اسپکتیتور (بریتانیا):
شاید واکسن کرونا بتواند این بیماری عفونی را از جامعه انگلیس پاک و محو کند، اما اثرات سیاستهای اشتباه بوریس جانسون و نوع اعمال محدودیتها تا سالها باقی میماند؛ مهمترین اثر آن بر بخش آموزشی است که نمیتوان از توان علمی دانشآموزان مطمئن بود.
نیوزویک (امریکا):
بیش از 40 درصد امریکاییها میگویند، حاضر نیستند واکسن کرونا دریافت کنند. این افراد که اغلب حامی جمهوریخواهان هستند و ماسک نمیزنند معتقدند، کرونا بخشی از آخرالزمان است ؛برای ریشه کن کردن کرونا باید خرافات را ریشه کن کرد، زیرا تا این خرافات هست، کرونا هم هست.
نیواستیتسمن (بریتانیا):
ترامپ تنها رئیس جمهوری در امریکا است که هیچ میراث اقتصادی و سیاسی پایداری از خود به جا نمیگذارد، اما نکته مهم این است که آن مشکلات اساسی که باعث ظهور سیاسی ترامپ در جامعه امریکا شد، هنوز پابرجا هستند و مثل یک تهدید، رویاروی جهان قرار گرفتهاند.
چامسکی: ترامپیسم مدتها با ما خواهد بود
مترجم: زهره صفاری / «دونالد ترامپ» که تلخی شکست از رقیب دموکرات برایش غیرقابل تحمل شده است،
بی توجه به تبعات اقدامات و اظهاراتش در جامعه مدرن امریکایی، حتی پس از صدور مجوز آغاز فرآیند انتقال قدرت، نیز آرام نگرفت. او با وجودی که هیچ سند متقنی به جز اتهامزنی درباره وقوع تقلب نداشت، مقاومت در برابر حقیقت شکست را با پیگیریهای ناامیدانه حقوقی ادامه داد اما نتیجه آن تاکنون نه تنها یأس و بنبست که شکستن سنت دیرینه انتقال مسالمت آمیز قدرت در کاخ سفید بوده است.
اما اینکه در پس پرده این تلاشها چه هدفی نهفته است، آیا ترامپ به یک کودتای مشروع امیدوار است، اینکه ترامپ و ترامپیسم چه بر سر جامعه دوقطبی امریکا خواهد آورد و... ابهاماتی است که این روزها در اندیشکدههای جهان به بحث گذاشته میشود. به همین بهانه و برای روشن شدن بخشی از این چشمانداز گنگ، سایت «Truthout» گفتوگویی با «نوآم چامسکی»، نظریهپرداز امریکایی داشته است.
مقامات انتخاباتی امریکا، انتخابات 2020 را «سالمترین انتخابات تاریخ امریکا» خواندهاند. اما کمپین «ترامپ» همچنان با اظهاراتی بیاساس، اقداماتی قانونی را پیگیری کرده و ادعای دزدی در آرای انتخاباتی دارند. به نظر شما، پشت پرده این اقدامات چیست؟
به نظرم «ترامپ» و دستیارانش، اقدامات قانونیشان را موفقیت یک استراتژی باورپذیر میدانند؛ داغ نگه داشتن معرکه و تب و تاب هوادارانشان با برافروختن خشم از سرقت آرا و تلاشهای خائنانه برندگان و «دولت پنهان» برای حذف ناجیشان از کاخ سفید. این استراتژی به خوبی جواب داده است. نگاهی به نظرسنجیها نشان میدهد سه چهارم(77 درصد) هواداران ترامپ، پیروزی بایدن را با تقلب میدانند. رد دادخواستهای قانونی شاید برای لیبرالها خوشایند باشد اما دراصل به سادگی صحتی بر فرضیه ترامپ است که میگوید؛ هیچ چیز نمیتواند برگزیدگان منفور را در تحقق دسیسه هایشان متوقف کند. در عین حال این استراتژی همچنان نیازمند به کارگیری گلوله مخرب-نماد ترامپ- است. به عبارت دیگر اینکه کاری برای مدیریت کرونا انجام نشود و حتی با وجود هشدارهای کادر درمان درباره بحران مرگ و میرها و تجهیز نبودن بیمارستانها، انتقال اطلاعات به تیم بایدن به تأخیر بیفتد و دولت بیکار بماند، نتیجه مطلوب را به دست میدهد.
با نگاه از لنز این استراتژی خبیثانه میتوان گفت وخامت اوضاع بیماری در امریکا نتیجه بسیار بهتری است. در این شرایط مقامات محلی محدودیتها و قرنطینههای بیشتری را برای نجات کشور انجام میدهند اما این شرایط منجر به آسیبهای اقتصادی و بر هم خوردن روال عادی زندگی خواهد شد. ترامپ و دستیارانش ممکن است حتی فعالیتهای معمول دولت را نیز متوقف کنند تا وقتی بایدن دولت به تعبیر آنها «جعلی»اش را آغاز میکند، مشکلات بر سرش آوار شده و در معرض سقوط قرار گیرد. در آن روز ترامپ در ویلای شخصی اش با حمایت سنای میچ مک کانل و خشم عمومی، برای تشکیل دولت مورد نظرش وارد میدان خواهد شد. گام بعدی نیز ایجاد هرج و مرج در کشور است. در این شرایط برگزیدگان انتخابات، سیبل هرگونه اتفاق ناخوشایندی هستند. احتمال اینکه ترامپ و دستیارانش یک رسانه قدرتمند تلویزیونی یا رادیویی راه بیندازند دور از ذهن نیست و در این زمان است که آنها در بازه زمانی 2022 تا 2024 با شعارهای بازگشت به قدرت، آتش نارضایتیهای عمومی را شعله ور میکنند. تعبیری ناخوشایند است اما چارهای جز پذیرش این تصویری که «فایننشال تایمز» درباره آینده دموکراسی ارائه داده، نیست: «هر انسان زندهای میداند که در امریکای امروز سیستم فدای ثروت و قدرت شده است.» در ادامه مقاله فایننشال تایمز آمده است: «اگر استراتژی ترامپ پیش برود، انحصارطلبی بر کشور مسلط خواهد شد. خشم و حقارت علیه نخبگان اشتباه نیست حتی اگر نخبگان واقعی در پس تبلیغات پنهان مانده باشند. رهبران خیلی شبیه ترامپ نیستند که ثروتمندان را غنیتر و بار مالیاتهای سنگین را بر سر اکثریت ضعیفتر بیندازد.»
ترامپ سعی دارد با اقدامات قانونی و وارونه جلوه دادن مدارک، پیروزی بایدن را زیر سؤال ببرد. فارغ از اینکه این اتفاق امکانپذیر باشد بدون شک روند دموکراسی در امریکا خدشه دار خواهد شد، آیا این شرایط روند دموکراسی امریکا را تحتالشعاع قرار میدهد؟
فارغ از اهداف و دستاوردهای استراتژی ترامپ، این انتخابات شکنندگی دموکراسی امریکایی را ثابت کرد. اینکه همچنان نیمی از جمعیت خواهان حضور فردی در رأس اداره کشور هستند که با تصمیمات هول انگیزش در مدیریت پاندمی کرونا دهها هزار امریکایی را به کام مرگ کشاند. آنان همچنین برتری حزب متبوع رئیس جمهوری خود را نیز در خارج از کاخ سفید ارجح میدانند که در نوع خود جالب است. بدون در نظر گرفتن ترامپ و دستاوردهایش، فجایع محیط زیستی و افزایش تهدیدات وقوع جنگهای بیپایان و جرایم در پروسه انتخابات ثبت شده است. باز هم به مقاله «فایننشال تایمز» بر می گردیم که گفته بود: «درست است که قطع زنجیره بیماری دشوار است اما این موضوع به مفاد قانون اساسی برمی گردد که نوشته است مالک آرای اکثریت یک کشور حق اداره آن را دارد و نخستین وظیفه آن حمایت از اقلیت غنی در برابر اکثریت است.»
دورههای پیشرفت و پسرفت همواره وجود داشته اما ما 40 سال پسرفت را تجربه کردیم. حکومت نئولیبرال، تلخترین حمله به دموکراسی و جامعه تحت حاکمیت آن بود. براساس آمار «راند کورپوریشن» در این مدت: 47 تریلیارد دلار از طبقه متوسط و کارگر (90 درصد جمعیت امریکا) به ابر ثروتمندان منتقل شده است. همان یک دهم درصد برتر که ثروتشان دو برابر شده و از زمان رونالد ریگان تاکنون 20 درصد افزایش را نشان میدهد.
براساس آمار و ارقام «راند»، دهها تریلیارد دیگر نیز پس از اینکه «ریگان» راه فرار مالیاتی، حمایت از کارخانهها و... را باز کرد از عامه مردم به جیب ثروتمندان رفت. شرایط در زمان کلینتون بدتر شد. اما ریگان و مارگارت تاچر جنبش کارگری را نادیده گرفتند و به نوعی آنها جمعیت کارگر را از مقاومت در برابر تضییع حقوق اولیهشان نیز محروم کردند. این سریال ناکامیهای دموکراسی فعال، نتیجه بالقوه تمرکز افراطی ثروت و هدایت اکثریت عموم به سمت رکود و شرطی شدن است.
نیازی به مرور این داستان تلخ نیست اما اینکه ریشه واقعی ساختار غیردموکراتیک حکومت را در ذهن داشته باشیم اهمیت زیادی دارد. در قرن 18، باوجود وقوع کودتای مؤسسان، قانون اساسی همچنان یکی از گامهای اصلی برای حرکت به سوی دموکراسی بود. اما در 250 سال بعد اتفاقات زیادی رخ داد. اگر امریکا تصمیم به عضویت در اتحادیه اروپای امروز را داشته باشد احتمال رد شدن آن دور از ذهن نیست. چراکه شخصیت غیردموکراتیک سنای امریکا برای این عدم پذیرش دلیلی لازم و کافی است. در اینجا آنچه کمی عجیب است اینکه دکترین پایهگذاران قانون اساسی ما را مجبور به پذیرش عقاید گروهی از برده داران سفیدپوست ثروتمندی میکند که 250 سال قبل میزیستند.
بنابراین بدون ترامپ نیز امریکا با بحران شدید قانون اساسی روبهرو خواهد شد. اما این تنها یک بخش از مشکل است. دموکراسی زمانی شکسته میشود که زندگی روزانه مردم تحت حاکمیت یک نفر بهعنوان قدرت مطلق باشد. این موضوع را مردم در روزهای ابتدایی انقلاب صنعتی پیشبینی کرده بودند. آن روزهایی که مردم برای گرفتن حقوق اساسی و هویت انسانیشان میجنگیدند، نگران روزی بودند که مزد زحماتشان تحت الزامات به فراموشی سپرده و حس استقلال و احترام به خود نیز نادیده گرفته شود. شرایطی که امیدوار بودند چندان زود واقع نشود. اما این دیدگاه ارزش تفکر و تعمق بیشتری دارد.
میلیونها نفر از هواداران ترامپ معتقد به پیروزی رهبرشان هستند و در حقیقت در بخشهایی از جهان نیز نشانههای این باور دیده میشود. در این شرایط به نظر میرسد امریکای مدرن نه تنها در بعد سیاسی و ایدئولوژیک دچار دوقطبی و دوگانگی شده که از بعد چگونگی درک و شناخت مسائل نیز آسیب دیده؛ به طوری که بخشی از جامعه بر واقعیتها و بر پایه علوم جهان را توصیف میکنند اما گروهی دیگر بر اظهارات نادرست و توطئهها باور دارند. این پدیده عجیب و نادر چگونه در جامعه متمدن و ثروتمند امریکا قابل توجیه است؟
باید کمی محتاطانهتر به این موضوع نگاه کنیم. امریکا کشوری است که محاکمه اسکوپس (معلمی که برخلاف دیدگاه انجیل قوانین آفرینش را نقض کرده بود / ویکیپدیا) در آن واقع شده است. آن موقع من در کالج «آوی لیگ» درس میخواندم و استادی که تئوری تکامل را توضیح میداد بارها تأکید داشت که این تنها دیدگاه یکسری افراد است. اما امروز هم کاتولیکها و هم پروتستانها، میگویند انسان همیشه به شکل امروز نبوده است.
به نوعی میتوان گفت که ما چندان دور از آن زمان نیستیم. ما باید اثرات مخرب رژیم نئولیبرال را بر کشور بویژه در حوزه روستایی بهعنوان مرکز تولید بپذیریم. این شرایط جمعیت 20 میلیونی شاغل بخش تولید را در سال 1979، چهل سال بعد به 13 میلیون نفر رسانده است. از جمله عوامل این سقوط؛ توافقهای سرمایهگذاری دو حزب و درک نادرست توافق تجارت آزاد است که بر درآمد قشر فقیر اثر گذاشته و آنها را تحت فشار قرار میدهد.
اما منشأ دوقطبی مورد سؤال کمی پیچیدهتر است. این شکاف واقعی و بسیار اثرگذار است. در حال حاضر کشور درگیر یک بیماری فراگیر و سخت است. شرایطی که در سال 2003 بعد از شیوع سارس توسط دانشمندان پیشبینی شد. شکاف فرهنگی از همین زمان بروز کرد. درسال 2009، اوباما در اولین اقداماتش شورای مشاوران علمی را برای برنامهریزی درباره راهکارهای حل بحران شیوع راهاندازی کرد اما وقتی این شورا در حال نتیجهگیری بود، ترامپ در ژانویه 2017 در نخستین اقدامات خود در کاخ سفید، بساط این شورا را برچید. تصمیمی که تبعات آن قابل رؤیت است. آینده به حل این منازعه وابسته خواهد بود.
آیا ترامپیسم بعد از ترامپ نیز ادامه خواهد داشت؟
همانطور که قبلاً هم گفتم، ترامپ و ترامپیسم مدتها با ما خواهد بود. این سم مهلک میتواند پایانی ناخوشایند برای تمدن ما باشد. اما راهکارهای عملی برای این بحران در این برهه حساس تاریخ وجود دارد و آینده قدرتمندترین کشور جهان در تاریخ بشریت و جامعه بشری نباید تحت تأثیر این شرایط قرار گیرد.
ادامه از صفحه اول
امید که به سوی غفران و رضوان خدایی بشتابی و مشمول فضل و رحمت او قرار بگیری و ما را از دعای نیک در بارگاه الهی فراموش نکنی.
و آنک مردن پیش او شد فتح باب / سارعوا آید مر او را در خطاب
بیش از 39 سال است که از خویشی سببیام با ایشان میگذرد. در این مدت حتی یک بار کوچکترین کدورتی میان ما حاصل نشد و زخم زبانی از او نشنیدم. لیک تا آنجا که به یاد دارم همواره او را با لبانی خندان و چهرهای بشاش دیدهام. در هیچ برنامه خانوادگی چه غم و چه شادی نبود که او حضور بیابد و برای همگان نیکخواهی نکند. چقدر دوست داشت که در شادیهای خود دیگران را مشارکت دهد و تا چه حد آمادگی داشت که در غمها، غمخوارانه در کنار غمگساران قرار گیرد. رابطهاش بیتکلف و آسان بود. روز چهارشنبه 4 تیرماه ظهر دلم هوای وی را کرد. به خانهاش زنگ زدم. خانمش تلفن را برداشت. گفتم که ظهر ناهار میآیم پیش شما. به خانم خودم هم خبر دادم. گفت من قرار دارم یک روز دیگر برویم. گفتم: نه. من امروز میخواهم بروم. اگر تو نمیتوانی تو یک روز دیگر برو. ولی، او هم آمد. سر میز ناهار، همچون گذشته مهربانانه مراقب پذیرایی شدن ما بود. ولی، گردش چشمان و نگاهش به من میگفت این آخرین دیدار است. نا نداشت و بهشدت خسته بود. دل از دنیا کنده و منتظر یک اتفاق تازه بود. از اینرو عجله نکردم و بیشتر نزد او نشستم و همینطور هم شد. شب خبر شدم که کسالتش شدت یافته و او را به بیمارستان خواهند برد. فردایش پزشکان تصمیم بهعمل جراحی او گرفتند. لیکن شوربختانه، پساز آن هیچگاه سلامتیاش را باز نیافت تا امروز که به دیدار معبود شتافت و زندگانی دیگرش را آغاز نمود.
مهربانی، بردباری و آرامش او زبانزد تمام کسانی است که با او آشنایی داشتهاند. او رسمِ رفاقت را در حقِّ دوستانش به کمال ادا میکرد. وزیران و اعضای هیأت دولت گواهی میدهند که او هیچگاه در دولت تلخی نکرد مگر در نادر زمانهایی که در تأمین مالی هزینههای بنیاد شهید، در جهت خدمت به خانواده شهیدان بزرگوار و جانبازان عزیز سماجت میکرد و با مانع کمبود منابع روبهرو میشد. از اینکه افتخار خدمت به خانواده معزز شهیدان و جانبازان را یافته است، خشنود بود و سنت بازدید دورهای رئیسجمهوری از خانواده شهیدان را با همراهی شخص ایشان بنیان نهاد. پس از هر دیداری احساس خاکساری همراه با رضایت وجدانی و شعفِ روحانی را در گفتار و چهره او میدیدم. خدایش رحمت کناد.
افزون بر اینها او بیش از چهل سال در مسجد انبیا واقع در خیابان ششم نیروی هوایی اقامه نماز میکرد. مردمداری او و توجه خاصش به تکتک نمازگزاران و اهالی محل کمنظیر بود. او مصداق واقعی یک روحانی مردمی بود که پس از کسب مقامهای دنیایی پساز پیروزی انقلاب اسلامی، در کمیته انقلاب اسلامی، نمایندگی امام در شهربانی جمهوری اسلامی، نمایندگی رهبری و ریاست سازمان عقیدتی- سیاسی نیروی هوایی، معاونت وزارت سپاه، نمایندگی مجلس شورای اسلامی، معاونت وزارت امور خارجه، بازرسی ریاست جمهوری و نمایندگی ولیفقیه و ریاست بنیاد شهید هیچگاه امامت جماعت در مسجد محل را رها نکرد و در کنار نمازگزاران عزیز، غمخوار و نیکخواه آنان باقی ماند و در دل و ذهن آنان از خود خاطرهای نیکو بهجای گذاشت. به هر روی، اینک او را از دست دادهایم و به همراه اعضای خانواده در سوگ او نشستهایم. ولی، این راهی است که همگان باید بپیماییم و آماده مرگ یا زندگی تازه باشیم.
خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
تلاش برای رد اتهامهای مداخله در انتخابات امریکا
احساس کردم باید قواعدی وضع کنم که اگر موضوعی به اندازه کافی برای مدیران ارشد و حتی وزیران کابینه اهمیت ندارد که شخصاً برای درک آن وقت صرف کنند، اصلاً بهتر است چنین مدیرانی در جلسه کمیته شرکت نکنند. متیس همچنان خواستار تغییرات اساسی در پیشنویس بود اما جینا هاسپل (رئیس سیا)، سو گوردون (معاون دَن کتس مدیر اطلاعات ملی) و جف سشنز (وزیر دادگستری) و اف بی آی پیشنویس را همان گونه که بود، پسندیدند. پمپئو وزیر خارجه و منوچین وزیر خزانهداری ملاحظات جزئی داشتند ولی در مجموع مخالف نبودند. متأسفانه متیس یا نمیتوانست یا واقعاً نمیخواست دلایل خودش را برای تغییرات و اصلاحات مورد نظرش توضیح دهد. شنیده بودم در سال اول دولت ترامپ، رسم معمول در چنین جلساتی این گونه بوده که متیس به طور مفصل و با حرارت حرف میزده و پیشنهاده میداده و تیلرسون (که اولین وزیرخارجه ترامپ بود) هم حمایت میکرده و بقیه حاضران نیز بدون اینکه اظهارنظر جدی و مهمی بکنند، تسلیم میشدند و به این ترتیب جلسه به پایان میرسیده است. این روش شاید قبلاً جواب میداده ولی من کاملاً با آن مخالف بودم. جلسه را نهایتاً با این نتیجهگیری پایان دادم که؛ «ما اجماع گستردهای در مورد مسیر پیش رو داشتیم (حتی اگر متیس موافق نباشد) و من امیدوارم بتوانیم بسرعت پیشنویس تفاهمنامه تصمیمگیری را نهایی کنیم.»
متیس سریعاً محل جلسه را ترک کرد ولی وکلا و کارشناسان حقوقی وزارت دفاع که باقی مانده بودند، در صحبتهایشان تأیید کردند که با وجود مخالفت متیس، به وضعیتی که وزارت دفاع هم بتواند با آن کنار بیاید بسیار نزدیک شدهایم. پس از چند روز مذاکرات مشروح درباره جزئیات تفاهمنامه، متیس همچنان لجاجت میکرد و برخی از عناصر جامعه اطلاعاتی هم نظر خود را برگردانده بودند و زیرآبی میرفتند که احتمالاً ناشی از حسادت آنها به اقتدار آژانس امنیت ملی (ان اس ای) بود که زیر نظر یک ژنرال چهارستاره قرار داشت. این وضعیت در واقع بازتابی از تنش دیرینه میان سازمان سیا و پنتاگون بود که تقریباً از ابتدای تأسیس آنها وجود داشته است. با وجود این، من در گزارشم به ترامپ گفتم که ما در حال پیشرفت هستیم. بعد از تأخیرهای اداری در داخل کاخ سفید که حتی یادآوری آنها نیز بسیار خسته کننده و دشوار است، بالاخره ترامپ در روز 15 اوت دستورالعملهای تهیه شده را امضا کرد و ما کارمان را آغاز کردیم. ما در ابتدا روی موضوعات مرتبط با انتخابات متمرکز شدیم تا شروعی سریع برای ایجاد بازدارندگی در مقابل دخالتهای احتمالی در انتخابات 2018 کنگره و سایر انتخاباتهای پیش رو ایجاد کنیم. سپس سایر اقدامات خود را برای ایجاد زیرساختهای لازم در زمینه تقویت قابلیتهای جامع سایبری کشور آغاز کردیم.
ما همچنین پیشنویس یک فرمان اجرایی جدید را بر اساس اختیارات جاری ریاست جمهوری تهیه کردیم تا (بدون مراجعه به کنگره) سریعتر اقدامات لازم را علیه تلاشهای خارجی که به منظور دخالت در انتخابات امریکا انجام میشد، به عمل آوریم. این تدبیر نیازی به تصویب قانون جدید که مطمئناً میتوانست در ترافیک مشاجرات طولانی حزبی و جناحی در کنگره گیر کند، نداشت. در آن ایام حتی برخی از جمهوریخواهان کنگره از بیم واکنشهای ضعیف ترامپ به مداخلات و تحریکات روسیه، خواستار تصویب قانونی محکم در کنگره بودند که ما صبورانه به آنها توضیح دادیم که چرا معتقدیم این فرمان اجرایی بسیار مؤثرتر خواهد بود، چون در هر شرایطی کنگره علاوه بر ایجاد تأخیر، با نگاه حزبی بخشی از پیشنویس ما را هم تخریب خواهد کرد. مهمتر از همه اینکه اصلاً معلوم نبود کنگره بتواند در مورد مصوبه مورد نظر قبل از انتخابات نوامبر 2018 به جمعبندی و تصمیمگیری برسد. بنابراین ضرورت داشت که این دستورالعمل هرچه سریعتر عملیاتی شود.