اجاره آدمکش برای قتل شوهر
گروه حوادث/ زن جوان که فکر میکرد همسرش به او خیانت میکند با پرداخت 200 میلیون تومان مردی را اجیر کرد تا شوهرش را بکشد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اواخر سال گذشته، گزارش سرقت از خانهای در غرب پایتخت به مأموران پلیس اعلام شد. با حضور تیم پلیسی در محل آنها با بدن نیمه جان صاحب خانه در حالی مواجه شدند که وسایل با ارزش خانهاش به سرقت رفته بود. مرد جوان که مدیر شرکت بازرگانی بود بلافاصله به بیمارستان منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. وی پس از بهبودی در تحقیقات گفت: همسر و دو فرزندم برای خرید شب عید خانه را ترک کردند و من به تنهایی داخل خانه بودم. بعد از خوردن چای، کمی احساس خواب آلودگی داشتم به رختخواب رفتم که ناگهان صدای مهیبی به گوشم رسید. چند لحظه بعد نیز مردی نقابدار را بالای سرم دیدم. او با چاقویی که در دست داشت به جانم افتاد و مرا تا حد مرگ زد. بعد هم 30 میلیون تومان پول، 5 سکه طلا، مقداری دلار، 2 گوشی تلفن همراه و اسناد و مدارکی را که خیلی با ارزش بودند به سرقت برد. با شکایت مرد جوان تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هفتم بازپرسی دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. بررسیها ادامه داشت اما هیچ رد و سرنخی از متهم متواری بهدست نیامد تا اینکه چند روز قبل، مرد جوان با مراجعه به پلیس راز یک توطئه شوم علیه خودش را فاش کرد. وی به پلیس گفت: با همسرم شکیلا سر موضوعی اختلاف پیدا کردم و کارمان به درگیری و دعوا رسید و در کمال ناباوری همسرم گفت که برای کشتن من یک آدمکش اجیر کرده بوده اما او نتوانسته کارش را درست انجام دهد و قصد دارد این بار خودش مرا بکشد. به همین خاطر از همسرم شکایت دارم. با شکایت مرد جوان، به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت، شکیلا بازداشت شد و تحقیقات برای دستگیری همدست او از سوی کارآگاهان پلیس ادامه دارد.
گفتوگو با زن جوان
شوهرت مدعی است برای کشتن او آدم اجیر کرده ای!
بله برای اینکه شوهرم به من خیانت میکرد و نمیخواست به این موضوع اعتراف کند. رفتارهایش خیلی مشکوک بود. شبها دیر به خانه میآمد و مدام سرش داخل گوشی اش بود. یک مواقعی به بهانه کار در شرکت میماند اما وقتی با او تماس میگرفتم صدای زنی را میشنیدم. البته شوهرم میگفت هیچ زنی در زندگی اش نیست اما من باور نمیکردم. حتی گوشی تلفنش را میداد که من آن را چک کنم، ولی مطمئنم پیامها و تماسهایش را از قبل پاک میکرد. من به رفتارهای او مشکوک بودم و این شک زمانی به یقین تبدیل شد که پیش یک فالگیر رفتم و به من گفت که زنی قد بلند در زندگی شوهرم هست و همین مسأله شک مرا به یقین تبدیل کرد.
فقط به این دلایل به شوهرت مشکوک بودی؟
دلایل کمی نبود. حتی یکی از دوستانم گفت از شوهرت بخواه که سند خانه را به نامت بزند. من هم به حامد گفتم و او هم در کمال ناباوری این کار را کرد. اما به جای اینکه اعتمادم بیشتر شود شک ام بیشتر شد. با خودم گفتم با این کار به من باج داده که از روابط پنهانی اش سر در نیاورم.
چطور آن مرد را اجیر کردی؟
من فروشنده لوازم آرایشی هستم و برای فروش وسایل به آرایشگاهها میرفتم. یکی از آرایشگرها وقتی مشکلم را فهمید گفت برادرش، میتواند با تعقیب شوهرم به روابط پنهانی او پی ببرد. پیشنهادش را پذیرفتم و برادرش در ازای این کار از من 200 میلیون تومان گرفت. اما بعد از یک هفته به من گفت که همسرم با هیچ شخصی در رابطه نیست و من اشتباه میکنم.
چرا باور نکردی؟
چون مطمئن بودم شوهرم پنهانکاری میکند و سعی دارد مرا بیمار روانی نشان دهد به همین خاطر تصمیم به قتلش گرفتم. به همان مرد جوان گفتم 200 میلیونی که قبلاً به تو دادم به اضافه تمام وسایل با ارزش داخل خانه را بردار، در عوض حامد را به قتل برسان.
نقشه قتل چه بود؟
شب حادثه به بهانه خرید لباس شب عید برای بچهها، حامد را داخل خانه تنها گذاشتم. قبل از آن هم داخل چای داروی بیهوشی ریختم تا شوهرم نتواند از خودش دفاع کند. برای اینکه کسی به من شک نکند، از مرد جوان خواستم در ورودی را بشکند و وارد خانه شود و نقشه قتل و سرقت را اجرا کند. وقتی بعد از خرید به خانه برگشتیم و همسرم را نیمه جان دیدم با توجه به حضور بچهها به اورژانس زنگ زدم و او را به بیمارستان رساندند.
وقتی دیدی شوهرت زنده است چه کردی؟
دوباره تصمیم به قتل گرفتم. در فضای مجازی فروشندهای را پیدا کردم که قرص برنج و سیانور میفروخت. میخواستم با آن حامد را به قتل برسانم. آن روز با حامد دعوایم شد، اما در یک لحظه عصبانیت راز اجیر کردن آدمکش را برملا کردم.
گروه حوادث/ مرد عاشق پیشه که دخترمورد علاقهاش را از خانه ربوده بود وقتی مأموران پلیس را در یک قدمی خود دید بعد از رها کردن گروگان خودکشی کرد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت 10 صبح روز چهارشنبه دوازدهم خرداد مأموران پلیس آگاهی البرز از یک آدم ربایی در منطقه همایون ویلا کرج با خبر شده و رسیدگی به این پرونده در دستور کار کارآگاهان جنایی استان البرز قرار گرفت. دربررسیهای اولیه کارآگاهان دریافتند، مرد آدم ربا یکی از سارقان سابقه دار و شرور منطقه است که بهدلیل اختلاف با نامزد سابقش او را با تهدید در مقابل چشمان خواهرش از خانه ربوده و با یک دستگاه خودرو پژو 206 به مکان نامشخصی منتقل کرده است.
با انجام اقدامات پلیسی مشخص شد، این متهم 38 ساله پس از ربودن دختر جوان او را به یک واحد مسکونی در شهر فردیس منتقل کرده است. بدین ترتیب کارآگاهان در تماس با متهم با استفاده از شگردهای خاص پلیسی و روانشناسی از او خواستند تا دختر جوان را آزاد کند. متهم نیز پس از شنیدن صحبتهای مأموران حدود 5 ساعت بعد از این ماجرا دختر جوان را آزاد کرد اما خودش متواری شد. با توجه به مسلح بودن گروگانگیر به سلاح گرم، تحقیقات پلیس برای شناسایی و دستگیری وی ادامه یافت تا اینکه مخفیگاه متهم در شهرک بعثت فردیس شناسایی شد و تیمی از مأموران با هماهنگی مقام قضایی به آنجا اعزام شدند که متهم پس از مشاهده مأموران قصد شلیک به سمت آنها را داشت اما وقتی خود را در محاصره مأموران دید ناگهان در اقدامی جنونآمیز خودکشی کرد.
براساس اظهارات نامزد سابق متهم، او سه سال قبل با این مرد آشنا شده و قصد ازدواج داشتند اما به خاطر اختلافات خانوادگی این ازدواج سرنگرفت و در این مدت نیز مرد جوان مدام این دختر را تهدید میکرد تا اینکه صبح روز حادثه او با سلاح گرم وارد خانه دختر جوان شد و در حالی که او با خواهرش در خانه تنها بود با تهدید سلاح وی را ربود.
در من زنی بود که دیگر نیست
شقایق آرمان / در اتاق محل کارم خبر زیادی از نور نبود. کاغذهای روی میز را دستهبندی کردم. برگههای یادداشت کوچک صورتی و نارنجی کنار هم. کارهای امروز، کارهای فردا. آن روز باید تا دیروقت میماندم. مسئولی بالا سرم گذاشته بودند که از کار من هیچ نمیدانست. تلفن زنگ خورد و رفتم. در خیابان آفتاب مرداد میتابید. پیراهن چروک چهارخانه طوسی تنش بود. شلوار جین آبی روشن. موهای شانه نزده. سایه بلندش را تا کنارسایهام رساند. بدون هیچ مقدمهای پرسید: چرا دیر اومدی؟ از این سؤال تکراری حالم به هم میخورد. جواب دادم: سرکارم بودم. باید مرخصی ساعتی میگرفتم. مدیر بالا سرم ایستاده بود. گفتم زود بر میگردم.حالا هم کارت رو بگو و برو. نگاهم کرد. من، او را دوست میداشتم به اندازه تمام باغهای سیب روزهای دور. اما نگاهش را نشناختم.
باد، داغی آسفالت خیابان لخت را به صورتم میکوبید. چشم هایم میسوخت. مقنعه سیاهم را جلوتر کشیدم. آفتاب بیرحمی بود. عطر مردانهاش را دوست میداشتم وقتی در هوای نمناک میپیچید. چند ماه پیش وقتی دخترمان دو ساله شد خودم برایش خریدم. اما حالا چند روز مانده به دادگاه، چند روز مانده به طلاق. هنوز درخیابان بودیم. سؤال و جوابهای الکی را دوباره پرسید. گفتم دیرم شده باید برگردم. ناگهان با ساق پا هلم داد. زیرپایم خالی شد. هیچ عابری حالم را نپرسید. هیچ زنی دستم را نگرفت. بعد از قهر خانهای به دور از پدر و مادرم و نزدیک محل کارم گرفته بودم. بوی عطرش میآمد وقتی از زمین بلندم کرد. مادرش از پزشکی زیاد میدانست. به خانهاش رفتیم. مرخصی ساعتی داشت تمام میشد. درد داشتم. مادرش اصلاً نگاهم نکرد. گفت باید امشب اینجا بماند وگرنه میتواند با این همه کبودی شکایت کند. دخترقشنگم دراتاق کناری اشک میریخت. او همه دارو ندار من بود. میدانستم وقت غذایش است. سه بار به دادگاه گفته بودند بچه با من باشد و دوباره پشیمان شده بودند. گفتند صدایت در نیاید. بچه نباید بفهمد اینجایی، هوایی میشود. بیشتر از بچه هوای دل خودم هم ریخت. مرخصی ساعتی خیلی وقت پیش تمام شده بود. شب تا صبح مادرش آنقدر یخ روی پایم گذاشت که صبح اثری ازکبودی نبود. صبح به سختی خودم را به محل کارم رساندم. مدیر اخمی کرد. یادداشت کارهای از دیروز مانده را از صفحه کامپیوتر برداشتم. یک کار نیمه را ننوشته بودم. تلفن را برداشتم. گفتم بر میگردم. ما دوباره زیر یک سقف رفتیم. دخترکوچکم بزرگ شده. من او را دوست میداشتم، به اندازه باغهای گیلاس و انگور. باغهایی که هیچ گاه مال ما نبودند. بوی عطر مردانهاش هنوز میآید. اما در من زنی بود که دیگر نیست. شاید هیچ وقت برنگردد.
تصادف خونین اتوبوس و کامیون در سرچم
گروه حوادث / تصادف اتوبوس مسافربری با کامیون باری در جاده سرچم دو کشته و ۲۹ مصدوم برجا گذاشت. مجید غریبانی، رئیس اورژانس پیش بیمارستانی و مدیریت حوادث دانشگاه علوم پزشکی اردبیل با اعلام این خبر گفت: حدود ساعت ۳۸ دقیقه بامداد روز دوشنبه ۱۷ خرداد بهدنبال تماس با سامانه ۱۱۵ استان اردبیل مبنی بر وقوع تصادف اتوبوس مسافربری با یک کامیون در مسیر سه راهی خلخال به سمت فیروزآباد در جاده سرچم و مجروح شدن تمامی سرنشینان اتوبوس، تعداد چهار دستگاه آمبولانس و یک دستگاه اتوبوس آمبولانس از اردبیل، سه دستگاه آمبولانس از شهر کوثر و یک دستگاه آمبولانس از شهر خلخال به محل حادثه اعزام شدند و اطلاعرسانی به هلال احمر و پلیس راه برای اعزام نیرو انجام شد. بعد از انجام اقدامات درمانی لازم توسط پرسنل اورژانس ۱۱۵، تعداد ۱۴ مصدوم به بیمارستان خلخال و ۱۵ مصدوم به بیمارستان فاطمی اردبیل منتقل شدند. از دو قربانی این حادثه نیز، یک نفر در دم جان باخته بود که بعد از رهاسازی از خودرو توسط هلال احمر، به شهر هشتجین منتقل و مصدوم دیگر به علت جراحات وارده در مسیر بیمارستان فوت کرد. سایر مصدومان این حادثه حال مساعدی دارند.
برخورد 2 قطار مسافربری در پاکستان
برخورد دو قطار مسافربری در شهر «دهرکی» واقع در جنوب پاکستان، دستکم 40 کشته و ۵۰ مجروح داشت.
به گزارش اسپوتنیک، این حادثه نزدیک شهر «دهرکی» به وقوع پیوست. مقامات رسمی میگویند یک قطار که در ایالت سند در حال حرکت بوده، از ریل خارج شده و وارد ریل قطار مسافربری دیگر میشود که در اثر برخورد این دو قطار، آنها واژگون میشوند. در مجموع، هزار و صد مسافر در این دو قطار حضور داشتند که 40 نفر کشته و حدود 50 نفر زخمی شدند. بین ۱۵ تا ۲۰ مسافر در میان لاشههای قطار گیر افتادند.
هنوز مشخص نیست که چه عاملی موجب انحراف قطارها از ریل و برخورد آنها با یکدیگر شده است اما عملیات امدادرسانی بسرعت آغاز شد و مجروحان به بیمارستان منتقل شدند.
عامل قتل مأمور پلیس در ایستگاه محاکمه
گروه حوادث/ پرونده قتل یک مأمور پلیس با دستگیری متهم اصلی پرونده پس از 16 سال در دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از اردیبهشت سال 84 با قتل یک مأمور انتظامی در شهریار آغاز شد. مأموران پس از حضور در محل و تحقیقات اولیه متوجه شدند که استوار فولادوند و یکی از همکارانش حین انجام مأموریت به یک دستگاه خودرو پژو مشکوک شدند و به راننده دستور توقف دادند. مأموران پس از توقف خودرو قصد بازرسی بدنی راننده و 2 سرنشین خودرو را داشتند که در این میان راننده گلولهای به سوی استوار فولادوند شلیک کرد و متواری شد.
با شهادت این مأمور پلیس، شناسایی متهمان در دستور کار پلیس قرار گرفت و پس از چند ماه مأموران موفق شدند رد دو سرنشین خودرو را بهدست آورند اما ردی از عامل اصلی شلیک به استوار که جوانی به نام علی بود، به دست نیامد.
16 سال از این ماجرا گذشته بود که مأموران پلیس دریافتند علی در یکی از شهرستانهای غربی کشور بهصورت مخفیانه زندگی میکند و مأموران در عملیاتی او را دستگیر کردند. علی که حالا 43 ساله است پس از دستگیری به قتل استوار اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: روز حادثه من و 2 نفر از دوستانم در حال رفتن به باغی در شهریار بودیم که مأموران به ما دستور ایست و بازرسی دادند؛ چون اسلحه همراهم بود به دروغ گفتم نظامی هستم و بههمین خاطر اسلحه همراه دارم؛ اما وقتی مأمور پلیس میخواست اسلحه را از من بگیرد یک تیر به سمت او شلیک شد.
وی درباره اینکه چرا اسلحه همراهش بوده نیز گفت: ما آن روز با فردی قرار داشتیم که مدعی بود دستگاه زیرخاکی و گنج یاب دارد. بهخاطر اینکه فکر میکردم ممکن است خطری ما را تهدید کند از یکی از دوستانم اسلحهای به امانت گرفتم.
به این ترتیب علی پس از بازسازی صحنه جرم و تکمیل پروندهاش به اتهام قتل، مشارکت در سرقت مسلحانه و حمل سلاح گرم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.
در ابتدای جلسه وکیل مدافع اولیای دم درخواست قصاص کرد و در توضیح بیشتر گفت: شهید فولادوند در زمانی که به شهادت رسید پسر سه ماههای داشت که حالا 16 ساله است. بعد از این ماجرا خانوادهاش آسیب زیادی دید که غیرقابل جبران است و من از طرف آنها تقاضای قصاص دارم.
سپس نماینده ناجا به جایگاه رفت و گفت: با توجه به اینکه تیراندازی از فاصله نزدیک صورت گرفته و متهم به صورت مستقیم به سینه مأمور پلیس شلیک کرده من به نمایندگی از ناجا درخواست مجازات متهم را دارم. بعد از آن علی که چند فقره سابقه کیفری هم در پروندهاش دارد به جایگاه رفت و با پذیرش اتهامش ماجرا را بازگو کرد و در پایان عنوان کرد: قصدم کشتن استوار نبود و نمیدانستم که اسلحه مسلح است بعد هم از ترسم به شهرهای مختلف رفتم و بهصورت مخفیانه زندگی کردم.
در ادامه متهم ردیف دوم که با قرار وثیقه آزاد بود به اتهام معاونت در قتل محاکمه شد و گفت: من اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. من آن شب اصلاً نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. فقط صدای شلیک گلوله را شنیدم و از شیشه عقب ماشین دیدم مأمور پلیس به روی زمین افتاده است و بعد از شلیک هم علی بلافاصله سوار ماشین شد و فرار کرد. متهم بعدی هم که با قرار وثیقه آزاد بود در دادگاه حاضر نشد اما وکیلش مدعی شد وی در قتل نقشی نداشته است.
پس از پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
کلاهبرداری با لوگوی صدا و سیما
گروه حوادث/ مرد زندانی که با همدستی دو نفر دیگر از طریق تماسهای واتساپی و به بهانه برنده شدن در مسابقات رادیویی 400 میلیون تومان از مردم کلاهبرداری کرده بودند از سوی پلیس فتای استان البرز دستگیر شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چندی قبل تعدادی از شهروندان با مراجعه به اداره پلیس فتا اظهار داشتند شخصی ناشناس از طریق تماس واتساپی خبر از برنده شدن90 میلیون ریالی کمک هزینه سفر به عتبات عالیات در برنامه رادیویی به آنها داده و با ترفندی خاص پس از گرفتن اطلاعات حساب بانکی آنها موجودی حساب آنها را خالی کرده است.
سرهنگ «رسول جلیلیان» سرپرست پلیس فتای استان البرز گفت: با توجه به شکایت صورت گرفته موضوع در دستور کار کارشناسان این پلیس قرار گرفت که با بررسیهای تخصصی و اطلاعاتی صورت گرفته مشخص شد متهم اصلی این پرونده یک زندانی است که از داخل زندان اقدام به تشکیل یک باند کلاهبرداری کرده و باهمدستی 2 نفر دیگر که بیرون از زندان مأمور اجرای نقشههای وی بودند حساب بیش از 30 نفر را با همین روش خالی کردهاند.
کارآگاهان پلیس فتا با تحقیقات میدانی و اطلاعاتی دریافتند، متهمان از طریق تماس واتساپی و استفاده از لوگوی صداوسیما برای اعتمادسازی مالباختگان با آنها تماس گرفته و با چرب زبانی به بهانه برنده شدن در یک مسابقه رادیویی اطلاعات بانکی و رمز ورود به اینترنت بانک افراد را گرفته و مبلغ کلاهبرداری را به حساب دو نفری که بیرون از زندان برای عملیات بعدی منتظر بودند واریز میکردند.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که متهمان با مبالغ سرقتی از فروشگاههای سطح شهر، کالا و همچنین سکه طلا میخریدند. با بررسیهای صورت گرفته سرکرده این باند با هماهنگی مقام قضایی در یکی از زندانهای کشور شناسایی و همچنین با اقدامات اطلاعاتی و پلیسی 2 نفر دیگر از اعضای این تشکیلات در عملیاتی غافلگیرانه در استان تهران شناسایی و دستگیر شدند.
در پایان سرهنگ رسول جلیلیان گفت: هموطنان توجه داشته باشند سازمانهای دولتی، صداوسیما و اپراتورهای تلفن همراه بههیچ عنوان بابت برنده شدن در مسابقه یا هر موضوع دیگری ازطریق واتساپ با افراد تماس نمیگیرند بنابراین شهروندان به این نکته کلیدی توجه داشته باشند که آیا اصلاً درمسابقهای شرکت کردهاند که افرادی بخواهند به آنها جایزهای بدهند یا خیر؟ در صورت رخ دادن کلاهبرداریهای اینچنینی، افراد در اسرع وقت موضوع را به مرکز فوریتهای پلیس فتای استان البرز به شماره تلفن 02621827148اطلاع دهند.