ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام صادق(ع): سنگ هاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست نمى شود.
(کافى جلد۲، ص ۱۸)
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: جشنواره تجسمی مجالی برای گردهم آمدن هنرمندان جوان و پیشکسوت
جشنواره هنرهای تجسمی جوانان مجالی برای گردهم آمدن هنرمندان جوان و پیشکسوت است که به کشف استعداد هنری نسل آینده ساز این هنرگرانسنگ میانجامد. جوانانی جستوجوگر که با حضور فعال خود دراین رویداد و در سایه تعامل با استادان پیشکسوت، توانمندیهای خود را بروز داده و از این رهگذر، آثاری میآفرینند که در گنجینه هنرهای تجسمی ایران، نمود روزگار امروز را ثبت و ضبط خواهد کرد. جشنواره هنرهای تجسمی جوانان در دوران پختگی و بهرهگیری از تجربیات اجرایی سالیان گذشته است و جای خوشوقتی است که هر سال به اهداف پیشبینی شده خود نزدیکتر شده است. اگرچه روزهای دشوار شیوع بیماری کرونا، بر هنرمندان سخت گذشته است، اما هنرمندانی بودهاند که با خلق اثر، جریان فرهنگی را پیش بردهاند و بارقه امید را در پس همه دشواریها روشن نگاه داشته و التیام بخش آلام جامعه شدهاند.
بخشی از پیام سید عباس صالحی به بیست و هفتمین جشنواره هنرهای تجسمی جوانان ایران/ روابط عمومی
سینما، امید و قهرمان زنده
محدثه واعظیپور
منتقد
موفقیت بازیگر نوجوان فیلم مجید مجیدی در جشنواره «ونیز» برای سینمای ایران خبر خوبی است. سه نماینده سینمای ایران در این رویداد معتبر تقریباً دیده شده و بهعنوان نمایندگان این سینما و سینماگرانش تحسین شدند. اگر «خورشید» در بخش اصلی جشنواره هم جایزه میگرفت، این حال خوش بیشتر میشد. سینمای ایران در ماههای اخیر روزهای خوبی نداشته، کرونا پیکر نحیف صنعت سینماداری را نشانه گرفته و بسیاری از کارکنان سینماها بیکار شدهاند؛ دو فصل مهم اکران، یعنی نوروز و عید فطر از دست رفته و امیدی به نیمه دوم سال و جان گرفتن سینماها نیست. اکران آنلاین به عنوان پدیدهای نوظهور در کشوری که همواره نوسان اینترنت دارد نسخه جایگزین مناسبی برای نمایش فیلم و ارتباط با مخاطب نیست. فیلمهای بسیاری که میتوانستند به گیشه رونق بدهند و تماشاگران را به سینمای ایران بیاورند، فرصت روی پرده رفتن پیدا نکردهاند و امیدی هم نیست که امسال این اتفاق بیفتد. حتی سرنوشت برگزاری سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، مهمترین رویداد سینمایی این سرزمین هم مشخص نیست و همه چیز در شایدها و اگرها خلاصه شده است؛ در چنین شرایطی دیده شدن سه نماینده از سینمای ایران در جشنواره ای معتبر و جهانی امیدبخش است. امید، همان لنگرگاهی است که ما امروز به آن نیازمندیم. در حالی که زندگی، روابط و حتی وضعیت شغلی و آینده حرفهایمان با کرونا گره خورده و آرامش و امنیت روحیمان مخدوش شده این امید است که میتواند نوید روزهای بهتر به ما بدهد.
«خورشید» فیلمی است در ستایش امید، زندگی و مبارزه. فیلمی است با یک قهرمان نوجوان و جذاب که بازی خوب روحالله زمانی، او را باورپذیر و دوست داشتنی کرده است. «خورشید» از دل تاریکی و یأس شروع میشود، از جایی که همه راهها برای سلامت زیستن به پایان رسیده و به نظر نمیرسد بشود از آن تیرگی، سرافراز بیرون آمد. اما علی (روحالله زمانی) قهرمان پرتلاش فیلم معادلات را بهم میزند. «خورشید» فیلمی است که جامعه امروز به آن نیاز دارد، گل درشت، شعاری یا احساساتی نیست؛ فاصله طبقاتی را نشان میدهد و وعدههای بیهوده و رؤیایی به بیننده نمیدهد اما تماشاگرش را به دویدن، مبارزه کردن و کم نیاوردن تشویق میکند.
اگر برای سینما بهعنوان یک رسانه تأثیرگذار، کارکردی بیش از سرگرم کنندگی قائل باشیم بخش مهمی از آن فرهنگسازی برای جامعه است. جامعه امروز با انواع مشکلات و کژفهمیها درگیر است و مردم، تبدیل به جزایری دور از هم و مستقل شدهاند. امنیت روانی مخدوش شده و همدلی کمرنگ است، اگرچه در شرایط بحرانی مانند سیل، زلزله یا شیوع ویروس کرونا اقشار و صنفهایی به میدان آمده کمکاری بقیه را جبران میکنند اما واقعیت مشهود از گسست اجتماعی وسیع خبر میدهد؛ در این شرایط و در حالی که اغلب تولیدات سینمای ایران یا تلخ هستند یا کمدیهای جلف و سطح پایین که ربطی به احوال درونی مردم ندارند، فیلمی مثل «خورشید» روحیه قهرمانی و رشد را تقویت میکند. تماشای این فیلم، مثل تماشای «بچههای آسمان» یا «رنگ خدا» برای نوجوانان میتواند بُعد آموزشی و انگیزشی داشته باشد.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#دلار
دلار دیروز ۲۷ هزار تومان را هم رد کرد. از صبح قیمت لحظهای دلار توسط بعضی کاربران بازنشر میشد و خیلیها با تعجب و نگرانی درباره این قیمت و آینده دلار و تومان مینوشتند. پیشبینی نرخ ارز در روزهای آینده و البته مشکلات ناشی از افزایش نرخ ارز را در میان نوشتههای با موضوع دلار در شبکههای اجتماعی میخواندیم: «قشنگ هفتهای ۱۰۰۰ تومن گرون میشه، با همین فرمون بریم تا آخر مهر دلار بالای ۳۰ تومن میشه»، «از اون دی ماهی که اوج گرفتن قیمت دلار از حدود ۴۶۰۰ شروع شد دیگه روز خوش ندیدیم تا الان»، «قیمت دلار دیگه از سن منم بیشتر شده»، «هر روز قیمت دلار و یورو رو میبینم و یه جون از جونام کم میشه...منتها نمیدونم کلاً چنتا جون دارم»، «حساب کردم دیدم دارم ساعتی ۴۰ سنت و روزی حدود ۳/۳ دلار حقوق میگیرم و ماهی کمتر از ۱۰۰دلار! ونزوئلا کف حقوقش ۱۵۰ دلاره! گفتم دیگه از ونزوئلا شدن نترسید، اونا باید از ما شدن بترسن»، «خبر کوتاه تلخ؛ قیمت دلار در بازار آزاد به بالای ۲۷ هزار تومان رسید؛ در ابتدای امسال نرخ دلار بالای شانزده هزار تومان بود.»، «امسال شبانه روزی شیفت بودم و کار کردم، ولی توی همین چند ماه دلار حدود ۱۰ هزار تومن گرونتر شده، یعنی درست حساب کنی کلی پسرفت داشتم.»، «هر جا بازار را دستکاری کردید! نتیجهاش شد وضعیت امروز! دلار، خودرو، مسکن و بورس. بازارها به هم متصل هستند، نمیشود قیمت دستوری برای کالایی گذاشت و انتظار رشد سود شرکت در بورس را به سهامداران وعده داد! بازارها را از قید و بند رها کنید حتماً وضعیت تغییر خواهد کرد»، «دلار که شب عید شد ۱۶ تومن خیلی ناراحت شدم اما الان حسِ بیحسی عمیقی در خودم دارم»، «هیچوقت مثل الان تأثیر دلار بر آیندهم رو حس نکردم. فقط میتونم بگم حق ما بازندهها این نبود»، «آینده مون تو کانالای تلگرامی قیمت دلار و سکه است»، «نمیدونم و یادم نیست قبل این وضعیت دلار و گرونی به چی میگفتم گرون.»، «اینجوری که قیمت دلار داره میره بالا آسانسور شرکت ما هم نمیتونه بره بالا»، «هر سری دلار یه سقف جدیدی رو رد میکنه من یاد اعتراض موبایل فروشا میفتم که میگفتن دلار ۸ تومنی نمیخوایم نمیخوایم»، «خیلی دوست دارم بگم به جهنم که دلار شده ۲۷ تومن ولی نمیشه»، «دلار تا الان نزدیک چهار درصد نسبت به کف دیروز رشد کرده گفتم که تو جریان باشین منفی بورس به کنار یه منفیام دلار بهمون تحمیل کرد.»، «قیمت دلار رو توئیت بزنی تا لایک اول رو بخوره ۱۰۰ تومن رفته روش»، «شما فرض کن از یکی دو ماه پیش که من گوشی خریدم دلار ۱۰ هزار تومن رفته روش»، «اینجوری، کمکم ریال و تومان حذف خواهد شد و مردم با دلار و یورو خرید خواهند کرد، سبزی و پرتقال کیلویی چند دلار؟»، «الان چنده؟ الان که میخونی چنده؟ بعد از پلک زدن الانت چنده؟ یکی بگه چندهه؟»، «بنده بعد از سه سال کار حرفهای و پیشرفت و اینها، الان حقوقم به دلار، پنجاه و پنج درصد اولین حقوقیه که گرفتم. دیگه کار کردن به استهلاکش نمیصرفه»، «آقا دلار نزدیک بیست و هفت هزار تومنه. کجا داره میره؟»، «یادش بخیر یه زمانی دلار ۱۳ تومن بود. البته همین ۹ ماه پیش!»
داستانهای «شاد»
آموزش مجازی و الزام معلمان و دانشآموزان برای استفاده از پیامرسان «شاد» باعث شده هر روز در شبکههای اجتماعی نوشتههای زیادی درباره این برنامه و مشکلات و نکات جالبش بخوانیم. معلمان، خانوادهها و دانشآموزان از ضعفهای این برنامه گله میکنند و در کنارش از اتفاقات بامزه آن هم مینویسند: «این وضعیت صبحای منه. التماس به دو تا «شاد» برای اینکه پیامهای گروه به روزرسانی بشه و بالا بیاد. ادعای پیشرفته بودن و 4G و 5G داریم اما دریغ از کارایی یه اپلیکیشن ساده.»، «شاد رایگانتون سیصد مگ نت مصرف میکنه برا هر لایوش قطع و وصلم میشه، بدون وی پی انم کار نمیکنه.»، «از صبح موفق نشدیم سر کلاس مجازی حاضر بشیم. همش خطا میده. میریم توی گروه واتساپ اعلام میکنیم مدیره اومده میگه لطفاً کمی صبور و آرام باشید. بچهها به رفتار شما نگاه میکنند و میآموزند. این همه نگرانی و هیجان و بیتابی وقتی برای ما بزرگترها باشد، از بچهها چه توقعی باید داشته باشیم؟»، «از اونجایی که اپلیکیشن شاد نسخه ویندوز نداره وارد نسخه وبش شدم که خواهرم بتونه استفاده کنه. کاشف به عمل اومد که نه میشه ویس داد نه شنید.»، «با این حجم از سوتیهایی که از این اپلیکیشن شاد دانشآموزان داره هر روز استخراج میشه، جا داره به کسی که این عنوان را برای این اپلیکیشن انتخاب کرده تبریک بگم، شادددددد میکنه واقعاً آدمو»، «اسکار بیخود و به درد نخورترین اپلیکیشن قرن هم میرسه به شاد» ، «حتی تو شاد هم میشه پیامها رو ویرایش کرد، اما تو واتساپ نه»، «جالبه که به قول خودشون از ۱۵ شهریور رسماً مدارس شروع بهکار کرده اما هنوز اطلاعات هویتی بسیاری از دانشآموزان وارد سامانه سناد نشده و عملاً براشون احراز هویت در شاد ممکن نیست. و جالبه که همین آموزش و پرورش بخشنامه میکنه که استفاده از پیام رسانهای تلگرام و واتساپ ممنوع است»، «برنامه شاد رو باز کردم و دیدم دو روزه کتابای هفتم دخترم داره تدریس میشه و من هیچ نوتیفی نداشتم»، «از انصاف خارج نشیم برنامه شاد به نسبت قبل هم به لحاظ ظاهری و هم به لحاظ محتوایی و قابلیتهای جدید رشد قابل ملاحظهای داشته»، «برنامه شاد یه جوریه که باید بهش بگی: اگه گروهات باز بشن من مطالبو ببینم و هنگ نکنی میبرمت پارک»، «خود برنامه شاد روزی چندبار میزنه رو پیشونیش میگه من واقعاً اپلیکیشنم؟»
هنرمند یا کنشگر سیاسی و اجتماعی؟
دکتر سیامک زند رضوی
جامعه شناس
واکنشهای مردم به موضع گیریهای سیاسی و اجتماعی هنرمندان را باید در بستری به نام کشور ایران بررسی کنیم. ابتدا باید بگوییم که این پدیده جدید نیست. قبل از انقلاب هم فیلمسازان و بازیگران و شاعران و نویسندگان به طور جدی میان مردم محبوبیت داشتند و جامعه از آنها انتظار داشت که برای حل مشکلات اساسی جامعه در عرصه سیاسی واجتماعی کمک کنند. کتابهای شعر خریده و خوانده میشد به این امید که در آن اشارهای شده باشد به صدای شهروندانی که درخواست آزادی سخن گفتن و اظهارنظر کردن داشتند.
سؤال مهم تری اینحا مطرح است؛ اینکه چرا هنرمندان باید وارد این عرصه شوند؟ عرصهای که قاعدتاً با اهداف سیاسی و کنشگران سیاسی و اجتماعی مرتبط است؛ در آن دوره قدرت برای شنیدن صدای شهروندان هیچ مفری را بهعنوان تشکل نمیپذیرفت. یک حزب بود که همه باید عضو میشدند و اجازه تأسیس حزب مستقل داده نمیشد. جامعه یا باید سکوت میکرد یا راه دیگری پیدا کرد؛راه دیگری که پیدا کرد زبان و بیان هنرمندان بود. امروز هم راهی که برای بیان حرفهای مردم پیدا شده از زبان هنرمندان است و به دلیل وجود شبکههای اجتماعی قدرتمند متکی به وب اکنون هم موافقان یک نظر میتوانند اظهارنظر کنند و هم مخالفان آن. حال کسی که سؤالی را مطرح کرده یا اظهارنظری میکند با تشویق عدهای مواجه میشود و در مقابل عدهای این نظر را منکر میشوند و نقد میکنند.
اما چرا وقتی هنرمند و چهرهای درباره مسألهای اجتماعی یا سیاسی اظهارنظر میکند معمولاً با نقدهای تند مردم مواجه میشود؟ مسأله اینجاست که درساختار قدرت درباره آزادی بیان از دوره مشروطه بسیارصحبت شده است اما تا امروز آن را به رسمیت نشناختهایم. حال که امکان سخن گفتن و اظهارنظر در شبکههای اجتماعی درمقیاس تجمعاتی و تقریباً به شکلی همگانی پیدا شده و همه تلاش میکنند نظرشان را بیان کنند با کلماتی مواجه میشویم که گوش ما به آنها عادت ندارد. درحالی که طبیعی است یک عده موافق نظر هنرمندی باشند که درباره موضوعی اظهارنظر کرده و یک عده مخالف آن. اما ما باید از حق آزادی بیان بیقید وشرط دفاع کنیم،البته طبیعی است هر فردی هم که درباره یک موضوع روز اظهارنظر میکند باید برای شنیدن انتقادها و نظرات مخالف آماده باشد.
امروز و با وجود امکانی که شبکههای اجتماعی در اختیار هنرمندان و چهرههای شناخته شده قرار داده باز هم بسیاری از هنرمندان مراقب هستند که وارد این چالشها نشوند اما تکرارآن در مجموع نشان میدهد که یک نیاز اساسی در جامعه وجود دارد و این نیاز پاسخ نگرفته است،یعنی گروههای ذی نفع مختلف نمیتوانند برنامههای مورد علاقه خود را در یک بستر واقعی پیش ببرند و یکی از راههایی که جامعه ما برای این کار پیدا کرده اظهارنظر و کنشگری هنرمندان و چهرههای محبوب است؛ در صورتی که جامعه بتواند در قالب تشکلهای مردم نهاد و بویژه احزاب سیاسی مستقل و متنوع نظراتش را بیان کند این چالشها برای چهرهها کمتر خواهد شد.
جامعه شناس
واکنشهای مردم به موضع گیریهای سیاسی و اجتماعی هنرمندان را باید در بستری به نام کشور ایران بررسی کنیم. ابتدا باید بگوییم که این پدیده جدید نیست. قبل از انقلاب هم فیلمسازان و بازیگران و شاعران و نویسندگان به طور جدی میان مردم محبوبیت داشتند و جامعه از آنها انتظار داشت که برای حل مشکلات اساسی جامعه در عرصه سیاسی واجتماعی کمک کنند. کتابهای شعر خریده و خوانده میشد به این امید که در آن اشارهای شده باشد به صدای شهروندانی که درخواست آزادی سخن گفتن و اظهارنظر کردن داشتند.
سؤال مهم تری اینحا مطرح است؛ اینکه چرا هنرمندان باید وارد این عرصه شوند؟ عرصهای که قاعدتاً با اهداف سیاسی و کنشگران سیاسی و اجتماعی مرتبط است؛ در آن دوره قدرت برای شنیدن صدای شهروندان هیچ مفری را بهعنوان تشکل نمیپذیرفت. یک حزب بود که همه باید عضو میشدند و اجازه تأسیس حزب مستقل داده نمیشد. جامعه یا باید سکوت میکرد یا راه دیگری پیدا کرد؛راه دیگری که پیدا کرد زبان و بیان هنرمندان بود. امروز هم راهی که برای بیان حرفهای مردم پیدا شده از زبان هنرمندان است و به دلیل وجود شبکههای اجتماعی قدرتمند متکی به وب اکنون هم موافقان یک نظر میتوانند اظهارنظر کنند و هم مخالفان آن. حال کسی که سؤالی را مطرح کرده یا اظهارنظری میکند با تشویق عدهای مواجه میشود و در مقابل عدهای این نظر را منکر میشوند و نقد میکنند.
اما چرا وقتی هنرمند و چهرهای درباره مسألهای اجتماعی یا سیاسی اظهارنظر میکند معمولاً با نقدهای تند مردم مواجه میشود؟ مسأله اینجاست که درساختار قدرت درباره آزادی بیان از دوره مشروطه بسیارصحبت شده است اما تا امروز آن را به رسمیت نشناختهایم. حال که امکان سخن گفتن و اظهارنظر در شبکههای اجتماعی درمقیاس تجمعاتی و تقریباً به شکلی همگانی پیدا شده و همه تلاش میکنند نظرشان را بیان کنند با کلماتی مواجه میشویم که گوش ما به آنها عادت ندارد. درحالی که طبیعی است یک عده موافق نظر هنرمندی باشند که درباره موضوعی اظهارنظر کرده و یک عده مخالف آن. اما ما باید از حق آزادی بیان بیقید وشرط دفاع کنیم،البته طبیعی است هر فردی هم که درباره یک موضوع روز اظهارنظر میکند باید برای شنیدن انتقادها و نظرات مخالف آماده باشد.
امروز و با وجود امکانی که شبکههای اجتماعی در اختیار هنرمندان و چهرههای شناخته شده قرار داده باز هم بسیاری از هنرمندان مراقب هستند که وارد این چالشها نشوند اما تکرارآن در مجموع نشان میدهد که یک نیاز اساسی در جامعه وجود دارد و این نیاز پاسخ نگرفته است،یعنی گروههای ذی نفع مختلف نمیتوانند برنامههای مورد علاقه خود را در یک بستر واقعی پیش ببرند و یکی از راههایی که جامعه ما برای این کار پیدا کرده اظهارنظر و کنشگری هنرمندان و چهرههای محبوب است؛ در صورتی که جامعه بتواند در قالب تشکلهای مردم نهاد و بویژه احزاب سیاسی مستقل و متنوع نظراتش را بیان کند این چالشها برای چهرهها کمتر خواهد شد.
زیر و بم جامعه اطلاعاتی
جامعه اطلاعاتی یکی از مباحث مورد توجه ارتباطات و فناوری اطلاعات است و در علوم ارتباطات، علم اطلاعات و دانششناسی، روابط بینالملل و جامعه شناسی بسیار به آن پرداخته میشود. کتاب «جامعه اطلاعاتی» نوشته رابرت حسن، استاد دانشگاه ملبورن استرالیا که به تازگی با ترجمه داود آقارفیعی منتشر شده به مباحث مختلف مربوط به جامعه اطلاعاتی میپردازد. این کتاب تلاش میکند مدعیات مختلف درباره جامعه اطلاعاتی یعنی دیدگاههایی که بهدنبال تقویت این مفهوم هستند و رویکردهای انتقادی و بازتابی در این عرصه را بررسی کند. بررسی ویژگیها و شایستگیهای هر دو دیدگاه و قضاوت درباره آنها باعث شده نگاهی کامل به این مقوله داشته باشد. پرداخت واقعگرایانه بیش از پرداختن به مبانی نظری صرف از ویژگیهای این کتاب است که باعث شده متفاوت از سایر آثار در این زمینه باشد. در واقع استدلال کتاب نه تنها این است که باید مفاهیمی نظیر سیاست، اقتصاد، تفکر و پویایی فناورانه که واقعیت جامعه اطلاعاتی را میسازند، درک کرد، بلکه ما باید بدانیم چه چیزی شناخت ما را از این واقعیات میسازد و به طور ویژه بدانیم که اطلاعات چیست و مصرف و تولید ما در این زمینه چه ابعادی دارد.استادان ارتباطات در ترجمه و انتشار این کتاب مشارکت داشتهاند و این ترجمه را غلامرضا آذری استاد علوم ارتباطات ویراستاری کرده و استاد یحیی کمالیپور هم بر آن مقدمهای نوشته است. «جامعه اطلاعاتی» در ۲۸۴ صفحه در قطع رقعی به قیمت ۳۸۰۰۰ تومان وارد بازار نشر شده است.
جامعه اطلاعاتی
نویسنده: رابرت حسن
مترجم: داود آقارفیعی
نشر: ثانیه
به نام تاریخ
25 شهریور
میشود گفت امروز روز درخشانی است، به دلیل هنرمندان و چهرههایی که سالروز تولد و درگذشتشان در این روز ثبت شده است و به این بهانه میتوانیم آثارشان را مرور کنیم.
تولدها
الیور استون: کارگردان امریکایی که به خاطر فیلمهای ضد جنگ شهرت دارد سال 1946 در چنین روزی به دنیا آمد. الیور استون سال 1965 به عنوان معلم زبان انگلیسی در پایتخت ویتنام جنوبی مشغول به کار شد اما 6 ماه بعد آنجا را ترک کرد و در مکزیک شروع به نوشتن داستانی درباره جنگ ویتنام کرد. سال 1974 اولین فیلمش را به نام «تشنج» ساخت و پس از نوشتن فیلمنامه فیلمهای «قطار سریعالسیر نیمه شب»، «کونان بربر» و «صورت زخمی» از سال 1986 کارگردانی را دوباره دنبال کرد. با فیلم «جوخه» در سال 1986 ساخت سه گانه درباره جنگ ویتنام را آغاز کرد و «متولد چهارم جولای» که یکی از شاخصترین فیلمهای اوست و «زمین و بهشت» دو فیلم دیگرش با این موضوع بودند. «قاتلین بالفطره»، «نیکسون»، «دبلیو»، «وحشیها» و «اسنودن» دیگر آثار شاخص استون هستند. او برای فیلمهای «جوخه» و «متولد چهارم جولای» برنده اسکار بهترین کارگردانی شد.
شوهی ایمامورا: کارگردان مطرح ژاپنی سال 1926 در چنین روزی به دنیا آمد. شوهی ایمامورا به عنوان دستیار کارگردان کارش را آغاز کرد و پس از مدتی با نوشتن فیلمنامه «خورشید» که از آثار شاخص یوزو کاواستیما است، به شهرت رسید و سال 1958 اولین فیلمش را به نام «آرزوی ربوده شده» ساخت؛ بعد از ساخت چند فیلم که موفقیت چندانی به دست نیاورد در سال 1983 با ساخت فیلم «قصیده نارایاما» برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن شد و این جایزه را یک بار دیگر هم برای فیلم «مارماهی» در سال 1997 به دست آورد، البته به صورت مشترک با عباس کیارستمی. ایمامورا در فیلمهایش زندگی مردم فقیر ژاپن و مشکلات آنها را بعد از جنگ جهانی دوم به تصویر میکشید و در طول سالها فعالیتش با فیلمهای دیگری مانند «باران سیاه» و «انتقام از آن من است» در ژاپن تحسین شد. او سال 2006 درگذشت.
آگاتا کریستی: نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و پلیسی سال 1890 متولد شد. آگاتا کریستی ابتدا با نام مستعار «مری وستماکوت» داستانهای عاشقانه و رمانتیک مینوشت اما از سال 1920 و با نوشتن اولین رمان از مجموعه داستانهای هرکول پوآرو قدم در راه شهرت گذاشت؛ علاوه بر مجموعه داستانهای هرکول پوآرو او به دلیل خلق شخصیت خانم مارپل و داستانهایش شهرت دارد.کریستی 66 رمان جنایی نوشت که «تله موش»، «قتل در قطار سریعالسیر شرق» و «مرگ در رودخانه نیل» از مشهورترین آنهاست و برای کریستی لقب «ملکه جنایت» را همراه آوردند. او سال 1955 به عنوان نخستین نویسنده برنده جایزه استاد اعظم از مجمع معمایینویسان امریکا معرفی شد و نامش در کتاب رکوردهای گینس به عنوان پرفروشترین نویسنده کتاب بعد از شکسپیر ثبت شده است. آگا کریستی سال 1976 درگذشت.
سیدرضا کمال علوی کارگردان تئاتر، سعید بهروزی نمایشنامهنویس و کارگردان، حسین عباسزاده نمایشنامه نویس و کارگردان، فرزاد صفدری نمایشنامهنویس، محسن سراجی بازیگر و کارگردان، امیرحسین شفیعی کارگردان، بهروز آورزمان شاعر، سجاد خالقی داستان نویس، تورج داروگری شاعر، کاوه سلطانی شاعر، مریم فتحی شاعر، فرناز فرازمند شاعر و پونه ندایی شاعر هم متولد امروز هستند.
درگذشتها
جعفر پتگر: نقاش و نگارگر فرش ایران سال 1384 در چنین روزی درگذشت. جعفر پتگر متولد 1299 بود و ازکودکی به نقاشی علاقه داشت؛ او درسه سالگی همراه پدرش به کارگاه قالیبافی میرفت که قالیها و نقشههای قالی او را به سمت این هنر کشاند. پتگر به رغم مخالفت پدرش به تهران آمد و وارد هنرستانی شد که ابوالحسن صدیقی مجسمه ساز آن را اداره میکرد؛ پس از آن از یک استاد آلمانی نقاشی با آبرنگ را آموخت و مدتی بعد هم همراه او به آلمان رفت تا تحصیلش را تکمیل کند. پس از بازگشت به ایران و حضور در کلاسهای طراحی و نقاشی در دانشکده هنرهای زیبا کارش را جدیتر به عنوان استاد نقاشی آغاز و اولین آموزشگاه خصوصی نقاشی را در ایران همراه برادرش تأسیس کرد؛ از پتگر نقاشیهای بسیاری به جا مانده که «رفوگر»، «قالی فرووشان دوره گرد»، «قهوهخانه امیرآباد» و «مرغ فروش» از مشهورترین تابلوهای اوست و در موزه هنرهای معاصر نگهداری میشوند.
ابوالقاسم انجوی شیرازی ادیب و پژوهشگر ادبی، مسعود عربشاهی نقاش و تندیس ساز، پرویز خائفی شاعر، اوریانا فالاچی روزنامهنگار، ریچارد رایت خواننده و آهنگساز و هری دین استنتون بازیگر امریکایی هم در چنین روزی درگذشتند.
عکس نوشت
فیلم کوتاه «کلاس رانندگی» به کارگردانی مرضیه ریاحی بهعنوان بهترین فیلم از نگاه تماشاگران بیست و پنجمین جشنواره جهانی فیلمهای زنان «آیچی» ژاپن، جایزه گرفت.
این فیلم پیش از این جایزه زردآلوی طلایی شانزدهمین جشنواره فیلم زردآلوی طلایی ارمنستان، جایزه بهترین فیلم کوتاه بخش بینالملل ششمین جشنواره جهانی فیلمهای زنان دوبلین ایرلند، جایزه بهترین فیلم کوتاه درام سیزدهمین جشنواره جهانی فیلم
I will tell انگلستان و جایزه ویژه هیأت داوران سیزدهمین جشنواره جهانی فیلمهای زنان سئول کره جنوبی را هم به دست آورده بود. جشنواره فیلمهای زنان «آیچی» ژاپن از سال ۱۹۹۶ با هدف پیشرفت زنان در جامعه و تبادل آرا و ترویج نظرات زنان در سطح بینالمللی برگزار میشود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: جشنواره تجسمی مجالی برای گردهم آمدن هنرمندان جوان و پیشکسوت
-
سینما، امید و قهرمان زنده
-
شهروند مجـــازی
-
هنرمند یا کنشگر سیاسی و اجتماعی؟
-
زیر و بم جامعه اطلاعاتی
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین