آوازخوانی پسر جوان به جنایت ختم شد
گروه حوادث/ پسر جوان که برای تمرین خوانندگی به پارک رفته بود در جریان درگیری با چهار مرد مرتکب قتل شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل پسر جوانی با اورژانس تماس گرفت و از درگیری و زخمی شدن پسری در پارک نهجالبلاغه تهران خبر داد.
بهدنبال این تماس امدادگران اورژانس و مأموران پلیس راهی محل حادثه که تونلی داخل پارک بود، شدند.
با حضور امدادگران آنها با بدن نیمه جان پسر جوانی مواجه شدند که از ناحیه ران پا مصدوم شده بود. در ادامه پسر جوانی که در محل حضور داشت خود را عامل این جراحت معرفی کرد و دستگیر شد.
پس از انتقال مرد مجروح به بیمارستان وی ساعتی بعد جان باخت و بدین ترتیب ایرج به اتهام قتل به دستور بازپرس جنایی در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
وی درباره این ماجرا گفت: من لیسانس شیمی دارم و در یک داروخانه کار میکنم روز حادثه از شهرستانی اطراف تهران برای دیدن پسر داییام به تهران آمدم. بعد با هم به پارک رفتیم آنجا تونلی هست که برای آواز خواندن خیلی مناسب است. چون صدا اکو میگیرد برای همین آواز خواندن در این تونل را دوست دارم. با پسر داییام راهی پارک شدیم مشغول خواندن بودم که چهار پسر جوان وارد تونل شدند. آنها هم میخواستند مثل ما تمرین خوانندگی کنند.
بعد از چند دقیقه سر خوانندگی بحثمان شد سه نفر از آنها با پسر داییام درگیر شدند و من هم با مقتول. او چاقو داشت و به سمت من حمله کرد، من هم به سختی چاقو را از او گرفتم و از تونل خارج شدم. اما او باز هم دنبال من آمد، فقط برای اینکه بترسد به او یک ضربه زدم که به سفید رانش اصابت کرد.
دوستانش با دیدن این ماجرا فرار کردند. اما من ماندم و به پلیس و اورژانس زنگ زدم. پلیس مرا در همان پارک دستگیر کرد. من ناخواسته دستم به خون او آلوده شد.
بدین ترتیب متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
عامل قتل عام خانوادگی در قلعه گنج کشته شد
گروه حوادث/ پسر جوان که سه عضو یک خانواده را در شهرستان قلعه گنج کرمان با شلیک گلوله به قتل رسانده بود در جریان درگیری مسلحانه با مأموران پلیس کشته شد.به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، خرداد سال گذشته خبر جنایتی خونین در یکی از خانههای شهرستان قلعه گنج به پلیس اعلام شد. نخستین بررسیها نشان میداد که دو برادر شرور با حمله به این خانه، پدر، مادر، عمه و دختر و پسر جوان خانواده را به رگبار بسته و فرار کردهاند. پس از انتقال مجروحان به بیمارستان فقط دختر و پسر جوان زنده ماندند و سه نفر دیگر جان باختند.
دختر جوان نیز در تشریح ماجرا گفت: چند وقت قبل پسری که از بستگان دورمان بود به خواستگاری من آمد اما پدرم با ازدواج ما مخالفت کرد و گفت دخترم را به تو نمیدهم. همین موضوع باعث کینه و اختلاف شد و سرانجام او با برادرش به خانه ما حمله کرد و همه را به رگبار بست بعد هم فرار کردند.
در حالی که تحقیقات برای دستگیری متهمان ادامه داشت سرانجام 12 فروردین امسال یکی از برادرها دستگیر شد. متهم که 28 ساله است پس از فرار در چندین استان کشور از جمله کرمانشاه و هرمزگان متواری بود که در نهایت طی یکسری اقدامات فنی از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی در قلعه گنج بازداشت شد.
بعد از دستگیری متهم، ردیابیها برای شناسایی مخفیگاه برادر فراری او نیز ادامه داشت تا اینکه بامداد چهارشنبه 5 شهریور قاتل مسلح در کوههای قلعه گنج شناسایی شد.
سردار عبدالرضا ناظری، فرمانده انتظامی استان کرمان در تشریح این خبر گفت: مأموران یگان تکاوری ۱۱۶ امام هادی(ع) کهنوج، قرارگاه ابوذر فرماندهی انتظامی استان کرمان با همراهی مأموران پلیس اطلاعات و امنیت عمومی فرماندهی انتظامی قلعهگنج در یک عملیات منسجم که از ساعات پایانی سهشنبه شب آغاز شده بود، موفق شدند بامداد چهارشنبه - 5 شهریور- قاتل مسلح فراری را از پا در بیاورند. وی با بیان اینکه همدست این قاتل چند ماه قبل دستگیر شده بود طی اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی و پس از اطمینان از حضور قاتل در کوههای اطراف قلعهگنج، بامداد دیروز وی با مأموران پلیس درگیر و کشته شد. از مخفیگاه وی یک قبضه اسلحه جنگی با ۴ خشاب و مقداری مهمات کشف شد.
سردار ناظری گفت: براساس اطلاعات موثق، قاتل دارای سوابق مجرمانه، سرقت مسلحانه، تیراندازی ایذایی و قاچاق موادمخدر بوده است.
مردی با چشمان حادثه ساز
حکایت سورچی پیرگورستان
محمد بلوری/ روزنامه نگار
با زاد و ولد سگها در اعماق جنگل و بیشهزارهای گسترده جزیره، خطر مرگبار ویروس هاری در مرادآباد افزایش مییافت و مردم میدیدند سگهای درنده هار هربار در گلههای بزرگتری به آبادی هجوم میآورند و بعضی از شبها تعدادشان چنان زیاد میشود که در سراسر مرادآباد بهراه میافتند و در هرگذر، در جدال بر سر طعمهای با چنگ و دندان بهجان هم میافتند تا همدیگر را بدرند و هنگام صبح مردم لاشهتکه پاره سگهایی را میبینند که بر سنگفرش خونین کوچهها پراکنده است. هر روز صبح پیشاز طلوع آفتاب، سورچی قبرستان با گاری نعشکش از راه میرسد و با کمک یکی دو نفر از کارگران غسالخانه، لاشهها را در نعشکش میریزند و به قبرستان میبرد تا روی هم تلنبار کنند و به آتش بکشند.
٭٭٭
آن روز صبح، پهلوان حیدر بر لب باغچه حیاط به تماشای غنچههای نو شکفته گلها ایستاده بود که سورچی پیر گورستان به دیدنش آمد. پهلوان با نگاهی به چهره درهم و عصبی پیرمرد پرسید:
در این وقت صبح، گاری نعشکشات کو پیرمرد؟ چه خبر شده به دیدنم آمدهای؟ آنهم پای پیاده مش کاظم؟ پیشپای تو، یکی دو نفر آمده بودند برای شکایت که لاشه سگها در کوچهها روی زمین مانده است. سحرگاه میباید طبق قرارمان این لاشهها را برای سوزاندن جمعآوری میکردید و به قبرستان میبردید. حالا میبینم بدون اسب و گاری نعش کش آمدهای.
سورچی پیر گورستان با تلخ کامی جواب داد: پهلوان بدون نعشکش به دیدنت آمدهام خبر بدهم که اسب نازنینم مرده ؛ کشته شده. نعش کش هم توی قبرستان مانده. پهلوان با شنیدن این خبر برخاست رو در روی پیرمرد ایستاد و پرسید: چی شده؟ اسب نازنینات چرا کشته شد؟
سورچی پیر جواب داد: پهلوان دیشب سگهای هار در هجومی به قبرستان، میخواستند از گرسنگی مرده خوری کنند. قبر یکی دو مرده ر ا هم که بهتازگی دفن شدهاند، با پنجههایشان کنار زدهاند اما پوزهشان به جسد نرسیده، بعد به انباری رفتند و اسب نازنینم را تکه پاره کردند.
اول وقت رفتم سراغ نعشکش که آن را برای جمعآوری لاشه سگها به آبادی ببرم اما دیدم بدن نیم خورده اسب کف انباری افتاده. پهلوان به خدای یگانه قسم، با جان ودل حاضر بودم خودم طعمه سگها بشوم اما اسب نازنینم زنده بماند. حالا آمدهام شما فکری بهحال من بکنید تا لاشه سگها در کوچهها روی زمین نماند.
پهلوان حیدر با تأسف سری جنباند و پرسید: مگر در انبار گورستان را نبسته بودی پیرمرد؟ پس چگونه سگها وارد انبار شدهاند؟ آخر هر شب مگر اسب را از نعش کش باز نمیکردی و در انبار را نمیبستی؟ پیرمرد جواب داد:چرا پهلوان هر شب همین کار را میکردم اما دیشب از حواسپرتی اسب را از نعش کش باز نکردم و در انباری هم قفل نبود. وای بر من پهلوان. حالا نمیدانم چه کنم.
پهلوان با چهرهای غمزده کف دستش را به پیشانیش فشرد و به فکر ماند. با نگاهی روبه پیرمرد گفت: گوش کن! میروی به مزرعه ما از قول من به پدرم میگویی اسب ابلق را تحویلت بدهد به امانت که ببندی به نعشکش. بعد با کمک بچهها در کوچههای آبادی راه میافتیم لاشه سگها را جمعآوری میکنیم. پهلوان خاموش ماند و گوش خواباند به صدای همهمه و فریادهای جمعیتی خشمگین که از فاصلهای دور به گوش میرسید.آنگاه رو به پیرمرد کرد و پرسید:
- باز چه خبر شده دستهراه انداختهاند؟
سورچی پیر گفت: - از میدان «درخت حاجت» میگذشتم دیدم در سراسر میدان جمعیت موج میزند. همه یکصدا فریاد میزدند، آی مردم نگذارید شیطان پرستها به تن شما روح شیطانی تزریق کنند، منظورشان سرو صدایی است که درباره آمپول ضد سگهای جنگلی راه افتاده. شنیدهام از چند نفر که رمال باشی این دسته را راه انداخته و از مردم خواسته اجازه ندهند بهبهانه مهار سگ های جنگلی، به آنها آمپول تزریق کنند!
آه پهلوان! شنیدم عدهای از میان همین جمعیت به مکتبخانه هجوم بردهاند. در و پنجره و میز وصندلیهای بچههای درسخوان را شکستهاند بعد ریختهاند سر خانم معلم کتکش زدهاند که اگر همسایهها به کمکش نمیآمدند این دختر را کشته بودند. آخر چرا و به چه گناهی پهلوان؟!
پهلوان زیر لب گفت: حتماً مزدوران رمالها بودند چون نمیخواهند کاسبیشان در رمالی و دعانویسی از رونق بیفتد. به زبان سادهتر نان این رمالها از راه بیسوادی مردم آبادی در میآید.
پرداخت دیه مجازات عاملان قتل در کمپ ترک اعتیاد
گروه حوادث/ دو نفر از کارکنان کمپ ترک اعتیاد که به اتهام قتل یکی از معتادان بستری در کمپ در دادگاه کیفری استان البرز محاکمه شده بودند با نجات از مجازات قصاص به پرداخت دیه محکوم شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از 23 خرداد سال 91 بهدنبال کشف جسد مرد جوانی به نام سینا 30 ساله در استخر یک مرکز ترک اعتیاد در منطقه حصار کرج آغاز شد. نخستین بررسیها نشان میداد مرد جوان در آب استخر غرق شده است اما وقتی جسد وی به دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی منتقل شد نتیجه بررسیها نشان داد وی در اثر ضربه به سر و شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی جان باخته است.کارآگاهان جنایی بهدنبال گزارش پزشکی قانونی تحقیقات خود را از کارکنان کمپ شروع کردند و در همان تحقیقات اولیه دریافتند مهرداد و احمد که هردو از کارکنان کمپ بودند ساعتی قبل از مرگ سینا با او درگیر شده بودند.
بنابراین هر دو بهعنوان مظنون اصلی این پرونده جنایی تحت بازجویی قرار گرفتند. متهمان در اظهارات خود مدعی شدند سینا به تازگی برای ترک اعتیاد به کمپ منتقل شده بود و نمیخواست تحت درمان قرار بگیرد بنابراین بین آنها درگیری رخ داده است. متهمان در ادامه مدعی شدند قصد کشتن سینا را نداشتهاند اما در جریان درگیری وی به داخل استخر افتاده است و آنها نیز به تصور اینکه خودش بیرون میآید او را رها کرده و رفتهاند اما ساعتی بعد وقتی متوجه شدند جسد وی روی آب مانده است دریافتند وی جان باخته و موضوع را به پلیس گزارش کردهاند.بهدنبال اظهارات این دو متهم آنها به اتهام قتل عمد بازداشت شدند پس از صدور کیفرخواست از سوی دادسرا دو متهم در دادگاه کیفری استان البرز تحت محاکمه قرار گرفتند.
اما از آنجا که اظهارات دو متهم نشان نمیداد که کدامیک از آنها عامل مرگ سینا بودند بنابراین با رأی قضات دادگاه حکم قصاص از دو متهم ساقط شد و هر دو به پرداخت دیه محکوم شدند.
مهرداد و احمد که به دلیل ناتوانی در پرداخت دیه 440 میلیون تومانی مقتول هشت سال در ندامتگاه مرکزی کرج در حبس بودند سرانجام با تلاش جمعی از نیکوکاران و مددکاران و همچنین چشمپوشی اولیای دم از دریافت دیه کامل صبح دیروز متهمان با پرداخت 155میلیون تومان دیه به اولیای دم رضایت آنها را جلب کردند. این دو متهم بزودی از جنبه عمومی جرم محاکمه خواهند شد.
متهم به قتل در دادگاه:
نمی خواستم خواهرم طلاق بگیرد
گروه حوادث / پسر جوان که به خاطر منصرف کردن خواهرش از طلاق او را به قتل رسانده بود در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از اردیبهشت سال 97 آغاز شد زمانی که زوج میانسالی جسد دخترشان بهنام مینا را به بیمارستان رساندند و مدعی شدند او با قرص برنج خودکشی کرده است. پساز بررسی پزشکان مشخص شد که چند ساعتی از فوت زن جوان گذشته اما از آنجا که پزشکان به نوع مرگ او مشکوک شده بودند جواز دفن صادر نکردند. تا اینکه متخصصان پزشکی قانونی اعلام کردند مرگ مینا بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن رخ داده و موضوع خودکشی با قرص برنج را رد کردند.پساز نظریه پزشکی قانونی پلیس به سراغ پدر و مادر مینا رفت که هردوی آنها مدعی شدند از موضوع قتل اطلاعی ندارند. تحقیقات مأموران ادامه داشت تا اینکه دختران نوجوان مقتول مورد تحقیق مأموران قرار گرفتند. آنها ادعا کردند: چند وقتی بود که مادرمان با مردی بهنام کمال ارتباط داشت و بهخاطر او میخواست از پدرمان جدا شود و همین موضوع باعث شده بود تا همیشه در خانه ما در مورد جدایی پدر و مادرمان بحث و جدل باشد. کمال حتی برای مادرم وکیل گرفت تا بتواند از پدرم طلاق بگیرد و همین مسائل موجب شده تا ما به کمال مظنون باشیم.
با این اظهارات کمال بازداشت شد اما با نشان دادن مدارکی به مأموران اثبات کرد که نقشی در قتل مینا نداشته است.بررسی موضوع برای شناسایی عامل قتل ادامه داشت تا اینکه چند روز بعد پدر مینا به اداره آگاهی رفت و گفت من قاتل دخترم هستم. او قصد داشت از همسرش جدا شود که من مخالف این کار بودم چون دامادم مرد بسیار خوبی است و سر این موضوع با دخترم درگیر شدم و از روی عصبانیت گلوی او را فشار دادم و خفهاش کردم.با این اظهارات پدر مقتول بازداشت شد. اما بررسی دقیقتر موضوع از سوی مأموران مشخص کرد که اظهارات او متناقض است و بررسی میدانی در روز جنایت نشان میداد که برادر مقتول بهنام حامد در زمان جنایت در خانه مینا حضور داشته است. بنابراین حامد بازداشت شد. در حالی که وی منکر قتل بود پدر مینا اعترافاتش را پس گرفت و عنوان کرد که پسرش قاتل است و او برای نجات جان پسرش اتهام قتل را پذیرفته بود.
بعد از حرفهای پدر مقتول حامد ناچار اعتراف کرد و گفت: من مخالف طلاق خواهرم بودم و روز حادثه هم من برای منصرف کردن مینا به خانهاش رفتم که بین ما درگیری رخ داد و او شروع به داد و فریاد کرد من هم دستم را روی دهانش گذاشتم که به یکباره دیدم خفه شده است. از ترس بلافاصله با پدر و مادرم تماس گرفتم و با طرح نقشهای قصد داشتیم موضوع را خودکشی نشان دهیم که میسر نشد.
بعد از اعترافات برادر مقتول و با توجه به گذشت اولیای دم، او و پدرش با قید وثیقه آزاد شدند. بعد از این آزادی کیفرخواست علیه آنها صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در این جلسه که صبح روز گذشته برگزار شد در ابتدا کیفرخواست علیه متهمان پرونده خوانده شد و سپس حامد در جایگاه قرار گرفت و گفت: زمان قتل من دانشجو بودم و تازه نامزد کرده بودم جدایی خواهرم روی زندگی من خیلی تأثیر میگذاشت به همین خاطر تصمیم گرفتم برای منصرف کردنش از طلاق با او صحبت کنم. وقتی خواهرم فریاد زد و گفت که به تو ربطی ندارد از ترس آبرویم دستم را روی دهانش گذاشتم و او خفه شد. من قصد کشتن خواهرم را نداشتم و پدرم هم برای اینکه من گرفتار نشوم قتل را گردن گرفت. من از کاری که کردم پشیمانم.
در ادامه پدر مقتول نیز که به اتهام اخفای ادله جرم در جایگاه متهم قرار داشت گفت به خاطر نجات زندگی پسرم دروغ گفتم.پساز اظهارات متهمان قضات شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی وارد شور شدند.