ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هنرمندان در فضای مجازی
فرهنگی/ سالروز میلاد حضرت محمد (ص) و امام جعفر صادق (ع) بهانهای بود تا برخی از چهرههای فرهنگی و هنری در پستهایی مناسبتی این روز را تبریک بگویند و یا پیشنهادهای فرهنگی مرتبط با این ایام را به مخاطبانشان داشته باشند. علیالله سلیمی، نویسنده و منتقد ادبی در استوری اینستاگرامش با بازنشر پست فروشگاه انتشارات سوره مهر، خواندن مجلد چهارم «آنک آن یتیم نظر کرده» با عنوان «هجرت بزرگ» محمدرضا سرشار را که به تازگی منتشر شده پیشنهاد داده است. آن طور که در توضیحات این پست آمده است در کتاب «آنک آن یتیم نظر کرده» گرچه نویسنده در پرداخت به سیره و زندگی حضرت محمد (ص) به منابع تاریخی استناد کرده، اما بهرهگیری او از تخیل در پرداخت احوال روانی شخصیتهای فرعی و توصیف مکانها و اشیا نیز به وضوح مشهود است. مجید قیصری هم پستی از انتشارات کتابستان با محوریت معرفی رمان «سه کاهن» را بازنشر کرده است. قیصری در این کتاب به روایت ماجرای ترور رسول اکرم (ص) توسط یهودیان که موضوعی بکر در تاریخ اسلام است میپردازد؛ ماجرایی که بسیاری از آن بیخبرند. این کتاب برنده جایزه ادبی اوراسیای روسیه در سال 2018 شده است.
سریال «خسوف» به کارگردانی مازیار میری و تهیهکنندگی همایون اسعدیان در دومین قسمت به خاطر استفاده عبارات نادرست در باره هواداران تیم «پرسپولیس» درگیر حواشی شد. با بالا گرفتن دلخوریها، کارگردان این سریال که طرفدار تیم آبیهاست در پست اینستاگرامی از هواداران تیم رقیب عذرخواهی کرد. او نوشت: «دوستان عزیز طرفدار تیم پرسپولیس متوجه شدم یکی از سکانسهای قسمت دوم سریال بخشی از شما رو ناراحت و متأسفانه آزرده کرده است. میخوام عرض کنم من دوستان نزدیک و محترم طرفدار پرسپولیس کم ندارم که یکی از نزدیکترین آنها تهیهکننده همین سریال است. من هیچ برنامه یا خدایی نکرده قصدی برای آزردن شما نداشتم اما اگر ناخواسته چنین کردم از همه شما معذرت میخواهم» همایون اسعدیان هم در این باره نوشت: «به عنوان یک هوادار قدیمی و وفادار به باشگاه پر افتخار پرسپولیس، از هواداران میلیونی این باشگاه بابت سهل انگاری پیش آمده در بخش کوچکی از سریال خسوف از طرف تیم سازنده عذرخواهی میکنم، عمیقاً باور دارم که هیچ قصد و غرضی در این رابطه وجود نداشته، مسئولیت این اشتباه برعهده من در مقام تهیهکنندگی پروژه میباشد ... که طی یکی دو روز آینده تصحیح خواهد شد اگر چه مازیار میری هوادار باشگاه محترم استقلال است؛ اما این اختلاف تأثیری در رفاقتمان نداشته و سالها است در نهایت احترام برای هم کری میخوانیم بی آنکه به هم توهین کنیم. به امید ششمین قهرمانی برای ارتش سرخ آسیا...»
مهران غفوریان و وضعیت او پس از عمل جراحی قلب همچنان در فضای مجازی بازتاب دارد. منوچهر هادی کارگردان سریال «نیسان آبی» ویدیویی از مهران غفوریان منتشر کرده است که به خاطر محتوای صحبتهای این بازیگر قابل توجه است. غفوریان در این پیام ویدیویی از دلگرمیاش بابت دریافت بازخورد مردم و حساسیتشان نسبت به سلامتیاش میگوید. جواد رضویان هم با انتشار تصویری از خودش و غفوریان در باره آخرین وضعیت سلامتی او این گونه گزارش داده است: «به لطف خداى رحمان و دعاى خیر شما پاکان حال مهران عزیز رو به بهبود است، امیدوارم لایق این همه مهر و محبت شما باشیم و خداوند شما رو در پناه خودش حفظ و از تمام بلایا دور نگه دارد.همچنان دعاى خیرتون رو از مهران دریغ نفرمایید.»
رحمت امینی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر در تازهترین پست اینستاگرامیاش از تاثیر هنر بخصوص موسیقی بر بهبود روان جامعه نوشته است. در بخشی از یادداشت اینستاگرامی او آمده است: «به دید و تصور من، یکی از وجوه امر به معروف، امکان دادن برای گسترش هر آن چیزی است که موجب شادی و نشاط میشود؛ بویژه در جامعهای که از هر طرف که مینگری گویی عدهای دانسته و ندانسته، میخواهند بذر ناامیدی بکارند. یکی از راههای ترویج نشاط و امید ، هنر و از جمله موسیقی است . جالب اینکه در جای جای ایران و به فراخور جغرافیا و فرهنگ، انواع و اقسام موسیقی متنوع و دلنشین وجود دارد.»
دانش اقباشاوی نویسنده و کارگردان سینما تماشای فیلم «بوچ کسیدی و ساندنس کید» جورج روی هیل را پیشنهاد داده است. او در مقدمهای بر این پیشنهاد در باره تأثیر زادگاهش آبادان در شکلگیری سلیقه سینماییاش نوشته است: «حقیقتاً یکی از ارزشمندترین سرمایههایی که از کودکی و از توی کوچه و خیابانها و فضای عمومی آبادان؛ نصیبمان شد؛ زیست با فیلمهای اصیل؛ شنگول و قصهگوی تاریخ سینما بود . بعید میدانم اصلا کسی آبادانی باشد و زلف گره خوردهای با وسترن و نئووسترن و نوآر و نئونوآر و بلک کمدی و خلاصه سینمای شاداب و دل خنک کن نداشته باشد. در کل ضمن سپاس فراوان از شهرمان آبادان که در سلیقه سینمایی و قصهگوییمان تاثیر ریشهای دارد؛ بار دیگر دیدن فیلم جذاب «بوچ کسیدی و ساندنس کید» را پیشنهاد میکنم.»
سریال «خسوف» به کارگردانی مازیار میری و تهیهکنندگی همایون اسعدیان در دومین قسمت به خاطر استفاده عبارات نادرست در باره هواداران تیم «پرسپولیس» درگیر حواشی شد. با بالا گرفتن دلخوریها، کارگردان این سریال که طرفدار تیم آبیهاست در پست اینستاگرامی از هواداران تیم رقیب عذرخواهی کرد. او نوشت: «دوستان عزیز طرفدار تیم پرسپولیس متوجه شدم یکی از سکانسهای قسمت دوم سریال بخشی از شما رو ناراحت و متأسفانه آزرده کرده است. میخوام عرض کنم من دوستان نزدیک و محترم طرفدار پرسپولیس کم ندارم که یکی از نزدیکترین آنها تهیهکننده همین سریال است. من هیچ برنامه یا خدایی نکرده قصدی برای آزردن شما نداشتم اما اگر ناخواسته چنین کردم از همه شما معذرت میخواهم» همایون اسعدیان هم در این باره نوشت: «به عنوان یک هوادار قدیمی و وفادار به باشگاه پر افتخار پرسپولیس، از هواداران میلیونی این باشگاه بابت سهل انگاری پیش آمده در بخش کوچکی از سریال خسوف از طرف تیم سازنده عذرخواهی میکنم، عمیقاً باور دارم که هیچ قصد و غرضی در این رابطه وجود نداشته، مسئولیت این اشتباه برعهده من در مقام تهیهکنندگی پروژه میباشد ... که طی یکی دو روز آینده تصحیح خواهد شد اگر چه مازیار میری هوادار باشگاه محترم استقلال است؛ اما این اختلاف تأثیری در رفاقتمان نداشته و سالها است در نهایت احترام برای هم کری میخوانیم بی آنکه به هم توهین کنیم. به امید ششمین قهرمانی برای ارتش سرخ آسیا...»
مهران غفوریان و وضعیت او پس از عمل جراحی قلب همچنان در فضای مجازی بازتاب دارد. منوچهر هادی کارگردان سریال «نیسان آبی» ویدیویی از مهران غفوریان منتشر کرده است که به خاطر محتوای صحبتهای این بازیگر قابل توجه است. غفوریان در این پیام ویدیویی از دلگرمیاش بابت دریافت بازخورد مردم و حساسیتشان نسبت به سلامتیاش میگوید. جواد رضویان هم با انتشار تصویری از خودش و غفوریان در باره آخرین وضعیت سلامتی او این گونه گزارش داده است: «به لطف خداى رحمان و دعاى خیر شما پاکان حال مهران عزیز رو به بهبود است، امیدوارم لایق این همه مهر و محبت شما باشیم و خداوند شما رو در پناه خودش حفظ و از تمام بلایا دور نگه دارد.همچنان دعاى خیرتون رو از مهران دریغ نفرمایید.»
رحمت امینی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر در تازهترین پست اینستاگرامیاش از تاثیر هنر بخصوص موسیقی بر بهبود روان جامعه نوشته است. در بخشی از یادداشت اینستاگرامی او آمده است: «به دید و تصور من، یکی از وجوه امر به معروف، امکان دادن برای گسترش هر آن چیزی است که موجب شادی و نشاط میشود؛ بویژه در جامعهای که از هر طرف که مینگری گویی عدهای دانسته و ندانسته، میخواهند بذر ناامیدی بکارند. یکی از راههای ترویج نشاط و امید ، هنر و از جمله موسیقی است . جالب اینکه در جای جای ایران و به فراخور جغرافیا و فرهنگ، انواع و اقسام موسیقی متنوع و دلنشین وجود دارد.»
دانش اقباشاوی نویسنده و کارگردان سینما تماشای فیلم «بوچ کسیدی و ساندنس کید» جورج روی هیل را پیشنهاد داده است. او در مقدمهای بر این پیشنهاد در باره تأثیر زادگاهش آبادان در شکلگیری سلیقه سینماییاش نوشته است: «حقیقتاً یکی از ارزشمندترین سرمایههایی که از کودکی و از توی کوچه و خیابانها و فضای عمومی آبادان؛ نصیبمان شد؛ زیست با فیلمهای اصیل؛ شنگول و قصهگوی تاریخ سینما بود . بعید میدانم اصلا کسی آبادانی باشد و زلف گره خوردهای با وسترن و نئووسترن و نوآر و نئونوآر و بلک کمدی و خلاصه سینمای شاداب و دل خنک کن نداشته باشد. در کل ضمن سپاس فراوان از شهرمان آبادان که در سلیقه سینمایی و قصهگوییمان تاثیر ریشهای دارد؛ بار دیگر دیدن فیلم جذاب «بوچ کسیدی و ساندنس کید» را پیشنهاد میکنم.»
عکس نوشت
همزمان با میلاد حضرت رسول اکرم(ص)، پل طبیعت در صبح یک روز پاییزی میزبان رویداد هنری «عصرانههای کاریکاتور» بود. در این مکان هنرمندان خوشنویسی به میان مردم آمدند تا با حضور در کنار آنها، آثارشان را خلق و عرضه کنند. گفتنی است شرکت نوسازی عباسآباد در پل طبیعت این رویداد فرهنگی هنری را برگزار کرد و باعث شد تا این حوزه کمی از سایه خارج شده و دوباره در میان مردم جان تازهای بگیرد.
از سربازی تا سرداری
مصطفی بیاتی
نویسنده
«از سربازی تا سرداری» خاطرات غلامعلی سپهری با پژوهش سیاوش نقیبینژاد و به قلم مریم شیدا به بازار کتاب آمد.
این کتاب مجموعه خاطرات سردار غلامعلی سپهری است که سالها در گروه توپخانه یونس، فرماندهی کرده و هم اکنون نیز از مدیران ارشد باغ موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تهران است. دلاوری، شجاعت و مدیریت او در دفاع مقدس از او شخصیتی قابل تأمل ساخته، که مرور خاطراتش میتواند الگوی نسلهای امروز و فردا باشد.
غلامعلی سپهری از پیشکسوتان توپخانه سپاه پاسداران و ارتش است که در طول دوره دفاع مقدس، افتخاراتی چون حضور در توپخانه لشکر ۹۲ زرهی و توپخانه لشکر ۱۹ فجر فارس، جانشینی توپخانه ۶۱ محرم سپاه و فرماندهی توپخانه ۴۲ یونس را در کارنامهاش ثبت کرده است.
سردار سپهری قریب به 40 سال است که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول به خدمت است و هم اکنون در واحد تحقیق و پژوهش باغ موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تهران فعالیت دارد. نویسنده در این اثر، علاوه بر زندگینامه و خاطرات شخصی راوی، نگاهی اجمالی نیز به تأسیس اولین توپخانه ساحلی سپاه در اواسط دوره دفاع مقدس داشته و برای روشن شدن ابعاد موضوع، در بعضی از قسمتها، روایت دیگر همرزمان او را به صورت پاورقی آوردهاست.
در پایان کتاب هم تصاویر و اسنادی از راوی و همرزمانش آمدهاست. این کتاب با شمارگان ۱۲۵۰ نسخه و در ۲۱۲ صفحه به همت حوزه هنری استان فارس و توسط انتشارات سوره مهر، چاپ شده است.
نویسنده
«از سربازی تا سرداری» خاطرات غلامعلی سپهری با پژوهش سیاوش نقیبینژاد و به قلم مریم شیدا به بازار کتاب آمد.
این کتاب مجموعه خاطرات سردار غلامعلی سپهری است که سالها در گروه توپخانه یونس، فرماندهی کرده و هم اکنون نیز از مدیران ارشد باغ موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تهران است. دلاوری، شجاعت و مدیریت او در دفاع مقدس از او شخصیتی قابل تأمل ساخته، که مرور خاطراتش میتواند الگوی نسلهای امروز و فردا باشد.
غلامعلی سپهری از پیشکسوتان توپخانه سپاه پاسداران و ارتش است که در طول دوره دفاع مقدس، افتخاراتی چون حضور در توپخانه لشکر ۹۲ زرهی و توپخانه لشکر ۱۹ فجر فارس، جانشینی توپخانه ۶۱ محرم سپاه و فرماندهی توپخانه ۴۲ یونس را در کارنامهاش ثبت کرده است.
سردار سپهری قریب به 40 سال است که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول به خدمت است و هم اکنون در واحد تحقیق و پژوهش باغ موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تهران فعالیت دارد. نویسنده در این اثر، علاوه بر زندگینامه و خاطرات شخصی راوی، نگاهی اجمالی نیز به تأسیس اولین توپخانه ساحلی سپاه در اواسط دوره دفاع مقدس داشته و برای روشن شدن ابعاد موضوع، در بعضی از قسمتها، روایت دیگر همرزمان او را به صورت پاورقی آوردهاست.
در پایان کتاب هم تصاویر و اسنادی از راوی و همرزمانش آمدهاست. این کتاب با شمارگان ۱۲۵۰ نسخه و در ۲۱۲ صفحه به همت حوزه هنری استان فارس و توسط انتشارات سوره مهر، چاپ شده است.
زندگی، باد است
زهره نیلی
روزنامهنگار
همه ما روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم. همه ما نگران از دست دادن سلامتی خود و عزیزانمان بودیم. همه ما ترس از کرونا را کم و بیش تجربه کردیم. بعضی از ما عزیزان خود را از دست دادیم یا به این بیماری مبتلا شدهایم. به جز این بودهاند بچههایی که پدربزرگ و مادربزرگ یا حتی پدر و مادر خود را از دست دادهاند اما واکنش و رفتار ما در مقابل غم، آن هم رنج از دست دادن، کمی با هم فرق داشته است. برای مثال ممکن است بعضی از ما اول خشمگین شده و بعد، گریه کرده باشیم یا به جای گریستن در یک سکوت عمیق و طولانی فرو رفته باشیم. روانشناسها میگویند: ما معمولاً بعد از شنیدن هر خبر ناراحتکنندهای، «پنج» رفتار یا مرحله را طی میکنیم یا بروز میدهیم تا آرام شویم.
نخستین مرحله، انکار است. در واقع، ذهن ما نمیخواهد باور کند که اتفاق بدی افتاده و این انکار کردن، یک راه دفاع کردن از خود در برابر غم و مبارزه با آن است.
خشم، دومین گام است. عصبانیت باعث میشود ما درد خود را پنهان کنیم. به همین خاطر، ممکن است سر دوستان و همکلاسیهای خود داد بزنیم یا بداخلاق و تندخو شویم.
جر و بحث کردن با خودمان و سرزنش خود، سومین مرحله است. در این مرحله، ممکن است این جملهها را به خودمان بگوییم:«اگر مراقب مادر یا مادربزرگم بودم، او از پیش ما نمیرفت... ای کاش تنهایش نمیگذاشتم و...» به جز این ممکن است خیلی حساس شویم و با هر حرفی زود گریه کنیم. اشکالی ندارد، ذهن ما دارد در برابر غم و اندوه از ما محافظت میکند.
بعد از سرزنش کردن خودمان، آرام میشویم و این آرامش، چهارمین مرحله است. روانشناسها میگویند، ممکن است افسرده شویم. تمرکز نداشته باشیم. سکوت کنیم یا ناگهان رفتارهای تندی از خودمان نشان بدهیم. اینجاست که باید از یک روانپزشک یا روانشناس برای خوب شدن حالمان کمک بگیریم تا به پذیرش برسیم و قبول کنیم. درست است که هیچوقت از دست دادن مادر یا مادربزرگ را فراموش نمیکنیم، اما میپذیریم که عزیزان ما رفتهاند و ما باید این تغییر و اتفاق ناگوار را بپذیریم و به زندگی خود ادامه بدهیم. اصلاً با این کار است که روح آنها هم به آرامش میرسد.
اما راه دشواری در پیش است تا آدمها به این مرحله برسند و واقعیتهای تلخ و غیرقابل تغییر زندگیشان را بپذیرند. طبیعی است هر چه سن و سال آدمها کمتر باشد، سختتر با مسأله مرگ کنار میآیند و آن را میپذیرند.
کتاب «زندگی شبیه باد است» نوشته شونا آینز بچهها را با زندگی و مرگ آشنا میکند. تصویرگر این مجموعه ایریسش آگوچ است و نویسنده و تصویرگر با هم و در کنار هم فضایی را فراهم میآورند که کودکان، مرگ را بهعنوان یک بخش کاملاً طبیعی از زندگی میپذیرند.
بچهها با خواندن این داستان یاد میگیرند تا گریه کنند و احساسات خود را در برابر غم از دست دادن عزیزانشان بروز دهند. این کتاب را احمد تصویری ترجمه و انتشارات مهرسا منتشر کرده است.
روزنامهنگار
همه ما روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم. همه ما نگران از دست دادن سلامتی خود و عزیزانمان بودیم. همه ما ترس از کرونا را کم و بیش تجربه کردیم. بعضی از ما عزیزان خود را از دست دادیم یا به این بیماری مبتلا شدهایم. به جز این بودهاند بچههایی که پدربزرگ و مادربزرگ یا حتی پدر و مادر خود را از دست دادهاند اما واکنش و رفتار ما در مقابل غم، آن هم رنج از دست دادن، کمی با هم فرق داشته است. برای مثال ممکن است بعضی از ما اول خشمگین شده و بعد، گریه کرده باشیم یا به جای گریستن در یک سکوت عمیق و طولانی فرو رفته باشیم. روانشناسها میگویند: ما معمولاً بعد از شنیدن هر خبر ناراحتکنندهای، «پنج» رفتار یا مرحله را طی میکنیم یا بروز میدهیم تا آرام شویم.
نخستین مرحله، انکار است. در واقع، ذهن ما نمیخواهد باور کند که اتفاق بدی افتاده و این انکار کردن، یک راه دفاع کردن از خود در برابر غم و مبارزه با آن است.
خشم، دومین گام است. عصبانیت باعث میشود ما درد خود را پنهان کنیم. به همین خاطر، ممکن است سر دوستان و همکلاسیهای خود داد بزنیم یا بداخلاق و تندخو شویم.
جر و بحث کردن با خودمان و سرزنش خود، سومین مرحله است. در این مرحله، ممکن است این جملهها را به خودمان بگوییم:«اگر مراقب مادر یا مادربزرگم بودم، او از پیش ما نمیرفت... ای کاش تنهایش نمیگذاشتم و...» به جز این ممکن است خیلی حساس شویم و با هر حرفی زود گریه کنیم. اشکالی ندارد، ذهن ما دارد در برابر غم و اندوه از ما محافظت میکند.
بعد از سرزنش کردن خودمان، آرام میشویم و این آرامش، چهارمین مرحله است. روانشناسها میگویند، ممکن است افسرده شویم. تمرکز نداشته باشیم. سکوت کنیم یا ناگهان رفتارهای تندی از خودمان نشان بدهیم. اینجاست که باید از یک روانپزشک یا روانشناس برای خوب شدن حالمان کمک بگیریم تا به پذیرش برسیم و قبول کنیم. درست است که هیچوقت از دست دادن مادر یا مادربزرگ را فراموش نمیکنیم، اما میپذیریم که عزیزان ما رفتهاند و ما باید این تغییر و اتفاق ناگوار را بپذیریم و به زندگی خود ادامه بدهیم. اصلاً با این کار است که روح آنها هم به آرامش میرسد.
اما راه دشواری در پیش است تا آدمها به این مرحله برسند و واقعیتهای تلخ و غیرقابل تغییر زندگیشان را بپذیرند. طبیعی است هر چه سن و سال آدمها کمتر باشد، سختتر با مسأله مرگ کنار میآیند و آن را میپذیرند.
کتاب «زندگی شبیه باد است» نوشته شونا آینز بچهها را با زندگی و مرگ آشنا میکند. تصویرگر این مجموعه ایریسش آگوچ است و نویسنده و تصویرگر با هم و در کنار هم فضایی را فراهم میآورند که کودکان، مرگ را بهعنوان یک بخش کاملاً طبیعی از زندگی میپذیرند.
بچهها با خواندن این داستان یاد میگیرند تا گریه کنند و احساسات خود را در برابر غم از دست دادن عزیزانشان بروز دهند. این کتاب را احمد تصویری ترجمه و انتشارات مهرسا منتشر کرده است.
سیره رسول خدا-18
مشورت با همراهان
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
رایزنی و مشورت با افراد از راههای مؤثر جلب اعتماد و باعث پیشرفت امور به نحو مطلوب است. اگرچه ترجیح مؤمنان به اطاعت محض از رسول خدا(ص)و کنار نهادن دیدگاههای خود هنگام اظهارنظر پیامبر بود، اما شیوه آن حضرت در ابعاد مختلف زندگی بویژه در جنگها رجوع به کارشناسان و پرسیدن نظر افراد خبره بود. این باعث میشد اطرافیان خود را شریک دعوت بدانند و برای به هدف رسیدن آن تلاش خالصانه تری به عمل آورند. وحی الهی نیز به رسول خدا(ص) سفارش میکرد: «و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله» (آل عمران آیه ۱۵۹).
از حضرت رضا(ع) نقل شده که درباره سیره پیامبر(ص) فرمود: «ان رسولالله کان یستشیر اصحابه ثم یعزم علی مایرید» رسول خدا با یارانش درباره قضایا مشورت میفرمود و آنگاه تصمیم نهایی را میگرفت. از نمونههای برجسته آن مشورت پیامبراکرم(ص) در جنگ بدر است. آن حضرت در آن مقطع پیرامون اصل جنگ، تعیین موضع نبرد و موضوع دیگر با یاران خود مشورت کرد. نتیجه آن شد که ابتدا عدهای از جنگ شانه خالی کردند و گروه بیشتری تبعیت و آمادگی کامل خود را اعلام نمودند و گفتند ما سخنی را که بنی اسرائیل به موسی گفتند به تو نمیگوییم «اذهب انت و ربک فقاتلا انا ههنا قاعدون» (ای موسی) هرگز ما در آنجا مادامی که آنها باشند ابداً درنیاییم، پس تو برو به اتفاق پروردگارت با آنها قتال کن ما اینجا خواهیم نشست(مائده-24) بلکه میگوییم تو و پروردگارت بجنگید، ما هم همراه شما میجنگیم. در این ماجرا رسول خدا(ص) چندبار مشورت یاران را طلبید و فرمود: «اشیروا علی ایها الناس» (رأی خود را به من بگویید) انصار نیز در پاسخ از زبان سعدبن معاذ اظهار اطاعت کردند و آمادگی خود را برای جنگ اعلام داشتند. پیامبر اکرم(ص) پس از این مشورتها عزم را جزم و تصمیم نهایی را گرفت و فرمود: به راه افتید، مژده باد شما را که خداوند وعده پیروزی بر قریش یا تصاحب کاروان را داده است و حرکت را آغاز کرد. (سیره نبویه ج۲ ص۲۵۳)
در نبرد احد نیز رسول اکرم(ص) با اصحاب خود به رایزنی پرداخت و در خصوص شیوه مقابله با دشمن به گفتوگو نشست، فرمود: «اشیروا علیّ» (دیدگاههای مشورتی خود را برای من بازگویید) «عبدالله بن ابی» پیشنهاد کرد که در شهر بمانند و با دشمن روبهرو شوند. جوانان نورس و برخی از رجال بزرگ اسلام از جمله حمزه و سعدبن عباده به پیکار در خارج شهر نظر داشتند. گفتند: ای رسول خدا(ص) میترسیم دشمن گمان کند ما ازترس مقابله با آنان از شهر خارج نشدهایم و این موجب جرأت و گستاخی آنان بر ما شود، آنگاه خود را خواستار احدی الحسنین شهادت یا پیروزی معرفی کردند.
سرانجام پیامبر اکرم(ص) براساس رأی اکثریت، عزم پیکار در بیرون شهر نموده و لباس رزم پوشید (المغازی ج۱ ص۲۱۱). اینگونه مشورت کردن، خط مشی آن حضرت بود، چنان که در نبرد احزاب نیز با اصحاب خود مشورت کرد. در پیکارهای «بنی قریظه» و «بنی نضیر» که از یهود مدینه بودند نیز چنین کرد.
رسول گرامی اسلام(ص) علاوه بر آنکه خود اهل مشورت بود دیگران را نیز توصیه میفرمود که به سیره او تأسی جسته و تنها به رأی و نظر خویش اعتماد نکنند و به رایزنی با دیگران و جلب دیدگاههای خبرگان و آگاهان همت گمارند.
احترام ویژه نسبت به کودکان
ازجمله خصلتهای ویژه رسول اکرم(ص) احترام به کودکان است. انسان در دوران کودکی در برابر محبت، ادب و احترام، عکسالعملهای ویژهای ابراز میدارد که نشان دهنده درک کامل این مقطع سنی از سوی پیامبر اکرم(ص) است. کودک در مقابل تکریم و احترام، پاسخهای معناداری از خود بروز میدهد. براین اساس، پیامبراسلام(ص) همواره احترام به کودکان را مدنظر داشت. حتی تکریم را به حدی میرساند که گاهی در بازی، همراه آنان میشد. باید توجه داشت که کودکان امروز، بزرگسالان فردایند و آنچه در کودکی دیده، آموخته و یا تجربه کردهاند، به مثابه نقش روی سنگ بر صفحه دل و لوح جان آنان تا پایان عمر میماند و زایل نمیشود. از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا(ص)هرگاه بر کودکان میگذشت به آنان سلام میکرد. در کتاب خصال نیز آمده است که حضرت میفرمود: یکی از پنج خصلتی که تا پایان عمر هرگز ترک نخواهم کرد سلام کردن به کودکان است. تا پس از من به صورت سنت درآید. انس بن مالک در جایی دیگر میگوید: ما کودک بودیم که رسول خدا برما گذشت و فرمود: سلام بر شما کودکان. در محجة البیضاء ذکر شده است: موقعی که رسول اکرم(ص) از سفری مراجعت میکرد اگر در راه با کودکان برخورد میکرد به احترام آنان میایستاد، سپس میفرمود کودکان را میآوردند نزد آن حضرت، پس حضرت برخی از آنان را در آغوش میگرفت و برخی را بر پشت و دوش خود سوار میکرد و اصحاب خود را نیز به این کار توصیه میفرمود. کودکان از این صحنه بیاندازه خوشحال میشدند و خاطره شیرین آن را هرگز فراموش نمیکردند.
دبیر گروه پایداری
رایزنی و مشورت با افراد از راههای مؤثر جلب اعتماد و باعث پیشرفت امور به نحو مطلوب است. اگرچه ترجیح مؤمنان به اطاعت محض از رسول خدا(ص)و کنار نهادن دیدگاههای خود هنگام اظهارنظر پیامبر بود، اما شیوه آن حضرت در ابعاد مختلف زندگی بویژه در جنگها رجوع به کارشناسان و پرسیدن نظر افراد خبره بود. این باعث میشد اطرافیان خود را شریک دعوت بدانند و برای به هدف رسیدن آن تلاش خالصانه تری به عمل آورند. وحی الهی نیز به رسول خدا(ص) سفارش میکرد: «و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله» (آل عمران آیه ۱۵۹).
از حضرت رضا(ع) نقل شده که درباره سیره پیامبر(ص) فرمود: «ان رسولالله کان یستشیر اصحابه ثم یعزم علی مایرید» رسول خدا با یارانش درباره قضایا مشورت میفرمود و آنگاه تصمیم نهایی را میگرفت. از نمونههای برجسته آن مشورت پیامبراکرم(ص) در جنگ بدر است. آن حضرت در آن مقطع پیرامون اصل جنگ، تعیین موضع نبرد و موضوع دیگر با یاران خود مشورت کرد. نتیجه آن شد که ابتدا عدهای از جنگ شانه خالی کردند و گروه بیشتری تبعیت و آمادگی کامل خود را اعلام نمودند و گفتند ما سخنی را که بنی اسرائیل به موسی گفتند به تو نمیگوییم «اذهب انت و ربک فقاتلا انا ههنا قاعدون» (ای موسی) هرگز ما در آنجا مادامی که آنها باشند ابداً درنیاییم، پس تو برو به اتفاق پروردگارت با آنها قتال کن ما اینجا خواهیم نشست(مائده-24) بلکه میگوییم تو و پروردگارت بجنگید، ما هم همراه شما میجنگیم. در این ماجرا رسول خدا(ص) چندبار مشورت یاران را طلبید و فرمود: «اشیروا علی ایها الناس» (رأی خود را به من بگویید) انصار نیز در پاسخ از زبان سعدبن معاذ اظهار اطاعت کردند و آمادگی خود را برای جنگ اعلام داشتند. پیامبر اکرم(ص) پس از این مشورتها عزم را جزم و تصمیم نهایی را گرفت و فرمود: به راه افتید، مژده باد شما را که خداوند وعده پیروزی بر قریش یا تصاحب کاروان را داده است و حرکت را آغاز کرد. (سیره نبویه ج۲ ص۲۵۳)
در نبرد احد نیز رسول اکرم(ص) با اصحاب خود به رایزنی پرداخت و در خصوص شیوه مقابله با دشمن به گفتوگو نشست، فرمود: «اشیروا علیّ» (دیدگاههای مشورتی خود را برای من بازگویید) «عبدالله بن ابی» پیشنهاد کرد که در شهر بمانند و با دشمن روبهرو شوند. جوانان نورس و برخی از رجال بزرگ اسلام از جمله حمزه و سعدبن عباده به پیکار در خارج شهر نظر داشتند. گفتند: ای رسول خدا(ص) میترسیم دشمن گمان کند ما ازترس مقابله با آنان از شهر خارج نشدهایم و این موجب جرأت و گستاخی آنان بر ما شود، آنگاه خود را خواستار احدی الحسنین شهادت یا پیروزی معرفی کردند.
سرانجام پیامبر اکرم(ص) براساس رأی اکثریت، عزم پیکار در بیرون شهر نموده و لباس رزم پوشید (المغازی ج۱ ص۲۱۱). اینگونه مشورت کردن، خط مشی آن حضرت بود، چنان که در نبرد احزاب نیز با اصحاب خود مشورت کرد. در پیکارهای «بنی قریظه» و «بنی نضیر» که از یهود مدینه بودند نیز چنین کرد.
رسول گرامی اسلام(ص) علاوه بر آنکه خود اهل مشورت بود دیگران را نیز توصیه میفرمود که به سیره او تأسی جسته و تنها به رأی و نظر خویش اعتماد نکنند و به رایزنی با دیگران و جلب دیدگاههای خبرگان و آگاهان همت گمارند.
احترام ویژه نسبت به کودکان
ازجمله خصلتهای ویژه رسول اکرم(ص) احترام به کودکان است. انسان در دوران کودکی در برابر محبت، ادب و احترام، عکسالعملهای ویژهای ابراز میدارد که نشان دهنده درک کامل این مقطع سنی از سوی پیامبر اکرم(ص) است. کودک در مقابل تکریم و احترام، پاسخهای معناداری از خود بروز میدهد. براین اساس، پیامبراسلام(ص) همواره احترام به کودکان را مدنظر داشت. حتی تکریم را به حدی میرساند که گاهی در بازی، همراه آنان میشد. باید توجه داشت که کودکان امروز، بزرگسالان فردایند و آنچه در کودکی دیده، آموخته و یا تجربه کردهاند، به مثابه نقش روی سنگ بر صفحه دل و لوح جان آنان تا پایان عمر میماند و زایل نمیشود. از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا(ص)هرگاه بر کودکان میگذشت به آنان سلام میکرد. در کتاب خصال نیز آمده است که حضرت میفرمود: یکی از پنج خصلتی که تا پایان عمر هرگز ترک نخواهم کرد سلام کردن به کودکان است. تا پس از من به صورت سنت درآید. انس بن مالک در جایی دیگر میگوید: ما کودک بودیم که رسول خدا برما گذشت و فرمود: سلام بر شما کودکان. در محجة البیضاء ذکر شده است: موقعی که رسول اکرم(ص) از سفری مراجعت میکرد اگر در راه با کودکان برخورد میکرد به احترام آنان میایستاد، سپس میفرمود کودکان را میآوردند نزد آن حضرت، پس حضرت برخی از آنان را در آغوش میگرفت و برخی را بر پشت و دوش خود سوار میکرد و اصحاب خود را نیز به این کار توصیه میفرمود. کودکان از این صحنه بیاندازه خوشحال میشدند و خاطره شیرین آن را هرگز فراموش نمیکردند.
سطرهایی در فقدان «هوشنگ چالنگی» شاعرِ مادرزاد
آخرین تصویر از کوچ عشایر
محسن بوالحسنی
خبرنگار
از جمله نامها و شعرهایی که با آن در نوجوانی از نزدیک آشنا شدم یکی از مهمترینهاش «هوشنگ چالنگی» بود و شعری که چند سطر عجیباش زمزمه اهل شعر شده بود: «ذوالفقار را فرود آر/ بر خواب این ابریشم / که از «افیلیا»/ جز دهانی سرودخوان نمانده است.» او که 1320 در مسجدسلیمان به دنیا آمده بود دیروز در 80 سالگی چشم از جهان فروبست. این چند بخش که میخوانید حاصل گفتوگویی است با او که سالها پیش انجام شده و مروری به زندگیاش دارد.
1. یادم هست از 17-16 سالگی غزلهایی را که مینوشتم برای مطبوعات شعر میفرستادم. حدوداً سال 1336 بود که شعرهایی از من در روزنامههایی مثل فردوسی چاپ شد و به واسطه شعر آرامآرام با دوستان شاعرم آشنا شدم و حدود 20سالگی بود که مرتب شعرهایم منتشر میشد. حدود سال 46-45 بود که آقای شاملو شعرهایی از من را در «خوشه» منتشر کرد و بعد هم گرایش پیدا کردیم به سمت «شعر دیگر»… دوستانی بودند مثل بیژن الهی، محمود شجاعی، یدالله رویایی و…اینها آن زمان در شعر مدرن خیلی مطرح بودند بخصوص بیژن عزیز. کمی بعدتر کسانی مثل بهرام اردبیلی و جوانترهای دیگری مثل فیروز ناجی و… اضافه شدند. تا پایان سال 43-42 که سرباز سپاه دانش بودم خوزستان زندگی میکردم و بعد به تهران آمدم. اول در لغتنامه دهخدا مشغول شدم و بعد رفتم «انتشارات فرانکلین». در واقع پنج، شش ماه در لغتنامه دهخدا، لغت فیش می کردم و آنجا از طرف هوشنگ آزادیور و مرحوم شفیانی پیش نجف دریابندری مشغول به کار شدم. آنجا هم یکسال بیشتر نماندم.
2. سالهای 47-46 با بیژن الهی و بهرام اردبیلی و بچههای «شعر دیگر» آشنا شدم. یادم میآید مرحوم شاملو، برای شعرخوانی در دومین شب از شبهای شعر خوشه از من دعوت کرد که شعر بخوانم اما من و بچههای «شعر دیگر» به این نتیجه رسیده بودیم که شعر ما در آن حیطه نمیگنجد و تصمیم گرفتیم که به آن جلسهها نرویم و شعرخوانی نکنیم. خوب یادم هست از همان خیابان صفیعلیشاه با شاملو تماس گرفتم و از ایشان عذر حضور خواستم و شاملو هم با متانت و لطف و گشادهرویی پذیرفت. شاملو آدم خوشاخلاقی بود و با همه مهربان بود از شاعر گرفته تا منتقد تا کارگر چاپخانه و....
3. شنیده بودم که شاملو درباره شعر من گفته بود «شعر چالنگی، تصویرهایی دارد مثل تصویر کوچ ایلهای بختیاری و...» بههر صورت رفتوآمد ما به دفتر خوشه در حد 20 دقیقه سر زدن بود و بیشتر برایمان پاتوقی بود که گاهی سر میزدیم و شاملو هم بسیار با گشادهرویی پذیرای ما بود و چند دقیقهای میماندیم و حال و احوالی میکردیم و میرفتیم.
4. رؤیایی در مورد چند نفر تحقیقی انجام داده و در این تحقیق، به این مسأله اشاره کرده که شعر این شاعران، حاصل شهود شاعرانه است یا تئوری و... آنجا نوشته که این مدرنیسم در شعرها نه حاصل اتفاقی تئوریک و پیش از نوشتن است، بلکه کاملاً به شهود شاعرانه و دنیای شاعر مربوط است. هر کار نویی که در زبان فرم و فضا انجام شده در این حیطه قرار میگیرد و کاملاً ناآگاهانه اما کسانی مثل اسلامپور، الهی و چند نفر دیگر را جزو شاعرانی میدانند که فرم را میشناختند و روی ظرفیتهای زبان کار کردهاند و تمرین داشتهاند اما من نه به آن شکل. من شاعر بودم و فقط شعر مینوشتم؛ البته ناآگاه نبودم اما شعر برای من بیش از هر چیز دیگری مهم بود. زمانی که بحث و امضای مانیفست شعر حجم مطرح شد من به هند رفته بودم و ایران نبودم. رؤیایی هم به این موضوع اشاره میکند. آن زمان این مانیفست و نظریات، تحلیلهای پیشرو و نویی داشت و هیچ در نبودنم مسأله خاصی نبود.
5. در طول زندگی ام همیشه به این فکر میکنم که چه چیزهای بسیاری بود که دوست داشتم بیاموزم و فرصت نشد و این شاید یکی از حسرتهایی باشد که با خودم دارم.
خبرنگار
از جمله نامها و شعرهایی که با آن در نوجوانی از نزدیک آشنا شدم یکی از مهمترینهاش «هوشنگ چالنگی» بود و شعری که چند سطر عجیباش زمزمه اهل شعر شده بود: «ذوالفقار را فرود آر/ بر خواب این ابریشم / که از «افیلیا»/ جز دهانی سرودخوان نمانده است.» او که 1320 در مسجدسلیمان به دنیا آمده بود دیروز در 80 سالگی چشم از جهان فروبست. این چند بخش که میخوانید حاصل گفتوگویی است با او که سالها پیش انجام شده و مروری به زندگیاش دارد.
1. یادم هست از 17-16 سالگی غزلهایی را که مینوشتم برای مطبوعات شعر میفرستادم. حدوداً سال 1336 بود که شعرهایی از من در روزنامههایی مثل فردوسی چاپ شد و به واسطه شعر آرامآرام با دوستان شاعرم آشنا شدم و حدود 20سالگی بود که مرتب شعرهایم منتشر میشد. حدود سال 46-45 بود که آقای شاملو شعرهایی از من را در «خوشه» منتشر کرد و بعد هم گرایش پیدا کردیم به سمت «شعر دیگر»… دوستانی بودند مثل بیژن الهی، محمود شجاعی، یدالله رویایی و…اینها آن زمان در شعر مدرن خیلی مطرح بودند بخصوص بیژن عزیز. کمی بعدتر کسانی مثل بهرام اردبیلی و جوانترهای دیگری مثل فیروز ناجی و… اضافه شدند. تا پایان سال 43-42 که سرباز سپاه دانش بودم خوزستان زندگی میکردم و بعد به تهران آمدم. اول در لغتنامه دهخدا مشغول شدم و بعد رفتم «انتشارات فرانکلین». در واقع پنج، شش ماه در لغتنامه دهخدا، لغت فیش می کردم و آنجا از طرف هوشنگ آزادیور و مرحوم شفیانی پیش نجف دریابندری مشغول به کار شدم. آنجا هم یکسال بیشتر نماندم.
2. سالهای 47-46 با بیژن الهی و بهرام اردبیلی و بچههای «شعر دیگر» آشنا شدم. یادم میآید مرحوم شاملو، برای شعرخوانی در دومین شب از شبهای شعر خوشه از من دعوت کرد که شعر بخوانم اما من و بچههای «شعر دیگر» به این نتیجه رسیده بودیم که شعر ما در آن حیطه نمیگنجد و تصمیم گرفتیم که به آن جلسهها نرویم و شعرخوانی نکنیم. خوب یادم هست از همان خیابان صفیعلیشاه با شاملو تماس گرفتم و از ایشان عذر حضور خواستم و شاملو هم با متانت و لطف و گشادهرویی پذیرفت. شاملو آدم خوشاخلاقی بود و با همه مهربان بود از شاعر گرفته تا منتقد تا کارگر چاپخانه و....
3. شنیده بودم که شاملو درباره شعر من گفته بود «شعر چالنگی، تصویرهایی دارد مثل تصویر کوچ ایلهای بختیاری و...» بههر صورت رفتوآمد ما به دفتر خوشه در حد 20 دقیقه سر زدن بود و بیشتر برایمان پاتوقی بود که گاهی سر میزدیم و شاملو هم بسیار با گشادهرویی پذیرای ما بود و چند دقیقهای میماندیم و حال و احوالی میکردیم و میرفتیم.
4. رؤیایی در مورد چند نفر تحقیقی انجام داده و در این تحقیق، به این مسأله اشاره کرده که شعر این شاعران، حاصل شهود شاعرانه است یا تئوری و... آنجا نوشته که این مدرنیسم در شعرها نه حاصل اتفاقی تئوریک و پیش از نوشتن است، بلکه کاملاً به شهود شاعرانه و دنیای شاعر مربوط است. هر کار نویی که در زبان فرم و فضا انجام شده در این حیطه قرار میگیرد و کاملاً ناآگاهانه اما کسانی مثل اسلامپور، الهی و چند نفر دیگر را جزو شاعرانی میدانند که فرم را میشناختند و روی ظرفیتهای زبان کار کردهاند و تمرین داشتهاند اما من نه به آن شکل. من شاعر بودم و فقط شعر مینوشتم؛ البته ناآگاه نبودم اما شعر برای من بیش از هر چیز دیگری مهم بود. زمانی که بحث و امضای مانیفست شعر حجم مطرح شد من به هند رفته بودم و ایران نبودم. رؤیایی هم به این موضوع اشاره میکند. آن زمان این مانیفست و نظریات، تحلیلهای پیشرو و نویی داشت و هیچ در نبودنم مسأله خاصی نبود.
5. در طول زندگی ام همیشه به این فکر میکنم که چه چیزهای بسیاری بود که دوست داشتم بیاموزم و فرصت نشد و این شاید یکی از حسرتهایی باشد که با خودم دارم.
محمدرضا اصلانی: انجمن سینمای جوان در نقش حامی سینمای تجربی ایفای نقش کند
این اشتباه است که برای سینمای تجربی تصور مخاطب عام را داشته باشیم؛ این توقعی است که بهصورت اشتباه درباره سینمای تجربی شکل گرفته و همین امر هم کارگردانان را ترسانده است، بچهها میترسند از اینکه یک فیلم تجربی بسازند و مورد تمسخر، نفی و طرد جامعه سینمایی قرار بگیرند. سینمای تجربی ضابطههای یک امر اقتصادی در سینمای معمول را رعایت نمیکند و ممکن است در کیان اقتصادی سینما تزلزل ایجاد کند ولی واقعیت این است که بخش دولتی دغدغه تجارت ندارد بلکه دغدغه آن رشد فرهنگ هر بخش است. مسأله نهادهای دولتی در هیچ کجای دنیا تجارت در آن بخش نیست بلکه رشد آن بخش است پس باید از آن بخشها حمایت کنند، اینجاست که نقش انجمن سینمای جوان بهعنوان حامی سینمای تجربی نمایان میشود و باید این سینما را برخلاف عدم توجه منتقدان گسترش دهد.
بخشی از سخنان کارگردان سینما با مهر در جشنواره فیلم کوتاه تهران
بخشی از سخنان کارگردان سینما با مهر در جشنواره فیلم کوتاه تهران
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
عکس نوشت
-
از سربازی تا سرداری
-
زندگی، باد است
-
مشورت با همراهان
-
آخرین تصویر از کوچ عشایر
-
محمدرضا اصلانی: انجمن سینمای جوان در نقش حامی سینمای تجربی ایفای نقش کند
-
سخن روز
اخبارایران آنلاین