ایندیپندنت (بریتانیا):
«بوریس جانسون» که پس از افشای خبر شیوع نوع پرخطر ویروس کرونا در انگلیس، مرزهای ورودی و خروجی 40 کشور را به روی بریتانیا بسته دید، در استیصال از صحنه ازدحام کانتینرهای حامل مواد غذایی و... در خروجی مرزهای کشور خود از «مکرون» رئیس جمهوری فرانسه خواست گذرگاه آبی را باز کند.
کامرسانت (روسیه):
در پی اعلام همکاری مشترک شرکت تولید واکسن روسی اسپوتنیک و دو شرکت انگلیسی آسترازنکا و پاسکا سوریو، «ولادیمیر پوتین» در جلسهای مجازی با محققان و رؤسای این شرکتها، این همکاری را مهم و کارآمد خواند. این در حالی است که این پروژه مشترک هنوز در حد نظریهپردازی است.
شیکاگو تریبیون(امریکا):
کنگره امریکا طرح تخصیص کمک 900 میلیارد دلاری برای مقابله با کرونا را به تصویب رساند. این بسته قرار است برای احیای اقتصاد آسیب دیده امریکا در اختیار مشاغل، اشخاص و مراکز تولید واکسن قرار بگیرد. این طرح برای تصویب نهایی به کاخ سفید فرستاده شده تا به امضای «ترامپ» برسد.
چند جانبهگرایی و سیاست امریکا در خاورمیانه
دانیل سی. کورتزر، آرون دیوید میلر
نویسندگان و اعضای ارشد بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی
مترجم: بنفشه غلامی
«جو بایدن» یک ماه دیگر در حالی وارد کاخ سفید میشود که در بحث سیاست خارجی خود با خاورمیانهای سرشار از چالش و خالی از فرصت روبه رو است. اکنون سؤال این است با وجود همه اینها، خاورمیانه هنوز هم در دایره منافع امریکا جای دارد. اما در منطقهای که در دو دهه گذشته هیچ چیز جز ناکامی را برای امریکا در بر نداشته است، راهکار «بایدن» برای حفظ این منافع چه خواهد بود؟
دو راهکار پیش روی رئیس جمهوری منتخب امریکا دیده میشود. او هم میتواند مانند «دونالد ترامپ» به یکجانبهگرایی ادامه دهد و هم میتواند رو به سیاستهای چند جانبهگرایی آورد. شاید یکجانبهگرایی جذابیتهایی داشته باشد و چند جانبهگرایی هژمونی امریکا را به خطر اندازد. اما مخلوطی از این دو انتخابی شایستهتر برای دیپلماسی امریکا در هر نقطهای و بویژه در مناطق پر درگیری است. خاورمیانه هم با درگیریهای فراوانی که در سوریه، یمن و لیبی دارد، از این امر مستثنی نیست.
تجربه امریکا در مواردی که رو به چند جانبهگرایی آورده است، مفید بودن این رویکرد را نشان میدهد. پس از کنفرانس صلح مادرید در سال 1991 کشورهایی که حامی مالی این پروژه بودند، شامل روسیه و امریکا فرآیندی چند جانبه را برای حل بحران خاورمیانه آغاز کردند. در همین ارتباط ما (نویسندگان مقاله) به یک تیم امریکایی که جیمز بیکر، وزیر خارجه وقت امریکا را در سفر به مسکو همراهی میکرد، پیوستیم تا کارگروههایی درمورد وضعیت پناهندگان و توسعه اقتصادی و... تشکیل شود. این کارگروهها به موفقیتهای قابل توجهی دست یافتند، زیرا در تشکیل همه آنها کشورهای زیادی از خاورمیانه مشارکت داشتند و جزئیات آنها را بررسی میکردند.
چند سال بعد از آن امریکا دست به تجربهای دیگر زد و چهارکنفرانس در امان، قاهره، کازابلانکا و دوحه برگزار کرد. جایی که مقامات اسرائیلی، عربی، امریکایی و بینالمللی گرد هم آمدند تا در مورد چالشهای سرمایهگذاری و اقتصادی با یکدیگر مذاکره کنند.
در هر دو این تلاشها که با تکیه بر سیاست چندجانبهگرایی انجام شد، نتایج به دست آمده شاید در حد عالی نبود اما مبتنی بر واقعیتها و تأثیرگذار بود. این روش باعث شد، امریکا به دستاوردهایی برسد که به تنهایی قادر نبود به آنها دست یابد. یکی از آنها این بود که اسرائیل بهعنوان متحد امریکا توانست ولو به طور غیرمستقیم وارد مذاکره با اعراب شود و زمینه آنچه که امروز در عادیسازی روابط تل آویو با اعراب شاهد هستیم و در راستای منافع و اهداف امریکا است، فراهم شود. در آن زمان ما از نزدیک شاهد بودیم که چگونه در یک جلسه کمیته راهبری در کانادا نمایندگان هیأت عربی و اسرائیلی در ساعتهای غیر کاری با هم تعامل داشتند و گاه درباره برخی مسائل فیمابین مثل مسأله پناهندگان و ماهیگیری صحبت میکردند. در مجموع هرگز نمیتوان از فواید چندجانبهگرایی چه اکنون و چه در آینده چشم پوشی کرد.
اگر نگاهی رو به جلو داشته باشیم، با چندجانبهگرایی میتوانیم تعداد بیشتری از این همکاریها و ائتلافها را تشکیل دهیم و به دستاوردهایی در موضوعاتی که برای امریکا مهم هستند اما حیاتی نیستند، برسیم که با اقدامات یکجانبه امریکا هرگز به دست نمیآمدند. اما مسأله این است که مدیریت چنین تلاشهایی به زمان و صبر زیادی نیاز دارد.
مدل جدید چندجانبهگرایی چگونه باید باشد
در حال حاضر فرآیند چندجانبهگرایی در چند منطقه درگیری در جهان دنبال میشود و امریکا نیز میتواند به آنها بپیوندد. از جمله امریکا باید به فرآیند چند جانبهگرایی در سوریه، یمن و لیبی بپیوندد. دستور کار چندجانبهگرایی در هر کدام از اینها شاید متفاوت باشد اما وجوه مشترک زیادی هم دارند. برای چندجانبهگرایی میتوان مدلهای مختلفی را در نظر گرفت. بلند پروازانهترین این مدلها میتواند مدلی خاورمیانهای از کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا باشد که در طول جنگ سرد شکل گرفت و به مدیریت روابط شرق و غرب در این دوره کمک کرد. چنین گردهماییهایی در خاورمیانه میتوانند مسائل مختلف را در دستهبندیهای مختلف قرار دهند. برای مثال میتوان گروههایی مختلف را تشکیل داد تا به بررسی درگیریهای منطقهای، پتانسیل همکاریها در علم و فناوری و پیشرفتهای احتمالی در امور بشر دوستانه و حقوق بشر پرداخت. در رویکردی آرامتر نیز میتوان گردهماییهایی را درباره مسائل مورد مناقشه و بحرانها برگزار کرد. همانند آنچه که در نشستهای ژنو برای حل بحران سوریه شاهد بودیم.
حرکت بر مبنای طرحهای موجود
برنامه توسعه سازمان ملل که از توسعه انسانی اعراب حمایت میکند، برنامهای جدی را در این خصوص تدوین کرده اما در آن به نتایج ملموسی دست نیافته است. اکنون میتوان با تکیه بر فرومهای چندجانبه به اصلاحات آموزشی و ارتقای توانمندیهای زنان برای ورود آنها به فعالیتهای اجتماعی پرداخت. در حال حاضر نیز زمان و نیروی زیادی صرف این کار شده است. اما با تلاشهای چند جانبه و مشارکت شمار بیشتری از دولتها، سازمانهای غیردولتی و آژانسهای مختلف سازمان ملل، میتوان بهره بیشتری از این سرمایهگذاری انسانی و زمانی برد.
در این راستا همکاریهای مختلفی میتواند شکل بگیرد. همکاریهای امنیتی منطقهای در خلیج فارس و مدیترانه شرقی که از سالها قبل دست نیافتنی به نظر میرسیدند، میتوانند یکی از اهداف مورد نظر برای آغاز همکاریهای چند جانبه باشند. در حال حاضر سه طرح همکاری در حوزه خلیج فارس با مشارکت ایران، روسیه و امریکا روی میز است. اما اگر این سه همکاری در کنار یکدیگر قرار گیرد، میتوان به اجماع بهتری رسید و بهترین ایدهها را از دل آن بیرون کشید. سایر همکاریهای منطقهای در زمینه بهداشت عمومی، دسترسی به آب، تغییرات جوی و محیط زیست نیز میتواند نتیجهای مشابه داشته باشد. ضمن آنکه اهمیت همکاریهای چند جانبه روی مسائل انسانی، کمتر از اهمیت چنین همکاریهایی روی مسائل امنیتی و نظامی نیست.
هیچ توهمی در این خصوص نداریم که با یک اقدام مؤثر چند جانبه بتوان هزاران چالش سخت منطقه را برطرف کرد. اما این باور را داریم که با تعامل چندجانبه میتوان به راهی برای پیشرفت منطقه در مقابله با مشکلات خود دست یافت.
منبع: Carnegie
خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
سفر به عراق
ترامپ هم زود از خواب بیدار شده بود، هرچند که ساعت به وقت عراق بعد از ظهر را نشان میداد و ما هنوز در راه بودیم. با توجه به اینکه بقیه افراد هنوز خواب بودند، وقت زیادی را در دفتر ویژه رئیس جمهوری در هواپیمای ایرفورس وان سپری کردم و در مورد موضوعات مختلف گپ زدیم. حرفهایی که قرار بود در جمع نظامیان امریکا در الاسد بزند، سخنرانیای که قرار بود در نشست مشترک سالانه کنگره در ماه ژانویه انجام دهد، ارسال کارت تبریک سال نو برای شی جین پینگ رئیس جمهوری چین و اینکه آیا او باید جایزه صلح نوبل را دریافت کند یا نه، از جمله موضوعاتی بودند که با ترامپ درباره آنها صحبت کردیم.
ترامپ همچنین به شایعهای سیاسی اشاره کرد که بهطور گسترده در حال پخش بود و حکایت از این داشت که او در انتخابات سال 2020 به جای مایک پنس معاون فعلی خود، نیکی هیلی را به عنوان نامزد پست معاون رئیس جمهوری معرفی میکند و با وی وارد رقابتهای انتخاباتی میشود. ترامپ نظر مرا هم درباره این شایعه پرسید. شایعات درون کاخ سفید هم پیرامون این موضوع میچرخید که ایوانکا ترامپ و جرد کوشنر (بهترتیب دختر و داماد ترامپ) هم از این رویکرد حمایت میکنند. از طرف دیگر اشاعه این شایعات با اعلام پایان مأموریت هیلی به عنوان سفیر امریکا در سازمان ملل در دسامبر 2018 همزمان شده بود. گفته میشد که هیلی قرار است پس از فراغت از مسئولیت نمایندگی امریکا در سازمان ملل فعالیتهای سیاسی و حزبی را در مناطق مختلف کشور آغاز و سپس بلیت نامزدی معاونت ریاست جمهوری را برای انتخابات 2020 دریافت کند. استدلالهای سیاسی که در حمایت از نامزدی هیلی مطرح میشد این بود که او میتواند آرای زنان سیاهپوستی که از ترامپ دور شده بودند و احساس بیگانگی میکردند را جذب کند.
از طرف دیگر گفته میشد چون مسیحیان اونجلیکال که از پنس حمایت میکنند در انتخابات 2020 نامزد دیگری ندارند اگر هیلی هم به جای پنس به عنوان نامزد معاونت انتخاب شود، خطری آرای این گروه از مسیحیان را تهدید نمیکند و آنها چارهای ندارند جز اینکه دوباره به ترامپ رأی دهند. من به ترامپ توضیح دادم که دور انداختن آدم وفاداری مثل پنس ایده خوبی نیست و جایگزینی او با هیلی میتواند بسیاری از آرایی را که او نیاز دارد به خطر بیندازد، بدون اینکه سبد رأی جدیدی برای او به ارمغان بیاورد (خیلی از افرادی که بهخاطر حضور پنس در پست معاونت، به ترامپ رأی دادهاند در صورت حذف وی ممکن است دیگر به او رأی ندهند، آنها حتی اگر به رقیب ترامپ هم رأی ندهند در خانه میمانند و کلاً از شرکت در انتخابات منصرف میشوند). به نظر میرسید که ترامپ هم به چنین خطری فکر میکرد.