ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رئیس جمهوری در جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت:
اداره کشور با کمترین اتکا به نفت قدرتنمایی ایران در جنگ اقتصادی است
رئیس جمهوری با اشاره به اجرای سیاستها و برنامههای ویژه از سوی دولت در حد مقدورات برای گذر از مشکلات کنونی گفت: امریکاییها انتظار داشتند چندی پس از آغاز تحریمها، اقتصاد کشور متوقف شود اما امروز توانستهایم با برنامهریزی و اتکا به اقتصاد بدون نفت کشور را اداره کنیم که این قدرتنمایی و پیروزی بزرگی برای ملت ایران در جنگ اقتصادی است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، حسن روحانی در جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت، مقابله با بیماری عالمگیر کووید 19 که نه تنها اقتصاد ایران بلکه اقتصاد همه کشورهای جهان را دچار اختلال و چالش بزرگی کرده است، مرحله دیگر موفقیت دولت برشمرد و افزود: دولت در چنین شرایطی که حتی برخی کشورهای توسعه یافته نیز در تأمین و توزیع نیازهای روزمره مردم با مشکل مواجه شدند، با تدابیر ویژه و آمادگی ساختارها و دستگاهها با همکاری مردم از این فضا نیز عبور کرده و خواهد کرد. رئیس جمهوری تأمین نیازهای ضروری مردم و تولید کنــــــندگان را از اولــــــــویتهای دولت عنوان کرد و با تأکید بر تلاش همهجانبه مسئولان در این زمینه، گفت: تاکنون نیازهای اساسی و ضروری مردم و تولیدکنندگان تأمین شده و قطعاً دستگاههای مرتبط باید با همکاری نهادهای نظارتی، قیمتها را کنترل و از نوسانات مقطعی و بدون دلیل جلوگیری کنند.
روحانی با اشاره به تأمین ارز مورد نیاز تولیدکنندگان، تصریح کرد: دولت در سال جهش تولید با همه ظرفیتها و توان خود از بخش تولید حمایت میکند و به فعالان اقتصادی اطمینان میدهد که چرخ تولید کشور با قوت و با تأمین ارز و مواد اولیه مورد نیاز به حرکت خود ادامه خواهد داد.
به مناسبت سالروز تولد 87 سالگی داوود رشیدی احترام برومند از او میگوید
این آمدن و رفتن بیفایده نبود
نرگس عاشوری
خبرنگار
آرام و شمرده حرف میزند. واژهها را دقیق ادا میکند. قدر کلمات را خوب میفهمد. از یکی دو واژه بیگانه که استفاده میکند، بازمیگردد و برای آنها جایگزین مناسب فارسی از دامنه لغاتش پیدا میکند. در لحن کلامش احساس مسئولیت و ادای دین نسبت به شخصیتی که از او حرف میزند هویداست. حدود دو ساعت صحبت در فضای تاریک استودیو را تحمل میکند تا شاید شناخت بهتری از کسی بدهد که بهانه این گفتوگوست. با اشتیاق از او حرف میزند، خاطره میگوید، گاهی آمیخته با بغض و اغلب با لبخندی کمرنگ. احترام برومند از داوود رشیدی میگوید و تمام کلامش پیچیده در عشق و احترام است. در هر بار نام بردن، او را «آقای رشیدی» خطاب میکند و میگوید آقای رشیدی مانع شدن و نگذاشتن و... را قبول نداشت و معتقد به ایجاد راههای تازه بود اما در پس تمام این تعریفها، حضور عاشقانه زنی پیداست که اگر نگاه حمایتگرش نبود شاید دلگرمی و امید برای «آقای رشیدی همیشه امیدوار» هم رنگ باخته بود. میگوید «اهل گلایه نبود»، خودش هم گلایه نمیکند. شیرین خاطره تعریف میکند، حتی از روزهای کودکی داوود رشیدی، از عشقاش به تئاتر در دوره نوجوانی و روزهای سخت پانسیون شبانهروزی در زمان تحصیل در فرانسه، از هم دوره بودنش با داریوش شایگان در دانشگاه ژنو و از تمام لحظاتی که هنوز در کنار آقای رشیدی نبوده. تمام این خاطرات را در جستوجوهایش برای ترسیم روزهایی که کنار او نبوده، یافته از نامهنگاریهای داوود رشیدی به پدر و دوستانش، در هم صحبتی با همدورهایهایش در تئاتر و در خلال تمام مصاحبههای مکتوب و شنیداری که از او وجود دارد. بعد از 5 شهریور 1395 و درگذشت داوود رشیدی تلاش کرده که از او بیشتر بشنود و همچون یک پازل دوره ماقبل آشناییشان را کنار هم بچیند و تصویری کامل و با جزئیات از 83 سال زندگی آقای رشیدی داشته باشد. تمام این 4 سال به نظر میرسد یکی از رسالتهای مهم زندگی برای احترام برومند زنده نگه داشتن نام داوود رشیدی باشد. برومند به بهانه سالروز تولد 87 سالگی داوود رشیدی در گفتوگو با «ایران» از شخصیتی برایمان گفته است که علاوه بر تأثیرگذاریاش بر هنر نمایش ایران، شنیدن از ویژگیهای اخلاقیاش در روزگار امروز هم درس است و هم مولد امید؛ بند موانع نشدنش، جستوجوی راههای تازه و احساس مسئولیتش در برابر دیگران.
خانواده رشیدی حائری مازندرانی از خانوادههای پرنفوذ تهرانی با اصالت مازندرانی است؛ جد پدری آقای رشیدی از مراجع تقلید عصر قاجار و پدربزرگشان از روحانیون مشروطهخواه بودند. پدرشان عبدالامیر رشیدی اما فردی مدرن و روشنفکر، فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی و از سفرای ایران در کشورهای مختلف. به نظر میرسد مؤثرترین شخصیت در زندگی ایشان پدرشان باشد.
پس از جدایی پدر و مادر، داوود که حدود 8-7 سال بیشتر نداشت در کنار مادرش ماند. خواهر اما همراه پدر به مأموریتهای خارج از کشور میرفت. در دورهای که پدرشان سفیر ایران در ترکیه بودند، بخشی از کلاسهای ابتدایی را آقای رشیدی در ازمیر گذراند و دوباره پیش مادر برگشت و تحصیلات ابتدایی را در تهران تمام کرد. در زمان مأموریت پدر در فرانسه، دوره دبیرستان را در پانسیون شبانهروزی در پاریس گذراند. داوود خاطره خوبی از رفتن به پانسیون ندارد اما به هر حال پدر آدمی منضبط و مقرراتی بود تا حدی که در حضور ایشان باید خیلی از مقررات را رعایت میکردیم حتی وقتی من عروسشان شدم سر میز غذا مراقب بودم که چطور غذا بخورم و... چیزی که از این دوران برایم جالب است نامههایی است که بهطور منظم برای پدرش مینوشت. پس از فوت پدر در خارج از ایران، وسایل خصوصیشان که نزد یکی از خواهرزادهها در ایران به امانت گذاشته شده بود وقتی به ما رسید فهمیدیم همه نامههای داوود را نگه داشته از کلاس اول دبیرستان تا زمانی که از سوئیس به ایران آمد و پدر برای مأموریت به افغانستان و تونس رفت. در این نامهنگاریها تمام اتفاقات اداره هنرهای دراماتیک، تصمیماتش برای ترجمه، نمایشهایی که جلوی اجرایش گرفته شد، گلایههایش از بیپولی و مشکلات یا خوشیهای خانوادگی را برای پدر گزارش داده بود. اگر چه بعد از برگشت از اروپا برای آقای رشیدی خیلی مهم بود که با مادرش زندگی کند و تا آخرین روزهای زندگی مادرشان به آن پایبند بود اما تأثیرگذارترین فرد در زندگیش پدرش بود. همیشه میگفت بهترین دوست من پدرم بود و بعد بهترین دوست، پسرش فرهاد شد و نوهام سینا؛ پسر لیلی. با لیلی هم رفیق بود ولی خیلی چیزها را برای سینا و فرهاد تعریف کرده که برای من هم تعریف نکرده است.
پس از دیپلم گویا در دورهای برای تحصیلات دانشگاهی به سوئیس و ژنو میرود که داریوش شایگان هم آنجا درس میخوانده.
بله خانواده آقای شایگان با خانواده آقای رشیدی دوستی و مراودات نزدیک خانوادگی داشتند. پدر آقای شایگان از دوستان صمیمی پدر آقای رشیدی بود. خاطرات جالبی از هم دوره بودنش با آقای شایگان دارد. آن طور که خود آقای رشیدی تعریف کردهاند در ابتدا تصمیم به تحصیل در رشته طب داشتند اما وقتی میبینند فارغ التحصیلی در این رشته زمانبر است منصرف میشوند. از همان دوره نوجوانی عاشق تئاتر بود. در نامههایی که به دوستانش در ایران نوشته و چند تای آن به دستمان رسیده همه حرفش درباره تئاتر است.
آن طور که در خاطراتشان بیان شده در زمان مصدق گاهی در تظاهرات دانشجویی که در ژنو به طرفداری از او برگزار میشده شرکت کردهاند.
بله حتی شبی که دانشجوها تحصن کرده بودند برای آنها پانتومیم اجرا کرده بود. یک نکته در خاطرات همراهیاش با آقای شایگان برایم جالب است و همیشه با یادآوری آن میخندم. آقای رشیدی در نامههایی به پدرش هر جا که پول کم آورده نوشته تقصیر داریوش است. خانواده شایگان پولدار است و جاهای گران میروند و من را هم میبرند و پولم ته میکشد. همیشه یا تقصیر خانواده شایگان بود یا کتاب. خیلی جاها نوشته مثلاً 50 فرانک بیشتر بفرستید برای کتابی که خریدهام. همیشه دغدغه کتاب داشت. تا آخرین روز زندگی مسألهاش کتاب بود. کتابخانه را نگاه میکرد و میگفت چند تا کتاب از آنجا کم است. درست هم میگفت. با وجود اینکه بیمار بود متوجه میشد که کتابخانه را خلوتتر کردهایم.
با توجه به تحصیل در رشته علوم سیاسی چقدر در دورههای بعد توجه به مسائل سیاسی و این قبیل گرایشها در زندگی اجتماعیشان مشهود بود.
تفکر دانشجوها همیشه متمایز از مردم معمولی جامعه است بخصوص در دهههای 30 و 40 که دانشجوها بیشتر به مسائل سیاسی فکر میکردند. آنها هم در ژنو دوست داشتند با اتفاقات روز همگام باشند. اصلاً انگار این خصلت جوانی است که معترض باشی و مصلح جامعه اما کم کم با بالا رفتن سن متوجه میشوی که قدرتت برای عوض کردن خیلی از چیزها کم است. آقای رشیدی در مصاحبههایشان جایی احساس تأسف کرده بود از اینکه مسائل سیاسی آقای نوشین را از تئاتر دور کرد. یک بار هم در یادداشتی برای کتاب یکی از شعرای کشورمان که خیلی هم دوستش داشت، نوشت که متأسفانه به دلیل گرایشهای سیاسی مجبور شد از کار خودش و از ایران دور بماند و ما از حضور چنین شخصیتی محروم شدیم. مسائل سیاسی ایران وجهان را تعقیب میکرد، پیگیر اخبار و نشریات خارجی بود، آدم به روز و مطلعی بود اما کمتر دیدم که در این باره اظهار عقیده کند. بقیه دوستان هم نسبت به این خصوصیت او واقف هستند. اساساً از مشخصههای آقای رشیدی بود که خیلی دیر و خیلی سخت راجع به موضوعی اظهارنظر کند. در اصطلاح عمومی جوگیر نمیشد که سریع دنبال چیزی برود و بعد هم به همان سرعت واکنش نشان دهد. دلیل تحصیل علوم سیاسی علاقهاش به سیاست نیست. در یکی از نامهها برای دوستانش نوشته که من میخواهم تئاتر بخوانم. پدرم میگوید حتماً باید در رشته دیگری به جز تئاتر هم تحصیل کنی که وقتی به ایران برمیگردی مدرک معتبر داشته باشی. تصمیم گرفتم علوم سیاسی بخوانم چون واحدهای درسی کمتری دارد و میتوانم به تئاتر برسم. نمیخواهم اهانتی به سیاستمدارها داشته باشم اما آقای رشیدی در ادامه نامه به دوستش اینگونه نوشته که سیاست دروغ و نیرنگ است و من نمیتوانم اهل سیاست باشم.
در واقع علوم سیاسی را انتخاب کردند تا وقت بیشتری برای تئاتر داشته باشند.
بله همزمان در آکادمی موزیک ژنو کارگردانی تئاتر خواند و بعد از فارغ التحصیلی به مدت سه سال در کار حرفهای تئاتر بود؛ اطلاعات نمایشها در نامههایش و چندین بریده جراید آن دوره موجود است.
بعد از همکاری با چهرههایی چون فرانسوا سیمون و فیلیپ ماتنا، با وجود موقعیت خوبی که در سوئیس دارد چرا به ایران بازمیگردد؟
آن زمان هر کسی خارج از ایران درس میخواند هدف نهاییاش این بود که به ایران برگردد. آقای رشیدی هم همیشه خیال داشت به ایران برگردد. در نامههایش مینویسد که دوست دارم به ایران برگردم و در کشور خودم کار تئاتر کنم. در همان سالهای آغازین بازگشت به ایران (سال 43- 42) یک سالن سینما در حوالی بهار جنوبی اجاره میکنند و به همراه بهرام بیضایی نمایشهای مختلفی را از جمله «اوژنی گرانده»، «معجزه در آلاباما» و... اجرا میکنند. آن طور که در نامههایش برای پدر نوشته تمام نمایشها موفق بوده و البته یک جایی نوشته بود که جلوی نمایشام را گرفتند و اظهار ناامیدی کرده و بعد هم تئاتر کسری را رها کرده است.
در همان ایام اولین فرزندشان فرهاد به دنیا آمد؟
فرهاد متولد سال 41 در ژنو و از ازدواج اول آقای رشیدی است. طبق بروشوری که از نمایش «کاپیتان قراگز» دیدم اجرای این نمایش سال 42 در تالار فرهنگ بوده که آقای نصیریان، آقای مشایخی، خانم راستکار، خانم خوروش، خانم شهابی و... در آن حضور داشتند و آقای رشیدی و آقای ستاری آن را ترجمه کرده و با همکاری آقای بیضایی روی صحنه بردند. چون اجرای این نمایش سال 42 بود بنابراین فکر میکنم اواخر سال 41 به ایران باز میگردند که فرهاد احتمالاً 7-6 ماه بیشتر نداشته. آقای نصیریان خاطره جالبی از اجرای این تئاتر دارند. میگفتند در یک صحنه من و داوود روبهروی هم میایستادیم و من یک قدم جلو میرفتم و یک سیلی به صورت او میزدم. یک شب حین اجرا برای اینکه سر به سر من بگذارد هی من رفتم جلو و داوود رفت عقب. داوود آنقدر رفت عقب که چسبید ته صحنه آن وقت سیلی را زدم. آقای مشایخی و خانم صابری هم روایتهای بامزهای از شوخیها و شیطنتهای او روی صحنه دارند. برعکس نقشهای جدیش بسیار آدم شوخ طبعی بود. خیلی وقتها اتفاقات بامزهای در جمع تعریف میکرد.
مهمترین شاخصه اخلاقی که فرهاد از پدر به ارث برده، چیست؟
از خیلی جهات با انضباطتر از پدرش است. مهمترین شاخصه همان قضاوت نکردن سریع و تحت تأثیر قرار نگرفتن زودهنگام است. هیچ وقت نمیتوانی به باورهای ذهنی آنها رسوخ کنی یا چیزی را به آنها تحمیل کنی. چنین چیزی را نه از آقای رشیدی دیدم نه از فرهاد و نه به نوعی از لیلی و سینا. درباره کسی قضاوت نمیکنند. لیلی در اتفاقات و مسائلی که گاهی آدمها را مجبور به اظهارنظرهای سیاسی میکند کمی گرمتر است. آقای رشیدی خیلی به نفس کار احترام میگذاشت. این را همیشه به فرهاد و لیلی هم میگفت. هیچ بهانهای را برای انجام نشدن کار و اینکه نتوانستم و نشد و نگذاشتند قبول نمیکرد. چون هر راهی را به سمت خودش بسته میدید، راه دیگری میرفت. دلیل اینکه داوود آن طور که شایستهاش بود موفق نشد همین موانع بیشمار و مداومی میدانم که برایش ایجاد شد. برای اینکه بیکار نباشد کارهای مختلفی قبول کرد از تهیهکنندگی سینما و اجرا تا کارهای صنفی. البته انصافاً مدیر بسیار خوبی بود. در زمان مدیریت بر واحد نمایش و سریال و سرگرمی تلویزیون با وجود کارشکنیها و مسائل دست و پاگیر اداری کارنامه کاری موفقی داشت. بعدها این مدیریت خوب را در کارهای صنفی خانه سینما از آقای رشیدی دیدیم. خیلی به فکر بازیگرهای مسن و پیشکسوت بود. برای بیمه آنها خیلی تلاش کرد. برخی اوقات وقت ناهار مثلاً ساعت 5-4 بعداز ظهر که تلفنش زنگ میخورد میگفتم حالا جواب نده، بعداً زنگ بزن. ناراحت میشد. میگفت مگر میشود جواب مردم را نداد. کسی که تماس میگیرد لابد کار ضروری دارد. خودش را مسئول میدانست.
سال 42 با استخدام در اداره هنرهای دراماتیک با 5 تن معروف سینما و تئاتر آشنا میشود. این آشنایی چقدر به تعاملات خانوداگی منتهی میشد.
لقب 5 تن که آقای پرستویی عنوان کردند و بعدها باب شد خیلی زیباست. آن دوران البته افراد بزرگ دیگری هم بودند از جمله آقای شنگله، آقای جوانمرد، آقای رکنالدین خسروی، آقای دیلمقانی، جعفر والی و... گروههای مختلف تئاتر تشکیل شده بود که مدام اجرا داشتند. آقای رشیدی هم با مشارکت بهرام بیضایی گروه «تئاتر امروز» را تشکیل دادند که پرویز فنیزاده، منوچهر فرید، محمدعلی جعفری، عباس مغفوریان، خسرو شجاعزاده و... عضو آن بودند. نمیخواهم بگویم آقای رشیدی و انتظامی و نصیریان و کشاورز و مشایخی فرقی با بقیه داشتند اما این 5 بازیگر به خاطر حضور در کارهای آقای حاتمی که ماندگارترین نقشها را برای هر کدام ثبت کرد بیشتر با هم دیده شدند و دوست و رفیق هم شدند. روابط خانوادگی داشتیم و با هم معاشرت میکردیم.
از رابطه صمیمی و تعلق خاطر به فرهاد گفتید. این رابطه با لیلی یک بعد مشترک هم دارد؛ علاقه به تئاتر. چقدر راهنما یا منتقد کارهای لیلی بود.
حرف زدن از فرهاد همیشه برایم راحتتر است چون نمیگویند که از بچه خودش تعریف میکند اگرچه فرهاد هم بچه خودم است. از 6 سالگی با او بودم و هیچ وقت از هم منفک نشدیم. حتی سال 59 که به خاطر تعطیلی دانشگاهها مجبور شد از ایران برود. آقای رشیدی عقیده داشت اگر بچهها میخواهند از ایران بروند باید دوره لیسانس را در ایران بگذرانند اما آن روزها شرایط تحصیل در دانشگاههای ایران نبود. فرهاد به جز مواهب خدادادی و هوش و ذکاوتی که از پدر و مادرش به ارث برده و از نظر تحصیلات و زندگی شخصی آدم موفقی است، دارای ویژگیهای اخلاقی است که من به خاطر این ویژگیها به آن میبالم. این اخلاق است که باعث برتری آدمهاست. او همیشه از علمش در جهت کمک به آنهایی که نیاز دارند استفاده میکند. به استراحت خودش فکر نمیکند و مهمترین دغدغهاش این است که ثمرات علمش را در اختیار دیگران بگذارد. اما درباره لیلی. لیلی خودش نخواست که از ایران برود. حتی ما پیشنهاد کردیم اما او دوست داشت در ایران بماند. در آن ایام قبل از دیپلم و کنکور سراسری مجاز به شرکت در آزمون دانشگاه آزاد هم بودید. لیلی دختر کتابخوان و با سوادی بود شرکت کرد و مترجمی زبان فرانسه قبول شد. گفت همین رشته را میخوانم. سال اول دانشگاه بود که آقای صدرعاملی سریال «خبرنگاران جوان» را پیشنهاد داد، لیلی بازی کرد اما سریال اجازه نمایش نگرفت. پس از آن خانم برومند (مرضیه) که قصد ساخت «قصههای تابهتا» را داشت شخصیت زن سریال را به خاطر شیطنت و شادابی و شلوغ بودن خیلی نزدیک به لیلی دید؛ البته تست هم گرفت. امیرحسین صدیق را هم که قبلاً در نمایش «پیروزی در شیکاگو» کار کرده بود من پیشنهاد دادم. در نهایت هر دو برای نقش پدر و مادر زی زی گولو انتخاب شدند و آغازی شد برای فعالیت لیلی. پس از آن در کلاسهای آقای سمندریان شرکت کرد و اولین نمایش جدیاش «آنتیگونه» حامد محمد طاهری بود. بعد از آن بیشتر در تئاتر متمرکز شد و به عنوان اولین تجربه کارگردانی «اسم» را روی صحنه برد. لیلی هم دختر باسوادی است، به زبان فرانسه آشناست و راجع به متون فرانسوی از پدرش کمک میگرفت. طبیعی است که راجع به انتخاب نقشها هم از او کمک بگیرد؛ اما آقای رشیدی موافق برخی از نقشهای خیلی کوتاهش در تئاتر نبود. در دورههایی که لیلی به دلایلی غیرمنصفانه با ممنوعیت کاری مواجه شد آقای رشیدی همیشه به او میگفت که عیب ندارد. کار دیگری بکن. راه دیگری برو. یکی از توصیههایی که آقای رشیدی به لیلی داشت و او هم گوش کرد و درباره آن مطالعه کرد، تدریس تئاتر برای کودکان بود. به او گفت تو با بچهها خیلی خوب ارتباط برقرار میکنی، به تدریس تئاتر برای کودکان فکر کن. به من هم همیشه میگفت تمام کارها که گویندگی در تلویزیون نیست کارهای دیگری بکن اما پس از انقلاب آنقدر تغییرات در زندگی ما پیش آمد که من بیشتر درگیر رفع مشکلات بودم. با وجوداین هر کاری پیشنهاد شود که بدانم با معیارهای من همخوان است، قبول میکنم. دنبال این نیستم که چه آورده مالی برایم دارد مهم این است که برای من یک تمرین باشد. همین اواخر کتابخوانی «پاییز 32» رضا جولایی را برای نشر چشمه کار کردم. اینکه روزها در یک استودیو خیلی کوچک فقط بخوانی و بخوانی و بخوانی کار آسانی نیست؛ اما قبول کردم تا یادم نرود حرف زدن بلدم و کارم این است.
نخستین حضور آقای رشیدی در جلوی دوربین سینما سال 1350 با فیلم «فرار از تله» به کارگردانی جلال مقدم است. اولین کار سینمایی برایشان سخت نبود.
خیلی وحشت داشت از اینکه وارد سینما شود بویژه اینکه نقش مقابلش را آقای وثوقی بازی میکرد و خیلیها به آقای رشیدی میگفتند که بهروز نمیگذارد تو کار خودت را بکنی و در واقع گل کنی. اتفاقاً آقای رشیدی همیشه تعریف میکرد که بهروز نه تنها این کار را نکرد بلکه خیلی هم کمکم کرد.
آقای رشیدی از سال 51 تا 57 دوره درخشان مدیریتی در تلویزیون دارند که صحبت درباره ثمرات این دوره خود گفتوگوی مفصل دیگری را میطلبد از ساخت کارهای مهمی چون «دایی جان ناپلئون»، «سلطان صاحبقران»، «داستانهای مثنوی»، «مراد برقی» و... تا تشکیل مجدد گروه تئاتر امروز با حضور رضا بابک، بهرام شاهمحمدلو، مرضیه برومند، راضیه برومند، سعید پورصمیمی و... که تأثیر چشمگیری بر کار نمایش و سینمای کودک داشت. از سوی دیگر به خاطر همین مدیریت بازی در سریال درخشانی چون «دایی جان ناپلئون» را از دست میدهد که آن طور که خودشان گفتهاند جزو حسرتهای کارنامه کاریشان است.
بله آقای رشیدی چندین دوره شانسهای خوب بازیگری را از دست داد. یک دوره هم به خاطر مدیریت واحد نمایش و سریال و سرگرمی تلویزیون بود. به هر حال کار سنگینی بود. راجع به عدم حضورش در سریال «دایی جان ناپلئون» فرصتی پیش نیامده که از خود آقای تقوایی جویا شوم اما این موضوع را هم از آقای رشیدی شنیدم که قرار بوده نقش دایی جان ناپلئون (غلامحسین نقشینه) را آقای انتظامی بازی کنند، نقش مشقاسم (پرویز فنیزاده) را آقای نصیریان و نقش اسدالله میرزا را آقای رشیدی. آقای رشیدی به آقای تقوایی گفته بودند که به خاطر مسئولیت کاریشان در تلویزیون، هر روز نمیتوانند در اختیار گروه باشند. هفتهای دو روز میتوانند برای سریال وقت بگذارند اما آقای تقوایی هم گفتند کار سنگین است و هر روز تمام بازیگران اصلی باید در اختیار گروه باشند. از سوی دیگر آقای ایرج پزشکزاد (نویسنده) هم چون وزارت خارجهای بود و از دوستان صمیمی پدر آقای رشیدی، داوود را در این نقش میدید و دوست داشت این نقش را او بازی کند. پیشنهاد ساخت «دایی جان ناپلئون» را آقای گرگین مطرح کردند که به واحد نمایش محول شد. آن طور که در خاطرات یکی از خبرنگاران جهان سینما خواندم گویا آقای تقوایی، آقای نقشینه را هم در دفتر آقای رشیدی ملاقات و او را برای نقش دایی جان ناپلئون انتخاب کرده که چقدر هم بجا و درست است.
اما با همه این احوال و زحمات، سال 57 مجبور به درخواست بازنشستگی میشود، درست در ایامی که حضور شما در تلویزیون ممنوع شده است. لابد این همزمانی سخت بود.
اواخر سال 57 به کار من در تلویزیون خاتمه داده شد. سال 58 هم به آقای رشیدی گفتند که تقاضای بازنشستگی کند. در پاسخ هم نوشتند که شما به افتخار بازنشستگی نائل شدید و صبر کنید تا جدول حقوقها مشخص شود اما حقوقی به عنوان بازنشستگی به او پرداخت نشد تا اینکه یک روز صبح در یک روزنامه دیدم که نوشته شده: «داوود رشیدی پاکسازی شد». برای ایشان هم یک نامه آمد که چون کاری از شما بر نمیآید در اختیار امور اداری قرار گرفتهاید. آقای رشیدی در 40 سالگی با آن تحصیلات دیگر کاری از دستش برنمیآمد؟! یک بار پیگیر کارش شد و جلسهای گذاشتند. از جلسه که به خانه آمد، پیگیر نتیجه شدم و گفت چند تا جوان 19-18 ساله به من گفتند که شما متهم به رشوه هستید! احتمالاً منظورشان این بود که از فلان سریال فلان قدر گرفتی تا تصویبش کنی. این اتهام در حالی مطرح شده بود که آقای رشیدی به تنهایی اختیار تصویب یا رد یک پروژه را نداشت. گروهی متشکل از آقای نصیریان، جلال ستاری و... در این باره تصمیم میگرفتند. به هر حال این اتهام واهی و بدون مأخذ را مطرح کرده بودند و وقتی آقای رشیدی از آنها سؤال کرده بود خلاصهاش اینکه سخت بود. در همان ایام حقوق بازنشستگی پدر آقای رشیدی که بازنشسته وزارت خارجه بود و کمکیار جدی ما، قطع شد. ایشان هم پول و ثروت افسانهای که این روزها میشنویم نداشت. یک خانه آبرومند در خیابان فرصت داشت که به باد رفت، خودش هم از ایران رفت و به فاصله کوتاهی سکته کرد. روزهای خیلی سختی بود ولی به هر حال کم کم پیشنهادهای سینمایی شروع شد و اولین کار سینماییشان بعد از این دوران «بازرس ویژه» به کارگردانی آقای منصور تهرانی بود. از سال 59 تا 62 آثار سینمایی زیادی بازی کرد «شیلات»، «تاتوره»، «بیبی چلچله» و... اما از سال 62 دوباره سوءتفاهمهای دیگری پیش آمد که آقای رشیدی هیچوقت پیگیر نشد. گفت عیب ندارد کارهای دیگر میکنم. سریال بازی کرد، ترجمه کرد و...
سال 58 اجرای نمایش «پوست یک میوه روی درخت پوسیده» در تئاتر شهر با توجه به همین فضای ایجاد شده، چطور شکل گرفت.
خیلی هم به حال و هوای آن روزها میخورد درباره سرنوشت یک دیکتاتور بود. نمایشی تک نقش که خود آقای رشیدی آن را بازی میکرد و امیر نادری طراحی نور و پوستر و لباس را به عهده داشت. در روز اجرا همراه با دکتر ساعدی در صف ایستاده بودم، یک نویسنده و مترجم که همسرش هم بازیگر است و این روزها در کانادا تشریف دارند پشت من و دکتر ساعدی بودند. ایشان مخصوصاً وقتی دیدند من و دکتر ساعدی جلوی آنها ایستادیم، با صدای بلند گفتند این چه انقلابی است که هنوز هم داوود رشیدی نمایش میگذارد. این اعتراضی بود که من به گوش خودم شنیدم. در سکوت دکتر ساعدی به نگاه کرد و من به او. برای اجرای این نمایش آقای رشیدی آنقدر اذیت شد که بعد از چند شب اجرا توان نداشت و ادامه نداد.
در حالی که به گفته خودشان فعالیت ایشان در سینما و تئاتر برای گذران زندگی بوده، اگر نه علاقه اصلیشان تئاتر است.
بله اما بعد از اتفاقات این نمایش آقای رشیدی نمایش کار نکرد تا سال 71 و «پیروزی در شیکاگو» که نقطه عطفی برای شروع تئاتر حرفهای ایشان پس از انقلاب بود. این نمایش مثل بمب ترکید. تئاتر شهر را خودمان جارو زدیم و خودم توالت و دستشویی را شستم. بوفهاش که تعطیل بود را راه انداختیم. استقبال خوبی از آن شد و پر فروشترین نمایش ایران پس از انقلاب بود. این حجم استقبال عجیب بود چون آن موقع مثل الآن نبود که تئاتربین داشته باشیم اما نمایشی که میتوانست مدتها اجرا شود به یک باره متوقف شد. به خوبی به خاطر دارم که روی تراس در حال پهن کردن لباس بودم (سکوت و گریه) که آقای رشیدی آمد و گفت اجرای نمایش تعطیل شده است. وقتی دید من خیلی ناراحتم با همان حالت امیدواری همیشگی گفت برای چه ناراحتی، اتفاقی نیفتاده، یک کار تازه انجام میدهیم. ولی آن موقع این نمایش برای ما و جمعی که درآمدشان از این اجرا بود خیلی مهم بود. برای اینکه کار برای بچهها خاطره شود و یادآور تئاترهای لالهزار باشد دستمزدشان را روزانه پرداخت میکردیم. آقای رشیدی آنقدر آدم خوش بینی بود که هیچوقت نه گلایهای از او شنیدم و نه شکایت و نه اینکه بخواهد مرتب در بوق و کرنا کند که با من این طور رفتار شده و با سختی زندگی میگذرانم. به من هم میگفت اگر جایی بگویی که شرایط سخت است دوستانمان ناراحت میشوند و دشمنان خوشحال. البته ما که دشمنی نداشتیم. از میزان خوش بینیاش همینقدر بگویم که در دوره بیماری هم اگر کسی به دیدنش میآمد و میگفت «آقای رشیدی بهترین» رو به من میکرد که مگه من مریض بودم. تو گفتی من مریضم. خوشش نمیآمد به کسی بگوییم مریض است. در مکالمه تلفنی هم اگر کسی میگفت بهترین؟ میگفت من خوب بودم، خوبم!
به همین خاطر در خاطره جمعی آنچه از آقای رشیدی ثبت شده تصویر زندگی در اوج است.
ولی دورههای حسرتانگیزی برای من وجود دارد. بالاخره یک سالهایی، دوره کار است. این صدمات پیدرپی آدم را فرسوده میکند و بدون اینکه بفهمی لطماتی به سلامتی وارد میکند که بعدها اثراتش معلوم میشود. البته زندگی ما الحمدلله همیشه خوب بود (لبخند).
یکی از ویژگیهای داوود رشیدی به عنوان کارگردان تئاتر انتخاب صحیح متن و به اصطلاح زمانهشناسی ایشان است.
بله. این خیلی مهم است که روحیات مردم را بشناسی و متنی که انتخاب میکنی متناسب با حال و هوای جامعهات باشد. نمایش «پوست یک میوه روی درخت پوسیده» قصه یک دیکتاتور و متناسب با حال و هوای آن روزها بود. زمانی «پیروزی در شیکاگو» را انتخاب کرد که مردم نسبت به سرمایهداری جبهه داشتند. این نمایش را آقای بیضایی و آقای رشیدی ترجمه کردند. حس کردند مردم نیاز به تفریح دارند اشعار بین نمایش را هم ترجمه کرده و خانم ناهید کبیری آن را منظوم کرد. آقای بابک بیات آهنگسازی کرد و علیرضا عصار و فؤاد حجازی روی صحنه پیانو و ساکسیفون نواختند. نمایش «منهای دو» را برای امید دادن به مردم انتخاب کرد. داستان دو نفر که با بیماری مهلکی دست به گریبان هستند اما سرانجام نمایش امید بود. ترجمه نمایش «آقای اشمیت کیه» همزمان شد با درگیریش با بیماری سرطان و نیاز به شیمی درمانی و رادیو تراپی. خانم شهلا حائری این نمایشنامه را ترجمه کردند که بعدها بارها اجرا شد و کاش در آخرین اجرا که آقای راد هم حضور داشتند یادی از آقای رشیدی میشد. دلیل انتخاب این متن نگاه به این واقعیت بود که جامعه هویت را از تو میگیرد و مجبورت میکند که فکر کنی نفر دیگری هستی. این متن هم مناسب دوره خودش بود.
در ایام درگذشت آقای رشیدی خیلیها پی به رابطه متفاوت سینا و آقای رشیدی بردند. ارتباطشان با همه کودکان خوب بود.
بله آقای رشیدی به بچهها خیلی احترام میگذاشت. اگر بچهای در میهمانی بود، همه را رها میکرد، وقتش را با او میگذراند، قصه میگفت، بازی میکرد و میخنداند تا حوصله بچه سر نرود. بچههای خواهر من بهتر پاسخ این سؤال را خواهند داد که رابطه عمو داوود با بچهها چطور بود. از یک بچه هیچ چیز را دریغ نمیکرد. اما در ارتباط با سینا من همان رابطه داوود با لیلی و فرهاد را به عنوان یک پدر -که هم مراقب روح و هم مراقب جسم بچهها بود بدون اینکه تظاهر یا بزرگنمایی کند- دیدم. با سینا دوباره برگشت به همان احساساتی که با فرهاد داشت. دوباره همان رابطه تکرار شد. همان رابطهای که دیدنش در 21 سالگی برایم کمی عجیب بود چون ما خانوادهای با 5-6 خواهر و برادر بودیم و عموهایم هر کدام همین تعداد فرزند داشتند. رفتار بزرگترها با ما اگر چه خوب بود اما رفتار آقای رشیدی متفاوت از همه بود. توجهی که از آقای رشیدی به فرهاد میدیدم خیلی جالب و عجیب بود. دوباره همان توجه را با سینا تجربه کردم. در نبود لیلی هیچوقت اجازه نداد کسی غیر از خودمان مراقب سینا باشد. هر شب برایش قصه میگفت و تا 9 سالگی سینا کنار او میخوابید. فوت آقای رشیدی به سینا خیلی لطمه زد. در مصاحبهای با آقای پوریا تابان به این سؤال که دوست دارید سنگ نوشته قبرتان چه باشد، پاسخ داده بود که مرگ را به عنوان یک اتفاق منفی نمیبینم یک حقیقت است ولی از فکر اینکه نوهام هنوز معنای مرگ را نمیفهمد متأثر میشوم. در ادامه خواسته بود که روی سنگ قبرش بنویسیم «آمدم دیدم رفتم» که برگرفته از متن سزار است که آمدم دیدم پیروز شدم. به نظر من هم به تعبیر آقای نصیریان این آمدن و رفتن بیجهت و بدون فایده نبود.
داستان یک آشنایی
سال 46 به تلویزیون رفتم و در هفته یک برنامه 10 دقیقهای ضبط شده داشتم. آقای رشیدی آن زمان کارمند تلویزیون نبود اما در گروه فرهنگ و هنر تلویزیون، برنامههای تئاتری داشت. رابطه تنگاتنگی با تلویزیون بویژه تئاترهای شهرستانها داشت. به همراه آقای نصیریان و آقای جوانمرد از طرف تلویزیون برای تئاتر به شهرستانها میرفتند. داستان آشنایی ما اما مربوط به فضای خارج از تلویزیون است. سال 47 کاملاً تصادفی و توسط دوست صمیمی برادرم با آقای رشیدی آشنا شدم که همچنان برای من مثل برادر است و فرهاد و لیلی و سینا را خیلی دوست دارد- با آقای رشیدی قرار داشت و من و برادرم هم آنجا بودیم. این دیدار اصلاً به قصد آشنایی نبود. آقای رشیدی را معرفی کرد و گفت ایشان را میشناسی. گفتم قیافهشان برایم آشناست، ولی نمیشناسم. گفت تئاتری است، از اروپا آمده و کارش هم خوب است. داوود آن روزها به خاطر تئاتر بین روشنفکرها مطرح بود. نمایش «در انتظار گودو» را بتازگی در جشن هنر شیراز و بعد هم در شبهای شعر خوشه و انجمن ایران و امریکا اجرا کرده بود. البته ایشان معتقد است شبهای شعر خوشه را بعد از انجمن ایران و امریکا اجرا کرد که خیلی مورد استقبال قرار گرفت و شب سوم میخواستند جلوی اجرا را بگیرند. به هر حال نمایش پر از حرف بود و آن جمع هم متعلق به نویسندگان و شعرا و مجله خوشه احمد شاملو بود. من این نمایش را در دورانی که با آقای رشیدی نامزد بودیم در سالن نمایش ایران امریکا دیدم. پس از اولین دیدار، یکی دو بار از طرف من یا از طرف آقای رشیدی تلاش شد که باز همدیگر را ببینیم. یک روز من را برای ناهار به منزلشان دعوت کردند و بعد به شکل جدی با برادرم صحبت کردند که «پدر و خانوادهام اصرار دارند که ازدواج کنم و به نظرم این انتخاب، انتخاب خوبی است ولی باید کمی با هم معاشرت داشته باشیم، به خاطر فرهاد. چون مهمترین فرد زندگیام فرهاد است و برایم مهم است که همسر آیندهام با او ارتباط بگیرد.» آن روزها با وجود اینکه خیلی جوان بودم اما به جای حسادت، حس خوبی از این تعهد در من ایجاد شد. پیش خودم گفتم کسی که اینچنین در مقابل بچهاش احساس مسئولیت میکند حتماً بعدها در مقابل خانوادهاش مسئول خواهد بود. آن روزها که داوود تازه فوت شده بود دلم میخواست هر کس هرآنچه از داوود به یاد دارد برایم تعریف کند. خسرو شجاعزاده یک هفته قبل از فوتش به دیدار من آمد. حالش خوب نبود. هر چقدر اصرار کردم که بنشین دو کلمه با هم حرف بزنیم، تو در دورهای با داوود بودی که من نبودم یک شکلات از رو میز برداشت و گفت «میآیم و مفصل با هم حرف میزنیم فقط این را بگویم که داوود به خاطر فرهاد دو سال کار نکرد.» آقای رشیدی از همان برخورد اول خیلی با شخصیت و دوست داشتنی بود. مثل همه حرف نمیزد، متفاوت بود. با بقیه فرق داشت. از احترامی که برای یک زن قائل بود خیلی خوشم آمد. نمینشست تا خانمی که همراهش بود بنشیند. محال بود جلوتر از من از در بیرون برود. غیرممکن بود من را جلوی در خانه برساند و خودش پیاده نشود که در را برای من باز کند. همیشه همین طور بود و با همه همین طور بود.
«حسن کچل» در ایستگاه باغ دوقلو
سال 47 بود. تازه ازدواج کرده بودیم. لیلی هنوز به دنیا نیامده بود و فرهاد 6-7 سال بیشتر نداشت. خانه باغ بزرگی در خیابان نیاوران داشتیم که البته اجاره بود، آن هم با کمک پدر آقای رشیدی. حقوقشان آنقدر ناچیز بود که به زور کفاف زندگی را بدهد. پدرش همیشه میگفت هر خانهای که میخواهید اجاره کنید، اجارهاش با من. یک شب آقای رشیدی که به خانه آمد گفت میهمان دارد و میهمانش یک نویسنده جوان است که میخواهد نمایشنامهاش را بخواند تا اگر پسندیدیم در سنگلج اجرایش کنیم. این جوان لاغر اندام ریزنقش آن شب برای اولین بار در خیابان نیاوران، ایستگاه باغ دوقلو به خانهمان آمد. علی حاتمی قصه «حسن کچل» را از ابتدا تا انتها خواند. موقعیت طوری بود که فکر کردم اجازه دارم بنشینم و گوش بدهم. خیلی جوان بودم. آدم در جوانی قدر هیچ چیز را نمیداند. تشخیص نمیدهد که چه اتفاقاتی دارد در اطرافش شکل میگیرد. آقای رشیدی با وجود مخالفتهایی از این جنس که «حسن کچل» به سبک کاریت نمیخورد نمایش را در تالار سنگلج فعلی و 25 شهریور سابق اجرا کرد. اجرای خیلی موفقی هم بود. تمام رسم و رسوم مردمی و عامیانه و زیبایی که در قصههای فولکلور هست را داشت از زبان زرگری تا رقص شاطری و... آقای پرویز فنیزاده نقش حسن کچل را بازی کرد و آقای اسماعیل داورفر نقش همزاد را. در نسخه سینمایی کار هم آقای رشیدی خیلی دلش میخواست که آقای حاتمی هم آقای فنیزاده را انتخاب کند ولی در نهایت آقای صیاد انتخاب شد و ایشان هر دو نقش را بازی کردند. به اعتقاد من هم نسخه سینماییاش موفق بود و هم نمایشاش. ماجرای آشنایی علی حاتمی با داود رشیدی به هنرکده هنرهای دراماتیک برمیگردد. او در رشته نمایشنامهنویسی درس میخواند و آقای رشیدی یکی از اساتید این دانشکده بود.آقای حاتمی اما در دانشکده نماند و تحصیلاتش را نیمهتمام رها کرد. همیشه گفتهام لابد ایشان به درستی فکر کرده این دانشکده اضافه بر آن چیزی که خودش میداند قرار است چه چیزی به او یاد بدهد؟ هر بار که او را میدیدی پر از قصه بود. همیشه فکر میکردم این قصهها و این جملات و نثری که شبیه هیچ یک از نثرهای فاخر کتابهای قدیمی نیست از کجا میآید. نثری که مخصوص خودش بود و خودش هم چه خوب گفت که «خوب یا بد مثل بقیه نیست».
میهمانی پرخاطره
در روزهای اول آشنایی بعد از چند ملاقات حضوری، آقای رشیدی یک روز من را برای ناهار به منزلشان دعوت کرد. تأکید داشت که با مادر زندگی میکند و در میهمانی چند نفر از دوستانش هم حضور دارند. یکی از میهمانان دکتر غلامحسین ساعدی بود و دیگری محمدعلی جعفری. هر دو را میشناختم. دکتر ساعدی مطبش در محدوده محله ما در خیابان دلگشا بود. چسبیده به مدرسه حجت که مرضیه و سوسن تسلیمی شاگردش بودند. آن طور که خودشان تعریف میکنند برای شیطنت پای پنجره مطب آقای دکتر ساعدی میرفتند که پنجرهاش به حیاط مدرسه باز میشد و صدا میزدند «آقای دکتر...» اسم دکتر ساعدی را به عنوان نویسنده شنیده بودم اما نمایشنامههایش را نخوانده بودم. آن روزها 21 سال داشتم و خانوادهام خیلی اهل تئاترهای مدرن نبود. آقای محمدعلی جعفری را اما خوب میشناختم. به خاطر فیلمهای سینمایی که بازی کرده بود. مادرم خیلی اصرار داشت سینما برویم و فیلمهای روی پرده را ببینیم. از دیدار با محمدعلی جعفری شوکه شده بود چون یکی از بزرگترین هنرپیشههای آن دوران بود. بخصوص «مرفین» که از نظر ما شاهکار بازیگری بود. ایشان هم در گروه داود بودند. برایم خیلی جالب بود که آن روز این دو نفر را از نزدیک دیدم. مادر آقای رشیدی هم قیمه خوشمزهای درست کرده بود و خلاصه نمیدانم آن دو سه ساعت را در مقابل آن دو نفر چطور گذراندم. این اولین برخورد من با دکتر ساعدی از دوستان خیلی صمیمی آقای رشیدی بود. نخستین نمایش ایرانی تلویزیونی که آقای رشیدی کارگردانی کردند «خوشا به حال بردباران» نوشته غلامحسین ساعدی بود. بعدها نمایش «دیکته و زاویه» و «وای بر مغلوب» را کارکردند که فهیمه راستکار، پرویز فنیزاده، مرضیه برومند و سوسن تسلیمی از بازیگران آن بودند. پرویز فنیزاده چند روز بعد به خاطر عمل آپاندیس نتوانست برای اجرا بیاید و آقای رشیدی آن را بازی کردند. بعد هم نمایش «پرواربندان» که آقای محمدعلی جعفری کارگردانی کردند و آقای رشیدی بازی.
یادداشت
مانند ماهی در آب
شهلا حائری
نویسنده، مترجم و استاد زبان و ادبیات فرانسه
خاطرات ، زمان و تاریخ نمیشناسد. داوود رشیدی کی به دنیا آمد و کی رفت؟ برای من همچنان هست با آن نگاه شوخ و چالشگر، با لبخند دائمیش، با صدای پرطنین دلنشینش... خاطراتش با من است اما.... دلم برایش چه تنگ!
آشنایی من با داوود رشیدی به زمان تولدم برمیگردد. عموزاده هستیم اما نزدیکیش با پدرم بیش از یک نسبت خویشاوندی بود. تا زمان رفتنش جزوی از ما و خانوادهمان بود. پس از رفتن پدر و مادرم، ستونی بود در خانوادهام، حافظ انسجام و اصالتش. اگر از راه گذشتگانمان کمی منحرف میشدیم، بیدرنگ سرجایمان مینشاند. راه نیاکان، سنتها و آیینها چه سان برای این مرد نوآور و دنیادیده و روشنفکر ارزشمند بود. این خصوصیات به ظاهر متناقض اما در واقع مکمل و هماهنگ، از او انسان و هنرمندی فرا زمان و پربار میساخت که سنت و نوآوری را با هم آشتی میداد.
اولین همکاریمان نمایشنامه «منهای دو» بود. هنگامی که ترجمه این نمایشنامه را شروع کردم با چهره دیگری از او آشنا شدم: چهره هنرمند و کارگردانی که انتظار دارد کار در اسرع وقت و دقت و کیفیت تمام انجام شود. فکر میکنم هرگز چنین فشاری برای تحویل کار بر من نیامده بود! روزی چند بار زنگ میزد تا از روند کار با خبر شود و مطمئن شود که تمام وقتم به ترجمه میگذرد! دوران تمرین نمایشنامه هم دوران بسیار شیرینی بود. جو، شاد و در عین حال جدی بود. داوود رشیدی مانند ماهی در آب به این سو و آن سو میلغزید، گاه از روی صحنه سر در میآورد تا درس بازیگری دهد، لحظهای دیگر روی صندلی تماشاگران به نظاره مینشست. میخندید، درس میداد، با مهربانی گاهی هم تشر میزد.
هنگامی که به او فکر میکنم بیاختیار لبخندی بر لبانم مینشیند. داوود رشیدی حضور داشت. آدمها گمان میکنند که کافی است در جایی باشند و دیگر حضور دارند، در حالی که گاهی فقط جسمی یا صدایی از آنان آنجاست. داوود رشیدی هر جا که بود، کاملاً حضور داشت حتی پای تلفن هر چند که کوتاه و مختصر و مفید سخن میگفت، تأثیرگذار بود. در حضورش، اشتیاق و هیجان بود، اشتیاق به زندگی، به کار، به هنر، به خانواده، به خوشیهای ساده زندگی...
اکنون نیز حضور دارد. در تئاتر امروز ایران که داوود رشیدی پس از «در انتظار گودو» مسیری نو به آن بخشید؛ در تماشاگرانش که با او به دنیای تئاتر و سینما سفر کردهاند، در میان دوستان و آشنایان و خویشاوندان که از لطیفهها و سخنان و منش او سخن میگویند، در آیندگانی که هنوز نیامدهاند و شاید او را نخواهند شناخت اما ناخودآگاه تأثیر حضورش را در عرصه اندیشه و تئاتر حس خواهند کرد. در کتابخانهاش که کتاب شعر پُل الوار انتظارش را میکشد تا داوود رشیدی شعر «آزادی» را هر روز با صدای بلند و گیرایش دکلمه کند.
داوود رشــــــــــــیدی همچنان با ماست.
روایت ها و برداشت های تک بعدی از یک توافق بین المللی
اگر برجام نبود
- سخنگوی دولت : نگاهی منصفانه به دستاوردهای توافق برجام داشته باشیم
- مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا : برای حفظ برجام تلاش میکنیم
- در ستون درنگ «ایران» بخوانید ؛ روی دیگر سکه انتقادهای تکراری از برجام
مریم سالاری
خبرنگار دیپلماسی
توافق هستهای میان ایران و کشورهای بزرگ جهان در حالی پنجمین سالروز خود را پشت سر گذاشت که از همان نخستین روزهای شکلگیری، این واقعیت پدیدار شد که با جبههای از حریفانی روبهرو است که در جنگ و نزاع حد و مرز نمیشناسند و چشم بر همه واقعیتها میبندند.
خروج یکجانبه دونالد ترامپ از برجام و تخریب مسیر تدریجی لغو تحریمها و گشایشی که در صحنه اقتصادی ایران ذیل برجام حاصل شده بود، صدای اعتراض منتقدان داخلی را با این ادعا که هدف اول و آخر این توافق رفع تحریمها بوده، علیه دولت بلند کرده است. این در حالی است که در همه روزهایی که جبهه مخالفان غرب، سازمان سختگیرانهای برای تحریم ایران ساخته و پرداخته میکرد، دولت وقت و تیم هستهای آن در این سو به همراه مخالفان امروز، سخن از واهی بودن تحریمها به میان میآوردند. چنانکه عدهای از تریبونهای جریان تندرو مدعی شدند تحریمها نه تنها مضر و خسارتبار نیست بلکه موهبت بوده است. کسانی که این روزها برجام را به واسطه بازگشت تحریمها شکست خورده و آن را توافقی واهی میپندارند، عملکرد چند ساله شان در دوران تصدی در پرونده هستهای به تصویب 6 قطعنامه تحریم منجر شد.
در بحبوحه مذاکــــرات هستـــــــه ای منتقدان تندرو امریکایی همنوا با لابی اسرائیل هشدار میدادند که ایران ضمن تلاش برای حفظ اصل غنیسازی خود به دنبال لغو تحریمهاست و پس از دستیابی به این هدف، همچنان نقش بازیگری سرکش در منطقه را بازی خواهد کرد. همزمان در تهران هم برخی مدعی بودند که غرب با ترفند توافق، درصدد است زیرساختهای هسته ای کشور را تخریب و اورانیوم غنی شده موجود را از مالکیت کشور خارج کند و سپس در شرایطی راحتتر، فشارها را به بهانههای مختلف و تا مرز به تسلیم کشاندن ایران افزایش دهد. اما این دولت حسن روحانی بود که برای نخستین بار و پس از چندین سال مذاکرات فنی و پیچیده توانست بر اساس مقدورات داخلی خود با هوشمندی کامل از فضای به وجود آمده در واشنگتن به نفع خود استفاده کرده و حق غنیسازی را که پیشتر به عنوان یک هدف خطرناک برای جامعه جهانی معرفی شده بود؛ از طریق چانه زنی به یک هدف صلح آمیز تبدیل کرده و آن را به عنوان اصل غیر قابل انکار به طرفهای غربی بخصوص واشنگتن تحمیل کند. حفظ اصل غنی سازی، نخستین و مهم ترین هدفی بود که جمهوری اسلامی در خلال مذاکره با کشورهای غربی دنبال میکرد؛ اما دیپلماتهای دولت نهم و دهم طی چندین دور مذاکره شعاری و به دلیل بی بهره بودن از ابزار و فنون دقیق مذاکره در تحقق آن ناکام ماندند و در مذاکرات هستهای که نزدیک به شش سال در جریان بود، از قدرت کافی برای اقناع جامعه جهانی در به رسمیت شناساندن حق غنیسازی برای خود برخوردار نبودند. همین امر زمینه را برای شکستی فراهم کرد که سنگین ترین تحریمهای تاریخی و انزوی سیاسی بی سابقه ایران در صحنه بینالملل را رقم زد. اما حالا به دلیل تصمیمات نامتعارف رئیس جمهور امریکا علیه برجام که درباره بسیاری دیگر از توافقات بینالمللی امریکا اتفاق افتاد، فضا و گفتمانی ایجاد شده که مخالفان دولت، برجام را صرفاً به دلیل بازگشت تحریمها عبث میپندارند، دیپلماسی را نفی میکنند، تعامل با غرب را سازش میخوانند و خواستار خروج ایران از این توافق به دلیل بازگشت تحریمها هستند.
نادیدهانگاری دستاوردهای برجام
آنچه منتقدان توافق هسته ای درباره نتایجی که برجام حاصل کرد، نادیده میانگارند و صرفاً بر وجه اقتصادی و تحریمی آن اصرار میورزند، دستاوردهای سیاسی و امنیتی این توافق است. برجام در دورانی به بار نشست که ایران به واسطه نگاه بدبینانه جهان به برنامههای هستهایاش در حال سوختن در آتش خصومت با قدرتهای بزرگ شرق و غرب بود واجماع بینالمللی یکی از اهرمهای مؤثری بود که به واسطه ایجاد آن، کشورهای بزرگ موفق شدند همه سازوکارها و سازمانهای بینالمللی اعم از نهادهایی چون آژانس بینالمللی انرژی اتمی تا سازمانهای منطقهای مانند اتحادیه اروپا را با سیاستهای خود علیه تهران همگام کنند. این در حالی بود که به واسطه برجام برای نخستین بار الگوی برد- برد در وین به ثمر نشست و ایران با تحمیل پذیرش اصل غنیسازی به طرف غربی، همه تحریمهای هستهای و قطعنامههایی که آن را ذیل فصل خطرناک و جنگی منشور شورای امنیت قرار داده بود، از میان برداشت و با واداشتن اعضای شورای امنیت به تصویب قطعنامه 2231 جایگاهی حقوقی به این توافق بخشید. در واقع ایران توانست در روند تصویب قطعنامه جایگزین قطعنامههای پیشین نقش مؤثری ایفا کند؛ به گونهای که با مذاکره بر سر متن آن، در عمل، برنامه موشکی خود را نیز از زیر ضرب این نهاد خارج کند.
شکست طرح امنیتیسازی ترامپ علیه ایران
در شرایطی که پیشتر همه کشورهای بزرگ بینالمللی، از جمله چین و روسیه با اجماع کامل بر قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران مهر تأیید میزدند و اتحادیه اروپا با همراهی هر ۲۸ عضو خود مقررات و قطعنامههای تحریمی خود را علیه ایران به تصویب میرساند، بعد از برجام این وضعیت تغییر کرد و شکاف قابل ملاحظهای در سطح سیاسی میان کشورهای بینالمللی و مثلث واشنگتن-ریاض-تلآویو بر سر ایران ایجاد شد. فارغ از ناکامی اروپا در اجرای اقدامات موازنهای در برابر تحریمهای اقتصادی امریکا که زیر سایه درهم تنیدگی ساختار اقتصادی این کشورها با امریکا حاصل شد، شکافهای سیاسی و امنیتی میان دو متحد آتلانتیک در قریب به اتفاق پروژههای امنیتی دولت امریکا علیه ایران بروز پیدا کرد. یعنی اگر چه نخستین پروژه ترامپ برای تضعیف ایران از طریق فشار اقتصادی تا حدود قابل توجهی موفق بوده است؛ اما او در اجرای دو طرح دیگر آن، یعنی در امنیتیسازی ایران با یارکشی میان دولتهای جهان و همچنین بیثبات سازی سیاسی کشور، تا حدود زیادی ناکام بوده است. در حالی که دولت ترامپ تصور میکرد میتواند دولتهای جهان را بر سر موضوع فعالیتهای موشکی ایران، سیاستهای منطقهای کشورو اتهاماتی چون حمایت از تروریسم یا حتی ادعای نقض حقوق بشر به واسطه برخی اعتراضات داخلی بسیج کند، اما تلاشهای چندین باره او برای کشاندن ایران به پای میز شورای امنیت، تلاشهای مستمر برای به بنبست رساندن سازوکار ویژه مالی اروپا برای تجارت با ایران و همچنین تلاش برای ممانعت از لغو قریبالوقوع تحریمهای تسلیحاتی ایران همگی با چنان شکستی مواجه شدهاند که دولتمردان امریکایی بارها مجبور شدند برای جبران مافات سیاست انزوای ایران، آشکارا و پنهان درخواست مذاکره دوجانبه با آن را دنبال کنند. از سوی دیگر برجام نه تنها ایران را به عنوان بازیگری مسئول در منطقه به افکار عمومی و سیاستمداران خاورمیانه معرفی کرد و موجب شد که اثرگذاری تبلیغات مبتنی بر «ایران هراسی»، کاهش یابد، بلکه زیر سایه آن، ایران به عنوان پای ثابت مهمترین مذاکرات منطقهای و بینالمللی توسط کشورهایی که پیشتر نقشی برای تهران قائل نبودند، به رسمیت شناخته شد.
در همین چارچوب است که علی ربیعی، سخنگوی دولت، برجام را توافقی میداند که بدون آن برای اثبات عدم پایبندی امریکا به تعهداتش باید میلیونها دلار هزینه میشد. به گفته سخنگوی دولت، نمونهای در تاریخ روابط بینالملل یافت نمیشود که کشوری بدون جنگ یا فروپاشی از ذیل فصل هفت شورای امنیت خارج شده باشد. ربیعی توافق هستهای را موضوعی چالشی برای دولتمردان امریکا توصیف میکند و میگوید: «برای آنچه به دست آوردیم باید به نظرات و واکنشهای بدخواهان ایران نگاه کنیم. همچنین برای درک بیشتر آثار برجام باید به سخنان ترامپ دقت کرد که خروج از برجام را بزرگترین خدمت به رژیم اسرائیل عنوان کرده است». سخنگوی دولت در عین اشاره به عدم برآورده شدن انتظارات مردم به دلیل تخطی امریکا معتقد است که برجام هنوز ارزش یک ابتکار چند جانبه دیپلماتیک را که امریکا از آن سرافکنده و ایران از آن سربلند بیرون آمده است، دارد.
چرخشی مؤثر با توان اندک
بر کسی پوشیده نیست که در دوره دوساله بعد از دست یابی به برجام و پیش از خروج امریکا از آن، مناسبات سیاسی و تعاملات اقتصادی و تجاری ایران با کشورهای بین الملل به تدریج در حال گسترش بود، فضای تجارت با از میان رفتن موانع صادرات و فروش نفت به میزان مطلوب، در حال سامان یافتن بود و سرمایه گذاران بزرگی همچون بوئینگ، توتال، تویوتا، ایرباس، رنو و پژو، فعالیتهای خود را آغاز کرده بودند؛ اما خروج امریکا از برجام، زمینههای شکل گرفته را تخریب کرد با این وجود ایران کوشید با واکنش سنجیده به تحریمهای امریکایی از طریق پاسخ قانونی به نقض عهد شرکای برجامی و متعاقباً انعقاد توافقات دوجانبه با کشورهای منطقهای و آسیایی برای تسهیل تبادلات تجاری با ارز ملی همچنان مانع از شکلگیری اجماع دوباره جهان علیه خود شود، خاصه این بار که به واسطه پایبندی اش به تعهدات نظارتی برجام، روسیه و چین را به عنوان دو عضو شورای امنیت در کنار خود میبیند.
در حقیقت توافق هستهای نشان داد، میشود با چنین چرخشی ولو با توان اندک، جریانها و کشورهای مقابل را از اهرمهای مؤثر آنها محروم کرد و بدون تسلیم شدن به حلقه کشورهای ابرقدرت، در راستای تأمین منافع ملی گامهای مؤثری برداشت. این همان حقیقتی است که مخالفان دیپلماسی با انکار آن میخواهند با ضرب سکه دو روی دلواپسی هم کارنامه دیپلماتیک دولت را مخدوش و هم رویکردی را که همچنان قابلیت حل و فصل بحرانهای جاری از طریق صلح را دارد، کتمان کنند. در حقیقت میتوان گفت برجام یک توافق تک بعدی اقتصادی نبوده است که حالا با منتفع نشدن ایران از همه مزایای اقتصادی حکم به بیهوده بودن آن داد.
یا به تعبیر علی ربیعی، سخنگوی دولت خروج ترامپ و از دست دادن برخی منافع اقتصادی ایران اگر چه باعث شده عده ای راه قضاوت غیر منصفانه درباره برجام را در پیش بگیرند، اما زمان آن رسیده که نگاه منصفانه نسبت به برجام و دستاوردهای آن داشته باشیم.
اروپا و چین در بیانیههای جداگانه اعلام کردند
حفظ برجام ضروری است
در پنجمین سالگرد امضای توافق برجام، اروپا و چین در بیانیههایی جداگانه حمایت از این توافق را اعلام کردند.
جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در بیانیهای ضمن اشاره به جوانب مختلف اهمیت توافق هستهای، بر ضرورت اجرای آن تأکید کرد.
بهگزارش ایسنا به نقل از پایگاه اینترنتی اتحادیه اروپا، بورل در بیانیه یاد شده گفت: این یک دستاورد تاریخی چندجانبه برای عدم اشاعه تسلیحات هستهای در جهان است و به امنیت منطقهای و جهانی کمک میکند. بورل در ادامه این بیانیه برجام را تنها ابزار برای فراهم کردن ضمانتهای ضروری راجع به برنامه هستهای ایران دانست و افزود: من خواستار فعالیت مداوم حرفهای، فنی و بیطرفانه آژانس هستم. اجرای کامل برجام از سوی تمامی کشورهای عضو هنوز هم بسیار مهم است. او همچنین ضمن اظهار تأسف از خروج امریکا از برجام بر ادامه همکاری اعضای باقی مانده در این توافق تأکید کرد و گفت: بهعنوان هماهنگکننده کمیسیون برجام، مصمم هستم تا به همراه بقیه اعضای این توافق و جامعه جهانی برای حفظ برجام تلاش کنم. نباید گمان کنیم که در آینده دوباره این فرصت برای جامعه جهانی پیش خواهد آمد تا به روشی چنین جامع برنامه هستهای ایران را بررسی کنند.
سخنگوی وزارت امور خارجه چین هم در بیانیهای گفت: چین بر این باور است که حفظ و اجرای برجام راه درست حل کردن مسأله هستهای ایران است. هوآ چونینگ افزود: برجام به یک عامل مهم در عدم اشاعه تسلیحات هستهای جهان، عاملی مهم و مثبت در حفظ صلح و امنیت منطقه و تمرین خوبی برای حل کردن مسائل حساس منطقهای از طریق رویکردهای چندجانبه بوده است. چونینگ خروج امریکا از برجام را یکی از مؤلفههای رفتاری این کشور در یکجانبهگرایی خواند و افزود: چنین تخطی آشکاری از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل منجر به استمرار تنش پیرامون برنامه هستهای ایران شده است. او درباره ضرورت حفظ برجام بیان کرد: چین بر این باور است که حفظ و اجرای برجام راه درست حل کردن مسأله هستهای ایران است. وی از جامعه جهانی خواست بهطور مشترک با اعمال فشار امریکا در راستای تمدید یا بازگردانی تحریمها علیه ایران مخالفت کرده و خواستار پایبندی امریکا به بازگشت به مسیر درست پایبندی به برجام و شورای امنیت سازمان ملل شوند.
وزارت خارجه اتریش هم به همین مناسبت در بیانیهای اعلام کرد: از آنجا که مذاکرات توافق هستهای در وین انجام شد، اتریش مسئولیتی برای تعامل و تلاش در جهت حفظ برجام بر عهده دارد و در کنار سایر اعضای اتحادیه اروپا برای نجات این توافق ایستاده است. در این بیانیه آمده است: وین نسبت به اقدامات یکجانبه که باعث تضعیف حفظ برجام میشود، متأسف است و امیدوار است تمام طرفها بتوانند با یکدیگر توافق کنند و راهی را برای اجرای کامل این توافق بیابند که بر اساس آن ایران از مزایای اقتصادی برجام برخوردار شود.
خبرنگار دیپلماسی
توافق هستهای میان ایران و کشورهای بزرگ جهان در حالی پنجمین سالروز خود را پشت سر گذاشت که از همان نخستین روزهای شکلگیری، این واقعیت پدیدار شد که با جبههای از حریفانی روبهرو است که در جنگ و نزاع حد و مرز نمیشناسند و چشم بر همه واقعیتها میبندند.
خروج یکجانبه دونالد ترامپ از برجام و تخریب مسیر تدریجی لغو تحریمها و گشایشی که در صحنه اقتصادی ایران ذیل برجام حاصل شده بود، صدای اعتراض منتقدان داخلی را با این ادعا که هدف اول و آخر این توافق رفع تحریمها بوده، علیه دولت بلند کرده است. این در حالی است که در همه روزهایی که جبهه مخالفان غرب، سازمان سختگیرانهای برای تحریم ایران ساخته و پرداخته میکرد، دولت وقت و تیم هستهای آن در این سو به همراه مخالفان امروز، سخن از واهی بودن تحریمها به میان میآوردند. چنانکه عدهای از تریبونهای جریان تندرو مدعی شدند تحریمها نه تنها مضر و خسارتبار نیست بلکه موهبت بوده است. کسانی که این روزها برجام را به واسطه بازگشت تحریمها شکست خورده و آن را توافقی واهی میپندارند، عملکرد چند ساله شان در دوران تصدی در پرونده هستهای به تصویب 6 قطعنامه تحریم منجر شد.
در بحبوحه مذاکــــرات هستـــــــه ای منتقدان تندرو امریکایی همنوا با لابی اسرائیل هشدار میدادند که ایران ضمن تلاش برای حفظ اصل غنیسازی خود به دنبال لغو تحریمهاست و پس از دستیابی به این هدف، همچنان نقش بازیگری سرکش در منطقه را بازی خواهد کرد. همزمان در تهران هم برخی مدعی بودند که غرب با ترفند توافق، درصدد است زیرساختهای هسته ای کشور را تخریب و اورانیوم غنی شده موجود را از مالکیت کشور خارج کند و سپس در شرایطی راحتتر، فشارها را به بهانههای مختلف و تا مرز به تسلیم کشاندن ایران افزایش دهد. اما این دولت حسن روحانی بود که برای نخستین بار و پس از چندین سال مذاکرات فنی و پیچیده توانست بر اساس مقدورات داخلی خود با هوشمندی کامل از فضای به وجود آمده در واشنگتن به نفع خود استفاده کرده و حق غنیسازی را که پیشتر به عنوان یک هدف خطرناک برای جامعه جهانی معرفی شده بود؛ از طریق چانه زنی به یک هدف صلح آمیز تبدیل کرده و آن را به عنوان اصل غیر قابل انکار به طرفهای غربی بخصوص واشنگتن تحمیل کند. حفظ اصل غنی سازی، نخستین و مهم ترین هدفی بود که جمهوری اسلامی در خلال مذاکره با کشورهای غربی دنبال میکرد؛ اما دیپلماتهای دولت نهم و دهم طی چندین دور مذاکره شعاری و به دلیل بی بهره بودن از ابزار و فنون دقیق مذاکره در تحقق آن ناکام ماندند و در مذاکرات هستهای که نزدیک به شش سال در جریان بود، از قدرت کافی برای اقناع جامعه جهانی در به رسمیت شناساندن حق غنیسازی برای خود برخوردار نبودند. همین امر زمینه را برای شکستی فراهم کرد که سنگین ترین تحریمهای تاریخی و انزوی سیاسی بی سابقه ایران در صحنه بینالملل را رقم زد. اما حالا به دلیل تصمیمات نامتعارف رئیس جمهور امریکا علیه برجام که درباره بسیاری دیگر از توافقات بینالمللی امریکا اتفاق افتاد، فضا و گفتمانی ایجاد شده که مخالفان دولت، برجام را صرفاً به دلیل بازگشت تحریمها عبث میپندارند، دیپلماسی را نفی میکنند، تعامل با غرب را سازش میخوانند و خواستار خروج ایران از این توافق به دلیل بازگشت تحریمها هستند.
نادیدهانگاری دستاوردهای برجام
آنچه منتقدان توافق هسته ای درباره نتایجی که برجام حاصل کرد، نادیده میانگارند و صرفاً بر وجه اقتصادی و تحریمی آن اصرار میورزند، دستاوردهای سیاسی و امنیتی این توافق است. برجام در دورانی به بار نشست که ایران به واسطه نگاه بدبینانه جهان به برنامههای هستهایاش در حال سوختن در آتش خصومت با قدرتهای بزرگ شرق و غرب بود واجماع بینالمللی یکی از اهرمهای مؤثری بود که به واسطه ایجاد آن، کشورهای بزرگ موفق شدند همه سازوکارها و سازمانهای بینالمللی اعم از نهادهایی چون آژانس بینالمللی انرژی اتمی تا سازمانهای منطقهای مانند اتحادیه اروپا را با سیاستهای خود علیه تهران همگام کنند. این در حالی بود که به واسطه برجام برای نخستین بار الگوی برد- برد در وین به ثمر نشست و ایران با تحمیل پذیرش اصل غنیسازی به طرف غربی، همه تحریمهای هستهای و قطعنامههایی که آن را ذیل فصل خطرناک و جنگی منشور شورای امنیت قرار داده بود، از میان برداشت و با واداشتن اعضای شورای امنیت به تصویب قطعنامه 2231 جایگاهی حقوقی به این توافق بخشید. در واقع ایران توانست در روند تصویب قطعنامه جایگزین قطعنامههای پیشین نقش مؤثری ایفا کند؛ به گونهای که با مذاکره بر سر متن آن، در عمل، برنامه موشکی خود را نیز از زیر ضرب این نهاد خارج کند.
شکست طرح امنیتیسازی ترامپ علیه ایران
در شرایطی که پیشتر همه کشورهای بزرگ بینالمللی، از جمله چین و روسیه با اجماع کامل بر قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران مهر تأیید میزدند و اتحادیه اروپا با همراهی هر ۲۸ عضو خود مقررات و قطعنامههای تحریمی خود را علیه ایران به تصویب میرساند، بعد از برجام این وضعیت تغییر کرد و شکاف قابل ملاحظهای در سطح سیاسی میان کشورهای بینالمللی و مثلث واشنگتن-ریاض-تلآویو بر سر ایران ایجاد شد. فارغ از ناکامی اروپا در اجرای اقدامات موازنهای در برابر تحریمهای اقتصادی امریکا که زیر سایه درهم تنیدگی ساختار اقتصادی این کشورها با امریکا حاصل شد، شکافهای سیاسی و امنیتی میان دو متحد آتلانتیک در قریب به اتفاق پروژههای امنیتی دولت امریکا علیه ایران بروز پیدا کرد. یعنی اگر چه نخستین پروژه ترامپ برای تضعیف ایران از طریق فشار اقتصادی تا حدود قابل توجهی موفق بوده است؛ اما او در اجرای دو طرح دیگر آن، یعنی در امنیتیسازی ایران با یارکشی میان دولتهای جهان و همچنین بیثبات سازی سیاسی کشور، تا حدود زیادی ناکام بوده است. در حالی که دولت ترامپ تصور میکرد میتواند دولتهای جهان را بر سر موضوع فعالیتهای موشکی ایران، سیاستهای منطقهای کشورو اتهاماتی چون حمایت از تروریسم یا حتی ادعای نقض حقوق بشر به واسطه برخی اعتراضات داخلی بسیج کند، اما تلاشهای چندین باره او برای کشاندن ایران به پای میز شورای امنیت، تلاشهای مستمر برای به بنبست رساندن سازوکار ویژه مالی اروپا برای تجارت با ایران و همچنین تلاش برای ممانعت از لغو قریبالوقوع تحریمهای تسلیحاتی ایران همگی با چنان شکستی مواجه شدهاند که دولتمردان امریکایی بارها مجبور شدند برای جبران مافات سیاست انزوای ایران، آشکارا و پنهان درخواست مذاکره دوجانبه با آن را دنبال کنند. از سوی دیگر برجام نه تنها ایران را به عنوان بازیگری مسئول در منطقه به افکار عمومی و سیاستمداران خاورمیانه معرفی کرد و موجب شد که اثرگذاری تبلیغات مبتنی بر «ایران هراسی»، کاهش یابد، بلکه زیر سایه آن، ایران به عنوان پای ثابت مهمترین مذاکرات منطقهای و بینالمللی توسط کشورهایی که پیشتر نقشی برای تهران قائل نبودند، به رسمیت شناخته شد.
در همین چارچوب است که علی ربیعی، سخنگوی دولت، برجام را توافقی میداند که بدون آن برای اثبات عدم پایبندی امریکا به تعهداتش باید میلیونها دلار هزینه میشد. به گفته سخنگوی دولت، نمونهای در تاریخ روابط بینالملل یافت نمیشود که کشوری بدون جنگ یا فروپاشی از ذیل فصل هفت شورای امنیت خارج شده باشد. ربیعی توافق هستهای را موضوعی چالشی برای دولتمردان امریکا توصیف میکند و میگوید: «برای آنچه به دست آوردیم باید به نظرات و واکنشهای بدخواهان ایران نگاه کنیم. همچنین برای درک بیشتر آثار برجام باید به سخنان ترامپ دقت کرد که خروج از برجام را بزرگترین خدمت به رژیم اسرائیل عنوان کرده است». سخنگوی دولت در عین اشاره به عدم برآورده شدن انتظارات مردم به دلیل تخطی امریکا معتقد است که برجام هنوز ارزش یک ابتکار چند جانبه دیپلماتیک را که امریکا از آن سرافکنده و ایران از آن سربلند بیرون آمده است، دارد.
چرخشی مؤثر با توان اندک
بر کسی پوشیده نیست که در دوره دوساله بعد از دست یابی به برجام و پیش از خروج امریکا از آن، مناسبات سیاسی و تعاملات اقتصادی و تجاری ایران با کشورهای بین الملل به تدریج در حال گسترش بود، فضای تجارت با از میان رفتن موانع صادرات و فروش نفت به میزان مطلوب، در حال سامان یافتن بود و سرمایه گذاران بزرگی همچون بوئینگ، توتال، تویوتا، ایرباس، رنو و پژو، فعالیتهای خود را آغاز کرده بودند؛ اما خروج امریکا از برجام، زمینههای شکل گرفته را تخریب کرد با این وجود ایران کوشید با واکنش سنجیده به تحریمهای امریکایی از طریق پاسخ قانونی به نقض عهد شرکای برجامی و متعاقباً انعقاد توافقات دوجانبه با کشورهای منطقهای و آسیایی برای تسهیل تبادلات تجاری با ارز ملی همچنان مانع از شکلگیری اجماع دوباره جهان علیه خود شود، خاصه این بار که به واسطه پایبندی اش به تعهدات نظارتی برجام، روسیه و چین را به عنوان دو عضو شورای امنیت در کنار خود میبیند.
در حقیقت توافق هستهای نشان داد، میشود با چنین چرخشی ولو با توان اندک، جریانها و کشورهای مقابل را از اهرمهای مؤثر آنها محروم کرد و بدون تسلیم شدن به حلقه کشورهای ابرقدرت، در راستای تأمین منافع ملی گامهای مؤثری برداشت. این همان حقیقتی است که مخالفان دیپلماسی با انکار آن میخواهند با ضرب سکه دو روی دلواپسی هم کارنامه دیپلماتیک دولت را مخدوش و هم رویکردی را که همچنان قابلیت حل و فصل بحرانهای جاری از طریق صلح را دارد، کتمان کنند. در حقیقت میتوان گفت برجام یک توافق تک بعدی اقتصادی نبوده است که حالا با منتفع نشدن ایران از همه مزایای اقتصادی حکم به بیهوده بودن آن داد.
یا به تعبیر علی ربیعی، سخنگوی دولت خروج ترامپ و از دست دادن برخی منافع اقتصادی ایران اگر چه باعث شده عده ای راه قضاوت غیر منصفانه درباره برجام را در پیش بگیرند، اما زمان آن رسیده که نگاه منصفانه نسبت به برجام و دستاوردهای آن داشته باشیم.
اروپا و چین در بیانیههای جداگانه اعلام کردند
حفظ برجام ضروری است
در پنجمین سالگرد امضای توافق برجام، اروپا و چین در بیانیههایی جداگانه حمایت از این توافق را اعلام کردند.
جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در بیانیهای ضمن اشاره به جوانب مختلف اهمیت توافق هستهای، بر ضرورت اجرای آن تأکید کرد.
بهگزارش ایسنا به نقل از پایگاه اینترنتی اتحادیه اروپا، بورل در بیانیه یاد شده گفت: این یک دستاورد تاریخی چندجانبه برای عدم اشاعه تسلیحات هستهای در جهان است و به امنیت منطقهای و جهانی کمک میکند. بورل در ادامه این بیانیه برجام را تنها ابزار برای فراهم کردن ضمانتهای ضروری راجع به برنامه هستهای ایران دانست و افزود: من خواستار فعالیت مداوم حرفهای، فنی و بیطرفانه آژانس هستم. اجرای کامل برجام از سوی تمامی کشورهای عضو هنوز هم بسیار مهم است. او همچنین ضمن اظهار تأسف از خروج امریکا از برجام بر ادامه همکاری اعضای باقی مانده در این توافق تأکید کرد و گفت: بهعنوان هماهنگکننده کمیسیون برجام، مصمم هستم تا به همراه بقیه اعضای این توافق و جامعه جهانی برای حفظ برجام تلاش کنم. نباید گمان کنیم که در آینده دوباره این فرصت برای جامعه جهانی پیش خواهد آمد تا به روشی چنین جامع برنامه هستهای ایران را بررسی کنند.
سخنگوی وزارت امور خارجه چین هم در بیانیهای گفت: چین بر این باور است که حفظ و اجرای برجام راه درست حل کردن مسأله هستهای ایران است. هوآ چونینگ افزود: برجام به یک عامل مهم در عدم اشاعه تسلیحات هستهای جهان، عاملی مهم و مثبت در حفظ صلح و امنیت منطقه و تمرین خوبی برای حل کردن مسائل حساس منطقهای از طریق رویکردهای چندجانبه بوده است. چونینگ خروج امریکا از برجام را یکی از مؤلفههای رفتاری این کشور در یکجانبهگرایی خواند و افزود: چنین تخطی آشکاری از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل منجر به استمرار تنش پیرامون برنامه هستهای ایران شده است. او درباره ضرورت حفظ برجام بیان کرد: چین بر این باور است که حفظ و اجرای برجام راه درست حل کردن مسأله هستهای ایران است. وی از جامعه جهانی خواست بهطور مشترک با اعمال فشار امریکا در راستای تمدید یا بازگردانی تحریمها علیه ایران مخالفت کرده و خواستار پایبندی امریکا به بازگشت به مسیر درست پایبندی به برجام و شورای امنیت سازمان ملل شوند.
وزارت خارجه اتریش هم به همین مناسبت در بیانیهای اعلام کرد: از آنجا که مذاکرات توافق هستهای در وین انجام شد، اتریش مسئولیتی برای تعامل و تلاش در جهت حفظ برجام بر عهده دارد و در کنار سایر اعضای اتحادیه اروپا برای نجات این توافق ایستاده است. در این بیانیه آمده است: وین نسبت به اقدامات یکجانبه که باعث تضعیف حفظ برجام میشود، متأسف است و امیدوار است تمام طرفها بتوانند با یکدیگر توافق کنند و راهی را برای اجرای کامل این توافق بیابند که بر اساس آن ایران از مزایای اقتصادی برجام برخوردار شود.
تصاویر شهدای کادر درمانی مبارزه با کرونا
مردم سلامت میکنند
«عشق» و «فداکاری» واژههایی است که ماههاست با ورود بیماری کرونا به کشور با نام پزشکان، پرستاران و کادر درمان بیمارستانها گره خورده است؛ آنانی که برای حفظ جان مردم از کوچکترین روستا در سیستان و بلوچستان تا تهران و گوشه گوشه کشور سنگ تمام گذاشته و سلامتی و جانشان را هدیه دادهاند.
کادر درمان در خط مقدم مبارزه و مقابله با بیماریای ایستادهاند که هر روز چهره مرگبارتری از خود نشان میدهد و هنوز درمانی برای آن یافت نشده است؛ اما در این میانه هرچه بیماری جان سختتر میشود، تیم درمانی کشور هم با وجود همه خستگی، فداکارانهتر در کنار بیماران حاضر میشوند.
روز گذشته کیانوش جهانپور، سخنگوی سابق وزارت بهداشت با انتشار تصاویر تعدادی از کادر درمان جان باخته به دلیل کرونا اعلام کرد تاکنون 120 نفر از پزشکان و پرستاران در راه مبارزه با کرونا شهید شدهاند. همچنین علیرضا زالی، فرمانده ستاد مدیریت کرونا در تهران هم چند روز پیش گفت تاکنون 4 هزار و 400 نفر از کادر درمان پایتخت در جریان درمان بیماران خود به کرونا مبتلا شدهاند. ایثار کادر درمان کشور در ماههای گذشته در نگاه مردم ایران مصداق این بیت شعر مولاناست: «رندان سلامَت میکنند جان را غلامت میکنند/ مستی ز جامت میکنند مستان سلامَت میکنند.»
کادر درمان در خط مقدم مبارزه و مقابله با بیماریای ایستادهاند که هر روز چهره مرگبارتری از خود نشان میدهد و هنوز درمانی برای آن یافت نشده است؛ اما در این میانه هرچه بیماری جان سختتر میشود، تیم درمانی کشور هم با وجود همه خستگی، فداکارانهتر در کنار بیماران حاضر میشوند.
روز گذشته کیانوش جهانپور، سخنگوی سابق وزارت بهداشت با انتشار تصاویر تعدادی از کادر درمان جان باخته به دلیل کرونا اعلام کرد تاکنون 120 نفر از پزشکان و پرستاران در راه مبارزه با کرونا شهید شدهاند. همچنین علیرضا زالی، فرمانده ستاد مدیریت کرونا در تهران هم چند روز پیش گفت تاکنون 4 هزار و 400 نفر از کادر درمان پایتخت در جریان درمان بیماران خود به کرونا مبتلا شدهاند. ایثار کادر درمان کشور در ماههای گذشته در نگاه مردم ایران مصداق این بیت شعر مولاناست: «رندان سلامَت میکنند جان را غلامت میکنند/ مستی ز جامت میکنند مستان سلامَت میکنند.»
سلام ایران
هر روز با شما در اینجا خواهیم بود، صدای شما، حرف شما و پیشنهاد شما را میشنویم و می خوانیم و بازگو میکنیم. با ما همراه باشید، بگویید و بنویسید
تلفن: 88769075 - 021 پیامک: 3000451213
نظــــــر مـــردم
بیمه تأمین اجتماعی دانشجویان:/ آقای صابر از قائمشهر: تقاضا میشود در خصوص بیمه دانشجویان اطلاعرسانی بیشتری شود. چون خیلی از خانوادهها نمیدانند که دانشجو میتواند تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی قرار گیرد و یک دانشجو در یک دوره کارشناسی یا کارشناسی ارشد میتواند دارای 4 الی 6 سال سابقه بیمه شود و دوران خدمت مقدس سربازی هم شامل بیمه تأمین اجتماعی شود و در سن 50 یا 55 سالگی میتوانند بازنشسته شوند. خواهشمند است سازمان بیمه تأمین اجتماعی اطلاعرسانی در این خصوص داشته باشند.
تشکر بابت چاپ گفت و گو آقای سعید لیلاز/ منصوره کلباسی: مشترک روزنامه ایران هستم و علاقه زیادی به روزنامه ایران دارم و بیشتر مقالات را میخوانم. گفتوگوی آقای سعید لیلاز بسیار مستدل، محکم و جامع بود و چقدر بنده را تحت تأثیر قرار داد. ای کاش همه کسانی که مخالفت میکنند و در مجلس سرو صدا ایجاد میکنند این گفتوگوی را بخوانند تا بدانند وضع ایران در چه حالی است.
پیشنهاد به کارمندان بخش دولتی و خصوصی/ آقای صابر از قائمشهر: پیشنهادی برای کارکنان اعم از بخش خصوصی و دولتی که کارهای هفتگی، ماهانه و روزانه را از روز قبل یادداشت بگذارند. یک سری مربوط به کار روزانه است و یک سری مربوط به هفته هست. که ارباب رجوع باید انجام دهند. اگر این کار صورت گیرد بهرهوری در سازمانها، بانکها، بیمه و شرکتها بیشتر خواهد شد. و کار ارباب رجوع بموقع انجام خواهد شد.
تلفن: 88769075 - 021 پیامک: 3000451213
نظــــــر مـــردم
بیمه تأمین اجتماعی دانشجویان:/ آقای صابر از قائمشهر: تقاضا میشود در خصوص بیمه دانشجویان اطلاعرسانی بیشتری شود. چون خیلی از خانوادهها نمیدانند که دانشجو میتواند تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی قرار گیرد و یک دانشجو در یک دوره کارشناسی یا کارشناسی ارشد میتواند دارای 4 الی 6 سال سابقه بیمه شود و دوران خدمت مقدس سربازی هم شامل بیمه تأمین اجتماعی شود و در سن 50 یا 55 سالگی میتوانند بازنشسته شوند. خواهشمند است سازمان بیمه تأمین اجتماعی اطلاعرسانی در این خصوص داشته باشند.
تشکر بابت چاپ گفت و گو آقای سعید لیلاز/ منصوره کلباسی: مشترک روزنامه ایران هستم و علاقه زیادی به روزنامه ایران دارم و بیشتر مقالات را میخوانم. گفتوگوی آقای سعید لیلاز بسیار مستدل، محکم و جامع بود و چقدر بنده را تحت تأثیر قرار داد. ای کاش همه کسانی که مخالفت میکنند و در مجلس سرو صدا ایجاد میکنند این گفتوگوی را بخوانند تا بدانند وضع ایران در چه حالی است.
پیشنهاد به کارمندان بخش دولتی و خصوصی/ آقای صابر از قائمشهر: پیشنهادی برای کارکنان اعم از بخش خصوصی و دولتی که کارهای هفتگی، ماهانه و روزانه را از روز قبل یادداشت بگذارند. یک سری مربوط به کار روزانه است و یک سری مربوط به هفته هست. که ارباب رجوع باید انجام دهند. اگر این کار صورت گیرد بهرهوری در سازمانها، بانکها، بیمه و شرکتها بیشتر خواهد شد. و کار ارباب رجوع بموقع انجام خواهد شد.
گفت و گو با محسن خلیلی بنیانگذار صنعت گاز مایع در ایران
آرزویم اقتصاد آزاد و توسعه صنعتی ایران است
محسن خلیلی متولد ۵ تیر ۱۳۰۸ در تهران و خانوادهای صنعتی است. محسن خلیلی ۶۰ سال پیش صنعت گاز مایع را در ایران پایه گذاری و روشنی شعلههای گاز را به خانه ایرانیان هدیه داد. با او درباره زندگی شخصی، روزگار جوانی و تحصیل همزمان با ملی شدن نفت، کودتای ۲۸ مرداد، تاسیس صنعت گاز مایع، ملی شدن صنایع بعد از انقلاب گفتوگو کرده ایم. خلیلی پیشنهادهایی برای جوانانی هم که میخواهند وارد بازار کار شوند دارد.
بارکد را اسکن کنید وگزارش ویدئویی گفت و گو با محسن خلیلی را ببینید
وزارت ارتباطات در مسیر مدیریت کوتاه و میان مدت فضای مجازی
محمد جواد آذری جهرمی
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات
امروزه دنیا در یک پیچ تاریخی قرار گرفته و یکی از مهمتریـن پیشران های این پیچ، فناوری اطلاعات و ارتباطات بهعنوان یک فناوری تحول آفرین و پیدایش زیست بوم فضای مجازی است که با تأثیر فزاینده خود در حال شکل دادن به تمام عرصههای زندگی حقیقی است به نحوی که امروزه فاصله بین مجاز و حقیقت در این فضا به صفر رسیده است. این فضا تمام ساحتهای حیات بشری را آنگونه تحت تأثیر قرار داده است که دنیای ما را در کمیت و کیفیت دچار تحولاتی عمیق ساخته است به نحوی که فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت پیدا کرده است. براساس همین اهمیت فزاینده است که رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح یکشنبه ۲۲ تیرماه در دیداری مجازی با نمایندگان در کنار «مسکن»، «ازدواج جوانان و راههای تسهیل آن» و «فرزندآوری و جلوگیری از حرکت کشور به سمت پیری جمعیت»، «مدیریت فضای مجازی در کوتاه مدت و میان مدت» را از مسائل اصلی اجتماعی کشور دانستند و خواستار مدیریت عقلانی این فضا و توجه جدی به اهمیت این حوزه در تقویت فرهنگ جامعه شدند. وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در کنار دیگر نهادهای مسئول در قبال این فضا، خود را از مخاطبان اصلی سخنان رهبر انقلاب دانسته و براساس رهنمودهای ایشان، گامهای اساسیای را در راستای مدیریت کوتاه و میان مدت آن برداشته است.
این وزارتخانه ضمن آگاهی دقیق از معایب و آسیبهای فضای مجازی چون قمار، وس، کلاهبرداریها و جرایم سایبری، دروغ و تهمت بر این باور است که با وضع و شکلگیری مقررات لازم از یک سو و ایجاد زیرساختهای حیاتی و تولید محتوا و ارائه خدمات از سوی دیگر، میتوان از شمار و گستره این آسیبها کاست و با محقق کردن ظرفیتهای بالقوه این فضا، از مزایای بسیار آن برای تحقق منافع ملی بهره برد. در این راستا در کوتاه مدت دو اقدام کلان در دستورکار قرار گرفته است: قانونمندسازی فضای مجازی و افزایش استقلال و قدرتمندی در این فضا.
- قانونمندسازی فضای مجازی: ضعف در مدیریت فضای مجازی در زمینههای مختلف ازجمله تعیین مسئولیت حقوقی و مدنی ارائهکنندگان خدمات در حوزه فناوری اطلاعات، حکمرانی الکترونیکی، مدیریت تراکنشهای الکترونیکی و حفاظت از دادههای اشخاص در فضای مجازی، باعث خواهد شد تا آسیبهای اجتماعی مدنظر رهبر معظم انقلاب در این فضا تشدید گردد. در راستای کاهش و رفع نگرانیهای مذکور و قانونمندسازی فضای مجازی، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات با همکاری مرکز پژوهشهای مجلس و پژوهشگاه فناوری قوه قضائیه، با انجام مطالعات تخصصی و جامع، پیشنویس لوایح مورد نیاز در این زمینه را ارائه نموده است. این لوایح مشتمل بر لایحه مسئولیت ارائهدهندگان خدمات حوزه فاوا، لایحه صیانت از دادههای شخصی، لایحه حکمرانی الکترونیکی و لایحه تراکنشهای الکترونیکی سبب خواهد شد تا تعامل با فضای مجازی دارای اصول شده و با آسیبهای آن برخورد قانونی و نه سلیقهای صورت گیرد.
- افزایش استقلال، تابآوری و قدرتمندی در فضای مجازی: به شکل سنتی استقلال یک کشور مشتمل بر مؤلفههایی چون سیاسی، نظامی، فرهنگی، قضایی، دیپلماتیک، ایدئولوژیک، اقتصادی و امنیتی میشود. اما امروزه اگر کشوری بهدنبال حفظ استقلال فضای مجازی خود نباشد، سایر مؤلفههای استقلال خود را درمعرض خطر قرار میدهد. هدف، مقابله با هر نوع دشمنی ازجمله مقابله با هژمونی امریکا در عرصه فضای مجازی و اقتصاد دیجیتالی و رفع امکان تحریم اینترنتی ایران است. از سوی دیگر احراز جایگاه و سهم مناسب برای اقتصاد دیجیتال در فضای مجازی در چارچوب سیاستهای اقتصاد مقاومتی کشور و برنامهریزی همهجانبه برای بهبود شرایط کسب و کار مرتبط با فناوریهای مجازی و بهرهگیری از فرصتهای اشتغالزایی و نیز رونق محتوا، خدمات و تجارت در این عرصه، از دیگر اهداف مطرح در این زمینه است. بر این اساس وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، اقدامات خود را در تکمیل هرچه سریعتر شبکه ملی اطلاعات بهعنوان اصلیترین راهبرد کشور برای بهرهمندی حداکثری از فضای مجازی و مدیریت آسیبهای آن تشدید نموده و امیدوار است تا با تکمیل و تسریع تکالیف محول شده به دیگر دستگاهها، در کوتاه مدت، استقلال حداکثری فضای مجازی کشور محقق گردد.
در میان مدت اقدامات این وزارتخانه ناظر بر مدیریت فضای مجازی در راستای محققسازی اهداف زیر است:
- ارائه بیانیه ارزش ج.ا.ایران در فضای مجازی: وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات بواسطه نقش پررنگش در کمک به سیاستگذاری در زمینه فضای مجازی از یک سو و اجرای مصوبات و تصمیمهای اتخاذ شده در این زمینه از سوی دیگر، تلاش دارد تا با ایفای نقش مؤثر در تبیین بیانیه ارزش و مسیر حرکت ایران در فضای مجازی، مدیریت موفق این فضا را ممکن سازد. رسیدن به اجماع درباره این بیانیه و تبیین راهبرد منسجم ایران در شورای عالی فضای مجازی گامی است که در میان مدت محقق خواهد گردید.
- ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی و بسط گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه منطقهای و بینالمللی: امروزه امتداد انقلاب اسلامی در فضای مجازی یک باید و ضرورت است تا شعار عزت و اقتدار انقلاب در فضای مجازی به یک گفتمان تبدیل گردد. گفتمان و هنجارسازی جذاب از انقلاب اسلامی بواسطه تولید و غنیسازی محتوای فضای مجازی، ابزار محققسازی این گفتمان در جهان خواهد بود که برای نیل به این هدف، ارتقای فرهنگ کاربری و سواد فضای مجازی جامعه، از طریق آموزش عمومی و فرهنگسازی برنامهریزی شده است.
- افزایش رفاه عمومی از طریق فضای مجازی: ابزارهای توانمند فضای مجازی، دنیای ارائه خدمات (حمل و نقل، خرید کالا و خدمات و...) به کاربران را متحول و زمینه را برای افزایش رفاه عمومی ایجاد نمودهاند. در این رابطه، با تکمیل صددرصدی شبکه ملی اطلاعات و بخشهای مهم آن چون دولت الکترونیک و متناسبسازی خدمات فضای مجازی با ویژگیهای مورد استفاده شهروندان و بومیسازی این خدمات، رفاه شهروندان با دریافت خدمات بهتر، سریعتر و مقرون به صرفهتر، تأمین خواهد شد.
- استفاده از فضای مجازی برای تقویت حضور ج.ا.ایران در عرصه منطقهای و بینالمللی و جایگاه ژئوپلیتیک سایبری آن: در میان مدت بواسطه استقلال زیرساختی و ایجاد بنیانهای قوی در زمینه خدمات و محتوا، ایران در وضعیتی است که میتواند از طریق استانداردسازی و قانونگذاری و اجتماعیسازی فرهنگ ایرانی-اسلامی در گفتمان سایبری داخلی، منطقهای و جهانی، نقشی پررنگ داشته باشد و با ایجاد ائتلافهای قوی در جهت استفاده عادلانه و اخلاقی از این فضا و ارتباط و همکاری وسیع و هدفمند با ملتها خصوصاً ملل مسلمان گام بردارد.
وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات باور دارد که به فرمایش رهبر معظم انقلاب میتوان از عرصه فضاى مجازى حداکثر منافع را [کسب کرد]؛ همان کارى که دشمن میکند، شما [هم] میتوانید بکنید در جهت عکس.
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات
امروزه دنیا در یک پیچ تاریخی قرار گرفته و یکی از مهمتریـن پیشران های این پیچ، فناوری اطلاعات و ارتباطات بهعنوان یک فناوری تحول آفرین و پیدایش زیست بوم فضای مجازی است که با تأثیر فزاینده خود در حال شکل دادن به تمام عرصههای زندگی حقیقی است به نحوی که امروزه فاصله بین مجاز و حقیقت در این فضا به صفر رسیده است. این فضا تمام ساحتهای حیات بشری را آنگونه تحت تأثیر قرار داده است که دنیای ما را در کمیت و کیفیت دچار تحولاتی عمیق ساخته است به نحوی که فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت پیدا کرده است. براساس همین اهمیت فزاینده است که رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح یکشنبه ۲۲ تیرماه در دیداری مجازی با نمایندگان در کنار «مسکن»، «ازدواج جوانان و راههای تسهیل آن» و «فرزندآوری و جلوگیری از حرکت کشور به سمت پیری جمعیت»، «مدیریت فضای مجازی در کوتاه مدت و میان مدت» را از مسائل اصلی اجتماعی کشور دانستند و خواستار مدیریت عقلانی این فضا و توجه جدی به اهمیت این حوزه در تقویت فرهنگ جامعه شدند. وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در کنار دیگر نهادهای مسئول در قبال این فضا، خود را از مخاطبان اصلی سخنان رهبر انقلاب دانسته و براساس رهنمودهای ایشان، گامهای اساسیای را در راستای مدیریت کوتاه و میان مدت آن برداشته است.
این وزارتخانه ضمن آگاهی دقیق از معایب و آسیبهای فضای مجازی چون قمار، وس، کلاهبرداریها و جرایم سایبری، دروغ و تهمت بر این باور است که با وضع و شکلگیری مقررات لازم از یک سو و ایجاد زیرساختهای حیاتی و تولید محتوا و ارائه خدمات از سوی دیگر، میتوان از شمار و گستره این آسیبها کاست و با محقق کردن ظرفیتهای بالقوه این فضا، از مزایای بسیار آن برای تحقق منافع ملی بهره برد. در این راستا در کوتاه مدت دو اقدام کلان در دستورکار قرار گرفته است: قانونمندسازی فضای مجازی و افزایش استقلال و قدرتمندی در این فضا.
- قانونمندسازی فضای مجازی: ضعف در مدیریت فضای مجازی در زمینههای مختلف ازجمله تعیین مسئولیت حقوقی و مدنی ارائهکنندگان خدمات در حوزه فناوری اطلاعات، حکمرانی الکترونیکی، مدیریت تراکنشهای الکترونیکی و حفاظت از دادههای اشخاص در فضای مجازی، باعث خواهد شد تا آسیبهای اجتماعی مدنظر رهبر معظم انقلاب در این فضا تشدید گردد. در راستای کاهش و رفع نگرانیهای مذکور و قانونمندسازی فضای مجازی، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات با همکاری مرکز پژوهشهای مجلس و پژوهشگاه فناوری قوه قضائیه، با انجام مطالعات تخصصی و جامع، پیشنویس لوایح مورد نیاز در این زمینه را ارائه نموده است. این لوایح مشتمل بر لایحه مسئولیت ارائهدهندگان خدمات حوزه فاوا، لایحه صیانت از دادههای شخصی، لایحه حکمرانی الکترونیکی و لایحه تراکنشهای الکترونیکی سبب خواهد شد تا تعامل با فضای مجازی دارای اصول شده و با آسیبهای آن برخورد قانونی و نه سلیقهای صورت گیرد.
- افزایش استقلال، تابآوری و قدرتمندی در فضای مجازی: به شکل سنتی استقلال یک کشور مشتمل بر مؤلفههایی چون سیاسی، نظامی، فرهنگی، قضایی، دیپلماتیک، ایدئولوژیک، اقتصادی و امنیتی میشود. اما امروزه اگر کشوری بهدنبال حفظ استقلال فضای مجازی خود نباشد، سایر مؤلفههای استقلال خود را درمعرض خطر قرار میدهد. هدف، مقابله با هر نوع دشمنی ازجمله مقابله با هژمونی امریکا در عرصه فضای مجازی و اقتصاد دیجیتالی و رفع امکان تحریم اینترنتی ایران است. از سوی دیگر احراز جایگاه و سهم مناسب برای اقتصاد دیجیتال در فضای مجازی در چارچوب سیاستهای اقتصاد مقاومتی کشور و برنامهریزی همهجانبه برای بهبود شرایط کسب و کار مرتبط با فناوریهای مجازی و بهرهگیری از فرصتهای اشتغالزایی و نیز رونق محتوا، خدمات و تجارت در این عرصه، از دیگر اهداف مطرح در این زمینه است. بر این اساس وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، اقدامات خود را در تکمیل هرچه سریعتر شبکه ملی اطلاعات بهعنوان اصلیترین راهبرد کشور برای بهرهمندی حداکثری از فضای مجازی و مدیریت آسیبهای آن تشدید نموده و امیدوار است تا با تکمیل و تسریع تکالیف محول شده به دیگر دستگاهها، در کوتاه مدت، استقلال حداکثری فضای مجازی کشور محقق گردد.
در میان مدت اقدامات این وزارتخانه ناظر بر مدیریت فضای مجازی در راستای محققسازی اهداف زیر است:
- ارائه بیانیه ارزش ج.ا.ایران در فضای مجازی: وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات بواسطه نقش پررنگش در کمک به سیاستگذاری در زمینه فضای مجازی از یک سو و اجرای مصوبات و تصمیمهای اتخاذ شده در این زمینه از سوی دیگر، تلاش دارد تا با ایفای نقش مؤثر در تبیین بیانیه ارزش و مسیر حرکت ایران در فضای مجازی، مدیریت موفق این فضا را ممکن سازد. رسیدن به اجماع درباره این بیانیه و تبیین راهبرد منسجم ایران در شورای عالی فضای مجازی گامی است که در میان مدت محقق خواهد گردید.
- ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی و بسط گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه منطقهای و بینالمللی: امروزه امتداد انقلاب اسلامی در فضای مجازی یک باید و ضرورت است تا شعار عزت و اقتدار انقلاب در فضای مجازی به یک گفتمان تبدیل گردد. گفتمان و هنجارسازی جذاب از انقلاب اسلامی بواسطه تولید و غنیسازی محتوای فضای مجازی، ابزار محققسازی این گفتمان در جهان خواهد بود که برای نیل به این هدف، ارتقای فرهنگ کاربری و سواد فضای مجازی جامعه، از طریق آموزش عمومی و فرهنگسازی برنامهریزی شده است.
- افزایش رفاه عمومی از طریق فضای مجازی: ابزارهای توانمند فضای مجازی، دنیای ارائه خدمات (حمل و نقل، خرید کالا و خدمات و...) به کاربران را متحول و زمینه را برای افزایش رفاه عمومی ایجاد نمودهاند. در این رابطه، با تکمیل صددرصدی شبکه ملی اطلاعات و بخشهای مهم آن چون دولت الکترونیک و متناسبسازی خدمات فضای مجازی با ویژگیهای مورد استفاده شهروندان و بومیسازی این خدمات، رفاه شهروندان با دریافت خدمات بهتر، سریعتر و مقرون به صرفهتر، تأمین خواهد شد.
- استفاده از فضای مجازی برای تقویت حضور ج.ا.ایران در عرصه منطقهای و بینالمللی و جایگاه ژئوپلیتیک سایبری آن: در میان مدت بواسطه استقلال زیرساختی و ایجاد بنیانهای قوی در زمینه خدمات و محتوا، ایران در وضعیتی است که میتواند از طریق استانداردسازی و قانونگذاری و اجتماعیسازی فرهنگ ایرانی-اسلامی در گفتمان سایبری داخلی، منطقهای و جهانی، نقشی پررنگ داشته باشد و با ایجاد ائتلافهای قوی در جهت استفاده عادلانه و اخلاقی از این فضا و ارتباط و همکاری وسیع و هدفمند با ملتها خصوصاً ملل مسلمان گام بردارد.
وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات باور دارد که به فرمایش رهبر معظم انقلاب میتوان از عرصه فضاى مجازى حداکثر منافع را [کسب کرد]؛ همان کارى که دشمن میکند، شما [هم] میتوانید بکنید در جهت عکس.
نقش مراکز تحقیقاتی در اپیدمی کرونا
دکتر حمید سوری
استاد اپیدمیولوژی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
وجود حدود ۷۸۰ مرکز تحقیقاتی در دانشگاههای علوم پزشکی کشور و سایر مؤسسات مرتبط، بضاعت بیبدیلی را لااقل در منطقه برای کشورمان ایجاد کرده است که میتواند در بزنگاههای مهمی مانند اپیدمی کووید۱۹ که سلامت مردم به شکلی جدی در معرض خطر است به سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان کنترل و مقابله با اپیدمی کمک کند. اینکه این تعداد مراکز تحقیقاتی تاکنون چه نقشی در کنترل اپیدمی کشور داشتهاند جای بررسی دارد. عملکرد این مراکز و پژوهشکدهها و پژوهشگاهها عمدتاً با تعداد مقالات منتشره آنها در مجلات خاصی سنجیده میشود و متأسفانه تأثیر عملکرد آنها در تصمیم گیریها کمرنگ یا بیرنگ است.
به نظر نگارنده در این شرایط اگر انتظار تصمیم گیران حوزه سلامت از این ظرفیت مهم و قابل توجه تنها چاپ چند مقاله باشد که بیشتر انتفاع شخصی و بخشی دارد تا انتفاع عینی در بستر جامعه، نتیجهاش به هدر دادن منابع کشور خواهد بود. تعداد معدود تحقیقاتی که در ارتباط با اپیدمی کرونا ویروس جدید در مراکز تحقیقاتی کشور انجام شده یا در حال انجام است بسیار کمتر از ظرفیت بالقوه آنهاست. از طرفی این تحقیقات نه براساس اولویت نیاز کشور به اهداف آنها بلکه بیشتر بر پایه علایق شخصی محققان و اغلب با این رویکرد که چه تعداد مقاله از دل آنها بیرون میآید انجام میشوند. لازم است معاونان و مدیران تحقیقات و فناوری دانشگاهها و مراکز مرتبط علوم پزشکی فعالانهتر وارد عرصه شده و با تدوین یک نقشه مدون سیاستگذاری مأموریت محور مراکز تحت پوشش خود را فعالتر کرده و خوراک لازم برای سیاستهای کنترل و خاموشی اپیدمی در کشور فراهم آورند. ما در موقعیتی نیستیم تا مراکز تحقیقاتی را بهصورت نیمه وقت یا نیمه فعال درآوریم. همانطور که کارکنان حوزه درمان با جانفشانی ماههاست در خدمت بیماران کرونایی هستند لازم است مراکز تحقیقاتی هم خود را در شرایط اضطراری ببینند و بسیار بیشتر از شرایط عادی جامعه برای کنترل اپیدمی فعال باشند. مدیریت پژوهش در دانشگاههای علوم پزشکی لازم است نسبت به شرایط حساس اپیدمی فعالتر شده و با تدوین نقشههای سیاستگذاری پژوهش از این بضاعت حداکثر بهرهبرداری را بکنند. بضاعت علمی کشور ما در حوزه سلامت اگر از بسیاری کشورها که توانستهاند اپیدمی را کنترل کنند بالاتر نباشد قطعاً کمتر نیست. نکته اساسی مدیریت پژوهش است که نقش فعالتری را در این شرایط باید بر عهده بگیرد.
استاد اپیدمیولوژی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
وجود حدود ۷۸۰ مرکز تحقیقاتی در دانشگاههای علوم پزشکی کشور و سایر مؤسسات مرتبط، بضاعت بیبدیلی را لااقل در منطقه برای کشورمان ایجاد کرده است که میتواند در بزنگاههای مهمی مانند اپیدمی کووید۱۹ که سلامت مردم به شکلی جدی در معرض خطر است به سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان کنترل و مقابله با اپیدمی کمک کند. اینکه این تعداد مراکز تحقیقاتی تاکنون چه نقشی در کنترل اپیدمی کشور داشتهاند جای بررسی دارد. عملکرد این مراکز و پژوهشکدهها و پژوهشگاهها عمدتاً با تعداد مقالات منتشره آنها در مجلات خاصی سنجیده میشود و متأسفانه تأثیر عملکرد آنها در تصمیم گیریها کمرنگ یا بیرنگ است.
به نظر نگارنده در این شرایط اگر انتظار تصمیم گیران حوزه سلامت از این ظرفیت مهم و قابل توجه تنها چاپ چند مقاله باشد که بیشتر انتفاع شخصی و بخشی دارد تا انتفاع عینی در بستر جامعه، نتیجهاش به هدر دادن منابع کشور خواهد بود. تعداد معدود تحقیقاتی که در ارتباط با اپیدمی کرونا ویروس جدید در مراکز تحقیقاتی کشور انجام شده یا در حال انجام است بسیار کمتر از ظرفیت بالقوه آنهاست. از طرفی این تحقیقات نه براساس اولویت نیاز کشور به اهداف آنها بلکه بیشتر بر پایه علایق شخصی محققان و اغلب با این رویکرد که چه تعداد مقاله از دل آنها بیرون میآید انجام میشوند. لازم است معاونان و مدیران تحقیقات و فناوری دانشگاهها و مراکز مرتبط علوم پزشکی فعالانهتر وارد عرصه شده و با تدوین یک نقشه مدون سیاستگذاری مأموریت محور مراکز تحت پوشش خود را فعالتر کرده و خوراک لازم برای سیاستهای کنترل و خاموشی اپیدمی در کشور فراهم آورند. ما در موقعیتی نیستیم تا مراکز تحقیقاتی را بهصورت نیمه وقت یا نیمه فعال درآوریم. همانطور که کارکنان حوزه درمان با جانفشانی ماههاست در خدمت بیماران کرونایی هستند لازم است مراکز تحقیقاتی هم خود را در شرایط اضطراری ببینند و بسیار بیشتر از شرایط عادی جامعه برای کنترل اپیدمی فعال باشند. مدیریت پژوهش در دانشگاههای علوم پزشکی لازم است نسبت به شرایط حساس اپیدمی فعالتر شده و با تدوین نقشههای سیاستگذاری پژوهش از این بضاعت حداکثر بهرهبرداری را بکنند. بضاعت علمی کشور ما در حوزه سلامت اگر از بسیاری کشورها که توانستهاند اپیدمی را کنترل کنند بالاتر نباشد قطعاً کمتر نیست. نکته اساسی مدیریت پژوهش است که نقش فعالتری را در این شرایط باید بر عهده بگیرد.
سالروز برجام
5 سال پیش در چنین روزهایی متن نهایی برجام میان ایران و اتحادیه اروپا و چین و روسیه و ایالات متحده امریکا در وین به امضای نهایی رسید و برجام متولد شد. واقعیت این بود که برجام یک توافق بود و امکان تبدیل شدن آن به قرارداد در عمل وجود نداشت. از این رو طولی نکشید که با آمدن ترامپ وی توانست مسیر دیگری را طی کند و برجام را به حاشیه براند. ولی مسألهای که کمتر مورد توجه قرار گرفته این است که فرض کنیم برجام نبود، چه اتفاقی میافتاد و اکنون در چه شرایطی بودیم؟ اول و مهمتر از همه اینکه قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران همچنان پایدار و اجرایی بود. اگر آن قطعنامهها وجود میداشت و با آمدن ترامپ همراه میشد، فشار نامشروع کنونی امریکا به مراتب سختتر و گستردهتر و از همه بدتر مشروع جلوه میکرد.
بنابراین اولین گام مهمی که برجام برداشت فروپاشی بنای مستحکم تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل بود. تحریمهای آن دوره حتی میتوانست با بقای برجام تشدید شود و حوزههای دیگری از جمله حمل و نقل هوایی را نیز در برگیرد. دستاورد برجام از این حیث بینظیر بود. پس از تأسیس سازمان ملل و مهمترین رکن آن یعنی شورای امنیت هیچگاه سابقه نداشته است که یک کشور بتواند خود را از تله این قطعنامهها رهایی بخشد. دستاورد دیگر برجام به حاشیه راندن ایالات متحده بود. اگر به 5 سال پیش برگردیم به خوبی به یاد میآوریم که چگونه مدیریت جریان ضد ایرانی در اختیار امریکاییها بود و همه قدرتهای دیگر از کوچک و بزرگ در این مسیر و در پی ایالات متحده گام برمیداشتند. و امروز بخوبی میبینیم که آن نقش رهبری ایالات متحده تبدیل به خاطره شده است و نزدیکترین متحدان آنان از جمله اتحادیه اروپا سعی میکنند به نحو روشنی از کاخ سفید فاصله بگیرند. در داخل امریکا نیز این وجه از سیاست خارجی ترامپ بشدت مورد انتقاد قرار گرفته است. اگر برجام نبود حتی توان اقتصادی امروز برای مقاومت در برابر تحریمها را هم نداشتیم. زیرا سه سال از این 5 سال را عملاً خارج از تحریمهای کمرشکن بودیم و تا حدی بنیه اقتصادی را محکم کردیم. در حالی که هیچ کار خاصی با امتیازهای داده شده در برجام نمیتوانستیم انجام دهیم.
در اهمیت برجام همین بس که حتی منتقدانش، حاضر نیستند که بگویند از آن خارج شویم. بگذریم از کسانی که شعار میدهند و طبعاً شعار را وزن نمیکنند، ولی کسانی که مسئولیت دارند به خوبی میدانند که بازگشت قطعنامههای شورای امنیت خواست اول و آخر ترامپ و اسرائیل است. برخی اعتقاد دارند، بدترین اشتباه ترامپ این بود که به صورت یکجانبه از برجام کنار رفت والا شاید میتوانست کارهای دیگری انجام دهد و از درون برجام ایران را زمینگیر کند. بنابراین اگر برجام فاقد دستاوردی جدی است پس عاقلانه نیست که در آن بمانیم، و اگر به ماندن خود ادامه میدهیم حتماً منافع مهمی دارد یا حداقل زیانهای مهمی را مانع میشود. برجام در حقیقت دو نوع دستاورد سلبی و ایجابی داشت. دستاوردهای سلبی آن تماماً محقق شده است. لغو قطعنامهها، خروج ایران از انزوای ناشی از اجماع جهانی، نامشروع شدن تحریمها و... ولی دستاوردهای ایجابی آن جز سه سال اول به مرور کم و کمتر شده است که رفع تحریمها و فروش نفت از این جمله است. اگر برجام نبود نه تنها موارد سلبی همچنان تداوم داشت، بلکه به علت پابرجا بودن آنها، محدودیتهای ایجابی نیز تشدید میشد و کشور زودتر از این با مشکلات مشابه وضع موجود مواجه میگردید.
اینها به معنای ندیدن مشکلات برجام نیست. کدام اقدام است که عاری از ضعف و خطا باشد. منظور این است که نقد برجام نیز باید منصفانه باشد. برجام محصول یک توافق عمومی بود و ضرورت آن بر اثر شرایط کاملاً ویژهای بود. مبادا در نقد آن از این سوی بام سقوط کنیم! ۵ سال زمان زیادی نیست نباید آن دوره را فراموش کرد.
بنابراین اولین گام مهمی که برجام برداشت فروپاشی بنای مستحکم تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل بود. تحریمهای آن دوره حتی میتوانست با بقای برجام تشدید شود و حوزههای دیگری از جمله حمل و نقل هوایی را نیز در برگیرد. دستاورد برجام از این حیث بینظیر بود. پس از تأسیس سازمان ملل و مهمترین رکن آن یعنی شورای امنیت هیچگاه سابقه نداشته است که یک کشور بتواند خود را از تله این قطعنامهها رهایی بخشد. دستاورد دیگر برجام به حاشیه راندن ایالات متحده بود. اگر به 5 سال پیش برگردیم به خوبی به یاد میآوریم که چگونه مدیریت جریان ضد ایرانی در اختیار امریکاییها بود و همه قدرتهای دیگر از کوچک و بزرگ در این مسیر و در پی ایالات متحده گام برمیداشتند. و امروز بخوبی میبینیم که آن نقش رهبری ایالات متحده تبدیل به خاطره شده است و نزدیکترین متحدان آنان از جمله اتحادیه اروپا سعی میکنند به نحو روشنی از کاخ سفید فاصله بگیرند. در داخل امریکا نیز این وجه از سیاست خارجی ترامپ بشدت مورد انتقاد قرار گرفته است. اگر برجام نبود حتی توان اقتصادی امروز برای مقاومت در برابر تحریمها را هم نداشتیم. زیرا سه سال از این 5 سال را عملاً خارج از تحریمهای کمرشکن بودیم و تا حدی بنیه اقتصادی را محکم کردیم. در حالی که هیچ کار خاصی با امتیازهای داده شده در برجام نمیتوانستیم انجام دهیم.
در اهمیت برجام همین بس که حتی منتقدانش، حاضر نیستند که بگویند از آن خارج شویم. بگذریم از کسانی که شعار میدهند و طبعاً شعار را وزن نمیکنند، ولی کسانی که مسئولیت دارند به خوبی میدانند که بازگشت قطعنامههای شورای امنیت خواست اول و آخر ترامپ و اسرائیل است. برخی اعتقاد دارند، بدترین اشتباه ترامپ این بود که به صورت یکجانبه از برجام کنار رفت والا شاید میتوانست کارهای دیگری انجام دهد و از درون برجام ایران را زمینگیر کند. بنابراین اگر برجام فاقد دستاوردی جدی است پس عاقلانه نیست که در آن بمانیم، و اگر به ماندن خود ادامه میدهیم حتماً منافع مهمی دارد یا حداقل زیانهای مهمی را مانع میشود. برجام در حقیقت دو نوع دستاورد سلبی و ایجابی داشت. دستاوردهای سلبی آن تماماً محقق شده است. لغو قطعنامهها، خروج ایران از انزوای ناشی از اجماع جهانی، نامشروع شدن تحریمها و... ولی دستاوردهای ایجابی آن جز سه سال اول به مرور کم و کمتر شده است که رفع تحریمها و فروش نفت از این جمله است. اگر برجام نبود نه تنها موارد سلبی همچنان تداوم داشت، بلکه به علت پابرجا بودن آنها، محدودیتهای ایجابی نیز تشدید میشد و کشور زودتر از این با مشکلات مشابه وضع موجود مواجه میگردید.
اینها به معنای ندیدن مشکلات برجام نیست. کدام اقدام است که عاری از ضعف و خطا باشد. منظور این است که نقد برجام نیز باید منصفانه باشد. برجام محصول یک توافق عمومی بود و ضرورت آن بر اثر شرایط کاملاً ویژهای بود. مبادا در نقد آن از این سوی بام سقوط کنیم! ۵ سال زمان زیادی نیست نباید آن دوره را فراموش کرد.
نرخ سود سپردههای بانکی افزایش یافت
-سپرده سرمایهگذاری کوتاهمدت عادی: ۱۰ درصد
-سپرده سرمایهگذاری کوتاه مدت ویژه سهماهه: ۱۲ درصد
-سپرده سرمایهگذاری کوتاهمدت ویژه ششماهه:۱۴ درصد
-سپرده سرمایهگذاری با سررسید یکسال: ۱۶ درصد
-سپرده سرمایهگذاری با سررسید دو سال: ۱۸ درصد
گروه اقتصادی: سقفهای جدید نرخ سود علیالحساب سپردههای سرمایهگذاری بانکی توسط شورای پول و اعتبار تعیین شد.به گزارش روابط عمومی بانک مرکزی، شورای پول و اعتبار در یکهزار و دویست و نود و هفتمین جلسه مورخ 1399.4.24 به ریاست دکتر همتی، در راستای دستیابی به هدف حفظ ارزش پول ملی با پیشنهاد بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در خصوص افزایش تنوع سپردههای بانکی موافقت کرد.علاوه بر این، شورای پول و اعتبار سقف نرخ سود علیالحساب سپردههای سرمایهگذاری را به شرح زیر تعیین کرد:
سپرده سرمایهگـــــذاری کوتاه مدت عادی: 10 درصد
سپــــرده سرمایهگذاری کوتاه مدت ویژه سه ماهه: 12 درصد
سپرده سرمایهگذاری کوتاه مدت ویژه شش ماهه: 14 درصد
سپرده سرمایهگذاری با سررسید یک سال: 16 درصد
سپرده سرمایهگذاری با سررسید دو سال: 18 درصد
سپرده سرمایهگـــــذاری کوتاه مدت عادی: 10 درصد
سپــــرده سرمایهگذاری کوتاه مدت ویژه سه ماهه: 12 درصد
سپرده سرمایهگذاری کوتاه مدت ویژه شش ماهه: 14 درصد
سپرده سرمایهگذاری با سررسید یک سال: 16 درصد
سپرده سرمایهگذاری با سررسید دو سال: 18 درصد
غلامرضا منتظری نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در گفتوگو با «ایران»:
حوزه فرهنگ جای افراط و تفریط نیست
رضوانه رضایی پور
خبرنگار پارلمانی
نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی تأکید دارد که اعضای این کمیسیون در پی تشدید محدودیتها یا فضای کنترلی در حوزههای مختلف فرهنگی نیستند. غلامرضا منتظری نماینده گرگان در مجلس در گفتوگو با «ایران» گفت که مصالح ملی باید برای نمایندگان اولویت باشد. او اگر چه انتقاد و نظارت بر عملکرد دولتمردان را حق مجلس میداند، اما حاشیههای جلسه مجلسیها با ظریف را نیز درست نمیداند و معتقد است که بعد از بیانات رهبرمعظم انقلاب موضوع استیضاح رئیس جمهوری منتفی شده است.
٭٭٭
حوزه فرهنگ بسیار بسیط است و بخشهای مختلفی را در بر میگیرد. به نظر شما کمیسیون تخصصی فرهنگی باید به دغدغههای طیف سیاسی نزدیک به خود اهتمام داشته باشد یا سلایق بخشهای متنوع فرهنگی موجود را مد نظرقراردهد؟
یک نماینده وقتی به مجلس میآید پاسخ «آری» و «نه» او چند ثانیه بیشتر طول نمیکشد. پاسخ مثبت یا منفی نماینده، در مصالح ملی هم میتواند اثر مثبت بگذارد و هم پیامدهای منفی داشته باشد. بنابراین اولویت نماینده باید مصالح ملی باشد، نه جناحی و گروهی. درست است که من برگزیده یک حوزه انتخابیه هستم اما بناست در مقیاس ملی و فراملی تصمیم بگیرم. لذا اگر نگاهها معطوف و محدود به مسائل جناحی شود، هم خلاف اخلاق و هم خلاف قانون است.
آقای قالیباف قبل از شروع مجلس گفتند که صدای همه باید در مجلس شنیده شود. بیشتر بحث ما ناظر بر این است که اگر شما بخواهید در رابطه با طرح یا لایحه ای مشورت و نظرخواهی داشته باشید آیا این مشورت ها از مجموعه مثلاً بسیج استادان و چهرههای اصولگرا خواهد بود یا اینکه نمایندگان طیفهای مختلف میتوانند به شما مشورت بدهند؟
اگر هر کمیسیونی بنا دارد که گامهای موفقی بردارد باید پنجره افکارش را به روی نسیم اندیشهها باز کند. در نطق دو دقیقهای خودم در مجلس این را با صراحت گفتم. کمیسیون تخصصی برای اینکه بتواند گامهای موفقی را بردارد نیازمند شنیدن آرای متخصصان است. بشنویم و بهترین را انتخاب کنیم. کمیسیونهای فرهنگی باید مجموعههای اندیشهورزی داشته باشد که هرکدام بتوانند در حوزههای تخصصی ما را یاری کنند. چه اصلاحطلب و چه اصولگرا، همه ما درون یک کشتی نشستهایم. برای اینکه بتوانیم به مقصد برسیم باید به مصالح ملی نگاه کنیم. مثال سادهای را از دوران دفاع مقدس میگویم. در دوران دفاع مقدس دو ایرانی در یک سنگر بودند. از تنها چیزی که نمیپرسیدند خط و مشی سیاسی یکدیگر بود. به تنها چیزی که فکر میکردند فتح خاکریز پیش رو بود. اگر چنین نبود خرمشهر فتح نمیشد. امروز ما خرمشهرهای مختلفی در حوزههای معیشت و اقتصاد و سیاست و فرهنگ داریم. مصالح ملی اقتضا میکند که دست به دست هم بدهیم تا این کشتی امواج را براحتی پشت سر بگذارد.
اکثریت قریب به اتفاق مجلس از جریان اصولگرا هستند و کمیسیون فرهنگی هم قطب تصمیمگیریها در حوزه اجتماعی و فرهنگی است. شاید برخی از طیفهای مختلف جامعه این نگرانی را داشته باشند که آیا ما در دوره جدید باید شاهد محدودیتهای بیشتر یا نگاههای کنترلی بیشتری در حوزه فرهنگ باشیم؟ مثلاً اظهارنظرهایی که برخی همکاران شما داشتهاند. گفتهاند که میخواهیم اینستاگرام را فیلتر کنیم. این موضوع یک نگرانی در بین مردم به وجود آورد، اگرچه خیلی زود تکذیب شد. شما این اطمینان را به مردم میدهید که صرفاً نماینده طیف اصولگرا نیستید و نگرانیهای همه بخشها را در نظر میگیرید؟
طبیعی است وقتی فردی منتخب شد نسبت به همه شهروندان مسئولیت دارد، دارای هر تفکر و اندیشه سیاسی که باشد. حتی اگر کسی به من رأی نداده باشد، موظف هستم که پاسخگوی نیازهای او هم باشم. در کمیسیون فرهنگی هم نگاه نگرانکنندهای که برخی در بیرون ابراز میکنند، وجود ندارد. در حوزه فضای مجازی دغدغه کمیسیون فرهنگی، تقویت فضای مجازی و پیامرسانهای داخلی است. ما باید سعی کنیم که پیامرسانهای داخلی خود را تقویت کنیم. باید بتوانیم شبکه ملی اطلاعات را تقویت کنیم. اگر بناست که روی پای خودمان بایستیم و پرچم اقتدار را در تمام حوزهها به اهتزاز در بیاوریم، راهش خودباوری است. اعتقادم این است که نباید همیشه وابسته به پیامرسانهای بیگانه باشیم. معنی آن هم این نیست که از تجربه و دانش آنان استفاده نکنیم. باید قلمرو نگاهمان را به درون محدود کنیم ولی حتماً نگاه به بیرون هم داریم. در همین بحث کرونا روزهای ابتدایی را به خاطر بیاورید. تصویری که از ما در خارج از کشور میساختند یک جامعه در حال تهدید بود که زانوی تسلیم به زمین خواهد زد. اما وقتی به سرمایههای داخلی اعتماد کردیم موفقیتهای خوبی بهدست آوردیم. نکته دوم اینکه در هر حوزهای باید از افراط و تفریط بپرهیزیم. بویژه در حوزه فرهنگ حتماً باید براساس استانداردهای قابل دفاع حرکت کنیم. حتماً باید وقت خودمان را برای روشهای ایجابی بگذاریم تا سلبی. باید بتوانیم اعتماد محیط را به خودمان جلب کنیم.
در جلسهای که آقای ظریف به صحن مجلس آمده بودند برخی همکاران شما انتقادات صریح شان را بیان کردند بدون آنکه تهمتی به وزیر دولت بزنند اما برخی راه دیگری را رفتند و او را متهم به خیانت و دروغگویی کردند. ارزیابی شما از آن جلسه چیست؟
اعتقادم بر این است که یکی از مأموریتهای مجلس پرسشگری و نظارت در کنار قانونگذاری است. به طور طبیعی مجلس این حق را دارد که از شخص رئیسجمهوری تا اعضای کابینه، هر جایی که نیاز است ورود پیدا کند و سؤال بپرسد. پرسشگری آداب و آیینی دارد که باید به آن پایبند باشیم. به شخصه در گفتوگو و مذاکره و مناظره، معتقدم ضمن اینکه باید بر اصول خود محکم بایستیم در نقد عالمانه کوتاه نیاییم. اهل تسامح و تساهل بیحد و حصر نباشیم. حرف خودمان را بزنیم اما حریم طرف مقابل را حفظ کنیم. هم من حق دارم که نپذیرم و هم کسی که پرسشگر است حق دارد که پاسخها را نپذیرد. به هر جهت وجدانهای بیداری وجود دارند که قضاوت درست خواهند کرد.
چه خوب بود امثال شما که نقدهایی را به رفتار آن چند نفر از نمایندگان داشتهاند، این شهامت را علنی میکردند. دوستان اصولگرا، ادعایشان این است که نسبت به رقبایشان اخلاقیتر هستند. همین ادعا ایجاب میکرد که با حفظ مواضع شان نسبت به دولت به آن رفتارها هم صریح انتقاد میکردند.
این بحث در بین دوستان ادامه دارد. اما کمی هم آن طرف را نگاه کنیم. آقای ظریف به قول رهبر معظم انقلاب و سردار سلیمانی استناد کرد. کسی اینها را رد نمیکند که رهبر معظم انقلاب از چه تعابیری برای آقای ظریف براساس مصالح ملی استفاده کردند. اما سؤالم از آقای ظریف این است: شما که این همه ارادت به ولی امر مسلمین دارید، چرا در مقام عمل درخصوص پیامدهای منفی برجام با رهبر معظم انقلاب همصدا و همراه نشدید!؟ نظر اکثر کارشناسان دلسوز کشور بر این است که برجام برای کشور خروجی قابل دفاعی نداشته...
ارزیابی شما از سخنان روز یکشنبه رهبری در دیدار مجازی با نمایندگان بخصوص در بخشی که مرتبط با تعامل مجلس و دولت بود، چیست؟
رهبری به سنگینی رسالت و مسئولیت مجلس یازدهم در این شرایط سخت اشاره کردند و به زیبایی گفتند که این مجلس مظهر امید است. یک چنین سخنانی وظیفه نمایندگان را خیلی سنگینتر میکند. ما باید با یک روحیه جهادی آستین همت بالا بزنیم تا اسباب امید و اعتماد بیشتر را برای مردم تقویت کنند. محور دومی که رهبری بر آن تأکید داشتهاند، اولویتها و پرهیز از کارهای حاشیهای است. ایشان در بخشی از سخنان خودشان از استانداردهای اخلاقی در مجلس سخن به میان آوردند که باید مورد توجه همه ما نمایندگان قرار بگیرد. نقد و سؤال حق نماینده است اما در مقام پرسش و نقد، باید به استانداردهای اخلاقی و اعتقادی پایبند باشیم و حریم یکدیگر را حفظ کنیم. ایشان هرگونه رفتار نامناسب را نکوهیده قلمداد کردند و تأکید داشتند که نباید در مجلس شاهد برخی از این صحنهها باشیم. در یک جاهایی نیز تأکید داشتند که به جهات شرعی و قانونی جایز نیست. رهبر معظم انقلاب با ترسیم این خطوط کلی، نقشه راه نوینی را برای نقش آفرینی مؤثرتر و بالندگی بیشتر مجلس فراهم کردند. در پایان هم از مجلس خواستند در تعامل خود با قوه مجریه و سایر قوا روندی را پیش نگیرند که در جامعه تنش به وجود بیاید. با رعایت همه اصول نقد خود را داشته باشند اما روشی را هم در پیش بگیرند که دولت در مقام عمل دچار سستی و رخوت نشود.
بحث رهبری درخصوص تعامل مجلس با دولت در زمانی مطرح شده که برخی نمایندگان در پی سؤال و حتی استیضاح رئیس جمهوری هستند. تکلیف این اقدام نمایندگان چه میشود؟
با توجه به توصیههای رهبری بعید میدانم که دیگر در مجلس حرفی از استیضاح به میان بیاید. اما پرسش همیشه در تمام مجالس ساری و جاری هست. آن هم پرسش توأم با احترام و منطق و آداب. این یک امر طبیعی است. اتفاقاً سبب تحرک و پویایی بیشتر میشود. نمایندگان محترم قطعاً پس از این سخنرانی تحلیلهای خود را انجام میدهند و در مسیری حرکت میکنند که مورد انتظار ولی امر مسلمین خواهد بود.
خبرنگار پارلمانی
نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی تأکید دارد که اعضای این کمیسیون در پی تشدید محدودیتها یا فضای کنترلی در حوزههای مختلف فرهنگی نیستند. غلامرضا منتظری نماینده گرگان در مجلس در گفتوگو با «ایران» گفت که مصالح ملی باید برای نمایندگان اولویت باشد. او اگر چه انتقاد و نظارت بر عملکرد دولتمردان را حق مجلس میداند، اما حاشیههای جلسه مجلسیها با ظریف را نیز درست نمیداند و معتقد است که بعد از بیانات رهبرمعظم انقلاب موضوع استیضاح رئیس جمهوری منتفی شده است.
٭٭٭
حوزه فرهنگ بسیار بسیط است و بخشهای مختلفی را در بر میگیرد. به نظر شما کمیسیون تخصصی فرهنگی باید به دغدغههای طیف سیاسی نزدیک به خود اهتمام داشته باشد یا سلایق بخشهای متنوع فرهنگی موجود را مد نظرقراردهد؟
یک نماینده وقتی به مجلس میآید پاسخ «آری» و «نه» او چند ثانیه بیشتر طول نمیکشد. پاسخ مثبت یا منفی نماینده، در مصالح ملی هم میتواند اثر مثبت بگذارد و هم پیامدهای منفی داشته باشد. بنابراین اولویت نماینده باید مصالح ملی باشد، نه جناحی و گروهی. درست است که من برگزیده یک حوزه انتخابیه هستم اما بناست در مقیاس ملی و فراملی تصمیم بگیرم. لذا اگر نگاهها معطوف و محدود به مسائل جناحی شود، هم خلاف اخلاق و هم خلاف قانون است.
آقای قالیباف قبل از شروع مجلس گفتند که صدای همه باید در مجلس شنیده شود. بیشتر بحث ما ناظر بر این است که اگر شما بخواهید در رابطه با طرح یا لایحه ای مشورت و نظرخواهی داشته باشید آیا این مشورت ها از مجموعه مثلاً بسیج استادان و چهرههای اصولگرا خواهد بود یا اینکه نمایندگان طیفهای مختلف میتوانند به شما مشورت بدهند؟
اگر هر کمیسیونی بنا دارد که گامهای موفقی بردارد باید پنجره افکارش را به روی نسیم اندیشهها باز کند. در نطق دو دقیقهای خودم در مجلس این را با صراحت گفتم. کمیسیون تخصصی برای اینکه بتواند گامهای موفقی را بردارد نیازمند شنیدن آرای متخصصان است. بشنویم و بهترین را انتخاب کنیم. کمیسیونهای فرهنگی باید مجموعههای اندیشهورزی داشته باشد که هرکدام بتوانند در حوزههای تخصصی ما را یاری کنند. چه اصلاحطلب و چه اصولگرا، همه ما درون یک کشتی نشستهایم. برای اینکه بتوانیم به مقصد برسیم باید به مصالح ملی نگاه کنیم. مثال سادهای را از دوران دفاع مقدس میگویم. در دوران دفاع مقدس دو ایرانی در یک سنگر بودند. از تنها چیزی که نمیپرسیدند خط و مشی سیاسی یکدیگر بود. به تنها چیزی که فکر میکردند فتح خاکریز پیش رو بود. اگر چنین نبود خرمشهر فتح نمیشد. امروز ما خرمشهرهای مختلفی در حوزههای معیشت و اقتصاد و سیاست و فرهنگ داریم. مصالح ملی اقتضا میکند که دست به دست هم بدهیم تا این کشتی امواج را براحتی پشت سر بگذارد.
اکثریت قریب به اتفاق مجلس از جریان اصولگرا هستند و کمیسیون فرهنگی هم قطب تصمیمگیریها در حوزه اجتماعی و فرهنگی است. شاید برخی از طیفهای مختلف جامعه این نگرانی را داشته باشند که آیا ما در دوره جدید باید شاهد محدودیتهای بیشتر یا نگاههای کنترلی بیشتری در حوزه فرهنگ باشیم؟ مثلاً اظهارنظرهایی که برخی همکاران شما داشتهاند. گفتهاند که میخواهیم اینستاگرام را فیلتر کنیم. این موضوع یک نگرانی در بین مردم به وجود آورد، اگرچه خیلی زود تکذیب شد. شما این اطمینان را به مردم میدهید که صرفاً نماینده طیف اصولگرا نیستید و نگرانیهای همه بخشها را در نظر میگیرید؟
طبیعی است وقتی فردی منتخب شد نسبت به همه شهروندان مسئولیت دارد، دارای هر تفکر و اندیشه سیاسی که باشد. حتی اگر کسی به من رأی نداده باشد، موظف هستم که پاسخگوی نیازهای او هم باشم. در کمیسیون فرهنگی هم نگاه نگرانکنندهای که برخی در بیرون ابراز میکنند، وجود ندارد. در حوزه فضای مجازی دغدغه کمیسیون فرهنگی، تقویت فضای مجازی و پیامرسانهای داخلی است. ما باید سعی کنیم که پیامرسانهای داخلی خود را تقویت کنیم. باید بتوانیم شبکه ملی اطلاعات را تقویت کنیم. اگر بناست که روی پای خودمان بایستیم و پرچم اقتدار را در تمام حوزهها به اهتزاز در بیاوریم، راهش خودباوری است. اعتقادم این است که نباید همیشه وابسته به پیامرسانهای بیگانه باشیم. معنی آن هم این نیست که از تجربه و دانش آنان استفاده نکنیم. باید قلمرو نگاهمان را به درون محدود کنیم ولی حتماً نگاه به بیرون هم داریم. در همین بحث کرونا روزهای ابتدایی را به خاطر بیاورید. تصویری که از ما در خارج از کشور میساختند یک جامعه در حال تهدید بود که زانوی تسلیم به زمین خواهد زد. اما وقتی به سرمایههای داخلی اعتماد کردیم موفقیتهای خوبی بهدست آوردیم. نکته دوم اینکه در هر حوزهای باید از افراط و تفریط بپرهیزیم. بویژه در حوزه فرهنگ حتماً باید براساس استانداردهای قابل دفاع حرکت کنیم. حتماً باید وقت خودمان را برای روشهای ایجابی بگذاریم تا سلبی. باید بتوانیم اعتماد محیط را به خودمان جلب کنیم.
در جلسهای که آقای ظریف به صحن مجلس آمده بودند برخی همکاران شما انتقادات صریح شان را بیان کردند بدون آنکه تهمتی به وزیر دولت بزنند اما برخی راه دیگری را رفتند و او را متهم به خیانت و دروغگویی کردند. ارزیابی شما از آن جلسه چیست؟
اعتقادم بر این است که یکی از مأموریتهای مجلس پرسشگری و نظارت در کنار قانونگذاری است. به طور طبیعی مجلس این حق را دارد که از شخص رئیسجمهوری تا اعضای کابینه، هر جایی که نیاز است ورود پیدا کند و سؤال بپرسد. پرسشگری آداب و آیینی دارد که باید به آن پایبند باشیم. به شخصه در گفتوگو و مذاکره و مناظره، معتقدم ضمن اینکه باید بر اصول خود محکم بایستیم در نقد عالمانه کوتاه نیاییم. اهل تسامح و تساهل بیحد و حصر نباشیم. حرف خودمان را بزنیم اما حریم طرف مقابل را حفظ کنیم. هم من حق دارم که نپذیرم و هم کسی که پرسشگر است حق دارد که پاسخها را نپذیرد. به هر جهت وجدانهای بیداری وجود دارند که قضاوت درست خواهند کرد.
چه خوب بود امثال شما که نقدهایی را به رفتار آن چند نفر از نمایندگان داشتهاند، این شهامت را علنی میکردند. دوستان اصولگرا، ادعایشان این است که نسبت به رقبایشان اخلاقیتر هستند. همین ادعا ایجاب میکرد که با حفظ مواضع شان نسبت به دولت به آن رفتارها هم صریح انتقاد میکردند.
این بحث در بین دوستان ادامه دارد. اما کمی هم آن طرف را نگاه کنیم. آقای ظریف به قول رهبر معظم انقلاب و سردار سلیمانی استناد کرد. کسی اینها را رد نمیکند که رهبر معظم انقلاب از چه تعابیری برای آقای ظریف براساس مصالح ملی استفاده کردند. اما سؤالم از آقای ظریف این است: شما که این همه ارادت به ولی امر مسلمین دارید، چرا در مقام عمل درخصوص پیامدهای منفی برجام با رهبر معظم انقلاب همصدا و همراه نشدید!؟ نظر اکثر کارشناسان دلسوز کشور بر این است که برجام برای کشور خروجی قابل دفاعی نداشته...
ارزیابی شما از سخنان روز یکشنبه رهبری در دیدار مجازی با نمایندگان بخصوص در بخشی که مرتبط با تعامل مجلس و دولت بود، چیست؟
رهبری به سنگینی رسالت و مسئولیت مجلس یازدهم در این شرایط سخت اشاره کردند و به زیبایی گفتند که این مجلس مظهر امید است. یک چنین سخنانی وظیفه نمایندگان را خیلی سنگینتر میکند. ما باید با یک روحیه جهادی آستین همت بالا بزنیم تا اسباب امید و اعتماد بیشتر را برای مردم تقویت کنند. محور دومی که رهبری بر آن تأکید داشتهاند، اولویتها و پرهیز از کارهای حاشیهای است. ایشان در بخشی از سخنان خودشان از استانداردهای اخلاقی در مجلس سخن به میان آوردند که باید مورد توجه همه ما نمایندگان قرار بگیرد. نقد و سؤال حق نماینده است اما در مقام پرسش و نقد، باید به استانداردهای اخلاقی و اعتقادی پایبند باشیم و حریم یکدیگر را حفظ کنیم. ایشان هرگونه رفتار نامناسب را نکوهیده قلمداد کردند و تأکید داشتند که نباید در مجلس شاهد برخی از این صحنهها باشیم. در یک جاهایی نیز تأکید داشتند که به جهات شرعی و قانونی جایز نیست. رهبر معظم انقلاب با ترسیم این خطوط کلی، نقشه راه نوینی را برای نقش آفرینی مؤثرتر و بالندگی بیشتر مجلس فراهم کردند. در پایان هم از مجلس خواستند در تعامل خود با قوه مجریه و سایر قوا روندی را پیش نگیرند که در جامعه تنش به وجود بیاید. با رعایت همه اصول نقد خود را داشته باشند اما روشی را هم در پیش بگیرند که دولت در مقام عمل دچار سستی و رخوت نشود.
بحث رهبری درخصوص تعامل مجلس با دولت در زمانی مطرح شده که برخی نمایندگان در پی سؤال و حتی استیضاح رئیس جمهوری هستند. تکلیف این اقدام نمایندگان چه میشود؟
با توجه به توصیههای رهبری بعید میدانم که دیگر در مجلس حرفی از استیضاح به میان بیاید. اما پرسش همیشه در تمام مجالس ساری و جاری هست. آن هم پرسش توأم با احترام و منطق و آداب. این یک امر طبیعی است. اتفاقاً سبب تحرک و پویایی بیشتر میشود. نمایندگان محترم قطعاً پس از این سخنرانی تحلیلهای خود را انجام میدهند و در مسیری حرکت میکنند که مورد انتظار ولی امر مسلمین خواهد بود.
رئیس دفتر رئیس جمهوری:
راهبرد منطقه ای ایران حفظ تمامیت ارضی کشورهاست
محمود واعظی، رئیس دفتر رئیس جمهوری درباره گفتوگوی دوشنبه شب خود با معاون نخستوزیر جمهوری آذربایجان در اینستاگرام نوشت: حفظ تمامیت ارضی کشورها از جمله جمهوری آذربایجان راهبرد منطقهای ایران بوده و خواهد بود. ایران همواره بر حل و فصل مسائل و اختلافات از طریق راه حلهای سیاسی و مذاکره تأکید دارد و امیدواریم مشکل پیش آمده حل و فصل شود.مصطفییف هم در ادامه گفتوگو از مواضع جمهوری اسلامی ایران قدردانی و بر توسعه مناسبات دوجانبه تأکید کرد.خوشبختانه بهرغم شرایط کرونایی در ماههای اخیر شاهد افزایش چهارده درصدی تبادلات دو کشور بودیم که نشانگر عزم دو کشور برای افزایش همکاریهاست. دو طرف مصمم هستند که این همکاریها ان شاءالله با عبور از بیماری کرونا، توسعه بیشتری پیدا کند.
داستان کتابفروش زاهدانی؛ از مطالعه پیش از فروش تا هدیه به کسی که توان خرید ندارد
کریم اهل کتاب
یوسف حیدری
گزارش نویس
تنها یک آرزو دارد؛ عمر طولانی. نه برای اینکه بیشتر زندگی کند و از بودن در این دنیا لذت ببرد بلکه برای اینکه بیشتر کتاب بخواند و هر روز به معلوماتش اضافه شود. اهالی خیابان امیرالمؤمنین(ع) زاهدان سالهاست او را میشناسند. پیرمردی با محاسن سفید که هر روز در پیاده رو بساط کتابش برپاست. 15 سالی هست که زندگیاش به کتاب گره خورده و شکر خدا کرونا هم نتوانسته او را از کتابخوانی و کتابفروشی جدا کند.
تفاوت بساط کریم شه بخش در زاهدان با باقی کتابفروشهای خیابانی که در خیلی از شهرها کسب و کارشان رونق دارد این است که خیلی از کتابهای او هدیه مردم است و او هم با کسانی که اهل کتاب باشند و پولی برای خرید نداشته باشند، همین کار را میکند یعنی هدیه میدهد. اما این تنها تفاوت او با باقی کتابفروشها نیست؛ خودش میگوید همه کتابها را اول میخواند بعد داخل بساطش میگذارد. او یکی از کتابخوانترین کتابفروشهای ایران است: «با خواندن هر کتاب حس خوبی پیدا میکنم. اهل منطقه کورین هستم و وقتی بچه بودم همراه خانواده به زاهدان آمدم. روستای ما تا شهر 80کیلومتر فاصله دارد. آن سال ها زاهدان یک شهر خیلی کوچک بود و این همه ماشین نداشت. در روستا دام داشتیم و زندگیمان از گله گوسفند تأمین میشد اما خشکسالی زندگیمان را تیره کرد. آب نداشتیم و مجبور بودیم برای تأمین علوفه و آب کیلومترها دورتر برویم.
قهر طبیعت هر سال بیشتر شد تا اینکه خیلی از گوسفندان تلف شدند و دیگر هیچ دامی نماند و به امید پیدا کردن کار راهی زاهدان شدیم. من از همان کودکی عاشق کتاب و مطالعه بودم. آن سال ها خبری از مدرسه نبود و مکتب میرفتیم. معلم ما ملا بود و قرآن درس میداد. با خواندن قرآن با سواد شدم و تحصیلات را تا جایی که میتوانستم تفسیر قرآن کنم ادامه دادم. علاقه به کتب دینی از همان جا شکل گرفت و هر کتاب دینی که درباره ائمه(ع) پیدا میکردم فوراً میخواندم.»
اولین روزهایی را که بساط کتاب در پیادهرو و در نزدیکی مسجد امیرالمؤمنین برپا کرد فراموش نمیکند. این بساط بهانهای بود که بتواند هم کتاب بخواند و هم کتاب دست مردم بدهد: «برای خرید کتاب به تهران و قم میرفتم و نمایشگاه بینالمللی کتاب را هم از دست نمیدادم. تا 5 سال پیش هر سال برای خرید کتابهای جدید به تهران میآمدم. سعی میکردم با پول کمیکه دارم کتابهای ارزان قیمت و مفیدی بخرم. بعضی از ناشران وقتی علاقهام را میدیدند تخفیف خوبی میدادند. اما آخرین بار دو کارتن از کتابهایی که خریده بودم به سرقت رفت. مثل کسی که بچهاش را گم کرده باشد همه جا را گشتم. آن کتابها همه چیز من بود و از اینکه قبل از مطالعه دزدیده شده بودند غصه میخوردم. از آن سال به بعد دیگر تهران نیامدم.
سرانه مطالعه در سیستان و بلوچستان پائین است و تازه از خود کتابخوانی هم که بگذریم، خیلی از مردم قدرت خرید کتاب ندارند. حتی برای کتابهای ارزان هم کلی چانه میزنند. با این همه کم نیستند کسانی که علاقه زیادی به مطالعه دارند و من به عنوان کسی که از نزدیک با مردم ارتباط دارم این را میفهمم. برای همین وقتی میبینم کسی قدرت خرید ندارد و چشمش دنبال فلان کتاب است، هدیه میدهم.»
مغازه محمد دوست محمدی از کتابفروشهای قدیم زاهدان چند قدم آن طرفتر از بساط کتابفروشی کریم است اما در این سال ها هیچگاه به او اعتراض نکرده است. دوست محمدی میگوید خیلی از مردم هر روز وقتی او را غرق مطالعه کتاب میبینند به کتاب علاقهمند میشوند: «سالهاست او را میشناسم. صبح زود خودش را از راه دور به اینجا میرساند و بساط کتابهایش را پهن میکند. غروب هم همه کتابهایش را در مغازه ما امانت میگذارد و میرود. عاشق کتاب است و هر کتابی که به دستش میرسد میخواند. باور کنید در زیر این آفتابسوزان ساعتها نشستن و مطالعه کردن سخت است اما کریم وقتی غرق مطالعه میشود به هیچ چیز دیگری توجه نمیکند. علاقه زیادی به کتابهای ادبی و سیره اهل بیت دارد. هر نکتهای را که متوجه نشود از ما میپرسد یا برای فهمیدن آن یک کتاب دیگر میخواند.
همه این کتابها را مردم به او هدیه میدهند و او هم با قیمت پائین میفروشد و اگر هم کسی پول نداشته باشد هدیه میدهد. درباره کتاب هم به مشتری با هر سلیقهای خوب توضیح میدهد. کریم چند کتاب هم درباره امویان و عباسیان نوشته که هنوز چاپ نشده است. به هرحال چاپ کتاب بدون سرمایه ممکن نیست مخصوصاً کریم که زندگیاش با سختی میگذرد و برای پرداخت اجاره خانه گاهی مجبور میشود از مغازه دارها پول قرض بگیرد. هفت فرزند دارد و در یک خانه کوچک زندگی میکند و ماهانه یک میلیون و 400 هزار تومان اجاره میدهد. حالا فکرش را بکنید با این اوصاف چند بار توفان شن و باران هم بساط کتابهایش را به هم ریخته: «اینجا گاهی رگبار میشود و در چشم به هم زدنی، آب همه چیز را با خودش میبرد. دو بار همین جوری همه کتابهایم را آب برد. کتابهایی که خیلی دوست داشتم به دیگران هدیه میدادم که بخوانند.»
البته این فقط باد و باران سیستان و بلوچستان یا آن سارق نمایشگاه کتاب تهران نبوده که بساط کریم را جارو کرده و برده، بلکه چندباری هم همین جا در زاهدان وقتی برای نماز بساطش را رها کرده، چند جلدی از کتابهایش ناپدید شده است اما او خیلی هم ناراحت نمیشود، وقتی قرار است کتابت را هدیه دهی چه بهتر که کسی بردارد تا باد و باران از بینش ببرد: «وقتی جوانها مشغول تماشای کتاب میشوند از آنها دعوت میکنم چند دقیقهای کنارم بنشینند تا برایشان کتاب بخوانم. کتاب مسیر درست زندگی را نشان میدهد، اگر خوششان آمد و پولی نداشتند، هدیه میدهم ببرند بخوانند. کتابهای دانشگاهی را هم که هدیه میگیرم رایگان به دانشجوها میدهم چون آنها نباید دغدغهای جز درس خواندن داشته باشند.»
او از حال و روز مردم زاهدان در روزگار کرونایی میگوید: «این روزها کرونا باعث شده مردم کمتر برای خرید بیرون بیایند که خرید کتاب هم از این قاعده مستثنی نیست. با وجود این من تقریباً هر روز اینجا سر بساط کتاب هستم. فکر میکنم حتی اگر یک نفر هم کتاب مورد علاقهاش را در بساط من پیدا کند پس آمدنم مفید است. هنوز کتابی درباره کرونا منتشر نشده و اگر منتشر شد خیلی دوست دارم مطالعه کنم.»
او درباره نشستن در پیادهرو و بساط کردن کتاب میگوید: «سقفی بالای سر ندارم و باد و باران و آفتاب کتابها را از بین میبرد. مدتی قبل شهرداری قول داد برای من همین جا کیوسک نصب کند که فکر کنم بعد یادشان رفت. فعلاً که تنها آرزویم این است عمری طولانی داشته باشم و کتابهای زیادی بخوانم. دلم میخواهد تا آخرین نفس بخوانم. در کنار آن هم آرزو دارم روزی کتابهایی که درباره اهل بیت(ع) نوشتهام و سالها برای نوشتنشان عمر گذاشته ام و مطالعه کردهام به چاپ برسد.
رفت و آمدهای عجیب روی نیمکتهای لیگ برتری
- مجیدی یک جلسه محروم شد
- ۲ دیدار لغو شده بهدلیل ابتلای بازیکنان به کرونا باید تکرار شود
گروه ورزشی / دوشنبه شب گذشته اتفاقهای مهمی در فوتبال ایران رخ داد،چرا که کمیته انضباطی آرای خود را در خصوص تیمهای لیگ برتری صادر کرد که بر این اساس ۲ دیدار پارس جنوبی- استقلال و نساجی- فولاد در هفته بیست و سوم تکرار خواهد شد. این آرا ظرف مدت یک هفته در کمیته استیناف قابل تجدید نظر است. همچنین بهدلیل تخلفاتی که از سوی فرهاد مجیدی سرمربی استقلال مبنی بر بدرفتاری نسبت به مقامات رسمی مسابقه و ایجاد وقفه در بازی فولاد و استقلال بهدلیل امتناع از خروج از زمین رخ داد، او یک جلسه از همراهی تیم خود محروم شده و باید 200 میلیون ریال جریمه نقدی پرداخت کند که این رأی از حیث محرومیت قطعی و از حیث جریمه نقدی قابل تجدید نظر است. به این ترتیب سرمربی استقلال در بازی با صنعت نفت آبادان نمیتواند روی نیمکت تیمش بنشیند.
دیدار پارس جنوبی و استقلال در حالی باید تکرار شود که بهرام رضائیان مدیرعامل باشگاه پارس جنوبی به این رأی معترض است. باشگاه جنوبی معتقد است که حریف در زمین حاضر نشده و باید نتیجه ۳-۰ اعلام شود. رضائیان گفته:«تعداد بازیکنان کرونایی استقلال 9 نفر بوده و از نظر ما با دلایل و شواهد باز هم 25 درصد را پر نمیکند. رأی باید تجدید شود. انشاءالله کمیته انضباطی بررسی و رأی دیگری صادر کند.» رضائیان در مکاتبه رسمی با حیدر بهاروند، سرپرست فدراسیون فوتبال و رئیس سازمان لیگ نسبت به رأی صادره کمیته انضباطی اعتراض و اعلام کرد که لیست استقلال در کمیته نقل و انتقالات سازمان لیگ 43 نفر است و در لیست مذکور دستیار کادرفنی و بازیکن خارجی تیم با وجود ادعاهای باشگاه استقلال در لیست مندرج در سازمان لیگ بوده و تا به حال فرآیند قانونی فسخ قرارداد و ابطال ITC و کارت بازی آنها صورت نگرفته است.
با این حال، ابوالفضل حسنزاده محمدی رئیس کمیته انضباطی، دیروز در خصوص حکم تکرار دیدار پارس جنوبی و استقلال به سایت فدراسیون فوتبال گفت: «تاکنون هیچ اعتراضی از سوی باشگاه پارس جنوبی به دست ما نرسیده و فقط فرمانداری جم اعلام کرده که مبلغ 81 میلیون تومان خسارت عدم برگزاری این دیدار را متحمل شده است؛ در صورت برگزاری مجدد بازی، باید بررسی انجام و اگر خسارتی متوجه ایشان شده باشد، تصمیمگیری شود. تست کرونا 9 بازیکن استقلال مثبت بوده و دو نفر از کادرفنی این تیم از لیست خارج شدهاند. ما طبق مقررات انضباطی حکم بر تکرار بازی را اعلام کردیم و اگر باشگاههای پارس جنوبی جم و نساجی اعتراضی دارند، میتوانند در کمیته استیناف مطرح کنند.»
آمدن پاشازاده و کنارهگیری افاضلی و مهاجری
اما این تنها اتفاق رخ داده برای پارس جنوبی نبود، چرا که هومن افاضلی با انتشار نامهای خطاب به هواداران پارس جنوبی از هدایت این تیم استعفا داد. او در این نامه نوشت: «به رغم قولها و وعدههای متعدد اتفاق خاصی برای تغییر شرایط تیم به وجود نیامده و حتی برگشت مهندس رضاییان که امید اتفاقات بهتری را میداد نیز به رغم تلاش ایشان هنوز راه به جایی نبرده و نشان دهنده سوءاستفاده برخی از اعتبار ایشان است.» این تنها کنارهگیری مربیان لیگ برتری نبود، چرا که محمدرضا مهاجری هم که تنها دو هفته از حضور دوبارهاش روی نیمکت ماشینسازی میگذشت، از این باشگاه تبریزی جدا شد و هیأت مدیره ماشینسازی هم بعد از بررسی شرایط با این موضوع موافقت کرد. در این میان افاضلی دیروز و پس از سفر به تبریز با مسوولان ماشین سازی به توافق رسید تا جانشین مهاجری شود. همچنین گفته شد، مهاجری جانشین مجید جلالی خواهد شد که از هدایت گل گهر کنارهگیری کرده است.
همچنین دیروز مهدی پاشازاده که 10 روز قبل هدایت تیم لیگ یکی «سپیدرود» را بر عهده گرفته بود، رسماً سرمربی شاهین شد. پاشازاده پیش از این هم سرمربی شهرداری ماهشهر بود تا در یک فصل حضور در لیگ دو، لیگ یک و لیگ برتر را تجربه کرده باشد و به این ترتیب شاهد رفت و آمدهایی عجیب روی نیمکت تیمها باشیم.
شهرستان امیدیه با متوسط دمای 51 درجه، رکورددار گرما در مناطق مسکونی کره زمین
جولان کرونا در گرم ترین شهر جهان
پریسا عظیمی
خبرنگار
بنا بر اعلام سازمان جهانی هواشناسی، شهرستان امیدیه در استان خوزستان روز 21 تیرماه با دمای بالای 50.9 درجه بهعنوان گرم ترین شهر جهان معرفی شد که در این ردهبندی شهرهای صفی آباد دزفول و آبادان نیز به چشم میخوردند.
بهگفته مدیرکل هواشناسی خوزستان، از هفته گذشته دمای هوا در برخی نقاط این استان از 50 درجه نیز عبور کرده است.
محمد سبزه زاری، تغییر اقلیم را بهعنوان یکی از مهمترین عوامل افزایش دمای هوا در خوزستان و اهواز از سوی کارشناسان اعلام کرد و افزود: پیشبینی میشود تا اواسط هفته جاری دمای استان دو تا سه درجه کاهش پیدا کند. البته کاهش دما در مرکز استان در حالی اتفاق میافتد که شهر اهواز در صدر گرم ترین شهرهای کشور و جهان طی یک هفته گذشته بود، چنان که دمای هوای این شهر به بالای 50 درجه رسید و در صدر گرمترین شهرهای جهان قرار گرفت.
البته مدیرکل هواشناسی خوزستان در گفتوگو با «ایران»، این نکته را هم متذکر شد که منطقه خوزستان و استانهای جنوب شرق عراق و کشور کویت و قسمتهایی از شمال شرق عربستان همیشه گرم ترین مناطق مسکونی جهان بودهاند و به طور معمول دمای هوای بالا را در فصل تابستان به دفعات زیاد تجربه کردهاند. وی افزود: در خوزستان در اواخر خرداد و تیرماه همیشه این شدت گرما اتفاق میافتد و دمای بالای ۵۰ درجه را در این مناطق داریم. امسال در ۱۵ روز اول تیرماه دمای زیر ۵۰ درجه را داشتیم که هوای نسبتاً خوبی هم بود اما سال قبل در این مدت دمای بالای ۵۰ درجه را گذراندیم که نشان میدهد هوا طی این مدت در سال گذشته گرم تر هم بوده است. طی سه سال قبل اهواز در تابستان دمای هوای 54 درجه را هم تجربه کرد.
سبزه زاری با اشاره به دمای 50.9 درجه شهرامیدیه و 50.7 درجه شوش در چند روز گذشته نیز گفت: امیدیه همیشه جزو مناطق گرم خوزستان درفصل تابستان بوده که معمولاً دمای بالای ۵۰ درجه را هم داشته است.شهر شوش هم با دمای 50.7 درجه دومین شهر گرم بعداز امیدیه بوده است.
از طرفی مهران رفیعی، فرماندار امیدیه هم در گفتوگو با خبرنگار ما شدت گرمای شهر امیدیه در این فصل از سال را تقریباً عادی دانست و اظهار داشت: امیدیه اغلب در فصل تابستان رکورددار شهرهای جهان بهدلیل گرمای زیاد است.
با گرمتر شدن هوا در این مناطق به سراغ سید محمد علوی، معاون دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز رفتیم تا تأثیر این شدت گرما بر شیوع کرونا را نیز بدانیم. دکترعلوی معتقد است، این شدت گرمایی که از سوی سازمان هواشناسی جهانی برای اهواز و امیدیه اعلام شد، بیسابقه نبوده زیرا در کشور ما همیشه در فصل تابستان در خوزستان این مسأله وجود داشته و متأسفانه رنجآور نیز هست. وی در مورد تأثیر گرما بر افزایش و کاهش مبتلایان کرونا نیز به خبرنگار«ایران» گفت: اگر چه برخی از پزشکان و مسئولان میگفتند شدت گرما ممکن است باعث تضعیف ویروس و کم شدن آمار مبتلایان به کرونا شود اما با شرایط فعلی کشور در مورد این بیماری شاهد اتفاق برعکس هستیم. برخلاف تصورات برخی، گرما نه تنها بر کاهش انتقال این ویروس تأثیری نداشته بلکه آمار بالاتر هم رفته است در واقع با وجود تصورات قبلی، تاکنون گرما نه تنها ویروس کووید19 را ازبین نبرده بلکه شدت انتقالش را نیز بیشتر کرده است. دکتر علوی با اشاره به اینکه مردم بهخاطر گرما مجبور هستند از وسایل سرمایشی استفاده کنند و در مناطقی مانند استان خوزستان که بیشتر مراکز خرید شهرهایش مسقف و سربسته و مجهز به این نوع وسایل برای خنک شدن است، ادامه داد: در چنین فضاهایی شرایط انتقال ویروس بیشتر میشود. بهدلیل اینکه در گرما قدرت تبخیر بالا میرود و ریز قطرات تنفسی ناشی از عطسه و سرفه افراد در چنین مکانهایی باعث میشود بیشتر در هوا منتشر و پراکنده شود.این ذرات قطرات تنفسی وقتی تبخیر میشوند اندازههایشان کوچکتر و بهصورت ذرات معلق در هوا میتوانند در فواصل حتی تا 2 متر هم پراکنده و پخش شوند و افراد زیادی را به این بیماری مهلک مبتلا کنند، براین اساس با وجود تصورات، تاکنون گرما نه تنها ویروس کووید19 را ازبین نبرده بلکه شدت انتقالش را نیز بیشتر کرده است.
معاون دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز با اشاره به نکات مذکور از مردم بخصوص خوزستانیها درخواست کرد همواره در صورت ضروری نبودن تا حد امکان از منزل خارج نشوند، در مراکز تجمعی مانند پاساژها و مراکز خرید حضور نداشته باشند، مراسم عزا و عروسی را برگزار نکنند، رعایت فاصله بیش از دو متر را مدنظر داشته باشند و همچنین آداب سرفه و عطسه کردن را رعایت و شستن دستها را به دفعات فراموش نکنند.
نیم نگاه
منطقه خوزستان و استان های جنوب شرق عراق و کشور کویت و قسمت هایی از شمال شرق عربستان همیشه گرم ترین مناطق مسکونی جهان بوده اند . اگر چه برخی از پزشکان و مسئولان می گفتند شدت گرما ممکن است باعث کم شدن آمار مبتلایان به کرونا شود اما با شرایط فعلی کشور در مورد این بیماری شاهد اتفاق برعکس هستیم
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
# من - ماسک - میزنم
-
اداره کشور با کمترین اتکا به نفت قدرتنمایی ایران در جنگ اقتصادی است
-
این آمدن و رفتن بیفایده نبود
-
اگر برجام نبود
-
مردم سلامت میکنند
-
سلام ایران
-
آرزویم اقتصاد آزاد و توسعه صنعتی ایران است
-
وزارت ارتباطات در مسیر مدیریت کوتاه و میان مدت فضای مجازی
-
نقش مراکز تحقیقاتی در اپیدمی کرونا
-
سالروز برجام
-
نرخ سود سپردههای بانکی افزایش یافت
-
حوزه فرهنگ جای افراط و تفریط نیست
-
راهبرد منطقه ای ایران حفظ تمامیت ارضی کشورهاست
-
کریم اهل کتاب
-
رفت و آمدهای عجیب روی نیمکتهای لیگ برتری
-
جولان کرونا در گرم ترین شهر جهان
اخبارایران آنلاین