ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام صادق(ع): درباره مکارم اخلاق سؤال شد، فرمودند: گذشت از کسى که به تو ظلم کرده، رابطه با کسى که با تو قطع رابطه کرده، عطا به آن کس که از تو دریغ داشته است و گفتن حق اگرچه بر ضد خودت باشد. معانى الاخبار، ص ۱۹۱، ح ۱
جمشید هاشمپور: مثبت یا منفی بودن نقش اهمیتی ندارد
نقش بازیگر وقتی مهم میشود که شما حس کنید نقشتان جای کار دارد، یک پیام یا حرف دارد یا افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد. اینجا دیگر مثبت یا منفی بودن نقش اهمیتی ندارد. تلاش میکنم نقشهایی را که میپذیرم، به شکلی که در فیلمنامه است، بازی کنم و انتظارات کارگردان و تهیهکننده را برآورده کنم. من نقشهای کوتاهی هم داشتم که به خاطر آنها سیمرغ بلورین گرفتم. کوتاه یا بلند بودن نقش همه چیز نیست. گاهی نقشهای بسیار کوتاه هم ویژگیهایی دارند که از نقشهای اصلی متمایز میشوند و بیشتر جلوه میکنند.
بازیگر پیشکسوت در مستند «بوی خون» درباره نقشش در سریال «آقازاده» صحبت کرد.
نگاهی به بخشی از تمهیدات تلویزیون برای نشاط بخشی در روزهای قرنطینه
کدام نشاط؟
مازیار معاونی
منتقد
تردیدی نیست که سیما بهعنوان تنها رسانه مجاز و فراگیر تلویزیونی کشور، از همان ابتدای شیوع همهگیری بیماری کرونا نهایت تلاش در عرصه خبررسانی و آگاهی بخشیهای بهداشتی و درمانی مرتبط با این بیماری را داشته است، اطلاعرسانی موارد ضروری از طریق تمام بخشهای خبری در تمام شبکههای دارای پخش خبر و استفاده از زیرنویس در کنار دعوت از پزشکان و محققان علم پزشکی، از جمله اقداماتی بودهاند که به شکل مستمر در حال انجام بوده و بعید است هیچ عقل سلیمی در پذیرش تلاش شبانه روزی سیما در این بخش تردیدی به خود راه بدهد اما مشکل از جایی آغاز میشود که تلویزیون تصمیم میگیرد برای پاسخ دادن به نیازهای معقول میلیونها مخاطب کلافه از کرونا که قرنطینه اجباری خانگی و محدودیتهای شدید در معاشرتهای اجتماعی بر شدت کلافگی و بیانگیزگیشان افزوده است در کنار پوشش اخبار و آموزشهای پزشکی مرتبط، برای سرگرم کردن این حجم عظیم مخاطب هم وارد عمل شود، تصمیمی که فقدان تدبیر و برنامهریزی و اتاقهای فکر مؤثر برای ارائه راهکار در چنین بزنگاههایی، بیش از هر زمان دیگری خود را به نمایش میگذارد.
بگذارید به تدابیر سیما در عرصه سرگرمیسازی در ماههای کرونا (و بویژه هفتههای اخیر که محدودیتها تشدید شده) نگاه دقیقتری بیندازیم، شبکه اول سیما بهعنوان قدیمیترین شبکه تلویزیونی با قدمتی پنجاه و چهار ساله که تجربه گران بهای نیم قرنی آن باید الگویی برای سایر شبکهها بخصوص تازه تأسیس ترها باشد تصمیم میگیرد در جدول پخش عصرگاهی خود سریال طنز تکراری، پخش کند و به این منظور مجموعه دو فصلی «نون خ»، سریال «زیر خاکی» و مجموعه «چک برگشتی» را برای پخش عصرگاهی خود در نظر گرفته و احتمالاً تصور میکند که در مسیر نشاط بخشی و سرگرم کردن مخاطبان خسته از ماهها اپیدمی گامهای مهمی برداشته است. ولی آیا واقعاً چنین است؟ آیا در شرایطی که دو مجموعه «نون خ 2» و «زیرخاکی» همین بهار امسال یعنی در فاصله زمانی حدود شش هفت ماه پیش روی آنتن رفته و علاوه بر بازپخشهای صبح و بعد از ظهر روز بعد، همزمان از شبکه تماشا هم بازپخش شدهاند، برای مخاطبی که تنها چند ماه پیش از یک سو شاهد این همه پخش اولیه و بازپخش بوده و از سوی دیگر به امکانی نظیر «سایت تلوبیون» و اپلیکیشنهای مشابه آن دسترسی دارد، این همه تکرار مکررات نشاطآور و سرگرمکننده خواهد بود؟! حتی فصل اول سریال «نون خ» و مجموعه «چک برگشتی» هم که پخش اولشان مربوط به امسال نیست چنین بازپخشهایی را در شبکه اصلی و البته شبکه «آی فیلم» سپری کردهاند و واقعاً چرا و بر اساس کدام منطق و کدام اصل رسانهای، بازپخش دوباره آنها تنها به صرف طنز بودنشان تصمیمی خوب و سنجیده به نظر میرسد؟! حتی میتوان به این تدبیر ساده اندیشانه خرده گرفت که چرا تصمیم گیران شبکهای تا این اندازه مهم و باسابقه، چنین تصور و درک ساده و کم عمقی از مخاطب دارند که سرگرم کردن را با پخش سریالهای طنز آن هم از نوع تکراری و تازه پخش شده برابر میدانند؟ مثلاً این امکان وجود نداشت که به جای این تکرارهای بیهوده، آثار برتر سینمای جهان بر اساس یک ژانر خاص یا آن همه سریال تلویزیونی فراموش شدهای از سریالهای عربی/ اسلامی «راه قدس» و «سید جمالالدین اسد آبادی» تا مجموعه جذاب« مارکوپولو» و... که بارها دربارهشان گفته و نوشته شده ولی هنوز انگیزه و همتی برای تبدیلشان به فرمهای امروزی پخش وجود ندارد در کنداکتور عصرگاهی هفتهها و ماههای قرمز کرونایی قرار بگیرند؟ آیا نمیشد پخش مجموعه «خانه امن» باوجود تمام ارزشهای غیرقابل انکار آن مبتنی بر مبارزه با تکفیریهای داعش را به سبب دستمایههایی چون گروگانگیری و جنایت و مرگ و...به آیندهای نزدیک که اوضاع اپیدمی بهتر شده باشد موکول کرد؟ اگرچه که این انتقادات تنها متوجه شبکه اول سیما نیست و شبکه دوم و سوم سیما هم این پازل اشتباه را تکمیل کردهاند. شبکه دو با سریال «بیگانهای با من است» که قسمت افتتاحیهاش با تصادف و مرگ همراه بود و شبکه سوم تلویزیون با سریال «شرم» با دستمایهای ملتهب و نمایش رنج بیماران دچار نارسایی کبد از یک سو و مجموعه طنز نازل و بشدت بیارزش «021» از سوی دیگر ثابت کردهاند هر چه قدر در پوششهای خبری و اطلاع رسانیهای بهداشتی و درمانی موفق عمل میکنند به همان اندازه در مقوله سرگرم کردن مخاطبان آن هم در موقعیتهای حساس، حرفی برای گفتن ندارند.
منتقد
تردیدی نیست که سیما بهعنوان تنها رسانه مجاز و فراگیر تلویزیونی کشور، از همان ابتدای شیوع همهگیری بیماری کرونا نهایت تلاش در عرصه خبررسانی و آگاهی بخشیهای بهداشتی و درمانی مرتبط با این بیماری را داشته است، اطلاعرسانی موارد ضروری از طریق تمام بخشهای خبری در تمام شبکههای دارای پخش خبر و استفاده از زیرنویس در کنار دعوت از پزشکان و محققان علم پزشکی، از جمله اقداماتی بودهاند که به شکل مستمر در حال انجام بوده و بعید است هیچ عقل سلیمی در پذیرش تلاش شبانه روزی سیما در این بخش تردیدی به خود راه بدهد اما مشکل از جایی آغاز میشود که تلویزیون تصمیم میگیرد برای پاسخ دادن به نیازهای معقول میلیونها مخاطب کلافه از کرونا که قرنطینه اجباری خانگی و محدودیتهای شدید در معاشرتهای اجتماعی بر شدت کلافگی و بیانگیزگیشان افزوده است در کنار پوشش اخبار و آموزشهای پزشکی مرتبط، برای سرگرم کردن این حجم عظیم مخاطب هم وارد عمل شود، تصمیمی که فقدان تدبیر و برنامهریزی و اتاقهای فکر مؤثر برای ارائه راهکار در چنین بزنگاههایی، بیش از هر زمان دیگری خود را به نمایش میگذارد.
بگذارید به تدابیر سیما در عرصه سرگرمیسازی در ماههای کرونا (و بویژه هفتههای اخیر که محدودیتها تشدید شده) نگاه دقیقتری بیندازیم، شبکه اول سیما بهعنوان قدیمیترین شبکه تلویزیونی با قدمتی پنجاه و چهار ساله که تجربه گران بهای نیم قرنی آن باید الگویی برای سایر شبکهها بخصوص تازه تأسیس ترها باشد تصمیم میگیرد در جدول پخش عصرگاهی خود سریال طنز تکراری، پخش کند و به این منظور مجموعه دو فصلی «نون خ»، سریال «زیر خاکی» و مجموعه «چک برگشتی» را برای پخش عصرگاهی خود در نظر گرفته و احتمالاً تصور میکند که در مسیر نشاط بخشی و سرگرم کردن مخاطبان خسته از ماهها اپیدمی گامهای مهمی برداشته است. ولی آیا واقعاً چنین است؟ آیا در شرایطی که دو مجموعه «نون خ 2» و «زیرخاکی» همین بهار امسال یعنی در فاصله زمانی حدود شش هفت ماه پیش روی آنتن رفته و علاوه بر بازپخشهای صبح و بعد از ظهر روز بعد، همزمان از شبکه تماشا هم بازپخش شدهاند، برای مخاطبی که تنها چند ماه پیش از یک سو شاهد این همه پخش اولیه و بازپخش بوده و از سوی دیگر به امکانی نظیر «سایت تلوبیون» و اپلیکیشنهای مشابه آن دسترسی دارد، این همه تکرار مکررات نشاطآور و سرگرمکننده خواهد بود؟! حتی فصل اول سریال «نون خ» و مجموعه «چک برگشتی» هم که پخش اولشان مربوط به امسال نیست چنین بازپخشهایی را در شبکه اصلی و البته شبکه «آی فیلم» سپری کردهاند و واقعاً چرا و بر اساس کدام منطق و کدام اصل رسانهای، بازپخش دوباره آنها تنها به صرف طنز بودنشان تصمیمی خوب و سنجیده به نظر میرسد؟! حتی میتوان به این تدبیر ساده اندیشانه خرده گرفت که چرا تصمیم گیران شبکهای تا این اندازه مهم و باسابقه، چنین تصور و درک ساده و کم عمقی از مخاطب دارند که سرگرم کردن را با پخش سریالهای طنز آن هم از نوع تکراری و تازه پخش شده برابر میدانند؟ مثلاً این امکان وجود نداشت که به جای این تکرارهای بیهوده، آثار برتر سینمای جهان بر اساس یک ژانر خاص یا آن همه سریال تلویزیونی فراموش شدهای از سریالهای عربی/ اسلامی «راه قدس» و «سید جمالالدین اسد آبادی» تا مجموعه جذاب« مارکوپولو» و... که بارها دربارهشان گفته و نوشته شده ولی هنوز انگیزه و همتی برای تبدیلشان به فرمهای امروزی پخش وجود ندارد در کنداکتور عصرگاهی هفتهها و ماههای قرمز کرونایی قرار بگیرند؟ آیا نمیشد پخش مجموعه «خانه امن» باوجود تمام ارزشهای غیرقابل انکار آن مبتنی بر مبارزه با تکفیریهای داعش را به سبب دستمایههایی چون گروگانگیری و جنایت و مرگ و...به آیندهای نزدیک که اوضاع اپیدمی بهتر شده باشد موکول کرد؟ اگرچه که این انتقادات تنها متوجه شبکه اول سیما نیست و شبکه دوم و سوم سیما هم این پازل اشتباه را تکمیل کردهاند. شبکه دو با سریال «بیگانهای با من است» که قسمت افتتاحیهاش با تصادف و مرگ همراه بود و شبکه سوم تلویزیون با سریال «شرم» با دستمایهای ملتهب و نمایش رنج بیماران دچار نارسایی کبد از یک سو و مجموعه طنز نازل و بشدت بیارزش «021» از سوی دیگر ثابت کردهاند هر چه قدر در پوششهای خبری و اطلاع رسانیهای بهداشتی و درمانی موفق عمل میکنند به همان اندازه در مقوله سرگرم کردن مخاطبان آن هم در موقعیتهای حساس، حرفی برای گفتن ندارند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#کرونا
خبرهای یکی دو روز گذشته درباره واکسن کرونا و شیوع کرونای جهش یافته در انگلستان و چند کشور دیگر بیش از هر خبر و اتفاق دیگری توجه کاربران ایرانی را جلب کرده است. در کنار خبرهایی که درباره تزریق واکسن کرونا میرسد کاربران از ترس ابتلا به کرونای جدید و ورود آن به کشور میگویند و البته همچنان منتظر واکسن هستند: «خبر خوب اینکه کرونای انگلیسی کشندهتر از قبلیه نیست و خبر خوبتر اینکه واکسنه واسه اونم کار میکنه. فقط واکسن بخرید»، «نپیوستن ایران به FATF مهمترین مانع نخریدن واکسن کروناست. این موضوع رو حجت الله صیدی، مدیرعامل بانک صادرات به تجارت نیوز گفته و توضیح داده: بانکهای اروپایی برای شناسایی منشأ پول ایران و ردیابیش ناچارن هزینه سنگینی بدن و طبیعیه که اونا مجبور نیستن برای خرید واکسن ایران هزینه کنن»، «واکسن فایزر: سلام علیکم. کووید ۲۰(بریتانیایی): علیکم السلام»، «الان من موندم واکسن بخریم یا صبر کنیم کووید ۲۰ هم بیاد بعد واکسن بخریم؟ اصلاً داغون شدم خدایی»، «کمک به مراحل تست انسانی و تسریع مرحله بالینی تولید واکسن با توجه به تأثیری که در پیشرفت علمی کشور و ایجاد سلامت در کشور دارد یکی از اولویتهاست»، «بالغ بر ۱۱۰۰ مورد ابتلا به کرونای انگلیسی که در آن، بخش«شاخکهای ویروس» جهش یافته است دقیقاً همان قسمتی که واکسن با تحریک مصنوعی سیستم ایمنی بدن به آن حمله میکند! این یعنی که دستکم تمامی «سال ۲۰۲۱» را کماکان در خدمت ویروس کرونای جدید و بیماری کووید۱۹ حاصل از آن خواهیم بود»، «با توجه به شیوع کروناى جدید از این به بعد دیگه عین لپ تاپ و کامپیوتر که ویندوز و سیستمهای جدید مایکروسافت باید آپدیت بشه، ما هم باید واکسن آپدیت شده رو بزنیم. هی نوتیفیکیشن میاد رومون که سیستمت باید آپدیت بشه.»، «آخه یعنی چی کرونای جدید ۷۰درصد سریعتر انتقال پیدا میکنه؟ قدرت پردازش آیفونها هر سال نهایتاً ۳۰درصد بیشتر میشه»، «خبر کوتاه بود و جانکاه، کرونای جدید به عمان رسید.»، «فکر کن؛ هم واکسن به کشورت نرسه، هم کرونای جدید وارد مرزای کشورت بشه»، «جالبتر از ویروس کرونا که هر روز یک جهش جدید پیدا میکنه، واکسن این ویروس است که میتونه خودش رو با تغییرات پی در پی وفق بده! احسنت!»، «چرا تا واکسن کرونا توزیع شد ویروس جدید منتشر شده است؟ چرا دنیا باید در هرج ومرج باشد؟ چه کسانی سود میبرند؟»، «والا خبر کرونای جدید زیاد ناراحتم نکرد. همون قدر که واکسن قبلیه قراره برسه بهمون واکسن اینم میرسه دیگه»، «سال پیش تقریباً همین موقعها بود که صحبت از ویروس جدیدی به نام کرونا در چین بین مردم هراس انداخت. حالا در سالگرد آن صحبت از کشف ویروس کرونای جدید در انگلیس است. خدا به فریادمان برسه.»
هوای آلوده
آلودگی هوا همچنان در تهران و شهرهایی مانند اصفهان و اراک ادامه دارد. هرروز کاربران در شبکههای اجتماعی از تأثیر آلودگی هوا بر سلامتی و سردرد و خواب آلودگی و مشکلات تنفسیشان مینویسند و این حرفها با صحبتهای زهرا نژادبهرام عضو شورای شهر تهران درباره سوزاندن مازوت بیشتر هم شده است: «زنده زنده داریم توی این شهر زیر غبار آلودگی دفن میشیم.»، «از زمستانهای تهران چیزی جز وارونگی و آلودگی هوا در خاطرم نیست»، «این آلودگی هوا این سری یه جوری نیست؟ قبلنا یه دبستان رو تعطیل میکردن درست میشد. الان که هم مدرسه و هم دانشگاه غیرحضوری هست دیگه چرا؟»، «من تنها آدمیام که آلودگی هوا رو متوجه نمیشم همیشه میگم به به چه هوای خوبی چه مه قشنگی»، «ریههایمان به جای اکسیژن پر از دود است. امروز هم تهران در شرایط اضطرار است و باید طبق قانون هوای پاک تعطیل شود اما گویا کسی از آقایان دوست ندارد بشنود»، «ترافیک رو میشه کنترل کرد، میشه آلودگی هوا رو کاهش داد، ولی راهش در درجه اول محدود کردن خودرو شخصی است. طرح ترافیک، کنترل فنی خودرو، محدوده محیط زیستی و عوارض پارکینگ رو باید گسترش داد. هزینه هم برای همه مردمه، راه دیگه هم نداره»، «هوای اراک افتضاحه. اراک کلا دوتا تابلوی سنجش آلودگی هوا گذاشتن و هردوشون امروز خاموش بودن. همه هم داخل خیابونن، همهمونم جمعاً خفه شدیم!»، «نیروگاه، گاز و در مواقع اضطراری مازوت میسوزونه، میزان آلایندههای خروجی از نیروگاه به لحاظ سمی بودن از گازوئیل و بنزین کمتره، فقط زمانی که مازوت میسوزن کدورت هوای خروجی بیشتره که ما به شکل دود سیاه میبینیم وگرنه همون دود بدشکل آلایندههای کمتری از دود بنزین داره که دیده هم نمیشه.»، «نیروگاه اراک که پارسال خبر پلمب خط مازوت آن داده شد، در حال آلوده کردن هوای اراک با سوزاندن مازوت است. آقای استاندار مگر شما پارسال اعلام نکردید دیگر نیروگاه با مازوت کار نمیکند؟ نمایندگان اراک چرا صحبتی در این مورد نمیکنید؟»
چشم سگ عالیه
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
روزی که کتاب «چشم سگ» نوشته عالیه عطایی را که نشر چشمه منتشر کرده دیدم گوشه بالایش نوشته بود چاپ سوم. گوشه لبم را بالا دادم و ابروی چپم را هم کشیدم بالا و یک لبخند ریزی زدم و با خودم گفتم خب من چاپ اولش را دارم. چاپ اول یک کتاب را داشتن شاید حالا چندان مهم نباشد اما فکر کنید سالها و سالها بعد شما چاپ اول یک کتاب را داشته باشید که جزو تاریخ ادبیات باشد. همین است که خوشحال به کتابی که داشتم فکر کردم. اما فاصله من با کتاب یک پرواز بود، از تهران به جایی که هستم، اما مطمئن بودم که این کتاب را دارم. توی همین چرخهایی که در صفحات اجتماعی میزنم مدام به جلد این کتاب بر میخوردم که همه خواندهاند و معرفی کردهاند و خیلیها نوشتهاند که داستان «شب سمرقند» عالی است، اما در شب سمرقند چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ شبهای آنجا با شبهای تهران یا شبهای اینجایی که من هستم چه فرق میکند؟ تیرگی و سیاهی شبها چه تفاوت با هم میکند؟ اما وقتی این داستان را میخوانید میبینید شبهای سمرقند شما را با خودش همراه میکند؛ شبهایی که کتاب میگوید ساکت است و خلوت؛ در این خلوتی شبها چه اتفاق میافتد؟
اینجاست که داستان آغاز میشود. داستان «شب سمرقند» یک داستان هراس سرتاسری است؛ هراسی که از همان ابتدای قصه منتشر میشود و در ادامه و در پایان امتداد پیدا میکند و حتی ذهن آدم را هم در خودش میکشد. این داستان رفتوآمدهای مداوم است بین ایران و افغانستان. بین مردمان دو سرزمین. بین عاطفه جاری بین این دو سرزمین. بین جا ماندن هریک از آدمهای این دو سرزمین در بلاد دیگر. این داستان خودش را آرام گسترش میدهد. یعنی شما را با یک عروسی و رسم همراه میکند و از این رم گریز میزند به یک تاریخ مشترک و از تاریخ به دل روزمره میآید و در شعر سعدی سیر میکند، خوشحالی و اندوه و اضطراب را توأم میکند و عاطفه مادری را پیش میکشد و خیانت و سیاست و اجتماع را با هم مجموع میکند و بعد شما را در میان شبهای سمرقند رها میکند تا به قول کتاب «لاجان» شما هم پشت سر شخصیت قصه همراه او بشوید.
ببینید این جمله را: «شب سمرقند از هر شبی در هرات طولانیتر، از هر شبی در تهران خیلی طولانیتر بود.»
با خود فکر میکنم چطور است که شبها طولانی میشوند؟ شبها وقتی طولانی است که هراس داشته باشد. شب وقتی طولانی است که اضطراب در جان شما باشد و این شخصیت قصه است که با همین هراس و ماجراهایی که از سر گذرانده این شبها را طولانی میبیند. در شبی بحران برای زن قصه شکل میگیرد؛بحرانی که لطافت شعر سعدی هم نمیتواند آن حجم از تنش را کم کند. این تنش را در تن شخصیت اصلی قصه میبینید؛ از روایتی که نویسنده خلق کرده میبینید. نویسنده بدون آنکه بخواهد شما را متوجه این تنشها و بحرانها و هراسها میکند و به شما میقبولاند سرزمینی که او خلق میکند حتی اگر با خشونتهای جنگی همراه نباشد باز روی آرامش دیدنش سخت، صعب و دشوار است؛ همانطور که برای شخصیت زن قصه «شب سمرقند» سخت، صعب و دشوار است و زندگیاش را یک بار دیگر از جا میکند.
داستاننویس
روزی که کتاب «چشم سگ» نوشته عالیه عطایی را که نشر چشمه منتشر کرده دیدم گوشه بالایش نوشته بود چاپ سوم. گوشه لبم را بالا دادم و ابروی چپم را هم کشیدم بالا و یک لبخند ریزی زدم و با خودم گفتم خب من چاپ اولش را دارم. چاپ اول یک کتاب را داشتن شاید حالا چندان مهم نباشد اما فکر کنید سالها و سالها بعد شما چاپ اول یک کتاب را داشته باشید که جزو تاریخ ادبیات باشد. همین است که خوشحال به کتابی که داشتم فکر کردم. اما فاصله من با کتاب یک پرواز بود، از تهران به جایی که هستم، اما مطمئن بودم که این کتاب را دارم. توی همین چرخهایی که در صفحات اجتماعی میزنم مدام به جلد این کتاب بر میخوردم که همه خواندهاند و معرفی کردهاند و خیلیها نوشتهاند که داستان «شب سمرقند» عالی است، اما در شب سمرقند چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ شبهای آنجا با شبهای تهران یا شبهای اینجایی که من هستم چه فرق میکند؟ تیرگی و سیاهی شبها چه تفاوت با هم میکند؟ اما وقتی این داستان را میخوانید میبینید شبهای سمرقند شما را با خودش همراه میکند؛ شبهایی که کتاب میگوید ساکت است و خلوت؛ در این خلوتی شبها چه اتفاق میافتد؟
اینجاست که داستان آغاز میشود. داستان «شب سمرقند» یک داستان هراس سرتاسری است؛ هراسی که از همان ابتدای قصه منتشر میشود و در ادامه و در پایان امتداد پیدا میکند و حتی ذهن آدم را هم در خودش میکشد. این داستان رفتوآمدهای مداوم است بین ایران و افغانستان. بین مردمان دو سرزمین. بین عاطفه جاری بین این دو سرزمین. بین جا ماندن هریک از آدمهای این دو سرزمین در بلاد دیگر. این داستان خودش را آرام گسترش میدهد. یعنی شما را با یک عروسی و رسم همراه میکند و از این رم گریز میزند به یک تاریخ مشترک و از تاریخ به دل روزمره میآید و در شعر سعدی سیر میکند، خوشحالی و اندوه و اضطراب را توأم میکند و عاطفه مادری را پیش میکشد و خیانت و سیاست و اجتماع را با هم مجموع میکند و بعد شما را در میان شبهای سمرقند رها میکند تا به قول کتاب «لاجان» شما هم پشت سر شخصیت قصه همراه او بشوید.
ببینید این جمله را: «شب سمرقند از هر شبی در هرات طولانیتر، از هر شبی در تهران خیلی طولانیتر بود.»
با خود فکر میکنم چطور است که شبها طولانی میشوند؟ شبها وقتی طولانی است که هراس داشته باشد. شب وقتی طولانی است که اضطراب در جان شما باشد و این شخصیت قصه است که با همین هراس و ماجراهایی که از سر گذرانده این شبها را طولانی میبیند. در شبی بحران برای زن قصه شکل میگیرد؛بحرانی که لطافت شعر سعدی هم نمیتواند آن حجم از تنش را کم کند. این تنش را در تن شخصیت اصلی قصه میبینید؛ از روایتی که نویسنده خلق کرده میبینید. نویسنده بدون آنکه بخواهد شما را متوجه این تنشها و بحرانها و هراسها میکند و به شما میقبولاند سرزمینی که او خلق میکند حتی اگر با خشونتهای جنگی همراه نباشد باز روی آرامش دیدنش سخت، صعب و دشوار است؛ همانطور که برای شخصیت زن قصه «شب سمرقند» سخت، صعب و دشوار است و زندگیاش را یک بار دیگر از جا میکند.
هر کسی جایی دارد
جعفر توزنده جانی
نویسنده
کتاب «کجا خرس؟» اثر سوفی هن داستان یک خرس و یک کودک است. خرسی که حالا بزرگ شده است و دیگر نمیتواند در خانه کودک داستان بماند و باید برود جایی که برای او مناسب است. در بخشی از کتاب نوشته شده: «من که میگویم وقتش رسیده جای تازهای پیدا کنیم تا برای خودت گنده باشی و هر قدر دلت میخواهد کارهای خرسی بکنی.» اما کجا؟ برود داخل یک مغازه؟ یک بستنی فروشی؟ یا برود باغ وحش؟ پسرک داستان هر بار به خرس جایی را پیشنهاد میکند اما خرس فقط میگوید نه. و پسرک سؤال میکند کجا خرس؟ پایان داستان هم با این جمله تمام میشود و آنجاست که خواننده و درواقع بچهها متوجه میشوند این داستان درباره این است که هر کسی باید در جایی باشد که مناسب اوست و خودش آن را دوست دارد. حالا میخواهد انسان باشد یا حیوان. کسی هم نمیتواند برای دیگری جایی را که مناسبش نیست، پیشنهاد بدهد. این کتاب که هم قصه است و هم شعر برای کودکان تا 6 سال مناسب است.
کجا خرس؟
نویسنده: سوفی هن
مترجم: رضی هیرمندی
نشر: ماهک
نویسنده
کتاب «کجا خرس؟» اثر سوفی هن داستان یک خرس و یک کودک است. خرسی که حالا بزرگ شده است و دیگر نمیتواند در خانه کودک داستان بماند و باید برود جایی که برای او مناسب است. در بخشی از کتاب نوشته شده: «من که میگویم وقتش رسیده جای تازهای پیدا کنیم تا برای خودت گنده باشی و هر قدر دلت میخواهد کارهای خرسی بکنی.» اما کجا؟ برود داخل یک مغازه؟ یک بستنی فروشی؟ یا برود باغ وحش؟ پسرک داستان هر بار به خرس جایی را پیشنهاد میکند اما خرس فقط میگوید نه. و پسرک سؤال میکند کجا خرس؟ پایان داستان هم با این جمله تمام میشود و آنجاست که خواننده و درواقع بچهها متوجه میشوند این داستان درباره این است که هر کسی باید در جایی باشد که مناسب اوست و خودش آن را دوست دارد. حالا میخواهد انسان باشد یا حیوان. کسی هم نمیتواند برای دیگری جایی را که مناسبش نیست، پیشنهاد بدهد. این کتاب که هم قصه است و هم شعر برای کودکان تا 6 سال مناسب است.
کجا خرس؟
نویسنده: سوفی هن
مترجم: رضی هیرمندی
نشر: ماهک
به نام تاریخ
3 دی
سال 1331 در چنین روزی برای نخستین بار کمیسیون مطبوعات در وزارت کشور تشکیل شد.
تولدها
محمدابراهیم باستانی پاریزی: تاریخدان و نویسنده و شاعر شناخته شده ایران سال 1304 در چنین روزی بهدنیا آمد. محمدابراهیم باستانی پاریزی در رشته تاریخ تحصیل کرد و پیش از آن و از دوران نوجوانی نوشتههایش را در روزنامهها و مجله منتشر میکرد. اولین کتابش را با نام «پیغمبر دزدان» در سال 1324 براساس نامههای طنزگونه شیخ محمدحسن زیدآبادی نوشت. او بیش از 60 کتاب نوشت و منتشر کرد و «راهنمای آثار تاریخی کرمان»، «گنجعلی نامه»، «تاریخ کرمان» و «تاریخ شاهی قراختائیان»، «پوست پلنگ»، «درخت جواهر»، «شمعی در طوفان»، «هزاردستان»، «تلاش آزادی»، «از سیر تا پیاز» و «مار در بتکده کهنه» بخشی از کتابهایش هستند که «تلاش آزادی» برنده جایزه یونسکو شد؛ از میان کتابهایش مجموعه هفتی او مطرح و شاخص است که همگی در نامشان عدد هفت دارند؛ «خاتون هفت قلعه»، «آسیای هفت سنگ»، «نای هفت بند»، «اژدهای هفت سر»، «کوچه هفت پیچ»، «زیر این هفت آسمان» و «سنگ هفت قلم». او علاوه بر این شعر میسرود و اولین شعرش را در کودکی سرود و سال 1327 منتخبی از اشعارش را در کتابی به نام «یادبود من» منتشر کرد. باستانی پاریزی سال 1393 درگذشت.
شیون فومنی: شاعر گیلانی سال 1325 به دنیا آمد. میراحمد سید فخرینژاد متخلص به شیون فومنی یکی از شاعران مطرح استان گیلان بود که توانست شعر محلی و بومی گیلکی را دوباره مطرح کند. او در سالهای فعالیتش تحقیقات و پژوهشهایی در زمینه فرهنگ و ادب گیلان انجام داد و ترانههایش هم از آثار مطرح و ماندگار اوست. فومنی هم شعر کلاسیک میسرود هم شعر نو و غزلهایش از برجستهترین غزلهای معاصر شعر فارسی هستند؛ علاوه بر اشعار گیلکی ،او با انتشار مجموعههای شعر فارسی یکی از شاعران تأثیرگذار و توانای معاصر ایران محسوب میشود. مجموعه اشعار «پیش پای برگ»، «یک آسمان پرواز»، «از تو برای تو»، «رودخانه در بهار»، «کوچه باغ خف» و مجموعه شعر گیلکی «پرسه خیال» و آلبوم صوتی منظومه گیلکی از آثار مطرح شیون فومنی هستند. مجموعه ترانههای گیلکی شیون فومنی در آلبوم صوتی «هلاچین» با صدای ناصر مسعودی خواننده مطرح گیلکی منتشر شد. شیون فومنی سال 1377 درگشت.
اعظم بروجردی نمایشنامه نویس و کارگردان، جمشید داورپناه نمایشنامه نویس و کارگردان، شارل پاته از بنیانگذاران صنعت سینما در فرانسه و حسن اجتهادی شاعر هم متولد امروز هستند.
درگذشتها
امام محمد غزالی: فیلسوف و نویسنده ایرانی سال 505 هجری قمری در چنین روزی درگذشت. امام محمد غزالی سال 450 هجری قمری متولد شد و علوم ادبی و دینی را با هوش فراوانش به خوبی یاد گرفت. او بیش از سایر متفکران اسلامی کتاب نوشته و تألیف کرده و میگویند تعداد کتابهایی که در طول زمان به او نسبت دادهاند 6 برابر رقمی است که در کتابهای مختلف ذکر شده است. «احیاء علوم الدین»، «التعلیقه فی فروع المذهب»، «الوسیط»، «لباب النظر»، «المبادی و الغایات»، «مقاصد الفلاسفه»، «میزان العمل»، «زاد آخرت»، «اساس القیاس» و «رساله الاقطاب» بخشی از کتابهای امام محمد غزالی است؛ بسیاری از آثار او درباره تصوف است که مشهورترین آنها و در واقع مشهورترین اثر غزالی به فارسی «کیمیای سعادت» است.
ابن خطیب تبریزی زبان شناس و شاعر: زبان شناس و شاعر سده پنجم هجری سال 502 هجری قمری درگذشت. ابن خطیب تبریزی متولد 421 هجری قمری بود و فقه، علم حدیث و زبان و ادبیات عربی را آموخت و در مدرسه نظامیه بهعنوان استاد علوم ادبی آن زمان مانند نحو، لغت و عروض و قافیه مشغول به تدریس شد؛ زبان شناسی و لغت شناسی تخصص ابن خطیب تبریزی بود اما در کنار اینها شعر میسرود که بخشی از اشعارش در دیوان حماسه منتشر شدهاند. «تهذیب الالفاظ»، «شرح القصائد العشر»، «شرح قصیده بُرده»، «الکافی فی العروض»، از آثار ابن خطیب تبریزی است.
سالروز درگذشت نیما نهاوندیان مجری و هدر منزیس بازیگر امریکایی هم امروز است.
عکس نوشت
تابلو نقاشی «شب پرستاره» ونسان ون گوگ یکی از مشهورترین آثار هنری جهان است که گفته میشود آن را از پنجره آسایشگاهی در جنوب فرانسه کشیده است. این نقاش هلندی در نامهای به برادرش «تئو» درباره الهامبخش خلق تابلو نقاشی «شب پرستاره» نوشته بود: «امروز صبح، ساعتها قبل از طلوع آفتاب، حومه شهر را از پنجره با کمک نور ستارههای صبحگاهی دیدم که بسیار بزرگ به نظر میرسیدند.» پنجرهای که ون گوگ درباره آن در نامهای به برادرش صحبت کرده بود، پنجره آسایشگاه سنت پائول واقع در جنوب فرانسه بود که مدتی را درآن سپری کرده بود و تنها نقاشی منظره شب از مجموعه نقاشیهایی است که ون گوگ از منظره پنجره مشرف به تخت خوابش نقاشی کرده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
جمشید هاشمپور: مثبت یا منفی بودن نقش اهمیتی ندارد
-
کدام نشاط؟
-
شهروند مجـــازی
-
چشم سگ عالیه
-
هر کسی جایی دارد
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین