معرفی پژوهش سه جلدی زبان شعر امروز/ نشر نگاه/ چاپ سوم/ 1400
در گفتوگو با شاعر پژوهشگر شعر امروز لیلا کردبچه
پنجره پژوهش
گروه فرهنگی: نسل امروز شعر فارسی اگر چه همچنان آبشخور مطالعاتی خود را بر اساس منابع مرسوم شعر و ادبیات انتخاب میکند اما واقع امر این است که به رغم شتاب تغییرات و تحولات ادبی آن چنان که باید محققان و منتقدان ادبی به تولید متن و ارائه چراییها و چگونگیهای شعر نپرداختهاند. ارجاع شاعران نسل نو صرفاً به منابع تجربهشده قطعاً کسوراتی خواهد داشت که از آن جمله میتوان به نادیدهگرفته شدن توانشهای نو و الگوهای موفق شعری امروز باشد. شاید استقبال از برخی پژوهشهای عالمانه این روزگار همچون «تاریخ تحلیل شعر امروز» نگاشته محمدشمس لنگرودی برخاسته از همین خلأ و فقدان باشد. پژوهشهای بسیاری در دهههای اخیر رقم خورده است که برخی از آنها به واسطه شاعر بودن محقق، نمایی خاصتر از شعر امروز را به نمایش گذارده است که از آن جمله میتوان به آثار پژوهشی محمدرضا شفیعیکدکنی، محمد حقوقی، تقی پورنامداریان، علی باباچاهی، محمدرضا سنگری، محمدرضا روزبه، مصطفی علیپور، محمدکاظم کاظمی، بهزاد خواجات، علییاری، مزدک پنجهای و... اشاره کرد.
سومین بازنشر پژوهش «زبان شعر امروز» تالیف لیلا کردبچه که از شاعران این روزگار است بهانه گفتوگویی شد که در آن به ضرورت جدیتر شعر امروز و امکان مواجهه انتقادی شاعران نسل نو با وضعیت شعر پرداخته شده است. استقبال از این مجموعه سهجلدی گواهِ چشمداشت مخاطبان شعر امروز میتواند باشد، مخاطبانی که بیشتر علاقه مندند علوم ادبی را از ذهن و زبانی نزدیکتر به روزگار خود دریافت کنند. بخشهایی از این گفتوگو را با حذف سؤالات مرور خواهیم کرد:
در شعر معاصر، مسأله زبان و تغییرات و دگرگونیهای آن از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ چراکه شعر فارسی در صد سال اخیر نهتنها در حوزه محتوا و رویکردهای مضمونی دستخوش دگرگونی شده، بلکه در زمینه زبان نیز گونههای مختلفی از برجستهسازی ارائه داده است؛ برجستهسازیهایی که اغلب با جانبداری افراطی منتقدان و پژوهشگران، نوآوری قلمداد شدهاند و کار تا آنجا پیش رفته است که برخی شعر امروز و زبان شعر امروز را نتیجه گسستی ناگهانی و عظیم از ادبیات قدیم دانستهاند، حال آنکه شعر و ادبیات معاصر اگرچه ممکن است در برابر درخت پرشاخ و برگ ادبیات کهنسال، نهالی نورس به نظر برسد، اما همین نهال جوان ریشه در خاک زبان فارسی دارد و طبیعی است که هر هنرمند برای خلق اثر هنری خود، هر بار از صفر آغاز نکند و الفبا، دستور زبان، فرهنگ لغات، معانی و بیان، بدیع و عروض و قافیهای ویژه خویش نیافریند، بلکه از گنجینهای که در اختیار دارد استفاده کند؛ و این یعنی اتکای پیچک بالنده شعر امروز بر دیوار سترگ ادبیات قدیم. و «زبان شعر امروز» اثری است که این اتکای اطمینانبخش را در تمامی بخشهای زبان شعر مورد توجه قرار داده است.
«زبان شعر امروز» اثری پژوهشی در سه جلد است که توسط مؤسسه انتشارات نگاه منتشر شده است؛ کتابی که هم برای دانشجویان زبان و ادبیات فارسی و هم برای شاعران و هنرآموزان عرصه قلم، کاراست و اخیراً چاپ سوم آن منتشر شده است.
حقیقت این است که در اغلب پژوهشها در حوزه زبان شعر معاصر، گونهای افراط در پررنگتر نشان دادن برخی جنبههای زبانی و نادیده گرفتن یا کمتر دیدن برخی جنبهها و وجوه زبانی دیگر دیده میشود که در نهایت منجر به فقدان نتیجهگیری صریحی در زمینه زبان شعر معاصر شده و حتی در موارد بسیار، دستاوردهای زبانی ادبیات قدیم را نیز تحتعنوان نوآوری در زبان شعر امروز مطرح کرده است؛ نظیر برخی سازهها در ترکیبات اسمی که با وجود نمونههای بسیار در شعر نظامی و خاقانی و... مانند کشفی بدیع در کار شاعران معاصر تلقی شده است.
اما اساس کار در کتاب «زبان شعر امروز»، بررسی عوامل برجستهساز زبانی در دو گروه قاعدهافزایی (توازنهای آوایی، واژگانی، نحوی) و قاعدهکاهی (قاعدهکاهیهای واژگانی، نحوی، معنایی، نوشتاری) در زبان شعر معاصر و تطبیق آنها با نمونههای موجود در ادبیات قدیم است. بر همین اساس فصلبندی و تنظیم مطالب این کتاب نیز بر مبنای شیوههای برجستهسازیهای زبان شعر در دو گروه عمده قاعدهافزاییها و قاعدهکاهیها صورت گرفته که در نهایت پنج فصل را شکل داده است؛ قاعدهکاهی واژگان (دنیای واژهها)، قاعدهافزایی (موسیقی شعر امروز)، قاعدهکاهی نحوی (ساختار نحوی زبان شعر امروز)، قاعدهکاهی معنایی (صورخیال شعر امروز) و قاعدهکاهی نوشتاری
(نمایش شعر). در این کتاب برای رسیدن به نتیجهای که تا حد امکان انعکاسدهنده وضعیت زبان شعر باشد، از ادبیات قدیم، دستاوردهای زبانی شعر شاعرانی چون مولوی، حافظ، سعدی، فردوسی، نظامی، خاقانی، رودکی، منوچهری، مسعودسعد، خیام، فرخی، بیدل، صائب، ناصرخسرو و... را مدنظر قرار دادهایم و علاوه بر آن به بررسی ویژگیها و ساختهای زبانی و موسیقایی و نحوی در متون نثر بهرهمند از برجستهسازیهای زبانی نیز همچون تاریخ بیهقی، نفثهالمصدور، مرزباننامه، کلیله ودمنه، چهارمقاله، گلستان، مناجاتنامه، تذکرهالاولیاء، سیاستنامه و... پرداختهایم و سازههای زبانی و موسیقایی و معنایی شعر معاصر را با نتایج بهدستآمده از متون نظم و نثر قدیم تطبیق دادهایم و در شعر معاصر نیز مبنای پژوهش را بر ساختارهای زبانی و موسیقایی و معنایی شعر شاعران شاخص معاصر از دوره مشروطه تا به امروز قرار داده و آثار اغلب شاعران معاصر را تا سال 1396 بررسی کردهایم.
در کتاب «زبان شعر امروز» بهطور خاص بر آثار شاعران متأخرتر و جوانتر در برخی بخشها تمرکز بیشتری شده است، چراکه معتقدیم در کار جوانترها جسارتهای زبانی بیشتری که اغلب به نوآوریهای زبانی پهلو میزند دیده میشود؛ رویکردی که در کار شاعرانی با پیشینه و تجربه بیشتر، معمولاً جای خود را بهگونهای از محافظهکاری در پذیرش خطرات زبانی میدهد. همچنین از دلایل توجه بیشتر به شعر شاعران جوانتر، باید به این مسأله اشاره کرد که بررسی برخی شیوههای برجستهسازی زبانی بویژه در مباحثی چون نوآوری در قالبهای کهن شعری و نیز نوآوری در شیوههای نوشتاری، بدون توجه به اشعار جوانترها اساساً مباحثی عقیم و خالی از شاهد مثالهای کافی بودند. «زبان شعر امروز»، عملاً مجموعهای از کتابهای مربوط به واژهسازی و ترکیبسازی، موسیقی شعر، دستور زبان، صور خیال، معانی و بیان و بدیع و جلوههای تصویری و نمایشی شعر است که با به دست دادن نمونهها و شواهد کارآمد و کافی هم از متون نظم و نثر قدیم و هم از شعر معاصر، میکوشد شناختی کامل و همهجانبه از زبان شعر فارسی بهدست دهد.
نگاهی به مجموعه شعر«باد بر باد» تقی جهانبخشی
تکگوییهای راوی درون
سریا داوودی حموله
اجاق کدام تاریخ را / گرم میکند/ تشییع آن تابوت را؟
تقی جهانبخشی در مجموعه شعر« باد بر باد» حسهای انسانی را به تصویر میکشد. با دغدغههای آرمانی به طرح موضوعهای اجتماعی میپردازد. در تصویرگرایی رخداد و اتفاقهای افتاده را به رشته تحریر در میآورد و در روایتگری درگیر دال و مدلولها است. شاعر درگیر مضامین و مفاهیم انسانی است. در این جهت به واسطه جزیینگری علت و معلول را به هم پیوند میدهد.
سیگارهای خیابان/ قرار نبود/ نخکش کنند رؤیاهای سوخته را/ روزهای بیرنگ/ همدست باد میروند/ ما نرقصیده در خود/ پی دوباره دیدنیم/ اکنون غمگینتر از رفتن/ ناشناس برگشتن است
شاعر به واسطه جزیی نگری ظرفیتهای معنایی کلمات را آشکار میکند و خصیصههای انسانی را به نمایش میگذارد. سعی دارد با مفهومگرایی جهان تازهای از تفکر و اندیشه را نشان دهد. با تکگویی سبب برانگختن حسهای مفهومی میشود. با بهرهگرفتن از مصدرهای «دیدن، رفتن، برگشتن» بر زمان را مشخص نمیکند که در ارتباط با رؤیا بهترین روش را به کار برده است.
این جذابیتهای مفهومی محدود به زمان و مکان خاصی نیست و همه برههها را در بر میگیرد. تناسب و تناظرهای معنایی سبب پیوستگی کلی بین سطرهاست. در این میان«سیگارـ نخ» در رفتن و برگشتن شکل میگیرد. همچنان که آشناییزداییها در ترکیبهای (نخ کش شدن رؤیاها، روزهای بیرنگ، رقصیدن در خود و...) در جهت دلالتهای معنایی است.
از گلو پایین نمیرود/ این سکوت
مضامین کلیدی صحنهها را بازسازی میکند. در تکگوییها روایتگر دنیای درون است، با بینش انسانی شروع به تصویرسازی کرده است. از منظر دانای کل این شعر را جلو میبرد. در این وضعیت من فاعلی گزارشگری است که سعی دارد تعلیقی در معنا بیافریند تا تغییر در زاویه دید بوجود آورد. انسجام در محور عمودی هم بسته معناهایی است، که شاعر به پدیدههای هستی داده است. آنچنان که با مضمونسازی طبیعت را به رشته تحریر در میآورد. اگرچه سعی دارد مضامین نو را به بدنه شعر تزریق کند، اما ذهنیت شاعر با روایتهایی از ادبیات کهن شکل گرفته است.
تنها چراغ تن/ خود را/ به خورد خاک میدهد
شعرها از ویژگیهای زیباییشناسی برخوردارند. از بعد اندیشه، در قلمرو احساس و عاطفه هستند. در بیشتر تصویرگراییها جزیی نگری جایگزین کلینگری است و رشتههای ارتباطی بیم کلمات لذت کشف را به همراه خواهد داشت. ساختار متعارف اشعار تابع تصاویر روایی است. در این جهت، مضامین، ظاهری عینیتمند دارند. تصویرسازی در جهت درد، رنج، زخم، یأس، شکست و رؤیاپردازی است، به طوری که کارکردهای حسی باورمندی را افزایش میدهد، در این جهت ساختار روایی سرشار از تقابلهای عینیت و ذهنیت است.
اینک/ در برگشتن از رفتن/ بگذر از سایهها/ از مسیر شعلههای چشم/ چون ریگ/ بگذر از آب و آینه
ذهن و زبان شاعر متأثر از مفاهیم عام بشری است. از مهمترین جنبههای عینیتمندی و تعقلگرایی اشعار، رابطه انسان با جهان است. در شعر تصویرگرایانه حسهای نوستالژیک بارز است. مضامین طبیعت، عشق، مرگ، انسان، هستی در راستای کشف و شهود است.
شعر را چه به من/ چه به تو/ ضمیر ما خارج از ضمایر مشترک است
زبانِ شعر محصول دیالکتیک فراشخصی است. در این روایتهای خطی ضمایر«من، تو، ما» تعارضی پارادوکسی ایجاد کرده است و ترکیب دو فضای عین و ذهن در راستای تصویرسازی است.
بررسی رابطه ناشران و شاعران در گفت و گو با «علیاکبر رشیدی» مدیر انتشارات مهر و دل
بهگزیــنی و بهآفریــنی وظیفه ناشران شعر است
در روزگار ما شعر آن غلبه بلامنازع ادبی را ندارد و ترجیح غالب مخاطبان گونههای دیگر ادبیهنری است، هر چند مقصر اندیشی در تولید این وضعیت کمکی به شعر نخواهد کرد اما شاید از منظر یک شاعر ناشر بدان ورود کنیم دقیقتر بتوان آن را شرح داد.
شعر بهعنوان یک پدیده هنری قرنها سرسلسله ادبیات بوده است و بیش از تصور در زیست انسان ایرانی دخالت داشته است، اگر چه در ادوار تاریخی این مداخله فراز و فرودهایی داشته است اما همزیستی با شعر در طول قرنهای تاریخی موضوعی غیرقابل انکار محسوب میشود. در روزگار ما به دلایلی همچون ظهور دیگر هنرها، جذابیتهای تکنولوژی در تولیدات هنری، مصایب زیست مدرن خاصه در کلانشهرها، اختلال در نظام تولیدی شعر و قدرت انتخاب مخاطبان و دلایل متعدد دیگر، شعر از کانون توجه خارج شده است و نه فراتر از دیگر هنرها که همپای آنها در تدارک تولید است. در بدبینانهترین فرض، اگر روزی با انقراض شعر نیز مواجه شویم ادامه حیات شعر در دیگر گونههای ادبیهنری، چنان ملموس و محسوس است که به خودی خود حضور غالب شعر را میتوان احساس کرد. بنابراین تقلیل مخاطبان و کم اقبالی شعر در روزگار ما نمیتواند شمولیت زمانی پیدا کند و شعر با تدارک دوباره و خلاقیتهای غیرقابل پیشبینی جبران مافات خواهد کرد. این توقف را از این منظر ببینیم که شعر، به نفس تازه کردن مشغول است و به رقابت بازخواهد گشت.
پس قبول دارید که در این تازه نفس کردن باید به مخاطبان شعر اندیشید، مخاطبانی که بتدریج دور شدند و چتر اقبال و استقبال خود را از شعر برچیدهاند. به اعتقاد شما امکان بهبود حال و احوال رابطه شعر و مخاطب وجود دارد؟
به این که فاصله قابل توجهی میان مخاطب و شعر اتفاق افتاده است اعتقاد دارم اما آن را نه صرفاً متعلق به شعر بلکه بهدلیل فروکاست فرصت مطالعاتی از یک سو، افزایش اشتغال ذهنی، هزینههای تحمیلی به خانوادهها و گرانی صنعت نشر میدانم، همچنان که دولتها در محدودیتهای اعتباری نخست؛ هزینههای فرهنگی را کاهش میدهند، خانوادهها نیز در لغزشهای اقتصادی و صعودهای نفسگیر تأمین معیشت همین اشتباه را مرتکب میشوند. باید آموزش ببینیم که متروک ماندن کتاب و خالیالذهن بودن مخاطبان و نسلهای نو میتواند هزینههای سنگینتری را به جامعه و خانواده تحمیل کند که در قبال هزینههای خرید کتاب و فرصتهای مطالعاتی به چشم نخواهند آمد. از یک سو با حمایت از ناشران در جهت کمشدن هزینههای تمام شده کتاب، آموزش به کودکان، تقویت کتابخانهها و حمایت از کتابفروشی و آموزش و آشنا کردن کودکان با مقوله کتاب و کتابخوانی به افزایش سرانه مطالعه کشور و بهبود رابطه مؤلف و مخاطب خاصه در شعر کمک کنیم و از دیگر سو باید با تأکید بر نظام ارزشیابی ادبی آثار قبل از انتشار به دلزدگیها و ملالتهای متأثر از تولیدات بیکیفیت و باری بههرجهت ادبیات پایان دهیم؛ یکی از مهمترین مصایب این وضعیت سرمایهاندیشی برخی همکاران من است که بیهیچ دغدغه ادبی، صرفاً به آوردههای اقتصادی موضوع میاندیشند و همین اقتصادسالاری باعث شده است که هر اثری به هر کیفیت و منزلت منتشرشود و سوءتفاهمهایی برای مؤلف و مخاطب ایجاد کند.
چقدر به اثرگذاری درست و نادرست شبکههای اجتماعی بر مخاطب و هدایتبخشی آن اعتقاد دارید. آیا میتوان با مدیریت مطالعاتی از این فرصت منتفع شد یا ابتلائات آن را غیرقابل صرفه میدانید.
فضای مجازی بواقع به مانند شمشیر دولبه میتواند بر مقوله مطالعه تأثیرگذار باشد ،از یک سو برخی اپلیکیشنها میتوانند افراد را به خود مشغول کنند و با هدر دادن اوقات مفید آنان دشمن مطالعه و کتابخوانی باشند و به نظر من اخیراً باعث پدیدهای به نام مطالعه کاذب شدهاند؛ به نحوی که فرد با چرخیدن در این فضاها و خواندن مطالب بیپشتوانه و راستیآزمایی نشده، تنها گمان مطالعه دارد و این مسأله برای عالم مطالعه سَم محسوب میشود. از سوی دیگر برخی از فضاها و نرمافزارها و سایتها میتوانند زمینهساز مطالعه باشند. فایلهای کتاب گویا، فایلهای الکترونیکی کتاب، سایتهای مفید آموزشی و... همگی میتوانند همیاران مناسبی برای کتاب باشند.
از شما پیشتر از اینها بهعنوان شاعر نام برده میشده است و حالا با توجه به افزوده شدن ناشر شعر به این عنوان، چقدر در تصحیح رابطه مؤلفان و ناشران کوشیدهاید. باید قبول کنیم که رویکرد و مواجهه نظام نشر با مؤلفان همواره مورد انتقاد و اعتراض بوده است؟
به نظر من ناشر و مؤلف مکمل یکدیگرند، به نحوی که حذف هر کدام به حذف دیگری منجرخواهد شد و به نوعی علت و معلول یکدیگرند. مؤلف قدرتمند با ارائه اثر درجه یک و قابل قبول، خودآگاه و ناخودآگاه سبب ارزشافزوده فعالیت ناشر میشود. همچنین تولید حرفهای و بر اساس الگوهای تجربهشده و خلاقه نیز باعث بهتر دیدهشدن تألیفات خواهد شد. نقطه عطف این موضوع؛ فعالیت ناشران تخصصی شعر است که اهتمام خود را بر کیفیتر کردن کتابها و برندسازی در عرصه انتشار شعر هزینه کردهاند. وظیفه ناشران شعر بواسطه برخورداری از دانش و تجربههای مرتبط، ترویج توانشهای ادبی و کشف استعدادهای شعری است. توفیق برخی ناشران شعر نیز در همین خیرخواهی و اندیشهمندی است. توجه به کیفیت حرفهای کتاب، کاورسازیهای بدیع، برخورداری از باشگاه مخاطبان و چرخه درست تبلیغ و توزیع میتواند احترام به مؤلف و مخاطب باشد. در چنین شرایط متعادلی میتوان به رشد صنعت نشر و تقویت ادبیات امیدوارتر بود.
میخواهم از این باب که تولیدات انتشارات «مهر و دل» در برخی جایزههای معتبر ادبی دیده شدند و اعتنابخشی به برخی کتابهای صادره از آن نشر مؤید، بهگزینی و بهآفرینی آن نشر میتواند محسوب شود؛ از شما چرخه انتخاب و انتشار شعر و دلیل توجه برخی شاعران به این نشر را جویا شوم.
خوشبختانه این افتخار را دارم که در شعر زیسته ام و با شاعران محشور بوده باشم. دغدغه این کار وقتی در من بیشتر قد کشید که شاهد انتشار برخی آثار دوستانم در بدترین کیفیتها و نامربوط ترین شرایط همکاری ناشر و مؤلف بودم. تعلق خاطرم به شعر و اعتقادم به نامناسب بودن جایگاه و پایگاه فعلی وضعیت نشر کتاب شعر باعث شد که با وجود همه ریسکهای اقتصادی به این صنف بپیوندم. پذیرش کمعایدی بودن و به صرفه نبودن سرانه مالی این نشر در برابر احترامآمیز بودن رابطه من و دوستان شاعرم و دیدهشدن شاعرانی که با اعتماد به این نشر در جامعه مؤلفان حضور پیدا کردهاند، محلی از اعراب پیدا نمیکند و خوشحالم که این بینش با توجه و تأکید برخی جوایز معتبر به کتابهای شعر صادره از مهرودل پاسخ داده شد. در تولید کتاب تلاش شده است از کادری حرفهای در طراحی روی جلد، آمادهسازی و انتشار استفاده شود تا نتیجه غایی در منظر چشم شاعران و مخاطبان مطلوبتر باشد.
امیدواریم این تعامل و تعادل رابطه ناشر و مؤلف، به تصحیح وضعیت و تربیت نسلی جدید از شاعران کوشا منتهی شود و چهرهای کارآمدتر از نشر تخصصی شعر به نمایش بگذارد.
آهو ایمانی
چون گلی
کز مسیر بادها گریخته است
خالی از تکلمم.
در هر خانه اگر نه درخت
گلدانی باید باشد
گرامی گلدانی
تا بدانی
جوانه میزند آرزو
افسانه سادات حسینی
تبعید کرده به گنجه، پیراهنِ زریاش را
زیر گلو خفه کرده، هی بغض روسریاش را
با خندههای پُر از خش، سیلی بهصورت سرخش،
از یاد برده پریوش، دیریست دلبریاش را
از یاد برده شگفتا، آن شاهدخت فریبا
با خود، در آیینه حتی، برخورد سرسریاش را
با بال بسته به بستر، در گوش بالش بیپر
تا صبح خوانده مکرر، شوق کبوتریاش را
سایه به سایه سپیده، تا پشت شیشه رسیده
خوابانده گوش و شنیده، «کرد شبستری»اش را
شد دفن، کودکی او، قصر عروسکی او
یک زن که کوچکی او، حفظ است مادریاش را...
غرق شقایق و شمشاد، برده به ارث، چه دلشاد!
این دامن یله در باد، آن رقص بندریاش را
با جیغ کتری بیتاب برخاست کودکش از خواب
فرصت نکرد دوباره، تا شعر آخریاش را....
محمد
هدایت زاده
مثل شهاب از شب این آسمان گذشت
ماه از میان مزرعههای کتان گذشت
آتش گرفت خواب من و ناگهان کسی
مثل نسیم از وسط داستان گذشت
از دوش ابرهای بهاری پیاده شد
آمد به خانه من و از پیشخوان گذشت
آمد مرا برابر آیینهها نشاند
تا آمدم ببینم خود را... زمان گذشت
تا آمدم به حرف بگیرم نسیم را
تا آمدم بگویم با من بمان... گذشت
بر نردبان نقرهای لحظه پا گذاشت
از روی ماه رد شد و از آسمان گذشت
اسب سفید بخت، بدون سوارکار
از پشت پلک پنجرههای جوان گذشت
مهدیه رشیدی
کاش قارهها جا میشدند در خانه ما
تا چمدانهایمان
تنها برای سفر از اتاقی به اتاقی دیگر
بسته میشد
هواپیماها
دام شان را پهن میکنند
تا آدمها
از پلهها
بروند بالا؛
ابر،
برادرم را ببِرد
باد،
خواهرم را
تا زندگی
به اقلیمهای دیگری سفر کند
به مادرم فکر میکنم
از عابران ناشناس
نشانی خانه پدری را میگیرم
از اخبار،
خبر مردان زندگیام
و از خود میپرسم
«جنگ شهیدان بیشتری داده است
یا تنهایی؟»
زهرا محمدی
می رسی غم می رود از چهارچوب خانه ام
باز هم لبخند می پاشی به روی شانه ام
مینشینی رو به رو زل میزنی، از مبلها
تا غذای روی گاز و خنده مستانهام...
حرفها از چشمهامان روی قالی میچکد
مثل تو چشم انتظار صحبتی جانانهام
آشیانه، دستهایت، عطر چای تازه دم
هی تصور میکنم در قلب یک افسانهام
هی تصور میکنم هر روز هستی بعد از این
با تو قسمت میکنم از سهم آب و دانهام
...
میتکانم عکسها را، مینشیند بر دلم
گرد و خاک شانهات پیراهن مردانهات...
آرزو بانویی
هی بغض مرا ثانیه تا ثانیه نو کن
هی کاه بکار از دل من کوه درو کن
هی نان و شراب از تن من نوش وجودت
تا خرمنِ احساس مرا دانه جو کن
کم پای مرا بسته زنجیر جفا کن
کم آهوی مردمزده را حرفشنو کن
نامآور میدان محبت شده بودم
تا رستم دستان ته چاه است تو هو کن
آن خانه آبستن ویرانی شهرم
کم با من و این زلزلهها یکه به دو کن