قرن شمسی ایران با بیماری شروع شد
از طاعون تا کرونا
فرزانه قبادی / واپسین روزهای آخرین بهار قرن در حال سپری شدن است. قرنی که شروعش با آنفلوانزای اسپانیایی و طاعون و حصبه و آبله و وبا گره خورده بود و پایانش با بیماری مرموزی که دانشمندان نامش را گذاشتهاند -19 covid .
حالا که ماههاست همنشین میهمان ناخواندهای هستیم که از بلاد چین بیرون خزیده و قاره به قاره راه پیموده و خودش را تا دورترین ایالات ینگه دنیا رسانده و زندگی مردمان عصر دیجیتال را مختل کرده است، شرایطمان شاید شبیهتر باشد به روزگار مردمانی که بعد از پایان جنگی جهانگیر و پرهزینه، گرفتار ناخوشی مرگباری شده بودند که گویی قرار نبود دست از سر دنیا بردارد. حالا که عاجزیم و درمانده، خسته، جامانده از سالی سیاه با کشتههای فراوان و داغهایی که آرام نمیگیرند، شاید حال آدمهای صد سال پیش را بهتر درک کنیم. یک سال پس از خاموش شدن آتش جنگ جهانی اول، دنیا با بلایی کشندهتر از جنگ روبهرو شد. نوعی بیماری که مطالعات نشان میداد منشأ آن امریکاست، اما به «آنفلوانزای اسپانیایی» شهرت پیدا کرد. آمار دقیقی از قربانیان این بیماری در دست نیست، اما طبق تخمینها حدود نیم میلیارد نفر از مردم دنیا به آن مبتلا و 50 میلیون نفر جان خود را بر اثر ابتلا به آن از دست دادند. سهم ایران از این آمار حدود دو میلیون و چهارصد هزار کشته بود. اسناد تاریخی میگویند آمار کشته شدگان بر اثر این بیماری با تلفات جنگ جهانی برابری میکرد و بعضی اسناد معتقدند آمار تلفات این بیماری بیشتر از جنگ بود. آن روزها هم مثل امروز که کرونا میتازد و قربانی میگیرد، ایران در رده قربانیان اصلی این بیماری قرار داشت. اما عدوی بیماری سبب خیر شد و وضعیت ایران در زمان شیوع آنفلوانزای اسپانیایی باعث پایهگذاری «انستیتو پاستور» شد، هر چند فعالیت جدی و مؤثر این مؤسسه سالها بعد آغاز شد، اما پایههای شکلگیری آن در ایران سال 1299 و در آستانه ورود به قرن 13 گذاشته شد. اسناد وزارت خارجه در نخستین روز فروردین نشان میدهد که طبق اعلام رسمی، از اول فروردین 1300، تاریخ شمسی جایگزین تاریخ قمری شده است. قرنی در ایران آغاز شد که با حوادث و اتفاقات مهمی همراه بود و روزها و ماههای پایانی آن هم با حوادث بسیاری همراه است.
آبله و خرافه
نخستین خبر شیوع بیماری در قرن حاضر روز نهم فروردین منتشر شد. روزنامه ایران در صفحه دوم خود از شیوع آبله در مازندران خبر داده بود. 6 ماه بعد هم آبله در شهرستان «صحنه» کرمانشاه همه گیر شد و بعد هم این بیماری به همراه حصبه در کل منطقه کردستان شیوع پیدا کرد و جان نزدیک به هفتاد نفر را گرفت. شیوع آبله در این سال تا جایی پیش رفت که روز چهارم دی ماه روزنامه «ایران» در خبری نوشت: «گزارشهای ارسالی از اغلب شهرها حاکی از شدت یافتن بیماری آبله در کشور است. با توجه به اینکه واکسن آبله در تهران وجود نداشت، تا اندازهای لوازم مورد نیاز در انستیتو پاستور فراهم شده و رئیس انستیتو پاستور مشغول تهیه واکسن و سرمهای دیگر هستند. با وجود اینکه همه ساله آبله کوبی در دی ماه متوقف میشد، اما از سوی مجلس حفظ الصحه تأکید شد، آبله کوبی جهت جلوگیری از شیوع بیماری در شهرها و روستاها ادامه یابد.» و چند روز بعد خبری مبنی بر شیوع آبله در تهران و تعیین مراکزی در سطح شهر برای آبله کوبی کودکان منتشر شد. پیشتر از این هم وزارت معارف پزشکان زن را برای آبله کوبی و سرکشی به مدارس دخترانه اعزام کرده بود و تمام اینها نشان از این دارد که در سال 1300 موضوع شیوع آبله در شهرها بخصوص تهران موضوع نگرانکنندهای بوده است.
طاعون از سرخس وارد شد
در میان اسناد کنسولگری انگلیس در مشهد، در روز هشتم اردیبهشت 1300 خبری با عنوان «شیوع طاعون در سرخس» ثبت شده است. در آن روزگار هم مثل همین روزهای ما، شهرهای مرزی ایران مناطقی کم برخوردار و محروم بودند و بهره کمی از امکانات درمانی و بهداشتی داشتند، به همین دلیل با ورود یک مسافر بیمار به شهر، بیماری بسرعت در منطقه شیوع پیدا میکرد. در پی انتشار خبر شیوع طاعون در سرخس به دستور کلنل پسیان که به تازگی به ریاست ژاندارمری و فرماندهی نظامی خراسان منصوب شده بود، اردوگاهی ویژه به منظور قرنطینه افراد مبتلا در راه سرخس به مشهد ایجاد شد. وضعیت سرخس به اندازهای نگرانکننده شد که وزارت خارجه ایران در نامهای به سفارت فرانسه در تهران تقاضا ﻛﺮد ﻫﺮ ﻣﻘﺪار واﻛﺴﻦ و ﺳﺮم ﺿﺪ ﻃﺎﻋﻮن ﻣﻮﺟﻮد دارﻧﺪ در اختیار وزارت ﺻﺤﻴﻪ ایران قرار دهند تا به مناطقی که این بیماری در آنها شیوع پیدا کرده ارسال کنند. همچنین اوایل تیرماه اعلام آمادگی کردند که برای مبارزه با این بیماری با دولت ایران همکاری کنند و بعد هم وزیر مختار روسیه در یادداشتی به وزارت خارجه ایران ﭘﻴﺸﻨﻬﺎد اﻳﺠﺎد ﻣﺮاﻛﺰ درمانی ﺑﺮای ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی از ﺳﺮاﻳﺖ ﺑﻴﻤﺎری وﺑﺎ از ﺳﺮﺧﺲ ﺑﻪ ﺗﺮﻛمنستان را مطرح کرد. این پیشنهاد از سوی دولت ایران پذیرفته نشد و دلیل وزارت صحیه ایران برای رد آن، این بود که: «هر دولتی مسئول حفاظت مردمش از سرایت بیماریها در کشور است و کسی حق دخالت در امور صحی کشور دیگر را ندارد.» طاعون در سرخس و کرمانشاه، تب نوبه و تیفوئید در تهران و فشافویه، حصبه در کردستان، وبا در آستارا و... همه مواردی از شیوع بیماریهای مسری در شهرهای مختلف ایران در سال ابتدایی قرن است که در اسناد گزارش شدهاند. آنچه مسلم است در صد سال گذشته ایران در زمینه درمان و استانداردهای بهداشتی راهی سخت را طی کرده است و پیشرفت قابل توجهی داشته، اما هنوز هم میتوان در مناطق مرزی و شهرهای محروم نشانههای وبا و سالک و حصبه و دیگر بیماریها را مشاهده کرد که همه ریشه در آلودگی آب آشامیدنی و کمبود امکاناتی دارد که صد سال پیش هم زمینه ساز مرگ انسانها بر اثر بیماری بود.
منع کارکنان دولت از استعمال تریاک
تهیه و تنظیم: حسن مجیدی
سید ضیاءالدین طباطبایی رئیس دولت کودتا طی اطلاعیهای در تاریخ دوشنبه 29 فروردین 1300 استعمال تریاک توسط کارکنان دولت را ممنوع کرد: «نظر به اینکه از قرار معلوم در طبقات مستخدم کشوری و لشکری عده زیادی به استعمال تریاک میباشند، که وجود آنها علاوه بر اینکه به درد خدمت به دولت نمی خورد، تأثیرات سوء و تصرفات مضری در احوال و اخلاق و روحیه سایرین خواهد کرد، نظر به اینکه استعمال تریاک برای مستخدمین لشکری و کشوری از هر درجهای که باشند، قویاً و اکیداً ممنوع و هر کس از این به بعد در مسلک نظام و در ادارات دولتی مرتکب شود، به موجب این حکم از خدمت منفصل خواهد بود. اجرای این حکم را علیالفور در تمام تشکیلات نظامی مرکز و ولایات و همچنین در همه ادارات و دوایر آن وزارتخانه خوا ستارم.»
روزنامه ستاره ایران
30 حمل [فروردین] 1300
هشدار بلدیه به الاغ دارها
نظر به اینکه دیده میشود اغلب الاغدارها و اشخاصی که از داخل شهر حمل زباله و خاکروبه و خاک آوار مینمایند، بیشتر خاک و کثافات را در خرابههای داخل شهر میریزند و این مسأله باعث ازدیاد کثافات و عدم حفظ الصحه محل میشود، لذا به موجب این اعلان به اطلاع عموم میرساند، لازم است از این تاریخ به بعد کلیه زباله و خاکروبه و خاک آواری را که حمل مینمایند، به خارج شهر برده و در محلهای دور دست که مخصوص ریختن کثافات است بریزند و چنانچه مأموران تنظیف بلدیه مشاهده نمایند مخالف مدلول این اعلان رفتار کرده و در خرابه داخل شهر چیزی بریزد فوراً مرتکب را جلب به بلدیه نموده و برای تنبیه و جریمه مشارالیه را مجبور خواهد کرد که درعوض هر یک بار زباله یا خاکی که در خرابههای داخلی شهر ریخته یک صد بار زباله و کثافت از داخل شهر حمل به خارج دروازه نماید.
بلدیه طهران
روزنامه ستاره ایران 9 سنبله [شهریور] 1300
لیلا ابراهیمیان / «ساماندهی» و «سازماندهی» دو هدف یک مسیر جدید اما پرپیچوخم در تاریخ ایران نوین است؛ همانکه در اعلامیه «حکم میکنم» کودتای سوم اسفند 1299 به آن تأکید شده بود. ساعت یکنیمه شب مراکز مهم و استراتژیک شهر تصرف شده و کنترل سازمانهای دولتی دست رضاخان افتاد؛ روز بعد قزاقها در خیابان شهری آرام به گشتزنی مشغول بودند و حفاظت از کنسولگریها را در دست داشتند؛ رضاخان روزهای پرکاری را آغاز کرده بود؛ از حکومت نظامی، مذاکره، دستگیری مخالفان تا بررسی بودجه کشور در آخرین روز از اسفندماه و تصمیمگیری درباره شیرکخانهها. او باید خود را برای سال جدید آماده میکرد: سال 1300هجری شمسی؛ تقویم تغییر کرده بود. رضاخان با کودتای نظامی میخواست به قدرت سیاسی برسد با هدف ایجاد دولتِ مدرنِ مقتدر و متمرکز با ارتش ملی. ایجاد ارتش نوین به شیوه کشورهای اروپایی محور اصلی برنامههای نوسازی در ایران بود. سال 1300 تلاش سرسختانهای آغاز شد تا سازمان ارتش شکل بگیرد و بودجه لازم برای آن تأمین شود؛ خدمت سربازی اجباری شد؛ روش سربازگیری متکی به سیستم «بنیچه» بود؛ هر ناحیه بایستی تعدادی سرباز میداد و شمار سربازان براساس زمین زیرکشت تعیین میشد. او برای تشکیل گروه جدید افسران و سربازان باانضباط به آموزش و تمرین نظامی نیاز داشت؛ تأسیس مدرسه نظام و دانشکده افسری گام دوم این ساماندهی بود؛ در اردیبهشت 1301 از اعزام تعدادی افسر برای آموزش به فرانسه خبر دادند و اولین گروه یک سال بعد، در 1302 به دانشکده «سنسیر» وارد شد و تابستان همان سال سلاحهای خریداری شده به ایران رسید. او از بهار 1300 به استفاده از زره، تانک و وسایل موتوری در ارتش اندیشید و دو سال بعد به داشتن نیروی هوایی و وزارت جنگ. حالا به بیانیه حکومت جدید عمل شده بود؛ در آن بیانیه ارتش را مهمترین وسیله سعادت کشور میدانستند. ولی از آن ارتش در سال 1320 چه ماند جز پای فرار و سر بیقرار؟ در کنار ارتش نوین، رضاخان به فکر تنظیم و ساماندهی روابط خارجی و لغو قرارداد کاپیتولاسیون بود، اقدامی که در بافت سیاست داخلی، شاید بخشی از تغییر نهادین میان دین و دولت بود و اصلاحات قضایی رضاخان بخشی از همین تحولات؛ بعدها تلاش رضاخان برای توسعه صنایع و بازرگانی مدرن موقعیت تجار سنتی بازار و پیشهوران را به خطر انداخت، همانطورکه برنامه ثبت املاک موقعیت برخی از دهقانان و عشایر را تضعیف کرد. رضاخان در مسیر نهادسازی از خطری که بر سر راه ترقی سیاسیاش بود جست اما به بهایی گزاف؛ شهرتش لکهدار شد و مخالفانش بر جاهطلبی بیلجام او تکیه کردند. نظامیای تربیت شده به شیوه ایرانی-روسی که هیچ مخالفتی را تاب نمیآورد؛ او علاقهمند به ساخت دولتی مدرن چون دول اروپایی در ایران بود و سرنوشتش شبیه به لویی چهاردهم که میگفت «دولت یعنی من» تا فردریک کبیر که خود را «اولین خدمتگزار کشور» میخواند.
نظر به اینکه غسل اموات در داخل شهر و خانه های شخصی بکلی مخالف حفظ الصحه و ممکن است تولید امراض عمومی نماید و سبب مخاطره عظیم برای اهالی شود، عليهذا اکیدا ممنوع و چنانچه ضرورت اقتضا نماید بایستی درخواست اجازه کتبی از اداره صحیه و معاونت عمومی بلدی کرده و پس از معاینه طبیب بلدی در صورت امکان با رعایت شرايط صحي اجازه داده شود.
روزنامه ایران – پنجشنبه 9 سنبله [شهریور] ۱۳00