یادداشت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت روز عطار نیشابوری
تعادلی شگفتانگیز میان وجد عارفانه و تعهد انسانی
25 فروردین در گاهشمار ایران، روز عطار نیشابوری نامیده شده است. به همین مناسبت، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، پیامی منتشر کرده است. در پیام عباس صالحی آمده است: «نکوداشت مفاخر و سرمایههای ارزشمند فرهنگی سرزمین ایران اسلامی، یادآوری توجه به داشتهها و ذخایر معرفتی و هویتی این مرز و بوم است. شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری از جمله این مفاخر بلندآوازه در وادی شعر و ادب و عرفان است که نام و یادش ورد زبان و رشحات قریحه و قلمش جلای جان و صفای روح و روان صاحبدلان و اهالی عرفان، معرفت و معنویت در سراسر گیتی است. او که با آثار گرانسنگ و ماندگار، از غزلیات پرشورش گرفته تا تذکرةالاولیای منثورش و از مختارنامه نغزش گرفته تا مثنویهای بدیع و پرمغزش همچون منطقالطیر و الهینامه و اسرارنامه و مصیبتنامه، نام خود را به شایستگی و نیکویی بر جریده عالم معنا و معرفت انسانی به جاودانی و مانایی رقم زده و در این وادی عارف و عامی را وامدار و منتپذیر خویش ساخته است.»
در ادامه این یادداشت میخوانیم: «آنچه در این مجال اندک پیرامون شخصیت و آثار عطار گفتنی است، توجه به جامعیت نگاه، ژرفای اندیشه و گستردگی مفاهیم و آموزههایی است که او را در مرز آسمان و زمین، میان شور و وجد عارفانه و هنرمندانه و درک و دریافت و تعهد انسانی و اجتماعی، در تعادلی شگفت انگیز نگاه داشته است. نکتهای که میتواند سرمشق اصحاب فکر و فرهنگ و هنر در زمانه حاضر قرار گیرد.
اینک ماییم و گنجینه گرانقدری که از عطار بزرگ بر جای مانده تا در وانفسای روزگاری که در آنیم، جان و دلمان را به عطر و بویش خوش سازیم و جهان درمانده و پرتلاطم را به دارو و درمانش التیام بخشیم.»
در بخش پایانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از تلاشها و کوشش پژوهشگران بخصوص استاد محمدرضا شفیعی کدکنی تشکر کرده است: «با قدردانی از کوششهای علمی و ادبی دانشمندان و پژوهشگرانی که شناخت احوال و آثار این شخصیت بیبدیل را وجهه همت و تلاش عالمانه و عاشقانه خویش ساختهاند، تلاشهای عرفانپژوه و عطارشناس بزرگ، استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی که عمر گرانمایه خود را بر سر تصحیح و تنقیح و انتشار آثار آن عارف بزرگ گذاشته و راه را بر جویندگان مشتاق ظرایف و دقایق ادبی و طالبان تشنه اسرار و حقایق ناب انسانی و آسمانی مندرج در شاهکارهای ادبیات عرفانی هموار ساخته است، ارج نهاده و بر همت والای ایشان درود میفرستم.
همچنین لازم میدانم از مساعی برگزارکنندگان آیینهای بزرگداشت عطار در جای جای میهن اسلامی و خارج از کشور، سپاسگزاری و قدردانی نماییم. روز بزرگداشت عطار نیشابوری را به همه دوستداران آثار و مفاخر فرهنگی ایران بزرگ بویژه اصحاب و اهالی شعر و ادب و معرفت ایرانی و اسلامی در سراسر جهان تبریک میگویم.»
«اسکار 2021»؛ رکوردها و احتمالات
تمامی «اولین»های یک سال کرونایی
وصال روحانی
خبرنگار
در فاصله فقط 12 روز تا اهدای جوایز «اسکار 2021» پیشبینی نتایج آن سختتراز هر زمانی شده است. این در حالی است که «منک» ساخته اخیر دیوید فینچر که فیلمی سیاهوسفید و کلاسیکوار پیرامون هرمن جیمنکیه ویچ سناریست برجسته دهههای 1930 تا 1950 هالیوود و متمرکز بر سهم سترگ او در تدوین سناریوی فیلم افسانهای «همشهری کین» است، بیش از هر فیلمی نظر رأیدهندگان آکادمی علوم سینمایی و هنرهای تصویری را که نهاد اهداکننده اسکار است به خود جلب کرده و کسب 10 کاندیدایی که یک رکورد در میان نامزدهای امسال به شمار میآید، نشانهای مستقیم از صحت این گمانهزنی است. اهدای نود و سومین دوره جوایز اسکار حدود دو ماه دیرتر از معمول و در صبح روز دوشنبه 6 اردیبهشت به وقت تهران صورت میگیرد که این طبعاً برخاسته از مشکلات کرونایی است و اگر در سالهای اخیر این مراسم فقط در تالار «دالبی تئاتر» شهر لسآنجلس امریکا که خانه و مقر هالیوود است برگزار میشد، امسال آیینی همزمان را در منطقه جنوبی یونیون استیشن این شهر نیز شاهد خواهیم بود و بخشی از کارها و امور این مراسم در این محل انجام خواهد شد.
دستاورد یگانه ویولا دیویس
تحت هر شرایطی اسکار امسال که بهواقع گرامیداشت بهترینهای سال 2020 سینمای دنیا با چند ماه تأخیر به حساب میآید، رویکرد و اقبالی چشمگیر را به هنرمندان سیاهپوست ارزانی داشته و سند روشن این توجه، کاندیدا شدن شش بازیگر مرد و زن سیاهپوست برای اسکارهای نقش اول و دوم و حضور این تعداد رنگینپوست در میان 20 نامزد این ردهها است که مساوی با رکورد قبلی در این زمینه به حساب میآید و در سال 2017 به ثبت رسیده بود. دانییل کالویا، چادویک بوسمن، ویولا دیویس، اندرا دی، لاکیت استن فیلد و لسلی اودوم جونیور شش بازیگر مورد بحث هستند و در میان آنها دستاورد دیویس از همه بارزتر است زیرا از یک سو با کسب چهار کاندیدایی به پرنامزدترین هنرمند اسکاری در 10 سال اخیر تبدیل شده و از جانب دیگر با این تعداد کاندیدا، بیشترین نامزدی را برای اسکار در میان هنرپیشههای زن سیاهپوست در تمامی تاریخ تجربه کرده است. دیویس کاندیدایی جدیدش را برای بازی در فیلم «Ma Rainys Black Bottom» بهدست آورده که در آن نقش یک خواننده موسیقی سبک «بلوز» را در دهه 1990 یعنی 100 سال پیش ایفا کرده و بسیار هم واقعی و باورپذیر نشان داده است.
پیشتازی کرهایها
ویولا دیویس تنها «اولین» و تک ثبتکننده رکوردی تازه در میان نامزدهای اسکار امسال نیست و ریز احمد که بهخاطر بازی در فیلم «صدای فلز» نامزد اسکار بهترین هنرپیشه مرد نقش اول شده، اولین هنرمند پاکستانیتبار است که به چنین توفیقی رسیده و یوجونگ یون از کرهجنوبی هم که نامزدیاش برای اسکار نقش مکمل زن است، به اولین هنرپیشه زن این کشور تبدیل شده که کاندیدای این جایزه معتبر و البته تبلیغاتی شده است.
یو جونگ یون دیروز در مواجهه با خبرنگاران کشورش در سئول پایتخت کرهجنوبی گفت: «هرگز فکر نمیکردم یک هنرمند کشورم کاندیدای اسکار شود و حالا که این افتخار به خودم رسیده، متعجبتر هستم.» با این حال این هنرمند زن تنها بازیگر کرهجنوبی نیست که نامش در میان نامزدهای اسکار امسال آمده و هموطن مرد او هم اسمش استیون یئون است، و نیز در میان نامزدهای اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اول مشاهده میشود و هر دوی آنان برای بازی در فیلم «میناری» به این موفقیت دست یافتهاند. ناگفته نگذاریم که استیون یئون کرهای با داشتن پاسپورتی ثانوی و امریکایی بهواقع مردی دوملیتی بهحساب میآید و یک کرهای صرف و خالص نیست.
مورد ویژه گلنکلوز
شرایط این دو بازیگر کرهای مورد بحث و بویژه استیون یئون برای تصاحب اسکار بسیار سخت و دور از ذهن است زیرا رقبای قدرتمندی دارند. یون یو چونگ در حالی به اسکار نقش دوم زن چشم دارد که خیلیها میگویند آکادمی اسکار برای گرامیداشت 50 سال هنرنمایی گلن کلوز هنرپیشه کهنهکار و 73 ساله امریکایی او را که برای هشتمین بار نامزد اسکار شده و در هیچیک از هفت مورد قبلی به پیروزی نرسیده سرانجام امسال به این جایزه نائل خواهد کرد و طلسم تلخ او را خواهد شکست. گلوز که بهخاطر ایفای نقش یک مادربزرگ غرغرو و بد دهان در «Hillbilly Elegy» فیلم کمدی رمانتیک اخیر ران هاوارد نامزد اسکار 2021 شده، میگوید: «من این کاندیدایی را به تمامی مادربزرگهای جهان که پیوسته میکوشند و سختگیری میکنند تا فرزندان و نوههایشان زندگی پربارتری داشته باشند، به رسم هدیه تقدیم میکنم.» در عین حال بسیاری از کارشناسان بر این باورند که قصه این فیلم و پردازش آن ضعیف است و جالبتر اینکه گلن کلوز در عین کاندیدا شدن برای اسکار، نامزد جایزه «راتزی» هم شده که هر سال به بدترین فیلمها و بازیگران اهدا میشود. کلوز بهواقع فقط سومین بازیگر تاریخ سینما به حساب میآید که بهطور همزمان هم کاندیدای اسکار شده و هم نامش میان نامزدهای راتزی دیده میشود. حمایتگران کلوز میگویند این موضوع سدی در راه پیروزی احتمالی وی در مراسم اسکار بهحساب نمیآید زیرا او در یک مجموعه و محیط ناموفق، نمایش فردی موفق را ارائه داده است اما نظر سایرین این است که یوجونگ یون یا ماریا باکالووا اسکار نقش زن مکمل را تصاحب خواهند کرد زیرا فیلمهایشان به اندازه فیلم گلوز انتقاد بیرحمانه و بواقع سلاخی موضوع نشدهاند.
کار مهم کوهن
باکا لووا یک هنرپیشه بلغاری تازهکار است که با بازی موفقش در نسخه جدیدی از سری فیلمهای طنز موسوم به «بورات» (و با نام کامل «Borat Subsequent Movie film») به این موفقیت رسیده و البته این فرانچیز سینمایی بیشتر در تسخیر ستاره نخست و اصلیاش بوده که کسی نیست بجز ساشا بارون کوهن. از توفیق امسال کوهن همین بس که او علاوه بر درخشش تازهاش در دنیای کمدی «بورات» به سبب حضور قوی خود در فیلم دراماتیک «محاکمه شیکاگو 7» نامزد اسکار نقش مکمل مردی شده تا اگر به سبب قدرت بیشتر رقبایش در شاخه بهترین بازیگران مرد نقش اول از نامزدی در آن قسمت باز مانده، در قسمت و بخشی دیگر از نودوسومین دوره اسکار به سوی این جوایز ویژه دورخیزی مجدد داشته باشد.
وجه تفکیک یک فیلم خبرساز
چون پیشتر از فیلم «میناری» یاد کردیم و از آنجا که این مطلب بیشتر متمرکز بر برترینها و آثاری است که رکوردهای تازهای خلق کردهاند، باید متذکر شویم که یکی از رقبای فیلم «میناری» برای دریافت اسکار بهترین فیلم سال کاری خبرساز بهنام «Judas and the Black Messiah» است که یک وجه بارز و متفاوت با تمامی کاندیداهای قبلی جایزه اسکار برترین فیلم سال دارد و آن وجه این است که تمامی تهیهکنندگان این فیلم بدون استثنا سیاهپوستاند و این اتفاق در تاریخ 93 ساله اهدای این جوایز هرگز رخ نداده بود. البته نه این فیلم و نه میناری کاندیداهای اصلی و جدی فتح اسکار این رده بهشمار نمیآیند و اقبال فیلمهای «منک»، «نومادلند» و «محاکمه شیکاگو7» برای این مهم بسیار بیشتر است.
«آوازهای محلی ایرانی» در 1400
ندا سیجانی
خبرنگار
موسیقی اقوام ایران همچنان شنیدنی است از موسیقی آذربایجان گرفته تا نغمههای کردی، لری، گیلکی، مازنی و جنوب ایران. اما بهتازگی آلبومی منتشر شده است که شنیدن آن خالی از لطف نیست و به مخاطبان موسیقی پیشنهاد میشود، آلبومی با عنوان«آوازهای محلی ایرانی» به آهنگسازی رضا والی از موسیقیدانان باتجربه این حوزه. رضا والی در دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی وین آهنگسازی آموخته و در دانشگاه پیتسبرگ موفق به دریافت دکترای آهنگسازی و تئوری موسیقی شد.او طی سالها فعالیت هنریاش آثار ارکسترال بسیاری اجرا کرده است. در خصوص آلبوم «آوازهای محلی ایرانی» باید گفت این کار شامل 26 قطعه است، دو دوره آهنگسازی رضا والی را بیان میکند و بنا بر آنچه در توضیح این آلبوم آمده، والی در اوایل سالهای ۱۹۹۰ میلادی، از زبان موسیقایی مدرنیسم اروپایی فاصله گرفت و تمرکز خود را روی آثاری بر اساس موسیقی محلی ایران قرار داد و این آثار شامل ۱۷ مجموعه مختلف میشوند که برای آنسامبلهای متفاوت نوشته شدهاند. دیگر آوازهای محلی (مجموعه شماره ۹)، آوازهای محلی (مجموعهشماره ۱۱)، آوازهای محلی (مجموعه شماره ۱۵)، کوارتت زهی شماره ۲ قطعههایی هستند که در این آلبوم گنجانده شدهاند و همچنین قطعات «سهگاه، دوبل کنسرتو برای نی، کمانچه و ارکستر» و «کوارتت زهی شماره 2 آداجو» بخشهای دیگری از این آلبوم را تشکیل میدهند. در واقع «آوازهای محلی ایرانی»شامل دو سیدی است که لوح اول، نهمین مجموعه از سلسله آوازهای محلی ایران است که او از سال 1978 نوشتن آن را در دست گرفت که برخی ازآنها مبتنی بر ملودیهای محلی ایرانی اصل بوده و برخی به سبک آوازهای محلی تخیلی ساخته شدهاند. لوح دوم، برای کوارتت امریکای لاتین نوشته و در سال 1994 کامل شد. این بخش، یازدهمین مجموعه از سلسله آوازهای محلی ایران است.این آلبوم فروردین ماه امسال از سوی مؤسسه فرهنگی هنری ماهور منتشر شد.
آوازهای محلی ایرانی
آهنگساز رضا والی
ناشر ماهور
سال 1400
درباره «قصه ظهر جمعه» نمایشنامهای که همچنان خوب است
تکاپو در کلمات دهه شصت
محسن بوالحسنی
خبرنگار
محمد مساوات در پرونده حرفهایاش کار درخشان کم ندارد اما یکی از اینها برای من متفاوتتر از تمام کارهای اوست و میتوانم مدام بنشینم و تماشایش کنم کما اینکه متن مکتوبش هم البته کم از اجرای صحنهایاش ندارد. صحبت از «قصه ظهر جمعه» است که اولین بار سال ۱۳۹۳ آن را خواندم و بعدها به تماشای اجرای این نمایشنامه به کارگردانی نسیم ادبی هم نشستم و تکتک کلمات روی صحنه انگار که با بازیگران نمایش راه میرفتند. قصه، از سال 1369شروع میشود و داستان دختری که در روز عروسیاش زخمها و اختلافات خانوادگی سر باز میکند و درگیری بین شخصیتهای نمایشی اوج میگیرد و در حالی که پدر خانواده بیمار و بیهوش روی تخت افتاده، همه هم نگران پدر خانواده هستند و هم بههم خوردن مراسم عروسی. همه چیز در این نمایش دهه شصتی است. از تیپها و مراودهها گرفته تا ماجرایی که بیشتر ریشه در این دهه دارد و اعضای خانواده هم به شکلی زیرپوستی نمایندگی تیپهای مختلف در دورانی خاص را به عهده دارند و بینشان هم طیف مذهبی به چشم میآید و هم طیف خوشگذران؛ اما ماجرای اصلی، ماجرای همان دختر کوچک خانواده است و مراسم ازدواجش. در واقع به نظر میرسد که مساوات این احتمال را در نظر داشته که پرداختن به این همه جزئیات و شخصیت که تعدادشان هم کم نیست میتواند تمرکز مخاطب را برای پیگیری قصه و خط روایی تا حدودی بگیرد یا حتی در جاهایی سلب کند و برای همین، استراتژیاش برای این شکل کار این بود که قصه را در یک خط و با کمترین پیچیدگی مطرح کند و شاهد روایت قصهای باشیم که اساساً قصه طولی نیست و در عرض باز میشود و حرکت میکند. مثلاً با اینکه در صحنهپردازی و شیوه اجرای نمایش تلاش شده تا جزئیات تاریخی رعایت شود و مناسبات نوستالژیک دهه 60 بر فضای نمایش غلبه کند و از این بابت فقدانی وجود نداشته باشد اما داستان و روابط بر حول «فقدان» شکل میگیرد. برادر بزرگ خانواده مفقودالاثر است، برادر دیگر دچار بحران مالی شده، برادر دیگر میخواهد برای پیدا کردن کار به ژاپن برود، عروسهای خانواده نسبت به هم بدبین هستند، برادر کوچکتر نقص بیانی دارد و به رسمیت شناخته نمیشود و... این نقص بیانی اعلام میدارد که او در ساختارِ زبان عرفی جایگاه فروتری دارد. چیزی که شخصیت این افراد را آشکار میکند روابط و تناقضاتی است که در خلقیات آنها وجود دارد و همین خلقیات متفاوت است که نمایشنامهنویس روی آنها دست گذاشته و با حرکت به سمت نوعی از رئالیسم همه را در بستر این وضعیت مرور میکند. متن مکتوب این نمایشنامه، آنقدر دراماتیک هست که اگر نمایش را چه با کارگردانی خود محمد مساوات و چه با کارگردانی نسیم ادبی هم ندیده باشید باز لذت خواهید برد و حتماً شما هم آن را یکی از نمایشهای شاخص چند سال اخیر
خواهید دانست.
روایتی از عشق در میان نسلی سردرگم
مریم شهبازی
خبرنگار
«تخم شر» تازهترین نوشته بلقیس سلیمانی است که اواسط زمستان گذشته روانه کتابفروشیها شد، رمانی با بن مایههای فلسفی که همچون دیگر نوشتههای سلیمانی در آن شاهد حضورپرنگ زنان هستیم. البته «تخم شر» تنها یک قهرمان اصلی ندارد؛ ماهرخ و سهراب دو شخصیت اصلی آن هستند که همزمان داستان را پیش میبرند. همان ابتدای داستان یک نزاع سرنوشت آنان را به هم گره میزند و طی 472 صفحه قرار است با وقایع یک دهه زندگی آن دو روبهرو شوید. اما یکی از بارزترین نقاط مشترک این رمان با دیگر نوشتههای سلیمانی را میتوان در توجه ویژهای دانست که اغلب به جغرافیا و فرهنگ «گوران» کرمان دارد؛ ماهرخ دختری گورانی است و سهراب هم متولد بافت که البته بخشی از زندگیاش در تهران سپریشده است. ماجراهای رمان طی دهه هفتاد رخ میدهد و اوایل دهه هشتاد با اتفاقی غیرمنتظره به پایان میرسد؛ سلیمانی در این کتاب برخلاف دیگر داستانها و رمانهایی که از او سراغ داریم به سراغ سیاست و مسائل اجتماعی برخاسته از آن نرفته و «تخم شر» را بر محور مفاهیمی همچون عشق، خیر و شر نوشته است. افزون بر این تلاش کرده تأثیر فضای روشنفکری آن دوره و صحبتهای افرادی همچون دکتر سروش و حتی شرایط حاکم بر تفکرات قشر دانشگاهی، بویژه رشتههای علوم انسانی و ادبیات را پیش روی مخاطبان بگذارند. آنچه درباره جوانان این دهه در «تخم شر» خودنمایی میکند، سردرگمیشان میان مفاهیم و مضامینی است که مقهور آنها بیش از دستیابی به خود تازهای، گمشدهاند. از سوی دیگر سلیمانی به بهانههای مختلف نقبی هم به آثار مشهور ادبی جهان و از سویی افسانه و اسطورهها زده، هرچند که این مسأله تأثیر منفی بر درک مخاطب از مضامینی که موردتوجه وی بوده نگذاشته و خواننده بدون نیاز به مطالعات قبلی هم میتواند این رمان را خوانده و لذت ببرد. سلیمانی در راستای زیر پا گذاشتن برخی تابوهای اجتماعی- فرهنگی هم کوشیده، بویژه آنجا که ماهرخ برای گذر از تصویری که طی سالها از زن خوب و همسر فداکار به زنان تحمیل شده تلاش میکند. نکته آخر این که عنوان کتاب تنها در یک بخش بخصوص داستان خودنمایی نمیکند، در قسمتهای مختلف روایت زندگی ماهرخ و سهراب میتوانید به مصداقهای مختلفی از «تخم شر» برسید.
«تخم شر»
نویسنده: بلقیس سلیمانی
ناشر: ققنوس
از پسر زهتاب «مادر» تا کارگردان آرام «زیر درختان زیتون»
گروه فرهنگی/ خیلیها شعبون استخونی را شاهنقش محمدعلی کشاورز در دوران بازیگریاش میدانند؛ در «هزار دستان» علی حاتمی. برخی منش و روش و استیلای پدرانهاش را در «پدرسالار» اکبر خواجویی ستایش میکنند و از آن در کنار خوابگزار اعظم «سلطان و شبان» داریوش فرهنگ و خواجه قشیری «سربداران» محمدعلی نجفی به عنوان درخشش واقعی محمدعلی کشاورز در تلویزیون یاد میکنند.
قدیمیترها که در نیمه دوم دهه 50 سریال «دایی جان ناپلئون» را به خاطر دارند احتمالاً اقتدار پوشالی دایی جان سرهنگ را پیش از اینها در فهرست این لیست قرار دهند. تنها از یک سکانس در «آقای هالو» داریوش مهرجویی با آن بازی نرم و زیرپوستیاش در نقش یک دلال زمین تا نقش چشمگیرش در «کمالالملک»، «دلشدگان»، «جعفرخان از فرنگ برگشته» علی حاتمی و «ناصرالدین شاه آکتور سینما»ی محسن مخملباف و... محمدعلی کشاورز چنان وزن شخصیتی دارد که یکی دو انتخاب در کارنامه کاریاش را مشکل میکند.
با همه این احوال اگر قرار باشد به بهانه سالروز تولد او (26 فروردینماه) تماشای دو نمونه درخشان و متفاوت از حضور او در سینما را برای روزهای پایانی هفته پیشنهاد کنیم، اولی «مادر» علی حاتمی است و دیگری «زیر درختان زیتون» عباس کیارستمی.
آنهایی که شناختی اگر چه کوتاه از محمدعلی کشاورز دارند همچنان برایشان شگفتانگیز است که چطور کسی که با موسیقی و کتاب و تنهایی و خلوت زندگی کرده نقشهای به یادماندنی همچون شعبون استخونی و اسدالله خان را بازی میکند. ابراهیم خان «مادر» از همین دست نقشهاست.
محمدعلی کشاورز با شعبدهبازی نقش یک مرد بازاری که تیپ و منشی جاهلانه دارد را چنان اجرا میکند که اقتدار و زورگویی و حسرت را توأمان دارد. جالب این که همین فیلم علی حاتمی تنها فیلمی است که عباس کیارستمی پیش از انتخاب محمدعلی کشاورز در حافظه دارد. او که در میهمانی خانوادگی با محمدعلی کشاورز آشنا شده تحت تأثیر شخصیت واقعی این بازیگر، نقش کارگردان «زیر درختان زیتون» را به او پیشنهاد میدهد. فیلمی که ریسکی بزرگ هم برای کارگردانی است که از همکاری با بازیگرهای حرفهای بشدت پرهیز داشته و اصطلاح نابازیگر با آثار او جا افتاده است و هم برای بازیگری که قرار است یک تنه با همه آنها همبازی شود. نتیجه این همکاری و ریسک به یکی از بهترین و متفاوتترین بازیهای محمدعلی کشاورز بدل میشود و جمع نقیضین پسر زهتاب «مادر» یا شعبون استخونی «هزاردستان» و نقش کارگردان آرام و به ظاهر خیرخواهی که حکمتی پنهان در پس حرفها و خواستههایش وجود دارد را با «زیر درختان زیتون» در کارنامه کاریاش ثبت میکند.