ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دولتها باید چراغ تئاتر را روشن نگه دارند
کاظم هژیرآزاد: تئاتر، وقتگیراست وازطرف دیگرتمرین تئاترباید طوری باشد که بتوان پروتکلهای بهداشتی را رعایت کرد. بنابراین آمادهسازی تئاتردراین شرایط، خیلی مشکل است بخصوص که ما هم دراین سن و سال ضربه پذیریم و ببینید دراین مدت چه تعداد هنرمند به خاطر کرونا از دستمان رفتهاند... پس باید همچنان مراعات کنیم. امیدوارم بعد ازکرونا فرصتی باشد تا با خیال راحت کار کنیم و شرایط هم طوری باشد که تماشاگران مجبور نباشند برای رعایت اصل فاصلهگذاری اجتماعی در سالنهای تئاتر با فاصله بنشینند. دولت باید از کارهایی که مجوز اجرایشان را صادر کرده، حمایت کند و متناسب با بلیتهای خریداری شده، به آنان کمک هزینه بپردازد. باید برای حمایت از تئاتر و زنده نگهداشتن آن چنین اقدامهایی انجام بدهد. تئاتر درهمه جای دنیا همواره نیازمند حمایتهای دولتی است و در وهله اول دولتها هستند که باید چراغ تئاتر را روشن نگه دارند آن هم در شرایط سختی مانند کرونا و در مرحله بعد، این وظیفه برعهده عوامل و گروههای نمایشی است.
بخشی از گفتوگوی این بازیگر با ایسنا
بخشی از گفتوگوی این بازیگر با ایسنا
تصمیم درست آقای وزیر
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
سرنوشت تعدادی از فیلمهای سینمای ایران، تبدیل به گرهی کور و غیرقابل بازشدن شده است. بعضی از آنها، بهدلیل کجفهمی و برداشتهای سوء محروم از نمایش عمومی هستند و بعضی دیگر بهدلیل مهاجرت بازیگرانشان بلاتکلیف ماندهاند. اتفاقی که میتوانست برای «گشت ارشاد 3» بیفتد و با تصمیم جسورانه محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حل و فصل شده و فیلم روانه اکران شد. «گشت ارشاد 3» یک کمدی عامه پسند است که برای جذب مخاطب و فروش ساخته شده و مهاجرت بازیگر زن آن برای این فیلم حاشیهساز شده بود.
دو فیلم قبلی سعید سهیلی، کمدیهای سردستی و پیش پا افتاده بودند که فروش میکردند و همین موضوع کارگردان را برآن داشت تا سومین بخش از این سهگانه را هم بسازد. در این روزها که مردم کمکم به زندگی عادی برمیگردند و سینما رفتن مانند دیگر بخشهای زندگی، آهنگی تندتر به خود گرفته، اکران عمومی «گشت ارشاد 3» آن دسته از سینمادوستان ایرانی را که برای سرگرمی و خندیدن به سینما میروند به سالنها میآورد و باعث رونق سینماها میشود. اتفاقی که ضروری به نظر میرسد و میتواند از بعد اقتصادی به بهبود وضعیت سینماداری کمک کند.
این تصمیم وزیر، حتماً مخالفان تند و آتشینی دارد که ترجیح میدادند به خاطر رفتار غیرحرفهای چهره تازهوارد به سینمای ایران، یک فیلم را نابود کنند، اما خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. بعضی معتقدند حضور سعید سهیلی پشت دوربین این فیلم، مایه رهایی آن بوده، دلیل هر چه باشد، دستاوردی که به دست آمده میتواند در بلندمدت به نفع سینمای ایران تمام شود. رئیس سازمان سینمایی، در دیدارها و گفتوگوهایش از عزم جدی برای حل مشکلات سینمای ایران خبر داده و به نظر میرسد این اراده و پشتیبانی را دارد که بعضی از گرههای چندین ساله و سوءتفاهمهای بزرگ را از میان بردارد، بویژه که محمد خزاعی خود از بدنه سینماست و میداند که توقیف فیلمها براساس سوءبرداشتها هزینه سنگینی دارد که میتوان از آن جلوگیری کرد.
اکران «گشت ارشاد 3» بدون هیچ اتفاق خاصی به پایان خواهد رسید، تجربه نشان داده فیلمهایی که پس از حاشیه روی پرده رفتهاند، برخلاف تردیدهای مدیران محافظهکار، اکرانی آرام را پشت سرمیگذارند. امید که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان سینمایی با تدبیر و تصمیم برای حل مشکلات پیچیده سینمای ایران، برای دیگر فیلمهایی که چند سال است فرصت روی پرده رفتن را از دست دادهاند، این امکان را فراهم کنند که دور از حب و بغض دیده و ارزیابی شوند. فیلمی مثل «رستاخیز» (احمدرضا درویش) و بسیار نمونههای دیگر که همه میدانیم میتوانند اکران شوند و قضاوت درباره کیفیت آنها برعهده تماشاگرانی باشد که به دیدنشان میروند.
روزنامهنگار
سرنوشت تعدادی از فیلمهای سینمای ایران، تبدیل به گرهی کور و غیرقابل بازشدن شده است. بعضی از آنها، بهدلیل کجفهمی و برداشتهای سوء محروم از نمایش عمومی هستند و بعضی دیگر بهدلیل مهاجرت بازیگرانشان بلاتکلیف ماندهاند. اتفاقی که میتوانست برای «گشت ارشاد 3» بیفتد و با تصمیم جسورانه محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حل و فصل شده و فیلم روانه اکران شد. «گشت ارشاد 3» یک کمدی عامه پسند است که برای جذب مخاطب و فروش ساخته شده و مهاجرت بازیگر زن آن برای این فیلم حاشیهساز شده بود.
دو فیلم قبلی سعید سهیلی، کمدیهای سردستی و پیش پا افتاده بودند که فروش میکردند و همین موضوع کارگردان را برآن داشت تا سومین بخش از این سهگانه را هم بسازد. در این روزها که مردم کمکم به زندگی عادی برمیگردند و سینما رفتن مانند دیگر بخشهای زندگی، آهنگی تندتر به خود گرفته، اکران عمومی «گشت ارشاد 3» آن دسته از سینمادوستان ایرانی را که برای سرگرمی و خندیدن به سینما میروند به سالنها میآورد و باعث رونق سینماها میشود. اتفاقی که ضروری به نظر میرسد و میتواند از بعد اقتصادی به بهبود وضعیت سینماداری کمک کند.
این تصمیم وزیر، حتماً مخالفان تند و آتشینی دارد که ترجیح میدادند به خاطر رفتار غیرحرفهای چهره تازهوارد به سینمای ایران، یک فیلم را نابود کنند، اما خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. بعضی معتقدند حضور سعید سهیلی پشت دوربین این فیلم، مایه رهایی آن بوده، دلیل هر چه باشد، دستاوردی که به دست آمده میتواند در بلندمدت به نفع سینمای ایران تمام شود. رئیس سازمان سینمایی، در دیدارها و گفتوگوهایش از عزم جدی برای حل مشکلات سینمای ایران خبر داده و به نظر میرسد این اراده و پشتیبانی را دارد که بعضی از گرههای چندین ساله و سوءتفاهمهای بزرگ را از میان بردارد، بویژه که محمد خزاعی خود از بدنه سینماست و میداند که توقیف فیلمها براساس سوءبرداشتها هزینه سنگینی دارد که میتوان از آن جلوگیری کرد.
اکران «گشت ارشاد 3» بدون هیچ اتفاق خاصی به پایان خواهد رسید، تجربه نشان داده فیلمهایی که پس از حاشیه روی پرده رفتهاند، برخلاف تردیدهای مدیران محافظهکار، اکرانی آرام را پشت سرمیگذارند. امید که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان سینمایی با تدبیر و تصمیم برای حل مشکلات پیچیده سینمای ایران، برای دیگر فیلمهایی که چند سال است فرصت روی پرده رفتن را از دست دادهاند، این امکان را فراهم کنند که دور از حب و بغض دیده و ارزیابی شوند. فیلمی مثل «رستاخیز» (احمدرضا درویش) و بسیار نمونههای دیگر که همه میدانیم میتوانند اکران شوند و قضاوت درباره کیفیت آنها برعهده تماشاگرانی باشد که به دیدنشان میروند.
آموزگاران حماسه
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
ارتباط بیسیم با مرکز قطع شده و کارعملیات گره خورده بود. نگرانی در چهرهها نمایان بود. کوهها و تپههای پیرامون با وجود همه زیبایی، خوف انگیز مینمودند. در این اثنا «غلامعلی پیچک» که معلم بود و به اقتضای شرایط آن روزگار لباس رزم پوشیده و به مقابله با دشمنان تمامیت ارضی شتافته بود با توسل به ذوق معلمی برخاست و با طرح سؤالی که اغلب پاسخ آن را میدانستند روح تازهای به نفرات یگان دمیده و روحیهها را تا سطح قابل توجهی بالا برد. او خطاب به جمع پرسید چه کسی میداند عبارت «المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکّه العواصف» از چه کسی و به چه معناست. بعد ضمن سخنان کوتاه ولی پرشور و حماسی روحیهها را دگرگون کرد. این هنرنمایی در آن شرایط فقط از یک معلم برمیآمد.
شهید پیچک با اوجگیری مبارزات مردم در روزهای منتهی به بهمن 57 با دلگرمی و امید، به روشنگری پرداخت و با ارائه تحلیلهای سیاسی، نظر افراد زیادی بویژه جوانان را به خود جلب کرد. با پیروزی انقلاب داوطلبانه به سیستان و بلوچستان شتافت و در کسوت آموزگاری به خدمت فرزندان میهن در این منطقه محروم مشغول شد. با آغاز ناآرامیها در غرب کشور تکلیف خود را در سلاح به دست گرفتن و دفاع از تمامیت ارضی دید و بلافاصله خود را به کردستان رساند. در روزهای شروع غائله کردستان، به همراه همرزمانش در پاکسازی شهر سنندج و شکستن محاصره باشگاه افسران، نقش عمدهای را ایفا کرد و پس از آن به بانه شتافت. این شهر در معرض سقوط بود و پادگان آن تحت محاصره ضد انقلاب قرار داشت. اما پس از چند هفته سرانجام او و یارانش موفق به شکستن محاصره و پاکسازی شهر بانه شدند. در جریان این پاکسازی، شهید پیچک پس از یک در گیری با ضد انقلاب به طرز معجزه آسایی نجات یافت و از ناحیه دو دست و پا مجروح و به تهران اعزام شد. بر اثر دلاوریهایش بزودی آوازه توانمندیها و شجاعتش همه جا پیچید. از این رو با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان، به دعوت فرماندهان ارشد نظامی عازم جبهههای نبرد در جنوب شد. از آنجا که لیاقت و شجاعت او در درگیریهای کردستان برای فرماندهان محرز شده بود، به عنوان فرمانده محور غرب کشور منصوب شد. پیچک توان بالای نظامی خود را در این محور نشان داد و با ارائه طرحهای دقیق و واقعبینانه نظامی، حیرت نیروهای سپاه و ارتش را برانگیخت. وی به رغم سن کم از ذهنی نقاد و خلاق برخوردار بود و از این رو موفق شد بهترین طرحهای عملیاتی را با توجه به شناسایی منطقه ارائه و اجرا کند. او اغلب شناساییها را خودش انجام میداد و تا عمق بیش از 30 کیلومتر پشت جبهه دشمن نفوذ میکرد. مدیریت و قابلیتهای شهید پیچک به تدریج از او شخصیتی دوست داشتنی و در عین حال پر از ابهت ساخت. هر کجا میرفت، با استقبال فرماندهان و جمع رزمندگان روبهرو شده و با سخنانی که بیانگر ظرفیتهای معلمی وی بود بر جمعهای رزمنده تأثیرات ویژهای باقی میگذاشت. وقتی از سیاست حرف میزد، گویی یک سیاستمدار برجسته به تبیین مسائل سیاسی ایستاده است و یا اگر در امور دینی زبان به سخن میگشود، گویی یک عالم دینی مشغول سخنرانی است.
شهید پیچک اهل تقوا و ورع بود و در انجام فرائض دینی، تقید و تعبد خاصی داشت. در نماز آنچنان حضور قلبی داشت که از خود بیخود میشد. او از هوش سرشاری برخوردار بود و مراحل تحصیلی را به شیوه جهشی و با برتری طی کرده بود. اهل مطالعه و کتاب بود. در عین اشتغال به کارهای نظامی، از فعالیتهای فرهنگی نیز غافل نبود. در اخلاق و رفتار الگوی دیگران بود. شهامت و شجاعتش کم نظیر و به حضرت امام خمینی(ره) عشق میورزید. در انجام هر کاری تنها جلب رضای الهی را در نظر میگرفت و هرگز ریا به اخلاص او نفوذ نکرد.
او سه بار مورد سوء قصد گروههای چپ قرار گرفت و سرانجام در عملیات مطلعالفجر در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه «قاسمآباد» واقع در ارتفاعات «برآفتاب» با نیروهای دشمن تن به تن درگیر شد و نزدیک ظهر روز 20 آذرماه 1360 بر اثر اصابت گلوله به گلو و سینهاش به شهادت رسید. ایثار و از خودگذشتگی شهید غلامعلی پیچک بیانگر نقش بسیار با اهمیت معلمان سربلند کشور در دوران دفاع مقدس در کسوت بسیجی است و سند افتخاری از مشارکت صنف معلمان دلسوز و انسانساز که با اهدای 2657 شهید به اثبات رسیده است.
دبیر گروه پایداری
ارتباط بیسیم با مرکز قطع شده و کارعملیات گره خورده بود. نگرانی در چهرهها نمایان بود. کوهها و تپههای پیرامون با وجود همه زیبایی، خوف انگیز مینمودند. در این اثنا «غلامعلی پیچک» که معلم بود و به اقتضای شرایط آن روزگار لباس رزم پوشیده و به مقابله با دشمنان تمامیت ارضی شتافته بود با توسل به ذوق معلمی برخاست و با طرح سؤالی که اغلب پاسخ آن را میدانستند روح تازهای به نفرات یگان دمیده و روحیهها را تا سطح قابل توجهی بالا برد. او خطاب به جمع پرسید چه کسی میداند عبارت «المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکّه العواصف» از چه کسی و به چه معناست. بعد ضمن سخنان کوتاه ولی پرشور و حماسی روحیهها را دگرگون کرد. این هنرنمایی در آن شرایط فقط از یک معلم برمیآمد.
شهید پیچک با اوجگیری مبارزات مردم در روزهای منتهی به بهمن 57 با دلگرمی و امید، به روشنگری پرداخت و با ارائه تحلیلهای سیاسی، نظر افراد زیادی بویژه جوانان را به خود جلب کرد. با پیروزی انقلاب داوطلبانه به سیستان و بلوچستان شتافت و در کسوت آموزگاری به خدمت فرزندان میهن در این منطقه محروم مشغول شد. با آغاز ناآرامیها در غرب کشور تکلیف خود را در سلاح به دست گرفتن و دفاع از تمامیت ارضی دید و بلافاصله خود را به کردستان رساند. در روزهای شروع غائله کردستان، به همراه همرزمانش در پاکسازی شهر سنندج و شکستن محاصره باشگاه افسران، نقش عمدهای را ایفا کرد و پس از آن به بانه شتافت. این شهر در معرض سقوط بود و پادگان آن تحت محاصره ضد انقلاب قرار داشت. اما پس از چند هفته سرانجام او و یارانش موفق به شکستن محاصره و پاکسازی شهر بانه شدند. در جریان این پاکسازی، شهید پیچک پس از یک در گیری با ضد انقلاب به طرز معجزه آسایی نجات یافت و از ناحیه دو دست و پا مجروح و به تهران اعزام شد. بر اثر دلاوریهایش بزودی آوازه توانمندیها و شجاعتش همه جا پیچید. از این رو با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان، به دعوت فرماندهان ارشد نظامی عازم جبهههای نبرد در جنوب شد. از آنجا که لیاقت و شجاعت او در درگیریهای کردستان برای فرماندهان محرز شده بود، به عنوان فرمانده محور غرب کشور منصوب شد. پیچک توان بالای نظامی خود را در این محور نشان داد و با ارائه طرحهای دقیق و واقعبینانه نظامی، حیرت نیروهای سپاه و ارتش را برانگیخت. وی به رغم سن کم از ذهنی نقاد و خلاق برخوردار بود و از این رو موفق شد بهترین طرحهای عملیاتی را با توجه به شناسایی منطقه ارائه و اجرا کند. او اغلب شناساییها را خودش انجام میداد و تا عمق بیش از 30 کیلومتر پشت جبهه دشمن نفوذ میکرد. مدیریت و قابلیتهای شهید پیچک به تدریج از او شخصیتی دوست داشتنی و در عین حال پر از ابهت ساخت. هر کجا میرفت، با استقبال فرماندهان و جمع رزمندگان روبهرو شده و با سخنانی که بیانگر ظرفیتهای معلمی وی بود بر جمعهای رزمنده تأثیرات ویژهای باقی میگذاشت. وقتی از سیاست حرف میزد، گویی یک سیاستمدار برجسته به تبیین مسائل سیاسی ایستاده است و یا اگر در امور دینی زبان به سخن میگشود، گویی یک عالم دینی مشغول سخنرانی است.
شهید پیچک اهل تقوا و ورع بود و در انجام فرائض دینی، تقید و تعبد خاصی داشت. در نماز آنچنان حضور قلبی داشت که از خود بیخود میشد. او از هوش سرشاری برخوردار بود و مراحل تحصیلی را به شیوه جهشی و با برتری طی کرده بود. اهل مطالعه و کتاب بود. در عین اشتغال به کارهای نظامی، از فعالیتهای فرهنگی نیز غافل نبود. در اخلاق و رفتار الگوی دیگران بود. شهامت و شجاعتش کم نظیر و به حضرت امام خمینی(ره) عشق میورزید. در انجام هر کاری تنها جلب رضای الهی را در نظر میگرفت و هرگز ریا به اخلاص او نفوذ نکرد.
او سه بار مورد سوء قصد گروههای چپ قرار گرفت و سرانجام در عملیات مطلعالفجر در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه «قاسمآباد» واقع در ارتفاعات «برآفتاب» با نیروهای دشمن تن به تن درگیر شد و نزدیک ظهر روز 20 آذرماه 1360 بر اثر اصابت گلوله به گلو و سینهاش به شهادت رسید. ایثار و از خودگذشتگی شهید غلامعلی پیچک بیانگر نقش بسیار با اهمیت معلمان سربلند کشور در دوران دفاع مقدس در کسوت بسیجی است و سند افتخاری از مشارکت صنف معلمان دلسوز و انسانساز که با اهدای 2657 شهید به اثبات رسیده است.
با کوچ صداها همراه شوید!
زینب مرتضاییفرد
روزنامهنگار
«کوچ اصوات» مجموعه داستان کوتاه محمدحسن جمشیدی است که بتازگی از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شده است. کتاب مجموعه پانزده داستان کوتاه است که فضاهایی آشنا و عمیق دارند که مخاطب میتواند با آنها ارتباط خوبی برقرار کند. او برشهایی از زندگی را انتخاب میکند که میتواند برای هر طیف مخاطب و با هر تفکری آشنا باشد و حس همراهی را در او برانگیزد.
جمشیدی اما در مواجهه با این برشهای ساده و آشنا از زبان و بیانی شاعرانه استفاده میکند که به اتفاق و برشی ساده، رنگ و بوی دیگری میدهد، البته بیان شاعرانه در داستان چیزی نیست که امروزه چندان پذیرفته باشد، اما جمشیدی در استفاده از این شیوه زیادهروی نمیکند و شاعرانگی را به خدمت داستان میگیرد، نه برعکس. که اگر برعکس این کار را انجام داده بود، حتماً باید به او ایراد میگرفتیم و این موضوع را نه یکی از محاسن کارش که ایرادی بزرگ به حساب میآوردیم. باتوجه به اینکه نویسنده تجربه شعر را هم داشته و دو مجموعه هم منتشر کرده است، دقت او در استفاده درست از شاعرانگی در زبان را باید ستود و این را نقطه قوتی دانست که درگیر فریبایی زبان شاعرانه نشده است.
البته به «کوچ اصوات» هم مانند هر اثر دیگری میتوان ایراد گرفت و باید هم چنین کرد. نویسنده گاهی حواسش نیست و راوی از دانای کل محدود به راوی، به دانای کل نامحدود میرسد و... که این موارد ایرادهای کوچکی هستند و در مواجهه منطقی با مجموعه میبینیم، نقاط قوت این نویسنده جوان آنقدر از نقاط ضعفش بیشتر هست که بتوان گفت، مجموعه داستان مورد نظر، نوید حضور یک صدای تازه در ادبیات داستانی ایران را برای ما دارد.
جمشیدی طبیعتاً در مجموعههای بعدیاش باید داستانگوتر باشد و خودش هم به تجربه چنین خواهد کرد. داستانهایش از نظر حجمی باید صفحات بیشتری داشته باشند و همین زبان و بیان که برگ برنده اوست ادامه پیدا کند. حجم داستان کوتاه البته چیزی است که در ایران توجه چندانی به آن نداریم، اما نگاهی به تعداد صفحات داستان کوتاه نویسان بزرگ جهان در دوره معاصر نشان میدهد، طبق قاعدهای - نمیدانم قاعدهای بیان شده یا نشده- به بیست صفحه میرسد، درحالیکه ما داستانهای 4 و 5 صفحهای هم داریم که بیشتر شبیه طرح و ایدهاند و داستان نمیشوند. از این بحثها بگذرم و بگویم «کوچ اصوات» را بخوانید. صدای تازه و کلمات تازهای دارد و تجربه تازهای است برای روزگاری که از قیافه آدمها گرفته تا داستان نوشتن و فیلم ساختن و دیگر کارهایشان بسیار به هم شبیهند!
کوچ اصوات
محمدحسن جمشیدی
انتشارات: سوره مهر
روزنامهنگار
«کوچ اصوات» مجموعه داستان کوتاه محمدحسن جمشیدی است که بتازگی از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شده است. کتاب مجموعه پانزده داستان کوتاه است که فضاهایی آشنا و عمیق دارند که مخاطب میتواند با آنها ارتباط خوبی برقرار کند. او برشهایی از زندگی را انتخاب میکند که میتواند برای هر طیف مخاطب و با هر تفکری آشنا باشد و حس همراهی را در او برانگیزد.
جمشیدی اما در مواجهه با این برشهای ساده و آشنا از زبان و بیانی شاعرانه استفاده میکند که به اتفاق و برشی ساده، رنگ و بوی دیگری میدهد، البته بیان شاعرانه در داستان چیزی نیست که امروزه چندان پذیرفته باشد، اما جمشیدی در استفاده از این شیوه زیادهروی نمیکند و شاعرانگی را به خدمت داستان میگیرد، نه برعکس. که اگر برعکس این کار را انجام داده بود، حتماً باید به او ایراد میگرفتیم و این موضوع را نه یکی از محاسن کارش که ایرادی بزرگ به حساب میآوردیم. باتوجه به اینکه نویسنده تجربه شعر را هم داشته و دو مجموعه هم منتشر کرده است، دقت او در استفاده درست از شاعرانگی در زبان را باید ستود و این را نقطه قوتی دانست که درگیر فریبایی زبان شاعرانه نشده است.
البته به «کوچ اصوات» هم مانند هر اثر دیگری میتوان ایراد گرفت و باید هم چنین کرد. نویسنده گاهی حواسش نیست و راوی از دانای کل محدود به راوی، به دانای کل نامحدود میرسد و... که این موارد ایرادهای کوچکی هستند و در مواجهه منطقی با مجموعه میبینیم، نقاط قوت این نویسنده جوان آنقدر از نقاط ضعفش بیشتر هست که بتوان گفت، مجموعه داستان مورد نظر، نوید حضور یک صدای تازه در ادبیات داستانی ایران را برای ما دارد.
جمشیدی طبیعتاً در مجموعههای بعدیاش باید داستانگوتر باشد و خودش هم به تجربه چنین خواهد کرد. داستانهایش از نظر حجمی باید صفحات بیشتری داشته باشند و همین زبان و بیان که برگ برنده اوست ادامه پیدا کند. حجم داستان کوتاه البته چیزی است که در ایران توجه چندانی به آن نداریم، اما نگاهی به تعداد صفحات داستان کوتاه نویسان بزرگ جهان در دوره معاصر نشان میدهد، طبق قاعدهای - نمیدانم قاعدهای بیان شده یا نشده- به بیست صفحه میرسد، درحالیکه ما داستانهای 4 و 5 صفحهای هم داریم که بیشتر شبیه طرح و ایدهاند و داستان نمیشوند. از این بحثها بگذرم و بگویم «کوچ اصوات» را بخوانید. صدای تازه و کلمات تازهای دارد و تجربه تازهای است برای روزگاری که از قیافه آدمها گرفته تا داستان نوشتن و فیلم ساختن و دیگر کارهایشان بسیار به هم شبیهند!
کوچ اصوات
محمدحسن جمشیدی
انتشارات: سوره مهر
نگاهی به شعرهای کتاب مکالمات شبانه
تفرجگاه قدیم در جدید یا لبریختههای بهمن ساکی
سعید شعبانی
شاعر و پژوهشگر
در کتاب «مکالمات شبانه» بهمن ساکی با یک - چند شعر مواجهیم. این اصطلاح یک - چند راهنمایی است برای تأویل، چون از وحدت و درعینحال کثرت سخن میگوید و مزین است به یک مضافالیه کلان یعنی کرونولوژیک بودن. این یک وحدت و چند کثرت شعر است در لباسی کرونولوژیوار که باید تأویل شود. آنهم در هزارتوی زبان که سازههایش را بیشتر در حجم یک به کار گرفته است و لباس ایجاز پوشیده و سازههای بزرگترش یعنی جملات را تحت تأثیر قرار داده است تا شکلی کوتاه اختیار و ما را با شعرهای کوتاهی روبهرو کنند که بهتر است بر اساس سابقه شعر یدالله رؤیایی آنها را لبریخته بنامیم تا دچار پراکندهگویی تعاریف طرح و شعرک و هایکو و غیره نشویم و از سوی دیگر ارتباطی هم برقرار کنیم با شعر حجم و زبان شعر حجم و جریان شعر دیگر.
در تعریف لبریخته یا شطح بسیار نوشتهاند. یکی لغتنامه دهخدا: «شطح عبارت است از کلام فراخ گفتن که تعریفی است که لفظ و معنا هر دو را در خود نهفته دارد.» یکی واژه کلام یا زبان و دیگری گفتن در معنای گفتمان که بهراحتی در شعرهای «مکالمات شبانه» قابل لمس هستند: «وحی واژه بشارت ماضی بود/کلمه خاطره میشد/ و قوس مرداد را میانباشت» که زبان به کمک استعاری بودن برجستگی خود را نمایان و آشکار میکند و معنایی را میانبارد که سرشار از مژده و بشارت است و گفتمانی میآفریند که شباهت به تجربه زیسته یعنی خاطره دارد. یعنی سازههای زبان پُرکننده قوس و تهیگاه و حفره خالی هستند و معنا ساز.
اما کدام معنا؟ برای رسیدن به این معنا ابتدا تعریف دوم را بیان میکنیم. ابونصر سراج طوسی در «اللمع فی التصوف»، شطح را حرکت اسرار اهل وجد میداند و آن را نهر باریکی مثال میزند که از آب لبریز شده است و آب از کنارههایش بیرون میزند. آنچه در این تعریف به کار تأویل مکالمات شبانه میآید مفهوم حرکت است که در واژه کرونولوژیک نهفته است و همچنین جنبشی که در ترکیب یک -چند موج برمیدارد.
اما این قدیم در جدید چگونه ساماندهی شده است. یکی از این ابزار ساماندهی استفاده از شطح بود که به کمک شعر حجم و سابقه تاریخی/ فرهنگی یدالله رویایی آن را لبریخته نامیدیم تا جنبه جدید بودنی آن را برجسته کنیم.
لبریزیهای بهمن ساکی «طاق تسکین/ شکسته و دور/ در تراکم زیبایی» است تا به قول خودش به اذن و هدایت «مهتاب برخیزم /
و با سپیدی یاس درآمیزم.»
این برخاستن و درآمیختن است که حرکت از قدیم به جدید را فعال میکند و از راه زمان عبور میکند تا تاریخمند بودن آن «زار بر مزار نیزار» مکانمند و امروزینهتر شود؛ و این امروزینگی را به کمک ترکیب یک- چند ارائه کرده است تا در متن به کمک لبریزیهای معنا ساز ملبس به وحدت در کثرت یا کثرتگرایی معنایی را به مخاطب پیشنهاد بدهد تا زیستی آرامشطلب و صلحدوست را ترویج کند و کار روشنفکری خود را به سرانجام برساند، همچون «حوت در برهوت» که «بر شیشههای شکسته چشم /رقصان/ ساق ظریف نور» را میبیند.
اما آنچه در این تفرجگاه قدیم در جدید آسیب جدی به مکالمات شبانه وارد ساخته است، کهنهگرایی زبانی است. بهعنوان نمونه استفاده از «طائر» در این شعر: «چون طائر که گم کند درخت را و در میانه مه فرود آید» یا بهکارگیری واژه «موسیقار» در شعر: «به موسیقار باران/ به رقص یاس /چشمم به مهتاب در نقاب/ پلکم به جامهدران»
پس چون زبان یکی از مهمترین ساختهای تفهیم و تفاهم میان انسانهاست و به سرفصل تمایز او با دیگر آفریدگان تبدیل شده است، بهتر است که در جدید بودنش کوشا باشیم. همانگونه که شطح گویان کهن عادتهای زبانی را شکستند حلاجوار «اناالحق» گویان چون ابوالحسن خرقانی باشیم که «صوفی غیر مخلوق»
را آفرید.
شاعر و پژوهشگر
در کتاب «مکالمات شبانه» بهمن ساکی با یک - چند شعر مواجهیم. این اصطلاح یک - چند راهنمایی است برای تأویل، چون از وحدت و درعینحال کثرت سخن میگوید و مزین است به یک مضافالیه کلان یعنی کرونولوژیک بودن. این یک وحدت و چند کثرت شعر است در لباسی کرونولوژیوار که باید تأویل شود. آنهم در هزارتوی زبان که سازههایش را بیشتر در حجم یک به کار گرفته است و لباس ایجاز پوشیده و سازههای بزرگترش یعنی جملات را تحت تأثیر قرار داده است تا شکلی کوتاه اختیار و ما را با شعرهای کوتاهی روبهرو کنند که بهتر است بر اساس سابقه شعر یدالله رؤیایی آنها را لبریخته بنامیم تا دچار پراکندهگویی تعاریف طرح و شعرک و هایکو و غیره نشویم و از سوی دیگر ارتباطی هم برقرار کنیم با شعر حجم و زبان شعر حجم و جریان شعر دیگر.
در تعریف لبریخته یا شطح بسیار نوشتهاند. یکی لغتنامه دهخدا: «شطح عبارت است از کلام فراخ گفتن که تعریفی است که لفظ و معنا هر دو را در خود نهفته دارد.» یکی واژه کلام یا زبان و دیگری گفتن در معنای گفتمان که بهراحتی در شعرهای «مکالمات شبانه» قابل لمس هستند: «وحی واژه بشارت ماضی بود/کلمه خاطره میشد/ و قوس مرداد را میانباشت» که زبان به کمک استعاری بودن برجستگی خود را نمایان و آشکار میکند و معنایی را میانبارد که سرشار از مژده و بشارت است و گفتمانی میآفریند که شباهت به تجربه زیسته یعنی خاطره دارد. یعنی سازههای زبان پُرکننده قوس و تهیگاه و حفره خالی هستند و معنا ساز.
اما کدام معنا؟ برای رسیدن به این معنا ابتدا تعریف دوم را بیان میکنیم. ابونصر سراج طوسی در «اللمع فی التصوف»، شطح را حرکت اسرار اهل وجد میداند و آن را نهر باریکی مثال میزند که از آب لبریز شده است و آب از کنارههایش بیرون میزند. آنچه در این تعریف به کار تأویل مکالمات شبانه میآید مفهوم حرکت است که در واژه کرونولوژیک نهفته است و همچنین جنبشی که در ترکیب یک -چند موج برمیدارد.
اما این قدیم در جدید چگونه ساماندهی شده است. یکی از این ابزار ساماندهی استفاده از شطح بود که به کمک شعر حجم و سابقه تاریخی/ فرهنگی یدالله رویایی آن را لبریخته نامیدیم تا جنبه جدید بودنی آن را برجسته کنیم.
لبریزیهای بهمن ساکی «طاق تسکین/ شکسته و دور/ در تراکم زیبایی» است تا به قول خودش به اذن و هدایت «مهتاب برخیزم /
و با سپیدی یاس درآمیزم.»
این برخاستن و درآمیختن است که حرکت از قدیم به جدید را فعال میکند و از راه زمان عبور میکند تا تاریخمند بودن آن «زار بر مزار نیزار» مکانمند و امروزینهتر شود؛ و این امروزینگی را به کمک ترکیب یک- چند ارائه کرده است تا در متن به کمک لبریزیهای معنا ساز ملبس به وحدت در کثرت یا کثرتگرایی معنایی را به مخاطب پیشنهاد بدهد تا زیستی آرامشطلب و صلحدوست را ترویج کند و کار روشنفکری خود را به سرانجام برساند، همچون «حوت در برهوت» که «بر شیشههای شکسته چشم /رقصان/ ساق ظریف نور» را میبیند.
اما آنچه در این تفرجگاه قدیم در جدید آسیب جدی به مکالمات شبانه وارد ساخته است، کهنهگرایی زبانی است. بهعنوان نمونه استفاده از «طائر» در این شعر: «چون طائر که گم کند درخت را و در میانه مه فرود آید» یا بهکارگیری واژه «موسیقار» در شعر: «به موسیقار باران/ به رقص یاس /چشمم به مهتاب در نقاب/ پلکم به جامهدران»
پس چون زبان یکی از مهمترین ساختهای تفهیم و تفاهم میان انسانهاست و به سرفصل تمایز او با دیگر آفریدگان تبدیل شده است، بهتر است که در جدید بودنش کوشا باشیم. همانگونه که شطح گویان کهن عادتهای زبانی را شکستند حلاجوار «اناالحق» گویان چون ابوالحسن خرقانی باشیم که «صوفی غیر مخلوق»
را آفرید.
عکس نوشت
با گذشت 10 روز از اکران فیلم سینمایی «منصور» ساخته سیاوش سرمدیان، این فیلم دراکرانهای مردمی «عمار» توانست به فروش ۱۰۳ میلیونی در شهرهای فاقد سینما دست پیدا کند. سامانه «عماریار» تلاش دارد با نمایش فیلمهای روز سینمای ایران در مناطق فاقد سینما یا در مکانهایی مثل مدارس، دانشگاهها، مساجد و… عدالت هنری را به کمک مردم در کشور برقرار کند./مهر
هنرمندان در فضای مجازی
کتاب و کتابخوانی از جمله موضوعاتی است که طی روزهای اخیر بخشی از فضای مجازی را بهخود اختصاص داده، از مطالبی درباره تازههای نشر گرفته تا مراسم رونمایی و جلسات نقد برای کتابهای منتشر شده در حوزههای مختلف. البته همچنان اهالی هنر در سایر حوزهها هم از فعالیتهای خود برای علاقه مندان میگویند.
چهرهها
مونا فرجاد، بازیگر سینما و تلویزیون تصویری از خود بههمراه جلیل فرجاد، پدرش منتشر کرده و نقل قولی از گلاب آدینه را هم درباره شباهت چهره و حتی بازی کردنشان ضمیمهاش کرده است. او در ادامه از این گفته که پدرش هم به جمع بازیگران نمایش «بانوی محبوب من» پیوسته است؛ این نمایش هر شب ساعت 18 در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا میشود که امکان تهیه بلیت آن از طریق سایتهایی همچون تیوال ممکن است.
علیالله سلیمی، نویسنده و روزنامه نگار هم تصویری از نشست حضوری نقد و بررسی رمان«ماه عسل در تیمارستان» منتشر کرده، این رمان نوشتهای از محمدعلی خامه پرست است که دورهمی ادبی مذکور هم با حضور خودش برگزار شده است. خامه پرست در این جلسه نقد و بررسی افزون بر پاسخ دادن به سؤالات حاضران و همچنین پذیرا بودن نقدها از روند شکلگیری رمان خود گفته است. این نشست به همت اداره کل فرهنگ و ارشاداسلامی استان زنجان برگزار شده است.
بهروز شعیبی، بازیگر و کارگردان سینما در واکنش به آلودگی هوا عکسی منتشر کرده و نوشته:«سالها پیش مرحوم نادر ابراهیمی، فیلمی ساخت به نام روزی که هوا ایستاد. فیلم راجع به روزی است که هوا دچار وارونگی میشود و مردم باید به بلندیها پناه ببرند.»
محمود آموزگار، نویسنده و ناشر طرح جلد یکی از تازههای نشر «کتاب آمه» را منتشر کرده، کتاب «اینجا خانه من است» نوشته مسعود بربر دربردارنده مجموعهای از داستانهای کوتاه است که از نظر مضمونی تنوع قابل توجهی را شامل میشوند. این داستانها با قصههایی شبیه روزگار امروز خواننده را با بخشی از دغدغههای زندگی امروز روبهرو میکند. مسعود بربر از جمله نویسندگانی است که افزون بر تألیف کتاب در زمینه آموزش ادبیات داستانی در دانشگاهها و مؤسسات مختلفی هم فعالیت دارد.
رامین ناصر نصیر، بازیگر و کارگردان بخشی از تیزر نمایشنامه خوانی «اکتینگ» را منتشر کرده، این نمایشنامه نوشته «زاویه دورانژه» است که با ترجمه زیبا خادم حقیقت به فارسی بازگردانده شده، بازیگران آن نیز به ترتیب رامین ناصرنصیر، فرهاد شریفی و پوریا عظیمی هستند. پخش این نمایش از بیست و نهم آبان ماه شروع شده است.
بهزاد عبدی، هنرمند آهنگساز تصویری از بهزاد فراهانی، بازیگر پیشکسوت سینما و تئاتر منتشر کرده، وی این تصویر را به بهانه ساخت موسیقی فیلم سینمایی میهمانی از کاراییب در صفحه شخصی اش با علاقه مندان به اشتراک گذاشته است. او در ادامه برای فراهانی آرزوی سلامتی کرده و نوشته: «سایه این بزرگمردان هنر، پایدار.»
کارگاه آموزشی متفاوت
شورای کتاب کودک اقدام به اطلاعرسانی درباره برگزاری یک کارگاه آموزشی کرده است. این اطلاعرسانی درباره کارگاه آموزش بریل بر اساس کتاب کودک است که تدریس آن را ریحانه کشاورز، آموزگار کودکان نابینا برعهده دارد. این دوره آموزشی شامل سه جلسه آنلاین است که تحت وب برگزار میشود و از 16 آذر ماه هم شروع میشود و هر سهشنبه میزبانی علاقه مندان را از ساعت 15 تا 16:30 برعهده خواهد داشت. از سرفصلهای این کارگاه میتوان به«نابینایی و کم بینایی و دلایل مختلف»،«تاریخچه خط بریل و نگاهی به انواع خطها در رسم الخط بریل فارسی و تمرین آن»، «تبدیل کتاب کودک به خط بریل» و «آشنایی با کتابها و نشریات بریل و ابزارهای نوشتاری نابینایان» اشاره کرد. برای اطلاع از چگونگی کم و کیف ثبتنام در این کارگاه میتوان به صفحه شورای کتاب کودک در فضای مجازی مراجعه کند.
چهرهها
مونا فرجاد، بازیگر سینما و تلویزیون تصویری از خود بههمراه جلیل فرجاد، پدرش منتشر کرده و نقل قولی از گلاب آدینه را هم درباره شباهت چهره و حتی بازی کردنشان ضمیمهاش کرده است. او در ادامه از این گفته که پدرش هم به جمع بازیگران نمایش «بانوی محبوب من» پیوسته است؛ این نمایش هر شب ساعت 18 در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا میشود که امکان تهیه بلیت آن از طریق سایتهایی همچون تیوال ممکن است.
علیالله سلیمی، نویسنده و روزنامه نگار هم تصویری از نشست حضوری نقد و بررسی رمان«ماه عسل در تیمارستان» منتشر کرده، این رمان نوشتهای از محمدعلی خامه پرست است که دورهمی ادبی مذکور هم با حضور خودش برگزار شده است. خامه پرست در این جلسه نقد و بررسی افزون بر پاسخ دادن به سؤالات حاضران و همچنین پذیرا بودن نقدها از روند شکلگیری رمان خود گفته است. این نشست به همت اداره کل فرهنگ و ارشاداسلامی استان زنجان برگزار شده است.
بهروز شعیبی، بازیگر و کارگردان سینما در واکنش به آلودگی هوا عکسی منتشر کرده و نوشته:«سالها پیش مرحوم نادر ابراهیمی، فیلمی ساخت به نام روزی که هوا ایستاد. فیلم راجع به روزی است که هوا دچار وارونگی میشود و مردم باید به بلندیها پناه ببرند.»
محمود آموزگار، نویسنده و ناشر طرح جلد یکی از تازههای نشر «کتاب آمه» را منتشر کرده، کتاب «اینجا خانه من است» نوشته مسعود بربر دربردارنده مجموعهای از داستانهای کوتاه است که از نظر مضمونی تنوع قابل توجهی را شامل میشوند. این داستانها با قصههایی شبیه روزگار امروز خواننده را با بخشی از دغدغههای زندگی امروز روبهرو میکند. مسعود بربر از جمله نویسندگانی است که افزون بر تألیف کتاب در زمینه آموزش ادبیات داستانی در دانشگاهها و مؤسسات مختلفی هم فعالیت دارد.
رامین ناصر نصیر، بازیگر و کارگردان بخشی از تیزر نمایشنامه خوانی «اکتینگ» را منتشر کرده، این نمایشنامه نوشته «زاویه دورانژه» است که با ترجمه زیبا خادم حقیقت به فارسی بازگردانده شده، بازیگران آن نیز به ترتیب رامین ناصرنصیر، فرهاد شریفی و پوریا عظیمی هستند. پخش این نمایش از بیست و نهم آبان ماه شروع شده است.
بهزاد عبدی، هنرمند آهنگساز تصویری از بهزاد فراهانی، بازیگر پیشکسوت سینما و تئاتر منتشر کرده، وی این تصویر را به بهانه ساخت موسیقی فیلم سینمایی میهمانی از کاراییب در صفحه شخصی اش با علاقه مندان به اشتراک گذاشته است. او در ادامه برای فراهانی آرزوی سلامتی کرده و نوشته: «سایه این بزرگمردان هنر، پایدار.»
کارگاه آموزشی متفاوت
شورای کتاب کودک اقدام به اطلاعرسانی درباره برگزاری یک کارگاه آموزشی کرده است. این اطلاعرسانی درباره کارگاه آموزش بریل بر اساس کتاب کودک است که تدریس آن را ریحانه کشاورز، آموزگار کودکان نابینا برعهده دارد. این دوره آموزشی شامل سه جلسه آنلاین است که تحت وب برگزار میشود و از 16 آذر ماه هم شروع میشود و هر سهشنبه میزبانی علاقه مندان را از ساعت 15 تا 16:30 برعهده خواهد داشت. از سرفصلهای این کارگاه میتوان به«نابینایی و کم بینایی و دلایل مختلف»،«تاریخچه خط بریل و نگاهی به انواع خطها در رسم الخط بریل فارسی و تمرین آن»، «تبدیل کتاب کودک به خط بریل» و «آشنایی با کتابها و نشریات بریل و ابزارهای نوشتاری نابینایان» اشاره کرد. برای اطلاع از چگونگی کم و کیف ثبتنام در این کارگاه میتوان به صفحه شورای کتاب کودک در فضای مجازی مراجعه کند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
دولتها باید چراغ تئاتر را روشن نگه دارند
-
تصمیم درست آقای وزیر
-
آموزگاران حماسه
-
با کوچ صداها همراه شوید!
-
تفرجگاه قدیم در جدید یا لبریختههای بهمن ساکی
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین