سکوت قناری و کنجکاوی همسایه راز 4 مرگ را فاش کرد
گروه حوادث/ آواز نخواندن قناری و کنجکاوی زن همسایه راز دو حادثه مرگبار گازگرفتگی در تهران را فاش کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، نخستین حادثه روز 14 آذر رخ داد. زمانی که همسایهها متوجه شدند برخلاف روزهای قبل صدای آواز قناری همسایهشان به گوش نمیرسد به موضوع مشکوک شدند و به سراغ صاحب قناری که زنی 70 ساله بود رفتند اما هرچه در زدند کسی جواب نداد با این حال احتمال دادند وی همراه خواهرزادهاش که میهمان خانه وی بود بیرون رفته باشد.
اما ساعتی بعد زنگ خانه یکی از همسایهها به صدا درآمد. دختر پیرزن نگران و مضطرب گفت: هر چه با مادرم تماس میگیرم جواب نمیدهد به خانهاش آمدم اما در را هم باز نمیکند خیلی نگرانم شما مادرم را ندیدهاید؟
زن همسایه که خود نیز به ماجرا مشکوک شده بود، بلافاصله با پلیس تماس گرفته و زمانی که مأموران وارد خانه شدند با جسد پیرزن در اتاق پذیرایی و جسد خواهرزادهاش در آشپزخانه مواجه شدند. با اعلام موضوع به اورژانس و آتشنشانی در نخستین بررسیها مشخص شد که هردو نفر بر اثر گازگرفتگی جان باختهاند. این در حالی بود که قناری آنها نیز جان باخته بود.
با مرگ زن 70 ساله و خواهرزاده 32 سالهاش، تحقیقات برای علت حادثه آغاز شد. در بررسیهای کارشناسی مشخص شد که گازگرفتگی بهدلیل نقص فنی دودکش آبگرمکن بوده است.
بدین ترتیب خانواده دو قربانی این حادثه به دادسرای امور جنایی تهران رفته و با شکایتی در شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی از صاحب خانه شکایت کردند.
دومین حادثه
شامگاه دوشنبه گذشته گزارش گاز گرفتگی مرگبار دو برادر به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد. بهدنبال اعلام این خبر بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی پایتخت، دستور تحقیقات در رابطه با مرگ دو مرد جوان را صادر کرد.
زن همسایه که موضوع را به پلیس خبر داده بود در تحقیقات گفت: مدتهاست که این دو برادر همسایه طبقه دوم ما هستند. یکی از آنها 33 ساله و دیگری 35 ساله است و معمولاً آنها میهمان داشتند و اگر هم از میهمان خبری نبود، صدای تلویزیون و حرف زدنهایشان را میشنیدیم. اما 24 ساعتی بود که هیچ سر و صدایی از آنها نمیآمد و همین مسأله شک مرا برانگیخت.
او ادامه داد: من بیرون رفتن آنها را ندیده بودم و برای همین مطمئن بودم که آنها در خانه هستند. برای اطلاع از حال و احوال آنها خودم را به طبقه بالا رساندم. قسمتی از در ورودی خانهشان شیشهای است و زمانی که از شیشه نگاه کردم متوجه شدم که دو برادر داخل پذیرایی خوابیدهاند. اما هر چه به شیشه زدم، دیدم که تکان نمیخورند و همین مسأله مرا ترساند. موضوع را به همسایهها خبر دادم و با کمک آنها شیشه را شکستیم که ناگهان بوی گاز شدیدی به مشام رسید. با ورود به خانه با جسد دو برادر مواجه شدیم.
با مرگ دو پسر جوان به دستور بازپرس واحدی اجساد به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات برای علت گاز گرفتگی ادامه دارد.
طبابت با مهر جعلی خانم دکتر
گروه حوادث/ زن جوان که با سوءاستفاده از مهر و شماره نظام پزشکی یک دکتر ساکن استرالیا طبابت میکرد با پیگیریهای این خانم دکتر به دام افتاد.
سیدباقر طباطبایی، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان علی آبادکتول در تشریح این خبر به میزان، گفت: این متهم با استفاده از مشخصات و شماره نظام پزشکی فردی که چندسالی است ساکن استرالیاست، در یکی از درمانگاههای بخش خصوصی علی آباد طبابت میکرد.
وی درباره نحوه شناسایی و دستگیری خانم دکتر قلابی گفت: چندی قبل یکی از پزشکان متخصص استان گلستان با مشاهده نسخه یکی از بیمارانش و مهری که پای نسخه خورده بود به ماجرا مشکوک شد چرا که مهر و شماره نظام پزشکی متعلق به یکی از هم دانشگاهیهای قدیمی او در دانشکده پزشکی بود که چندسالی است خارج از کشور زندگی میکند. از آنجا که وی میدانست این خانم دکتر در ایران زندگی نمیکند موضوع را پیگیری کرد و در تماس با وی ماجرای نسخه بیمارش را به او خبر داد.
بدین ترتیب پزشک ساکن استرالیا پس از متوجه شدن موضوع در نامهای به نظام پزشکی شهرستان آمل ماجرای این پزشک را که با شماره نظام پزشکی و مشخصات او طبابت میکند، پیگیر شد و به این ترتیب هویت پزشک قلابی لو رفت. طباطبایی در ادامه گفت: با پیگیری ماجرا پزشک قلابی دستگیر شد و در نخستین جلسه دادگاه، وی علاقه زیاد به رشته پزشکی و طبابت را انگیزه خود از این کار عنوان کرد. همچنین مشخص شد این پزشک قلابی از یک ماه قبل کار طبابت را در یکی از درمانگاههای این شهرستان آغاز کرده بود و هم اکنون پرونده او به اتهام تهدید علیه بهداشت عمومی از طریق تجویز دارو بدون داشتن مدرک پزشکی و استفاده غیرمجاز از عنوان علمی دکتر در دادسرای علی آباد در حال رسیدگی است.
محاکمه 2 برادر به اتهام قتل فروشنده بوتیک
گروه حوادث/ دو برادر که به اتهام قتل فروشنده یک بوتیک پای میز محاکمه ایستاده بودند جزئیات این جنایت را فاش کردند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از سال 98 با گزارش درگیری مرگبار در یکی از بوتیکهای منطقه ورامین آغاز شد. پس از دریافت این گزارش، مأموران بلافاصله خود را به محل نزاع رساندند و بعد از بررسیهای اولیه و گفتوگو با شاهدان مشخص شد که دو برادر به نامهای سیامک و سیاوش پس از درگیری با مرد فروشنده به نام ارسلان او را به قتل رساندهاند. در ادامه، دو برادر به اتهام قتل عمد بازداشت شدند.
تحقیقات نشان داد سیامک سالهاست که به مواد مخدر اعتیاد دارد و چندین بار هم بهخاطر حمل مواد مخدر زندانی شده و به تازگی پس از 5 سال از زندان آزاد شده و برادرش سیاوش نیز در این درگیری او را کمک کرده است.
در نهایت بعد از بازبینی دوربینهای مداربسته و اظهارات شهود، مأموران کیفرخواست علیه این دو برادر را صادر کردند و پرونده برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا اولیای دم که پدر و مادر مقتول بودند از سوی خود و دو نوهشان درخواست صدور حکم قصاص کردند. در ادامه وکیل اولیای دم در جایگاه قرار گرفت و گفت: سیامک برای خرید لباس وارد مغازه شده و برسر قیمت با صاحب مغازه جر و بحث کرده و پس از درگیری، ارسلان که در آن مغازه فروشنده بوده برای پایان دادن به درگیری وارد ماجرا شده اما سیامک که خودش چاقو داشته برادرش سیاوش را هم خبر میکند و هردو با ارسلان درگیر میشوند و او را به قتل میرسانند. براساس گفتههای شهود و اظهارات متهمان و همینطور فیلم دوربین مداربسته مغازه، دو برادر با ضربات متعدد چاقو مقتول را به قتل رساندهاند. به همین دلیل اولیای دم همانطور که گفتهاند درخواست قصاص هردو متهم را دارند.
در ادامه سیامک به عنوان متهم ردیف اول به جایگاه رفت و گفت: درگیری از طرف صاحبکار مقتول شروع شد و آنها ابتدا حمله کردند و مرا زدند، بعد برادرم آمد تا مرا نجات دهد و درگیری را تمام کند که آنها به او هم حمله کردند. پس از آن بهخاطر ترس و دفاع از جانمان ضربهای به کتفش زدم که ظاهراً آن ضربه باعث مرگ مقتول شد. من ضربه را به قصد کشتن او نزدم و فقط هدفم خارج شدن از آن محیط بود. مقتول همینطور که داشت من را میزد ضربه به شاهرگش خورد. از اولیای دم طلب بخشش دارم، اما برادرم نقشی در قتل نداشت.
پس از اظهارات متهم اصلی پرونده، سیاوش به عنوان متهم بعدی به جایگاه رفت و گفت: من اتهام مشارکت در قتل را قبول ندارم. من در نزدیکی محل حادثه یک مغازه قصابی دارم، کاسب و آبرودار هستم و هیچ سابقه کیفری هم ندارم. روز حادثه برادرزاده کوچکم درحالی که بشدت ترسیده بود و داشت گریه میکرد به مغازهام آمد و گفت عمو بیا چند نفر میخواهند بابام را بکشند. من هم هراسان با برادرزادهام به محل حادثه رفتم و دیدم چند نفر بر سر برادرم ریختند و او را به قصد کشتن میزنند. برادرم تنها بود و نمیتوانست مقاومت کند. من سعی کردم به برادرم کمک کنم و کسانی راکه در درگیری بودند ، کنار بزنم ولی آنها به من و برادرم حمله کردند و هردوی ما را زدند اما من ضربهای به آنها نزدم و اتهامی را که به من وارد شده قبول ندارم. دوربینهای مداربسته هم همه چیز را ضبط کرده است اگر نگاه کنید میبینید که من ضربهای نزدم. برادرم هم چارهای نداشت اگر نمیزد او را میکشتند.
با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
آدم ربایی عجیب برای تنبیه همسر
گروه حوادث/ زن جوان که از رفتارهای خشن شوهر معتادش به ستوه آمده بود در یک سناریوی هالیوودی نقشه ربودن خودش را طراحی و اجرا کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل گزارش سرقت مسلحانه یک خودرو تیبا در غرب تهران به پلیس اعلام شد. راننده تاکسی اینترنتی در تحقیقات به مأموران گفت: مسافرم را در یکی از محلههای غرب تهران پیاده کردم و بعد هم سه مرد جوان از من خواستند آنها را دربستی به مقصدشان در جنوب تهران برسانم و پول خوبی هم برای کرایه پیشنهاد دادند. من هم که تصور میکردم آنها واقعاً مسافر هستند سوارشان کردم اما مسافتی نرفته بودیم که یکی از آنها اسلحهای از جیبش درآورد و به سمتم گرفت. آنها با تهدید اسلحه مرا در کنار خیابان پیاده کرده و خودروام را به سرقت بردند.
گزارش آدم ربایی
در حالی که تحقیقات برای شناسایی سارقان مسلح آغاز شده بود، ساعتی بعد گزارش یک آدم ربایی به پلیس اعلام شد. زن میانسالی که این آدم ربایی را اطلاع داده بود در تحقیقات گفت: با عروسم برای خرید از خانه بیرون رفتیم، در حال عبور از خیابان بودیم که ناگهان خودرو تیبایی با سه سرنشین راهمان را سد کردند. سپس مردی نقاب دار از خودرو پیاده شد و با تهدید اسلحه، عروسم فتانه را سوار خودرو کرد و متواری شدند.
به دنبال شکایت زن میانسال تحقیقات پلیسی برای یافتن ردی از عروس خانواده ادامه یافت. دوربینهای مداربسته اطراف محل ربودن زن جوان مورد بازبینی قرار گرفت و شماره پلاک تیبا بهدست آمد. بررسیها نشان میداد خودرویی که آدم ربایان از آن استفاده کردهاند همان خودرو تیبای مسروقه بوده است.
به دنبال ربوده شدن زن جوان، فرضیههای متفاوتی از سوی تیم تحقیق مطرح شد و یکی از فرضیهها این بود که آدم ربایی ساختگی باشد. بنابراین مأموران به بررسی تلفن زن جوان پرداخته و دریافتند وی مدتی است با یکی از آشنایان دور خود که مغازه سوپرمارکت دارد در تماس است. تماسهایی که از یک روز قبل از حادثه بیشتر شده بود و همین موضوع احتمال دست داشتن مرد مغازه دار در این آدم ربایی را مطرح کرد.
با این فرضیه، مسعود شناسایی و دستگیر شد.
وی که ابتدا مدعی بود از سرنوشت فتانه بیخبر است زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد راز
آدم ربایی ساختگی را برملا کرد.
مرد جوان در تحقیقات گفت: فتانه از آشنایان من است و از آنجایی که مغازهام به خانهاش نزدیک است معمولاً خریدهایش را از مغازه من انجام میدهد. او ادامه داد: از چندماه قبل برایم از بدرفتاریهای شوهرش میگفت و اینکه از بداخلاقیهای او خسته شده است. من هم پیشنهاد دادم تنبیهش کند. حرف من انگار جرقهای بود برای این نقشه، او گفت در فیلمها دیده است که افراد نقشه ربودن خودشان را طراحی میکنند. میخواست با این کار شوهرش قدر او را بیشتر بداند.
مرد جوان گفت: با همدستی دو نفر از دوستانم اسلحه اسباب بازی تهیه کردیم و یک خودرو اینترنتی را دزدیدیم. ما از قبل با فتانه هماهنگ بودیم. طبق قرار او با مادرشوهرش از خانه به بهانه خرید خارج شد تا ما او را مقابل چشمان مادرشوهرش بدزدیم. بعد از ربودن هم او را به خانه یکی از دوستانش بردیم و الان هم فتانه خانه دوستش است.
با اطلاعاتی که مسعود در اختیار تیم تحقیق قرار داد بلافاصله مأموران پلیس راهی خانه دوست فتانه شده و زن جوان را در آنجا پیدا کردند. فتانه در تحقیقات گفت: وقتی شوهرم به خواستگاریام آمد از ازدواج قبلی اش یک بچه داشت اما من ازدواج نکرده بودم. با این حال شرایطش را پذیرفتم و ازدواج کردیم. اما این اواخر جلال معتاد شده بود و مرا کتک میزد. بیشتر پولش را صرف خرید مواد مخدر میکرد هر چه با او و خانوادهاش صحبت کردم که دست از این کارهایش بردارد بیفایده بود. در نهایت تصمیم گرفتم همسرم را تنبیه کنم تا شاید در رفتارش تجدیدنظر کند.
با اعترافات فتانه و مسعود تحقیقات برای دستگیری دو همدست دیگرشان ادامه دارد.
سگ های نگهبان 2 شرور را راهی بیمارستان کردند
گروه حوادث/ دو متهم که برای فرار از دست پلیس به یک باغ پناه برده بودند از سوی سگهای نگهبان باغ زخمی و راهی بیمارستان شدند.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چندی پیش تعدادی از اشرار سابقه دار شهر تهران با نوچه پروری و کری خوانی در فضای مجازی و انتشار کلیپهایی از شرارتهایشان در شبکههای اجتماعی موجب رعب و وحشت شهروندان شده بودند که بلافاصله بررسی موضوع در دستور کار تیمی از مأموران مرکز عملیات پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ قرار گرفت.
سرهنگ «سعید راستی»، رئیس مرکز عملیات پلیس امنیت عمومی تهران در تشریح این خبر بیان داشت: در تحقیقات میدانی و رصدهای اطلاعاتی، مخفیگاه متهمان در چند نقطه از شهر تهران شناسایی و نتیجه بررسیهای پلیس در اختیار مقام قضایی قرار گرفت. دو تن از متهمان در یک عملیات پلیسی در مخفیگاهشان در حوالی شهر ری در حالی که قصد تغییر مکان داشتند، دستگیر شدند و از مخفیگاهشان چند قبضه سلاح سرد کشف و هر دو متهم برای تحقیقات تکمیلی به پلیس امنیت عمومی انتقال یافتند. این مقام انتظامی تصریح کرد: با دستگیری این دو شرور، تلاش برای بازداشت 2 همدست آنها ادامه یافت که در رصدهای اطلاعاتی مأموران دریافتند که دو شرور دیگر از ترس گرفتار شدن در دام پلیس به یک باغ شخصی در حوالی کهریزک گریخته و قصد مخفی شدن در این باغ را دارند.
بنابراین مأموران راهی این باغ شدند اما پیش از اینکه پلیس وارد مخفیگاه متهمان شود، توسط سگهای نگهبان بدون قلاده این باغ مورد حمله قرار گرفته و از ناحیه بازو و پا بشدت مصدوم شده بودند که در نهایت با حضور نیروهای امدادی برای ارائه خدمات درمانی به بیمارستان منتقل شدند.
این مقام پلیسی اضافه کرد: هر 4 متهم پس از تکمیل پرونده برای سیر مراحل قانونی به دادسرا معرفی شدند.
ازدواج پنهانی که به طلاق رسید
گروه حوادث/ دادگاه خانواده این هفته میزبان پرونده زوج کم سن و سالی بود که برخلاف اغلب پروندههایی که خانوادهها مخالف جدایی فرزندانشان هستند این بار والدین سمیرا و حسن آنها را به دادگاه فرستاده بودند تا مهر طلاق پایان دهنده تصمیم اشتباهشان باشد.
نیمساعتی از حضور این زوج 20 و 23 ساله نگذشته بود که منشی یکی از شعبات دادگاه آنها را به داخل شعبه هدایت کرد.
قاضی دادگاه همان طوری که با تلفن همراهش در حال صحبت بود، پرونده آنها را هم بررسی میکرد و وقتی تماسش پایان یافت گفت: کدام یک از شما میخواهید تعریف کنید که جریان چیست و چرا قصد جدایی دارید؟ 3 ماه پیش عقد کردهاید و حالا طلاق توافقی؟!
سمیرا گفت: جناب قاضی یکسال پیش با حسن آشنا شدم و پس از چند ماه تصمیم به ازدواج گرفتیم اما وقتی همسرم موضوع را با خانوادهاش مطرح کرد، آنها عنوان کردند که راضی به ازدواج ما نیستند. پدر و مادر حسن نگاه سنتی به ازدواج دارند و دوست دارند که عروسشان را خودشان انتخاب کنند. از طرفی خانواده من هم میگفتند تا خانواده حسن به خواستگاری نیایند، حاضر به موافقت نیستند و ما نمیتوانیم باهم زندگی کنیم. بعد از مدتی که علاقه من و همسرم به هم زیادتر شد و خانوادههایمان را مانع بزرگی در رسیدن به هم میدیدیم، حسن از من خواست تا مخفیانه باهم عقد کنیم و خانوادههایمان را مقابل عمل انجام شده قرار دهیم. آنقدر او را دوست داشتم که بدون تعلل پذیرفتم و چند روز بعد هم به دفترخانهای که متعلق به دوست برادر حسن بود، رفتیم و بدون حضور خانوادههایمان عقد کردیم.
وی در ادامه در حالی اشک میریخت، گفت: یک ماه بعد به طور اتفاقی پدرم شناسنامهام را دید و شوکه شد. هنوز تصویر چهرهاش را نمیتوانم فراموش کنم. آنقدر حالش بد شد که نمیدانست چه بگوید و مجبور شدم ماجرا را برایش تعریف کنم. بعد از چند ساعت هم صدایم کرد و گفت من به تصمیمت احترام میگذارم اما تا زمانی که خانواده حسن موافقت نکنند، من او را به عنوان دامادم قبول نمیکنم و در اولین فرصت هم باید از او جدا شوی.
در ادامه قاضی رو به حسن کرد و پرسید: خانواده عروس حق دارند. اما خانواده شما هم متوجه این عقد پنهانی شدهاند؟
حسن پاسخ داد: بله وقتی پدر سمیرا متوجه موضوع شد، با پدرم تماس گرفت و همه چیز را گفت و پدرم هم تهدیدم کرد که اگر از سمیرا جدا نشوم، از ارث محرومم میکند و در خانهشان جایی ندارم. جناب قاضی من نمیخواهم مقابل خانوادهام مقاومت کنم و ترجیح میدهم به این ماجرا خاتمه دهم.
سمیرا که از حرفهای حسن ناراحت شده بود، گفت: چطور آن موقع که عقد نکرده بودیم، میگفتی آنقدر دوستت دارم که حاضرم برای رسیدن به تو باهمه حتی خانوادهام بجنگم اما حالا که متوجه شدی اگر با من باشی از ارث محروم میشوی، میخواهی به زندگی مشترکمان خاتمه دهی؟! اصلاً اگر قرار است با پول و مال و اموال قیاس شوم، بهتر است نباشم اما باید مهریه 500 سکهای من را پرداخت کنی و از یک ریال آن هم نمیگذرم. من بدون اجازه پدرم پای سفره عقد آمدم و پدرم را نابود کردم. تازه پس از آنکه متوجه ماجرا شد، با احترام به من گفت که اگر خانواده حسن موافق عقدتان باشند، من حرفی ندارم اما تو خیلی راحت به خاطر محروم نشدن از ارث، من را کنار میگذاری! برای خودم متاسفم که گولت را خوردم و زندگیام را خراب کردم.
حسن در جواب سمیرا گفت: قرارمان این نبود که تو از مهریهات سوء استفاده کنی. ما قرار گذاشتیم که به خاطر خانوادههایمان توافقی از هم جدا شویم. من دلم نمیخواهد تو را از دست بدهم اما خودت بهتر میدانی که خانوادهام من را تحت فشار گذاشتهاند.
سمیرا گفت: من مهریهام را میخواهم و هیچ وقت هم تو را که یک مرد فریبکار و سوء استفادهگری، نمیبخشم.
قاضی پس از شنیدن حرفهای این زوج جوان گفت: شما باید تلاشتان را بکنید و دوباره با خانوادههایتان صحبت کنید. به نظر میرسد که شما همدیگر را دوست دارید و امیدوارم خانوادههایتان هم راضی شوند که شما در کنار هم زندگی کنید. اگر در این فرصت یک ماهه موفق شدید که هیچ وگرنه در جلسه بعد در مورد پروندهتان تصمیم میگیرم.
امیرحسین صفدری؛ کارشناس حوزه خانواده
متاسفانه الگوبرداری از فرهنگهای غلط غربی و بی توجهی به خواستههای فرزندان توسط خانوادهها اصلیترین دلیل این طلاق زودهنگام بود. این زوج درگیر یک وابستگی عاطفی زودگذر شده و با الگو گرفتن از فرهنگهای غلط دست به ازدواج پنهانی زدند. آنها باید میدانستند که این کار صد درصد اشتباه است و تقلید از فرهنگی غلط جز رسوایی و ایجاد تشنج روانی برای آنها و خانوادههایشان ثمرهای ندارد.
دستگیری کلاهبرداران واتساپی
گروه حوادث/ اعضای یک باند کلاهبرداری که با ترفند برنده شدن در قرعه کشی از مردم کلاهبرداری میکردند، توسط پلیس فتای استان البرز دستگیر شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، به دنبال شکایت تعدادی از شهروندان به پلیس فتا آنها مدعی بودند که فردی پس از تماس ازطریق واتساپ عنوان کرده که شماره تلفن شما به علت خوش حسابی در قرعه کشی شرکت همراه اول برنده 9 میلیون تومان شده است. یکی از مالباختگان گفت: فردی که مدعی بود نماینده یکی از اپراتورهاست از من خواست که پای دستگاه عابربانک بروم و بعد از گرفتن اطلاعات حسابم ظرف چند دقیقه حسابم را خالی کرد.
در ادامه کارشناسان پلیس فتا کار شناسایی کلاهبردار واتساپی را آغاز کردند و مشخص شد متهمان این پروندهها بهصورت باندی و از طریق واتساپ با افراد تماس گرفته و برای جلب اعتماد شهروندان، از لوگوی سازمان صداوسیما بهعنوان تصویر پروفایل خود استفاده کرده و شهروندان نیز پس از مشاهده عکس پروفایل کلاهبرداران اعتمادشان جلب میشد. همچنین مشخص شد که متهمان پس از خالی کردن حسابها از طریق دستگاه پوز فروشگاهها کالا، کارت هدیه و سکه میخریدند تا ردی از خود برجای نگذارند. در ادامه کارشناسان پلیس فتا موفق شدند یکی از کلاهبرداران را درباغ ویلایی در کرج شناسایی و دستگیر کنند. در بازرسی از مخفیگاه وی تعدادی گوشی تلفن همراه و کارت بانکی به اسم افراد مختلف کشف شد. متهم پس از انتقال به پلیس فتا به جرم خود مبنی بر کلاهبرداری از شهروندان با همدستی 13 نفر دیگر اعتراف کرد و گفت: 10 نفر از آنها مسئول افتتاح حساب، رابط و نقد کننده وجوه واریزی بودند و 2 نفر دیگر نیز با عنوان سرکرده باند هماهنگیها را انجام میدادند، که با اقدامات پلیسی سایر اعضای این باند نیز شناسایی و دستگیر شدند.
سرهنگ رسول جلیلیان سرپرست پلیس فتای استان البرز در این باره گفت: چنانچه افرادی با این شیوه مورد کلاهبرداری قرار گرفتهاند برای طرح شکایت خود به پلیس فتا استان البرز واقع در میدان طالقانی کرج –جنب پزشکی قانونی مراجعه کنند. اعضای این باند تاکنون از این طریق بیش از یک میلیارد تومان کلاهبرداری کردهاند و تلاش برای شناسایی مالباختگان ادامه دارد.