ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر اکرم (ص):
نادان کسى است که نافرمانى خدا کند، اگرچه زیبا چهره و داراى موقعیتى بزرگ باشد.
اعلام الدین فی صفات المؤمنین،ص169
بهرام ارک: جشنوارهها را باید زنده نگه داریم
همان طور که جشنواره فیلم ونیز با رعایت پروتکلهای بهداشتی برگزار شد به نظرم جشنواره فیلم کوتاه تهران را هم میشود با تدابیری برگزار کرد. اگر جشنواره فیلم کوتاه تهران برگزار نشود سرنوشت تولیداتی که امسال انجام شده است چه میشود؟ به نظر میرسد با لغو رویدادهای مهم هنری در این روزهای کرونایی فرهنگ ما در حال کشته شدن است. جشنوارهها فرهنگ و هنر را زنده نگه میدارند. ما هم باید جشنوارهها را با ماسک و رعایت موارد بهداشتی زنده نگه داریم.
این کارگردان سینما در گفت و گو با ایسنا از لزوم برگزاری سی و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران گفت.
مترجمان باتجربه به سراغ نویسندگان تازه بروند
مهدی غبرایی
مترجم
حدود یک دههای است که بیش از سایر نقاط جهان، بر ترجمه آثاری از آسیا و همچنین آفریقا متمرکزشدهام؛ چراکه معتقدم محل اصلی تنشهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، جنگ و جدال و خونریزیها در این دو قاره است که بازتاب این تنشها در بخشهای مختلف هنرآنان، ازجمله ادبیات دیده میشود. با تکیه بر همین مسأله هم با آثار متعددی از سوی نویسندگان کشورهای مذکور طرف هستیم. البته در چرایی انتخابهای یک دهه اخیرم میتوانم بهضرورت پرهیز از بازترجمههای غیرضروری هم اشاره کنم. متأسفانه چند سالی است که مد شده مترجمان کار خود را با ترجمه آثاری که پیشتر به آنها پرداختهشده آغاز میکنند، اتفاقی که البته در برخی مواقع هم بیشتر کتابسازی و رونویسی هستند. حتی برخی همکاران باسابقه همدست به بازترجمههایی میزنند که نیازی به انجام دوبارهشان نبوده است. از همین رو معتقدم مترجمانی که همچون من سالها از آغاز فعالیتشان میگذرد بهتر است بهجای بازترجمه و یا ترجمه کارهایی که بههرحال ناشناس نخواهند ماند و از سوی دیگر دوستان ترجمه میشوند به سراغ ترجمه آثار تازه برویم. از این طریق نهتنها مخاطبان، حتی نویسندگان جوان هم فرصتی برای آشنایی با جهان داستاننویسی دیگر نقاط جهان و همچنین حرفهای تازه آنها پیدا میکنند. ازجمله نویسندگانی که به سراغ آنها رفتم، «وی. اس. نایپل» است؛ نویسندهای که تبار آسیایی دارد. به سراغ برخی نویسندگان عرب رفتم، از هندیها اگر «نایپل» و برادرش را هم هندی حساب کنیم حدود 11-10 رمان کارکردهام. از سوی دیگر در جهت معرفی آثار نویسندگان آفریقایی هم تلاش کردم؛ همانطور که گفتم مترجمی به سن و سال من باید بکوشد آثار تازهای پیش روی مخاطب بگذارد. اما بخشی از دلیل علاقهمندیام به ادبیات کشورهای آفریقایی به دوران جوانیام بازمیگردد؛ موضوع پایاننامه دوران کارشناسی من در دانشگاه تهران «آنگولا» و«موزامبیک» بود. بنابراین با این دو کشور از همان جوانی آشنایی دارم؛ هرچند که آن زمان قدری نگاه چپ داشتم و اینها هم کشورهایی به شمار میآمدند که با حکومتهای مارکسیستی شروع کردند، حالا بماند که نتیجهشان چه شد! طی این یک دهه اخیر هم بیشتر به روی این دو کشور متمرکز شدهام؛ تا امروز سه عنوان کتاب از این جغرافیا منتشر کردهام. اولی رمان «آفتابپرستها» نوشته «ژوزه ادوآردو آگوآلوسا» با ترجمه نشر چشمه، دومی هم «صبحبهخیر رفقا» است نوشته «اونجاکی» که از سوی نیلوفر منتشر شد و سومین رمان هم «دیار خوابگردی» از «میا کوتو» است که بعد دو سال انتظار با همکاری نشر افق در دسترس علاقهمندان قرارگرفته است. «صبحبهخیر رفقا» رمانی است که در همکاری مشترک با «علی هداوند» انجام دادم، هرچند که این دوست قدیمی مترجم هفتم اسفندماه سال 98 درگذشت و هرگز انتشار کتاب را ندید. هماکنون در ادامه پروژه رمانهایی از قاره آفریقا دو رمان آماده انتشار دیگر هم به نشر نیلوفر سپردهام که از «آگوآلوسا» هستند و رمان دیگری هم همین یکی- دو روز به پایان رسیده و هنوز تصمیم نگرفتهام آن را به کدام ناشر بسپارم. البته برای انتشار آثار نویسندگان آفریقایی دست به تهیه فهرستی 25 عنوانی زده بودم، با چند مؤسسه نشر هم صحبت کردم که در صورت همراهیشان این کتابها در قالب کاری گروهی و با سرپرستی من ترجمه و منتشر بشوند. متأسفانه هیچکدام همکاری نکردند، البته خودم در گفتوگو با چند نفر از دوستان تصمیم به این کار گرفتیم، یکی از آنان همان دوست عزیزی بود که درگذشت، یکی دیگر هم که به کشور کنیا رفت و دیگری هم به کار خود مشغول شد و کسی از جمعمان باقی نماند، سن خودم هم که به تنهایی اجازه ترجمه آن تعداد کتاب را نمیدهد. به همین خاطر 10 رمان از میان آنها انتخاب کردم تا به ترتیب ترجمهشان کنم، بااینحال هنوز هم اگر ناشری حاضر به حمایت معنوی و مادی شود حاضر به همکاری هستم و تردیدی ندارم که مجموعه ارزشمندی خواهد شد.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
# دلار
کاهش قیمت دلار فعالان بازار و کاربران شبکههای اجتماعی را متعجب و هیجان زده کرد. نیمه شب دوشنبه عکسهایی با عنوان تجمع مردم برای فروش دلار و خبرهای کاهش قیمت ارز در کانالهای تلگرامی بازنشر میشد و سهشنبه صبح با اخبار رسمی تحلیلها جدیتر شد. البته کاربران زیادی به این مسأله اشاره میکردند که با پایین آمدن قیمت دلار معمولاً قیمت اجناس کمتر نمیشود: «سقوط دسته جمعی بازارها که میگویند یعنی دقیقاً این: بورس: ۳درصد کاهش، دلار: ۹درصد کاهش، طلا: ۱۰درصد کاهش، سکه تمام: ۷درصد کاهش، سکه نیم: ۱۲درصد کاهش، سکه ربع:۹درصد کاهش»، «با کاهش نرخ دلار، بازار خودرو پر شده از فروشنده. قیمت پراید هفت میلیون تومان پایین آمده و همچنان خریدار وجود نداره.»، «خیابان سپه اصفهان غوغاست. به چه دلواپسیه نابی به سرم زده بیخوابی. عاقبت بازی با جان مردم این غلط کردن است»، «نکته اینجاست که دلار زیر 20 هم بیاد هیچی دیگه به قیمت قبل برنمیگرده»، «دوستان عزیزی که دلار دارن و استرس داره نابودشون میکنه این عاقبت اشتباهشونه با کوبیدن کسی اشتباه شما پاک نمیشه.اگر خانواده شما بیمار انسولینی داشت هم الان نگران ریزش دلارت بودی؟نه این ساعت شب در به در داروخونه بودی تا فقط زنده بمونن»، «خوشحالیم از اینکه دلار داره میاد پایین حتی به بازی. ناراحتیم که یه سری مردم عادی دارن ضرر میکنن ولی حقیقتاً کاسبی خوبی نیست دلار. نکنیم لطفاً.»، «جدی جدی انگار حباب بود»، «غمگینم مثل مدیرای پرسپولیس که چند روز پیش پول برانکو رو با دلار ۳۲ هزارتومنی واریز کردن و الان دلار شده ۲۸ تومن»، «الان یعنی دلار ۲۸ تومنی ارزونه که خوشحالن بعضیا؟»، «اصلاً دلار 1000تومن مگه جنسا ارزون شده یا میشه؟»، «ریزش دلار. کف بازار ۲۵ هم خریدار ندارد. چقدر دلال ها و منفعت طلبانی که خون مردم رو به شیشه کردند سکته خواهند کرد»، «یه یارویی بود می گفت کمتر از یه ماه دیگه دلار برمی گرده به زیر ۲۰ تومن همه خندیدن بهش...امروز دلار شد ۲۸ تومن»، «صرافیهای تهران میگن صف فروش دلار دروغه و خبرسازیه برای کاهش قیمت. یه عده مردم هم تحت تأثیر قرار گرفتن و با پیشبینی انتخاب بایدن دارن میفروشن. اینکه دلار تا کجا و کی کاهشی بشه، معلوم نیست.»، «قیمت دلار که افزایش پیدا میکنه، به همراهش قیمت همه کالاها و اجناس مرتبط و غیرمرتبط به دلار چندبرابر میشه اما وقتی که قیمت دلار میاد پایین، قیمت بقیه کالاها و اجناس هیچ تغییری نمیکنه. چرا؟»
اخبار تلخ کرونا
رشد صعودی آمار مبتلایان و قربانیان کرونا باعث نگرانی و ترس بسیاری از مردم شده است. کاربران ایرانی از حال و روز خودشان در روزهای کرونایی و درگیری با بیماری مینویسند و از بعضی رفتارها مانند رعایت نکردن پروتکلهای بهداشتی انتقاد میکنند هرچند که تعداد زیادی هم خواستار قوانین سختگیرانه مانند اجرای قرنطینه برای کنترل شرایط هستند: «وضعیت جوری شده که بخش زیادی از تلفنها، پیامها و کامنتهامون تبدیل شده به عبارتهایی نظیر تسلیت میگم، امیدوارم زودتر رد کنی، طاقت بیار و تو رو خدا مواظب خودت باش.»، «آمار کشتهها به چه عددی باید برسه بلکه چند هفته تعطیل کنن تا این زنجیره انتقال یه جایی بشکنه؟ البته نه از این تعطیلی الکیها که آرایشگاه و کافه و رستوران و پاساژ و ادارات و... همه بازن. از اونا که مثل ایتالیا و فرانسه برای خرید مایحتاج خونه هم نتونی بری بیرون.»، «باورم نمیشه. هم زنش هم بچهاش کرونا گرفتن و حالشون بده. بچه تب 39 درجه داره. تا صبح نخوابیدن هیچ کدوم. بعد رئیسش مرخصی نمیده! حالا من بهش روحیه میدم ولی مادری که کرونا گرفته با بچه زیر دو سالی که اون هم کرونا گرفته و تب بالا داره قاعدتاً نباید تنها بمونن. نه؟»، «ولی کاش اینا که کرونا گرفتن بیان بگن از کجا گرفتن خب. مام بدونیم حداقل. یا چطوری گرفتن. بیان قشنگ بگن، که سفر بودم، پسرم با دوستاش بیرون میرفت، یا خیلی ماسک نمیزدم، یا هم برعکس، ماسک و الکل میزدم سنگین. به نظرم واجبه واقعاً.»، «باید بهتون بگم که دیگه فقط سالمندا نیستن که بهخاطر کرونا دارن جونشونو از دست میدن!تخت هامون پر شده از مریضای جوون»، «اولین خبری که امروز صبح بهم رسید اینه «یکی از بیمارامون حتی قبلِ در اومدن جواب تست کرونا شون فوت شدن «شاید حتی فرصت درمان برای بعضی بیمارا پیش نیاد و واقعاً شرایط بدنی هر کسی متفاوته. خواهش می کنم ماسک بزنیم و فاصلهگذاری اجتماعی رو رعایت کنیم.»، «دیروز اینجا آقای مغازهداری بهدلیل کرونا فوت کرد که تا 2 هفته قبل می گفت من به ماسک اعتقادی ندارم و عمر دست خداست»، «میگن ویروس کرونا حتی اگر نکشه آدما رو، اثرش رو بر ارگانهای مختلف بدن میگذاره. حالا این افسردگی، غم و اندوه متأثر از کرونا چه اقتصادی و چه بُعد تفریحی، اثرش بر روح و روان انسانها چگونه است؟! واقعاً وحشتناکه.»، «این روزها به هر کی زنگ می زنم، علائم کرونا رو داره و با این حال میره سر کار. کرونا بیخ گوش مونه.»
شکلی از تماشای زیبایی
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
این روزها که در کیش هستم چند سمپوزیوم مجسمهسازی درحال اجرا است. اولیاش گردهمایی هفتسنگ بود که هفت سنگ تراش خورد و مجسمهها شکل گرفت و بعدی سمپوزیوم ایده برای ساحل ماشه بود و بعدی هم که همین روزها برگزار میشود سمپوزیوم مجسمه و طبیعت است. در این نوشته میخواهم به یک مدل کار کردن در دوران کرونا نگاهی بکنم. بعد از ماهها که از شیوع این بیماری میگذرد تقریباً هرجا که میرویم آدمها هنوز هم نمیدانند تکلیفشان با این بیماری و کار و بارشان چیست. آنهایی که بستر کاریشان آنلاین بوده شاید موفقترینها بودهاند و آنها که دستشان در کارهای جمعی بوده هنوز بلاتکلیف ماندهاند چه کار میتوانند بکنند. یکی از آن آدمهایی که هنوز نمیداند چه کار باید بکند من هستم. برای اینکه نمیدانم بالاخره باید با تئاتر چه کار کرد؟ باید کاری روی صحنه برد یا نباید کاری کرد. اگر کار کنیم چطور اجرا برویم و اگر کار نکنیم چه کار باید بکنیم. این سرگردانی وجود دارد. اما در دورانی که کرونا همه جا را تعطیل کرده جزیره کیش همچنان برنامههای هنری خودش را ادامه میدهد. شاید بگویید چه کار اشتباهی است این کار. اما بالاخره با هنرمندها چه کار باید کرد؟ باید آنها را از گردونه درآمدزایی فاکتور گرفت و گفت بمانید تا وضعیت سفید شود. این است که حداقل هنرمندهای تجسمی که میتوانند در فضای آزاد مجسمه بسازند مشغول کار هستند تا به چهره شهر کمک کرده باشند. تا منظر شهری را با المانهای مختلف رنگ بدهند. اصلاً مجسمه برای یک شهر ضروری است. چطور میشود از کنار مجسمهها بهراحتی گذشت و آنها را ندید. حتی همین سردیسهایی که در ابتدای اتوبانها میبینید هم به جذابیت و زیبایی شهر کمک میکنند.
حالا از مدل کار کردن در دوران کرونا میخواهم برسم به سمپوزیوم ایده ماشه و میخواهم دست شما را بگیرم و به این ساحل ببرم. این ساحل یکی از جذابیتهای جزیره است. یک جایی است که وقتی به دریا نگاه میکنید خلیج فارس برایتان شگفتیهایش افزون میشود. آن رنگ و رویی که در این ساحل هست عجیب است. در کنار همین ساحل مسجدی ساخته شده که مشهور است به مسجد ماشه. یکی از بناهایی که ثبت ملی شده است. معماری جذاب این مسجد شما را به خودش جلب میکند. دهه هفتاد هم قرار بوده در دریا اسکله ساخته شود اما نیمه تمام میماند و چند ستون در دریا مانده و حالا هنرمندان معمار و مجسمهساز قرار است با این ستونهای در دریا اتفاقی هنری رقم بزنند. انگار هنر دریا و خشکی نمیشناسد. این است که 9 ایده به این سمپوزیوم رسید و سه طرح برگزیده شد و قرار است این سه طرح ایدهشان را تکمیل کنند و بهترین ایده در این ساحل اجرا بشود. البته وقتی این ایده اجرا شد به شرط حیات در همین ستون از شکل و شمایل تازه این ساحل مینویسم. ساحلی که در خاطره جمعی گردشگران و کیشوندان و بومیان جزیره شکلی از تماشای زیبایی است. پرندگانی که روی ستونهای رها شده از بقایای اسکله مینشینند و بعد پرواز میکنند دسته جمعی و بعد شمایی که دارید به این منظر نگاه میکنید شگفتزده میشوید. دنیا بهگمانم پر است از شگفتی. حتی همین پریدن پرندهها از روی ستونهای ناتمام اسکله در ساحل ماشه.
داستاننویس
این روزها که در کیش هستم چند سمپوزیوم مجسمهسازی درحال اجرا است. اولیاش گردهمایی هفتسنگ بود که هفت سنگ تراش خورد و مجسمهها شکل گرفت و بعدی سمپوزیوم ایده برای ساحل ماشه بود و بعدی هم که همین روزها برگزار میشود سمپوزیوم مجسمه و طبیعت است. در این نوشته میخواهم به یک مدل کار کردن در دوران کرونا نگاهی بکنم. بعد از ماهها که از شیوع این بیماری میگذرد تقریباً هرجا که میرویم آدمها هنوز هم نمیدانند تکلیفشان با این بیماری و کار و بارشان چیست. آنهایی که بستر کاریشان آنلاین بوده شاید موفقترینها بودهاند و آنها که دستشان در کارهای جمعی بوده هنوز بلاتکلیف ماندهاند چه کار میتوانند بکنند. یکی از آن آدمهایی که هنوز نمیداند چه کار باید بکند من هستم. برای اینکه نمیدانم بالاخره باید با تئاتر چه کار کرد؟ باید کاری روی صحنه برد یا نباید کاری کرد. اگر کار کنیم چطور اجرا برویم و اگر کار نکنیم چه کار باید بکنیم. این سرگردانی وجود دارد. اما در دورانی که کرونا همه جا را تعطیل کرده جزیره کیش همچنان برنامههای هنری خودش را ادامه میدهد. شاید بگویید چه کار اشتباهی است این کار. اما بالاخره با هنرمندها چه کار باید کرد؟ باید آنها را از گردونه درآمدزایی فاکتور گرفت و گفت بمانید تا وضعیت سفید شود. این است که حداقل هنرمندهای تجسمی که میتوانند در فضای آزاد مجسمه بسازند مشغول کار هستند تا به چهره شهر کمک کرده باشند. تا منظر شهری را با المانهای مختلف رنگ بدهند. اصلاً مجسمه برای یک شهر ضروری است. چطور میشود از کنار مجسمهها بهراحتی گذشت و آنها را ندید. حتی همین سردیسهایی که در ابتدای اتوبانها میبینید هم به جذابیت و زیبایی شهر کمک میکنند.
حالا از مدل کار کردن در دوران کرونا میخواهم برسم به سمپوزیوم ایده ماشه و میخواهم دست شما را بگیرم و به این ساحل ببرم. این ساحل یکی از جذابیتهای جزیره است. یک جایی است که وقتی به دریا نگاه میکنید خلیج فارس برایتان شگفتیهایش افزون میشود. آن رنگ و رویی که در این ساحل هست عجیب است. در کنار همین ساحل مسجدی ساخته شده که مشهور است به مسجد ماشه. یکی از بناهایی که ثبت ملی شده است. معماری جذاب این مسجد شما را به خودش جلب میکند. دهه هفتاد هم قرار بوده در دریا اسکله ساخته شود اما نیمه تمام میماند و چند ستون در دریا مانده و حالا هنرمندان معمار و مجسمهساز قرار است با این ستونهای در دریا اتفاقی هنری رقم بزنند. انگار هنر دریا و خشکی نمیشناسد. این است که 9 ایده به این سمپوزیوم رسید و سه طرح برگزیده شد و قرار است این سه طرح ایدهشان را تکمیل کنند و بهترین ایده در این ساحل اجرا بشود. البته وقتی این ایده اجرا شد به شرط حیات در همین ستون از شکل و شمایل تازه این ساحل مینویسم. ساحلی که در خاطره جمعی گردشگران و کیشوندان و بومیان جزیره شکلی از تماشای زیبایی است. پرندگانی که روی ستونهای رها شده از بقایای اسکله مینشینند و بعد پرواز میکنند دسته جمعی و بعد شمایی که دارید به این منظر نگاه میکنید شگفتزده میشوید. دنیا بهگمانم پر است از شگفتی. حتی همین پریدن پرندهها از روی ستونهای ناتمام اسکله در ساحل ماشه.
در کشتی نوح چه اتفاقی افتاد؟
مریم معترف
کارگردان
این روزها بهدلیل شرایطی که ویروس کووید 19 ایجاد کرده تفریح و بازی برای کودکان بیرون از خانه مشکل است اما بچهها نیاز به تنوع دارند. یکی از کارهایی که میشود برای ایجاد تنوع پیشنهاد کرد تماشای فیلم تئاترهای ویژه کودکان است تا این نمایشها را بهصورت آنلاین ببینند. من سال گذشته کاری در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نام «قصههای سفر پرماجرای کشتی نوح» اجرا کردم. داستان حضرت نوح و کشتی او را حتماً بزرگترها شنیده و برای بچهها تعریف کردهاند اما ما در این نمایش که بهصورت زنده عروسکی اجرا شد برای بچهها گفتیم از زمانی که حضرت نوح و حیوانات سوار کشتی میشوند تا 40 روز بعد که به خشکی میرسند چه اتفاقاتی ممکن است روی این کشتی بیفتد. درباره این کشتی و اتفاقات آن سند مکتوبی وجود ندارد و ما فکر کردیم و داستانی ساختیم و این داستانها را با استفاده از نمایشهای آیینی ایرانی مانند نقالی، پرده خوانی و خیمه شب بازی به طنز اجرا کردیم. نمایش ما یک نکته آموزشی هم داشت و عروسکهایی که در این کار از آنها استفاده شد از وسایل بازیافتی ساخته شدند. این میتواند آموزشی برای بچهها باشد که همه چیز را دور نریزند و زباله درست نکنند و به محیط زیست کمک کنند. اکنون ویدئوی این نمایش روی سایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سامانههایی مانند تیوال قرار دارد و میتوانند آن را تماشا کنند. نمایشی سرگرم کننده که میتواند در این روزهای سخت لبخند به لب بچهها بیاورد.
قصههای سفر پرماجرای کشتی نوح
کارگردان: مریم معترف
بازیگران: منا شمس الدینی، مسعود پورجمشید، میثم یوسفی، کوروش رخشندهپی، شهرام نجاتی
تماشا در:
www.kpf.ir/Zcg
کارگردان
این روزها بهدلیل شرایطی که ویروس کووید 19 ایجاد کرده تفریح و بازی برای کودکان بیرون از خانه مشکل است اما بچهها نیاز به تنوع دارند. یکی از کارهایی که میشود برای ایجاد تنوع پیشنهاد کرد تماشای فیلم تئاترهای ویژه کودکان است تا این نمایشها را بهصورت آنلاین ببینند. من سال گذشته کاری در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نام «قصههای سفر پرماجرای کشتی نوح» اجرا کردم. داستان حضرت نوح و کشتی او را حتماً بزرگترها شنیده و برای بچهها تعریف کردهاند اما ما در این نمایش که بهصورت زنده عروسکی اجرا شد برای بچهها گفتیم از زمانی که حضرت نوح و حیوانات سوار کشتی میشوند تا 40 روز بعد که به خشکی میرسند چه اتفاقاتی ممکن است روی این کشتی بیفتد. درباره این کشتی و اتفاقات آن سند مکتوبی وجود ندارد و ما فکر کردیم و داستانی ساختیم و این داستانها را با استفاده از نمایشهای آیینی ایرانی مانند نقالی، پرده خوانی و خیمه شب بازی به طنز اجرا کردیم. نمایش ما یک نکته آموزشی هم داشت و عروسکهایی که در این کار از آنها استفاده شد از وسایل بازیافتی ساخته شدند. این میتواند آموزشی برای بچهها باشد که همه چیز را دور نریزند و زباله درست نکنند و به محیط زیست کمک کنند. اکنون ویدئوی این نمایش روی سایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سامانههایی مانند تیوال قرار دارد و میتوانند آن را تماشا کنند. نمایشی سرگرم کننده که میتواند در این روزهای سخت لبخند به لب بچهها بیاورد.
قصههای سفر پرماجرای کشتی نوح
کارگردان: مریم معترف
بازیگران: منا شمس الدینی، مسعود پورجمشید، میثم یوسفی، کوروش رخشندهپی، شهرام نجاتی
تماشا در:
www.kpf.ir/Zcg
به نام تاریخ
30 مهر
سال 1313 در چنین روزی خیابان علاءالدوله تهران به افتخار شاعر شاهنامه و برای تجلیل از خدمات او برای پاسداشت زبان فارسی، خیابان فردوسی نام گرفت.
تولدها
آلفونس دولامارتین: شاعر و نویسنده فرانسوی سال 1790 در چنین روزی به دنیا آمد. آلفونس دولامارتین اولین کتابش را در 30 سالگی بهنام «اندیشههای شاعرانه و مذهبی» نوشت و منتشر کرد. سه سال بعد و با نوشتن کتاب «اندیشههای تازه» متن موزون و نوشتار او مورد توجه قرار گرفت و پس از آن دولامارتین کتابهای «هماهنگی ها»، «سقوط یک فرشته»، «ژوسلین» و «برگزیده ها» را منتشر کرد که در آنها معمولاً حوادث عادی زندگی را به دیدی شاعرانه مینوشت. دولامارتین اهل سیاست هم بود در انقلاب 1848 فرانسه عضو دولت موفق این کشور شد اما بیش از همه اشعار او مورد توجه قرار گرفته است. شعر «دریاچه» که بیشتر یک اتوبیوگرافی است مشهورترین اثر دولامارتین است. او سال 1869 درگذشت.
سالروز تولد علی قربانزاده بازیگر، صابر ساده شاعر و آرش واقع طلب شاعر هم امروز است.
درگذشتها
فریدون گله: کارگردان و فیلمنامه نویس اجتماعی ایران سال 1384 در چنین روزی درگذشت. فریدون گله متولد سال 1319 بود و در دانشگاه نیویورک در رشته هنرهای دراماتیک تحصیل کرده بود. سال 1347 اولین فیلمش را با نام «شب فرشتگان» کارگردانی کرد و پس از آن فیلمهایی مانند «دشنه»، «زیر پوست شب» و «کندو» را ساخت. گله فیلمنامه بسیاری از فیلمهای مطرح مانند «کوچه مردها»، «رضا چلچله»، «درختان ایستاده میمیرند»، «کندو» و «دشنه» را هم نوشته بود.
فرانسوا تروفو: کارگردان مطرح فرانسوی سال 1984 درگذشت. فرانسوا تروفو در سال 1932 به دنیا آمد و پیش از فیلمسازی نویسنده و منتقد نشریه مطرح کایه دو سینما بود. در همان دوران هم «نظریه مؤلف» را نوشت که اکنون یکی از مطرحترین نظریههای سینمایی است. با فیلم «چهارصد ضربه» در سال 1959 فیلمسازی را بهصورت جدی آغاز کرد که این فیلم مطرحترین اثر اوست. پس از آن فیلمهایی مانند «فارنهایت 451»،»، «عروس سیاه پوش»، «کودک وحشی»، «اتاق سبز»، «آخرین مترو»، «زنی در همسایگی» و «بالاخره یکشنبه» را ساخت. تروفو از پیشگامان موج نوی فرانسه است و آثارش با داستانهایی جذاب و بدون پیچیدگی مورد توجه قرار میگرفتند. گفته میشود تروفو که نویسنده یا همکار نویسنده فیلمنامههای فیلمهایش بود بسیار تحت تأثیر انوره دو بالزاک نویسند ه فرانسوی قرار داشت و به همین دلیل از موضوعات سیاسی و اجتماعی فاصله داشت هرچند که در جریان ناآرامیهای سال 1968 در فرانسه کمی وارد سیاست شد. تروفو به هیچکاک علاقه زیادی داشت و سبک فیلمسازی و فیلمنامهنویسی او را ستایش میکرد. به همین دلیل هم در سال 1962 به امریکا سفر کرد و گفتوگویی
50 ساعته با هیچکاک داشت که شرح آن را در کتاب «سینما به روایت هیچکاک» نوشت.
جک کرواک: نویسنده و شاعر امریکایی سال 1969 درگذشت. جک کرواک متولد 1922 بود و در دانشگاه با آلن گینزبرگ و ویلیام اس. باروز آشنا شد که این سه نفر کنار هم اعضای مرکزی «نویسندگان نسل بیت BEAT» شدند. جک کرواک با بداههنویسی شهرت داشت و نخستین رمانش را سال 1950 بهنام «شهر و ولایت» نوشت اما بیشتر با رمان «در جاده» شناخته میشود که سال 2012 فیلمی براساس آن به همین نام توسط والتر سالس ساخته شد. جک کرواک از فئودور داستایوسکی، هنری میلر، مارسل پروست، جک لندن، ارنست همینگوی و هرمان ملویل تأثیر گرفته بود و در نوشتههایش از موسیقی استفاده زیادی میکرد. در واقع رمان «در جاده» را با سبک بداهه گویی موسیقی جاز نوشته بود. از کتابهای او «ولگردهای دارما»، «بیگ سور»، «مگی کسیدی»، «در جاده»، «زیر زمینی ها» و «هایکو» به فارسی ترجمه شدهاند.
ساموئل خاچیکیان کارگردان هم سال 1380 در چنین روزی درگذشت.
عکس نوشت
سردیسهای هنرمندان معاصر در باغ خانه هنرمندان رونمایی شد. این سردیسها در ورودی بوستان خانه هنرمندان نصب شدهاند و میان آنها سردیس هنرمندانی مانند عزتالله انتظامی، داوود رشیدی، عباس کیارستمی، محمدعلی کشاورز، مجید انتظامی، جمیله شیخی و علی نصیریان دیده میشود. این کار با هدف ادای احترام به پیشکسوتان انجام شده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
بهرام ارک: جشنوارهها را باید زنده نگه داریم
-
مترجمان باتجربه به سراغ نویسندگان تازه بروند
-
شهروند مجـــازی
-
شکلی از تماشای زیبایی
-
در کشتی نوح چه اتفاقی افتاد؟
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین