جهانگیر نصری اشرفی از اصلاح نگرشها در موسیقیهای آیینی و مذهبی میگوید
ضـرورت بسترسازی برای رشد موسیقی مذهـبی
ندا سیجانی
خبرنگار
مذهب سهم بزرگی در فرهنگ ایران دارد و متقابلاً موسیقی هم به عنوان یک پدیده فرهنگی تحت تأثیر مذهب قرار گرفته است، موسیقیهایی که دربردارنده اتفاقات مهم تاریخی بوده و روایتی از زندگی و نبردهای بزرگان دین است که با هنر تعزیه بیان میشود که البته این هنر برخاسته از موسیقی آیینی است. ناگفته نماند اغلب موسیقیهای مذهبی ما متأثر از موسیقی ردیف دستگاهی و موسیقی بومی است. اما در سالهای اخیر موسیقیهایی با عنوان مذهبی و آیینی به گوش میرسد که تناسبی با ساختار این نوع موسیقی نداشته و با سازهای الکترونیک تعریف دیگری در ذهن مخاطب ایجاد میکند که از اصالت به دور هستند. اتفاقی که انتقادهای زیادی را از سوی هنرمندان این حوزه و منتقدان به همراه داشته است. جهانگیر نصری اشرفی قومشناس و قومموسیقیشناس در گفتوگو با «ایران» به بررسی این موضوعات پرداخته است که در ادامه میخوانید:
موسیقی آیینی و مذهبی دو مقوله جدا از یکدیگرند که هر کدام به نوعی بیانگر نگرشهای اعتقادی و آغازین ما است. ابتدا درباره این دو مقوله توضیح دهید.
آیین یک نگرش آغازین، قدسی و مذهبی است و براساس همین نگرش، جوامع بسیار بدوی و ابتدایی بر این نظرند قدرتهایی در پشت کائنات قرار گرفتهاند که جهان را رهنمون میشوند. به دنبال چنین نگرشی است که این آیینها و تشریفات شکل میگیرد. این موضوع مرتبط به اولین جوامع انسانی است یعنی زمانی که ادیان الهی به وجود نیامده بودند. همان طورکه پیشتر گفته شد، آیین یک نگرش قدسی و اعتقادی است یعنی پیش از دین وجود داشته بنابراین وقتی از موسیقی آیینی صحبت میکنیم، سخن از یک موسیقی بسیار ابتدایی و آغازین است؛ موسیقی اصیلی که به ماورای تاریخ و زیباییشناسی کهن انسان بازمیگردد. اگرچه درگذر زمان این پدیدههای آیینی تغییر شکل یافته، به تناسب تغییرات اجتماعی، محتوای آنها هم تغییر پیدا کرده و واریاسیونهای مختلف و شکلهای تعمیق شده به خود گرفته است اما با این توصیف نسبت به موسیقیهای دینی دارای سادگیهای خاصی هستند. با شکلگیری ادیان و مذاهب مختلف بسیاری از این موسیقیهای آیینی که از جنبههای قدسی برخوردار بودند به موسیقیهای دینی و مذهبی پیوستند چرا که مذاهب بیش از ادیان با موسیقی سر و کار داشتهاند. به طور مثال موسیقی دینی در اسلام به معدودی از آوازها و الحان مانند اذان و تلاوت قرآن خلاصه میشود. اما اگر به مذاهب مانند مذهب شیعه باز گردیم، خواهیم دید دهها واریاسیون موسیقایی و ژانرهای هنری توأم با موسیقی وجود دارد که از جمله آنها میتوان به آوازهای مربوط به دعاها، مرثیهخوانی، نوحهخوانی، ندبه، سحرخوانی، امام خوانی، صبحخوانی و... یاد کرد که نگرش، دیدگاه و متون مختلفی براساس این موسیقی روایت میشود. تفاوت موسیقی آیینی و مذهبی در این است که موسیقی مذهبی از نظر متن و محتوا دارای نگرشی وابسته به یک مذهب خاص است یعنی هرگاه سخن از موسیقی مذهبی شیعه به میان میآید، میدانیم که این موسیقی در خدمت ترویج یا بازتاب نگرشهای تاریخی، فقهی و اجتماعی شیعیان است و جوانب مختلف زندگی و نگرش شیعیان را بازتاب میدهد. در حالی که محتوای موسیقی آیینی دستکم در فهم امروز بسیار انتزاعی است. این همان تفاوت موسیقی آیینی با موسیقی مذهبی است. نکته دیگر این است که ممکن است یک موسیقی آیینی به طور کل در خدمت موسیقی مذهبی قرار بگیرد یعنی موسیقیهایی که مروج یک آیین بسیار قدیمی هستند بر اثر اضمحلال آن آیین و مذهبی شدن جامعه در خدمت مذهب جدید قرار گرفتهاند. بدیهی است ممکن است ساختار این موسیقی جدید و با کارکرد جدید از نظر فرم و ساختارهای موسیقایی با اصل خود تفاوتی نداشته باشند و تنها متن و محتوا و دیدگاهها تغییر یابد.
آیا موسیقیهایی که تحت عنوان موسیقیهای مناسبتی به کار میرود از استانداردهای ساخت یک موسیقی آیینی و مذهبی برخوردار است؟
موسیقی دینی و مذهبی از قرنها پیش در ایران وجود داشته و کاملاً منبعث از انواع موسیقی آیینی گذشته است و در یک روند تکاملی و تغییرات زیباشناختی اجتماعی در مراحل مختلف تولید و معیشت موسیقی مذهبی ایران بر مبنای موسیقیهای ردیف-دستگاهی و قومی شکل گرفته است. بهطور نمونه موسیقی محرم به نوعی برگرفته از موسیقی ردیف- دستگاهی ایران یا از موسیقیهای قومی ایران دریافت شده، با این تفاوت که این موسیقی اندکی تغلیظ شده و جنبه قدسی پیدا کرده است، بویژه موسیقی مذهبی شیعه که حزنانگیز است و عنصر حزن و اندوه در آن تعمیق یافته است. با این حال متن این گروه از موسیقیها به طور کل تغییر یافته و با متنی کاملاً مذهبی بروز یافته است. اگر بخواهیم در چگونگی جابه جایی و جایگزینی برخی از موسیقیهای آیینی نقاط مختلف ایران با موسیقی مذهبی مثالی بیاوریم، ژانری به نام امامخوانی وجود دارد که متن آن مذهبی و وابسته به مذهب و دیدگاههای شیعه و برگرفته از نوروزخوانی است یعنی در آن برهه زمانی که ماه محرم در ایام نوروز قرار میگیرد و نوروزخوانها نمیتوانند متنهای شاد نوروزی را بخوانند، باید متنهایی خوانده شود که با نگرش و دیدگاههای فقهی و تاریخی شیعیان هماهنگ باشد. براین اساس بخشهای ریتمیک و پرشتاب آن از موسیقی آیینی مورد استفاده حذف شده و از رپرتوارهایی استفاده میشود که بیشتر دارای متر آزاد بوده و جنبه آوازی دارد. این نوع موسیقی علاوه بر موسیقیهای مناسبتی ماه محرم در نمایش موزیکال تعزیهخوانی نیز به کار میرود. موسیقی تعزیهخوانی مبتنی بر موسیقی ردیف- دستگاهی است و در آن آوازهای تغزلی شنیده نمیشود و به جای آن، آواز و متنی به گوش میرسد که بیشتر همراه با متر آزاد بوده و متن آن برگرفته از رویدادها و روایات تاریخ شیعه است. امروزه یک موسیقی بیهویت، بیقاعده و بیاصل و نسب براین متنها وارد شده است. البته خود متنها هم دستکاری شده و نوحهای که شنیده میشود با کلمات نامفهوم و بیمسمایی مانند «حوس» که ظاهراً نامی است که مداحان دوره جدید بر امام حسین (ع) گذاردهاند شروع شده که هیچ سابقهای در تاریخ فرهنگ، ادبیات ایران و حتی موسیقی شیعه ندارد و دنباله متن نیز به طور کل بیارتباط با فرهنگ و ادبیات شیعه است. کلمات و متنهایی که مفهومی ندارند و تنها براساس ذائقه گروهی از افراد شکل گرفته است. این دوره و فضاها از نظر مفاهیم تاریخ فرهنگ، فضای دوران گذار است. بازنشر این نوع موسیقی بازنشر نوعی بیفرهنگی و بیهویتی است که البته متولیان این بخش باید پاسخگو باشند. بیشتر این گونه از الحان قابلیت مقایسه و تعریف با هیچ یک از فرهنگهای موسیقایی ـــ مذهبی موجود در ایران و حتی جهان اسلام را نداشته و با هیچ آیین، مذهب و فرهنگی مرتبط نیست.
یکی از دغدغههای موسیقی آیینی که در سالهای اخیر به چشم میخورد بحث رکود در موسیقی آیینی است و این اتفاق منجر به این شده مداحی، که به عنوان نوعی از موسیقی آیینی است دچار آسیب شود. ارزیابی شما در این باره چیست؟
به گمانم در جامعه ما یک نوع تعلیق به وجود آمده است. تعلیق در اینجا به معنای معلق ماندن و بیثبات بودن نگرشهای فرهنگی جامعه است و این همان اتفاقی است که امروزه به چشم میآید یعنی به لحاظ فرهنگی دریک موقعیت بیثباتی قرار گرفتهایم و این تعلیق و بیثباتی باعث شده هر فردی به خود اجازه دهد تا هر نوع اصواتی را بهعنوان موسیقی مذهبی تحویل جامعه دهد. این فرمهای ابداعی و جدید در واقع هیچگونه ارتباطی با موسیقی مذهبی و یا موسیقی مقامی و موسیقی ردیفی نداشته و ندارد.
شما وقتی در جایگاه جامعه مصرفکننده این لحنها بویژه وقتی در موقعیت یک موسیقی شناس به این نوع از پدیدههای بهظاهر موسیقایی گوش میکنید هیچ گونه رابطهای را میان فرهنگ ملی و فرهنگ دینی با لحنها و متن این نغمات به ظاهر مذهبی پیدا نمیکنید. در حقیقت ما نمیتوانیم هیچ تعریف درستی از آن داشته باشیم جز نوعی الحان و کلمات بدون تفکر و پشتوانه که فضایی تعلیقی دارد. موسیقی که در ذائقه آن نوعی بیهویتی فرهنگی دیده میشود که متأسفانه بهدلیل آمیخته شدن با فضای قدسی مراسم مذهبی کمتر میتوان به آن اعتراض کرد.
آسیب شناسی و نظارت بر این موسیقیهای بیهویت برعهده کیست؟
این موضوع بحث گستردهای است و در چند سطرخلاصه نمیشود حتی نیاز است در کنفرانسهای علمی، آموزشی، هنری و در دانشگاهها به آن پرداخته شود اما اگر بخواهیم به اختصار در این باره صحبت کنیم باید بگوییم افرادی که ناآگاهانه و براساس شور انقلابی و شرایط خاص اوایل انقلاب، جمع تعزیهخوانها و مداحان را بهم ریختند و یا تعزیهخوانان را مجبور به تغییر تصنعی هنر خود میکردند مسبب این اتفاقات هستند. در واقع تخریب در دخالت ارگانهای دولتی در رابطه با انواع موسیقیهای مذهبی مانند تعزیه صورت پذیرفت. فارغ از اینکه، این گونه از موسیقیها و لحنهای مربوطه براساس درک، ذوق و زیباشناختی جامعه و بر بستر اعتقاداتی تاریخی صورت گرفت که آموزش سنتی و سینه به سینه و بدون دخالت نهادهای بالادستی پدید آمد و باید بر بستر همین سنتها ادامه مییافت که با دخالتهای گاه و بیگاه برخی نهادهای فرهنگی آسیبهای جدید دید. البته در حال حاضر این دخالتها کمتر انجام میگیرد، با این حال کار از کار گذشته و تخریبها و دخالتهایی که در گذشته صورت گرفته تأثیرات عمیقی در مفهومزدایی انواع موسیقی مذهبی برجای گذاشتهاست. تأثیر این دخالتهای مخرب تا آنجا پیش رفت که امروز بسیاری از دانشجویان موسیقی کشور درک درستی از انواع موسیقیهای قومی، سنتی و مذهبی ایران ندارند و نمیتوانند ارتباط درستی با آنها برقرار کنند. درعین حال این مسأله نشانگر مسیر غلط در آموزش است، چه آموزشهای سنتی و چه آموزشهای مدرسهای. ناگفته نماند بسیاری از علمای دینی و صاحبان اندیشه نیز از این وضعیت بسیار ناراضی هستند.
به دهه اول انقلاب و برخی از ممنوعیتها و محدودیتها اشاره داشتید؛ به نظر شما موسیقی آیینی چه میزان با سیاست در ارتباط است؟ آیا بطور آشکار سیاست دراین نوع موسیقی دخالت و نظارتی دارد؟
ازدیدگاه من فرهنگ یک موضوع ملموس نیست بلکه یک فضای سیال ذهنی و ذوقی است که دستاورد زیباشناسی تاریخی یک ملت است. بدیهی است موسیقی آیینی و مذهبی نیز از این مقوله جدا نیست. هرگونه دخالت عناصر سیاسی میتواند موجب تخریب وزانت این هنر شود. سیاستمداران لازم است ضمن هماهنگی با موسیقیدانان، پژوهشگران و دانشگاهها، بستری مناسب را جهت ادامه روند صحیح این هنر ایجاد کنند.
در این زمینه نقش رسانه ملی چیست؟
بدیهی است امروزه رسانههای ملی بویژه صدا و سیما میتوانند مثل چاقویی دولبه عمل کنند یعنی هم نقش تخریبی داشته باشند و هم نقشی تعمیقدهنده وسالم. واقعیت این است که رسانه ملی در سالهای اخیر نقش تخریبی بیشتری داشته است و در این سالها و در این زمینه کمتر اتفاق مثبتی درآن دیده شده است. هنر نوعی زایش جهشی در ذهن هنرمند است که در یک فرآیند تاریخی و مبتنی بر ساز و کار تفکرات اعتقادی، اجتماعی و ملی شکل میگیرد و این در حالی است که بیشتر سیاستگذاریها در رابطه با موسیقی مذهبی حصاری در راه رشد و تعالی انواع موسیقی مذهبی مبتنی بر فرهنگ ملی تبدیل شدهاست. دست کم این مسألهای است که امروزه ما با آن مواجهیم و این بازدارندگی را با همه وجود حس میکنیم.
برای حفظ و انتقال موسیقی مذهبی چه کاری باید انجام بگیرد؟
این موضوع بحث گستردهای دارد و نیاز است در فضایی علمی و پژوهشی به آن پرداخته شود. طبیعی است که در این رابطه هیچ نسخه واحدی برای آن وجود ندارد. مهمترین نیاز این است که احیای ساختارهای مبتنی بر فرهنگ بومی در زمینه موسیقی مذهبی در مراکز تحقیقی و با حضور محققین و آگاهان این فن و جمعی از هنرمندان باتجربه مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. حتی نیاز است یک مرکز و نهاد پژوهشی تخصصی بهمثابه یک دانشگاه هنر تشکیل شود و در آنجا نسبت به نحوه تصحیح و بازساخت تخریبهای به عمل آمده تصمیمگیری شود.
موسیقی آیینی به یک کالای مصرفی تبدیل شدهاست
بهزاد عبدی
آهنگساز
اپرای عاشورا درادامه تعزیه و با نگاهی جهانی نوشتهشده است. درواقع تعزیه را میتوان اپرای ملی ایرانی دانست که ساختاری مشخص و دقیق و مختص بهخود دارد و از صحنهآرایی تا روند ملودیها همه از بطن ایران کهن برخاستهاند. تعزیه در واقع شکلی مذهبی از آیین سووشون است. در تعزیه اشقیاء اشتلم خوانی (رسیتاتیو) میکنند و اولیا یا اتقیا آوازهایی در دستگاه ایرانی میخوانند. اپرای ملی ایران مدیون همت و تحقیق آقای بهروز غریبپور است. ایشان سالهای سال است که در به بار نشستن اپرای ملی ایران کار میکنند و در اپراهای عاشورا، مولوی و حافظ که در کنار ایشان بودم نتایج درخشانی حاصل شد؛در اپرا عاشورا با تکیه براصول تعزیه، نگاهی جهانی به اپرا داشتیم و با تلفیق آواز و مکتب ایرانی و ارکستراسیون غربی، به نتایج مطلوبی هم رسیدیم. و به لطف خدا دنیا به باور حضور اپرای ایرانی خواهد رسید.
به عقیده من تولید یک اثر آیینی در ساختار تفاوتی با آثار دیگر ندارد و بیشتر در مفهوم است که باید به گونهای درست نوشته و پرداخته شوند تا دقیق و تأثیرگذار به گوش مخاطب برسد، البته یک اثر آیینی درست باید از ریشههای اصلی آن که هنر بومی و قومی هستند بهرهمند شد و با تکیه برآنها در به روزرسانی خلاقانه همت گمارد.
اما اینکه در سالهای اخیر در بحث موسیقی آیینی دچار رکود شدهایم به عقیده من این رکود در موسیقی آیینی بهدلیل فاصله گرفتن از موسیقی بومی و قومی است و به همین منوال فاصله گرفتن از مفاهیم عمیق آیینها. موسیقی آیینی تبدیل به یک کالای مصرفی برای دوره ای خاص شدهاست و بالطبع از اثرگذاری و ماندگاری بسیار بسیار دور مانده است؛ باید به ریشهها، آیینها، فرهنگهای بومی و نگاهبانی آنها توجه ویژهای داشت تا با غنای آنها آثار ارزشمند هنری مثل موسیقی و نمایش که با زبان امروز آمیخته شدهاند تولید کرد.
تولید یک موسیقی مذهبی باید انسان را به تفکر بیندازد
حاتم عسگری
ردیف دان وخواننده پیشکسوت موسیقی ایران
مذهب جزئی از آیین است و نوع موسیقی که به عنوان مذهبی به کار میرود، متفاوت از موسیقی آیینی است. بطور مثال موسیقی که برای این ایام و عزای حسینی تولید و منتشر میشود باید در ارتباط و متناسب با این عزاداری ساخته شود اما مواردی که امروزه به گوش ما میرسد متفاوت از آثاری است که در گذشته تولید شده و متاسفانه در شأن این ایام نبوده و نیست و یک نوع بی احترامی به اهل بیت است بنابراین باید موسیقیای به کار رود که مردم را به تفکر وادارد. موسیقیای که برای عزا و جنگ و جدال ساخته میشود باید حزنآور باشد نه پایکوبی.
فرهنگ عزاداری ما آرام آرام طلوع کرده و امروزه همه جا را فراگرفته است بنابراین ابتدا باید موسیقی آن را بشناسیم و بعد به سراغ تولید چنین کارهایی برویم. اما متأسفانه در یکی دو دهه گذشته برخی از آثاری که به گوش میرسد اشعاری بی محتوا با ملودیهای سخیف است.
اصلیت من فراهانی است یعنی مهد تعزیه و از دوران خردسالی با این هنر اصیل و بزرگ آشنایی داشتم و این آشنایی به سبب رفت و آمد هنرمندان بسیار در منزل ما بود. البته پدرم سالها تعزیه میخواند و در روستای ما حتی به غیر از ایام محرم و صفر تعزیه خوانده میشد و آن را یک شغل نمیدانستند و برای پول اجرا نمیشد واین عشقی بود که در دل این تعزیه خوانان وجود داشت. خود من هم به سبب این علاقهمندی 5 تعزیه خواندهام. یک تعزیه برای امام حسین (ع) ساختهام که در فرهنگستان هنر است و هنوز هم منتشر نشده، این تعزیه را در گوشه ماوراءالنهر خواندهام. علاوه برآن تعزیه حر را ساختم که در دستگاه نوا است، تعزیه علی اکبر هم همین طور در چهارگاه اجرا کردم که این دو تعزیه در فرهنگستان هنر است و سه تعزیه دیگرم در میراث فرهنگی است و وقتی این موارد را میبینم بسیار مـتأثر میشوم چرا این دوستان با این موسیقی این گونه برخورد میکنند و حرمت آن را از بین میبرند. در تعزیه ما موسیقیهای بسیار مهمی وجود دارد اما به آن بی توجهی میشود و بی تردید آرام آرام فراموش خواهد شد. تعزیه از زمان آل بویه شکل گرفت و در دوران قاجاریه به اوج رسید و ناصرالدین شاه دستور داد تکیه دولت ساخته شود تا در 10 روز ایام محرم مراسم عزاداری در آنجا برپا شود. ناگفته نماند در تکیه دولت 24 استاد موسیقی از سراسر ایران دعوت شدند و برای این عزای ملی همفکری کردند. به عقیده من مسئولان فرهنگی باید نگاه جدی به این موسیقی آیینی و مذهبی و تعزیه داشته باشند تا این آثار فاخر و اصیل فراموش نشود و به نسلهای بعد هم منتقل گردد. بارها اعلام کردم بایستی تعزیه را تعلیم بدهند اما متأسفانه در این زمینه کسی آشنایی ندارد.