ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روایت کسانی که شب را در بزرگترین آرامستان تهران میگذرانند
شبنشینی با رفتگان
فرزانه قبادی/ «آمار حاضر بهخواب مردهها رو میگیریم» مهدی جواب دوستانش را که میپرسند: «شبها تو قبرستون چکار میکنید؟» اینطور میدهد. 20 ماه از خدمت سربازیاش میگذرد و حالا نگهبانی دادن در شبهای آرامستان برایش عادی شده، دیگر از تنهایی و سکوت نمیترسد اما از شبهای پرهراس و صداهای عجیب خاطره زیاد دارد: «اینجا ما یه دوست داریم اسمش هاله است، یه سایه است که صورت نداره، شبا میاد رد میشه، گاهی هم ما بهش سلام میدیم.»شب مرموز و آرام از راه میرسد. گورستان کمکم خلوت میشود، خالی اما نه. چراغهای سرخ و سفید از ارتفاعی بلند به اطراف نور میپاشند. ماشینها راه خروج را پیش گرفتهاند و ترافیک مقابل در خروجی متراکمتر شده. گلها ماندهاند بر مزارها، دلها هم شاید. ماجراهای اینجا با رفتن خورشید و ماشینها و آدمها تمام نمیشود. قصهها زیر پوست شب ادامه دارند.
بهشت در جوار فرشتگان
در انتهای خیابان تاریک میرسیم به چند پروژکتور بزرگ که قطعه 31 را روشن کرده. در «قطعه فرشتگان» همه چیز متفاوت است. اندازه سنگ مزارها، چهرههای حک شده بر تن سنگ های عمودی، بادکنکهایی که در هوا تلو تلو میخورند و تورها و روبانهایی که در میان سنگهای سیاه، شرمسارند از اینکه کاری از دست شان بر نمیآید. ریسههای رنگی و براق تمام تلاش شان را کردهاند که فضا را کمی رنگی و شاد کنند. تمام قطعه روشن است. مثل روز. بچهها روی سنگ مزارها میخندند، صدایی اما نیست. هر چه چشم میچرخانی خبری از شور و قهقهه و شیطنتهای کودکانهشان نیست. سنگهای سرد بار تمام آن خندهها را به دوش میکشند. سکوت است و سکوت.
مرد آب داخل گالن را پای بید مجنون میریزد و در دنیای خودش قربان صدقه سنگ مزار کوچک و سیاه میرود: «چطوری بابایی؟ الهی قربونت برم.» ویهان را یک سال و چهار ماه پیش از دست دادهاند. پسر یک سالهای که مبتلا به sma تیپ یک بود و با وجود تمام تلاشهای خانواده برای درمان و بهبود زندگیاش، همانطور که در یک روز بهاری به دنیا آمده بود، در یک روز بهاری هم آسمانی شد. حالا خانواده ویهان هر پنجشنبه قرار دارند تا شب را کنار او بگذرانند. گاهی هم که مادر بیتاب میشود، هر ساعتی از شبانه روز باشد، خود را میرسانند به «بهشت» و کنار ویهان، تا دل مادر قرار گیرد. عمو اکبر پدر ویهان مرد خوش مشربی است، مهربانی در صدایش موج میزند، در میان مرور خاطراتش گاهی بغض میکند و اشکش به آنی جاری میشود: «اینجا آدم به خدا نزدیکتره، قطعه فرشتگان یه سرزمین پاکه، یک تکه از بهشت. دل آدم صیقلی میشه اینجا چون این بچهها همه فرشته هستن.» در میان صحبتهای عمو اکبر زن و مرد جوانی سر میرسند، کوروش را در هشت ماهگی در تصادف از دست دادهاند. مادر تأکید میکند که کوروش وقتی «هشت ماه و 12 روز» داشت آسمانی شده است. حالا هم حتماً حساب روز و ساعتهای نبودن پسرش را دقیق و درست دارد، اما بیشتر از این چیزی نمیگوید. چشمان مرد جوان پر از حرف است: «اینجا ما حرف همدیگه رو خوب میفهمیم، چون درد همه مون یک چیزه، همه بچه هامونو از دست دادیم.» درد مشترک شان هر پنجشنبه شب آنها را دور هم جمع میکند، حتی در سرمای استخوان سوز شبهای زمستان که عمو اکبر یک حلبی را پر از چوب میکند و خانوادهها دور آتش جمع میشوند تا قرارشان نقض نشود. ساعت از 12 شب گذشته، مرد جوان دیگری سر میرسد، با جمع احوالپرسی میکند و مستقیم به سمت یکی از سنگهای سیاه و کوچک میرود، سنگ را میبوسد و بر میگردد. بنیامین را وقتی یک سال و 11 ماه داشت بر اثر عفونت ریه از دست داده، حالا هر زمان که دلش بگیرد راهی قطعه فرشتگان میشود: «دو ماه دیگه میشه 24 ماه که بنیامین آسمونی شده. من بچه مو به خاطر یک عفونت ساده از دست دادم، به خاطر کوتاهی پزشکی که نمیدونست باید چه دارویی به بچه من بده. 90 درصد این بچهها یا بهخاطر قصور پزشکی یا به خاطر نبود دارو آسمونی شدن، 10 درصد به خاطر مشکلات ژنتیکی و تصادف و اتفاقات دیگه.» خانوادهها روی زیراندازی که عمو اکبر کنار مزار ویهان پهن کرده نشستهاند، بساط چای و تنقلات و میوه به راه است، شاید ویهان و کوروش و بنیامین هم همان حوالی خوشحال و خندان در پیک نیک شبانهای که قرار است بغضی سنگین را پنهان کند مشغول بازی و شیطنت باشند. «پدر و مادرهای قطعههای فرشتگان آزادند برای تردد، هر ساعتی از شبانه روز بخوان میتونن بیان و بمونن اینجا. ما هم کاری باهاشون نداریم، چون دردی که دارن رو میدونیم. کاری با کسی ندارن، بعضی مادرها اگه شب اینجا نیان و نمونن دق میکنن، بههمین خاطر زیاد سختگیری نمیکنیم براشون.» اینها را حمیدرضا میگوید سربازی که در نزدیکی قطعه فرشتگان نگهبانی میدهد. خانوادهها او را در جمع خود پذیرفتهاند، قصه آنها را میداند، گاهی هم میهمان شبنشینی هایشان است.
اینجا زمان مفهومی ندارد، روز یا شب، تنها چیزی که اعتبار دارد داغی آرام نشدنی است که با دیدن سنگی کوچک و لبخندی که بر تن سیاه آن حک شده تازه میشود، شاید هم کمی آرام.
شبهای روشن
دختر جوان کنار مزار ایستاده است. نور کم جانی که از شمعهای روی مزار و چراغهای اطراف قطعه میتابد کمیفضا را روشن کرده است. روی سنگ مزار غرق در گل است و تنها چهره مهربان زنی که بر بالای سنگ حک شده پیداست: «مادرم هستند» معمولاً شبهای پنجشنبه به مادرش سر می زند: «شب اینجا آرومتره، خلوته و حس و حال خوبی داره. من تمام این چند سال که مادرم رو از دست دادم شبها میام پیشش، البته در طول هفته کمیخطرناکه، چون خلوته، اما پنجشنبهها آدمهای بیشتری میان و شب میمونن اینجا دور هم هستیم، با هم دوست شدیم تو این چند سال» در قطعه 320 بجز او چند نفر دیگر هم هستند که شبهای پنجشنبه را در تاریک روشن اینجا سپری میکنند، شهناز خانم، زن پر انرژی و خوش صحبتی است که هر هفته میآید تا کنار خواهرزادهاش باشد: «اینجا شبها حال و هوای دیگهای داره، دنج و آرومه، کسی با آدم کار نداره.» حسین هم میگوید: «این قطعه چون درخت و سایه بون نداره، روزها و زیر آفتاب نمیشه زیاد اینجا موند، برای همین ما از حوالی غروب میآییم تا حدود 12 شب که سربازها تذکر میدن که بریم بیرون، اینجا هستیم» باد اگر نباشد روی مزارهای دیگر هم شمع روشن میکنند و حال و هوای خودشان را دارند. دورهمی پنجشنبههای قطعه 320 با خنده و حال خوب این گروه کوچک هر هفته به راه است، آنها اینجا از هر جای دیگری به عزیزانشان نزدیک ترند:«چرا حالمون خوب نباشه، کنار عزیزمون هستیم.»
اینجا مرزها کنار زده شدهاند. آدمها قصههای خودشان را دارند. آمدهاند که مرگ را به سخره بگیرند.
آمدم که تنها نباشد
برانکارد حمل اموات گوشهای رها شده، خاک های نرم و تابلوهای سیاهی که در زمین فرو رفته میگوید اینجا قطعه تازه واردان است. نوری نیست، همان چراغهایی که خیابان مجاور را روشن کرده نور کمرنگی به فضا داده است. دو پسر جوان که غم توی چشمانشان موج میزند و صدایشان هنوز از بغض میلرزد روی صندلی، کنار تلی از خاک نشستهاند. پدرشان را صبح امروز به خاک سپرده اند: «به خاطر کرونا آدمهای کمیاومدن بدرقه، پدرم غریبانه رفت، حالا ما اومدیم که امشب تنها نباشه» حوصله ندارند که کسی خلوتشان را به هم بزند. پسر جوانتر چشم از گلهای تازه خاک آلود بر نمیدارد، دیگری تذکر میدهد: «سمت مزارهای اون طرف نرید، امروز چند تا کرونایی به خاک سپردن، خطرناکه» و سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند.
در چند قدمیدو جوان، صدها حفره مستطیلی عمیق حفر شده و در سکوت تن به تاریکی شب دادهاند. تا چند روز دیگر قرار است اینها هم با جسمیبی جان و خاکی نرم پر شوند. گوشهای روی مرز دو حفره چند کیسه سفید آهک برای مزار کسانی که بر اثر کرونا از دنیا رفتهاند، تلنبار شده. گل های تازه زیر پای عابران غرق خاک شدهاند، سنگی نیست، تصویری نیست، صدایی نیست. از تازه واردها فقط یک نام بر تابلوی سیاه درج شده. تا همین چند ساعت پیش گوش اینجا شاید پر بود از صدای ضجه زنی، یا سکوت بغض آلود مردی. آدمها کنار این خاکهای خیس غرق در گل و این حفرههای مستطیلی بیشتر به مرگ فکر میکنند، شاید هم به ماهیتش لعنت بفرستند که آرزوی جاودانگی را به دل انسان گذاشته.اینجا دور از هیاهوی روز، زیر نور ماه و سکوت غلیظی که شب را پر کرده بیشتر از هر جایی میشود حقیقت تنهایی و مرگ را دید.
حفاظت از مردگان
«شبهای اول اینجا تنها بودم، از چهارراه عروجیان تا قطعه فرشتگان فقط یه برج نور بود. بقیهاش ظلمات بود. روبهروی دکه نگهبانی یه چراغ بود که انقدر گرد و غبار گرفته بود، کم نور شده بود. من از ترسم از زیر چراغ تکون نمیخوردم. صداهای وحشتناک میاومد، عادیترین صدا برای من که تا به حال شب تو قبرستون تنها نبودم ترسناک بود» مهدی یکی از صدها سربازی است که دوران خدمتشان را در بهشت زهرا(س) میگذرانند. 20 ماه از خدمتش میگذرد اما میگوید: «انقدر اضافه خدمت دارم که حالا حالا اینجا هستم» مثل تمام مردهایی که به خدمت سربازی میروند، بینهایت خاطره شنیدنی از این 20 ماه دارد. اما از شبها که میگوید، ترس کلید واژه اصلی خاطرهها میشود: «ما از مردهها نمیترسیم، از زندهها میترسیم.»
درباره هر قسمت از بهشت زهرا(س) قصه و خاطره دارد. از اسامیکه برای بخشهای مختلف گذاشتهاند میگوید: «یهجای عجیب همین نزدیکی هست ما بهش میگیم «آخرت» یه جوریه اگر تو سکوت شب بری اونجا احساس میکنی برزخه، آدما رو میبینی دارن میرن پیش خدا که سؤال جواب بشن، برن اون دنیا» دیوار هشتاد، قطعه هنرمندان و غسالخانه از نظر مهدی شب ها ترسناکترین بخشهای بهشت زهرا(س) هستند. میگوید قبل از اینکه برای خدمت سربازی به اینجا بیاید، هیچ تصویری از این فضا نداشت: «ما خونه مون کرجه، من فقط چند بار سر مزار ایرج قادری تو بهشت سکینه رفتم» تصویری که از آرامستان داشت، شبیه بهشت سکینه بود، اما حالا 20 ماه خاطره از بزرگترین آرامستان کشور دارد و خوب قصه بخشهای مختلف آن را بلد است. اینجا نگهبان، لحظهها را به هم وصله میکند تا شب کشدار تمام شود. دنیایش پر از شور زندگی است وقتی در سکوت قدم میزند و در دنیای مردگان نگهبانی میدهد.
عاشقترین زندگان
تردد و تکاپو در قطعه شهدا بیش از هر بخش دیگر بهشت زهرا(س) است. تعداد چراغها هم. گویی مرگ و سکوت اینجا معنا ندارد: «شهیدان زنده هستن، به همین خاطر اینجا بوی مرگ نمیده» این را زهره میگوید که کنار مزار یک شهید گمنام نشسته و زیر نور فانوس دعای کمیل میخواند: «هر وقت دلم بگیره میام اینجا، روز یا شب فرقی نداره، هر وقت بیام حال دلم خوش میشه» در قطعه شهدا برنامهها انفرادی نیست، هر چند بعضی آدم ها خلوت خود را دارند و در حال و هوای خودشان لحظاتی را میگذرانند، اما در محدودههای مشخصی برنامههای عمومی برگزار میشود. دعای کمیل، مراسم شب قدر و تحویل سال و حتی شب یلدا در همین محدودهها که اغلب مفروش شدهاند برگزار میشود: «ما معمولاً شب قدر اینجا هستیم، تحویل سال هم چند بار اومدیم» مزار شهدای مدافع حرم پر تردد است، با تزئیناتی که جوانها دست و پا کردهاند و کنار آن عکس یادگاری میگیرند. تصاویر شهدای مدافع حرم روی بنرهای بزرگ منتشر شده و در نقاط مختلف نصب شده، صدای بلند گوها از هر گوشه بلند است. پنجشنبهها بعد از نماز جماعت و دعای کمیل، هستند کسانی که شام را هم کنار مزار شهدا صرف کنند و بعد به خانه بروند: «از وقتی کرونا اومده اینجا کمیخلوتتر شده، تا چند ماه قبل پنجشنبهها خیلی شلوغتر بود»
علی گوشهای خلوت کرده، نمازش را خوانده و نشسته کنار مزار یکی از شهدا به راز و نیاز: «خیلی وقت بود نیومده بودم، امشب بعد از مدتها اومدم اینجا. یک حال و هوای غریبی داره، از سختیهای زندگی و روزگار فرار میکنم میام پیش شهدا، اینجا بخشی از آسمون خداست.» بخشهای قدیمیتر سوت و کور و تاریکند. با آن حجلههای آلومینیومیکه روزگاری مادری با وسواس و سلیقه تمام برای فرزندش تزئین کرده و حالا شاید مادر دیگر نیست که سری به حجله و سنگ مزار پسرش بزند و غبار از سر و روی حجله بگیرد. مادری که روزی دلش با همین حجله و سنگ سفید و چهره محجوب فرزندش در قاب، قرار پیدا میکرد.
اینجا زیارتگاهی است با هزاران قصه ناشنیده و شنیده، هزاران قصه گمنام و نامی، هزاران عاشق زنده.
هست شب
شبگویی در دنیای مردگان پایان ندارد. قصهها و روایتهای زیادی میان آدمهایی که مرز میان جهان مردگان و زندگان را بیاعتبار کردهاند، جریان دارد. روایتهایی به تعداد تمام آدمهایی که در این شهر زیر نور ماه به هر بهانه قدم میزنند. شهری که ساکنانش را با سنگهای مستطیل کوچک و بزرگ میشود شناخت. شهری که بسیاری از کسانی که پیش از غروب آن را ترک کردند، معتقدند شبهایی وهم ناک و پر هراس دارد. با تمام اینها شهر مردگان هر شب میهمانانی دارد، زندههایی که بعضی از زندگی خستهاند، مثل زهرا خانم با دندانهای یک در میانی که از اعتیاد برایش مانده. زهرا خانمیکه شبها را همین جا کنار همین مردگان به صبح میرساند، چون معتقد است: «مرده ترس نداره، باید از زندهها ترسید»
قطعه نام آوران بهشت زهرا(س)
چهرههای ماندگار
مهسا قویقلب / در بهشت زهرا(س) قطعهای به نام «نام آوران» وجود دارد؛ ورزشکاران، نویسندگان، اهالی رسانه، افرادی که اهدای عضو کردهاند و بهطور کلی افرادی که نامی آشنا داشته و در سطح جامعه تأثیرگذار بودهاند، در این قطعه آرمیدهاند. نام آوران درفاز 2 بهشت زهرا در قطعه 255 دفن میشوند. ورزشکارانی که در سطح جهانی مانند المپیک بازی کردهاند یا مدال آور بودهاند با مجوز کمیته ملی المپیک، خبرنگاران با مجوز معاونت رسانهای ارشاد، نویسندگان و دیگر نامآوران با تأیید رئیس شورای شهر در این قطعه به خاک سپرده میشوند.
روزی که ناصر حجازی مرحوم شد بسیاری از ایرانیها تحت تأثیر قرار گرفتند؛ این بازیکن بااخلاق استقلالی در حالی که ماه ها بود از سرطان ریه رنج می برد، روز ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ و هنگام تماشای دیدار تیم فوتبال استقلال مقابل پاس همدان در روز آخر لیگ برتر بهدلیل وخامت حالش به کما رفت، در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۹۰درگذشت.
ابراهیم آشتیانی هم که از بازیکنان پیشکسوت باشگاه پرسپولیس و از پیشکسوتان تیم ملی فوتبال ایران بود، در همین قطعه به خاک سپرده شده است.
آبی و قرمزهای نام آور دیگری هم هستند؛ منصور پورحیدری و همایون بهزادی هم که از بازیکنان شناخته شده تیمهای استقلال و پرسپولیس بودند، در این مکان دفن شدهاند، البته نمیتوان تمامی این عزیزان را تک تک برشمرد و ترس از قلم افتادن و محدودیت فضا، اجازه نمیدهد که اسامی یکایک نام آوران را یادآور شویم. دکترکاظم معتمدنژاد پدر علم ارتباطات ایران و از چهرههای ماندگار کشور نیز در این قطعه آرمیده است.
اصحاب رسانه ای چون محسن رسولاف، عکاس و کاریکاتوریست، میلاد حجتالاسلامی، مهدی شادمانی خبرنگار باسابقه ورزشی، حسین جوادی، احمدرضا دالوند طراح و مدیر هنری بسیاری از نشریات و علیرضا تلیانی... از جمله روزنامه نگاران و خبرنگارانی هستند که در قطعه نامآوران بهشت زهرا(س) آرام گرفتهاند.
بر کسی پوشیده نیست که خبرنگاری و همچنین عکاسی خبری از سختترین مشاغل دنیا به شمار میرود و بسیاری از خبرنگاران در هنگام انجام مأموریت بویژه مأموریتهای زمان جنگ جان خود را در راه آگاهیرسانی به مردم، فدا میکنند، هرچند متأسفانه تا امروز جایگاه مناسبی برای این شغل و آسیبهای ناشی از آن تعریف نشده اما در سازمان بهشت زهرا (س) با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خبرنگاران در قطعه نام آوران به خاک سپرده میشوند.
نمیتوان براحتی از کنار اسامی دیگری که در این قطعه به خواب ابدی رفتهاند، گذشت، مهندس تیمور لکستانی، «پدر برق ایران» و از بنیانگذاران دانشگاه صنعتی شریف هم از جمله افرادی است که در راستای اعتلای علم و آگاهی در کشور، گامهای بلندی برداشته است. لکستانی که از شاگردان دانشمند فقید پرفسور حسابی بود، جزو نخستین گروه مهندسان برق دانشآموخته دانشگاه تهران به شمار میرفت که پس از فراغت از تحصیل به خدمت صنعت برق کشور درآمد و خدمات شایانی انجام داد. وی را به خاطر خدمات متعهدانهاش به صنعت برق کشور و نقش تأثیرگذارش در توسعه شبکه برق تهران، «پدر برق ایران» لقب دادهاند. در این قطعه کم نیستند افرادی که در عنفوان جوانی جان خود را از دست دادهاند، افرادی که اگر زنده میماندند، قطعاً میتوانستند نقشآفرینیهای بیشتری برای جامعه و کشور خود داشته باشند، اما دریغ که اجل امانشان نداد.
آیدین نیکخواه بهرامی به جرأت ازجمله این افراد بود. نیکخواه بهرامی یکی از اعضای تیم ملی بسکتبال ایران و باشگاه بسکتبال صباباتری بود و نقش بزرگی در تیم ملی بسکتبال ایران در رقابتهای قهرمانی آسیا و بهدست آوردن سهمیه المپیک پکن ۲۰۰۸ داشت اما متأسفانه در دی ماه سال 1386 در سن 26 سالگی در اثر سانحه تصادف رانندگی درگذشت و پیکرش در قطعه نام آوران به خاک سپرده شد. علیرضا راهب، شاعر و ترانهسرای فقید کشورمان نیز اخیراً در پی ابتلا به کرونا از دنیا رفت و پیکرش در قطعه نامآوران بهشت زهرا(س) آرام گرفت. مرحوم راهب (با نام شناسنامهای علیرضا قادری) شاعر، نویسنده، بازیگر، دکلماتور و ترانهسرا و دانشآموخته رشته حقوق از دانشگاه تبریز بود. در قطعه نام آوران بهشت زهرا(س)، علاوه بر افراد یادشده، استادان دانشگاه هم که عمری برای اعتلای علم و دانش زحمت کشیدهاند، آرمیدهاند.
هوشنگ عباسزاده چهره ماندگار روابط عمومی ایران و عضو هیأت علمی بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی، که سال ۱۳۷۱ عضو هیأت علمی داوران انتخاب روابط عمومیهای برتر کشور بود و با همکاری علی میرسعید قاضی، کتاب زبان انگلیسی تخصصی روابط عمومی و ارتباطات را تألیف کرد ، از جمله میهمانان ابدی اینجاست. از استادان دیگری که در این قطعه نامشان جاودانه است، مرحوم دکتر محمد تقیخانی، استاد دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تربیت مدرس است. از مسئولیتهای این استاد بزرگ، معاونت وزیر بهداشت و رئیس سازمان انتقال خون، معاونت دانشگاه تربیت مدرس، تهران و شاهد، ریاست دانشکده پزشکی دانشگاه تربیت مدرس، استادی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تربیت مدرس و ریاست انستیتو پاستور ایران بوده است. از دیگر چهرههای تأثیرگذار در قطعه نام آوران، مرحوم دکتر سیدمسعود کیمیاگر، استاد پیشکسوت تغذیه است.
استاد کیمیاگر یکی از استادان فرهیخته دانشگاه در عرصههای آموزشی، پژوهشی و درمان بیماران در حوزه علم تغذیه بود و همه ما در طول زندگی با نام او و روشهای بینظیر تغذیهای که ارائه میداد، آشنا هستیم. با گشتی در این قطعه مزار اساتیدی را می بینید با پیشه ها و تخصص ها یی کاملا متفاوت... استادانی همچون دکتر حسین زمرشیدی، معمار سنتی در یک سو و احمد منزوی از استادان و محققین حوزه علوم انسانی که بابت نگارش فهرست نسخههای خطی مرکز دایرة المعارف اسلامی برنده جایزه کتاب سال در سال 1385 شده بود، در سویی دیگر. محمدرضا حافظی، از خیرین مدرسه ساز، دکترعلی محمد کاردان از استادان و چهرههای ماندگار دانشگاه تهران و دکترعباس شفیعی از چهرههای ماندگار پزشکی و استاد دانشگاه و معمار آموزش نوین داروسازی کشور همه در این قطعه به خاک سپرده شدهاند.
در قطعه 255 بهشت زهرا(س)، منطقهای هم برای افرادی که اهدای عضو کردهاند، پیشبینی شده است و با ارائه نامه از انجمن اهدای عضو، این افراد در این قطعه به خاک سپرده میشوند. از نمونههای تأثیرگذار افرادی که در این قطعه به خاک سپرده شدهاند میتوان به کودکی دو ساله اشاره کرد که دچار مرگ مغزی و دو کلیه و کبد این کودک در بیمارستان مسیح دانشوری تهران به بیماران نیازمند اهدا شد.
روزی که ناصر حجازی مرحوم شد بسیاری از ایرانیها تحت تأثیر قرار گرفتند؛ این بازیکن بااخلاق استقلالی در حالی که ماه ها بود از سرطان ریه رنج می برد، روز ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ و هنگام تماشای دیدار تیم فوتبال استقلال مقابل پاس همدان در روز آخر لیگ برتر بهدلیل وخامت حالش به کما رفت، در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۹۰درگذشت.
ابراهیم آشتیانی هم که از بازیکنان پیشکسوت باشگاه پرسپولیس و از پیشکسوتان تیم ملی فوتبال ایران بود، در همین قطعه به خاک سپرده شده است.
آبی و قرمزهای نام آور دیگری هم هستند؛ منصور پورحیدری و همایون بهزادی هم که از بازیکنان شناخته شده تیمهای استقلال و پرسپولیس بودند، در این مکان دفن شدهاند، البته نمیتوان تمامی این عزیزان را تک تک برشمرد و ترس از قلم افتادن و محدودیت فضا، اجازه نمیدهد که اسامی یکایک نام آوران را یادآور شویم. دکترکاظم معتمدنژاد پدر علم ارتباطات ایران و از چهرههای ماندگار کشور نیز در این قطعه آرمیده است.
اصحاب رسانه ای چون محسن رسولاف، عکاس و کاریکاتوریست، میلاد حجتالاسلامی، مهدی شادمانی خبرنگار باسابقه ورزشی، حسین جوادی، احمدرضا دالوند طراح و مدیر هنری بسیاری از نشریات و علیرضا تلیانی... از جمله روزنامه نگاران و خبرنگارانی هستند که در قطعه نامآوران بهشت زهرا(س) آرام گرفتهاند.
بر کسی پوشیده نیست که خبرنگاری و همچنین عکاسی خبری از سختترین مشاغل دنیا به شمار میرود و بسیاری از خبرنگاران در هنگام انجام مأموریت بویژه مأموریتهای زمان جنگ جان خود را در راه آگاهیرسانی به مردم، فدا میکنند، هرچند متأسفانه تا امروز جایگاه مناسبی برای این شغل و آسیبهای ناشی از آن تعریف نشده اما در سازمان بهشت زهرا (س) با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خبرنگاران در قطعه نام آوران به خاک سپرده میشوند.
نمیتوان براحتی از کنار اسامی دیگری که در این قطعه به خواب ابدی رفتهاند، گذشت، مهندس تیمور لکستانی، «پدر برق ایران» و از بنیانگذاران دانشگاه صنعتی شریف هم از جمله افرادی است که در راستای اعتلای علم و آگاهی در کشور، گامهای بلندی برداشته است. لکستانی که از شاگردان دانشمند فقید پرفسور حسابی بود، جزو نخستین گروه مهندسان برق دانشآموخته دانشگاه تهران به شمار میرفت که پس از فراغت از تحصیل به خدمت صنعت برق کشور درآمد و خدمات شایانی انجام داد. وی را به خاطر خدمات متعهدانهاش به صنعت برق کشور و نقش تأثیرگذارش در توسعه شبکه برق تهران، «پدر برق ایران» لقب دادهاند. در این قطعه کم نیستند افرادی که در عنفوان جوانی جان خود را از دست دادهاند، افرادی که اگر زنده میماندند، قطعاً میتوانستند نقشآفرینیهای بیشتری برای جامعه و کشور خود داشته باشند، اما دریغ که اجل امانشان نداد.
آیدین نیکخواه بهرامی به جرأت ازجمله این افراد بود. نیکخواه بهرامی یکی از اعضای تیم ملی بسکتبال ایران و باشگاه بسکتبال صباباتری بود و نقش بزرگی در تیم ملی بسکتبال ایران در رقابتهای قهرمانی آسیا و بهدست آوردن سهمیه المپیک پکن ۲۰۰۸ داشت اما متأسفانه در دی ماه سال 1386 در سن 26 سالگی در اثر سانحه تصادف رانندگی درگذشت و پیکرش در قطعه نام آوران به خاک سپرده شد. علیرضا راهب، شاعر و ترانهسرای فقید کشورمان نیز اخیراً در پی ابتلا به کرونا از دنیا رفت و پیکرش در قطعه نامآوران بهشت زهرا(س) آرام گرفت. مرحوم راهب (با نام شناسنامهای علیرضا قادری) شاعر، نویسنده، بازیگر، دکلماتور و ترانهسرا و دانشآموخته رشته حقوق از دانشگاه تبریز بود. در قطعه نام آوران بهشت زهرا(س)، علاوه بر افراد یادشده، استادان دانشگاه هم که عمری برای اعتلای علم و دانش زحمت کشیدهاند، آرمیدهاند.
هوشنگ عباسزاده چهره ماندگار روابط عمومی ایران و عضو هیأت علمی بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی، که سال ۱۳۷۱ عضو هیأت علمی داوران انتخاب روابط عمومیهای برتر کشور بود و با همکاری علی میرسعید قاضی، کتاب زبان انگلیسی تخصصی روابط عمومی و ارتباطات را تألیف کرد ، از جمله میهمانان ابدی اینجاست. از استادان دیگری که در این قطعه نامشان جاودانه است، مرحوم دکتر محمد تقیخانی، استاد دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تربیت مدرس است. از مسئولیتهای این استاد بزرگ، معاونت وزیر بهداشت و رئیس سازمان انتقال خون، معاونت دانشگاه تربیت مدرس، تهران و شاهد، ریاست دانشکده پزشکی دانشگاه تربیت مدرس، استادی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تربیت مدرس و ریاست انستیتو پاستور ایران بوده است. از دیگر چهرههای تأثیرگذار در قطعه نام آوران، مرحوم دکتر سیدمسعود کیمیاگر، استاد پیشکسوت تغذیه است.
استاد کیمیاگر یکی از استادان فرهیخته دانشگاه در عرصههای آموزشی، پژوهشی و درمان بیماران در حوزه علم تغذیه بود و همه ما در طول زندگی با نام او و روشهای بینظیر تغذیهای که ارائه میداد، آشنا هستیم. با گشتی در این قطعه مزار اساتیدی را می بینید با پیشه ها و تخصص ها یی کاملا متفاوت... استادانی همچون دکتر حسین زمرشیدی، معمار سنتی در یک سو و احمد منزوی از استادان و محققین حوزه علوم انسانی که بابت نگارش فهرست نسخههای خطی مرکز دایرة المعارف اسلامی برنده جایزه کتاب سال در سال 1385 شده بود، در سویی دیگر. محمدرضا حافظی، از خیرین مدرسه ساز، دکترعلی محمد کاردان از استادان و چهرههای ماندگار دانشگاه تهران و دکترعباس شفیعی از چهرههای ماندگار پزشکی و استاد دانشگاه و معمار آموزش نوین داروسازی کشور همه در این قطعه به خاک سپرده شدهاند.
در قطعه 255 بهشت زهرا(س)، منطقهای هم برای افرادی که اهدای عضو کردهاند، پیشبینی شده است و با ارائه نامه از انجمن اهدای عضو، این افراد در این قطعه به خاک سپرده میشوند. از نمونههای تأثیرگذار افرادی که در این قطعه به خاک سپرده شدهاند میتوان به کودکی دو ساله اشاره کرد که دچار مرگ مغزی و دو کلیه و کبد این کودک در بیمارستان مسیح دانشوری تهران به بیماران نیازمند اهدا شد.
مدیریت موفق بزرگترین آرامستان جهان
حمیده امینی فرد / 54 سال سال پیش بود که کلنگ سازمان بهشت زهرا(س) در جنوبیترین نقطه تهران بر زمین زده شد؛ هرچند نخستین میهمان این آرامستان، 50 سال پیش و درسال 1349 در آن آرام گرفت. آن زمان کسی فکر نمیکرد بعد از حدود نیم قرن، این سازمان عریض و طویل که شاید در ظاهر فقط یک آرامگاه برای رفتگانمان بود، به قطب فرهنگی کلانشهر تهران تبدیل شود. حالا از یک میلیون و 500 هزار نفری که در بهشت زهرا(س)دفناند، 2 هزار و 500 نفرشان از مشاهیر، هنرمندان، نام آوران و بزرگانی هستند که هر ساله تعداد زیادی از زائران و گردشگران معنوی را به سمت خود جذب میکنند. خیلیها برای عرض ارادت به این نقطه میروند و اتفاقاً مزار آنها به محلی برای شناخت بیشترمشاهیر تهران تبدیل شده است. بهشت زهرا(س)اما یادبود بیش از 30 هزارشهید و 4 هزار شهید گمنام هم هست. از 196 قطعه، 10 قطعه مطهر به نام شهداست و 4 قطعه نیز به هنرمندان و نام آوران تعلق دارد.
بهشت زهرا(س)را باید پرکارترین سازمان پایتخت معرفی کرد، سازمانی که هیچ تعطیلی رسمی و غیررسمی ندارد و بدون وقفه درخدمت شهروندان تهرانی است. تکمیل ظرفیت بهشت زهرا(س)و نبود قبر برای مردگان تهرانی در تمام این سالها شاید بزرگترین دغدغه پایتخت نشینان بوده است. لزوم مکانیابی برای ساخت قبرستان جدید و البته اینکه جای آن کجا خواهد بود، همواره دو سؤال اساسی شهروندان از مدیران شهری پایتخت بوده است. سؤالی که شوراهای شهر دراین دو دوره تلاش زیادی کردند تا پاسخ روشن و شفافی به آن بدهند، اما هربار با نام بردن ازچند نقطه و اعتراض محلیها، موضوع به فراموشی سپرده شد. با این همه اگر از شهروندان تهران نشین سؤال پرسیده شود که با وجود این اخبارمنفی، آیا دراین سالها با مشکل کمبود یا نبود قبربرای عزیزانشان مواجه شدهاند، قطعاً پاسخ شان منفی است. در سال 98 به طور متوسط در روز 150 تا 170 نفردرتهران فوت کردهاند، بهطوری که درطول یکسال تعداد 41 هزار و 186 نفر در بهشت زهرا(س)دفن و 16 هزار و 223 نفر نیز بهصورت رایگان در قطعه عمومی به خاک سپرده شدهاند. سازمان بهشت زهرا(س)درشرایط عادی قابلیت پذیرش 160 نفر در روز را دارد که با ساخت مجموعه عروجیان این ظرفیت تا 240 نفرهم افزایش یافته است. قطعاً یکی از دستاوردهای مهم این دوره افزایش ظرفیت خدمات پذیرش کفن و دفن بوده است. درعین حال البته ساخت گورستان جدید نیزمورد توجه قرار گرفته و لایحهای برای الزام شهرداری تهران به مکانیابی، تملک و ساخت گورستانهای جدید شهر تهران تدوین شده است. این لایحه شهرداری تهران را موظف کرد تا اعتبار مورد نیاز این بخش را با قید فوریت فوریتی در بودجه سنواتی پیشبینی کند. درطرح مکان یابی آرامستانهای آتی تهران، برموضوع چند گورستانی، احیای گورستانهای داخل شهر و فرهنگسازی درباره کاربری گورستانها تأکید شده است. اکنون بیش از 80 گورستان تاریخی و متروکه در شهر تهران وجود دارد که میتوان از ظرفیت آنها استفاده کرد. یکی از معروفترین آرامستانهای تاریخی تهران، آرامستان دولاب است که خود 5 آرامستان را دربرمی گیرد. گورستانهای «آشوری ها»، «ارامنه گریگوری»، «فرانسه - لهستان»، «ارتودوکس روسیه- یونان » و «ارامنه کاتولیک».... در این دوره پروژه ساماندهی مجموعه آرامستانهای تاریخی دولاب نیزآغاز شده است. تکمیل شبکه آب خام بهشت زهرا(س)از دیگر پروژههای ماندگار و زیربنایی این دوره محسوب میشود. کمبود زمین آرامستان میتوانست دفن اموات را به یک بحران جدی تبدیل کند. بنابراین تلاشها برای رایزنی با منابع طبیعی تهران آغاز شد و نتیجه آنکه زمینی به مساحت 500 هکتار در اختیار بهشت زهرا(س)قرار گرفت.علاوه بر این در یکسال اخیر، حدود 11 هکتار از اراضی جنوب سازمان بهشت زهرا(س)متصل به حرم امام خمینی با پیگیریهای حقوقی و اجرایی آزاد شد. یکی از پروژههای ویژه که دراین دوره به نام «تالار بهشت» معروف شده، سالن اجتماعات بهشت زهرا(س)است که صاحبان عزا بعد از خاکسپاری عزیزان خود، از میهمانانشان پذیرایی میکنند. خیلیها قطعاً یادشان نرفته روزهایی را که به علت کمبود ظرفیت، امکان پذیرایی از سوگوارانشان را نداشتند و به ناچار باید درجای دیگری از آنها پذیرایی میکردند. دوری مسافت و جمع کردن دوباره میهمانها از دردسرهای همیشگی صاحبان عزا بود. سالن بهشت قبل از بازسازی 500 مترمربع مساحت داشت که حالا به 645 مترمربع افزایش یافته و ظرفیتی در حدود 360 نفر دارد.
مصائب خاکسپارها (قبر کن) را حتماً از خیلیها شنیدهاید. آدمهایی که هرچقدر توان بدنیشان بالا باشد، اما در نهایت بعد از حفر 2 تا 3 قبر درمانده میشوند، اختراع دستگاه مکانیزه حفر قبر یا همان خاک سپار اتوماتیک حالا در مرحله ساخت نهایی قرار گرفته است. دستگاهی که البته دوره آزمایشی خود را پشت سرگذاشته و کم کم وارد سازمان خواهد شد. این دستگاه علاوه بر اینکه سرعت دفن جنازهها را افزایش میدهد در زمان دفن اجساد نیز صرفهجویی میکند. درست شبیه ساخت دستگاه هوشمند وان و تخت متوفی که برای نخستین بار در تاریخ بهشت زهرا(س)به کمک تطهیرکنندگان آمد.
هنوز هم برخیها وقتی آمبولانسهای مدل بالای حمل جنازه را در سطح شهر میبینند، به شوخی میگویند بالاخره یک روز سوار بنز خواهیم شد! اما بجز این آمبولانسهای لاکچری، هنوز آمبولانسهای فرسوده و قدیمی هم گذرشان به معابر تهران میافتد. سازمان بهشت زهرا(س)اخیراً بهدنبال نوسازی آمبولانسهای ناوگان حمل متوفی رفته است؛ در این طرح که از سال 98 کلید خورده، 50 دستگاه تویوتا که مجهز به برانکاردهای کشویی و طبقاتی است و میتواند 4 متوفی را همزمان حمل کند به ناوگان اضافه شده و در حال خدمترسانی است. این جدا از ساماندهی آمبولانسهای داخلی است، اتفاقی که موجب میشود توقف شهروندان و میزان انتظارشان و به طور کل ترافیک حضور در بهشت زهرا(س) برای انجام امور کفن و دفن به 45 دقیقه کاهش یابد. البته نکته جالب توجه تر، راهاندازی ترمینالهای بهشت زهرا(س)در چهارراه ولیعصر است که سرعت خدماترسانی به خانواده متوفیان را افزایش میدهد.
قطعاً نام سولههای بحران را شنیدهاید. شاید برایتان باور پذیر نباشد، اما اگر اتفاق غیرمترقبهای مثل زلزله یا سیل در حوالی بهشت زهرا(س) بیفتد، به کجا پناه خواهید برد؟ جالب اینکه دو دستگاه سوله بحران در سازمان بهشت زهرا(س) آماده شده که تجهیزات کافی برای دفن 15 هزار متوفی را در زمان بحران پیشبینی کرده است. کارایی این سولههای بحران اتفاقاً در زمان بحران کرونا ثابت شد و ظرفیت پذیرش و عکسالعمل بهنگام این سازمان را افزایش داد.
مساحت 584 هکتاری بهشت زهرا(س) و مراجعه روزانه هزاران نفر به این سازمان موجب استقرار نخستین مرکز کنترل ترافیک شهر تهران دربهشت زهرا(س) شده است. سیستمی که با هدایت و کنترل ترافیک سهم جدی در تسهیل تردد شهروندان و روانسازی ترافیکی بویژه در روزهای تعطیل و آخر هفتهها دارد. علاوه براین باید به راهاندازی سیستم تردد شمار دربهای خروجی و ورودی سازمان بهشت زهرا(س) بهعنوان یکی از دستاوردهای این دوره اشاره کرد. سیستمی که بزرگترین پروژه هوشمندسازی تاریخ بهشت زهرا(س) لقب گرفته است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید این سیستم دقیقاً چه کارهایی انجام میدهد؟ 40 دوربین پیشرفته در 13 ورودی و خروجی، امنیت را بویژه در روزهای پایانی و مناسبتها تأمین میکند، بویژه در پنجشنبههای آخر سال که افراد زیادی برای زیارت اهل قبور به بهشت زهرا(س)میآیند. اگرچه محوطه بهشت زهرا(س)با 253 دستگاه دوربین به طور کامل نظارت میشود. ماجرای کی آر کدهای مشهور قبرستانهای انگلیس و دانمارک زمانی قرار بود، سیستم مجهز گورستان خارجی را به تصویر بکشد، خیلیها آن زمان فکر میکردند که قبرستانهای خارجی چه تافتههای جدا بافتهای هستند و انگشت تعجب به دهان گرفته بودند، اما نمیدانستند که بهشت زهرا(س)که حالا لقب بزرگترین و پیشرفتهترین آرامستان جهان تشیع را هم یدک میکشد، از دو سال قبل مجهز به بارکدی با عنوان «یاد کد» شده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
شبنشینی با رفتگان
-
چهرههای ماندگار
-
مدیریت موفق بزرگترین آرامستان جهان
اخبارایران آنلاین