ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
قال الرضا علیه السلام: بدانید که بعد از ایمان به خدا و بعد از اعتراف به حقوق اولیاءالله از آلمحمد پیامبر خدا صلیالله علیهوآله هیچ شکری نزد خدا خوشایندترازاین نیست که برادران مؤمن خود را در امور دنیایشان یاری رسانید. عیون اخبار الرضا ج 2، ص 169
سینما جای خالی احزاب را پر میکند
سیدجمال ساداتیان: مردم دغدغههای ذهنی دارند. خلأ فکری مردم را با چه چیزی باید پرکرد؟ در شرایطی که ما احزاب سیاسی نداریم بهترین راه سینماست که بتواند حرفهای مردم را نشان دهد. بهجای اینکه مردم در تاکسی پچپچ کنند، میشود بسیاری از معضلات را در قالب فیلم بیان کرد که سازنده باشد. سینما، کارهایی که احزاب نمیتوانند انجام دهند، میتواند بازگو و بسیاری از خلأها را پرکند.
بخشی از صحبتهای این تهیهکننده با مهر
در استقبال از دو اتفاق نیک در تولید ادبیات
کار کتاب «این مباد آن باد» است
ارمغان بهداروند
شاعر
در همه این روزها که از شنیدن اخبار تلخ دور و نزدیکی رنج کشیدم و عبوستر شدهام به «کتاب» فکر کردهام که با وجود ابتلای به مصائب «تجارت» و «حمایت» و «تیراژ» همچنان به استغاثه نفس میکشد و خود را یادآوری میکند و به پاسخگویی مشغول است. کارِ کتاب؛ «این مباد، آن باد» است و اگر به گواه این روزها هم بخواهیم تراز فرهیختگی جامعه مخاطب را استخراج کنیم؛ مبادهای نامبارک چندان به بادها چیره شدهاند که متوجه غرابت کتاب و زیستنابلدی مردمانی شویم که خود و دیگران را به ناگزیر دچار میکنند. دچار یعنی؛ خشم! دچار یعنی؛ نفرت! دچار یعنی؛ قضاوت کردنها و بیشمار دچار دیگر که اگر اکسیژن کتاب میتوانست بیشتر در خون خلق بچرخد، حتماً حال و احوال دیگری را تجربه میکردیم. ادبیات از جمله «این مباد آن باد»گویان از گذشته تا به حال است و امروز اگر انتظار فرجی از تولیدات ادبی کشیده میشود بنا به پیشینه مؤثر و تغییرآفرینی اجتماعی ادبیات بوده است. بنیادی که در روزگار ما بواسطه نبایدهایی همچون خروج کتاب از چرخه کالاهای اساسی و حذف حمایتهای اعتباری، عدم تعریف جایگاه مؤثر نویسندگان در نظام تربیت اجتماعی، تقلیل کیفیت تولیدات و عارضه مذموم کتابسازیها، تیراژهای حداقلی و بالاخره غم نان مولّدان ادبیات چنان ناتوان شده است که نتواند از پس اصلاح رفتار و تعمیم الگویی که به کار این روزگار و مصیبتهایش بیاید؛ برآید. این وضعیت نابسامان هیچ کم از فرزندکشیها و جنگلسوزیها و خانهخرابیها ندارد. ادبیاتی که قرار است خشونت خانگی را تقبیح کند، نامهربانی با محیط زیست را فریاد بزند و دیگرخواهی را توصیه کند، چگونه میتواند با تیراژ دویست نسخهای معجزه کند؟ چگونه وقتی ارزشافزودهای دقیقاً شبیه آنچه در بورس و بازار اتفاق میافتد پیش چشم ندارد، میتواند چراغی پیش پایی در تاریکی باشد؟ آنچه این روزها در حوزه کتاب به صدای بلندتری شنیده میشود نه صدای نویسندگان که شیون چرخه تجاری چاپ و نالههای نشر است که صد البته باید شنیده شود و به چارهای حواله شود که قاعدتاً این مصیبت حتماً با به تأخیر انداختن اقساط وامها و حذف مالیات و ارائه تسهیلات کمبهره بانکی تا حدودی جبران خواهد شد اما برای آنکه به خونبهای عمر خویش نوشته است و کلمه به کلمه جان کنده است چه اندیشیدهایم؟ فرض کنیم همه دویست نسخه کتابی که منتشر شده است هم به فروش برسد چه توفیری به حال نویسنده دارد. چه نقشی در بهبود خرد جمعی و مسئولیتورزی شهروندان دارد؟ آنچه میتواند به نجات کتاب و در ادامه به نجات جامعه قدم بردارد، بازتعریف شیوههای فروش و توجه به بازارهای بینالمللی کتاب است. در شرایطی که سرنوشت یک کتاب فروبسته سیستم توزیع و توقعات و سلایق شرکتهای پخش باشد، بهطور حتم آنچه باید به تمامی به نفع ادبیات باشد اتفاق نخواهد افتاد.
در روزهای اخیر و در آمایش خبرها و اتفاقات کتاب، بیش از هر چیز، دو اتفاق، در میان این حجم از خبرهای تلخ، دلگرمکننده بود. یکی استقبال از محیطهای جدید فروش برخط کتاب که تکیه بر توسعه مطالعه و حمایت آثار ایرانی دارند که نمونه آن استقبال قابل توجه از مجموعه شعر «شرایط تبخیر لب» میباشد و دیگری انتشار ترجمه انگلیسی مجموعه شعری ایرانی «تکیه دادن به دیروقت» توسط انتشارات بینالمللی پنگوئن است که با استقبال مخاطبان و منتقدان ادبیات جهان مواجه شده است. نکته مشترک این دو اتفاق، اثر مستقیم مؤلفان در میزان موفقیت فروش و انتخاب اثر بوده است. در دسترس بودن ادبیات نباید تابع تصمیمات و متأثر از شرایط باشد. فراموش نکنیم ادبیات همچنان که وظیفه خود را خوب بلد است، بخوبی تکلیف دیگران را نیز یادآوری میکند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#قاضی_منصوری
پس از ویدئویی که غلامرضا منصوری قاصی متهم به گرفتن رشوه منتشر کرد و گفت بزودی به ایران بازمی گردد اسماعیلی سخنگوی قوه قضائیه اعلام کرد منصوری توسط پلیس اینترپل دستگیر شده اما نه در آلمان که در کشور رومانی. بهدلیل شرایط کرونایی امکان پرواز و بازگرداندن او به ایران نیست اما آنها در حال تصمیمگیری برای این موضوع هستند. از آنجایی که ماجرای دادگاه طبری مورد توجه کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفته بود این خبر هم بازتاب زیادی داشت و نوشتههای زیادی دربارهاش نوشته شد: «منصوری خواست وقت بخره که فرار کنه کانادا، بیچاره نتونست»، «قاضی منصوری متهم فراری که ادعا میکرد برای درمان در خارج کشوره یه دفعه سر از رومانی درآورد و جالبه که به سفارت ایران مراجعه و گویا عزمی برای بازگشت به ایران نداشته است. به هر شکل همین که در دست جمهوری اسلامی است یک برگ برنده است و بزودی با رفع محدودیتهای کرونا برش میگردونن»، «به دلیل کرونا پرواز انجام نمیشه تا منصوری رو بیارن لطفاً با تاکسیهای خطی بفرستید.»، «یک ملت، منتظر بازگشت آقای منصوری و وفای به عهد اوست»، «حالا پرونده طبری و دوستاش جالبتر میشه»، «قاضی منصوری 50000 یورو رشوه گرفته. پرسش اینه از کی و چرا از اون کی حرفی نیست»، «بازگشت (احتمالاً) قریبالوقوع قاضی منصوری به کشور تأیید شد. گویا مبدأ این بازگشت، آلمان نیست و توی رومانی دستگیر شده. دستگیر شده نه اینکه خودش رو معرفی کنه اونم به سفارت آلمان. لابد میخواسته بره رومانی و از اونجا به کشور ثالث تا محدودیت مسافرت کرونایی نباشه»، «منصوری میگفت من به خاطر بسته شدن مرزها نمیتونم بیام و در اولین فرصت برمیگردم حالا وقتی دستگیرش کردن با قیافه مبدل داشته میگشته»، «قاضی منصوری بزودی در دادگاه: من دوستای خوبی در آلمان و رومانی داشتم که میخواستن اونجارو به نامم کنن، شما از این دوستا ندارید؟! خب من چیکار کنم؟»، «همون زمانی که ویدئو صحبتهای قاضی منصوری را دیدم حدس زدم که دروغ میگه وسعی داره همه را فریب بده تا تغییر مکان بده و فرارکنه. قبل از فرار از ایران هم موبایل رو روشن گذاشته بود داخل ایران که همه فکر کنند خودش ایرانه»، «مردم گلریزان کنند یک پرواز اختصاصی برود قاضی منصوری رو به وطن برگرداند»، «اینترپل قاضی منصوری رو دستگیر کرده. بیچاره نتونست بموقع خودشو برسونه کانادا جاستین ترودوی گوگولی مهربون مثل خاوری و بقیه دزدا به دادش برسه نگهش داره، «معلوم شد قاضی منصوری اون فیلمو منتشر کرد که مثلاً اذهان رو منحرف کنه و بتونه راحتتر فرار کنه ولی توی بخارست رومانی گرفتنش.»
سلطان آتش
آتشسوزیها به بازار گل تهران رسید و دیروز و بر اثر این آتشسوزی گسترده ۳۲ غرفه گل در بازار گل خاوران سوختند. عکسها و فیلمهای زیادی از این آتشسوزی در شبکههای اجتماعی منتشر شد و خیلیها با یادآوری آتشسوزیهای اخیر میخواستند این مسأله جدی پیگیری شود: «ای بابا، بازار گل خاوران هم که آتیش گرفته. چه خبره توی مملکت؟»، «بازار گل امام رضا هم دچار آتشسوزی شده. کی بود که اینجا میگفت اینا همهش آتشسوزی فصلیه؟»، «چرا باید بازار گل آتیش بگیره؛ گلها بسوزن! بهتر از گل هم داریم؟ کاش همه ش را خریده بودم»، «دقیقاً حالا که دلم یه عالمه گل میخواست و نمیتونم برم بازار گل، خبر میاد که بازار گل آتش گرفته. حیف اون همه گل قشنگ»، «بازار گل امام رضا هم آتیش گرفت، حقیقتاً هیچی نمیتونست امروز آنقدر ناراحتم کنه»، «این تعداد آتشسوزی اصلاً طبیعی نیست.»، «حواستون هست همه جا داره میسوزه؟»، «چه افتاد این گلستان را چه افتاد --- که آتش در بهارانش در افتاد»، «آتشسوزی در بازار گل امام رضا، ۳۲غرفه دچار حریق شدند. ۷لنج در اسکله صیادی بندرکنگ شهرستان بندرلنگه در آتش سوخت. چهار لنج صیادی درجاسک در آتش سوخت. آتشسوزی درساختمان شیشهای صداوسیما (که حراستش هرکسی را راه نمیدهد!) آتشسوزی جنگلهای ارسباران. آتشسوزی در بوستان ولایت و چیتگر»، «دستگاههای امنیتی در خصوص آتشسوزیهای تعمدی نظری ندارند؟!»، «آتشسوزیهای سریالی رسید به بازار و اماکن عمومی»، «منتظر دستگیری سلطان آتش باشید»، «چه خبره واقعاً؟ این حجم از آتشسوزی تو کشور واقعاً چه معنیای داره؟»
نگاهی به شرایط گالریها در دوران کرونا
حذف جنبههای تجملی بازار
هنگامه معمری
مدیر گالری هما و عضو هیأت مدیره انجمن صنفی نگارخانه داران
شرایط تازه دنیا، اذهان را به سمت دوران پساکرونا معطوف کرده است، در حوزه فرهنگ هم اتمسفر پساکرونا به یک دغدغه جدی بدل شده است. ولی آیا چنین جنبهای از زیست معاصر محلی از اعراب دارد؟! جواب احتمالاً هم مثبت و هم منفی ست! تاریخ به ما میگوید پس از هر دوران بغرنجی جنبههای متفاوتی از بقا، به زیست بشر اضافه شده ولی روند پیشرفت تمدن را دچار وقفه یا گسست نکرده است. در موقعیت مدیر فرهنگی باور دارم کرونا با همه مصائب و نگرانیهایش از جنبههای سازنده متعددی نیز برخوردار بوده است؛ کاهش جنبههای اغراقآمیز تبلیغات میدانی و نزدیک شدن مخاطب به ذات هنر، حذف جنبههای تجملی بازار، گسترش وجوه کیوریتوریال و از همه مهمتر توجه به بعد روانی هنر نزد جامعه مخاطب تنها بخش اندکی از این تغییرات سازنده اتمسفر هنری در دوران کروناست.
علاوه بر اینکه هنرمندان خواسته یا ناخواسته مثل همه اقشار جامعه به ضرورت و اهمیت کار خود بهعنوان تولیدکننده فرهنگ پی بردهاند -در ضمن هنرمندان بر خلاف بقیه مشاغل در قرنطینه دچار بیکاری یا کم کاری نبودهاند- جامعه هنری و دورشدن از مسأله بازار با فراغت ذهنی مواجه شده که در حالت عادی خیلی در دسترس و مقدور نیست.
در همین مدت کوتاه چند ماهه شاهدیم که چگونه گفتمانهای معرفتی و مکالمات هنری به نسبت گذشته از اهمیت بیشتری برخوردار شدهاند؛ در واقع حذف جدلهای بازار تأمل در کار هنری را راحتتر کرده است. پیشبینی اینکه اقتصاد هنر پس از کرونا به کدام سمت خواهد رفت چندان ساده نیست ولی قاعدتاً با گسترش اقتصاد آنلاین نهادهایی که بیش از دیگران در ساخت شبکههای دادهای توانمندی داشته باشند از امکانات بالقوه در بازارسازی برخوردار خواهند بود. در نتیجه دادهسازی بر آثار هنری نسبت به بازارسازی رجحان پیدا خواهد کرد. در این بین تولید محتوا اعم از متن، عکس و آرشیو برای آثار هنری به یک بخش مهم تجارت هنری بدل میشود.
شرایط حاضر دنیا مثل هر دورانگذار دیگری با تحولات خاص خود مواجه است و نهادهایی که از انطباقپذیری بیشتری برخوردار باشند فرصت و امکانات بیشتری را در اختیار خواهند گرفت. بهنظر من پیشبینی و آمادگی برای این تغییرات سریع باید اولویت مدیران هنری باشد و این مهم جز از راه توجه به دو دانش در فضای هنری ممکن نیست.
نخست تولید محتوا برای آثار هنری و دوم به کارگیری مؤلفههای تجارت معاصر و اعتماد به بازار رسانههای نو و دیجیتال. البته این موضوع را نباید فراموش کرد که هنجارهای اقتصادی بازار هنر لااقل تا یک دهه بعد بر اساس ارزشهای بازار سنتی عمل میکنند ولی دوران کرونا تجربهای کوتاه برای آغاز یک عصر تازه است.
به دوستان گالری دار خودم پیشنهاد میکنم به دور از اضطرابهای دوران کرونا ارتباط خود با هنرمندان و استودیوهای هنری را حفظ کنند و با کاهش هزینههای تجملی و انتقال این بودجه به بخش فرازش و توسعه برنامههای میان مدتی را طراحی کنند که در آنها استمرار فعالیت هنری در تمرکز اصلی قرار داشته باشد؛ به یاد داشته باشید تجارب تاریخی نشان میدهد که پس از هر دوران رکود یک موقعیت سریع رشد اقتصادی قابل پیشبینی است منتها، عوامل نگرانکننده فعلی مثل رشد نقدینگی سرسامآور شرایط پرریسکی را برای سرمایهگذاران به وجود میآورد که گالریها بیش از هر واسطه و کارگزار سرمایهای میتوانند این ریسک را با شفافسازی کاهش دهند. مهمترین وظیفه فعلی گالریها در تجارت هنری کمک به شفافسازی بازار و جذب سرمایههای سرگردان است.
از موسیقی فولکلور بوشهر تا جستاری بر دمشق زیر آتش
احسان عبدیپور
کارگردان
و فیلمنامهنویس
پیشنهاد شنیداری من برای این روزها گوش سپردن به موسیقی فولکلور بوشهر در آلبوم تازه گروه موسیقی «سیریا» است. از آن فولکهایی که به سمت موسیقی فیوژن (تلفیقی) گرایش دارد. آلبوم «میز دوتایی» که اولین آلبوم گروه موسیقی سیریا است ترکیبی از اصالت و بهروز بودن است و طیف گستردهای از سلایق موسیقی از جز و بلوز گرفته تا پاپ (بجز راک دوستها) را اقناع میکند. ترانهها نیز قابل دفاع و تأمل است. تقاضا میکنم حتماً این آلبوم را بخرید و بابت شنیدنش هزینه کنید. این گروه نسبت اقتصادی با من ندارند بجز اینکه بچههای شهر من (بوشهر) هستند. دیده شدن اولین آلبوم خیلی مهم است. شبیه موشکی که برای اوج گرفتن نیاز به برد بیشتری دارد و اوج گرفتن چنین گروههایی به آینده فرهنگی این سرزمین کمک میکند. هم کمک کنید و هم لذت ببرید.
اما یک پیشنهاد خواندنی هم دارم؛ کتاب «آدرنالین» ترجمه سارا رحمتی از نشر مرکز. این کتاب ترکیبی از جستار و شعر نو است و غیاث المدهون نویسنده سوری فلسطینی ساکن سوئد روایتی تسخیرکننده از مهاجرین و دمشق زیر آتش و زندگی غمگینانهاش در استکهلم دارد. خیلی وقت بود که شعر نخوانده بودم و در اولین مواجههام در این اثر مدل بهتر و پیشرفتهتر خودم را یافتم. انگار که دیانای کلماتمان یکی است. معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران تهیهکننده پادکست این اثر شده و قرار است آن را اجرایی کنیم.
به نام تاریخ
25 خرداد
هشتاد و هفتمین روز از سال حسابی شلوغ است. پر از تولد هنرمندان ایرانی و خارجی و البته همراه درگذشت غم انگیز هنرمندانی که جایشان پر نمیشود.
تولدها
محمدرضا شریفی نیا: شریفی نیا از چهرههای خاص سینما و تلویزیون ایران است. کسی که هم بازیگری کرده و هم طراح صحنه و عکاس و برنامه ریز بوده. بسیاری از بازیگران جوان هم توسط او معرفی شدهاند. نقش ولید در سریال امام علی(ع) و بازی در فیلمهایی چون پری، آدم برفی، برج مینو و شیدا از شریفی نیا در ذهنها مانده است.
ستاره اسکندری: بازیهای بازیگر اهل تئاتر و سینما و تلویزیون همیشه مورد توجه و قابل قبول بوده است. شبانه، شبانه روز، قصه پریا، هیس دخترها فریاد نمیزنند، آقا یوسف و سریالهای داستان یک شهر، نرگس و مرگ تدریجی یک رؤیا از فیلمها و سریالهایی هستند که اسکندری در آنها بازی کرد و البته او در تئاترهای مطرحی چون دندون طلا، رومئو و ژولیت، شازده احتجاب، شب هزارویکم و هم هوایی بازی کرد.
زیدالله طلوعی: این نوازنده تارو سهتار در سال 1325 درگرگان به دنیا آمده. او آموزش تار را نزد پدربزرگش، که با نواختن تار و سهتار آشنایی داشت آموخت. از دیگر استادان او میتوان به حبیبالله صالحی، علی اکبر شهنازی، محمود کریمی، محمدرضا لطفی اشاره کرد. او عضو گروه شیدا بود و در تهیه مجموعه آلبومهای چاووش و بیداد بهعنوان نوازنده تار همکاری داشته است.
احمد ظاهر: محبوبترین خواننده تاریخ افغانستان در دوران هنری کوتاهش 33 آلبوم تولید کرد و بسیاری از ترانههایش مانند یارت، مادر من، برایم گریه کن امشب و عجب صبری خدا دارد همچنان بین مردم افغانستان محبوب است. احمد ظاهر در همین روز هم درگذشت. البته در سال 1979 و در 33 سالگی. او در سقوط اتومبیل در دره سالنگ کشته شد، اما خیلیها عامل مرگ او را ماجراهای دیگری میدانند که هنوز هم فاش نشده است.
هریت بیچر استو: در 21 سالگی همراه خانوادهاش به اوهایو رفت و در این دوران از نزدیک ظلمی را که سیاهپوستان تحمل میکردند، میدید. همین تجربهها باعث شد او «کلبه عموتام» را بنویسد و 9 سال پس از این کتاب و بعد از جنگ داخلی امریکا قانون بردهداری در این کشور لغو شد. آبراهام لینکلن درباره او گفته است: «این زن کوچک جنگی بزرگ را آغاز کرد.»
ضمن اینکه امروز تولد محمدرضا جعفری بهنام صدابردار، محمد جوادزاده خوشنویس و سولماز همتزاده بازیگر و کارگردان جوان تئاتر است.
درگذشتها
حسن کسایی: سال 1391 یکی از مشهورترین نوازندگان نی و سه تار ایران درگذشت. حسن کسایی از کودکی به ساز نی علاقه داشت و در همان دوران این ساز را در حضور مهدی نوایی یاد گرفت. تاج اصفهانی، ادیب خوانساری و ابوالحسن صبا از دیگر استادان او بودند. کسایی از سال 1335 تا 1357 در برنامه موسیقی «گل ها» حضور داشت و اجرا میکرد.
خورخه لوئیس بورخس: نویسنده و شاعر مشهور اسپانیایی که با داستانهایی چون کتابخانه بابل، نامههای پرتب و تاب، حافظه شکسپیر و معمای شکسپیر شناخته میشود سال 1986 در چنین روزی درگذشت. شهرت او بهدلیل نوشتن داستانهای کوتاه است که بسیاری از آنها به فارسی هم ترجمه شده است.
عکس نوشت
نمایشگاه عکسهادی کاظمی بازیگری که او را با سریالهای طنزی چون قهوه تلخ میشناسید افتتاح شد. این نمایشگاه «برزخ» نام دارد و مجموعهای است از تصاویر خودروهای فرسوده که به گفته کاظمی خاطرات بسیاری با خود دارند و حالا در بلاتکلیفی و توقف هستند.
چهرههایی چون محمود کلاری، پانتهآ پناهیها، محراب قاسم خانی، محمدرضا علیمردانی و مستانه مهاجر در افتتاحیه نمایشگاه کاظمی در گالری ماهور حضور داشتند. «برزخ» تا ۵ تیر در گالری ماهور برپاست.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
سینما جای خالی احزاب را پر میکند
-
کار کتاب «این مباد آن باد» است
-
شهروند مجـــازی
-
حذف جنبههای تجملی بازار
-
از موسیقی فولکلور بوشهر تا جستاری بر دمشق زیر آتش
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین