهیزات ایمنی زمستانی مانند زنجیر چرخ همراه داشته باشند و لباس گرم و غذای کافی را هم فراموش نکنند ضمن اینکه باک بنزین خود را در اولین جایگاه سوختگیری پر کنند.
وی خاطرنشان کرد: تمامی نیروهای راهداری امروز در آماده باش کامل هستند تا از مشکلات احتمالی برای مسافران جلوگیری کنند.
دانش آموز 15 ساله امریکایی 11 همکلاسی خود را به رگبار بست
کشتار در میشیگان
بنفشه غلامی/ «بوم... بوم... بوم... همه از شنیدن صدا متحیر شدیم. بعد معلممان پرید توی کلاس. در را قفل کرد و پردهها را کشید. ما هم پشت صندلی هایمان سنگر گرفتیم. بعضی هم ماشین حسابها و قیچی هایشان را از کشو میزها درآوردند تا اگر تیرانداز وارد کلاس ما شد، بتوانند با آنها به او حمله کنند.» اینها جملاتی بود که دیروز از زبان بسیاری از دانشآموزان دبیرستان آکسفورد در ایالت میشیگان امریکا شنیده شد. دبیرستانی که شاهد واقعه تکراری تیراندازی یک دانشآموز بههمکلاسیها و معلم خود بود. این بار این تیراندازی 3 کشته و 8 مجروح برجا گذاشته است.
بهگزارش سایت شبکه خبری «سیانان»، «مایکل بوچارد»، کلانتر اوکلند در جمع خبرنگاران گفته است: «عامل این تیراندازی نوجوان 15 سالهای بوده است که بلافاصله بعداز حضور پلیس در دبیرستان خود را تسلیم کرده است.» او توضیح داده: «این نوجوان تیراندازی را از خارج از دستشویی یکی از طبقات آغاز کرده و بهطور بیهدف با اسلحه خود به سمت دانشآموزان شلیک میکند. دو نفر از دانشآموزان که دختر و یکی 14 و دیگری 16 ساله بودند، در جا جان خود را از دست میدهند. اما نفر سوم که یک پسر 17 ساله است و خانواده و همشهریانش امید بسیاری داشتند روزی یکی از فوتبالیستهای نامآور امریکا شود، در خودروی پلیس جان میسپارد.» به گفته او 7 دانشآموز و یک معلم نیز در این حادثه زخمی شدهاند که حال یکی از دانشآموزان وخیم گزارش شده است. او همچنین خبر داده، عامل تیراندازی دو خشاب 15 گلولهای داشته که حداقل 12 گلوله از آنها خارج شده است. اسلحهای که این نوجوان از آن استفاده کرده نیز یک تپانچه سیگ ساور بوده که چهار روز قبل از این واقعه پدرش خریده بوده است.
بهگزارش سایت شبکه خبری «بیبیسی»، هرچند سال 2020 بعد از شیوع کرونا و تعطیل شدن مدارس، آمار حوادث تیراندازی در مدرسههای امریکا کاهشی چشمگیر داشت. اما بر اساس آمارها در 11 ماه سالجاری میلادی 138 مورد تیراندازی در مدارس امریکا رخ داده است که هرچند نسبت به بازه زمانی مشابه در سال 2019 کاهش داشته است، اما با توجه به شیوع کرونا و نیمه تعطیل بودن مدارس در نوع خود آمار قابل توجهی به شمار میآید.
مسأله کهنه نشدنی قوانین پوسیده حمل سلاح در امریکا
واقعه تیراندازی در دبیرستان آکسفورد میشیگان در حالی رخ داده است که جامعه امریکا هنوز در شوک تبرئه «کایل ریتنهاوس» است. نوجوانی که در جریان اعتراضهای ضد نژادپرستی در اواخر دوره «دونالد ترامپ» اقدام به تیراندازی به سوی معترضان کرده و دو نفر را کشته و یک نفر را مجروح کرده بود. مطابق آمارهای منتشر شده در یک هفته اخیر در رسانههای امریکایی بسیاری از شهروندان این کشور بعد از تبرئه «ریتنهاوس» گفتهاند احساس میکنند، باید خود را مقابل تهدیدهای احتمالی ایمن کنند و بنابراین ممکن است به خرید سلاح روی آورند. این در حالی است که بحث حمل سلاح در امریکا و قوانین مربوط به آن هنوز یکی از مهمترین مباحث مورد اختلاف دموکراتها و جمهوریخواهان است.
اواخر هفته پیش سایت شبکه خبری «سیانان» که از رسانههای نزدیک به دموکراتها است، در گزارشی در همین خصوص، قانون حق داشتن و حمل سلاح در قانون اساسی امریکا را ناقض حق حیات دانسته و خبر داده بود این قانون باعث شده است امریکاییها تمایل زیادی به خرید و حمل سلاح داشته باشند. طوری که در حال حاضر بنا بر آمارهایی که مؤسسه «اسمال آرمز سوروی» داده است، به ازای هر 100 امریکایی 120 اسلحه وجود دارد. این گزارش با این حال تأکید کرده بود که چون تعداد زیادی از دارندگان سلاح، اسلحه خود را ثبت قانونی نکردهاند، مشخص نیست که چند درصد از جامعه این کشور در خانه خود سلاح دارند. اما آمار بالای خشونتها با اسلحه در این کشور نشان میدهد این آمار در خور تأمل باید باشد. البته در سالهای اخیر و بعد از بروز خشونتهای کلان و تیراندازیهای با کشتار بالا، برخی ایالتهای امریکا تلاش کردهاند، با استفاده از قوانین ایالتی تا حدودی مانع افزایش آمار کشتار با اسلحه شوند. برای نمونه چندی پیش ایالت تگزاس اعلام کرد حمل اسلحه در اماکن عمومی ممنوع است.
با این حال این تلاشهای ایالتی نمیتواند ضامن امنیت در جامعه امریکا باشد و به اعتقاد ناظران این کشور نیازمند آن است که در قوانین حمل سلاح تجدید نظر کند. یعنی همان چیزی که جمهوریخواهان که از حمایت سازندگان سلاح در امریکا برخوردارند، با شنیدن آن احساس ناخشنودی زیادی میکنند و بر آن هستند با گستردن چتر حمایت خود بر سر سازندگان اسلحه، حمایت آنان را که بر اریکه ثروت نشستهاند، از دست ندهند. در همین راستا، همانطور که اندیشکده «رند» در تحلیلی به قلم «روزانا اسمارت» نوشته است، کارشناسان و تحلیلگران نیز با توجه بهسمت و سویی که نسبت به این دو حزب دارند، برای حل مسأله حمل سلاح در امریکا اختلاف نظرهای فراوانی دارند. اما این اختلاف نظرها را میتوان در سه دسته تقسیم کرد. دسته اول کسانی هستند که میگویند باید با ثبت فروش سلاحهای گرم به مبارزه با خشونتها با سلاح رفت. دسته دیگر معتقد به فروش با مجوز هستند و دسته آخر که عموماً حامی دموکراتها هستند، اعتقاد دارند، باید بهطور کامل فروش سلاحهای تهاجمی را ممنوع اعلام کرد. اما نکته اینجا است که هیچکدام از این سه گروه حاضر نیستند از موضع خود کوتاه بیایند. این همان اتفاقی است که هر بار در کنگره امریکا بحث به قوانین حمل سلاح کشیده شده، روی داده است و بر همین اساس جامعه امریکا همچنان هر روز با جنایتی جدید مواجه است که نه فقط مدارس که کل جامعه امریکا را فرا گرفته است.
همان طور که پیشتر اشاره شد، همین وضعیت موجب شده است، بسیاری از امریکاییها برای حفاظت از جان خود خواهان خرید سلاح و حمل آن باشند. سال 2019 نظرسنجی مؤسسه گالوپ نشان میداد 64 درصد مردم خواهان وضع قوانین سختگیرانه برای حمل سلاح هستند تا از این طریق خشونتها در جامعه امریکا کاهش یابد اما این رقم در سال 2020 به 57 درصد و در آمار اخیر به 52 درصد کاهش یافته است. بنابراین امیدی نمیرود با توجه به اینکه دولتی دموکرات در کاخ سفید مستقر است، قوانین حمل سلاح در این کشور تا سه سال آینده تغییری جدی کند.
بهگزارش سایت شبکه خبری «سیانان»، «مایکل بوچارد»، کلانتر اوکلند در جمع خبرنگاران گفته است: «عامل این تیراندازی نوجوان 15 سالهای بوده است که بلافاصله بعداز حضور پلیس در دبیرستان خود را تسلیم کرده است.» او توضیح داده: «این نوجوان تیراندازی را از خارج از دستشویی یکی از طبقات آغاز کرده و بهطور بیهدف با اسلحه خود به سمت دانشآموزان شلیک میکند. دو نفر از دانشآموزان که دختر و یکی 14 و دیگری 16 ساله بودند، در جا جان خود را از دست میدهند. اما نفر سوم که یک پسر 17 ساله است و خانواده و همشهریانش امید بسیاری داشتند روزی یکی از فوتبالیستهای نامآور امریکا شود، در خودروی پلیس جان میسپارد.» به گفته او 7 دانشآموز و یک معلم نیز در این حادثه زخمی شدهاند که حال یکی از دانشآموزان وخیم گزارش شده است. او همچنین خبر داده، عامل تیراندازی دو خشاب 15 گلولهای داشته که حداقل 12 گلوله از آنها خارج شده است. اسلحهای که این نوجوان از آن استفاده کرده نیز یک تپانچه سیگ ساور بوده که چهار روز قبل از این واقعه پدرش خریده بوده است.
بهگزارش سایت شبکه خبری «بیبیسی»، هرچند سال 2020 بعد از شیوع کرونا و تعطیل شدن مدارس، آمار حوادث تیراندازی در مدرسههای امریکا کاهشی چشمگیر داشت. اما بر اساس آمارها در 11 ماه سالجاری میلادی 138 مورد تیراندازی در مدارس امریکا رخ داده است که هرچند نسبت به بازه زمانی مشابه در سال 2019 کاهش داشته است، اما با توجه به شیوع کرونا و نیمه تعطیل بودن مدارس در نوع خود آمار قابل توجهی به شمار میآید.
مسأله کهنه نشدنی قوانین پوسیده حمل سلاح در امریکا
واقعه تیراندازی در دبیرستان آکسفورد میشیگان در حالی رخ داده است که جامعه امریکا هنوز در شوک تبرئه «کایل ریتنهاوس» است. نوجوانی که در جریان اعتراضهای ضد نژادپرستی در اواخر دوره «دونالد ترامپ» اقدام به تیراندازی به سوی معترضان کرده و دو نفر را کشته و یک نفر را مجروح کرده بود. مطابق آمارهای منتشر شده در یک هفته اخیر در رسانههای امریکایی بسیاری از شهروندان این کشور بعد از تبرئه «ریتنهاوس» گفتهاند احساس میکنند، باید خود را مقابل تهدیدهای احتمالی ایمن کنند و بنابراین ممکن است به خرید سلاح روی آورند. این در حالی است که بحث حمل سلاح در امریکا و قوانین مربوط به آن هنوز یکی از مهمترین مباحث مورد اختلاف دموکراتها و جمهوریخواهان است.
اواخر هفته پیش سایت شبکه خبری «سیانان» که از رسانههای نزدیک به دموکراتها است، در گزارشی در همین خصوص، قانون حق داشتن و حمل سلاح در قانون اساسی امریکا را ناقض حق حیات دانسته و خبر داده بود این قانون باعث شده است امریکاییها تمایل زیادی به خرید و حمل سلاح داشته باشند. طوری که در حال حاضر بنا بر آمارهایی که مؤسسه «اسمال آرمز سوروی» داده است، به ازای هر 100 امریکایی 120 اسلحه وجود دارد. این گزارش با این حال تأکید کرده بود که چون تعداد زیادی از دارندگان سلاح، اسلحه خود را ثبت قانونی نکردهاند، مشخص نیست که چند درصد از جامعه این کشور در خانه خود سلاح دارند. اما آمار بالای خشونتها با اسلحه در این کشور نشان میدهد این آمار در خور تأمل باید باشد. البته در سالهای اخیر و بعد از بروز خشونتهای کلان و تیراندازیهای با کشتار بالا، برخی ایالتهای امریکا تلاش کردهاند، با استفاده از قوانین ایالتی تا حدودی مانع افزایش آمار کشتار با اسلحه شوند. برای نمونه چندی پیش ایالت تگزاس اعلام کرد حمل اسلحه در اماکن عمومی ممنوع است.
با این حال این تلاشهای ایالتی نمیتواند ضامن امنیت در جامعه امریکا باشد و به اعتقاد ناظران این کشور نیازمند آن است که در قوانین حمل سلاح تجدید نظر کند. یعنی همان چیزی که جمهوریخواهان که از حمایت سازندگان سلاح در امریکا برخوردارند، با شنیدن آن احساس ناخشنودی زیادی میکنند و بر آن هستند با گستردن چتر حمایت خود بر سر سازندگان اسلحه، حمایت آنان را که بر اریکه ثروت نشستهاند، از دست ندهند. در همین راستا، همانطور که اندیشکده «رند» در تحلیلی به قلم «روزانا اسمارت» نوشته است، کارشناسان و تحلیلگران نیز با توجه بهسمت و سویی که نسبت به این دو حزب دارند، برای حل مسأله حمل سلاح در امریکا اختلاف نظرهای فراوانی دارند. اما این اختلاف نظرها را میتوان در سه دسته تقسیم کرد. دسته اول کسانی هستند که میگویند باید با ثبت فروش سلاحهای گرم به مبارزه با خشونتها با سلاح رفت. دسته دیگر معتقد به فروش با مجوز هستند و دسته آخر که عموماً حامی دموکراتها هستند، اعتقاد دارند، باید بهطور کامل فروش سلاحهای تهاجمی را ممنوع اعلام کرد. اما نکته اینجا است که هیچکدام از این سه گروه حاضر نیستند از موضع خود کوتاه بیایند. این همان اتفاقی است که هر بار در کنگره امریکا بحث به قوانین حمل سلاح کشیده شده، روی داده است و بر همین اساس جامعه امریکا همچنان هر روز با جنایتی جدید مواجه است که نه فقط مدارس که کل جامعه امریکا را فرا گرفته است.
همان طور که پیشتر اشاره شد، همین وضعیت موجب شده است، بسیاری از امریکاییها برای حفاظت از جان خود خواهان خرید سلاح و حمل آن باشند. سال 2019 نظرسنجی مؤسسه گالوپ نشان میداد 64 درصد مردم خواهان وضع قوانین سختگیرانه برای حمل سلاح هستند تا از این طریق خشونتها در جامعه امریکا کاهش یابد اما این رقم در سال 2020 به 57 درصد و در آمار اخیر به 52 درصد کاهش یافته است. بنابراین امیدی نمیرود با توجه به اینکه دولتی دموکرات در کاخ سفید مستقر است، قوانین حمل سلاح در این کشور تا سه سال آینده تغییری جدی کند.
گروههای مردمی همراه با نیروهای جهادی در 74 شهر 11 استان به میدان آمدند
تلاش برای احیای 3 میلیون هکتار جنگل زاگرسی
زهرا کشوری
خبرنگار
پویش مردمی بذرکاری با هدف احیا و حفاظت از جنگلهای زاگرسی در کشور آغاز شد. 40 درصد وسعت جنگلهای کشور را جنگلهای زاگرسی تشکیل میدهد و از آن به بزرگترین رویشگاه جنگلی کشور یاد میشود. این جنگلها منبع تأمین 40 درصد منابع آبی کشور است. جنگلهای زاگرس همچنین سد سبزی است در مقابل ریزگردهایی که از سمت عراق، عربستان و سوریه وارد کشور میشود. ریزگردهای خارجی به خشکیدگی بخش بزرگی از جنگلهای زاگرسی منجر شده و آفت و بیماری را به جان سبز بلوطها و بنههای آن انداخته است. همین مسأله به همراه قاچاق چوب، زغالگیری و تخریب درختان کهن در 11 استان زاگرسی کشور باعث شد تا آنطور که «عمران پورمقدم» رئیس مرکز جنگلهای خارج از شمال به «ایران» میگوید: «از دیروز پویش بذرکاری در 74 شهر زاگرسی کشور شروع شد.» به گفته پورمقدم این طرح مردمی با مشارکت گروههای مختلف مردمی، هلال احمر، بهرهبرداران محلی، گروههای دانشآموزی و دانشجویی، تشکلها، بسیج دانشجویی و بسیج مستضعفان، شوراهای محلی، گروههای جهادی، نیروهای نظامی و انتظامی، دانشگاهیان و... قرار است در 14 سال به احیا و حفاظت از جنگلهای زاگرسی منجر شود. عمرانپور مقدم وسعت جنگلهای زاگرسی را 6 میلیون هکتار اعلام میکند که در گسترهای 30 میلیون هکتاری پراکنده شدهاند. 70 درصد جمعیت عشایری کشور ساکن سایه سار سبز جنگلهای زاگرسند. 50 درصد از دامهای کشور نیز در زاگرس چرا میکنند. دام مازاد هم یکی از عوامل تخریب این جنگلها است. جنگلهای زاگرسی به گفته پورمقدم تنوع گونهای بسیار بالایی دارند. تاکنون 180 گونه درخت و درختچه در زاگرس شناسایی شده است.
نگهداشت مهمتر از کاشت
درختکاری در ایران طرفداران زیادی دارد. پویش و کارزارهای بسیاری برای کاشت درختان در کشور انجام میگیرد. یکی از مهمترین وظایف سازمان جنگلها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور نیز به عنوان متولی اصلی حفاظت از منابع طبیعی توسعه جنگلهای دستکاشت است. بسیاری از صنایع آلاینده هم وقتی با اعتراض افکارعمومی روبهرو میشوند به سمت کاشت درخت میروند اما تأثیر معناداری در افزایش وسعت جنگلهای کشور ندارند. همین مسأله باعث شد تا در چند سال گذشته شعار نگهداشت مهمتر از کاشت است، بسیاری از کارشناسان تکرار کنند. بذرها و نهالهای کاشته شده حداقل به سه تا پنج سال مراقبت مدام نیاز دارند تا به وسعت جنگلهای کشور اضافه شوند. پورمقدم درباره نتیجه بخش بودن این طرح 14 ساله میگوید: «وظیفه نگهداشت بذرها و نهالهایی که هرسال کاشته میشوند بهعهده گروههای مشارکتی و مردمی است. سازمان جنگلها فقط نهادهها و بذر را تأمین میکند. هزینه لجستیکی گروههای مشارکتی و مردمی هم به عهده سازمان جنگلها است.» پورمقدم میگوید: «مکانهایی در ادارات منابع طبیعی شهرها مشخص شده و بذرها در پاکتهای مشخص، به میزان معین و ضدعفونی شده همراه با بروشورها و دستورالعمل فنی برای کاشت در اختیار مردم قرار میگیرد.» به گفته پورمقدم محل کاشت بذرها براساس مطالعات سازمان جنگلها شناسایی و انتخاب شده است.
منافع مشترک ضامن موفقیت پویش کاشت بذر
طرحهای آبخیزداری بدون مشارکت جوامع محلی جواب نمیدهد. بیتوجهی به این نکته پیش از این باعث شکست طرحهای زیادی شده است. پورمقدم از استقبال خوب مردم از پویش کاشت بذر در زاگرس خبر میدهد و میگوید: «خوشبختانه زاگرس تنوع گونهای بسیار بالایی دارد. براساس ارزیابی کارشناسان، بسیاری از گونههای جنگلی این منطقه میتواند جنبه اقتصادی داشته باشد.» او کاشت درختهای مثمر جنگلی چون زالزالک، بنه، بادام و... را از جمله گونههای دارای منافع اقتصادی میداند و میگوید: «در این طرح به دنبال گونههای چند منظوره هستیم که بتواند در آینده منافع اقتصادی را به جوامع محلی بازگرداند.» او یکی از عوامل تهدید جنگلهای زاگرسی را قطع غیرمجاز درختان و زغالگیری میداند و اعتقاد دارد اگر این بحث ترویجی بتواند به مشارکت و احیای جنگلها توسط جوامع بومی و گروههای مردمی منجر شود، کاهش قاچاق چوب و زغال را در پی خواهد داشت. چون مردم خود را سهیم در منافع جنگل میبینند.
جلوگیری از فرسایش خاک
تخریب جنگلهای زاگرسی تنها به هجوم قدرتمندتر ریزگردها، کاهش منابع آبی و مهاجرت جمعیت عشایری منجر نمیشود. به گفته پورمقدم تخریب هر هکتار از جنگلهای زاگرسی در کمترین میزان، دو تن فرسایش خاک را افزایش میدهد.» او یکی از عوامل تشدید سیل سال 98 را که به تخریب روستاها و شهرهای بسیاری در زاگرس از جمله لرستان منجر شد کاهش پوشش گیاهی و جنگلی زاگرس میداند. او با توجه به خشکسالی و تغییر اقلیم، انجام عملیات آبخیزداری در کنار کاشت بذر و نهال درختهای بومی را یکی از گامهای ضروری حفاظت از زاگرس برمیشمرد.
انشاءالله کولانی، مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری استان کرمانشاه هم از اجرای این پویش به یاد ۹ هزار و ۸۰۰ شهید والامقام استان کرمانشاه همزمان با ۱۱ استان زاگرسنشین در ۹ شهرستان جنگلی استان کرمانشاه در منطقه حفاظت شده «چالابه» خبر میدهد و میگوید: «دیروز پویش بذرکاری همزمان در شهرستانهای کرمانشاه، اسلامآباد غرب، روانسر، گیلانغرب، سنقر و کلیایی، ثلاث باباجانی، جوانرود، دالاهو و پاوه با حضور گروههای جهادی، انجمنهای مردم نهاد، دستگاههای اجرایی و مردم طبیعت دوست این استان برای حفظ و احیای جنگلهای زاگرس شروع شد.»
به گفته کولانی پویش مردمی بذرکاری در جنگلهای زاگرسی در کرمانشاه تا اواخر اردیبهشت سال ۱۴۰۱ ادامه دارد. جنگلهای زاگرسی استان کرمانشاه شامل گونههای درختی بلوط، گلابی وحشی، زالزالک، بنه و آلبالوی وحشی است. این چتر سبز نقش مهمی در تولید آب، اکسیژن، حفظ خاک، جذب گرد و غبار و تعدیل آب و هوا دارد.
در چهار محال و بختیاری هم گروههای مردمی و دولتی گونههای بادام، گلابی وحشی و زالزالک را در عرصه این استان زاگرسی کاشتند تا مرهمی بر دردهای بیشمار این رویشگاه ارزشمند باشد. این طرح در همه استان و در مناطق خاص از جمله منطقه آبسرده اردل، سیاسرد بروجن، تپه نورالشهدای بن، جاده سلامت سامان، پارک تهلیجان شهرکرد، منطقه چالهگاه خانمیرزا و منطقه آسجم لردگان، پارک جنگلی چلیچه فارسان، منطقه طارم در کوهرنگ و ناغان شهرستان کیار درحال اجراست. برای اجرای این طرح در مناطقی که جنگل وجود ندارد از ظرفیت بوستانها، پارکهای جنگلی و فضاهای سبز استفاده میشود. صالحی، مدیرکل منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری و معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار چهارمحال و بختیاری سهم استان از مساحت جنگلهای ۶ میلیون هکتاری زاگرس را ۶ درصد معادل ۳۳۰ هزار هکتار میداند و به صدا و سیما میگوید: «اجرای پویش مردمی احیای جنگلهای زاگرسی، محدود به مهلت زمانی خاص نیست و تا پایان فصل بذرکاری ادامه خواهد داشت و بذر مورد نیاز در اختیار دوستداران طبیعت و بهرهبرداران قرار خواهد گرفت.» سرانه سبز در چهارمحال و بختیاری به ازای هر نفر 0.4هکتار است. این سرانه در کشور به 0.2 هکتار میرسد. سرانه سبز هر فرد در کشورهای توسعه یافته 0.8 هکتار است.
نیم نگاه
رئیس مرکز جنگل های خارج از شمال : پویش بذرکاری در 74 شهر زاگرسی کشور شروع شد.این طرح مردمی با مشارکت های گروه های مختلف مردمی ، هلال احمر، بهره برداران محلی، گروههای دانش آموزی ودانشجویی، تشکل ها، بسیج دانشجویی و مستضعفان، شوراهای محلی، گروههای جهادی، نیروهای نظامی و انتظامی، دانشگاهیان و... قرار است در 14 سال به احیا و حفاظت از جنگلهای زاگرسی منجر شود
خبرنگار
پویش مردمی بذرکاری با هدف احیا و حفاظت از جنگلهای زاگرسی در کشور آغاز شد. 40 درصد وسعت جنگلهای کشور را جنگلهای زاگرسی تشکیل میدهد و از آن به بزرگترین رویشگاه جنگلی کشور یاد میشود. این جنگلها منبع تأمین 40 درصد منابع آبی کشور است. جنگلهای زاگرس همچنین سد سبزی است در مقابل ریزگردهایی که از سمت عراق، عربستان و سوریه وارد کشور میشود. ریزگردهای خارجی به خشکیدگی بخش بزرگی از جنگلهای زاگرسی منجر شده و آفت و بیماری را به جان سبز بلوطها و بنههای آن انداخته است. همین مسأله به همراه قاچاق چوب، زغالگیری و تخریب درختان کهن در 11 استان زاگرسی کشور باعث شد تا آنطور که «عمران پورمقدم» رئیس مرکز جنگلهای خارج از شمال به «ایران» میگوید: «از دیروز پویش بذرکاری در 74 شهر زاگرسی کشور شروع شد.» به گفته پورمقدم این طرح مردمی با مشارکت گروههای مختلف مردمی، هلال احمر، بهرهبرداران محلی، گروههای دانشآموزی و دانشجویی، تشکلها، بسیج دانشجویی و بسیج مستضعفان، شوراهای محلی، گروههای جهادی، نیروهای نظامی و انتظامی، دانشگاهیان و... قرار است در 14 سال به احیا و حفاظت از جنگلهای زاگرسی منجر شود. عمرانپور مقدم وسعت جنگلهای زاگرسی را 6 میلیون هکتار اعلام میکند که در گسترهای 30 میلیون هکتاری پراکنده شدهاند. 70 درصد جمعیت عشایری کشور ساکن سایه سار سبز جنگلهای زاگرسند. 50 درصد از دامهای کشور نیز در زاگرس چرا میکنند. دام مازاد هم یکی از عوامل تخریب این جنگلها است. جنگلهای زاگرسی به گفته پورمقدم تنوع گونهای بسیار بالایی دارند. تاکنون 180 گونه درخت و درختچه در زاگرس شناسایی شده است.
نگهداشت مهمتر از کاشت
درختکاری در ایران طرفداران زیادی دارد. پویش و کارزارهای بسیاری برای کاشت درختان در کشور انجام میگیرد. یکی از مهمترین وظایف سازمان جنگلها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور نیز به عنوان متولی اصلی حفاظت از منابع طبیعی توسعه جنگلهای دستکاشت است. بسیاری از صنایع آلاینده هم وقتی با اعتراض افکارعمومی روبهرو میشوند به سمت کاشت درخت میروند اما تأثیر معناداری در افزایش وسعت جنگلهای کشور ندارند. همین مسأله باعث شد تا در چند سال گذشته شعار نگهداشت مهمتر از کاشت است، بسیاری از کارشناسان تکرار کنند. بذرها و نهالهای کاشته شده حداقل به سه تا پنج سال مراقبت مدام نیاز دارند تا به وسعت جنگلهای کشور اضافه شوند. پورمقدم درباره نتیجه بخش بودن این طرح 14 ساله میگوید: «وظیفه نگهداشت بذرها و نهالهایی که هرسال کاشته میشوند بهعهده گروههای مشارکتی و مردمی است. سازمان جنگلها فقط نهادهها و بذر را تأمین میکند. هزینه لجستیکی گروههای مشارکتی و مردمی هم به عهده سازمان جنگلها است.» پورمقدم میگوید: «مکانهایی در ادارات منابع طبیعی شهرها مشخص شده و بذرها در پاکتهای مشخص، به میزان معین و ضدعفونی شده همراه با بروشورها و دستورالعمل فنی برای کاشت در اختیار مردم قرار میگیرد.» به گفته پورمقدم محل کاشت بذرها براساس مطالعات سازمان جنگلها شناسایی و انتخاب شده است.
منافع مشترک ضامن موفقیت پویش کاشت بذر
طرحهای آبخیزداری بدون مشارکت جوامع محلی جواب نمیدهد. بیتوجهی به این نکته پیش از این باعث شکست طرحهای زیادی شده است. پورمقدم از استقبال خوب مردم از پویش کاشت بذر در زاگرس خبر میدهد و میگوید: «خوشبختانه زاگرس تنوع گونهای بسیار بالایی دارد. براساس ارزیابی کارشناسان، بسیاری از گونههای جنگلی این منطقه میتواند جنبه اقتصادی داشته باشد.» او کاشت درختهای مثمر جنگلی چون زالزالک، بنه، بادام و... را از جمله گونههای دارای منافع اقتصادی میداند و میگوید: «در این طرح به دنبال گونههای چند منظوره هستیم که بتواند در آینده منافع اقتصادی را به جوامع محلی بازگرداند.» او یکی از عوامل تهدید جنگلهای زاگرسی را قطع غیرمجاز درختان و زغالگیری میداند و اعتقاد دارد اگر این بحث ترویجی بتواند به مشارکت و احیای جنگلها توسط جوامع بومی و گروههای مردمی منجر شود، کاهش قاچاق چوب و زغال را در پی خواهد داشت. چون مردم خود را سهیم در منافع جنگل میبینند.
جلوگیری از فرسایش خاک
تخریب جنگلهای زاگرسی تنها به هجوم قدرتمندتر ریزگردها، کاهش منابع آبی و مهاجرت جمعیت عشایری منجر نمیشود. به گفته پورمقدم تخریب هر هکتار از جنگلهای زاگرسی در کمترین میزان، دو تن فرسایش خاک را افزایش میدهد.» او یکی از عوامل تشدید سیل سال 98 را که به تخریب روستاها و شهرهای بسیاری در زاگرس از جمله لرستان منجر شد کاهش پوشش گیاهی و جنگلی زاگرس میداند. او با توجه به خشکسالی و تغییر اقلیم، انجام عملیات آبخیزداری در کنار کاشت بذر و نهال درختهای بومی را یکی از گامهای ضروری حفاظت از زاگرس برمیشمرد.
انشاءالله کولانی، مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری استان کرمانشاه هم از اجرای این پویش به یاد ۹ هزار و ۸۰۰ شهید والامقام استان کرمانشاه همزمان با ۱۱ استان زاگرسنشین در ۹ شهرستان جنگلی استان کرمانشاه در منطقه حفاظت شده «چالابه» خبر میدهد و میگوید: «دیروز پویش بذرکاری همزمان در شهرستانهای کرمانشاه، اسلامآباد غرب، روانسر، گیلانغرب، سنقر و کلیایی، ثلاث باباجانی، جوانرود، دالاهو و پاوه با حضور گروههای جهادی، انجمنهای مردم نهاد، دستگاههای اجرایی و مردم طبیعت دوست این استان برای حفظ و احیای جنگلهای زاگرس شروع شد.»
به گفته کولانی پویش مردمی بذرکاری در جنگلهای زاگرسی در کرمانشاه تا اواخر اردیبهشت سال ۱۴۰۱ ادامه دارد. جنگلهای زاگرسی استان کرمانشاه شامل گونههای درختی بلوط، گلابی وحشی، زالزالک، بنه و آلبالوی وحشی است. این چتر سبز نقش مهمی در تولید آب، اکسیژن، حفظ خاک، جذب گرد و غبار و تعدیل آب و هوا دارد.
در چهار محال و بختیاری هم گروههای مردمی و دولتی گونههای بادام، گلابی وحشی و زالزالک را در عرصه این استان زاگرسی کاشتند تا مرهمی بر دردهای بیشمار این رویشگاه ارزشمند باشد. این طرح در همه استان و در مناطق خاص از جمله منطقه آبسرده اردل، سیاسرد بروجن، تپه نورالشهدای بن، جاده سلامت سامان، پارک تهلیجان شهرکرد، منطقه چالهگاه خانمیرزا و منطقه آسجم لردگان، پارک جنگلی چلیچه فارسان، منطقه طارم در کوهرنگ و ناغان شهرستان کیار درحال اجراست. برای اجرای این طرح در مناطقی که جنگل وجود ندارد از ظرفیت بوستانها، پارکهای جنگلی و فضاهای سبز استفاده میشود. صالحی، مدیرکل منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری و معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار چهارمحال و بختیاری سهم استان از مساحت جنگلهای ۶ میلیون هکتاری زاگرس را ۶ درصد معادل ۳۳۰ هزار هکتار میداند و به صدا و سیما میگوید: «اجرای پویش مردمی احیای جنگلهای زاگرسی، محدود به مهلت زمانی خاص نیست و تا پایان فصل بذرکاری ادامه خواهد داشت و بذر مورد نیاز در اختیار دوستداران طبیعت و بهرهبرداران قرار خواهد گرفت.» سرانه سبز در چهارمحال و بختیاری به ازای هر نفر 0.4هکتار است. این سرانه در کشور به 0.2 هکتار میرسد. سرانه سبز هر فرد در کشورهای توسعه یافته 0.8 هکتار است.
نیم نگاه
رئیس مرکز جنگل های خارج از شمال : پویش بذرکاری در 74 شهر زاگرسی کشور شروع شد.این طرح مردمی با مشارکت های گروه های مختلف مردمی ، هلال احمر، بهره برداران محلی، گروههای دانش آموزی ودانشجویی، تشکل ها، بسیج دانشجویی و مستضعفان، شوراهای محلی، گروههای جهادی، نیروهای نظامی و انتظامی، دانشگاهیان و... قرار است در 14 سال به احیا و حفاظت از جنگلهای زاگرسی منجر شود
اعترافات بیسابقه دولت منصور هادی به شکست
همزمان با تبادل اسرا در استان «مأرب» واقع در شمال شرقی یمن بین ارتش دولت مستعفی و جنبش انصارالله، رئیس شورای مشورتی با اذعان به شکست گزینه نظامی دولت مستعفی و ائتلاف سعودی در مقابله با انصارالله و ارتش این کشور، اعتراف کرد که «جنگ یمن کاری عبث و بیهوده است.»
به گزارش ایسنا، «احمد عبید بن دغر» رئیس شورای مشورتی یمن وابسته به «عبد ربه منصور هادی» رئیس جمهور مستعفی و فراری این کشور جنگ یمن را «پوچ» دانست و در بیانیهای اعتراف کرد: تلاش (دولت مستعفی) برای گرفتن دولت از چنگ «حوثیها» با شکست مواجه شد. گزینه نظامی به بنبست رسید و نزدیک است که شکست خود را اعلام کند.» بن دغر در صفحه توئیتر خود هم اذعان کرد: «سیاستی که نبرد با الحوثی را رهبری میکرد، یمن را به اهدافی متفاوت از اهداف اعلامی «طوفان قاطع» رساند.» وی خواستار «تشکیل ائتلاف ملی شامل حوثیها (انصارالله) برای دفاع از وحدت یمن، نجات کشور از فروپاشی اقتصادی و توقف همهجانبه جنگ شده است.» این در حالی است که یک منبع اعلام کرد، ارتش دولت مستعفی یمن هشت نفر از نیروهای انصارالله را که در جریان درگیریها در گذشته بازداشت شده بودند در مقابل آزادی ۱۴ نفر از نیروهای دولت مستعفی آزاد کرد.
به گزارش ایسنا، «احمد عبید بن دغر» رئیس شورای مشورتی یمن وابسته به «عبد ربه منصور هادی» رئیس جمهور مستعفی و فراری این کشور جنگ یمن را «پوچ» دانست و در بیانیهای اعتراف کرد: تلاش (دولت مستعفی) برای گرفتن دولت از چنگ «حوثیها» با شکست مواجه شد. گزینه نظامی به بنبست رسید و نزدیک است که شکست خود را اعلام کند.» بن دغر در صفحه توئیتر خود هم اذعان کرد: «سیاستی که نبرد با الحوثی را رهبری میکرد، یمن را به اهدافی متفاوت از اهداف اعلامی «طوفان قاطع» رساند.» وی خواستار «تشکیل ائتلاف ملی شامل حوثیها (انصارالله) برای دفاع از وحدت یمن، نجات کشور از فروپاشی اقتصادی و توقف همهجانبه جنگ شده است.» این در حالی است که یک منبع اعلام کرد، ارتش دولت مستعفی یمن هشت نفر از نیروهای انصارالله را که در جریان درگیریها در گذشته بازداشت شده بودند در مقابل آزادی ۱۴ نفر از نیروهای دولت مستعفی آزاد کرد.
سیدغلامحسین حسن تاش، کارشناس ارشد انرژی در گفتوگو با «ایران» تشریح کرد:
دوسر سود سوآپ گاز از ترکمنستان
عطیه لباف
خبرنگار
یکشنبه، هفتم آذرماه، رؤسای جمهوری ایران و جمهوری آذربایجان در ترکمنستان و در حاشیه نشست سران کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو)، قرارداد سهجانبه سوآپ گاز از ترکمنستان به جمهوری آذربایجان از خاک ایران را امضا کردند. از آن روز، نقد و بررسیها در این باره آغاز شد. در مقابل خیل عظیمی از کارشناسان که این قرارداد را یک حرکت مثبت و از چندین منظر دارای مزیت برمیشمرند، برخی نیز به نقد این قرارداد پرداختند. برای مثال گفته شد که «حق سوآپ ایران از این نیم درصد ترانزیت گاز، آنقدر ناچیز است که بعید است نقش چندانی در تأمین گاز پنج استان شمالی کشور هم داشته باشد.» یا در موردی دیگر، رئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران عنوان کرد که «سود ایران از قرارداد سوآپ گازی با ترکمنستان و جمهوری آذربایجان ۵ درصد است.» که البته هر دو مورد از سوی وزارت نفت رد شده است. اما این قرارداد برای کشور از چه نظر اهمیت دارد و چرا باید آن را یک نقطه مثبت در روابط بینالمللی انرژی کشور به شمارآورد؟ سیدغلامحسین حسن تاش، کارشناس ارشد انرژی در گفتوگو با «ایران» به سؤالات مرتبط با این قرارداد پاسخ میدهد.
ارزیابی شما از امضای این قرارداد سهجانبه سوآپ گاز بین ایران، جمهوری آذربایجان و ترکمنستان چیست؟
استفاده از پهنه کشور برای سوآپ، ترانزیت و تسهیل حملونقل کشورهای همسایه هم از نظر اقتصادی مثبت است؛ هم به تحکیم روابط سیاسی کمک میکند و هم تنشهای منطقهای را کاهش میدهد. خصوصاً در مورد سوآپ گاز با توجه به وسعت شبکه گاز کشور بهطور کل قدم مثبتی است البته جزئیات قرارداد هم باید عادلانه باشد. اما در مجموع، چنین توافقهایی هم بهنفع سیاست خارجی است و هم بهنفع بخش انرژی.
انتقاداتی به بحث سود و نفع ایران از این قرارداد وارد میشود. بهنظر شما آیا سود و کارمزد اهمیتی در قرارداد سوآپ گاز از ترکمنستان دارد؟
سوآپ یعنی اینکه ایران از ترکمنستان گاز بخرد؛ در منطقه مورد نیاز مصرف کند و معادل همان گاز را از جای دیگری از شبکه گاز کشور به آذربایجان بدهد. پس سوآپ با ترانزیت فرق دارد و چندان درگیر مباحث کارمزد نیست. اما درآمد و فایدهاش بستگی به این دارد که در توافق گاز را به چه قیمتی از ترکمنستان خریده و به چه قیمتی به آذربایجان بفروشیم. یا گاز بیشتری بگیریم و گاز کمتری تحویل دهیم . بنده از جزئیات قرارداد اطلاع ندارم و اگر جزئیات قرارداد منطقی و عادلانه باشد، برای کشور نفع دارد و اصولاً با توجه بهوسعت و شبکه گاز موجود در کشور کار خوبی است. ضمن آنکه یک صرفهجویی در هزینههای حمل و انتقال گاز در کشور ایجاد میکند.
با توجه به تولید و انتقال روزانه بیش از 800 میلیون مترمکعبی گاز در کشور، گفته میشود که این قرارداد تقریباً هیچ است و الزامی برای انعقاد آن وجود نداشته است. نظر شما چیست؟
این انتقاد مثل این است که مثلاً صادر کنندهای سالی یک میلیون دلار کالایی را صادر میکند و ما بگوییم این یک میلیون دلار در مقابل میلیاردها دلار نیاز ارزی کشور عددی نیست. اما آیا این استدلال صحیح است؟
برخی میگویند که پیش از این نیز سوآپ گاز از ترکمنستان به جمهوری آذربایجان را داشتهایم. چقدر این قرارداد متفاوت از شرایط گذشته است؟
ظاهراً قبلاً همین کار مدتی توسط یک شرکت داخلی انجام میشده است.
بهنظر شما آیا مذاکره با کشورهای دیگر دارنده گاز مانند قطر و روسیه نیز برای سوآپ گاز منطقی است؟
فکر نمیکنم. چراکه در مورد روسیه شبکه گاز ایران به شبکه گاز روسیه بهصورت مستقیم وصل نیست و در مورد قطر نیز این کشور گاز را بهصورت ال ان جی صادر میکند که ما نه تولید الانجی داریم و نه ترمینال دریافت الانجی.
بهعنوان سؤال آخر، ایران باید برای ارتقای جایگاهش در بازار گاز چه اقدامات دیگری انجام دهد؟
نخست اینکه باید بهینهسازی مصرف را در صدر مسائل بخش انرژی قرار دهد که گازی برای صادر کردن آزاد شود. فعلاً ایران گازی برای صادرات ندارد اما با بهینهسازی مصرف این فرصت ایجاد میشود. دوم، به فرض داشتن گاز برای صادرات باید روابط بینالمللی کشور بهبود یابد. آن زمان میتوان در مورد ارتقای جایگاه صحبت کرد.
جزئیاتی از قرارداد سهجانبه سوآپ گاز بین ایران، جمهوری آذربایجان و ترکمنستان:
قرارداد سهجانبه سوآپ گاز از ترکمنستان به جمهوری آذربایجان از خاک جمهوری اسلامی ایران به مقدار سالانه ۱.۵ تا ۲ میلیارد مترمکعب امضا شده است. این قرارداد از اول فصل زمستان وارد فاز اجرایی میشود.
از آنجایی که قرارداد از نوع سوآپ است، نه ترانزیت؛ ایران هزینه را بهصورت گاز برداشت میکند. در این قرارداد، قیمت گاز خریداری شده از ترکمنستان و یا فروخته شده به جمهوری آذربایجان برای ایران مطرح نیست. قیمت بین جمهوری آذربایجان و ترکمنستان برای خودشان تعیین میشود.
تحریمهای امریکا بر توافق سوآپ گاز امضا شده تأثیری نخواهد داشت.
سهم ایران در این قرارداد، حدود 30 درصد از گاز ارسالی ترکمنستان است.
مهمترین مبحث داخلی این قرارداد، کمک به پایداری شبکه گاز و تأمین گاز استانهای شمالی کشور بویژه در شمال شرقی است. این استانها بهصورت سنتی اولین مکانی هستند که در صورت افزایش مصرف گاز در کشور دچار افت فشار میشوند. ایران گاز تحویلی از ترکمنستان را در این استانها مصرف میکند.
ایران به ازای گاز دریافتی از ترکمنستان، از خط سراسری گاز طبیعی در نزدیکی جمهوری آذربایجان، گاز تولید ایران را به این کشور ارسال میکند.
این قرارداد به احیا و توسعه روابط ایران با ترکمنستان کمک کرده است. به عبارتی، مسیر تعامل گازی با ترکمنستان را که در دولت قبل مسدود شد و به بنبست رسید، باز کرده است. از دیماه ۱۳۹۵ واردات گاز از ترکمنستان قطع شد.
نقطه آغازی برای افزایش تعاملات اقتصادی و سیاسی با جمهوری آذربایجان و ترکمنستان محسوب میشود.
علاوه بر کمک به پایداری شبکه در شمال شرقی کشور، هزینه انتقال گاز را کاهش داده است.
اولین قرارداد رسمی و دولتی سهجانبه سوآپ گاز بین ایران، جمهوری آذربایجان و ترکمنستان محسوب میشود و اکنون به نقشه خطوط تبادلات گازی جهان اضافه شده است.
افزایش تعاملات منطقهای با قراردادهای سوآپ
مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران با تأکید بر اینکه سیاست قطعی ایران و راهبرد محوری وزارت نفت، گسترش همکاری با همسایگان و دیگر کشورها در حوزه انرژی است، میگوید: قراردادهای سوآپ سبب افزایش تعاملات منطقهای میشود.
مجید چگنی اظهار میکند: همکاریهای گسترده با دیگر کشورها بهمنظور ارتقای دیپلماسی انرژی در دستور کار قرار گرفته است که قرارداد سهجانبه سوآپ گاز برای انتقال گاز ترکمنستان به آذربایجان نیز همسو با این هدف اجرایی شد.
مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران با بیان اینکه در چنین قراردادهایی، نفس قرارداد مهمتر از میزان و حجم گاز سوآپ شده است، میگوید: قراردادهای سوآپ عموماً ابعاد گوناگونی در زمینههای مختلف اقتصادی، ژئوپلیتیک، امنیتی و فرهنگی دارند که میتواند برای همکاریهای بینالمللی ما بویژه در حوزه انرژی و تجارت جهانی گاز بسیار حائزاهمیت باشد./ایسنا
برهم زدن بازی گازی در منطقه
مدیرعامل شرکت مهندسی و توسعه گاز ایران بیان میکند: قرارداد سوآپ گازی ایران، دریچهای برای گسترش تعاملات اقتصادی با همسایگان شمالی بعد از 5 سال تیرگی روابط است. این قرارداد یک گام رو به جلو برای از صرفه انداختن خط لوله ترانس کاسپین و تاپی است.
رضا نوشادی با اشاره به مزایای قرارداد سوآپ گازی ایران، ترکمنستان و آذربایجان عنوان کرد: بهطور کلی یک قرارداد بینالمللی از ابعاد مختلف از جمله اقتصادی و سیاسی میتواند حائزاهمیت باشد. مزیت سیاسی قرارداد سوآپ گازی سهجانبه این است که روابط و تعاملات اقتصادی دو کشور ایران و ترکمنستان بخصوص در حوزه گاز دوباره احیا شده است.
نوشادی اظهار داشت: فعلاً این دریچه برای تعامل اقتصادی دو کشور ایجاد شده و روابط دو کشور در طول کمتر از چهار ماه دولت سیزدهم و بعد از پنج سال احیا شده است./فارس
خبرنگار
یکشنبه، هفتم آذرماه، رؤسای جمهوری ایران و جمهوری آذربایجان در ترکمنستان و در حاشیه نشست سران کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو)، قرارداد سهجانبه سوآپ گاز از ترکمنستان به جمهوری آذربایجان از خاک ایران را امضا کردند. از آن روز، نقد و بررسیها در این باره آغاز شد. در مقابل خیل عظیمی از کارشناسان که این قرارداد را یک حرکت مثبت و از چندین منظر دارای مزیت برمیشمرند، برخی نیز به نقد این قرارداد پرداختند. برای مثال گفته شد که «حق سوآپ ایران از این نیم درصد ترانزیت گاز، آنقدر ناچیز است که بعید است نقش چندانی در تأمین گاز پنج استان شمالی کشور هم داشته باشد.» یا در موردی دیگر، رئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران عنوان کرد که «سود ایران از قرارداد سوآپ گازی با ترکمنستان و جمهوری آذربایجان ۵ درصد است.» که البته هر دو مورد از سوی وزارت نفت رد شده است. اما این قرارداد برای کشور از چه نظر اهمیت دارد و چرا باید آن را یک نقطه مثبت در روابط بینالمللی انرژی کشور به شمارآورد؟ سیدغلامحسین حسن تاش، کارشناس ارشد انرژی در گفتوگو با «ایران» به سؤالات مرتبط با این قرارداد پاسخ میدهد.
ارزیابی شما از امضای این قرارداد سهجانبه سوآپ گاز بین ایران، جمهوری آذربایجان و ترکمنستان چیست؟
استفاده از پهنه کشور برای سوآپ، ترانزیت و تسهیل حملونقل کشورهای همسایه هم از نظر اقتصادی مثبت است؛ هم به تحکیم روابط سیاسی کمک میکند و هم تنشهای منطقهای را کاهش میدهد. خصوصاً در مورد سوآپ گاز با توجه به وسعت شبکه گاز کشور بهطور کل قدم مثبتی است البته جزئیات قرارداد هم باید عادلانه باشد. اما در مجموع، چنین توافقهایی هم بهنفع سیاست خارجی است و هم بهنفع بخش انرژی.
انتقاداتی به بحث سود و نفع ایران از این قرارداد وارد میشود. بهنظر شما آیا سود و کارمزد اهمیتی در قرارداد سوآپ گاز از ترکمنستان دارد؟
سوآپ یعنی اینکه ایران از ترکمنستان گاز بخرد؛ در منطقه مورد نیاز مصرف کند و معادل همان گاز را از جای دیگری از شبکه گاز کشور به آذربایجان بدهد. پس سوآپ با ترانزیت فرق دارد و چندان درگیر مباحث کارمزد نیست. اما درآمد و فایدهاش بستگی به این دارد که در توافق گاز را به چه قیمتی از ترکمنستان خریده و به چه قیمتی به آذربایجان بفروشیم. یا گاز بیشتری بگیریم و گاز کمتری تحویل دهیم . بنده از جزئیات قرارداد اطلاع ندارم و اگر جزئیات قرارداد منطقی و عادلانه باشد، برای کشور نفع دارد و اصولاً با توجه بهوسعت و شبکه گاز موجود در کشور کار خوبی است. ضمن آنکه یک صرفهجویی در هزینههای حمل و انتقال گاز در کشور ایجاد میکند.
با توجه به تولید و انتقال روزانه بیش از 800 میلیون مترمکعبی گاز در کشور، گفته میشود که این قرارداد تقریباً هیچ است و الزامی برای انعقاد آن وجود نداشته است. نظر شما چیست؟
این انتقاد مثل این است که مثلاً صادر کنندهای سالی یک میلیون دلار کالایی را صادر میکند و ما بگوییم این یک میلیون دلار در مقابل میلیاردها دلار نیاز ارزی کشور عددی نیست. اما آیا این استدلال صحیح است؟
برخی میگویند که پیش از این نیز سوآپ گاز از ترکمنستان به جمهوری آذربایجان را داشتهایم. چقدر این قرارداد متفاوت از شرایط گذشته است؟
ظاهراً قبلاً همین کار مدتی توسط یک شرکت داخلی انجام میشده است.
بهنظر شما آیا مذاکره با کشورهای دیگر دارنده گاز مانند قطر و روسیه نیز برای سوآپ گاز منطقی است؟
فکر نمیکنم. چراکه در مورد روسیه شبکه گاز ایران به شبکه گاز روسیه بهصورت مستقیم وصل نیست و در مورد قطر نیز این کشور گاز را بهصورت ال ان جی صادر میکند که ما نه تولید الانجی داریم و نه ترمینال دریافت الانجی.
بهعنوان سؤال آخر، ایران باید برای ارتقای جایگاهش در بازار گاز چه اقدامات دیگری انجام دهد؟
نخست اینکه باید بهینهسازی مصرف را در صدر مسائل بخش انرژی قرار دهد که گازی برای صادر کردن آزاد شود. فعلاً ایران گازی برای صادرات ندارد اما با بهینهسازی مصرف این فرصت ایجاد میشود. دوم، به فرض داشتن گاز برای صادرات باید روابط بینالمللی کشور بهبود یابد. آن زمان میتوان در مورد ارتقای جایگاه صحبت کرد.
جزئیاتی از قرارداد سهجانبه سوآپ گاز بین ایران، جمهوری آذربایجان و ترکمنستان:
قرارداد سهجانبه سوآپ گاز از ترکمنستان به جمهوری آذربایجان از خاک جمهوری اسلامی ایران به مقدار سالانه ۱.۵ تا ۲ میلیارد مترمکعب امضا شده است. این قرارداد از اول فصل زمستان وارد فاز اجرایی میشود.
از آنجایی که قرارداد از نوع سوآپ است، نه ترانزیت؛ ایران هزینه را بهصورت گاز برداشت میکند. در این قرارداد، قیمت گاز خریداری شده از ترکمنستان و یا فروخته شده به جمهوری آذربایجان برای ایران مطرح نیست. قیمت بین جمهوری آذربایجان و ترکمنستان برای خودشان تعیین میشود.
تحریمهای امریکا بر توافق سوآپ گاز امضا شده تأثیری نخواهد داشت.
سهم ایران در این قرارداد، حدود 30 درصد از گاز ارسالی ترکمنستان است.
مهمترین مبحث داخلی این قرارداد، کمک به پایداری شبکه گاز و تأمین گاز استانهای شمالی کشور بویژه در شمال شرقی است. این استانها بهصورت سنتی اولین مکانی هستند که در صورت افزایش مصرف گاز در کشور دچار افت فشار میشوند. ایران گاز تحویلی از ترکمنستان را در این استانها مصرف میکند.
ایران به ازای گاز دریافتی از ترکمنستان، از خط سراسری گاز طبیعی در نزدیکی جمهوری آذربایجان، گاز تولید ایران را به این کشور ارسال میکند.
این قرارداد به احیا و توسعه روابط ایران با ترکمنستان کمک کرده است. به عبارتی، مسیر تعامل گازی با ترکمنستان را که در دولت قبل مسدود شد و به بنبست رسید، باز کرده است. از دیماه ۱۳۹۵ واردات گاز از ترکمنستان قطع شد.
نقطه آغازی برای افزایش تعاملات اقتصادی و سیاسی با جمهوری آذربایجان و ترکمنستان محسوب میشود.
علاوه بر کمک به پایداری شبکه در شمال شرقی کشور، هزینه انتقال گاز را کاهش داده است.
اولین قرارداد رسمی و دولتی سهجانبه سوآپ گاز بین ایران، جمهوری آذربایجان و ترکمنستان محسوب میشود و اکنون به نقشه خطوط تبادلات گازی جهان اضافه شده است.
افزایش تعاملات منطقهای با قراردادهای سوآپ
مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران با تأکید بر اینکه سیاست قطعی ایران و راهبرد محوری وزارت نفت، گسترش همکاری با همسایگان و دیگر کشورها در حوزه انرژی است، میگوید: قراردادهای سوآپ سبب افزایش تعاملات منطقهای میشود.
مجید چگنی اظهار میکند: همکاریهای گسترده با دیگر کشورها بهمنظور ارتقای دیپلماسی انرژی در دستور کار قرار گرفته است که قرارداد سهجانبه سوآپ گاز برای انتقال گاز ترکمنستان به آذربایجان نیز همسو با این هدف اجرایی شد.
مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران با بیان اینکه در چنین قراردادهایی، نفس قرارداد مهمتر از میزان و حجم گاز سوآپ شده است، میگوید: قراردادهای سوآپ عموماً ابعاد گوناگونی در زمینههای مختلف اقتصادی، ژئوپلیتیک، امنیتی و فرهنگی دارند که میتواند برای همکاریهای بینالمللی ما بویژه در حوزه انرژی و تجارت جهانی گاز بسیار حائزاهمیت باشد./ایسنا
برهم زدن بازی گازی در منطقه
مدیرعامل شرکت مهندسی و توسعه گاز ایران بیان میکند: قرارداد سوآپ گازی ایران، دریچهای برای گسترش تعاملات اقتصادی با همسایگان شمالی بعد از 5 سال تیرگی روابط است. این قرارداد یک گام رو به جلو برای از صرفه انداختن خط لوله ترانس کاسپین و تاپی است.
رضا نوشادی با اشاره به مزایای قرارداد سوآپ گازی ایران، ترکمنستان و آذربایجان عنوان کرد: بهطور کلی یک قرارداد بینالمللی از ابعاد مختلف از جمله اقتصادی و سیاسی میتواند حائزاهمیت باشد. مزیت سیاسی قرارداد سوآپ گازی سهجانبه این است که روابط و تعاملات اقتصادی دو کشور ایران و ترکمنستان بخصوص در حوزه گاز دوباره احیا شده است.
نوشادی اظهار داشت: فعلاً این دریچه برای تعامل اقتصادی دو کشور ایجاد شده و روابط دو کشور در طول کمتر از چهار ماه دولت سیزدهم و بعد از پنج سال احیا شده است./فارس
وقتی بلاگرها شما را به خوردن تا حد انفجار تشویق میکنند
ساندویچ بمبهای مرگبار
محمد معصومیان
گزارش نویس
نان سفید ساندویچی را مثل قایقی پر از سس مایونز میکند، سوسیس پنیری را از دریای روغن بیرون میآورد، نیم کیلو پنیر پیتزای آب شده را روی آن میریزد و آخر سر میگوید بفرمایید بزرگترین ساندویچ ایران بهطول یکمتر را نوشجان کنید. سرآشپز با چنان فیگوری ساندویچ را جلوی دوربین میچرخاند که انگار درحال آماده کردن غذایی سالم و مقوی است اما همین ساندویچ میتواند در اولین گاز شما را به سکته قلبی یا بالا رفتن چربی خون مبتلا کند اما اینها برای بلاگری که دوربین خود را به این ساندویچی برده هیچ اهمیتی ندارد؛ خودش با صورتی برافروخته از خوردن ساندویچی چرب و پرکالری شما را به آنجا دعوت میکند تا خدای ناکرده نخورده از دنیا نروید.
کافی است اهل وقت گذرانی در اینستاگرام باشید تا یکی از این بلاگرهای غذا را ببینید. مردان و زنانی که شاید در نگاه اول با تکیهکلامهای خاص یا رفتارهای عجیب هنگام غذا خوردن، خندهدار بهنظر برسند یا شاید آنها را افرادی درحال کسب درآمد تحلیل کنید و بخندید و بگذرید اما برای همه اینطور نیست. بسیاری خوردن غذاهای اینچنینی را تبدیل به سبک خاصی از زندگی میکنند؛ سبکی که براحتی میتواند آنها را بهسمت بیماریهای مختلف هدایت کند. دکتر مرتضی صفوی استاد دانشکده تغذیه و علوم غذایی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، مصرف نمک و چربی در ایران را بالاتر از حد استاندارد میداند و به جای خالی لبنیات، میوه و سبزیجات در سفره مردم اشاره میکند. او معتقد است مصرف بیبرنامه این مواد خوراکی باعت بروز بیماریهایی مانند سرطان، بیماریهای قلبی و دیابت میشود: «در ایران مجموعاً اضافه وزن و چاقی زیاد است. دیابت، کبد چرب و کلسترول بالا مشکلاتی است که با خوردن این خوراکیها گریبانگیر مردم شده است.»
صفوی سود بالای تبلیغ این سبک غذاها را دلیل گسترش آن میداند؛ غذاهایی که ارزان و شکم پرکن هستند: «ما در این سبک غذایی سلولهای خود را گرسنه نگه میداریم و شکم را پر میکنیم. درواقع میتوان گفت ما سیری سلولی نداریم؛ سیری ای که با تأمین ویتامین و املاح مورد نیاز بدن اتفاق میافتد.» او پایین بودن دانش تغذیه در همه گروههای سنی و اجتماعی را دلیل دیگر گرایش به این سبک غذاها میداند: «ما میتوانیم با فرهنگسازی به مردم بگوییم می توانند سراغ غلات و حبوبات بروند و پروتئین و مواد مفید را جایگزین فست فودها کنند.»
قربان قد و بالای ساندویچ دبل کوبیده رفتن اینفلوئنسرهای اینستاگرامی، غذا را به مرحله جدیدی از موجودیت خود در طول تاریخ غذا ارتقا داده است. راستی از کی شکم پرستی تبدیل به ارزش شد؟ چطور شد که خوردن پیتزای سوشی، املت گردن یا کیلو کیلو سیب زمینی سرخ شده با سس مایونز برای شام جای نان و پنیر و هندوانه یا غذای سبک قبل از خواب را گرفت؟ در فرهنگ تبلیغی شبکههای اجتماعی مسترها و تسترها و شفها جای دانایان طعام و متخصصان تغذیه و سلامت را گرفتهاند و آنها هستند که ذائقه اجتماع را تعیین میکنند. ساندویچهای لاغر دهه شصتی با گوجه و خیارشور جای خود را به فروش کیلویی سیبزمینی سرخ شده و سوسیسهای پرکالری دادهاند. نام مغازهها هم از اغذیه فروشی یا ساندویچی تبدیل به نامهایی عجیب و چشمگیر مثل اصغر انفجار، دکتر سوخاری، دکتر لقمه یا «توپولوف توپول بمب رحیم» داده است. اسامی که آدم را به فکر فرو میبرد که واقعاً این نامگذاریها چگونه میتواند مشتری جذب کند؟ اما یکبار رد شدن از کنار چنین ساندویچیهایی و دیدن صفهای بلند آن نشان میدهد که بازار آنها حسابی داغ و تپل است، اما چرا فروشندههای غذاهایی با این همه ضرر و زیان یا بلاگرهایی که این مدل مصرف را تبلیغ میکنند مورد سؤال قرار نمیگیرند؟ این سبک غذا خوردن چقدر میتواند به سلامت جامعه ضرر برساند؟ با وجود قانون ممنوعیت تبلیغات و معرفی محصولات و خدمات غیرمجاز و آسیب رسان به سلامت در رسانههای جمعی و فضاهای مجازی که سال 97 ابلاغ شد چرا هنوز هیچ اتفاقی برای اصلاح این رویه نیفتاده است؟
دکتر ربابه شیخالاسلام مدیر انجمن علمی غذا و تغذیه، یکی از دلایل به ثمر نرسیدن این قانون را سازمانهایی میداند که با منافع متضاد از این قانون در درون سیستم کار میکنند: «ما سازمانی بهنام سازمان حمایت از تولید کننده و مصرف کننده داریم که نامش نشان میدهد در داخل سازمان دو وظیفه متضاد دارد. این موضوع مثل این است که نصف بدن بله و نصف بدن نه بگوید. اگر بخواهید از مصرف کننده حمایت کنید باید تولید کننده را بر اساس قانون برای تولید غذای سلامت بخش زیر فشار بگذارید و اگر بخواهید از تولید کننده غذا حمایت کنید که متأسفانه میبینید بعضی از آنها با تولید غذاهای نامناسب و توزیع آن موجب افزایش انواع بیماریها شده و هزینههای درمانی زیادی هم به فرد و هم به دولت تحمیل میکنند.
بنابراین اول باید با نگاهی عاقلانه سازمانهای اینچنینی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و از این سازمان و همچنین اداره کل بهداشت محیط در وزارت بهداشت بپرسیم چه کسی بر تولید این گونه غذاها نظارت میکند و چه ادارهای به این مغازهها و کسب و کارها مجوز میدهد؟»
شیخالاسلام میگوید: «شما فکر کنید در وزارت بهداشت اصلاً اداره، دفتر یا مرکزی برای نگاه به غذا و تغذیه کشور که اولین و مهمترین نیاز بشر برای زندگی و سلامت است تا زمانی که من به بخش بهداشت رفتم وجود نداشت و حالا هم حمایت چندانی از ادارهای که سال 71 بهوجود آوردم نمیشود.» او براساس سالها تجربه کار در این زمینه از مردمی میگوید که وقتی از آنها در مورد سبک غذا خوردنشان سؤال میشود در پاسخ میگویند بگذارید هرچه دلمان میخواهد بخوریم.
بهگفته وی مردم از اطلاعات درست و غلط و مغایر هم که از رسانههای همگانی و فضای مجازی میشنوند دچار سر درگمی شدهاند. برای برخی از مردم غذا خوردن تبدیل به تجربهای از انتخاب آزاد شده و این مسأله در همه اقشار به اشکال مختلف وجود دارد: «مردمی که از لحاظ اقتصادی به طبقه ثروتمند تعلق دارند بد میخورند چون خیالشان راحت است که اگر مریض شوند میتوانند به متخصصان مختلف مراجعه کنند. شما در امریکا اگر بخواهید یک متخصص را ببینید گاهی مدتی طولانی در نوبت هستید اما اینجا با دفترچه بیمه در یک روز میتوانید پیش چند متخصص مختلف بروید و نسخهها و انجام آزمایشها و روشهای تشخیصی گران را به حساب بیمه انجام دهید. میتوان گفت شالوده نظام سلامت که قرار بود براساس نظام ارجاع طراحی شود مدتهاست مسکوت مانده است. در این روش فرد بیمار ابتدا توسط پزشک خانواده دیده میشود و بیرویه وقت متخصصان مختلف را نمیگیرد و هزینههای زیادی روی دست دولت نمیگذارد، البته نظام سلامت باید در مناطق روستایی هم به عرضه غذا نظارت و مداخله میکرد که متأسفانه از این کار هم غفلت شده است. در مغازههای روستایی اغلب انواع تنقلات بیارزش غذایی، اسنکهای شور، نوشابههای گازدار و انواع سیگار پیدا میشود و جای خالی لبنیات، سبزی و صیفی و میوه در آنها به چشم میآید. درحالی که تصور عمومی این است که در روستاها لبنیات و میوه به وفور یافت میشود. وقتی از صاحب مغازهها میپرسیم چرا این اقلام در مغازه نیست میگویند گران است و مردم خرید نمیکنند و روی دستمان میماند و فاسد میشود.»
انتهای داستان تبلیغ غذاهای ناسالم در شبکههای اجتماعی شاید بهطور فردی، یک بیماری قابل کنترل با مصرف دارو باشد اما در عرصه کلان کشور گریبان بیمههای سلامت و تأمین اجتماعی را میگیرد و بودجهای را که باید صرف پیشگیری از بیماری شود بهسمت تأمین دارو و درمان سوق میدهد و متأسفانه در کنار این آسیبها میتواند تعداد زیادی از انسانهای کارآمد و فعال را زمینگیر کند. از این پس وقتی درحال تماشای آب شدن یک قالب کره پنج کیلویی در میانه یک سینی بزرگ هستید، بد نیست به تبعات گاز زدن به آن هم فکر کنید. خاطرم هست شهرام ناظری خواننده معروف کشور تعریف میکرد که وقتی برای عمل قلب به کشور آلمان سفر کرده بود با تعجب خود را میان سالمندان دیده بود و پرستارانی که از سن و سال او متعجب شده بودند و اینکه چرا در میانسالی مجبور به عمل قلب شده است اما در ایران عمل قلب و مشکلات عروقی از میانسالی آغاز میشود و متأسفانه گاهی...
گزارش نویس
نان سفید ساندویچی را مثل قایقی پر از سس مایونز میکند، سوسیس پنیری را از دریای روغن بیرون میآورد، نیم کیلو پنیر پیتزای آب شده را روی آن میریزد و آخر سر میگوید بفرمایید بزرگترین ساندویچ ایران بهطول یکمتر را نوشجان کنید. سرآشپز با چنان فیگوری ساندویچ را جلوی دوربین میچرخاند که انگار درحال آماده کردن غذایی سالم و مقوی است اما همین ساندویچ میتواند در اولین گاز شما را به سکته قلبی یا بالا رفتن چربی خون مبتلا کند اما اینها برای بلاگری که دوربین خود را به این ساندویچی برده هیچ اهمیتی ندارد؛ خودش با صورتی برافروخته از خوردن ساندویچی چرب و پرکالری شما را به آنجا دعوت میکند تا خدای ناکرده نخورده از دنیا نروید.
کافی است اهل وقت گذرانی در اینستاگرام باشید تا یکی از این بلاگرهای غذا را ببینید. مردان و زنانی که شاید در نگاه اول با تکیهکلامهای خاص یا رفتارهای عجیب هنگام غذا خوردن، خندهدار بهنظر برسند یا شاید آنها را افرادی درحال کسب درآمد تحلیل کنید و بخندید و بگذرید اما برای همه اینطور نیست. بسیاری خوردن غذاهای اینچنینی را تبدیل به سبک خاصی از زندگی میکنند؛ سبکی که براحتی میتواند آنها را بهسمت بیماریهای مختلف هدایت کند. دکتر مرتضی صفوی استاد دانشکده تغذیه و علوم غذایی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، مصرف نمک و چربی در ایران را بالاتر از حد استاندارد میداند و به جای خالی لبنیات، میوه و سبزیجات در سفره مردم اشاره میکند. او معتقد است مصرف بیبرنامه این مواد خوراکی باعت بروز بیماریهایی مانند سرطان، بیماریهای قلبی و دیابت میشود: «در ایران مجموعاً اضافه وزن و چاقی زیاد است. دیابت، کبد چرب و کلسترول بالا مشکلاتی است که با خوردن این خوراکیها گریبانگیر مردم شده است.»
صفوی سود بالای تبلیغ این سبک غذاها را دلیل گسترش آن میداند؛ غذاهایی که ارزان و شکم پرکن هستند: «ما در این سبک غذایی سلولهای خود را گرسنه نگه میداریم و شکم را پر میکنیم. درواقع میتوان گفت ما سیری سلولی نداریم؛ سیری ای که با تأمین ویتامین و املاح مورد نیاز بدن اتفاق میافتد.» او پایین بودن دانش تغذیه در همه گروههای سنی و اجتماعی را دلیل دیگر گرایش به این سبک غذاها میداند: «ما میتوانیم با فرهنگسازی به مردم بگوییم می توانند سراغ غلات و حبوبات بروند و پروتئین و مواد مفید را جایگزین فست فودها کنند.»
قربان قد و بالای ساندویچ دبل کوبیده رفتن اینفلوئنسرهای اینستاگرامی، غذا را به مرحله جدیدی از موجودیت خود در طول تاریخ غذا ارتقا داده است. راستی از کی شکم پرستی تبدیل به ارزش شد؟ چطور شد که خوردن پیتزای سوشی، املت گردن یا کیلو کیلو سیب زمینی سرخ شده با سس مایونز برای شام جای نان و پنیر و هندوانه یا غذای سبک قبل از خواب را گرفت؟ در فرهنگ تبلیغی شبکههای اجتماعی مسترها و تسترها و شفها جای دانایان طعام و متخصصان تغذیه و سلامت را گرفتهاند و آنها هستند که ذائقه اجتماع را تعیین میکنند. ساندویچهای لاغر دهه شصتی با گوجه و خیارشور جای خود را به فروش کیلویی سیبزمینی سرخ شده و سوسیسهای پرکالری دادهاند. نام مغازهها هم از اغذیه فروشی یا ساندویچی تبدیل به نامهایی عجیب و چشمگیر مثل اصغر انفجار، دکتر سوخاری، دکتر لقمه یا «توپولوف توپول بمب رحیم» داده است. اسامی که آدم را به فکر فرو میبرد که واقعاً این نامگذاریها چگونه میتواند مشتری جذب کند؟ اما یکبار رد شدن از کنار چنین ساندویچیهایی و دیدن صفهای بلند آن نشان میدهد که بازار آنها حسابی داغ و تپل است، اما چرا فروشندههای غذاهایی با این همه ضرر و زیان یا بلاگرهایی که این مدل مصرف را تبلیغ میکنند مورد سؤال قرار نمیگیرند؟ این سبک غذا خوردن چقدر میتواند به سلامت جامعه ضرر برساند؟ با وجود قانون ممنوعیت تبلیغات و معرفی محصولات و خدمات غیرمجاز و آسیب رسان به سلامت در رسانههای جمعی و فضاهای مجازی که سال 97 ابلاغ شد چرا هنوز هیچ اتفاقی برای اصلاح این رویه نیفتاده است؟
دکتر ربابه شیخالاسلام مدیر انجمن علمی غذا و تغذیه، یکی از دلایل به ثمر نرسیدن این قانون را سازمانهایی میداند که با منافع متضاد از این قانون در درون سیستم کار میکنند: «ما سازمانی بهنام سازمان حمایت از تولید کننده و مصرف کننده داریم که نامش نشان میدهد در داخل سازمان دو وظیفه متضاد دارد. این موضوع مثل این است که نصف بدن بله و نصف بدن نه بگوید. اگر بخواهید از مصرف کننده حمایت کنید باید تولید کننده را بر اساس قانون برای تولید غذای سلامت بخش زیر فشار بگذارید و اگر بخواهید از تولید کننده غذا حمایت کنید که متأسفانه میبینید بعضی از آنها با تولید غذاهای نامناسب و توزیع آن موجب افزایش انواع بیماریها شده و هزینههای درمانی زیادی هم به فرد و هم به دولت تحمیل میکنند.
بنابراین اول باید با نگاهی عاقلانه سازمانهای اینچنینی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و از این سازمان و همچنین اداره کل بهداشت محیط در وزارت بهداشت بپرسیم چه کسی بر تولید این گونه غذاها نظارت میکند و چه ادارهای به این مغازهها و کسب و کارها مجوز میدهد؟»
شیخالاسلام میگوید: «شما فکر کنید در وزارت بهداشت اصلاً اداره، دفتر یا مرکزی برای نگاه به غذا و تغذیه کشور که اولین و مهمترین نیاز بشر برای زندگی و سلامت است تا زمانی که من به بخش بهداشت رفتم وجود نداشت و حالا هم حمایت چندانی از ادارهای که سال 71 بهوجود آوردم نمیشود.» او براساس سالها تجربه کار در این زمینه از مردمی میگوید که وقتی از آنها در مورد سبک غذا خوردنشان سؤال میشود در پاسخ میگویند بگذارید هرچه دلمان میخواهد بخوریم.
بهگفته وی مردم از اطلاعات درست و غلط و مغایر هم که از رسانههای همگانی و فضای مجازی میشنوند دچار سر درگمی شدهاند. برای برخی از مردم غذا خوردن تبدیل به تجربهای از انتخاب آزاد شده و این مسأله در همه اقشار به اشکال مختلف وجود دارد: «مردمی که از لحاظ اقتصادی به طبقه ثروتمند تعلق دارند بد میخورند چون خیالشان راحت است که اگر مریض شوند میتوانند به متخصصان مختلف مراجعه کنند. شما در امریکا اگر بخواهید یک متخصص را ببینید گاهی مدتی طولانی در نوبت هستید اما اینجا با دفترچه بیمه در یک روز میتوانید پیش چند متخصص مختلف بروید و نسخهها و انجام آزمایشها و روشهای تشخیصی گران را به حساب بیمه انجام دهید. میتوان گفت شالوده نظام سلامت که قرار بود براساس نظام ارجاع طراحی شود مدتهاست مسکوت مانده است. در این روش فرد بیمار ابتدا توسط پزشک خانواده دیده میشود و بیرویه وقت متخصصان مختلف را نمیگیرد و هزینههای زیادی روی دست دولت نمیگذارد، البته نظام سلامت باید در مناطق روستایی هم به عرضه غذا نظارت و مداخله میکرد که متأسفانه از این کار هم غفلت شده است. در مغازههای روستایی اغلب انواع تنقلات بیارزش غذایی، اسنکهای شور، نوشابههای گازدار و انواع سیگار پیدا میشود و جای خالی لبنیات، سبزی و صیفی و میوه در آنها به چشم میآید. درحالی که تصور عمومی این است که در روستاها لبنیات و میوه به وفور یافت میشود. وقتی از صاحب مغازهها میپرسیم چرا این اقلام در مغازه نیست میگویند گران است و مردم خرید نمیکنند و روی دستمان میماند و فاسد میشود.»
انتهای داستان تبلیغ غذاهای ناسالم در شبکههای اجتماعی شاید بهطور فردی، یک بیماری قابل کنترل با مصرف دارو باشد اما در عرصه کلان کشور گریبان بیمههای سلامت و تأمین اجتماعی را میگیرد و بودجهای را که باید صرف پیشگیری از بیماری شود بهسمت تأمین دارو و درمان سوق میدهد و متأسفانه در کنار این آسیبها میتواند تعداد زیادی از انسانهای کارآمد و فعال را زمینگیر کند. از این پس وقتی درحال تماشای آب شدن یک قالب کره پنج کیلویی در میانه یک سینی بزرگ هستید، بد نیست به تبعات گاز زدن به آن هم فکر کنید. خاطرم هست شهرام ناظری خواننده معروف کشور تعریف میکرد که وقتی برای عمل قلب به کشور آلمان سفر کرده بود با تعجب خود را میان سالمندان دیده بود و پرستارانی که از سن و سال او متعجب شده بودند و اینکه چرا در میانسالی مجبور به عمل قلب شده است اما در ایران عمل قلب و مشکلات عروقی از میانسالی آغاز میشود و متأسفانه گاهی...
سناریوهای مختلف دولت آینده عراق
عماد هلالات
کارشناس مسائل بین الملل
بعد از کش و قوسهای فراوان، انتخابات عراق در اکتبر ماه سال جاری برگزار شد و جریانهای مختلف عراق در این انتخابات شرکت کردند. این انتخابات هرچند در بین انتخابات قبلی، کمترین میزان مشارکت را در پی داشت (40 درصد مشارکت) اما به رغم تحریمهای انتخاباتی، به صورت کامل برگزار شد. در این انتخابات که در آن به صورت الکترونیکی و عادی فرایند اخذ رأی اعمال گردید، شائبههایی درباره نحوه شمارش آرا از سوی برخی گروههای شیعی، بخصوص گروه نزدیک به محور مقاومت ایجاد شد. نتایج انتخابات عراق پس از اعلام کمیساریای عالی انتخابات این کشور به شرح جدول روبروست.
گروههای شیعی نزدیک به محور مقاومت از جمله حزبالله عراق و عصائب اهل الحق به نتایج انتخابات معترض بوده و تجمعاتی را در نزدیکی منطقه سبز عراق برگزار کردند. خواسته معترضان آن بود که به دلیل تخلفات گسترده انتخاباتی نتایج این انتخابات لغو شود.
نتایج عراق به گونهای بود که بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان حوزه عراق را نیز متعجب کرده است. هرچند پیشتازی جریان صدر به رهبری مقتدی صدر قابل پیشبینی بود، اما ریزش آرای جریانهای نزدیک به محور مقاومت بسیار بالا بود. جریان الحکمه به رهبری سید عمار حکیم و حیدر العبادی که با هم ائتلاف کرده بودند، فقط چهار کرسی به دست آوردند. همچنین ریزش آرای ائتلاف الفتح که نماینده سیاسی حشدالشعبی به شمار میرود، قابل توجه بوده است که البته این ریزش آرا دلایل مختلف خود را دارد.
اکنون جریانهای سیاسی عراق در حال رایزنی و گفتوگو و مشورت برای تعیین دولت آینده این کشور هستند. دولت آینده عراق، دولتی خواهد بود که با پروندههای مختلف داخلی و خارجی مواجه است که تعیین وضعیت نیروهای اشغالگر امریکایی یکی از این پروندهها است. طبق مصوبه پارلمان عراق در سال 1398 و بعد از ترور فرماندهان مقاومت، تمامی نیروهای خارجی باید خاک عراق را تا پایان سال 2021 ترک کنند. منازعه با اقلیم کردستان بر سر مناطق آزاد شده از سیطره داعش، تعرض ترکیه به خاک عراق و اشغال بخشهایی از شهر سنجار و... چالشهای دولت آینده عراق خواهد بود. حوزههای اقتصادی هم بخش دیگری از این چالشهاست.
با توجه به نتایج انتخابات عراق سناریوهای مختلفی در مورد دولت آینده این کشور مطرح میشود. طبق نظام طایفهای این کشور، رئیس جمهور معمولاً از بین کردها (اتحادیه میهنی)، نخست وزیر (نفر اول دولت) از شیعیان و رئیس پارلمان از میان اهل سنت انتخاب میشود. در وهله اول بعد از رایزنیها، رئیس جمهور توسط گروههای سیاسی پارلمان، انتخاب میشود و بعد از آن رئیس جمهور با توجه به نظر بزرگترین فراکسیون، نخست وزیر را مشخص میکند، نخست وزیر هم در برهه زمانی 14 روزه باید بتواند کابینه خود را معرفی و از پارلمان رأی اعتماد بگیرد.
سناریوهای مختلف آینده دولت عراق
برای دولت آینده عراق سناریوهای مختلفی پیشبینی شده که در ادامه به آنها اشاره می شود.
سناریوی اول: نخست وزیری مجدد مصطفی الکاظمی
بسیاری از سیاسیون عراق اعتقاد دارند که گروههای شیعی در این کشور با توجه به نتیجه انتخابات، نمیتوانند با هم توافق کنند و فراکسیون اکثریت شکل نخواهد گرفت. در صورت محقق شدن این سناریو، احتمال انتخاب مجدد مصطفی الکاظمی برای تصدی پست نخست وزیری برای یک دوره جدید بسیار زیاد است. نسبت به این سناریو موافقانی از طیفهای مختلف طوایف عراق وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: ائتلاف سائرون به رهبری مقتدی صدر، ائتلاف تقدم به رهبری محمد حلبوشی (رئیس پارلمان عراق) و حزب دموکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی.
محقق شدن این سناریو میتواند مطلوب ایالات متحده امریکا برای ماندگاری بیشتر در عراق و همچنین پیشبرد اهداف خود باشد. امریکا توانست با فشار بر دولت مستقر عراق، معاهده بلندمدت با چین را به حالت تعلیق دربیاورد. این معاهده 30 ساله در دوران نخست وزیری عادل عبدالمهدی منعقد شد و یکی از دلایل سرنگونی وی بود. برای کشورهای منطقه همچون ترکیه و عربستان این سناریو مطلوب است بخصوص آنکه معاهدات مختلفی بین عراق، ترکیه و عربستان در این دوره منعقد شده است.
سناریوی دوم: نخست وزیری نوری المالکی یا یکی از رهبران حزب الدعوه، مجلس اعلاء و سازمان بدر
محقق شدن این سناریو در عراق نزدیک به خواسته گروههای مقاومت و حشدالشعبی است. از زمان روی کار آمدن مصطفی الکاظمی به عنوان نخست وزیر عراق، فشار به حشد و گروههای مقاومت افزایش پیدا کرده است. محقق شدن این سناریو میتواند فرایند خروج نیروهای امریکایی و ناتو را از عراق تسریع کند و به تجاوزات ترکیه به خاک عراق پایان دهد. همچنین میتواند پایانی بر حضور تروریستهای ضد انقلاب در منطقه کردستان عراق باشد. حامیان این سناریو گروه مقاومت عراقی از جمله ائتلاف دولت قانون، ائتلاف الفتح، اتحادیه میهنی کردستان عراق و... هستند. این سناریو مطلوب محور مقاومت است.
سناریوی سوم: انتخاب نخست وزیر توسط جریان صدر
جریان صدر عراق به رهبری مقتدی صدر، بعد از حمایت از نوری المالکی در دوره اول نخست وزیری و اختلاف با وی، همواره خود را در قالب اپوزیسیون دولت مستقر تعریف میکرد. در انتخابات گذشته، این جریان با اینکه اکثریت کرسیهای پارلمان را در دست میگرفت، اما فراکسیون بزرگتر برای انتخاب نخستوزیر را تشکیل نمیداد. این امر باعث شده است که جریان صدر و شخص مقتدی صدر، به عنوان مخالف وضع موجود خود را تعریف کنند. در انتخابات اخیر اما ظاهراً وضع به گونهای است که جریان صدر در نظر دارد در انتخاب نخست وزیر و تشکیل فراکسیون بزرگتر نقش ایفا کند. محقق شدن این سناریو برای محور مقاومت و سایر گروههای سیاسی شیعی مطلوبتر از سناریوی اول خواهد بود.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد خروج امریکا از افغانستان و به تبع آن خروج از عراق و منطقه، نافی توطئههای امریکا برای کشورهای محور مقاومت نخواهد بود. امریکا با اتخاذ تاکتیکهای مختلف در حال تلاش برای جبران خلأ قدرت است. در این بین هوشیاری گروه های عراقی برای نیفتادن در دام طرحهای امریکا از نکات بسیار مهم در دوره فعلی است. طرح ترور نخست وزیر عراق، از جمله طرحها و بازیهای رسانهای امریکا برای برهم زدن وضع موجود و عدم تمرکز بر رخدادها و وقایع اصلی است.
جریان های سیاسی عراق تعداد کرسی ها
جریان صدر 74 کرسی
ائتلاف تقدم (حلبوشی، رئیس پارلمان) اهل سنت 37 کرسی
ائتلاف دولت قانون (نوری مالکی) 33 کرسی
حزب دموکرات کردستان 31 کرسی
ائتلاف الفتح (هادی عامری) 17 کرسی
اتحادیه میهنی (ائتلاف کردستان عراق) 17 کرسی
ائتلاف عزم (خمیس خنجر) اهل سنت 14 کرسی
ائتلاف امتداد (جریان تشرینیها) تحت حمایت امریکا (شیعه) 9 کرسی
مستقلها 40 کرسی
کارشناس مسائل بین الملل
بعد از کش و قوسهای فراوان، انتخابات عراق در اکتبر ماه سال جاری برگزار شد و جریانهای مختلف عراق در این انتخابات شرکت کردند. این انتخابات هرچند در بین انتخابات قبلی، کمترین میزان مشارکت را در پی داشت (40 درصد مشارکت) اما به رغم تحریمهای انتخاباتی، به صورت کامل برگزار شد. در این انتخابات که در آن به صورت الکترونیکی و عادی فرایند اخذ رأی اعمال گردید، شائبههایی درباره نحوه شمارش آرا از سوی برخی گروههای شیعی، بخصوص گروه نزدیک به محور مقاومت ایجاد شد. نتایج انتخابات عراق پس از اعلام کمیساریای عالی انتخابات این کشور به شرح جدول روبروست.
گروههای شیعی نزدیک به محور مقاومت از جمله حزبالله عراق و عصائب اهل الحق به نتایج انتخابات معترض بوده و تجمعاتی را در نزدیکی منطقه سبز عراق برگزار کردند. خواسته معترضان آن بود که به دلیل تخلفات گسترده انتخاباتی نتایج این انتخابات لغو شود.
نتایج عراق به گونهای بود که بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان حوزه عراق را نیز متعجب کرده است. هرچند پیشتازی جریان صدر به رهبری مقتدی صدر قابل پیشبینی بود، اما ریزش آرای جریانهای نزدیک به محور مقاومت بسیار بالا بود. جریان الحکمه به رهبری سید عمار حکیم و حیدر العبادی که با هم ائتلاف کرده بودند، فقط چهار کرسی به دست آوردند. همچنین ریزش آرای ائتلاف الفتح که نماینده سیاسی حشدالشعبی به شمار میرود، قابل توجه بوده است که البته این ریزش آرا دلایل مختلف خود را دارد.
اکنون جریانهای سیاسی عراق در حال رایزنی و گفتوگو و مشورت برای تعیین دولت آینده این کشور هستند. دولت آینده عراق، دولتی خواهد بود که با پروندههای مختلف داخلی و خارجی مواجه است که تعیین وضعیت نیروهای اشغالگر امریکایی یکی از این پروندهها است. طبق مصوبه پارلمان عراق در سال 1398 و بعد از ترور فرماندهان مقاومت، تمامی نیروهای خارجی باید خاک عراق را تا پایان سال 2021 ترک کنند. منازعه با اقلیم کردستان بر سر مناطق آزاد شده از سیطره داعش، تعرض ترکیه به خاک عراق و اشغال بخشهایی از شهر سنجار و... چالشهای دولت آینده عراق خواهد بود. حوزههای اقتصادی هم بخش دیگری از این چالشهاست.
با توجه به نتایج انتخابات عراق سناریوهای مختلفی در مورد دولت آینده این کشور مطرح میشود. طبق نظام طایفهای این کشور، رئیس جمهور معمولاً از بین کردها (اتحادیه میهنی)، نخست وزیر (نفر اول دولت) از شیعیان و رئیس پارلمان از میان اهل سنت انتخاب میشود. در وهله اول بعد از رایزنیها، رئیس جمهور توسط گروههای سیاسی پارلمان، انتخاب میشود و بعد از آن رئیس جمهور با توجه به نظر بزرگترین فراکسیون، نخست وزیر را مشخص میکند، نخست وزیر هم در برهه زمانی 14 روزه باید بتواند کابینه خود را معرفی و از پارلمان رأی اعتماد بگیرد.
سناریوهای مختلف آینده دولت عراق
برای دولت آینده عراق سناریوهای مختلفی پیشبینی شده که در ادامه به آنها اشاره می شود.
سناریوی اول: نخست وزیری مجدد مصطفی الکاظمی
بسیاری از سیاسیون عراق اعتقاد دارند که گروههای شیعی در این کشور با توجه به نتیجه انتخابات، نمیتوانند با هم توافق کنند و فراکسیون اکثریت شکل نخواهد گرفت. در صورت محقق شدن این سناریو، احتمال انتخاب مجدد مصطفی الکاظمی برای تصدی پست نخست وزیری برای یک دوره جدید بسیار زیاد است. نسبت به این سناریو موافقانی از طیفهای مختلف طوایف عراق وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: ائتلاف سائرون به رهبری مقتدی صدر، ائتلاف تقدم به رهبری محمد حلبوشی (رئیس پارلمان عراق) و حزب دموکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی.
محقق شدن این سناریو میتواند مطلوب ایالات متحده امریکا برای ماندگاری بیشتر در عراق و همچنین پیشبرد اهداف خود باشد. امریکا توانست با فشار بر دولت مستقر عراق، معاهده بلندمدت با چین را به حالت تعلیق دربیاورد. این معاهده 30 ساله در دوران نخست وزیری عادل عبدالمهدی منعقد شد و یکی از دلایل سرنگونی وی بود. برای کشورهای منطقه همچون ترکیه و عربستان این سناریو مطلوب است بخصوص آنکه معاهدات مختلفی بین عراق، ترکیه و عربستان در این دوره منعقد شده است.
سناریوی دوم: نخست وزیری نوری المالکی یا یکی از رهبران حزب الدعوه، مجلس اعلاء و سازمان بدر
محقق شدن این سناریو در عراق نزدیک به خواسته گروههای مقاومت و حشدالشعبی است. از زمان روی کار آمدن مصطفی الکاظمی به عنوان نخست وزیر عراق، فشار به حشد و گروههای مقاومت افزایش پیدا کرده است. محقق شدن این سناریو میتواند فرایند خروج نیروهای امریکایی و ناتو را از عراق تسریع کند و به تجاوزات ترکیه به خاک عراق پایان دهد. همچنین میتواند پایانی بر حضور تروریستهای ضد انقلاب در منطقه کردستان عراق باشد. حامیان این سناریو گروه مقاومت عراقی از جمله ائتلاف دولت قانون، ائتلاف الفتح، اتحادیه میهنی کردستان عراق و... هستند. این سناریو مطلوب محور مقاومت است.
سناریوی سوم: انتخاب نخست وزیر توسط جریان صدر
جریان صدر عراق به رهبری مقتدی صدر، بعد از حمایت از نوری المالکی در دوره اول نخست وزیری و اختلاف با وی، همواره خود را در قالب اپوزیسیون دولت مستقر تعریف میکرد. در انتخابات گذشته، این جریان با اینکه اکثریت کرسیهای پارلمان را در دست میگرفت، اما فراکسیون بزرگتر برای انتخاب نخستوزیر را تشکیل نمیداد. این امر باعث شده است که جریان صدر و شخص مقتدی صدر، به عنوان مخالف وضع موجود خود را تعریف کنند. در انتخابات اخیر اما ظاهراً وضع به گونهای است که جریان صدر در نظر دارد در انتخاب نخست وزیر و تشکیل فراکسیون بزرگتر نقش ایفا کند. محقق شدن این سناریو برای محور مقاومت و سایر گروههای سیاسی شیعی مطلوبتر از سناریوی اول خواهد بود.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد خروج امریکا از افغانستان و به تبع آن خروج از عراق و منطقه، نافی توطئههای امریکا برای کشورهای محور مقاومت نخواهد بود. امریکا با اتخاذ تاکتیکهای مختلف در حال تلاش برای جبران خلأ قدرت است. در این بین هوشیاری گروه های عراقی برای نیفتادن در دام طرحهای امریکا از نکات بسیار مهم در دوره فعلی است. طرح ترور نخست وزیر عراق، از جمله طرحها و بازیهای رسانهای امریکا برای برهم زدن وضع موجود و عدم تمرکز بر رخدادها و وقایع اصلی است.
جریان های سیاسی عراق تعداد کرسی ها
جریان صدر 74 کرسی
ائتلاف تقدم (حلبوشی، رئیس پارلمان) اهل سنت 37 کرسی
ائتلاف دولت قانون (نوری مالکی) 33 کرسی
حزب دموکرات کردستان 31 کرسی
ائتلاف الفتح (هادی عامری) 17 کرسی
اتحادیه میهنی (ائتلاف کردستان عراق) 17 کرسی
ائتلاف عزم (خمیس خنجر) اهل سنت 14 کرسی
ائتلاف امتداد (جریان تشرینیها) تحت حمایت امریکا (شیعه) 9 کرسی
مستقلها 40 کرسی
چرا بودجه 1400 غیرواقعی و 1401 واقعی نوشته شد؟
دکتر محمد کهندل
کارشناس اقتصادی
دولت دوازدهم و شخص آقای نوبخت بودجه 1400 را با فرض لغو تحریمها بستند و گواه این مدعا هم پیشبینی دوبرابری میزان صادرات نفت بود که محقق نشد. در واقع بودجه سال 1400 با اعداد غیرواقعی تنظیم شد که قابلیت تحقق نداشت. اتفاقی که از منظر سیاسی تبعات فراوان بهدنبال داشت. چرا که غربیها متوجه شدند کشور به درآمد نفتی احتیاج دارد. آنها مطمئن شدند که ما در بودجه سال 1400 روی برداشته شدن تحریمها حساب باز کردهایم. این شرایط به اروپاییها امکان داد برای تحمیل خواستهایشان فشار بیشتر بر ایران تحمیل کنند. علاوه بر تبعات سیاسی از منظر اقتصادی هم پروژههای عمرانی به تعویق افتاد. این یعنی پیوند زدن بودجه سالجاری به درآمدهای حاصل از برجام که خسارتهای قابل توجهی به کشور تحمیل کرد. در حالی که اگر برعکس عمل میکردیم و نشان میدادیم که بدون وابستگی به نتایج حاصل از توافق، بودجه را بسته و توان اداره کشور با وضع موجود را داریم بهطور قطع در مذاکرات برجامی و مواجهه با غرب نیز توفیقات بیشتری بهدست میآوردیم. همچنین باید به این نکته هم اشاره کرد که در نظر گرفتن درآمدهای غیرقابل تحقق در بودجه، دولت را ناچار به استقراض از بانک مرکزی میکند که اثرات تورمی دارد و در بعد روانی نیز انتظارات تورمی را شدت میبخشد. علاوه بر آن یکی از اصول واقعی بودجهنویسی این است که بر درآمدهای واقعی و حتماً محقق شده، متمرکز باشد. در این حالت اگر درآمد بیشتری حاصل شد هم استقراض بانک مرکزی پرداخت میشود وهم میتوان یک لایحه در قالب متمم بودجه به مجلس داد.
در صورتی که داراییهای ناشی از تحریم و داراییهای بلوکه شده آزاد شد و در اختیار ما قرار گرفت طرحهای ناتمام زیادی وجود دارد که از این طریق میتوان منابع آن را تأمین کرد یعنی برای درآمد بیشتر راه حل وجود دارد اما درآمد کمتر تبعات اقتصادی و سیاسی در پی خواهد داشت. همچنین بودجهریزی واقعبینانه منطق و اسلوب بودجهنویسی را هم رعایت کرده که بر اعتبار بودجه میافزاید. اقدام آقای نوبخت و همراهانشان در بودجه سالجاری بسیار باعث تعجب است. بودجهریزی انبساطی آنها منجر به افزایش نقدینگی و تورم بیش از 50 درصدی شد در حالی که در بودجه 1401 بحث بر سر انبساطی و انقباضی بودن بودجه نیست بلکه اقدامی اصلاحی در جهت رعایت رویکرد واقع بینانه و ساختارمند بودجه است. این بدان معناست که بودجه 1401 متکی به درآمدهای نفتی و شرایط لغو تحریمها بسته نشده و مصداق آن میزان فروش 1/2 میلیون بشکه نفت برای سال آتی و نرخ تسعیر ارز 23 هزار تومانی است که بیانگر آن است این بودجه بدون کسری و با لحاظ ادامه شرایط تحریمها تنظیم شده است.
کارشناس اقتصادی
دولت دوازدهم و شخص آقای نوبخت بودجه 1400 را با فرض لغو تحریمها بستند و گواه این مدعا هم پیشبینی دوبرابری میزان صادرات نفت بود که محقق نشد. در واقع بودجه سال 1400 با اعداد غیرواقعی تنظیم شد که قابلیت تحقق نداشت. اتفاقی که از منظر سیاسی تبعات فراوان بهدنبال داشت. چرا که غربیها متوجه شدند کشور به درآمد نفتی احتیاج دارد. آنها مطمئن شدند که ما در بودجه سال 1400 روی برداشته شدن تحریمها حساب باز کردهایم. این شرایط به اروپاییها امکان داد برای تحمیل خواستهایشان فشار بیشتر بر ایران تحمیل کنند. علاوه بر تبعات سیاسی از منظر اقتصادی هم پروژههای عمرانی به تعویق افتاد. این یعنی پیوند زدن بودجه سالجاری به درآمدهای حاصل از برجام که خسارتهای قابل توجهی به کشور تحمیل کرد. در حالی که اگر برعکس عمل میکردیم و نشان میدادیم که بدون وابستگی به نتایج حاصل از توافق، بودجه را بسته و توان اداره کشور با وضع موجود را داریم بهطور قطع در مذاکرات برجامی و مواجهه با غرب نیز توفیقات بیشتری بهدست میآوردیم. همچنین باید به این نکته هم اشاره کرد که در نظر گرفتن درآمدهای غیرقابل تحقق در بودجه، دولت را ناچار به استقراض از بانک مرکزی میکند که اثرات تورمی دارد و در بعد روانی نیز انتظارات تورمی را شدت میبخشد. علاوه بر آن یکی از اصول واقعی بودجهنویسی این است که بر درآمدهای واقعی و حتماً محقق شده، متمرکز باشد. در این حالت اگر درآمد بیشتری حاصل شد هم استقراض بانک مرکزی پرداخت میشود وهم میتوان یک لایحه در قالب متمم بودجه به مجلس داد.
در صورتی که داراییهای ناشی از تحریم و داراییهای بلوکه شده آزاد شد و در اختیار ما قرار گرفت طرحهای ناتمام زیادی وجود دارد که از این طریق میتوان منابع آن را تأمین کرد یعنی برای درآمد بیشتر راه حل وجود دارد اما درآمد کمتر تبعات اقتصادی و سیاسی در پی خواهد داشت. همچنین بودجهریزی واقعبینانه منطق و اسلوب بودجهنویسی را هم رعایت کرده که بر اعتبار بودجه میافزاید. اقدام آقای نوبخت و همراهانشان در بودجه سالجاری بسیار باعث تعجب است. بودجهریزی انبساطی آنها منجر به افزایش نقدینگی و تورم بیش از 50 درصدی شد در حالی که در بودجه 1401 بحث بر سر انبساطی و انقباضی بودن بودجه نیست بلکه اقدامی اصلاحی در جهت رعایت رویکرد واقع بینانه و ساختارمند بودجه است. این بدان معناست که بودجه 1401 متکی به درآمدهای نفتی و شرایط لغو تحریمها بسته نشده و مصداق آن میزان فروش 1/2 میلیون بشکه نفت برای سال آتی و نرخ تسعیر ارز 23 هزار تومانی است که بیانگر آن است این بودجه بدون کسری و با لحاظ ادامه شرایط تحریمها تنظیم شده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
تحویل ۸ میلیون دوز واکسن پاستوکووک به شبکه بهداشت
-
این لیگ «برتر» نیست
-
بودجه عبور از تحریم
-
پای درد دل خانوادههای بیماران SMA
-
نغمهپردازی و دنیای «سرگردان»
-
بارش شدید برف در سرچشمههای زاینده رود
-
کشتار در میشیگان
-
تلاش برای احیای 3 میلیون هکتار جنگل زاگرسی
-
اعترافات بیسابقه دولت منصور هادی به شکست
-
دوسر سود سوآپ گاز از ترکمنستان
-
ساندویچ بمبهای مرگبار
-
سناریوهای مختلف دولت آینده عراق
-
چرا بودجه 1400 غیرواقعی و 1401 واقعی نوشته شد؟
اخبارایران آنلاین