کنفرانس گوادلوپ
ترس از یک انقلاب
جیمی کارتر رئیسجمهوری امریکا، والری ژیسکار دستن رئیسجمهوری فرانسه، جیمز کالاهان نخستوزیر بریتانیا و هلموت اشمیت صدراعظم آلمان غربی به ابتکار ژیسکار دستن 16 دی 1357 در جزیره گوادلوپ در دریای کارائیب دور هم جمع شدند تا درباره انقلاب ایران با یکدیگر مذاکره کنند. با اینکه این کنفرانس محرمانه بود اما بعدها آنچه در آن گفته شده بود از طریق زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر و... رسانهای شد.
ساعت 6 غروب کنفرانس دور یک میز گرد آغاز شد. ابتدا ژیسکار دستن از جیمز کالاهان خواست نظریات خود را درباره ایران بیان کند. کالاهان گفت: «کار شاه تمام است و راه حلی برای تغییر اوضاع وجود ندارد. مردان سیاسی موجود نفوذ و اعتماد چندانی ندارند. بسیاری از آنها با رژیم موجود همکاری و سازش داشتهاند. اینکه ارتش بتواند نقش جایگزین ایفا کند جای تردید دارد چون تجربه سیاسی ندارد و توسط افسرانی اداره میشود که نسبت به محمد رضاشاه وفادار هستند.» اما ژیسکار دستن گفت: «ما باید خودمان را برای مواجهه با دو خطر بزرگ آماده کنیم، یکی آشفتگی اوضاع سیاسی در ایران و دیگری مداخله شوروی. من شما را از درخواست شاه مبنی بر لزوم اقدام مشترک از سوی ما در قبال شورویها برای کاستن فشار آنها به ایران آگاه میکنم و میگویم که این اقدام مفید است و نشانه نگرانی ما نسبت به ایران تلقی خواهد شد. ما باید در حال حاضر از شاه پشتیبانی کنیم هر چند او ضعیف و تنها است، اما این نیز واقعیتی است که تنها نیروی موجود یعنی ارتش را حفظ کرده است.»
جیمی کارتر معتقد بود: «اوضاع ایران بسیار بد است و شاه دیگر نمیتواند دوام بیاورد. مردم ایران دیگر او را نمیخواهند و دیگر دولتی که حاضر باشد با او کار کند وجود ندارد. با این حال ما احساس نگرانی نمیکنیم، چون ارتش و نظامیان هستند که میخواهند بر اوضاع مسلط شوند. بسیاری از فرماندهان ارتش ایران در مدارس ما تحصیل کردهاند.» البته کارتر خودش هم از همان اوایل کنفرانس نسبت به تصمیم به کودتای خونین دودل بود. اما برژینسکی گفت: «بدبختانه سیاست جهانی یک کودکستان نیست و ما باید در نظر داشته باشیم که در صورت شکست ارتش در دست زدن به کودتا چه زیانهای فراوانی به ما وارد خواهد شد.»
بعد بحث بر سر این شد که آیا با خمینی [امام] باید تماس گرفته شود یا نه؟ کالاهان موافق مذاکره با امام بود. اما برژینسکی میگفت: «باید اول اطمینان حاصل کرد شاه هم با این کار موافق است یا نه. در ضمن چنین اقدامی مطمئناً روحیه رهبران ارشد ارتش را ضعیف میکند و مهاجرت آنان را از کشور افزایش میدهد.» کالاهان بر سری بودن این مذاکره اصرار داشت اما برژینسکی میگفت: «این اقدام افشا خواهد شد و پیرمرد 78 ساله را نمیتوان از طریق یک گفتوگوی ساده یا یک فرستاده امریکایی تحت نفوذ درآورد. علاوه بر این افکار عمومی امریکاییها یک چنین اقدامی را درک نخواهد کرد. ضمناً این عمل اعتماد و اطمینان به رژیم شاپور بختیار را در تهران از بین خواهد برد.» کارتر از ژیسکار دستن خواست که ما از طریق شما تماسهای مستقیمی با آیتالله داشته باشیم. اما دیگران او را منصرف کردند.
کارتر گفت: «ما ترتیب پذیرایی از شاه را در امریکا میدهیم تا شاه ایران را ترک کند.» پیشنهاد خروج شاه از این رو بود که آنها شخص محمدرضا پهلوی را مانعی برای هرگونه عمل قاطعانه میدیدند و میدانستند با این دست و آن دست کردن شاه یقیناً روحیه ارتش از دست خواهد رفت. در گزارش کنفرانس آمد: «مشکل عمده شاه است و پس از عزیمت او در عین اینکه آیتالله یک چهره مقدس باقی میماند باید جبهه ملی کشور را اداره کند.» کارتر که حرف اول را زده بود حرف آخر را هم در حالی که خیلی عصبانی بود این گونه زد: «پس از این تصمیمات اظهار تأسف درباره آنها به من کمک نخواهد کرد.» پس از این حرف کارتر در میان چهرههای جبهه ملی، شاپور بختیار گزینه مناسبتری عنوان شد تا پس از شاه، کنترل کشور در دست او قرار بگیرد و در زمان مقتضی تصمیمی درباره ایران گرفته شود.
زندان اوین بهدست مردم افتاد
از ساعت ۱۱ شب گذشته جمع زیادی از مردم تهران که عدهای از آنها مسلح بودند، برای آزاد کردن زندانیان به سوی زندان معروف اوین حرکت کردند.این عده تا ساعت چهار و سی دقیقه بامداد موفق شدند به داخل این زندان نفوذ کنند و تعدادی از زندانیان را آزاد کنند. مردمی که برای آزاد کردن زندانیان به زندان اوین حمله کرده بودند، در جستوجوی محل زندانیان سیاسی شبکههای آهنی طبقه دوم این زندان را شکستند....
بهدنبال هجوم مردم به داخل طبقه دوم، درهای برقی بهطور خودبهخود بسته شد و عده زیادی در داخل این قسمت به دام افتادند. بلافاصله از طریق رادیو پیامهای کمک منتشر شد تا عدهای با وسایل لازم برای باز کردن این درها به زندان اوین مراجعه کنند.ساعت 10 و سی دقیقه امروز گروه خبری خبرگزاری پارس[خبرگزاری جمهوری اسلامی] از زندان اوین خبر داد که در میان زندانیان آزاد شده بوسیله مردم، چند نفر مشاهده میشوند که درمدت زندان زیر شکنجه قرارگرفتهاند. براساس این گزارش یکی از زندانیان آزاد شده بوسیله مردم، فلج و دیگری زبانش بریده شده بود. ساعت 10 و چهلوپنج دقیقه امروز براثر تلاش مردم مقداری از اسناد و مدارک زندان اوین و همچنین دو انبار اسلحه در قسمت شمالی این زندان کشف و بهدست مردم افتاده است. همچنین یک انبار مهمات که بهصورت ستونی ساخته شده بود در این زندان کشف شد. به گفته یکی از باغبانهای زندان اوین این انبار روی حفرههایی ساخته شده است که در این حفرهها زندانیان سیاسی را نگهداری و شکنجه میکردند....
روزنامه کیهان- دوشنبه 23 بهمن 1357
از فروردین 1216 که کاغذ اخبار بهعنوان نخستین روزنامه ایران منتشر شد تا مهر ماه 1357 که روزنامهنگاران قلم بر زمین گذاشتند و اعتصاب کردند، هیچ دورهای در تاریخ ایران بدون حضور مطبوعات سپری نشده بود؛ اما خفقان روزهای 57 اتفاقاتی را در مطبوعات رقم زد که منجر به دو اعتصاب 4 و 61 روزه شد. اتفاقی که نه قبل و نه بعد از آن تکرار نشد.«یکباره فضای تحریریه ساکت شد و ماشینهای تحریر از صدا افتادند. در این سکوت وهم انگیز، وقتی سر به طرف تحریریه برگرداندم دیدم دو سرهنگ نظامی وارد تحریریه شدهاند....آنها به کسی که خبرها و گزارشها را از شورای سردبیری به بخش حروفچینی انتقال میداد دستور دادند همه مطالب را به آنها تحویل دهد تا پس از تأییدشان به حروفچینی بفرستند... همه اعضای تحریریه که در بهت و سکوت بودند به نشانه اعتراض به پا خاستند و با آغاز اعتصاب، همگی دست از نوشتن کشیدند و تصمیم گرفتند تا سرهنگها در روزنامه حضور دارند دست به نوشتن نزنند» محمد بلوری در کتاب خاطرات خود، فضای تحریریه کیهان را - که آن روزها معاون سردبیر آن بود- در روز نوزدهم مهرماه 1357 اینطور توصیف میکند.
روزنامه نگاران کیهان در اعتراض به حضور مأموران سانسور در تحریریه دست به اعتصاب زدند. خیلی زود از روزنامه اطلاعات و آیندگان خبر همراهی در اعتصاب رسید و با همین سرعت اخبار اعتصاب روزنامه نگاران به دورترین شهرهای ایران مخابره شد. هرچند همان روز شاه به اویسی (فرماندار نظامی تهران) دستور داد تا نظامیان از تحریریه خارج شوند، اما روزنامه نگاران به این بسنده نکردند، بلوری در خاطراتش میگوید: «با هیجان خاصی لبه یک میز ایستادم و با صدای لرزان و بلندی گفتم دوستان و همکاران عزیز، ضمن ستایش از اقدام تحسین برانگیز جمعیتان، حالا داریم سرهنگها را از تحریریه بیرون میفرستیم، اما میدانید که سانسور همچنان برقرار خواهد بود. بنابراین ما دست به قلم نمیبریم تا دولت تعهد بدهد از این پس سانسور را اعمال نخواهد کرد. شریف امامی سعی داشت با گفتوگو موضوع را فیصله دهد اما نمایندگان روزنامه نگاران تنها شرط پایان اعتصاب را تعهد دولت برای توقف سانسور اعلام کردند.سه روز بعد دولت شریف امامی با جلساتی که با روزنامه نگاران داشت، این تعهد را داد و اعتصاب 4 روزه به پایان رسید. کیهان در تیتری نوشت: «پایان یک قرن سانسور» روزنامه اطلاعات با تیتر: «اعتصاب مطبوعات به پیروزی کامل رسید» و روزنامه آیندگان با: «اعتصاب مطبوعات با تضمین آزادی پایان یافت» خبر از پایان اعتصاب مطبوعات دادند. فیروز گوران سردبیر آن روزهای روزنامه آیندگان میگوید: «پس از سه روز اعتصاب و جلسات روزانه در سندیکا، با موافقت دولت با پایان سانسور به روزنامه برگشتیم. در تحریریه آیندگان در جمع کارکنان و خبرنگاران گفتم بالاخره دولت تعهد کرد سانسور نکند، از این به بعد وظیفه ما مشکلتر میشود.... عقیدهام این بود و هست که فرد آزادتر باید دقیقتر شود. گفتم بعد از اینکه از خفقان درآمدیم صلاح نیست گرفتار آزادی افسارگسیخته شویم.»وعده دولت اما دیر نپایید. بعد از سرکوب خشونت بار تظاهرات دانشآموزان در روز 13 آبان و سقوط دولت شریف امامی و روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری، نظامیان شبانه به تحریریه روزنامههای کیهان، اطلاعات و آیندگان رفتند و بسیاری از روزنامه نگاران را دستگیر کردند. عمر آزادی مطبوعات در آن سال بیست و دو روز بود. در پی دستگیری روزنامه نگاران، لاجرم اعتصاب بزرگ مطبوعات که دو ماه به طول انجامید آغاز شد. اعتصابی که از روز 14 آبان ماه آغاز و تا 16 دی ادامه داشت.
رادیو تلویزیون چگونه به تسخیر مردم درآمد
صدای راستین ملت
درگیریها در اطراف خیابان باب همایون برای تسخیر رادیو تا ساعت سیزدهوسی دقیقه روز یکشنبه 22 بهمن1357 همچنان ادامه داشت. درگیریهای دیگری نیز در اطراف خیابان جامجم در جریان بود. گروهی از نظامیان تا خیابان ولیعهد [ولیعصر] پیش آمدند و مردم را به رگبار بستند و چند بار هم مردم از پس آخرین نظامیان وفادار به سلطنت برآمدند و تا درون جامجم آنها را تعقیب کردند. ساعت دو بعدازظهر، بخش تولید و انتشارات توسط نظامیان آتش زده شد و آنگاه مأموران انتظامی و افراد نظامی که از هم پاشیده بودند ناچار به فرار شدند و سرانجام رادیو تلویزیون به تسخیر مردم مسلح درآمد.
زمانی که اخبار ساعت ۲ رادیو اعلامیه بیطرفی ارتش را قرائت کرد، به یگانهای مستقر در رادیو تلویزیون دستور داده شد که محل را ترک کنند. فرمانده یگان مستقر در سازمان رادیو تلویزیون دستور اجرای فرمان را داد، اما پیش از ترک محل مأموریت همبستگی خود و افراد تحت امر را با ملت اعلام کرد، درحالیکه چراغ تانکها و اتومبیلهای یگان روشن بود و عکس امام خمینی و شعارهای مختلف کارکنان اعتصابی بر بدنه تانکها نصب شده بود، در میان شور و هیجان مردم، محل سازمان رادیو تلویزیون را ترک کردند.
فضلالله محلاتی سوار بر جیپی نظامی به همراه چند نفر از انقلابیون به جامجم رسیدند و نوار سرود «خمینی ای امام» را با خود آوردند. علی حسینی، گوینده تلویزیون، پیروزی ملت و باز پس گرفتن سازمان را اعلام کرد: «توجه بفرمایید، توجه بفرمایید، اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب، امروز به همت مردانه ملت، آخرین دژهای استبداد فرو ریخت، یکی از آخرینها رادیو بود، صدای واقعی استبداد. ملت به ما نیرو داد و راهمان را هموار کرد تا بتوانیم همچون پارهای کوچک از پیکر عظیم مردم، صدای راستین انقلاب را به گوشها برسانیم.» قرائت این متن پس از پخش سرود ملی «ای ایران ای مرز پرگهر» پایان بخش ۹۹ روز اعتصاب کارکنان سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران بود.