حریت دیلی نیوز(ترکیه)
آنکارا پس از یک وقفه 8 ساله روابط دیپلماتیک خود با قاهره را از سر گرفت و وزیرخارجه ترکیه محور نخستین گفتوگوها را امنیتی عنوان کرد. نکته جالب توجه در این میان این بود که طرفین پس از سالها اختلاف برای از سرگیری روابط هیچ پیش شرطی برای یکدیگر تعیین نکردند.
ایندیپندنت(انگلیس)
شمار زیادی از بریتانیاییها برگزیت را برای اقتصاد و تجارت انگلیس نامطلوب میدانند. طبق نظرسنجی روزنامه «ایندیپندنت» تنها 18 درصد رأی دهندگان از برگزیت حمایت کردند. این درحالی است که آمارها نشان میدهد خروج انگلیس از بازار اتحادیه اروپا تنها در ماه ژانویه باعث 40.7درصد کاهش در صادرات انگلیس شده است.
گالف تودی(بحرین)
سازمان بهداشت جهانی استفاده از واکسن «آسترازنکا» را به رغم انتقادات اخیر با استناد به نتایج بررسیهای کمیته مشاوران واکسن مجاز اعلام کرد.
این در حالی است که بسیاری از کشورها به دلیل افزایش خطر لختگی خون و تبعات آن، استفاده از این واکسن را تحریم کردهاند.
«بایدن»؛ رئیسجمهور عصر تحول
دیوید بروکس نویسنده و ستون نویس نیویورک تایمز
مترجم: زهره صفاری
این هفته یکی از مهمترین لحظات در سیاست اخیر امریکا رقم خورد و بسته حمایتی کرونا به تصویب رسید. همانطور که «اریک لویتز» در مجله نیویورک تایمز نوشته بود؛ با این قانون؛ خانوارهای فقیر 5 نفره خانه دار 20 درصد افزایش درآمد خواهند داشت و خانوارهای 4 نفرهای که دستکم یک کارمند داشته اما والدین بیکار هستند 12.460 دلار مازاد به دست میآورند. این در حالی است که شمار کودکان فقیر نیز به نصف خواهد رسید.
در واقع مزایای این قانون به مراتب فراتر از «کووید19» خواهد بود. تخصیص میلیاردها دلار برای کارکنان بخشهای عمومی، بودجه 4 میلیارد دلاری برای کشاورزان سیاهپوست برای احیای ضرر و زیان یک سال گذشته، افزایش چشمگیر تعرفههای بیمههای سلامت و... در حالی اجرا خواهد شد که طبق این مصوبه قانونی جدید بسیاری از بخشها مانند اعتبار مالیاتی کودکان دائمی خواهد بود.
بدون شک در عصر دوقطبی، قوانین محبوبیت بسیار گستردهای دارند. سه چهارم امریکاییها از مصوبات قانونی حمایت میکنند که بنا بر تحقیقات «مورنینگ کانسالت» 60 درصد این حامیان قانون، جمهوریخواه هستند. درست است که بسیاری از جمهوریخواهان کنگره به این طرح بایدن رأی منفی دادند اما با این حال بهنظر نمیرسد حزب جمهوریخواه تمایلی برای آغاز جنگ میان حزبی داشته باشد.
مشابه این شرایط را در سال 1981 شاهد بودیم؛ آغاز انقلاب ریگان. در حال حاضر تنها دولت مسیر جدیدی را پیش نگرفته است بلکه الگوی کلی دولت برای زندگی امریکاییها در حال تغییر است. البته «بایدن» را نمیتوان عامل این تغییر ساختاری دانست چراکه او تنها هدایتگر شرایط است.
آنچه مسلم است «ریگانیسم» پاسخی درست به رکود اقتصادی دهه 1970 بود اما «بایدنیسم» پاسخی معقول به یکسری معضلات اقتصادی متفاوت است. براساس آمارهای تیم محققان سال 1970 به ریاست «راج چتی»، 90 درصد سی سالهها بیش از سی سالگی پدرانشان درآمد داشتند اما در سال 2010 این درصد به 50 تنزل یافت. از گذشته اصل اثبات شدهای در تاریخ امریکا وجود داشت که میگفت کار سخت امنیت اقتصادی میآورد اما این امر برای نسل هزاره و بسیاری از مردم دیگر قاره امریکا صادق نبود. این واقعیات فضای احساسی متفاوتی را به وجود آورد که پاندمی نیز آن را بزرگتر کرد. اما این شرایط در نهایت تحولی روشنفکرانه نیز بهوجود آورد. یک دهه قبل که دولت فدرال حتی قادر به چاپ پول نبود دولتها پذیرفته بودند بدون فشار تورم و پذیرش بدهیهای سرسام آور قادر به خلاصی از بحران اقتصادی نیستند. اما هر دوی این نگرانیها از سوی بسیاری از متفکران فعلی مطرود شده است چراکه ما سالها با هزینههای سنگین و سیاستهای سست مالی روبهرو بودیم اما تورمی نداشتیم. در حال حاضر امریکا شرایط مالی و سیاستهای اقتصادی را تجربه میکند که تا یک دهه قبل حتی تصور آنها نیز ممکن نبود. در واقع حالا نقش دولت بازتعریف شده و این باور پذیرفته شده است که دولت باید برای کاهش ناامنی اقتصادی و نابرابریها به میدان بیاید. حتی جمهوریخواهانی مانند «تام کاتن» و «میت رامنی» نیز در حال کار روی برنامهای هستند تا بتوانند درآمد کارگران امریکایی را افزایش دهند.
این به معنای سوسیالیسم یا انحصار دولت بر اعمال نظر درباره اقتصاد یا مجموعه برنامههایی برای محدود کردن قدرت اشخاص حقوقی نیست بلکه این واقعیت را نشان میدهد که عامل اعتماد امریکاییها به دولت همچنان قانون است و این یعنی یک دولت انتقالی است: دولتی که پول فراوان را با چکهایی به مردم اعطا میکند و امیدوار است آنها آن را درست مصرف کنند.
در حال حاضر هر دو حزب این الگوی جدید را پذیرفتهاند. حالا با این موفقیت دموکراتها معتقدند که تصمیم بایدن برای اجتناب از دودستگی حزبی برای تصویب بسته حمایتی، به مراتب بهتر از تلاشهای «باراک اوباما» برای جلب حمایتها بود. حال اینکه این افراد بهانه جو که مانع تصویب قانون هستند کنار خواهند رفت یا نه مشخص نیست اما آنچه مسلم است اینکه آنها در سیاست جدید شکست خواهند خورد.
در واقع شرایط نابسامان اقتصادی حزب جمهوریخواه را از لیبرالیسم میلتون فریدمن دور کرده و به پوپولیسم دونالد ترامپ سوق داده است. آنها بخوبی میدانند در عصر جدید جنگ با دموکراتها بر سر سیاستهای توزیعی حماقت است اما آنها میتوانند با به راه انداختن جنگهای فرهنگی پیروزی در انتخاباتها را تضمین کنند. همانطور که «یووال لوین» از مؤسسه «امریکن انترپرایز» میگوید؛ اینکه ممکن است ما تحولات سیاسی را بدون تحولات حزبی تجربه کنیم به این دلیل است که جمهوریخواهها روشهای فرهنگی بسیاری برای جذب رأی دهندگان یافتهاند. البته من نگران جهانی هستم که در آن پول قرضی را با نادیده انگاریها در آن خرج میکنیم اما عدم توازن در درآمدها، گسترش فقر کودکان و بحرانهای اقتصادی معضلات عصر ما است و برای نجات از آنها باید ریسک هزینههای سنگین را به جان خرید. واقعیت این است گرچه در روزهای نخستین حضور «بایدن» به نظر میرسید با نسخه سوم «کلینتون» یا «اوباما» روبهرو باشیم اما او اثبات کرد که پدیدهای تازه است.
منبع: NewYorkTimes
طالبان؛ مظنون اصلی انفجار هرات
گروه جهان/ انفجار یک خودروی بمبگذاری شده در نزدیکی ایستگاه پلیس ناحیه غربی هرات افغانستان، دستکم 8 کشته و بیش از 55 مجروح بر جای گذاشت. بهگزارش شبکه خبری الجزیره، «رفیق شرزای»، سخنگوی بیمارستانهای هرات گفت: «شدت انفجار روز جمعه به قدری بوده است که بهنظر میرسد شمار قربانیان افزایش یابد چراکه وضعیت تعدادی از مجروحان وخیم گزارش شده است.» براساس آخرین گزارشها دستکم یکی از قربانیان و 11 مجروح این حادثه از نیروهای امنیتی افغانستان بودهاند و بسیاری نیز زنان و کودکان غیرنظامی هستند. گرچه هنوز هیچ کس مسئولیت این اقدام تروریستی را نپذیرفته است اما به نوشته «بی بیسی»، «اشرف غنی» رئیس جمهوری افغانستان با محکوم کردن این حمله، طالبان را عامل آن اعلام کرد این در حالی است که طالبان این اتهام را نپذیرفته است. رئیس جمهوری افغانستان گفت: «طالبان با ادامه جنگ نامشروع و خشونت علیه مردم بار دیگر نشان داد که نه تنها به حل بحران کنونی به شیوه صلحآمیز عزمی ندارد بلکه با اعمال خشونت فرصت صلح را نیز از بین میبرد.» «طارق آرین»، سخنگوی وزارت کشور افغانستان نیز به «الجزیره» گفت: «در میان هشت کشته این جنایت یک نفر سرباز است و سه کودک و دو زن نیز جان خود را از دست دادهاند.» ساعاتی پس از این حمله شورای امنیت سازمان ملل در بیانیه کوتاهی افزایش حملات به غیرنظامیان آن هم در شرایطی که دولت و سران طالبان برای از سرگیری مذاکرات صلح در دوحه آماده شدهاند، را نگران کننده عنوان کرد.
خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
اتحاد سوریه با مصر
یکی از رجال «سازمان اطلاعات [مرکزی] امریکا» به نام «مایلز کوپلند» [Miles Copeland]، در کتاب مشهوری که در سال ۱۹۶۹ منتشر کرد، از «بازی ملل» [The Game of Nations] سخن گفت که «ایالات متحده» در کشورهای «جهان سوم»، مدیریت میکند. «کوپلند» در کتاب خود متعمدانه سیاستمداران ملی و خائن را با یکدیگر درهم آمیخت، زیرا از نظر او همه آنها از سر انگشتان «سازمان اطلاعات [مرکزی] امریکا» درمیآمدند. عجیب آنکه هیچ یک از احزاب و اندیشمندان عرب برای عقلانیسازی و تبیین نادرستی این دیدگاه، کاری نکرد که ناتوانی جدی و خیالپردازی سادهای را درباره قضایای امت [عربی] بر ما تحمیل کرده و آثار منفی آن تا به امروز ساری و جاری است. زیرا اگر در پس پرده همه امور، «امریکا» قرار دارد و از سوی دیگر هیچ کس نمیتواند «امریکا» را شکست دهد، پس نقش ما بهعنوان افراد و ملتها چه خواهد بود؟
اتحاد با مصر
بعد از خروج «شیشکلی» از [قدرت در] سوریه، اتفاق جدیدی افتاد که شهروندان [سوری] را به خود مشغول کرد. نام این پدیده جدید، «جمال عبدالناصر» بود. مردم تا پیش از بروز [ستاره] «عبدالناصر»، کریمانه به حاکمان پشت پرده حوادث [سوریه]، از افسران بزرگی چون سرهنگ «عبدالحمید سراج»، تا سیاستمداران زیرک و بزرگی چون «اکرم حورانی»، چشم پوشیده بودند. «عبدالناصر» اما، دوربینها را از روی همه شخصیتها در «سوریه» و «مصر» و بخش اعظم «جهان عرب»، ربود [و به سمت خود جلب کرد] تا جایی که کاریزمای سحرآمیز و گفتمان سیاسی او، بر گپ و گفت سیاسی و اجتماعی مردم و حتی نزد برخی شیوخ عرب «خلیج فارس» [ن] و غالب زنان خانه دار سوری، که کاری به کار سیاست نداشتند؛ سیطره یافت. من در ۲۲ فوریه ۱۹۵۸ در «درعا» از جمله علاقهمندان اعلام «اتحاد سوریه و مصر» بودم و اشتیاق من، جزئی از گرایش عمومی تودهای بود که با همه پرسی اتحاد همراهی کرد [و به آن رأی مثبت داد.] در همان زمان دوستان چپگرای من، بگو مگو میکردند که این اتحاد کار «امریکا» است تا راه را بر مسیر تحول جنبش چپ در «سوریه» ببندد.
خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
فشار بر ونزوئلا با فشار بر کوبا
ما همزمان کوبا را هم تحت فشار قرار میدادیم. وزارت خارجه امریکا، نتیجهگیری مزخرفی را که از دولت اوباما باقی مانده بود مبنی بر این که تشکیلات بیسبال کوبا مستقل از دولت آن کشور است، تغییر داد و از اینرو وزارت خارجه امریکا توانست مجوزی را که در دولت قبل صادر شده بود، باطل کند. بر اساس این مجوز لیگ برتر بیسبال امریکا میتوانست با تشکیلات بیسبال کوبا مراودات و همکاریهای ورزشی داشته باشد. این رویکرد باعث عزیزتر شدن ما نزد مالکان باشگاههای بیسبال در امریکا نمیشد چون با کمال تأسف آنها دچار اشتباه بودند و درک نمیکردند که شرکت در این گونه توطئهها در حوزه بیسبال حرفهای به معنای همدستی با دشمنان امریکا است. حتی اتفاق بهتری در ارتباط با کوبا در راه بود که به «قانون هلمز- برتون» و نزدیک شدن زمان انقضای برخی معافیتهای اعلام شده توسط رئیس جمهوری درباره مفاد کلیدی این قانون مربوط میشد. این قانون به مالکان اموالی که داراییهای آنها توسط دولت کاسترو مصادره و به دیگران فروخته شده بود، اجازه میداد در دادگاههای امریکا شکایت کنند و اموال خود را پس بگیرند یا از مالکان جدید آن غرامت دریافت کنند. اما این بندهای کلیدی قانون هلمز- برتون هرگز اجرایی نشده بود ولی اکنون این امکان فراهم میشد. ترامپ همزمان با تهدیدهای علنی خود درباره تحریم کامل و جامع کوبا بهدلیل تبادل محمولههای نفتی بین ونزوئلا و کوبا، از وزارت دفاع خواست گزینههای محکمی را برای ممانعت از این نقل و انتقالها ارائه دهد که از جمله این گزینهها توقف کامل مبادله محمولههای نفتی میان دو کشور بود. هر چند ایده اعزام نیروی نظامی به ونزوئلا شانسی برای موفقیت نداشت، اما استفاده از نیروی نظامی برای قطع جریان نفت ونزوئلا بسیار قابل توجه بود. پنتاگون هیچ کاری در این زمینه انجام نداد.
نفوذ کوبا در ونزوئلا تا چه اندازه بد بود؟ حتی روزنامه نیویورک تایمز نیز این مشکل را فهمید و گزارش مفصلی را در 17 مارس منتشر کرد با این مضمون که چگونه از «کمکهای پزشکی» کوبا برای تقویت حمایت از مادورو در بین اقشار ضعیف سوءاستفاده شده و این کمکها از افرادی که تمایلی به پیروی از دستورات مادورو نداشتند، دریغ شده است.