گروه حوادث/ پسر جوان که با همدستی دوستانش با ساخت اکانت «مومو» و ارسال پیامهای تهدیدآمیز برای پسرعمهاش باعث وحشت او شده بود از سوی پلیس دستگیر شد.
سرگرد احسان بهمنی، سرپرست پلیس فتا استان هرمزگان در این باره گفت: به دنبال شکایتهای متعدد شهروندان مبنی بر ارسال پیامهای تهدیدآمیز از یک اکانتی با عنوان «مومو» تحقیقات در این باره ادامه داشت که چند روز قبل مردی به پلیس فتا مراجعه کرد و اعلام داشت دارنده اکانت واتساپی که تصاویر پروفایل آن عروسکی بهنام «مومو» و ارواح خبیثه است اقدام به ارسال پیام بازی برای فرزندم کرده اما پس از مخالفت پسرم برای ادامه بازی، صاحب اکانت اطلاعات خصوصی از خانواده ما ارائه و با تهدیدات مکرر پسرم را مجاب به ادامه بازی کرده که این امر موجب ترس و دلهره در میان خانواده ما شده است.
این مقام انتظامی گفت: پس از اقدامات پلیسی و پی جوییهای فنی متهم شناسایی و ضمن هماهنگیهای قضایی به این پلیس احضار شد. متهم پرونده گفت در گروه دورهمی با دوستانم در واتساپ، مطالبی پیرامون «مومو» از سوی مدیر گروه و دیگران ارائه شده بود. من هم به بهانه شوخی با پسرعمهام به همراه چند تا از دوستانم با شماره سیم کارت ناآشنا یا شمارههای موقت خارجی اکانتهای واتساپی ایجاد کردیم و تصاویر پروفایل آن را «مومو» و ارواح ترسناک گذاشتیم و به او پیام چالش وحشت دادیم و قصد ما از این کار فقط شوخی بوده است.
بدین ترتیب سرگروه و ۶ نفر از دوستان وی شناسایی شدند و اقدامات قضایی برای رسیدگی به این پرونده ویژه در حال انجام است.
سرگرد بهمنی در ادامه گفت: این روزها اکانتهایی با شمارههای خارجی و داخلی با فعالسازی چالشی شبیه نهنگ آبی تحت عنوان «مومو» اقدام به ارسال پیام اولیه با مضمون «بیا با هم بازی کنیم» به زبان انگلیسی و فارسی برای کاربران میکنند. پیامها، تصاویر و کلیپهایی ساختگی با ماهیت خشونت و خودزنی از سوی پروفایل با نمای عروسک اهریمنی معروف به «مومو» ارسال میشود به این شرح که اگر مخاطب رگ خود را نزند و چالشهای آسیب تکمیل نشود، در این صورت مومو به آدرس و محل زندگی قربانی کاملاً آشناست و اقدام به حمله با چاقو و اسلحه سرد به اعضای خانواده او خواهد کرد.
سرگرد بهمنی بیان داشت: با بررسیهای فنی مشخص شد که اکانت اصلی این چالش، یک روبات پاسخگوی اتوماتیک به زبان انگلیسی است و همچنین افرادی با بهرهگیری از شمارههای موقت خارجی یا حتی داخلی اقدام به راهاندازی اکانت واتس اپ کرده و برای دیگران با همین روش مزاحمت ایجاد میکنند و عدهای هم اقدام به نشر شایعات آلوده و کذب در شبکههای اجتماعی مجازی میکنند.
سرپرست پلیس فتا استان هرمزگان خاطرنشان کرد: نصب برنامههای مستقل ساخته شده برای این گونه چالشهای روان پریش به غیر از آسیبهای روانی باعث سرقت اطلاعات خصوصی کاربران میشود، پایه و اساس این چالشها بر مبنای دروغ و حیلههای روانشناختی است، بر همین اساس عدم نصب برنامههای مربوطه یا پاسخ دهی و بلاک این شمارهها در پیام رسانهای خارجی بهترین واکنش از سوی مخاطبان است.
3 فرضیه برای مرگ پیرزن تنها
گروه حوادث/ همزمان با کشف جسد پیرزنی تنها در یک خانه ویلایی قدیمی که دچار آتشسوزی شده 3 فرضیه برای این حادثه از سوی تیم جنایی در حال بررسی است.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت 4 بامداد یکشنبه 27 مهر، آتشسوزی در ساختمان ویلایی در محدوده شرق تهران به آتشنشانی اعلام شد. بهدنبال اعلام این خبر امدادگران آتشنشانی راهی محل شدند و در مدت زمان چهار دقیقه به خانه مورد نظر در خیابان استخر رسیدند. تمام بخشهای این خانه قدیمی ویلایی که حجم بسیار زیادی ضایعات نگهداری میشد، شعله ور بود و در آتش میسوخت. جلال ملکی، سخنگوی آتشنشانی در این باره گفت: آتشنشانان از سه طرف به داخل ساختمان نفوذ و عملیات اطفا را آغاز کردند اما در حین عملیات با بدن نیمه جان زنی ٨٠ ساله که زیر حجم زیادی از ضایعات قرار گرفته بود مواجه شدند. وی به بیرون از ساختمان منتقل شد اما با معاینات اورژانسی اعلام شد که او جان خود را از دست داده است. با مرگ پیرزن، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد.دقایقی بعد تیم جنایی به محل رفته و تحقیقات میدانی آغاز شد. بررسیهای اولیه نشان میداد پیرزن به تنهایی زندگی میکرده و علاوه بر جمعآوری ضایعات در خانه قدیمی از حیوانات نیز نگهداری میکرده است.در ادامه بررسیها یکی از همسایهها گفت: دیشب صدای پیرزن را میشنیدم که با کسی حرف میزد شاید با حیواناتش بود، اما میگفت خودش را آتش میزند.
بدین ترتیب فرضیههای مختلفی در مورد مرگ زن 80 ساله مطرح شد. نخستین فرضیه احتمال وقوع حریق ناخواسته و گرفتار شدن پیرزن در آتش بود. دومین فرضیه این بود که شاید پیرزن تعمدی خانه را آتش زده باشد و سومین احتمال نیز بررسی وقوع یک جنایت است که باید بررسی شود.با توجه به مشکوک بودن علت مرگ پیرزن تنها، بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی برای مشخص شدن علت مرگ را صادر کرد. همچنین بازپرس محمد جواد شفیعی دستور داد تا کارشناس آتشنشانی علت حادثه، بررسی عمدی یا غیرعمدی بودن آتشسوزی و شناسایی خانواده پیرزن تنها را بررسی کند.ملکی گفت: عملیات اطفای حریق بسرعت حوالی ساعت ۶ صبح به پایان رسید.
گروه حوادث/ حیاط دادگاه خانواده مثل همیشه پر بود از حضور مراجعه کنندگان و زوجهایی که برای حل اختلاف یا جدایی آمده بودند اما در این میان رفتار چند پسر جوان که دور هم جمع شده بودند آنقدر عجیب بود که توجه هربینندهای را جلب میکرد. مهدی 25 ساله با چند جوان هم سن و سال خودش در گوشهای از حیاط ایستاده و سرگرم گفتوگو بودند و هرچند دقیقه یکبار با جملهای که بینشان رد و بدل میشد صدای انفجار خنده هایشان در محوطه می پیچید. اما آن سوتر زن جوانی ایستاده بود و هر از گاه نیم نگاهی از روی تنفر به جمع مهدی و دوستانش میانداخت و زیر لب ناسزا میگفت. شاید در ابتدا اینگونه به نظر میرسید که این جمع چند نفره و آن زن تنهای کم سن و سال هیچ ارتباطی باهم ندارند اما وقتی ساعت برگزاری جلسه دادگاه رسید همراه شدن مهدی و مارال نشان میداد که آنها نیز زوجی هستند مانند اغلب افراد حاضر در دادگاه که درخواست جدایی دارند.با ورود آنها به داخل شعبه دادگاه خانواده عملاً پروژه طلاق بین این زوج کلید خورد.
مارال پس از ورود به شعبه با نگاهی غریبانه و بغضی که در گلو داشت بدون سلام و علیک به قاضی میانسال گفت: جناب قاضی من طلاق میخوام...
قاضی با تعجب پرسید: به طور قطع همه کسانی که به اینجا میآیند طلاق میخواهند اما من باید بدانم که مشکل چیست و اگر دیدم قابل حل شدن نیست حتماً حکم طلاق میدهم. حالا بگویید مشکلتان با این آقا چیست؟
مارال گفت: از ابتدا عجله کردم و همین عجول بودنم هم باعث شد الان به بنبست برسم. من و مهدی در یک میهمانی همدیگر را دیدیم. او دوست شوهرخواهرم سیامک بود و من خام تعریفهای سیامک شدم. یک ماه باهم ارتباط دوستانهای داشتیم و پس از آن هم ازدواج کردیم اما تنها 3 ماه از زندگیمان نگذشته بود که متوجه شدم مهدی تعهد به خانوادهاش را تنها در خرید مایحتاج روزمره زندگی میداند و هیچ تمایلی برای وقت گذراندن با من که همسرش هستم، ندارد. او فقط دوست دارد که با رفقایش باشد و هروقت که چشم باز میکند تا پاسی از شب فقط بهدنبال رفیق بازی است.
قاضی رو به مهدی کرد و گفت: پس رفیق بازی!
مهدی جواب داد: آقای قاضی من با رفقایم ارتباط دارم اما نه به این شدتی که همسرم عنوان میکند. ما چند رفیق هستیم که بنا به شرایط کارمان از صبح باهم هستیم و پس از پایان کارمان هم چند ساعتی را در کنار هم وقت میگذرانیم اما نمیدانم چرا همسر من دوست دارد این قضیه را پررنگتر ببیند. این چند نفر دوستان دوران کودکی و هم محلهایام هستند و ما از بچگی باهم بزرگ شدهایم و همه موفقیتم را مدیون آنها هستم...
مارال به یکباره حرف مهدی را قطع کرد و گفت: از صبح برای کار باهم هستید و تا ساعت 2 نیمه شب هم در مورد کارهای فردا باهم وقت میگذرانید؟! آقای قاضی همسر من مظلوم نمایی میکند. من اصلاً در طول شبانه روز نیم ساعت هم او را نمیبینم گاهی اوقات شبها به خانه نمیاد و شبهایی هم که میاد فقط برای خوابیدن است.مهدی جواب داد: من اینطوری نیستم اما اگر احساس می کنی با این حرفها پیروز می شوی باشه من رفیق بازم و نمی خواهم خودم را اصلاح کنم. تو هم اگر این موضوع را مشکل غیرقابل حلی می دانی میتوانی طلاقت را بگیری و به خانه پدرت بروی! اصلاً آقای قاضی میدونید مشکل چیه؟ چون من علاقهای به رفت و آمد با خانوادهاش ندارم ما الان اینجا هستیم. چون من همسرم را از دوستانش که مشکل اخلاقی داشتند جدا کردم این حرفها را مطرح میکند وگرنه من هرچه که یک زن آرزویش را دارد برایش تأمین کردم.
مارال همینطور که اشک میریخت به مهدی گفت: آقای قاضی همین الان هم او با دوستانش به دادگاه آمده انگار اصلاً نمیتواند یک لحظه از آنها جدا بشود. چرا برای توجیه خطاهای خودت به دوستان من تهمت میزنی؟! مگر خانواده من چه هیزم تری به تو فروخته اند؟! تو با من ازدواج کردی یا با دوستانت که با آنها به همه جا میروی چرا به من که میرسی یا وقت نداری یا خستهای...
قاضی وقتی دید بحث و جدل میان این زوج به سرانجام خوبی نمیرسد به آنها فرصت یک ماههای داد تا علاوه بر حضور در جلسه مشاوره قدری بیشتر در مورد آینده زندگیشان تأمل کنند و ماه آینده دوباره در دادگاه حاضر شوند.
محمدرضا صفدری / کارشناس خانواده
مشکل اصلی مهدی در این پرونده آن است که او هنوز ماهیت زندگی مشترک را درک نکرده و هنوز بر این باور است که میتواند همانند دوران مجردی بیشتر اوقاتش را با دوستانش بگذراند. مهدی باید بداند که رفیق بازیها با مرور زمان باعث طلاق عاطفی بین او و همسرش شده و راه برای طلاق قانونی هموارتر میشود. از طرفی مارال هم باید صبوری و تلاش کند تا خلأهای عاطفی و روحی همسرش را پیدا کند و بیش از پیش با او رفیق باشد تا مهدی به جای رجوع به دوستانش بیشتر به همسرش نزدیک شود. برای حل این مشکلات تلاش هر دو نفر ضروری است و لجبازی و بیتفاوتی زندگی آنها را به بنبست خواهد رساند.
نرم افزاری برای پیشگیری از سرقت
گروه حوادث/ پلیس برای آموزش همگانی مردم به منظور پیشگیری از سرقت اقدام به طراحی و ساخت یک اپلیکیشن کرد.
سرگرد وحید سلطانی، معاون اجتماعی پلیس پیشگیری پایتخت، در این باره گفت: معاونت اجتماعی پلیس اقدام به طراحی و ساخت اپلیکیشنی به نام «آموزش همگانی پلیس» کرده که در این نرمافزار، پلیس به شهروندان درباره پیشگیری از سرقت و وقوع جرم آموزش میدهد.این نرمافزار با استفاده از فیلمهای دوربینهای مداربسته، مصاحبه با سارقان دستگیر شده، استفاده از تجارب مالباختگان برای نگهداری از اموالشان و همچنین هشدارهای سارقان در خصوص پیشگیری از سرقت و راههای خطایی که عاقبتش به زندان ختم میشود، به آموزش شهروندان میپردازد.وی بیان کرد: برای نصب این نرم افزارکه شامل توصیههای ایمنی، اطلاعیههای پلیسی و تالار پرسش و پاسخ و آموزش همگانی است، میتوانند به آدرس سایت www.police.ieمراجعه کنند و یا از طریق نرم افزار کافه بازار نسبت به دریافت آن اقدام و روی تلفن همراه نصب کنند.
سرنوشت مبهم فروشندهای که ربوده شد
گروه حوادث/ راز ناپدید شدن مرد جوانی که از سوی طلبکاران برادرش ربوده شده به دستگیری یکی از متهمان گره خورده که به کشور همسایه گریخته است.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، مدتی قبل، زن میانسالی به پلیس رفت و از ناپدید شدن پسرش خبر داد و گفت: دو روز است که پسرم گمشده و هیچ خبری از او نداریم. بهرام 40 سال دارد و در کار خرید و فروش لوازم خانگی است و در یک مغازه هم کار میکند. آخرین باری که با او صحبت کردم عصر دو روز قبل بود و بعد از آن هرچه به تلفن همراهش زنگ زدم خاموش بود. با دوست و آشنایانش هم تماس گرفتم اما هیچکسی از او خبری ندارد. هیچ رد و نشانی از پسرم ندارم و نگرانش هستم.به دنبال اعلام این خبر تحقیقات به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی پایتخت آغاز شد. کارآگاهان در بررسیها دریافتند بهرام آخرین بار بعد از یک تماس مشکوک از سوی فردی ناشناس به همراه یک دستگاه جاروبرقی که به نظر میرسید قصد فروش آن را دارد از مغازه خارج شده و دیگر برنگشته است.با این احتمال که مرد تماس گیرنده، از سرنوشت بهرام باخبر باشد، به دستور بازپرس جنایی شناسایی و دستگیر شد. رضا در مواجهه با مدرک پلیسی گفت: چند روز قبل یکی از دوستانم به نام حامد به سراغم آمد و از من خواست با بهرام تماس بگیرم. میگفت او در کار خرید و فروش لوازم خانگی است و از من خواست به او سفارش یک جارو برقی بدهم. من هم با شمارهای که حامد داده بود تماس گرفتم و از او خواستم به آدرسی در مرکز شهر بیاید و برایم یک جاروبرقی بیاورد. زمانی که بهرام به محل قرار آمد حامد به همراه مرد جوانی که او را نمیشناختم بهرام را سوار خودروشان کردند. من از این آدمربایی خبر نداشتم و فقط قرار بود به ازای کشاندن بهرام به محل قرار به من پول بدهند.
سرنوشت مبهم
با اطلاعاتی که رضا به مأموران داد، بلافاصله آنها وارد عمل شده و حامد را در یکی از شهرستانهای غربی کشور بازداشت کردند. حامد پس از انتقال به پایتخت و زمانی که در مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت به آدم ربایی اعتراف کرد اما مدعی شد که از سرنوشت بهرام بیخبر است. او در تحقیقات گفت: من و سیروس در کار فروش لوازم خانگی هستیم و در همین کار با برادر بهرام آشنا شدیم. او از ما کالاهای زیادی خریداری کرد اما پولش را نداد به همین دلیل چندین میلیون تومان از او پول طلب داشتیم. تلفن همراهش را جواب نمیداد و متواری شده بود. وقتی دیدیم دستمان به او نمیرسد تصمیم گرفتیم که برادرش بهرام را گروگان بگیریم شاید از این طریق بتوانیم به پولمان برسیم. وقتی او را به محل قرار کشاندیم سوار خودرو کردیم و دست و پا و دهانش را با چسب بستیم. بعد از آن به سمت شهرهای غربی کشور به راه افتادیم. اما در میان راه من از آنها جدا شدم و دیگر خبری از سیروس و بهرام ندارم.
فرار از ایران
با به دست آمدن هویت سیروس، کارآگاهان به سراغ او رفتند اما بررسیها نشان میداد که مرد جوان پس از این آدمربایی مخفیانه از مرز خارج شده و به یکی از کشورهای همسایه رفته است. بدینترتیب بازپرس سهرابی دستورمکاتبات با پلیس بینالملل برای دستگیری متهم فراری را صادر کرد تا راز سرنوشت مبهم بهرام فاش شود.
با گذشت10 روز از آتش سوزی اردوگاه با هنر
دومین پسر اوتیسمی جان باخت
گروه حوادث/ پسر اوتیسمی که در آتشسوزی اردوگاه شهید باهنر تهران دچار سوختگی 70 درصدی شده بود، جان خود را از دست داد.به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این حادثه آتشسوزی عصر روز پنجشنبه 17 مهر در حالی رخ داد که مربیان یک مؤسسه خیریه نگهداری کودکان اوتیسمی حدود 15 پسر را برای تفریح به اردوگاه باهنر در خیابان فیضیه تهران برده بودند اما ناگهان یکی از اتاقها آتش گرفت و پس از حضور امدادگران آتشنشانی و خاموش کردن آتش دو تا از پسرها که در اتاق گرفتار شده بودند بیرون کشیده شدند اما یکی از پسرها به نام آرین فاتحپور که حدوداً 24 ساله بود در همان محل جان باخت و پسر دوم که حدود 70 درصد سوختگی داشت به بیمارستان منتقل شد.
با گذشت 10 روز از این ماجرا پسر 19 ساله نیز به علت شدت سوختگی جان خود را از دست داد. با ارسال پرونده این آتشسوزی به دادسرا برای روشن شدن علت این حادثه سه نفر از مربیهای این مرکز بازداشت شده و بررسیها برای مشخص شدن علت آتشسوزی و مقصران این حادثه ادامه دارد.
تأیید حکم قصاص مرد عاشق پیشه
گروه حوادث/ مرد جوان که به خاطر علاقه به یک زن، شوهر او را کشته و به قصاص محکوم شده بود با تأیید این حکم از سوی قضات دیوانعالی کشور در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از آذر سال 95 با شلیک دو گلوله مرگبار به مرد جوانی در خیابان بخشایش سعادت آباد آغاز شد. مأموران پس از حضور در محل متوجه شدند که مقتول مردی 34 ساله بهنام سیامک است که در حال پنچرگیری خودرواش بوده اما ناگهان مردی نقاب پوش به وی نزدیک شده و پس از شلیک گلولهها بلافاصله سوار بر یک خودرو صحنه را ترک کرده است. در ادامه پلیس برای پیدا کردن سرنخ این جنایت به سراغ نسرین همسر 29 ساله مقتول رفت که او اطلاعات مهمی را به مأموران داد و گفت: من و سیامک مدتی قبل از هم جدا شدیم دراین مدت دوست سیامک بهنام کیوان به من ابراز علاقه کرد و با هم ارتباط داشتیم تا اینکه من دوباره با سیامک ازدواج کردم و خیلی زود فرزند دوم مان به دنیا آمد. از زمانی که من دوباره به زندگی با همسرم رجوع کردم ارتباطم با کیوان قطع شد. بررسی مأموران نشان میداد که در زمان وقوع قتل تلفن همراه کیوان در محل جنایت آنتن دهی داشته است و این موضوع بههمراه اظهارات نسرین گویای آن بود که کیوان مظنون اصلی قتل سیامک است. به این ترتیب کیوان بازداشت شد. او در ابتدا منکر قتل دوستش شد اما در ادامه بازجوییها به قتل اعتراف کرد و درباره جزئیات آن گفت: وقتی فهمیدم سیامک و نسرین از هم جدا شدهاند بهخاطر عشقی که به این زن داشتم با او ارتباط دوستی برقرار کردم اما پس از مدتی متوجه شدم که آنها دوباره ازدواج کردهاند. بههمین خاطر من ارتباطم را با نسرین قطع کردم. ولی گاهی تلفنی با هم حرف میزدیم و او از رفتارهای بد و نادرست سیامک میگفت و از من میخواست تا کمکش کنم. تصمیم گرفتم به سیامک بگویم نسرین را طلاق دهد تا من با او ازدواج کنم. آن روز طبق نقشه قبلی با تیغ، لاستیک خودرواش را پنچر کردم. وقتی در حال عوض کردن لاستیک بود به او نزدیک شدم و دو گلوله به سرش شلیک کردم و با خودروی دوستم نادر فرار کردم پس از آن هم اسلحه را به داخل کانال آب انداختم.
پس از اعترافات متهم، نادر هم بازداشت شد و هر دو محاکمه شدند. در ابتدای این جلسه اولیایدم برای متهمان درخواست قصاص کردند. سپس کیوان در دفاع از خودش گفت: من همه اعترافاتم را رد میکنم. هیچ گناهی مرتکب نشدم. هر آنچه را هم که تاکنون گفته بودم تحت تأثیر فشار روانی در بازداشتگاه بوده وگرنه من در زمان قتل سیامک در حال خرید در میدان صادقیه بودم اما چون مدرکی برای ثابت کردن حرفم ندارم در حال حاضر متهم به قتل شدهام.
در ادامه نادر نیز اتهام معاونت در قتل را انکار کرد و گفت من نمی دانستم کیوان می خواهد سیامک را بکشد .
در پایان جلسه هیأت قضایی وارد شور شد و کیوان را به قصاص محکوم کردند که رأی مورد اعتراض او قرار گرفت. پس از آن پرونده به دیوانعالی کشور رفت و قضات حکم صادره را نقض کردند و پرونده بار دیگر در شعبه 5 دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت و کیوان دوباره ادعاهایش را مبنی بربیگناهی اش تکرار کرد.با این حال بر اساس مستندات و مدارک موجود در پرونده متهم بار دیگر به قصاص محکوم شد که بازهم با اعتراض کیوان همراه شد.
در این میان دختر مقتول نسبت به متهمان اعلام گذشت کرد اما پدر و مادر مقتول بر صدور حکم قصاص تأکید کردند که قضات شعبه 5 به پدر و مادر مقتول گفتند در صورت اصرار بر اجرای حکم قصاص باید سهم دیه فرزند مقتول را بپردازند.
بدین ترتیب پرونده دوباره به دیوانعالی کشور رفت و این بار حکم قصاص مهر تأیید خورد و بزودی مرد قاتل پای چوبه دار خواهد رفت.
دفن اردوگاه نظامی ویتنام در رانش زمین
باران سیلآسا و رانش زمین در ویتنام باعث مدفون شدن یک اردوگاه نظامی زیر گلولای و کشته شدن حداقل ۲۲ نظامی شد.به گزارش ایبیسی نیوز، در دومین حادثه رانش زمین در ویتنام در فاصله یک هفته، دستکم ۲۲ نیروی ارتش این کشور مدفون شدند.در رانش اول که در پی بارشهای سنگین رخ داد، ۱۳ نفر جان خود را از دست دادند.
رانش اخیر بعد از یک هفته باران بیوقفه در استان کوانگتری باعث فروریختن سنگ و گلولای روی یک اردوگاه نظامی مستقر در دامنه کوه شد.بنا بر گزارشها هشت نفر موفق به فرار شدند. درحالیکه حدود ۱۰۰ امدادگر در میان گلولای در جستوجوی افراد ناپدید شده هستند، سه جسد کشفشده است.روز پنجشنبه نیز امدادگران ۱۳ جسد را که ۱۱ نفر از آنها افسران ارتش بودند، در استان «توا تین–هوئه» در همسایگی استان کوانگتری یافتند.این تیم همچنین قرار است برای رسیدگی به یک حادثه رانش زمین دیگر که تصور میشود باعث گیر افتادن ۱۶ کارگر در یک نیروگاه برق- آبی شده، اعزام شود.
از هفته گذشته بارانهای سیلآسا باعث به راه افتادن سیل در مرکز ویتنام شده، در همین حال پیشبینیهای هواشناسی از در راه بودن بارانهای بیشتر خبر میدهند.