نقشه هولناک خانم دکتر برای قتل مرد طلافروش
گروه حوادث- مرجان همایونی/ خانم دکتر وقتی نتوانست بدهی 700 میلیون تومانی خود را به مرد طلافروش پس بدهد با همدستی دو مرد نقشه قتل او را اجرا کرد.
به گزارش «ایران»، 27 خرداد پسر جوانی به اداره آگاهی رفت و از ناپدید شدن پدرش خبر داد. او زمانی که در مقابل افسر اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت، گفت: پدرم در غرب تهران طلافروشی دارد و یکسالی میشود که مغازه طلافروشی را به من سپرده است. دیروز ساعت حدود 12 ظهر بود که چندین پیامک از او دریافت کردم که از من خواسته بود به حساب فردی 30 میلیون تومان واریز کنم. ماجرا مشکوک به نظر میرسید به همین دلیل تصمیم گرفتم با خودش صحبت کنم. چندین بار با او تماس گرفتم اما پاسخ نداد. دیگر از پدرم خبری نداشتم و در نهایت تصمیم گرفتم از پلیس برای پیدا کردن او کمک بخواهم.
ردپای خانم دکتر
با شکایت مرد جوان پروندهای تشکیل و تحقیقات برای یافتن مرد 64 ساله آغاز شد. در ادامه تحقیقات مشخص شد که هاشم با خانم دکتری به نام فرنگیس که متخصص زنان و زایمان است آشنا شده و برای سرمایهگذاری در کارهای پزشکی مبلغ زیادی پول به او داده بود. این در حالی بود که بررسیها نشان میداد آخرین بار هاشم به خانه خانم دکتر رفته است. از آنجایی که فرنگیس آخرین نفری بود که مرد طلافروش را دیده بود، به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی پایتخت روز 29 خرداد وی بازداشت شد.
آثار خون در خانه
فرنگیس در تحقیقات گفت: هاشم برای تعمیر کولر خانهام که در طبقه بالای مطبم است، آمد. بعد از تعمیر نیز آنجا را ترک کرد و دیگر خبری از او ندارم.
کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت با هماهنگی قضایی به خانه زن 46 ساله در بلوار ارتش تهران رفتند اما زمانی که مأموران قدم در خانه گذاشتند با آثار خون که با عجله شسته شده بود روبهرو شدند آثار خون و سایر مدارکی که در صحنه بدست آمد، باعث شد خانم دکتر لب به اعتراف باز و راز قتل مرد طلافروش را فاش کند.
شراکت 700 میلیونی
فرنگیس درباره قتل هاشم گفت: یک سال قبل برای خرید طلا به مغازه هاشم رفتم و در این رفت و آمدها او متوجه شد که من قصد اجاره خانه و مطب در محلهای در بالای شهر را دارم. هاشم پیشنهاد شراکت داد و من که نیاز مالی داشتم این پیشنهاد را قبول کردم. قرار شد او مطب و خانه را برایم اجاره کند و وسایل و تجهیزات برایم بخرد و در این ماجرا باهم شریک شویم. البته برای اجاره خانه و مطب به من پول قرض داد و باید با سودش حدود 700 میلیون تومان به او برمیگرداندم. بعد از گذشت یک سال هاشم مدام سراغ پولش را میگرفت و من چنین پولی نداشتم تا با او تسویه حساب کنم.
فرنگیس ادامه داد: من دو کارگر داشتم؛ شهرام کارهای خرید دارو را برایم انجام میداد و کاوه نیز کارهای دیگر مطب را، 24 ساعت قبل از جنایت موضوع را به آنها گفتم و تصمیم گرفتیم که هاشم را به بهانهای به داخل خانه بکشانیم و با تهدید از او دست نوشتهای بگیریم که 700 میلیون را دریافت کرده و طلبی از من ندارد. فردای آن روز به بهانه خرابی کولر، هاشم را به خانه کشاندم. بعد خودم از خانه خارج شدم و کاوه وارد شد، 20 دقیقه بعد زمانی که به خانه برگشتم با جسد خونین هاشم مواجه شدم. کاوه به کمک شهرام جسد مقتول را داخل خودروی او قرار دادند و بعد از آن کاوه جنازه را برد و من مشغول تمیز کردن خونهای داخل خانه شدم.
دستگیری دو متهم
با اعتراف خانم دکتر، دو همدست او نیز بازداشت شدند و به جرم خود اعتراف کردند. با اعتراف کاوه و شهرام، محل دفن جسد که در تپههای روستای مقانک دماوند بود، شناسایی شد.
سردار علیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت درخصوص این خبر گفت: بلافاصله کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت راهی محل شده و جسد مرد طلافروش را که صورتش با ضربات سنگ متلاشی و سپس دفن شده بود کشف کردند. به دستور بازپرس سهرابی، متهمان در اختیار اداره آگاهی قرار داده شده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
گفتوگو با متهم اصلی
نقشه قتل را چه کسی طراحی کرد؟
نقشهمان قتل نبود، میخواستیم با تهدید از او سند امضا شدهای بگیریم که یعنی طلبش را گرفته و خانم دکتر بدهی به او ندارد. اما من با او درگیر شدم و دو ضربه با مشتم به سرش زدم که هاشم بیهوش روی زمین افتاد. در همین حین خانم دکتر هم دو آمپول بیهوشی به مرد طلافروش تزریق کرد. بعد هم با شهرام تماس گرفتم و او هم آمد. از داخل خودروی مقتول کیسه خواب برداشتیم و او را داخل کیسه گذاشته و به داخل ماشین منتقل کردیم.
برای این کار چقدر دریافت کردید؟
هیچی. ما برای خانم دکتر کار میکردیم و بدون هیچ چشمداشتی این کار را برایش انجام دادیم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
مرد طلافروش را با کمک شهرام به تپههای روستای مقانک بردیم و با سنگ به سر و صورتش کوبیدم تا هویتش برملا نشود سپس جسد را خاک کرده و راهی تهران شدیم.
مرگ غم انگیز پسر 11 ساله در سقوط دروازه فوتبال
گروه حوادث/ پسر 11 ساله که برای بازی فوتبال به بوستانی در مشکین دشت کرج رفته بود براثر سقوط تیرک دروازه روی سرش جان باخت.
بهگزارش خبرنگار حوادث«ایران»، شامگاه یکشنبه سیام خرداد مردی میانسال درحالیکه پیکر خونین پسرش را در آغوش گرفته بود سراسیمه وارد بیمارستان شد و برای نجات پسر 11 سالهاش از پزشکان کمک خواست. اما دقایقی بعد با وجود تلاش پزشکان پسر بچه که دچار ضربه مغزی شده بود به کام مرگ فرو رفت. با مرگ سینا تیمی از کارآگاهان جنایی در بیمارستان حضور یافتند و در نخستین تحقیقات مشخص شد پسر نوجوان برای بازی به زمین فوتبال قدیمی که در بوستان بود رفته اما بر اثر سقوط تیرک آهنی دروازه فوتبال روی سرش جانش را ازدست داده است.
پدر سینا درباره این ماجرای تلخ به خبرنگار «ایران» گفت: پسرم سینا بههمراه پسر خالهاش که همسن و سال هستند و مثل دو برادر بودند از من خواستند آنها را به پارک ببرم تا باهم فوتبال بازی کنند ما هم بههمراه خانواده به پارک مطهری در مشکین دشت رفتیم داخل پارک زمین فوتبالی با قدمت 15سال وجود داشت که به علت مستهلک شدن دیگر برای بازی تیمهای فوتبال اجاره داده نمیشد و بچهها معمولاً در آنجا بازی میکردند. نزدیک غروب من سرگرم درست کردن کباب بودم که ناگهان پسر خاله پسرم دوان دوان به سمت من آمد و خبر داد که تیرک دروازه روی سر پسرم افتاده است. وحشت زده به کمک پسرم رفتم و دیدم پسرم زیر میله آهنی افتاده است. این زمین بازی دو دروازه فوتبال داشت یکی ازآنها را قبلاً سرقت کرده بودند اما دیگری مستهلک بود و بدرستی هم روی زمین محکم نصب نشده بود و با هر لرزشی امکان افتادن آن وجود داشت وقتی به محل رسیدم دیدم دروازه 300 کیلویی روی سر پسرم افتاده من پسرم را با دستان خودم بیرون کشیدم و به بیمارستان بردم اما خیلی دیر شده بود و پسرم مقابل چشمانم جان باخت.
سینا تازه کلاس پنجم را تمام کرده بود و میخواست به کلاس ششم برود تازه چند روز قبل کتابهای کلاس ششم را برایش ثبتنام کرده بودم او پسری باهوش و نمونه بود و علاقه زیادی به فوتبال داشت. من یک پسر 15ساله دیگر هم دارم.
بعد از این حادثه متوجه شدیم که شهرداری درهای این زمین فوتبال را مسدود کرده تا دیگر کسی وارد آنجا نشود. اما دیگر چه فایده دارد پسر ما که از دستمان رفت و داغ سنگینی به دلمان گذاشت. من و همسرم پیگیر این ماجرا خواهیم بود تا مقصران مرگ پسرم شناسایی و مجازات شوند.
درخواست دیه برای قتل مادربزرگ
گروه حوادث / پرونده مبهم قتل زن سالخورده پس از تبرئه عروس و نوهاش از اتهام قتل با درخواست دیه از سوی اولیای دم وارد مرحله تازهای از رسیدگی شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از زمستان سال 95 با گزارش قتل زن سالخوردهای به نام کوکب در خانهاش آغاز شد. پس از آن مأموران به خانه این زن که در منطقه شرق تهران بود رفتند و در بررسیهای اولیه دریافتند عامل قتل بدون درگیری و شکستن قفل در وارد خانه شده و زن سالخورده را به قتل رسانده است که این موضوع نشان میداد عامل قتل از آشنایان مقتول بوده است. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه دختران مقتول عنوان کردند به نازنین عروس بزرگ خانواده ظنین هستند.
یکی از دختران کوکب به مأموران گفت: بعد از فوت پدرمان، مادرمان تنها زندگی میکرد و گاهی برادرم و همسرش به او سر میزدند. بعد از قتل مادرمان متوجه شدیم که یک آلبوم عکس خانوادگی و چهار و نیم میلیون تومان پول نقد سرقت شده است و چون نازنین آخرین نفری بود که به خانه مادرمان رفته بود به او مظنون هستیم و گمان میکنیم او و پسرش بعد از درگیری با مادر پیرمان او را کشتهاند. با شکایت دختران کوکب، نازنین50ساله بازداشت اما مدعی شد از ماجرای قتل مادرشوهرش هیچ اطلاعی نداشته و نمیداند که چه کسی مرتکب قتل او شده است.
در حالی که نازنین با قرار وثیقه آزاد بود در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.
در ابتدای جلسه 3 دختر و یک پسر مقتول برای عروس خانواده درخواست حکم قصاص کردند.
در ادامه متهم به جایگاه رفت و از خود دفاع کرد و در پایان جلسه نیز قضات وارد شور شدند و متهم را تبرئه کردند. این بار دختران قربانی پسر نازنین را به عنوان مظنون قتل معرفی و ادعا کردند وی مادربزرگش را کشته است،اما پسر جوان مدعی شد: هنگامی که مادربزرگم در خانهاش کشته شد من پیش دوستانم بودم. وی شاهدانی را به دادگاه معرفی و ثابت کرد بیگناه است.
وقتی تلاش پلیس برای افشای راز قتل زن تنها به بنبست رسید، اولیای دم درخواست کردند دیه مادرشان از صندوق بیتالمال به آنها پرداخت شود.
به این ترتیب آنها در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران حاضر شدند و گفتند با گذشت نزدیک به 5 سال از قتل مادرمان هنوز نمیدانیم چه کسی دست به این جنایت زده و ما امیدی هم به پیدا شدن قاتلش نداریم. به همین خاطر تقاضا داریم دیه مادرمان از صندوق بیتالمال پرداخت شود. در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.